95/4/14
12:11 ص
حدود 1 سال از پذیرش مذاکرات بدون پیش شرط تعلیق هسته ای از سوی گروه 5+1 نگذشته بود که انتخابات 88 با بی ظرفیتی بازندگان انتخاباتی به یک فتنه تمام عیار تبدیل شد و آمریکا و سایر طرفین مذاکره احساس کردند که مسیر حمایت از فتنه برای شان بهتر از مسیر ادامه مذاکرات هسته ای است و این حمایت را با وضع تحریم های جدید نفتی و بانکی انجام دادند به نحوی که از زمستان 90، عملاً فشار تحریم ها به حداکثر رسید تا حدی که مقام معظم رهبری آن مقطع را آغاز جنگ اقتصادی نام نهادند:
«این تحریم ها از حدود زمستان سال 90 تا امروز، تبدیل شده به جنگ اقتصادی، دیگر اسم آن تحریم هدفمند نیست، یک جنگ تمامعیار اقتصادی است که متوجه ملت ما است.» (1392/12/20)
البته بعدها مسئولان آمریکایی (مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا) مدعی شدند که تشدید تحریم ها در پاسخ به نامه کتبی محرمانه حامیان داخلی فتنه انجام شده است و متن نامه را هم منتشر کردند که به غیر از توهین هایی که به نظام داشت، رسما از رئیس جمهور آمریکا می خواست تا با تشدید فشار و تحریم، ایشان را برای به ثمر رساندن فتنه یاری رسانند!
در کنار نامه محرمانه فتنه گران به اوباما، حضور برخی عناصر دیگر مثل مهدی هاشمی آن هم در اوج فتنه در لندن و انتشار مکالمه های صوتی او با نیک آهنگ کوثر که در آنها صراحتاً از تقسیم مسئولیت بین فرزندان هاشمی و تلاش خودش برای همراه کردن غرب در خصوص تحریم های بیشتر سخن می گفت نیز نشان از گرا دادن به دشمن در خصوص تحریم ها داشت.
در کنار تشدید تحریم های خارجی و شرایط داخلی فتنه، سوءمدیریت های بانکی و ارزی دولت دهم هم کار را سخت تر کرد و باعث شد تا نقدینگی مازاد کشور که به علت سود بانکی پایین، عملا به بازارهای سکه و طلا هجمه برده بود، به سمت بازار ارز حرکت کند و افزایش روز افزون قیمت ارز، موجب بهم ریختن اقتصاد کشور و یک جهش تورمی گردید که در این افزایش قیمت ارز، صرافی های مجاز و غیرمجاز به عنوان کاسبان تحریم ، نقش به سزایی داشتند.
اما امروز در شرایطی که حدود 3 سال از آغاز به کار دولت یازدهم و کاسبان تحریم خواندن مکرر منتقدان گذشته است، می دانیم که در بهمن سال 90، یعنی همزمان با آغاز تلاطم بازار ارز و دمیده شدن شیپور جنگ اقتصادی دشمن، یاران امروز روحانی و هاشمی، مثل حسین فریدون، برادر حسن روحانی و یا فاطمه حسینی، دختر صفدر حسینی به طور خودجوش!! اقدام به تأسیس صرافی کرده بودند.
تقارن تأسیس صرافی های یاران هاشمی و روحانی با آغاز تحریم های بانکی و نفتی و آغاز جنگ اقتصادی دشمن تنها دو فرضیه را در ذهن ایجاد می کند:
به کار گماری جریانی که به عنوان کاسبان تحریم یا خائنان به کشور، آسیب های جدی به منافع ملی وارد کردند در موقعیت های حساس فعلی از سوی روحانی چگونه می تواند قابل توجیه باشد؟! آیا عدول از خطوط قرمز رهبری در مذاکرات هسته ای، دادن تعهد خطرناک به کارگروه اقدام مالی، تعلل ها و جسارت هایی که در برابر اوامر رهبری مکررا انجام شده است، اصرار برای قبح شکنی رابطه با آمریکا از طریق بزک کردن آمریکا و تماس های تلفنی و مصافحه برخلاف منویات رهبری و عدم اجرای اقتصاد مقاومتی به عنوان حلال مشکلات کشور، موارد قابل تأملی هستند که لزوم بررسی کفایت رئیس جمهور از سوی مجلس محترم را گوشزد می نماید.
95/4/11
12:42 ع
باتوجه به شبهاتی که درباره شعار مرگ بر آمریکا و آتش زدن پرچم آمریکا مطرح می کنند به چند نکته در این خصوص اشاره می کنم:
هنوز هیچ تغییری از اصلاح آمریکا و دست برداشتن وی از خباثت هایش در قبال ایران و سایر ملت های مستضعف دنیا وجود ندارد و آنان که طوری صحبت می کنند که انگار شرایط امروز با شرایط حیات حضرت امام (ره) متفاوت است، هیچ دلیل و مدرکی برای این ادعای خویش ندارند، ایشان کافیست نگاهی به خباثت ها و نقش آفرینی های الان آمریکا در یمن، سوریه، عراق، افغانستان، فلسطین و خود ایران داشته باشند.
