93/2/10
11:48 ص
دیشب مورخ 9/2/93 جناب آقای روحانی، رییس جمهور محترم، طی مصاحبه ای با صداوسیما گزارش کوتاهی از عملکرد چندماهه دولت ارائه داد و در کنار آن از برنامه های آتی دولت سخن گفت که حقیر نیز به همین مناسبت در مطلب کوتاهی به بررسی شکلی و محتوایی مصاحبه دیشب رییس جمهور خواهم پرداخت:
به لحاظ شکلی:
1- اولین مسئله ای که در مصاحبه ی دیشب به چشم می آمد رعایت ننمودن اخلاق و ادب مصاحبه در یکی از مجریان تلویزیون بود، ایشان به کرات بین سخنان رئیس جمهور پرید و به دفعات از ریس جمهور خواست به مطالبش ادامه ندهد تا در حین سؤالات به آنها پرداخته شود که این مسئله همانطوری که قبلاً از کم تحملی دولت دیده بودیم، خیلی سریع مورد اعتراض رئیس جمهور واقع شد تا مجری محترم به میان حرف رئیس جمهور نپرد.
2- مسئله ی دیگری که مشهود بود عدم هرگونه ارتباط مجریان با کارگردان و عوامل پشت صحنه بود و حتی برای تذکر در مورد صاف کردن لباس، دست اندرکاران پشت صحنه باید با ادا و اطوار، مسئله را به مجریان منتقل می کردند که در یکی از صحنه ها یکی از این عوامل در همین حین در قاب تصویر مشاهده شد، این مسئله در کنار عدم هماهنگی مجریان در خصوص سؤالات، همچنان گواهی بر ارتباط نامناسب بین دولتی ها و سیمایی ها و احتمالاً عاملی بر تشدید این کدورت ها خواهد بود.
3-بحث دیگری که جلب توجه می کرد وجود تصویر مقام معظم رهبری و امام خمینی در قاب تصویر بود که عدم توجه به این مسئله در چند برنامه قبلی رییس جمهور (مانند مصاحبه ی نوروزی یا برخی دیدارهای خارجی در دفتر رئیس جمهوری) موجب دلخوری ها و انتقاداتی به ایشان شده بود که گویا مورد توجه قرار گرفت.
به لحاظ محتوایی:
1- مشخص است که سیاست های دولت به خصوص در زمینه ی کنترل بازار پول و ارز، به صورت علمی و حساب شده در جریان است و علائم مثبتِ آن طی 8 ماه گذشته به خوبی توانسته است نرخ تورم روبه رشد را (به ادعای رئیس محترم جمهور) به میزان 24 درصد کاهش دهد که این مسئله به تدریج می تواند اعتماد مردم را به فضای مثبت اقتصادی و البته اعتماد به برنامه های دولت جلب نماید. مسئله ای که تاکنون موجب گردیده است تا نقدینگی های مازاد از بازارهای مخرب به سمت بانک ها جریان یابد و این مسئله با کاهش تورم، در نهایت منجر به کاهش نرخ سودبانکی نیز (در میان مدت) خواهد شد.
2- اقدام دولت در خصوص ثبت نام یارانه بگیران و حجم تبلیغاتی که در این خصوص انجام شد، اگر چه به لحاظ عدم تحقق پیش بینی دولت نشان از اشتباهات محاسباتی دارد، اما از این لحاظ که دولت به دنبال اصلاح فاز اول هدفمندی و ادامه ی آن به شیوه ی منطقی است قابل تقدیر است، این درک صحیح دولت که ادامه ی شیوه ی موجود میسر نبود و باید گام دوم را برداشت، عملاً تنها تصمیم صحیحی بود که دولت در این خصوص می توانست بگیرد.
3 - یکی دیگر از نقاط بارز مصاحبه ی دیشب این بود که بعد از گذشت چند ماه از شروع به کار دولت یازدهم و در حالی که در مصاحبه ی 100 روزه اش بیش از هرچیزی به میراث خود از دولت های نهم و دهم پرداخته بود، دیگر آن رویه تکرار نشد.
4- یکی از مواردی که چند بار به چالش بین آقای عبدالرشیدی (مجری) و جناب روحانی بدل شد، بحث دلیل اصلی ورود به فاز 2 هدفمندی بود که جناب روحانی اصرار داشتند در کنار بحث درآمدی، مباحث زیست محیطی، میزان مصرف انرژی و پیشرفت تکنولوژیکی در تولید انرژی نیز مد نظر بوده است و مجری اصرار داشت آقای روحانی اقرار کند که عامل اصلی همان بحث درآمدی بوده است، لیکن جناب روحانی اصرار داشت به این اقرار تن ندهد.
5- این مسئله که جناب آقای روحانی به مذاکرات خوشبین هستند، از این لحاظ که موجب جدیت در مذاکرات می شود تا حدودی قابل پذیرش است، اما اگر دولت در این مذاکرات اشتباهات اساسی در درک واقعیات داشته باشد، عملاً این خوشبینی می تواند به مردابی گردان تبدیل گردد، این که جناب روحانی اصرار دارد هم اکنون دنیا با ما بهتر شده است و ما با دنیا تعامل بهتری داریم تاحدودی ما را در خصوص معنی دنیا در ذهن رئیس جمهور نگران می کند. به راستی آیا دنیا یعنی همان چند قدرت استکباری که به قول رئیس جمهور ما را ظالمانه تحریم کرده اند و تمام جنگ طلبها و تروریست های دنیا سردرآخور ایشان دارند؟! آیا دنیا یعنی حکومت ها؟! آیا مردمی که چشم شان به مقاومت جانانه مردم ایران در برابر ظالمان است جزء دنیا محسوب نمی شوند؟!
6- بحث دیگری که جناب رئیس جمهور روی آن تأکید داشتند، آشتی داخلی بود، که این واژه درک کاملاً اشتباه و نابجای دولتمردان را در خصوص فتنه و فتنه گران نشان می دهد، چرا که واژه ی آشتی را در جایی که موضع دوطرف در دعوا در یک سطح باشد می توان به کار برد و این که مقامات امنیتی با تجربه و حقوقدان ما هنوز متوجه نیستند که فتنه یک دعوای ساده و ناشی از سوءبرداشت نبود جای تعجب دارد! چرا که سردمداران آن، به قصد براندازی با دشمن کشور متحد شدند و دربرابر آرمان های انقلاب، منافع ملی و قانون کشور قدعلم کردند، به راستی دولتی که با منتقدین رسانه ای خود سرقهر و دعوا دارد و هر روز با توهین، تهدید و شرط گذاری ایشان را از صحنه به در می کند، چگونه توقع دارد نظام نسبت به براندازان و فتنه گران، موضعش را تا حد آشتی تنزل دهد؟! آیا بهتر نیست حال که نظام در برابر فتنه گران با بزرگواری برخورد کرده است و فرصتی برای اعتراف به اشتباهات داده است، دولت ایشان را به توبه تشویق نماید؟!