مرگ بر آمریکا یک لعن است و لعن با سب و ناسزا بسیار متفاوت است، در قرآن حکیم و نهج البلاغه در موارد متعددی، دشمنان خدا و اسلام مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند و اساساً یکی از نمادهای تبری (از فروع دین)، همین لعن کردن به کافران و دشمنان خداست و این دلیلی محکم برای درستی شعار مرگ بر آمریکا است.
سال هاست که اهتزاز پرچم آمریکا در اکثر کشورهای مستضعف دنیا به نمادی از استثمار و سرقت اموال مادی و معنوی شان مبدل شده است و اگر آن پرچم را با پرچم دزدان دریایی مقایسه کنیم هیچ اجحافی جز به دزدان دریایی نکرده ایم. و بر اساس همین نگاه، آتش زدن چنین پرچمی را حق مسلم کشورهای مورد تجاوز، سرقت و دشمنی آمریکا و تمام ملت های آزاده جهان میدانیم.
پرچم کشورها نیز به مانند سرود ملی آنها با تغییر حکومت ها و به خواست حکومت ها تغییر می یابد و از این لحاظ بیش از این که نماد ملی یک کشور تلقی شود، نمادی از حکومت آن کشور است، کما این که هنوز برخی از جریانات معارض با انقلاب، از پرچم های دیگری به غیر از پرچم مقدس ایران که منقش به اسم الله و ذکر الله اکبر است، استفاده می کنند.
باوجود این که مردم آمریکا نمی توانند مدعی شوند در خیانتها، خباثتها و ظلمهایی که حکومت آمریکا بر جهانیان کرده است هیچ سهمی نداشته اند، لیکن همه مسئولان رسمی کشور بارها بیان کرده اند که به عرف معمول سیاسی، هدف شان در شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر حکومت آمریکا است و نه مردم آن کشور.
95/4/5
7:6 ع
کارگروه اقدام مالی روز جمعه اعلام کرد که نام ایران همچنان در فهرست کشورهای پرخطر این نهاد به لحاظ پولشویی و حمایت از تروریسم باقی مانده است لیکن به دلیل تعهدات جدید ایران، تا مدت یک سال اقدامات تنبیهی علیه ایران را به حالت تعلیق درآورده است به نوعی که در این گزارش آمده است:
«کارگروه اقدام مالی از تصویب و تعهد سیاسی سطح بالای ایران به یک برنامه اقدام برای رفع کمبودهای مربوط به مبارزه با پولشویی و مقابله با حمایت از تروریسم و همچنین تصمیم این کشور برای دریافت کمکهی فنی برای اجرای این برنامه اقدام، استقبال میکند. به همین جهت کارگروه اقدام مالی اقدامات تقابلی (تنبهی) را برای دوازده ماه به حالت تعلیق درآورده تا بر روند اجرای برنامه اقدام نظارت کند. در صورتی که در پایان این دوره، کارگروه اقدام مالی به این جمعبندی برسد که ایران پیشرفت لازم را در اجرای برنامه اقدام نداشته، اقدامات تقابلی کارگروه اقدام مالی بار دیگر اعمال خواهند شد. اگر ایران در این دوره به تعهدات خود ذیل برنامه اقدام عمل کرده باشد، کارگروه اقدام مالی گامهای بعدی در این ارتباط را بررسی خواهد کرد.»
همانطوری که می بینید، اجرای این تعهدات هم مسئله را فیصله نمی دهد و تازه پس از این تعهدات، کارگروه اقدام مالی گام های بعدی را بررسی خواهد کرد! گویا دولت پذیرفته که کشور را به نحوی زیر ذره بین این کارگروه قرار دهد که نگرانی های اصلی ایشان که همانا کمک به محور مقاومت، مبارزه با جریان های تکفیری و حمایت از فلسطین و سایر ملت های مظلوم منطقه است را مرتفع سازد! که اگر حل پرونده هسته ای از سوی آژانس را برجام هسته ای نامیدند، رقصیدن به ساز کارگروه اقدام مالی را می توانیم برجام منطقه ای بخوانیم. البته ظاهراً هدف اصلی دولت در برجام منطقه ای ، امکان استفاده از مزایای برجام هسته ای است که با کارشکنی و گروکشی آمریکا به بن بست انجامیده که این خود دلیل معتبری است برای عدم اطمینان به مسیری که آمریکا، ایران را به آن میکشاند، دلیلی که حتی برای آنها که به آرمان های انقلاب اعتقاد ندارند هم می تواند قانع کننده باشد.