7- بحث دیگری که مطرح شد بحث 5 مرحله حمایت های کالایی از طبقات ضعیف بود که اصطلاحاً به بسته های امنیتی غذایی نام گذاری گردیده است و شرط آن ثبت نام در بهزیستی یا کمیته ی امداد است که این مسئله موجب حذف بسیاری از طبقاتی خواهد شد که در عین سخت، صورتشان را با سیلی سرخ نگه می دارند و البته دولت و مجلس تا مدام که به شفاف سازی و ایجاد شبکه های اطلاعاتی منسجم از مردم و شرکت ها راضی نشوند، عملاً راه مناسب و جایگزین دیگری نخواهد داشت، چرا که در هر صورت یا باید مثل یارانه نقدی به همه سبد یارانه کالایی بدهد و یا باید به همین اطلاعات متمرکزی که در بهزیستی و کمیته امداد وجود دارد رجوع کند که در هر صورت این شیوه ها که در حین حمایت و کمک، کرامت افراد را با اصطلاحاتی مانند نیازمند و محتاج خدشه دار می کند نمی تواند چندان متناسب با شعارهای ریاست محترم جمهور باشد.
8- در بخشی از سخنان رئیس جمهور، ایشان منتقدان دولت را عملاً کسانی دانست که از برداشته شدن تحریم ها ناراضی اند و حال این که این تعبیر جز برای معدود رانتخوارانی که اتفاقاً بعضاً از دوستان و حامیان همان دولت هستند، شایسته به نظر نمی رسد و البته ضمن ناشایست دانستن برخی توهین ها که در همین خصوص به دولت وارد می شود، نادیده گرفتن اصل برخی از انتقادات که فنی هم هستند را صحیح نمی دانم ، بلکه دولت باید به صورت فنی به این انتقدات پاسخ گوید، این که مثلاً کدام تحریم و به چه میزان در عمل برداشته شده است؟! یا این که برداشته شدن تحریم ها اگر بدون برداشته شدن تحریم های بانکی و نفتی صورت گرفته باشد چگونه مفید بوده است؟! یا این که طرف مقابل در حالی که ما به تمام تعهدات مان عمل کرده ایم چقدر به تعهداتش عمل کرده است؟! یا این که در ازای برداشتن کدام تحریم دقیقاً چه چیزی را از ما گرفته اند و ارزش این دو آیا تناسبی باهم داشته است یا نه؟! اینها مواردی هستند که اگر به صورت کارشناسی و در فضای آزاد نقد پاسخ گفته شود، بسیاری از منتقدان نیز آرام خواهند شد و البته یک علت این انتقدات، همین فضای هلوکاستی است که دولت در زمینه ی توافقنامه ژنو ایجاد کرده است.
9- "وقت پاسخ گفتن به شایعه ها نرسیده است"، این صحبت رئیس جمهور در این زمان، بیش از هرچیزی ذهن ها را به سمت انتقادات و برخی اظهارات در خصوص دولت و شخص روحانی هدایت می کند، شاید فیلم "من روحانی هستم" بیشترین مخاطب این جمله ی رئیس جمهور است، فیلمی که بیش از هرچیزی به انعکاس خاطرات شخص روحانی و هاشمی استناد کرده است و البته اظهارات افراد دیگری مانند مسئولان خارجی و داخلی نیز در آن نقل قول گردیده اند؛ البته به نظر می رسد بیش از این ادعای دولت که "هنوز وقت پاسخگویی به شبهات نرسیده است"، دلایل دیگری در این عدم پاسخگویی دخیل باشند که به زعم ما نیز هنوز وقت برشمردن دلایل این عدم پاسخگویی نرسیده است.
در پایان آرزو می کنم دولت بتواند در شناخت راه صحیح و عملی کردن آن موفق باشد و بتواند آن چیزی که به نفع کرامت مردم و عزت ایران اسلامی است را به اجرا بگذارد.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
مطالب مرتبط:
مصاحبه ای با سه محور و یک حاشیه
چند مورد در مورد مصاحبه 100 روزه رییس جمهور
ناگفته هایی از مصاحبه دکتر روحانی در گزارش خبری سیما
برچسب های مرتبط: دولت حسن روحانی صدا و سیما
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/3
12:43 ع
در مطلب اخیرم با عنوان "تحلیلی بر بحث انصراف از یارانه ها" مشکلات عدیده ی دولت در تأمین یارانه ی نقدی خانوارها را برشمردم و انصراف از دریافت آن را در راستای حفظ منافع ملی دانستم و در کنار آن عرض کردم که توقع انصراف داشتن از خانواده هایی که در تأمین نیازهای ضروری شان دچار مشکلند، توقعی کاملاً نابجا است. در آن مطلب نقدی نسبت به عملکرد دولت در این خصوص ارائه نکردم تا تأثیرسوئی روی بحث انصراف ها نداشته باشم ولی با توجه به این که مهلت 12 روزه ی ثبت نام به پایان رسیده است و ثبت نامه 73 میلیون نفری مردم و با توجه به این که برآوردهای اشتباه دولت صرفاً به بحث انصراف از یارانه ها معطوف نبوده است و این چندمین بار است که دولت اقرار می کند و یا لااقل اثبات می کند که اشراف خوبی بر وضعیت کشور ندارد، ضمن طرح بحث انصراف از یارانه ها، به چند مورد دیگر از اشتباهات محاسباتی دولت اشاره خواهم کرد:
برآورد اشتباه از عمق محبوبیت دولت: شاید دولت به پشتوانه ی رأی نزدیک به 51 درصدی خود گمان می کرد که لااقل بخش زیادی از حامیانش از دریافت یارانه انصراف خواهند داد، ولی این برآورد اشتباه از آب درآمد چرا که مردم از سویی می بینند حاصل مقاومت خودشان و دست آورد دانشمندان هسته ای شان روی میز مذاکره با دشمنان زورگو قرار گرفته و حتی بخشی از آن نیز هرچند موقتاً معامله گردیده است و از سوی دیگر می بینند که دولت حتی از پرداخت یارانه نقدی مردم نیز عاجز است و در نهایت می بینند که دولت به جای این که مشکل مردم را حل کند از مردم می خواهد که باری بر دوش خودشان بگذارند تا دولت سبکبارتر گردد، شاید اگر دولتی روی کار می آمد که شعارش مقاومت در برابر تحریم های اقتصادی بود، دعوتش به انصراف می توانست با استقبال بیشتری مواجه شود، اما وقتی دولتی که شعار انتخاباتی اش مذاکره و مدعی داشتن کلید حل تمام مشکلات بوده است، از مردم می خواهد که از یارانه انصراف دهید، شرایط طور دیگری رقم می خورد؛ مردم توجه دارند که اساس شعارهای این دولت بهبود مسائل اقتصادی با کوتاه آمدن از برخی مواضع سیاسی و هسته ای بوده است و اگر قرار باشد هم از مواضع سیاسی و هسته ای کوتاه بیاید و هم اوضاع مردم بهتر نشود و هم توقع انصراف مردم از یارانه ها را داشته باشد، عملاً دچار تناقض گردیده است، تناقضی که از دید منتقدان و حامیان دولت نیز پنهان نمانده و مبنای تصمیم گیری ایشان در ثبت نام پرشور و گسترده برای دریافت یارانه گردیده است.
عدم شناخت مناسب از شرایط مردم: آنانی که در بین مردم زندگی می کنند متوجه می شوند که عملاً مردم و به خصوص طبقات ضعیف و متوسط به لحاظ مشکلاتی که دارند، تورمی که درک می کنند و درآمدی که سالهاست به همان تناسب افزایش نمی یابد، امکان صرفه نظر از یارانه را ندارند و انصراف از یارانه برای این طبقات به معنی بروز مشکلات معیشتی بعضاً جدی تلقی می گردد و از سوی دیگر این توقع از افراد مرفه و بالاتر از متوسط نیز منطقی نبود، چرا که بسیاری از افراد در این طبقات اگر صادق بودند و قصد کمک به کشور را داشتند اینقدر راحت در فرمهای خوداظهاری مالیاتی، درآمدهای واقعی شان را کتمان نمی کردند و در جهت کاهش و حذف همان مالیات محدودی که برای شان تعیین می شد اینقدر به دروغ و کلک متوسل نمی شدند و یا با پاگذاشتن بر منافع ملی در مسائلی مانند ارز سرمایه گذاری نمی کردند و به همین لحاظ وقتی که سطوح متوسط و فقیر توان انصراف از یارانه را ندارند و طبقات مرفه نیز انگیزه و عزمی برای این کار ندارند، به راحتی می توان فهمید که عملاً انصرافی از یارانه ها میسر نخواهد شد.
عدم شناخت صحیح از حساسیت های مردم: توقع لبیک مردم به دولتی که با شعارها و رفتارهای رفاه طلبانه و تجمل گرایانه در قید و بند هزینه تراشی های سنگین برای تغییر دکوراسیون و ساخت استخر و سونا در کاخ ریاست جمهوری و جشن های گران قیمت و پاداش های میلیونی، خرید خودروهای شاسی بلند خارجی، افشای فهرست پرداختی های میلیاردی به فوتبالیست ها، ... است از همان ابتدا اشتباه بود، دولتی که از مردم کمک می خواهد باید می دانست که مردم قبل از انصراف به سر و وضع دولت نگاه می اندازند تا ببینند گذشتن از یارانه ها در کدام محل ها هزینه خواهد شد.
وعده های 100 روزه: یکی از شعارهای انتخاباتی و اولیه دولت این بود که بعد از 100 روز تحولات به صورت محسوس و قابل مشاهده خواهد بود، لیکن چیزی از شروع به کار دولت نگذشته بود که مسئولان دولت و شخص رئیس جمهور اقرار کرد که تصوراتش در خصوص شرایط کشور صحیح نبوده است و در 3 ماه ابتدایی، دولت بیشتر معطوف تهیه گزارش در خصوص واقعیات و مشکلات کشور خواهد شد و این که مشکلات کشور بیش از حد تصورشان بوده است که همه ی اینها نشان از عدم درک صحیح از حقایق کشور را دارد، آنهایی که گزارش 100 روزه ی رئیس جمهور را از تلویزیون مشاهده کردند، متوجه شدند که این گزارش عملاً در جهت سیاه نمایی از شرایط تحویل گرفته شده بود تا مردم متوجه شوند که دولت چرا قادر به تحقق آن وعده ها نگردیده است.
طرد شعار مرگ بر آمریکا: راهپیمایی های 9 دی و 22 بهمن در حالی رخ داد که جناب هاشمی و روحانی و زیباکلام و ... بسیاری از متفکران و رسانه های حامی دولت در آن موقعیت امیدواری های خاصی پیدا کرده بودند که بتوانند شعار مرگ بر آمریکا را از صحنه شعارها و راهپیمایی های مردمی حذف کنند که برآوردها غلط از آب درآمد و مردم با شور، شعور، شعار و حضوری شدیدتر، مرگ برآمریکا گویان، بر این برآورد دولت خط بطلان کشیدند.
سبد کالا: دولت پس از این که با سوء مدیریت در بحث سبد کالا موجب تشکیل صف های طویل و عدم برخوردای برخی افراد نیازمند گردید، نشان داد که اطلاعات و برآورد صحیحی از مسائل و مشکلات مردم و کشور ندارد و این مسئله در نهایت منجر به اقرار و عذرخواهی رئیس جمهور شد، هرچند که بعدها جناب نوبخت آن عذرخواهی را بی مورد دانست! و حتی رسانه های حامی دولت جناب روحانی، عذرخواهی و برآوردهای اشتباه او را نتیجه ی عمق ناپیدای خرابکاری های 8 سال گذشته دانستند!
خالی بودن خزانه: اقرار به خالی بودن خرانه از سوی بالاترین مقام اجرایی، با اعلام آمارهای کاملاً متناقض از سوی برخی دیگر از مردان اقتصادی دولت (مانند رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و ...) رد شد، به خصوص که این ادعا با ادعای خالی بودن انبارهای مایحتاج کشور نیز همراه شد، لیکن در عرض مدت خیلی کوتاهی دولت توانست هم یارانه ها را توزیع کند و هم سبد کالا را در سطح گسترده ای بین مردم توزیع نماید که این مسئله نیز نشان از عدم اشراف جناب رئیس جمهور در خصوص خزانه و انبارها داشت.
با توجه به موارد فوق به نظر می رسد دولت باید نسبت به برآوردهای خود دقت بیشتری منظور کند و با حضور مستمر و غیرنمایشی در میان مردم و استفاده از کارشناسان متعدد و به تبع آن با کاهش اشتباهات محاسباتی خود، فضای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را دچار هزینه های زائد ننماید، هزینه هایی که بعضاً اینقدر از اهداف پررنگ ترند که اصل برنامه های دولت را زیر سؤال می برند. هزینه هایی که طرح توزیع سبد کالا یا همین انصراف از یارانه ی نقدی یا مطرح کردن نابجا و اشتباه خزانه ی خالی ایجاد کرد، در اوج مذاکرات هسته ای موجب تضعیف اقتدار ملی پای میز مذاکره و وارد شدن خدشه به عزت ملی و روحیه ی مردم و کاهش محسوس محبوبیت دولت گردید.
این مطلب در عمارنامه منتشر شد.
مطلب مرتبط:
تحلیلی بر بحث انصراف از یارانه ها
سبد کالا، شاهد عدم صحت بانک اطلاعات اقتصادی دولت
برچسب های مرتبط: سبد کالا اقتصاد سیاست خارجی مذاکرات هسته ای دولت هدفمندی یارانه ها
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/1/26
11:5 ع
سالهاست که کشور اکراین درگیر وقایعی است که انتخابات و شورش های خیابانی در متن آنهاست، به این شکل که انتخاباتی برگزار می شود و عده ای آن را به دلایل مختلف و خارج از مجاری قانونی برنمی تابند، انقلاب نارنجی (شما بخوانید کودتای مخملی نارنجی) نیز به همین شکل رخ داد، ابتدا علیه انتخابات شوریدند و با ابطال آن حکومت را در دست گرفتند و در انتخابات بعدی دوباره انتخابات را باختند، اما از آنجا که اکراین دارای قومیت های مختلفی است، پایتخت نشینان و غرب دوستان دوباره علیه رئیس جمهور قانونی اکراین شوریدند و فرد جدیدی را جایگزین نمودند و این مسئله باعث شد تا قومیت های دیگری که از تکرار دیکتاتوری نارنجی های غرب دوست به ستوه آمده بودند، یک به یک تمایل شان را برای جدایی از کیف اعلام نموده و با چراغ سبز روسیه، نسبت به پیوستن به روسیه اقدام یا اعلام آمادگی نمایند.