البته هیچ ایرانی از شفافیت و سلامت اقتصادی بدش نمی آید و اتفاقا به دولت انتقاد داشتیم که چرا شفافیت اقتصادی را به سرک کشیدن در زندگی مردم توصیف کرده است، اما اگر قرار باشد این شفافیت، در قالب امتیاز دهی به آمریکا و تحت نظارت کسانی باشد که به دنبال قطع کردن دستهای قدرتمند و یاری رسان ایران در منطقه هستند، مسلماً اگر نگوییم خیانت صورت گرفته، مسلماً اقدامی بسیار غلط و نابجا انجام شده و مصداق عینی نقض مواد متعدد از قانون اساسی چه در خصوص سیاست خارجی، چه قاعده نفی سبیل و چه استقلال کشور رخ داده است و این همه عقب نشینی، تازه در شرایطی است که کارگروه اقدام مشترک در نهایت گزارش خود به همه کشورهای دنیا و مؤسسات مالی هشدا می دهد:
«ایران تا زمان تکمیل کامل برنامه اقدام، همچنان در بیانیه عمومی کارگروه اقدام مالی باقی خواهد ماند. تا زمانی که ایران اقدامات لازم برای رفع کمبودهای شناسایی شده در برنامه اقدام را انجام نداده، کارگروه اقدام مالی نسبت به ریسک ناشی از حمایت مالی از تروریسم از داخل ایران و تهدیدی که برای سیستم مالی بینالمللی ایجاد میکند، نگران خواهد بود. به همین جهت، کارگروه اقدام مالی، از اعضای خود میخواهد و به تمام دیگر کشورها توصیه میکند که همچنان به موسسات مالی خود پیشنهاد کنند که در رابطه و مبادله با افراد حقیقی و حقوقی در ایران، بر اساس توصیه شماره 19 کارگروه اقدام مالی، هوشیاری لازم را به خرج دهند. کارگروه اقدام مالی به ایران توصیف میکند که به طور کامل نواقص مربوط به مبارزه با پولشویی و مقابله با حمایت از تروریسم را برطرف کند، به خصوص موارد مربوط به حمایت مالی از تروریسم را.»
و این یعنی اگر تاکنون عائدی ایران از برجام هسته ای «تقریباً هیچ» بود، تا مدت نامعلوم این «تقریباً هیچ» تمدید و در ظرف برجام منطقه ای هم ادامه خواهد یافت و حال سؤال جدی این است که آیا دولت در قبالِ دادن این تعهد خطرناک خارجی، مراحل قانونی آن اعم از اخذ مجوز مجلس شورای اسلامی، مصوبه شورای امنیت ملی و اخذ امضای رهبری را طی کرده است؟! که با توجه به مخالفت صریح رهبری در خصوص برجام های 2 و 3، این امر کاملا بعید به نظر می رسد و شاید لازم باشد این بار رفتارهای دولت از دریچه ای غیر از ندانم کاری، سهل اندیشی و خوش خیالی مورد بررسی قرار گیرد!
95/3/14
5:37 ع
در مسیر بازخوانی مبانی و اصول شخصیت حضرت امام خمینی در آیینه کلام مقام معظم رهبری بر گرفته از سخنرانی ایشان در حرم مطهر حضرت امام که در مراسم سالروز وفات آن حضرت در سال گذشته تبیین شد، به مورد دوم با عنوان «اعتماد به وعده ی الهی و بی اعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی» می رسیم. این مشخصه چه قبل از تحقق انقلاب اسلامی و چه پس از آن در زندگی آن حضرت امام کاملا به چشم می آید، تا حدی که مطمئناً اگر چنین مشخصه ای وجود نداشت، از اساس حرکتی برای انقلاب اسلامی یا ایستادگی در برابر استبداد بی رحم داخلی و استکبار تمامیت خواه خارجی شکل نمی گرفت.
مشخصه اعتماد به خدا و بی اعتمادی به طاغوت نه تنها در شخصیت حضرت امام خمینی بلکه در سیره علمای دیگر دینی و اولیای الهی و در صدر آنها پیامبر عظیم الشأن انقلاب و اهل بیت معظمشان موج می زند. ایمان به خدا و کفر به طاغوت پس از آیه الکرسی در قرآن کریم و در جای جای این گنجینه الهی به عنوان یک دستور وجود دارد و از آن به عنوان عامل مهمی که سرلوحه تمام پیامبران الهی بوده یاد شده است. به راستی اگر اعتماد به وعده های الهی و بی اعتمادی به طاغوت نبود کدام پیامبر به رسالتش می پراخت؟! جز این است که تمام موساهای زمان به قوت اعتماد به خدا و کفر به طاغوت توانستند در برابر فرعونها و تفرعنهایشان بایستند؟!
کمی جلوتر که می رویم می بینیم حتی در بسیاری از انقلابهای غیر مذهبی هم این دوعامل ایمان به خدا و کفر به استکبار با کمی قوت و ضعف وجود داشته اند، توگویی یکی از لوازم اولیه هر انقلاب و البته بقای آن است.
با درک جایگاه اعتماد به وعده های الهی و بی اعتمادی به قدرتهای مستکبر جهان در اندیشه تمام حرکت های آزادی خواهانه و الهی می بینیم که این ویژگی حقیقتاً بسیار مهم، کلیدی و از پایه های اساسی فکری حضرت امام خمینی و تشکیل و بقای انقلاب اسلامی ایران است و این جاست که جریاناتی که در پی ایجاد انحراف در مسیر انقلاب و گفتمانش هستند متوجه می شوند یکی از مهمترین موانع این نقشه شوم، وجود اعتماد به وعده های الهی و بی اعتمادی به استکبار است. ملتی که به وعده های خدا ایمان دارد و می داند که از دست طاغوت و استکبار خیری به ایشان نمی رسد، عمر و سرمایه اش را در انتظار نگاه و محبت و مذاکره با طاغوت و استکبار به باد نمی دهد، چنین ملتی گلوگاه های خود را از نقطه ضعف خارج می کند و اینقدر تقویت می کند که از چنگال استکبار در امان باشد و یا لااقل گلوی خویش را در دسترس دشمن قرار نمی دهد. چنین ملتی اول تلاش می کند در برابر تهدیدات نظامی، اقتصادی و تحریم، نقطه ضعف تعیین کننده ای نداشته باشد و سپس می کوشد اگر هم جایی نقطه ضعفی دارد که اصلاحش به زمان نیاز دارد، آن را ناخواسته در معرض نفوذ و اعمال قدرت استکبار قرار ندهد.
ملتی که به خدا و وعده هایش ایمان دارد و چشم امیدش به استکبار نیست، استقلال اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و همچنین توان نظامی و بازدارندگی خود را با هیچ امتیازی عوض نمی کند و می داند که دشمن برای گرفتن این نقطه قوت حتی حاضر است آن ها را با سیاست چماق و هویج از دست ملتها خارج کند و البته همیشه در داخل کشورها هستند کسانی که نه چندان به خدا و حمایتش اعتماد قلبی دارند و نه چندان توان چشم پوشی از زر و زور استکبار را در ذهن! ایشان خواسته یا ناخواسته مفاهیم اعتماد به خدا و تحقق وعده های الهی را دور از دسترس و بعضا غیر منطقی می دانند و بسیار دم دستی تعریف می کنند و از سوی دیگر مدام هیمنه استکبار را بزرگ و ایستادن در برابر او را غیر ممکن و بی عقلی نشان می دهند!
بحث دیگر این که شاید هیچ مسئول و شخصی در کشور نباشد که حاضر باشد خود را بی اعتماد به وعده های الهی و امیدوار به لطف استکبار معرفی کند، اما وقتی از نزدیک به رفتار این جریانها نگاه می کنیم و حتی صحبت هایشان را تحلیل می کنیم، می بینیم که متأسفانه ایشان با استفاده از توجیهات و بهانه جویی عملا رویکردی را دنبال می کنند که اعتماد به وعده های الهی را ناشی از احساسات و غیر واقع بینی نشان و بی اعتمادی به استکبار را ماجراجویی، بی تعاملی، افراطی گری و خشونت طلبی نمایش دهند تا عملا بستر برای خدشه به این پایه مستحکم انقلاب اسلامی مهیا گردد.
این جریانات بیش از این که به وعده های الهی اعتماد داشته باشند به هنر خود در دیپلماسی ایمان دارند و بیش از این که به استکبار بی اعتماد باشند، به مخالفان استکبار و انقلابی های روزگار به چشم نامحرم نگاه می کنند. جریاناتی که نمی توانند معجزات الهی مانند شکست حصر پیامبر در شعب ابیطالب، پیروزی در جنگ های با عِده و عُده کمتر دربرابر لشگریان کفر و فتح مکه و … در صدر اسلام و معجزاتی چون شکست کودتای طبس، آزادی خرمشهر، خنثی شدن بسیاری از بدخواهی های استکبار و… را در زمان انقلاب به عنوان سنت و وعده الهی بپذیرند، دیپلماسی تعامل با دشمن را به مانند معجزه های واقعی معرفی میکنند و از همگان توقع سجده بر این دیپلماسی را دارند!
95/2/25
10:55 ع
در حالی که تا کنون افرادی مثل ترکان، سیف، جهانگیری و تعدادی دیگر از مسئولان دولت یازدهم، مصرانه دولت قبل را عامل سرمایه گذاری و خرید اوراق قرضه در آمریکا و مقصر دستبرد 2 میلیاردی این اموال معرفی کرده بودند، افرادی مثل عراقچی و دولتمردان سابق این خرید را مربوط به سال 82 دانستند و هیچکدام هم از مواضع خود عقب نشینی نکردند تا اینکه امروز روحانی در سفر استانی به کرمان، با حالتی طلبکارانه و البته با یک عقب نشینی آشکار، دولت قبل را مقصر این برداشت معرفی کرد! لیکن نه برای سرمایه گذاری و خرید اوراق قرضه! بلکه بابت عدم خارج کردن این اموال! و جالب اینکه ایشان نه دولت اصلاحات را بابت این سرمایه گذاری مبتنی بر اعتماد به آمریکا مقصر میداند و نه سیاستهای ذلیلانه دستگاه دیپلماسی و ضعف مفرط برجام در ممانعت از دست اندازی دولت، کنگره و دادگستری آمریکا به اموال ایران را در این سرقت موثر و نه دولت خود را در آن مقصر میداند! ضعفی که اخیرا موجب صدور محکومیت ایران به جریمه 10/5 میلیارد دلاری بابت عملیات تروریستی 11 سپتامبر از سوی دادگاه آمریکا نیز شده بود!