با مداقه در وقایع اکراین، به خوبی می توان نقش اروپا و آمریکا را در هدایت نارنجی پوشان و حمایت از لوکاشنکو مشاهده نمود، ایشان با تمام قوا سعی کردند به بهانه هایی مانند پیوستن به اتحادیه اروپا و حمایت های مالی، مردم کیف را تحریک کرده و به خیابان ها بیاورند، متأسفانه برخی از مسئولان سیاست خارجی برداشت اشتباهی از این وقایع پیدا کردند و برهمان اساس در موضع گیری های شان دچار تزلزل گردیدند.
به نظر حقیر، مشابه پنداری شرایط ایران و اکراین به دلیل قومیت ها و سلایق متعدد توسط دولت اقدامی اشتباه و غیراصولی است، در واقع آنچه که در وقایع اکراین عامل اصلی تنش هاست، دیکتاتوری مردم بخشی از مناطق اکراین، نسبت به آرای سایر مناطق بود، نه چند قومیتی ایشان؛ چرا که این مناطق 2 بار آرای مردم اکراین را به نفع خود ابطال کردند و سلیقه خودشان را برای کل اکراینی ها اعمال نمودند، در صورتی که نارنجی پوشان اکراین به آرای تمام مردم اکراین احترام می گذاشتند، نه کریمه و نه هیچ بخش دیگری از اکراین، اعلام استقلال نمی کرد.روسیه به عنوان کشوری که با ایران منافع و موقعیت مشترک تر و مشابه تری نسبت به غرب دارد، در این چندساله بارها در سازمان ملل به نفع ایران رأی داده و چه بسا بازهم نیاز به رأی روسیه داشته باشیم، اما درست در همان زمانی که روسیه به حمایت ایران در این خصوص در سازمان ملل محتاج بود، ایران در رأی گیری حاضر نشد که البته این مسئله حداقل ناشی از 2 دلیل می تواند باشد، دلیل اول که دولت به آن اذعان نمی کند، این است که ایران نمی خواسته مذاکرات تحت الشعاع رأی ایران به نفع روسیه قرار گیرد و شاید این مسئله به مثابه ی لبخند سیاسی دیگری برای آنها به حساب آید و دلیل دوم که برخی مسئولان یا رسانه های حامی دولت تلویحاً به آن اشاره کرده اند این است که دولت با مشابه دانستن چند قومیتی بودن ایران و اکراین، نمی خواهد به شورش های قومیتی علیه حکومت های مرکزی مشروعیت ببخشد.
تشابه مسائل اکراین با وقایع فتنه 88 اینقدر زیاد است که نمی توان از ذکر و عبرت آموزی از آن چشم پوشی کرد، نگاهی به آرای مردم حوزه های مختلف انتخابات 88 و شهرها و مناطقی که در آنها کانون اعتراضات به انتخابات 88 بود، نشان می داد که مردم تهران و به خصوص مناطق بالاشهر تهران و سایر مراکز استان ها کانون تشنجات بود و این با تمام انقلاب های واقعی در تعارض بود، چرا که در انقلاب های واقعی همواره محرومان و مستضعفان و مظلومان هستند که ناراضیان اصلی از حکومت و جلودار انقلاب هستند و حال این که در اغتشاشات اکراین و فتنه 88 ایران، عملاً پایتخت نشین ها و سطوح مرفه جامعه در خط مقدم اعتراضات حضور داشتند و اکنون که سالها از روشدن دست فتنه گران 88 و حامیان خارجی شان و شکست فتنه 88 گذشته است، درک آنچه که در صورت موفقیت فتنه 88 ممکن بود رخ دهد با مشاهده ی وقایع اکراین قابل تحقق است، وقایعی که در نهایت اکراین را به دامن اختلافات درونی، جنگ قومیت ها، فروپاشی، ضعف و ذلت سوق می دهد.
آن کسی که باید از وقایع اکراین بهترین استفاده را بنماید دولت است، اگر چه همه دولت های ما برآمده از آرای تمام ایران هستند و حق رأی تمام ایرانیان نیز بایکدیگر مساوی بوده و هست، اما دولت باید طوری رفتار کند که تمام مردم و قومیت های مختلف او را از خود بدانند و این مسئله باید به نحوی صورت گیرد که نه پایتخت نشینان احساس کنند دولت به ایشان تعلق ندارد و نه مرز نشینان نسبت به دولت احساس دوری داشته باشد که این مسئله با توزیع عادلانه ی بودجه در کشور و رسیدگی مناسب به تمام قومیت ها می تواند موجب استمرار حمایت یکپارچه ی تمام ایرانیان از حکومت جمهوری اسلامی ایران گردد.
بحث دیگری که در شرایط حاضر باید مدنظر قرار گیرد، افزایش تحریم ها علیه روسیه است که می تواند موقعیت مناسبی را برای ایران و روسیه در افزایش تعاملات اقتصادی ایجاد نماید و دولت نباید سرکه ی نقد افزایش تعامل با روسیه را به حلوای نسیه ی کاهش تحریم های غربی ترجیح دهد، بلکه باید به صورت مناسبی به بهره گیری از شرایط حاضر و قرابت جغرافیایی با روسیه و حتی کسب امتیاز از طرفهای غربی بپردازد.
توجه به متن و حواشی اکراین نه تنها نباید دولتمردان را نگران سازد، بلکه باید ایشان را وادار سازد ضمن موضع گیری های درست، مردم و احزاب را تشویق نمایند که به هر قیمتی به آرای یکدیگر و حل مشکلات سایرین احترام بگذارند و تمام جناح های سیاسی بفهمند که امثال وقایع اکراین و فتنه 88، حتی اگر به نتیجه هم برسند، نتیجه ای جز فروپاشی، تجزیه، وابستگی، ضعف و ذلت نخواهد داشت.
برچسب های مرتبط: مذاکرات هسته ای سیاست خارجی دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/1/20
10:19 ص
اخیراً شاهدیم که بعضاً تصویر رهبران انقلاب که معمولاً در سخنرانی ها و مصاحبه های مسئولان دولتی و غیردولتی در کنار ایشان قابل مشاهده بود از قاب تصویر مسئولان دولت یازدهم حذف گردیده است که این مسئله موجب واکنش هایی از طرف برخی انقلابی ها گردیده است که یقیناً من هم از این مسئله احساس خوشایندی ندارم، لیکن عادت کرده ام در نگاه به مسائل فقط به نقاط تاریک و یا روشن آن ها نگاه نکنم و به همین لحاظ این مسئله را با بررسی ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار می دهم:
1- همانطوری که در ابتدا عرض کردم، حذف تصاویر مقام معظم رهبری از قاب تصویر مسئولان دولتی موجب ناخرسندی و نارضایتی همه انقلابی هاست و همه نگرانیم که نکند این حذف تصویر مقدمه ای برای بی توجهی به سیاست ها و خطوط ترسیمی ایشان باشد و البته ما نیز باید بدانیم که صرف درج تصویر امام و رهبری لزوماً به معنی در خط بودن ایشان نیست و نه هرکسی که این تصاویر را بر درودیوار می زند لزوماً انقلابی است و نه هرکسی که این تصاویر را نمی زند لزوماً از خط انقلاب خارج است.