95/2/2
11:13 ع
درحالی که آلن ایر، سخنگوی کاخ سفید اظهارات دکتر سیف، ظریف، عراقچی، صالحی و سایر مسؤولان ایرانی مبنی بر بدعهدی و کارشکنی آمریکایی ها را رد کرده است، نگاهی به کارشکنی های آمریکا در اجرای برجام می کنیم:
1- در گام اول این سوال ایجاد میشود که این اظهارات سخنگوی شیطان بزرگ را چگونه می توان با سخنان اخیر جک لو، وزیر خزانه داری آمریکا جمع کرد که گفته بود:
«ما این نکته را هم در مراوده بین دولت ها و هم برای مؤسسات مالی در سراسر دنیا روشن کردیم. ایران برای تجارت با چالش های بسیاری روبرو است که برخی از آنها به شیوه های تجارتی خود ایران مربوط است و برخی هم به سایر فعالیت های ایران در خارج از حوزه هسته ای ارتباط پیدا می کند؛ جایی که ایرانی ها به حمایت از تروریسم، بر هم زدن ثبات منطقه و آزمایش های موشکیِ مغایر با هنجارها روی آورده اند و در زمینه حقوق بشر در کشورشان مشکل دارند.»
آیا این اظهارات به معنی تهدید سایر کشورها و مؤسسات مالی و اقتصادی دنیا برای ایجاد هر گونه تعامل اقتصادی با ایران نیست؟! مسلما همان طوری که مقامات اروپایی و مسئولان آمریکایی بارها به صورت شفاف و تلویحی بیان کرده اند، ایشان کشورها و شرکتهای خارجی را در قبال روابط موثر و مفید با ایران می ترسانند به نحوی که ایران (به استناد گزارش رویترز)، حتی برای تأمین تانکرهای حمل نفت با مشکلات بانکی و مالی و بیمه ای مواجه است.
2- بحث دیگر این که طبق اظهار نظر نشریه فارلین پارسی، اگر چه متن برجام صریح و دقیق نیست اما آمریکا به صورت تلویحی معاملات دلاری با ایران را پذیرفته است و از سوی دیگر عدم پذیرش عملی این مسئله از سوی آمریکا در واقع ممانعت از تحقق سایر بندهای برجام مانند حق دسترسی به دارایی های بلوکه شده ما تلقی میشود که در این خصوص نیز به نظر میرسد آمریکا اگر هرچه زودتر این امکان را فراهم نسازد، به کارشکنی خود در این خصوص ادامه داده است.
3- یکی دیگر از کارشکنی های آمریکا را می توان درخصوص قرارداد هواپیما با ایرباس مشاهده نمود که علی رغم گذشت 80 روز از توافق ایران و ایرباس و باوجود تصریح حق ایران برای خرید هواپیما در برجام، اما آمریکا همچنان با سوءاستفاده از تحریمهای اولیه، مجوز معامله با ایران را به ایرباس نداده است و این در حالی است که خیلی سریع به بوئینگ مجوز مذاکره با ایران را داد به نحوی که به اذعان بسیاری از کارشناسان، تأخیر در صدور مجوز برای خرید هواپیما از ایرباس، به نوعی گرو کشی از ایران است تا ایران تعدادی هواپیما نیز از بوئینگ آمریکایی بخرد که این خواسته حتما سوءاستفاده از برجام و خارج از چارچوبهای مدون در آن است.
4- و این ها که ذکر شد شمه ای از بدعهدی های صریح آمریکا در قبال برجام است و گرنه موارد دیگری به لحاظ نقض روح برجام و یا منشور رهبری در اجرای برجام از سوی آمریکا رخ داده که دولت ایران مکلف به واکنش بوده است از جمله استفاده از بهانه های دیگری مانند موشکی و حقوق بشری و تروریسم و سایبری و … که اگر دولت جلوی این تحریمهای جدید را نگیرد، به مرور می توانند همه تحریمهای هسته ای که بعضا هنوز مرتفع نشده اند را نیز برگردانند.