2- این که یک دولت به راحتی اقدام به حذف تصاویر رهبری می کند بهترین دلیل و حجت برای کسانی است که وانمود می کردند درج تصاویر امام و رهبری به مانند حکومت های شاهنشاهی از روی ناچار و به صورت اجباری در مکان های رسمی نصب می گردد، در صورتی که همه دیدند به راحتی این تصاویر در بالاترین رده های حکومتی و در معرض تمام دوربین ها و خبرنگاران جمع آوری گردیده است.
3- در زمانی که برخی رفتارهای دولت در مسائل سیاست خارجی و اداره ی برخی امور داخلی موجب انتقاد مردم گردیده است و بر حجم این انتقادات نیز روزانه افزوده می شود و در حالی که دولت بارها سعی کرده است تا اقدامات خود (مثلاً در بحث توافق ژنو و حتی در بحث یارانه ها) را مورد تأیید و حتی براساس توصیه های رهبری نشان دهد، همین حذف تصاویر رهبری به عنوان یک اشتباه راهبردی وسیله ای است تا دولت نتواند در آینده ی نزدیک مسئولیت اشتباهاتش را در زمینه های خارجی و داخلی با رهبری تقسیم نماید.
4- این که تصاویر امام خمینی و امام خامنه ای از بالای سر دولتمردان و میهمانان ایشان برداشته شده است هیچ جای تعجب ندارد، اصلاً چگونه می توان توقع داشت دولتی که سیاستش براساس لبخند و مذاکره بنا شده است و راه حل تمام مشکلات با دشمنان ریز و درشتش از آمریکا تا جیش العدل را در مذاکره می بیند، نمادهای جهانی مقاومت را بالای سرش بگذارد؟! آیا ممکن است دشمن در پاسخ به لبخند کسی که مدال مقاومت را برسینه چسبانده است حاضر به لبخند شود؟! آن هم از سوی دولتی که حتی نسبت به شعار مردمی و انقلابی "مرگ بر آمریکا" نیز اعلام برائت کرده است! آن هم در برابر دشمنی که حاضر نیست حتی سفیرکشورت به سازمان ملل را به خاطر سابقه انقلابی اش بپذیرد؟!
برچسب های مرتبط: دولت مقام معظم رهبری حسن روحانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/1/18
7:49 ص
برخی اوقات، تقارن برخی رخدادها طوری اتفاق می افتد که گویا با یکدیگر ارتباط دارند، در صورتی که هیچ ارتباطی هم بین شان وجود ندارد، لیکن از جهت جالب بودن تصادفی این تقارن ها به چند مورد از آنها که اخیراً زیاد شده اشاره می کنم:
امسال روز آغاز اعلام نیاز ملی به یارانه ها، به صورت کاملاً تصادفی با سالروز جشن ملی هسته ای مقارن شده است در صورتی که مسلماً دولت از این تقارن هیچ قصدی نداشته است.
تقارن کاملاً تصادفی تشکیل صفوف بهم پیوسته و وحدت آفرین سبد کالا با دهه ی شورآفرین فجر نیز از دیگر تقارناتِ جالب این اواخر بود.
اعتراف به خالی بودن خزانه توسط رئیس جمهور در سخنرانی اش در دانشگاه، دقیقاً یک روز قبل از شروع مذاکرات هسته ای و حساس ژنو نیز یکی دیگر از این تقارن های کاملاً بی ارتباط بود.
به صورت کاملاً تصادفی دولت ایران و دولت آمریکا هر دو اعلام کردند که برنده مطلق و کامل مذاکرات هسته ای هستند و موجب زانوزدن طرف مقابل گردیده اند و هردو طرف گفتند که اظهارات طرف مقابل تنها مصرف داخلی دارد که این راهبردِ مشابه در نوع خود به لحاظ تشابه و تصادفی بودن خیلی جالب توجه بود.
در همان اوقاتی که رییس جمهورمحترم ما، اوباما را فردی مؤدب و باهوش معرفی کرد، خانم شرمن (معاون وزارت امور خارجه آمریکا)، فریبکاری و دروغگویی را بخشی از ژن ایرانیان دانست که یقیناً بین آن احترام و این بی احترامی هیچ گونه رابطه معناداری قابل یافتن نیست.
دقیقاً همان هنگام که رهبر معظم انقلاب و کارشناسان اجتماعی از تحدید جمعیتی و لزوم چاره اندیشی برای آن سخن می گویند تصادفاً دولت سبد کالا را به نحوی توزیع می کند که تعداد اعضای خانوار هیچ تأثیری بر مشمولیت و یا میزان کالای دریافتی نداشته باشد.
هم زمان با توافق 6 ماهه ای که طرف مقابل متعهد شد تحریم های هسته ای را افزایش ندهد، بیانیه ها، تحریم ها و تهدیدهای غیر هسته ای به صورت کاملاً تصادفی رو به افزایش است که گویا همین مسئله ی تصادفی، موجب آزرده خاطر شدن روح حساس توافق هسته ای نیز گردیده است.
تنها چند ماه بعد از این که رییس محترم جمهور از خدا می خواهد تا اینقدر صبر داشته باشد تا دهان منتقدان را خرد نکند به صورت کاملاً تصادفاً دهان برخی منتقدان خرد می شود.
درست در شرایطی که صداوسیما نسبت به توقعات دولت در انتخاب مجری و یا نحوه گزارش در خصوص مسائل داخلی و خارجی بی اعتنا می شود، بودجه ی مصوب و قانونی صداوسیما از ناحیه دولت به این نهاد پرداخت نمی شود، تا صداوسیما به مانند یک بنگاه اقتصادی برای هر برنامه ای (البته فعلاً جز برای پخش اذان) جلوی اسپانسرهای مختلف کاسه گیری کند.
تنها چند روز پس از تقبل ارسال رایگان پیامک های تبریک عید رییس جمهور توسط اپراتورهای تلفن همراه، تعرفه تلفن همراه نیز افزایش یافت که مطمئناً بین این دو نیز هیچ ارتباط معنا داری وجود ندارد.
این مطلب در فارس و عمارنامه منتشر شد.
برچسب های مرتبط: مذاکرات هسته ای سیاست خارجی دولت سبد کالا طنز
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/1/16
11:47 ع
با نامگذاری سال 93 به نام اقتصاد و فرهنگ، عزم ملی و مدیریت جهادی برآن شدم تا مختصراً و پس از یک مقدمه کوتاه به بایدها و نبایدهای مدیریت جهادی بپردازم:
اگر چه کشور ما دارای سابقه ی موفقی در زمینه مدیریت جهادی در دفاع مقدس و جهادسازندگی است، اما متأسفانه این شیوه ی مدیریتی به مثابه ی یک روش و اسلوب علمی مدیریت هنوز مورد پردازش و ترویج جدی قرار نگرفته است و بسیارند کسانی که خود را به اشتباه مدیرجهادی می دانند و از سوی دیگر مدیرانی وجود دارند که بدون هرگونه نمایشی به صورت جهادی عمل می کنند.