95/1/25
9:34 ع
اخیراً آقای عراقچی گفتند که آقای ظریف به صورت ایمیلی درحال فشار وارد کردن به طرف مقابل برای پایبند کردنشان به تعهداتشان در برجام هستند، با توجه به سوابقی که از آقای ظریف در نحوه راضی کردن آمریکایی ها به توافق وجود دارد، این امر به احتمال بسیار زیاد با درخواست حمایت برای از دست ندادن نتیجه انتخابات 96 همراه بوده است، برای فهم بهتر درخصوص جنس فشار ایمیلی ظریف به کری ، نگاهی به سوابق اظهارات آقای ظریف و مسئولان آمریکایی در این خصوص می کنیم:
– ظریف در سال 2004 و در مذاکرات سعدآباد در حالی که در گوشهای در حال مذاکرات محرمانه با محمد البرادعی بود (غافل از این که دوربین در حال ضبط اظهارات وی است)، نگرانیهای جریانی و حزبی خود را با البرادعی در جریان گذاشت و گفت:
«اگر غرب با ما توافق نکند رقیب ما انتخابات را میبرد.»
لینک فیلم:
مصاحبه ظریف با هاله اسفندیاری در سال 1393:
«اگر غربی ها قدر فرصت ایجاد شده را ندانند و با دولت آقای روحانی توافق نکنند، مردم 16 ماه بعد در انتخابات مجلس پاسخ آنها را با رای دادن به جریانات غرب ستیز خواهند داد»
لینک فیلم:
http://media.snn.ir/Original/1393/07/08/VID10413611.flv
اظهارات ظریف در کلیپ منتشره در آستانه مذاکرات وین 6:
«با نزدیک شدن به 29 تیر من یک بار دیگر احساس نیاز می کنم که هشدار دهم و بگویم که بازی شاهین – قمری به امید گرفتن امتیاز در لحظه آخر ، نمی تواند نتیجه ای بهتر از سال 1384 بدهد. به تمام کسانی که هنوز فکر می کنند تحریم ها ایران را به پای میز مذاکره کشاند ، فقط می توانم بگویم که تحت فشار قرار دادن نه در طول 8 سال گذشته بلکه در واقع در 35 سال گذشته را امتحان کردید ، این روش ملت ایران را وادار به تسلیم نکرد . نه در حال و نه در آینده هم نخواهد کرد ، ما هنوز فرصت داریم که از این چرخه تشدید شونده خارج شویم .»
لینک فیلم:
توییت جواد ظریف بلافاصله پس از شکست مذاکرات وین 5:
«دستیابی به توافق جامع هستهای غیرممکن نیست، نیاز است توهمات کنار گذاشته شود، نباید مانند سال 2005 فرصت از دست برود»
http://vatanemrooz.ir/Newspaper/MobileBlock?NewspaperBlockID=4970
بعد از تویین ظریف، بی بی سی اظهارات ظریف را اینچنین تحلیل می کند:
«این پیام مخاطب خارجی دارد. به نوعی به طرف های مذاکره هشدار می دهد نگذارید اتفاقات 2005 تکرار شود. اتفاق کلیدی 2005 آن بود که پس از یک دوره اتفاقات و مذاکرات، آیت الله خامنه ای بی حوصله شد و مذاکرات را متوقف کرد. بن بست مذاکرات در سال 84 تیم آقای روحانی را از صحنه مذاکرات خارج کرد. ممکن است ظریف به این نکته ظریف هم اشاره داشته باشد که اگر کارها خوب پیش نرود ممکن است این تیم فعلی از صحنه خارج شود».
http://titre1.ir/fa/print/36915
جان کری (وزیر امور خارجه آمریکا مرداد 94):
«اگر توافق نمیکردیم معلوم نبود در انتخابات بعدی چه بر سر روحانی میآمد»
http://javanonline.ir/fa/news/729475
95/1/6
10:9 ع
بحثهای شعاری امروز جایگاه زیادی در ذهن مردم ما ندارد. مردم ما جوانان ما، آحاد جامعه ما، فقیهاند. به مسائل با چشم منطق و استدلال نگاه میکنند.
در این مقطع زمانی، سیاستهای استکبار و بهخصوص سیاستهای آمریکا، اقتضا میکند که این تفکر در ملت ما تزریق شود که ملت ایران بر سر یک دو راهی دروغین قرار دارد و چارهای ندارد جز اینکه یا با آمریکا کنار بیاید یا بهطور دائم فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از آن را تحمل کند.
کنار آمدن با آمریکا به معنای کنار آمدن با هیچ دولت دیگری نیست چون دولت آمریکا از ثروت، دستگاههای تبلیغاتی وسیع، سلاحهای خطرناک و امکانات بسیاری که دارد برای عقب راندن طرفهای مقابلش استفاده کرده است، بدون این که عقب نشینی قابل توجهی در برابرشان انجام دهد.
در همین توافق اخیر هستهای هم اگرچه این توافق را ما تائید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و قبول داریم آن را، لیکن وزیر خارجه ما در مواردی به بنده گفت که ما اینجا این خط قرمز را نتوانستیم حفظ کنیم.