در مدیریت جهادی نمی توان به اصول علم مدیریت بی تفاوت ماند و هرآنچه که حاصل این علم است را به بهانه ی ابداع یک روش جدیدِ مدیریتی وانهاد، بلکه مدیریت جهادی نیز باید برمبنای علم مدیریت انجام شود و البته ملحقاتی و حذفیاتی نیز دارد که باید مشخص، تبیین و عملی گردد، باید توجه داشت که مدیریت جهادی به استفاده ی صحیح، اخلاقی و مؤثر از روش های مدیریتی قائل است. مدیریت جهادی یک شیوه شلخته و باری به هرجهت نیست، بلکه بالعکس از روش های مختص و مورد قبول خودش نظم و انضباط را در عین انعطاف پذیری مسئولانه ایجاد می کند. مدیر جهادی هرگز کاری که در توانش نیست را برعهده نمی گیرد و نمی گذارد عشق ریاست بر وجدانیات وی غالب گردد. مدیر جهادی هرگز هیچ پستی را قبول نمی کند مگر این که هم به توان خودش در آن زمینه وقوف داشته باشد و هم گزینه ی بهتر از خودش در دسترس نباشد. مدیر جهادی همانطوری که به شایستگی خودش حساس است به شایستگی منتصبانش نیز حساسیت دارد، نمی توان جهادی مدیریت کرد و براساس سفارش و رابطه معاون و مدیر و کارمند انتخاب کرد.
در مدیریت جهادی، اصول هر سازمان پیش از این که حفظ منافع خود سازمان و اعضای آن باشد، حفظ منافع ملی و اجتماعش است، در حالی که در شیوه های مدیریتی دیگر، اولین اصل در هر سازمانی حفظ منافع آن سازمان است و البته در ظاهر سعی می کند که این مسئله از روش های قانونی و توأم با احترام به مشتری (مردم) صورت گیرد. وقتی که یک مدیر یا یک سازمان بیش از حفظ منافع خودش به منافع جامعه بیندیشد، به صورت خودکار از رقابت های غیرسازنده، آمارسازی و روش های تسکینی پرهیز می کند و به جای این روش ها که متأسفانه در اغلب سازمان ها و مدیران ما نهادینه شده است به همکاری سازنده، جمع آوری دقیق اطلاعات در جهت پایش علمی عملکرد و غیرمچ گیرانه و برنامه ریزی مؤثر و کارا در جهت حل دائمی مسائل و پیشرفت پایدار می پردازد.
در مدیریت جهادی، مدیر اولین کسی است که به اهداف و آرمان های انقلاب، جامعه و سازمان احترام می گذارد و به آنها پایبند است و این چنین است که یک مدیر جهادی با گفتار و رفتارش به صورت عملی زیرمجموعه اش را فراتر از مدیریت، با رهبری کردن هدایت می کند. یک مدیر جهادی می تواند با رعایت ارزش های جامعه به مثابه ی یک الگو، رهبری زیرمجموعه اش را برعهده بگیرد و به جای تأثیر گذاری بر عملکرد افراد، بر قلوب شان حکم براند، سیری در خاطرات و زندگی نامه رزمندگان و فرماندگان جنگ تحمیلی به خوبی نشان می دهد که چگونه برخی از این فرمانده ها بر دل نیروهای خود حکم رانی می کردند و چگونه از همه متواضع تر، فعال تر و ازجان گذشته تر بودند.
در مدیریت جهادی، مدیر نمی تواند از مردم و حوزه مدیریتش فاصله داشته باشد، اصلاً جهادی بودن یعنی در صحنه بودن، یعنی در خط مقدم بودن، یعنی از قوت، ضعف و درد مردم و زیرمجموعه خود مطلع بودن، یک مدیر جهادی در دسترس مردم قرار دارد، با لباس کار در حوزه مدیریتش حاضر می شود و از رفاه طلبی فراری است، نه این که تمام کارش پشت میز نشینی و مأموریت رفتن به نقاط خوش آب و هوای داخلی و خارجی باشد.
و در نهایت این که مدیر جهادی نه تنها شخصاً موجب بهبود حوزه ی مدیریتی خود می شود بلکه با رفتار و گفتارش می تواند عزم ملی را نیز با خود همراه کند و اینچنین است که همراهی مدیریت جهادی و عزم ملی قادر خواهد بود اقتصاد و فرهنگ را با یک جهش مواجه سازد.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: اقتصاد مقاومتی اقتصاد دولت مدیریت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/1/2
10:30 ع
سال 1393 در میانه یک دوره ی 6 ماهه آزمایشی توافق هسته ای آغاز شد و همانطوری که پیش بینی می شد با زیاده خواهی های طرف مقابل چه در مسائل هسته ای و چه در به وسط کشاندن مسائل متفرقه و بهانه های جدید و قدیم و حتی عدم پایبندی طرف غربی به مفاد همان توافق، رسیدن به توافق جامع بعید به نظر می رسد و به احتمال قریب به یقین، بساط تحریم ها همچنان برقرار خواهد بود و در این شرایط درک حساسیت مسئله بسیار حیاتی است، از یک سو اگر در برابر تحریم ها قوی تر باشیم، ابزار ما در مذاکرات برنده تر خواهد بود و از سوی دیگر اگر مذاکرات هم به نتیجه نرسید، عملاً با خنثی کردن تحریم ها می توان مهر بی فایده بودن تحریم ها را بر این پرونده محنوس زد و در آن موقع، طرف مقابل تنها متضرر تحریم ها بوده و اوست که باید منت کشی کند.
سؤال کلیدی این که، اگر بخواهیم با واکسن اقتصاد مقاومتی کشور را در برابر تحریم ها مقاوم کنیم، آیا تحقق چنین مسئله ای در دنیایی که داشتن تعامل در آن یک به یک امر عادی بدل شده است اصولاً برای هیچ کشوری میسر است؟ پاسخ سؤال به منابع و استعدادهای آن کشور بستگی، کشوری که حتی نفت و گاز دارد، کشتزارهای پهناور و چهار فصل دارد، رودخانه و دریاچه و دریای آزاد دارد، انواع معادن تحت الارضی و سطح الارضی دارد، سرشار از نیروهای انسانی باهوش و مستعد است چرا نباید بتواند مایحتاج ضروریش از سیب زمینی تا گندم و لوازم خانگی و خودرویش را خودش تولید کند؟! مگر در مباحث نظامی و نانو و هسته ای و شبیه سازی و ... نتوانستیم که در تأمین مایحتاج ضروری مان نتوانیم! پس ما نه براساس احساسات و یا تعصب بلکه براساس منطق و تجربه می دانیم که می توانیم و اگر انجام نداده ایم تنها از ضعف گفتمانی و قلت اراده و تلاش بوده است.