آمریکاییها به آنچه وعده دادند عمل نکردند. به تعبیر وزیر خارجه ما، روی کاغذ کارهایی را انجام دادند ولی از راههای انحرافی متعدد، جلوی مقاصد جمهوری اسلامی را گرفتند. آمریکایی ها گفتند که ما تحریم را بر میداریم و روی کاغذ هم برداشتند، اما از طُرق دیگر طوری عمل میکنند که اثر رفع تحریمها مطلقاً بهوجود نیاید.
کسانی که امید میبندند که بنشینیم با آمریکا مذاکره کنیم و به نقطه توافقی برسیم از این غفلت میکنند که ما باید به همه تعهدات عمل کنیم اما طرف مقابل با شیوههای مختلف، تقلب و خدعه، سر باز میزند و به تعهداتش عمل نمیکند. این خسارت محض است که در مقابل چشم خود میبینیم.
منطقی است که سعی میکنند در میان نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند، این است که برجامهای2و3 باید در قضایای منطقه و قانون اساسی وغیره بهوجود بیاید تا بتوانیم راحت زندگی کنیم، معنای این حرف، آن است که جمهوری اسلامی از مسائل اساسی که به حکم اسلام و برجستگیهای نظام جمهوری اسلامی به آن پایبند است، صرفنظر کند.
آمریکا دنبال تغییر سیرت جمهوری اسلامی است. ممکن است صورت باقی بماند ولی از محتوای خود به کلی تهی شود. بنا بر این تحلیل دشمن این تحلیل را در اذهان نخبگان و افکار عمومی ملت تزریق میکند که اگر جمهوری اسلامی و ملت ایران میخواهد از شّرِ آمریکا راحت شود، باید از محتوای جمهوری اسلامی و اسلام و از مفاهیم اسلامی و امنیت خود دست بردارد.
امروز انسانهای آگاه و متکی به ارزشهای اسلامی از آمریکا نمیترسند. شاید برخی از آمریکا بترسند اما این ترس از آمریکا غیرعقلایی است. اگر ترس محمدرضا از آمریکا عقلایی بود، ترس اینها غیرعقلایی است چراکه آن زمان پشتیبانی مثل مردم نداشتند اما جمهوری اسلامی پشتیبانی قوی مانند این مردم را دارد.
بی تعارف مقصود از دشمن دولت آمریکاست، البته میگویند ما دشمن نیستیم. پیام نوروزی میدهند که اینها بچه گولزنی است. وزیر خزانهداری امریکا شبانهروز مشغول کار است که جمهوری اسلامی نتواند از نتایج برجام بهرهمند شود.
9 ماه دیگر دولت آمریکا عوض خواهد شد. هیچ تضمینی وجود ندارد که دولتی که می آید همین تعهدات اندک را هم اجرایی کند. نامزدهای انتخاباتی آمریکا الان در بدگویی به ایران مسابقه گذاشتهاند.
واقعیت دیگر این است که این دشمن به ظاهر مقتدر ابزارهای دشمنیاش نامحدود نیست. چند ابزار اساسی دارد که ابزارهای فعال اوست. یکی تبلیغات است و ایرانهراسی، یکی نفوذ و دیگری هم تحریم.
دو راهی حقیقی که وجود دارد این است که یا باید مشکلات تحریم را تحمل کنیم یا ایستادگی کنیم به وسیله اقتصاد مقاومتی که اقدام و عمل نیاز است.
امروز آنطور که به من گزارش دادند، حدود 60 درصد از امکانات تولید ما معطل و تعطیل است. باید تولید را احیاء و زنده کنیم. راه دارد، مسئولان دولتی حرفهای منتقدان را بشنوند، گاهی پیشنهادها و حرفهای خوبی دارند.
با فساد و ویژهخواری و قاچاق مبارزه جدی شود. اینها به اقتصاد کشور لطمه میزند و ضررش به مردم میرسد. باید آنچه که امروز ممکن است پیش بیاید، جلوی آن را بگیرند.
دستگاههای دولتی بهجای اینکه آغوش خود را بهروی کسانی که نظام و ارزشهای اسلامی را قبول ندارند، باز کنند, به روی بچه مسلمانها و نیرویهای حزباللهی، مومن و انقلابی باز کنند که کارهای فرهنگی با ارزشی انجام میدهند.
95/1/1
9:43 ع
آقای روحانی، رئیس جمهور محترم در بخشی از پیام نوروزیشان گفتند:
“نوروز به معنای شستن دل از کینهها است، … از او میخواهیم که ذهن و زبان ما را با دوستی و آشتی که آیین نوروزی است، آشناتر نماید. خشم را از نگاه ما، ستیز را از کلام ما و تندی را از رفتار ما، دور کند و از او بخواهیم که همه ما با هر اعتقاد و مذهبی که داریم، سرود وحدت علیه تفرقه و تنازع و خشونت سر دهیم.”
البته کسی که با ادبیات رئیس جمهور آشنایی نداشته باشد، ممکن است تیتر این مطلب را زیر سئوال بداند ولی وقتی مروری به ادبیات تند و نگاه خشم آلود ایشان به منتقدان داخلی میکنیم و لبخندها، مهربانیها و خوشبینی هایشان به برخی دشمنان خونی این کشور و مردم را به یاد میاوریم، میفهمیم که این جملات روحانی طعنه و کنایه به انقلابیها و حزب اللهی هایی است که دوستی و اعتماد به دشمنان اسلام و انقلاب را چونان قرآن، امامان و رهبران خود برنمیتابند.
ما دشمنی آمریکا با اسلام، انقلاب و مستضعفین را در جای جای منطقه و جهان شاهدیم و ساده لوحانه این خوی ددمنشی را به خاطر پیامک کری و پیام اوباما و بزکِ بزک کنندگان آمریکا، فراموش نمیکنیم و رمز موفقیت انقلاب را در استفاده از فرصتهای داخلی و خارجی و اهتمام به شعارهای انقلاب، ایستادگی، تکیه برتوان داخلی، استقلال و استکبارستیزی میدانیم.
94/12/24
7:57 ص
یکی از اختلاف نظرهای مقام معظم رهبری و رئیس جمهور، بحث خوشبینی و یا بدبینی به توافق است، برخی مثل خود رئیس جمهور بعد از رسیدن به توافق طوری وانمود کردند که انگار حرف ایشان مبنی بر خوشبینی به مذاکرات به کرسی نشسته است و همین تلقی را در صحبت هایشان هم نشان دادند، اما آنچه که شاهدیم کاملاً برخلاف تلقی رئیس جمهور است که مختصراً به برخی ابعاد فرجام برجام اشاره میکنم:
1- تجربه همین حدود 30 ماه مذاکره نشان داده است که هیچ یکی از شئون حکومت آمریکا اعم از دولت، خزانه داری، کنگره و دادگستری آمریکا نه تنها از خودشان پایبندی به روابط غیرخصمانه با ایران نداشته اند، بلکه در قبال برخورد با هر سه توافق ژنو، لوزان و برجام طوری رفتار کرده اند که حتی اگر نقض توافق حسابشان نکنیم، حداقل به قول دولتمردان با روح توافقات منافات اساسی داشته است، این بدعهدی ها تا به آنجا انجامیده که پس از گذشت 50 روز از موعد اجرای تعهدات طرف مقابل در اجرای برجام، هنوز بسیاری از این تعهدات محقق نگردیده است.
2- در بین شئون حکومتی آمریکا، رئیس جمهور فعلی آمریکا، بیشترین تمایل را به حفظ برجام دارد و اجرای بسیاری از تعهدات برجام به دستورات 120 و 180 روزه شخص وی بند است و این مسئله با توجه به نامزدهای ریاست جمهوری فعلی آمریکا که اکثراً از همین الان به عدم پایبندی خود به برجام اذعان دارند، یا اساساً محقق نمیشود و یا با افزایش بدعهدی ها و فشارهای طرف مقابل در حوزه های دیگر همراه خواهد شد.
3- برآیند مصوبات و اعضای کنگره آمریکا در همین چند ماهه نشان دهنده مواضع سخت ایشان نسبت به ایران است و همانطوری که همه شاهد بودیم، اوباما بدون استفاده از حق وتوی خودش (وحتی برخی از لابیگری های پشت پرده)، از پس تصویب برجام در کنگره برنمیامد که این خود نشان از شکنندگی بیشتر برجام در آمریکا در برابر فشارهای آتی برجام دارد.
4- دادگاه های آمریکا طی همین مدت پس از اجرای برجام نشان داده اند که هیچ التزام و توجهی به برجام ندارند و شاید هم فرصت فعلی را برای برداشت از دارایی های ایران مغتنم میدانند و به همین دلیل تاکنون شاهد همکاری دادگاه های آمریکا و کنگره و حتی دولت آمریکا در جهت بریدن جریمه های میلیاردی بابت اشغال لانه جاسوسی آمریکا و عملیات تروریستی11 سپتامبر و… علیه ایران بوده ایم.
5- یکی از مسائلی که برجام را تهدید میکند وابستگی بیش از حد اقتصادی و تبلیغاتی دولت به برجام است، تا حدی که حتی حاضر به انتشار برخی بدعهدی های طرف مقابل و پیگیری در خصوص آنها نیست و این مسئله اگر چه در ظاهر موجب کوتاه آمدن ایران و استمرار برجام میشود، ولی نهایتاً موجب افزایش زیاده خواهی های طرف مقابل و تشدید خطر فروپاشی برجام خواهد شد.
6- هرچند که برجام در نهایت ضعف و طوری نوشته شده و دست طرفهای مقابل را برای تحریم به بهانه های دیگر کاملاً بازگذاشته است، تاحدی که بتوانند تمام تحریم های هسته ای و حتی بیشتر از آن را این بار به بهانه های موشکی و حقوق بشر و ترویستی بازگردانند، ولی یقیناً مردم و نظام غیور ما، در برابر چنین برجام بی اثری، با آرا و تصمیمات خودشان موضع لازم را در آن هنگام، خواهند گرفت.