می توان با جرأت گفت که ریشه تمام مشکلات در هر جامعه ای از ضعف های فرهنگی است به نحوی که اگر رشته ی هر مشکلی را بکشیم در نهایت به یک اختلاف فرهنگی می رسیم، به عنوان مثال اگر رانندگی در کشور ما اینقدر مشکل دارد دلیلش قطعاً در ضعف فرهنگی است و اگر مردم نسبت به برخی از قوانین بیشتر رعایت می کنند دلیلش بازهم در فرهنگ است. همانطور که پیشرفت در هر مسئله ای مستلزم تغییر فرهنگ است، جهش نیز در هر مسئله ای به تحول فرهنگی در آن خصوص نیازمند است و جهش فرهنگی چیزی متفاوت با فرانیدهای طولانی فرهنگسازی است و وقتی حاصل می شود که نگرش ها و آگاهی ها به سرعت افزایش یافته و اراده ها بر اساس آگاهی ها عزم گردد و این مفهوم عبارت حیاتی "عزم ملی" است و برای تحقق آن باید به آگاهی بخشی و روشنگری مردم افزود و این همان مهمی است که طی سال های اخیر رهبر معظم انقلاب یک تنه علم آن را به دوش می کشند یعنی هم بر دشمن شناسی و افشاکردن نقشه های دشمن تأکید دارند تا مردم نسبت به اهمیت مسئله حساس شوند و هم بر راه حل ها تأکید می ورزند تا تغییر نگرش و تغییر فرهنگ به تغییر رفتار ختم گردد که این مسئله با تدوین برنامه های اقتصاد مقاومتی در یک ماهه اخیر به نقطه عطف تاریخی خود رسیده است.
بحث فرهنگ اما از جنبه ی دیگری نیز اهمیت دارد، اکنون نه تنها مسائل اقتصادی کشور را باید با اصلاح فرهنگ رفع کرد بلکه اصلاح فرهنگ نیز به عزم ملی و البته عزم نخبگان فرهنگی نیاز دارد و رهبر انقلاب در همین خصوص به نقش تشکل ها و گروه هایی که به صورت خودجوش به مسائل فرهنگی رو آورده اند اشاره کردند و از فعالیت هایی که در این سال ها افزایش یافته است تجلیل کردند چرا که گروه ها و تشکل های مردمی نیز بخش مهمی از عزم ملی در اصلاح فرهنگ و البته اقتصاد را تشکیل می دهند که با انتقاد، پیشنهاد و فعالیت های اجرایی می توانند به مراتب بیش و پیش از فعالیت های اداری دیوانسالارنه (بوروکراتیک) و مبتنی بر آمارهای کمی و حاکمیتی مؤثر باشند.
در کنار "عزم ملی"، نهادهای حاکمیتی نیز نقش حساسی دارند، باید بستر برای فعالیت های اقتصادی و فرهنگی مردم فراهم گردد تا با اصلاح قوانین، کاستن موانع دیوانسالارانه و حمایت های مؤثر بتوانند خودشان برای کشوری که به آن تعلق دارند کاری کنند و این امور در هیچ سازمان و تشکل دولتی صورت نمی گیرد مگر این که از شیوه های اشتباهی که به آن خوکرده است فاصله بگیرد و این یعنی باید ساختارهای غلط اداری و حاکمیتی از حالت خشک و فاقد حساسیت به حالت منعطف و دلسوزانه متمایل گردد که این شیوه مدیریتی با توجه به تجارب موفقی که در سازمان جهادسازندگی وجود داشته است به "مدیریت جهادی" معروف گردیده است که در حوزه های اقتصادی و فرهنگی باید در دستور کار قرار گیرد:
الف- به لحاظ اقتصادی بخش زیادی از بستر سازی را می توان در قالب اجرای صحیح اصل 44 انجام داد و بخش دیگرش را باید با افزایش آرامش داخلی اقتصاد (از طریق اصلاح قوانین، کاهش دیوانسالاری و حمایت های مؤثر) و کاهش تأثیر تنش هایی که از بیرون اعمال می گردد، فراهم نمود. باید اقتصاد مقاومتی به صورت اصولی و علمی در کشور جاری گردد و البته همانطوری که عرض شد این اصلاحات محتاج یک "مدیریت جهادی" به ویژه در اقتصاد است.
ب- در خصوص مسائل فرهنگی نیز باید از فعالیت رسانه ها، تشکل ها و نهادهای فرهنگی و هنرمندان انقلابی حمایت نمود تا فرهنگ سالم اسلامی و ایرانی اجازه ی جاری شدن در جامعه را پیدا کند ولی با توجه به فضای نامطلوبی که در عرصه ی فرهنگی کشور در حال حاکم شدن است، به نظر می رسد بخش های مردمی در عرصه فرهنگ، به عزمی بیش از عزم اقتصادیون نیاز داشته باشد، چرا که نه تنها حمایتی از این تشکل ها نخواهد شد بلکه به احتمال قریب به یقین فعالیت های ناب فرهنگی، اسلامی و انقلابی با مانع تراشی هایی نیز مواجه خواهد شد. یکی از مشکلات عمده ای که در بحث "عزم ملی" در کارهای فرهنگی نگران کننده است، جایگاه تشکل های مردم نهاد است، چرا که این تشکل ها به لحاظ قانونی زیر نظر وزارت کشور و استانداری ها قرار دارند و با توجه به نگرش امنیتی غالب در این وزارتخانه، عملاً توقع چندانی در این خصوص متصور نخواهد بود، مگر این که جایگاه قانونی تشکل های مردم نهاد در هر زمینه ای به وزارتخانه ی مربوطه بازگردد.
نتیجه: مختصری که در بالا آمد می تواند بیانگر دلیل نام گذاری شعار امسال به "اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی" باشد تا مردم و مدیران دست در دست هم بتوانند تهدیدهای موجود را به عنوان فرصتی برای بی اثر کردن تمام تهدیدات فعلی و حتی آینده غنیمت بشمارند، شعار امسال از این جهت اهمیت دارد که غیر از چاره اندیشی برای شرایط حاضر، تمام کارهای نیمه کاره سال های اخیر را در دل خود تأمین می کند، یعنی با تحقق این شعار، هم الگوی مصرف اصلاح می شود، هم جهاد اقتصادی محقق می شود، هم تولید ملی رونق می گیرد، هم سرمایه و نیروی کار ایرانی محترم شمرده می شود و هم حماسه اقتصادی محقق می گردد و این امر، گستردگی این شعار امسال و حساسیت کار همه ما را می رساند.
برچسب های مرتبط: اقتصاد مقاومتی اقتصاد مردم سبک زندگی دولت مدیریت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/12/25
12:30 ص
عصر جمعه ی دیروز آخرین برنامه پایش سال 92 از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و همچنان محوریت برنامه با بحث تشویق مردم به انصراف از یارانه نقدی و نظرسنجی در خصوص محل استفاده یارانه های مورد انصراف بود که بیش از 50 درصد از مردم یارانه های انصرافی را برای توزیع بین طبقات ضعیف و کم درآمد ترجیح دادند که البته با توجه به حمایتی که مجریان و میهمانان برنامه از سایر گزینه ها مثل کمک به دارو و درمان داشتند، انتخاب مردم جای تحلیل دارد، به نظر حقیر شاید این تنها گزینه ای بود که پایش و کنترل آن به راحتی برای مردم میسر است و شاید به نوعی بی اعتمادی به دولت را در خود داشته باشد، انتخاب این گزینه نشان از شرایط بد طبقات ضعیف جامعه دارد و دیگر این که به احتمال زیاد بسیاری از کسانی که در طبقات ضعیف قرار دارند و چه بسا قادر به انصراف از یارانه نیستند ترجیح می دهند یارانه های انصرافی سایرین بین خودشان تقسیم گردد و البته تمام این ها غیر ممکن به نظر می رسند و دولت هرگز برای خودش هزینه ی اضافی نخواهد تراشید و اصولاً دولت به دنبال این است که کمی از کسری بودجه اش در این خصوص بکاهد.
قسمت جالب برنامه مطالب کاملاً متضادی بود که از میهمانان دو بخش برنامه ارائه گردید. در بخش اول برنامه از دو نفر از تجار و تولید کنندگان مطرح کشور، آقایان اسدالله عسگراولادی و محمدرضا دیانی دعوت شده بودند تا مردم را به انصراف از دریافت یارانه تشویق کنند اما طبق معمول که آقای دیانی عادت دارد هیچ تریبونی را برای فشار بر بانک ها در جهت کاهش نرخ سود بانکی از دست نمی دهد، بخش زیادی از سخنان ایشان به محکوم کردن سیستم بانکی و لزوم کاهش نرخ سود بانکی گذشت که جناب عسگر اولادی نیز بر این ادعا صحه می گذاشت.
توضیح حقیر در خصوص ادعاهای جناب دیانی و عسگراولادی این است که اگر چه سیستم بانکی به شدت به اصلاح نیاز دارد و در خدمت رسانی و توزیع عادلانه تسهیلات و شفافیت اقتصادی و پرهیز از اقدامات خلاف قانون باید مورد نظارت شدید بانک مرکزی و دولت قرار گیرد، اما به دلیل ارتباط قوی نرخ سود بانکی با میزان جذب نقدینگی و در نتیجه تأثیر آن روی نرخ تورم، اصرار برکاهش غیرمتناسب با نرخ تورم را هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ تجربی (باتوجه به تجربه ای که در این خصوص در دولت جناب احمدی نژاد کردیم) کاملاً رد می کنم و با توجه به این که طی 2-3 سال اخیر بارها در این خصوص مطالب متعددی نوشته ام، از تشریح بیشتر نظراتم خودداری می کنم.
اما بخش بعدی برنامه با حضور دکتر حسین عبده تبریزی به عنوان کارشناس انجام شد تا ایشان در خصوص سرمایه گذاری به مردم توصیه های فنی بنمایند و ایشان رسماً اعلام کرد که سعی دولت بر این است که سود هیچ بخش دلالی و واسطه گری از سود بانکی بیشتر نباشد و معنی دیگر این مسئله این است که دولت هم بخش های دلالی را کنترل خواهد کرد و هم از تغییر سودبانکی ابایی نخواهد نمود و تمام این بحث ها مقدمه ای بود تا دکتر عبده به مردمی که کمتر از 50 میلیون نقدینگی دارند اطمینان خاطر دهد که سرمایه گذاری بهتری از بانک وجود ندارد، مگر این که کسی راه و رسم بازار سرمایه (بورس) را بداند و به آن سمت حرکت کند؛ نگاه و مشی دولت در جهت کنترل ورود نقدینگی به بازارهای کاذب ارز، سکه، خودرو و مسکن از این جهت که می تواند موجب کاهش تورم گردد (همانطوری که تاکنون نیز تاحدودی مفید بوده)، قابل ستایش است.
برچسب های مرتبط: برنامه پایش بانک هدفمندی یارانه ها دولت اقتصاد صدا و سیما تورم
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/12/19
1:24 ص
در پی اظهارات اخیر ریاست محترم جمهور در خصوص اعتقاد ایشان به "آزادی مسئولانه" برای رسانه ها، برخی ممکن است به اشتباه گمان کنند که منظور ایشان از آزادی مسئولانه یعنی مسئولیت مساوی همه ی رسانه ای ها در برابر قانون و شرع، در صورتی که رفتار و گفتار دولت محترم در برخورد با منتقدان دولت و از سوی دیگر حمایت از کسانی که به احکام الهی و قرآن جسارت کرده اند باعث شده است تلقیم در خصوص "آزادی مسئولانه" به این شکل اصلاح گردد:
در آزادی مسئولانه، همه ی رسانه های دوست، خودشان شخصاً مسئولیت دارند با تخلفات خودشان برخورد کنند و دیگر نیازی به ممیزی و برخورد قانونی نخواهد بود.
آزادی مسئولانه یعنی هیچ کس آزاد نیست مگر متوجه مسئولیتی باشد که برایش تعیین شده است و چیزی را که نباید، نقد نکند و چیزی را که صلاح ندانسته اند بداند، به شدت مورد تقدیر قرار دهد.
آزادی مسئولانه، آزادی است که برخی رسانه ها دارند تا مسئولانه و با تمام قوا افراطی ها را از صحنه حذف کنند.
آزادی مسئولانه یعنی هر انتقادی حتی به احکام الهی آزاد است، البته بهتر است طوری انجام شود که موجب فشار و انتقاد افراطی ها به مسئولان و تعطیلی رسانه های مورد حمایت مسئولان نگردد.
آزادی مسئولانه یعنی آزادی که برای رسانه ها در مسیر دفاع از مسئولان و انتشار پیام انتخابات 92 تعریف شده است.
آزادی مسئولانه آزادی است که باعث می شود اهل رسانه ی ارزشی و غیرارزشی نیز از نگاه مسئولان به یک اندازه آزاد باشند.
آزادی مسئولانه در اعلام نام مفسدان، یعنی مجوز برای اعلام نام مفسدانی که مسئولان تشخیص می دهند، نه مفسدانی که با م-ه ها نسبت و ارتباطی داشته باشند.
آزادی مسئولانه نام دیگر آزادی باسوادان است و در تضاد کامل با آزادی بی سوادان یا همان منتقدان قرار دارد.
ودر کلام آخر آزادی مسئولانه یعنی اگر چه آزادی هست ولی هرگز نباید مسئولان را فراموش کرد مفهومی که جناب ضرغامی بیش از همه آن را درک می کند.
برچسب های مرتبط: رسانه حسن روحانی صدا و سیما طنز دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/12/14
11:35 ع
بُرد- بُرد ترین توافق جهان که هر دو طرف آن نه تنها احساس پیروزی می کنند بلکه اعلام می کنند طرف مقابل را به صورت کامل منهدم کرده اند....
انتقاد پذیرترین دولت تاریخ ایران که البته فقط انتقاد باسوادان را با دل و جان می پذیرد و فقط کسانی را باسواد می داند که انتقاد نمی کنند....
مصرف داخلی این روزهای آمریکا از نظر مسئولان ما که روز به روز بیشتر مصرف می شود،.....
مصرف داخلی این روزهای مسئولان ما از نظر آمریکایی ها که هر روز بیشتر تکرار می شود....
روح چیزی که هر قدر هم با آن مخالفت می شود آخ نمی گوید....
بازترین فضای رسانه ای تا حدی که بشود علناً با احکام الهی مخالفت کرد، البته به شرط پا نگذاشتن به خطِ قرمزانتقاد به جایگاه جلیل القدر دولت و توافقاتش،....
محبوب ترین صف عالم که در آن سبد سبد کرامت توزیع می کنند....
مؤدبترین و باهوش ترین کدخدای جهان....
دلسوزانه ترین کاری که نمی گذارد فکر لبوفروش ها مشغول و حواس رانندگان تاکسی پرت شود....
هنردوست ترین حقوق دان تاریخ که بین هنرمندان و هنرشان هیچ فرقی قائل نیست ....
هنرمندترین دولت عالم که از خالی ترین خزانه، سبد سبد خوشبختی توزیع کرد....
برچسب مرتبط: دولت طنز سیاست خارجی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.