92/9/13
2:0 ع
دولت های نهم و دهم مانند تمام دولت ها مزایا و معایبی داشتند و این که فردی سیاست ها و برنامه های دولت را سیاه بنامد و همه ی یادگارهای او را ارثیه های ناگوار بخواند، مطمئناً مورد تأیید هیچ منطق معتدل و منصفی نخواهد بود و اگرچه تا حدودی این رویه در بیشتر دولت های قبلی نیز مشاهده گردید، ولی این مسئله و حواشی و فراتر رفتن مسئله از حد سیاه نمایی های گفتاری، متأسفانه در دولت آقای روحانی بیشتر به چشم می آید که برخی از این رفتارها را در ذیل تقدیم می کنم:
1- فضای صحبت های جناب روحانی به اذعان اکثر تحلیل کنندگان همچنان از فضای انتخاباتی خارج نشده است و محور و نحوه ی صحبت های جناب روحانی همچنان خیلی با روند صحبت های انتخاباتی ایشان تفاوتی نداشته است.
2- تأکید متواتر بر کلمه ی "میراثی که از دولت قبل به جا مانده"، از سوی رییس دولت و اکثر وزرای دولت، به نحوی که تقریباً مصاحبه ای از سوی ایشان یافته نمی شود که بارها از این لغت استفاده نشده باشد.
3- تغییر کلیه ی مسئولان و مدیران دولتی به نحوی که در تغییر برخی مدیران اگر دیرو زودی وجود داشته است لیکن سوخت و سوز ندارد و اکثریت قریب به اتفاق مدیران یا تغییر کرده اند و یا در صف تغییر قرار دارند.
4- اگر طرح خوبی اجرا شده باشد بدون اشاره ای به مزیت هایش، طوری نواقص آن را پررنگ می کنند که عملاً نقاط قوت آن نیز کاملاً محو و حتی با خاطره ای از سیاهی همراه شود. یعنی اگر فردی در خانه ی مسکن مهرش ساکن شده باشد، احساس کند که تمام مشکلات گرانی و تورم و ... همه اش تقصیر همین مسکن مهر است و نباید بابت آن از کسی ممنون باشد.
5- اگر چه در مجموعه ی دولت وزرا و مسئولانی وجود دارند که منصفانه و کارشناسانه سخن می گویند، لیکن متأسفانه اصرار بر برخی ادعاهای کذب مانند بدهکارترین دولتِ پردرآمد و خالی بودن خزانه، مواردی نیستند که در جهت بیان نقاط ضعف دولت قبلی باشند بلکه بیشتر بهانه هایی برای توجیه نقاط ضعف دولت یازدهم بکار می روند.
6- جایگاه جناب روحانی به عنوان کسی که بیشترین حمایت را از آقای هاشمی دریافت کرد و تقابل قدیمی آقایان هاشمی و احمدی نژاد، طوری نیست که جناب روحانی بتواند بدون موضع گیری شدید در خصوص احمدی نژاد، نظر هاشمی را جلب کرده باشد.
7- اصرار عجیب بر تغییر رفتارهای انقلابی دولتهای نهم و دهم به نحوی که برخی از این تغییرها به شدت گل درشت می نماید، مثلاً اگر مسئولی با پای مصنوعی و با هواپیمای عمومی و با حمل چمدانش به مأموریت می رفت، مسئول جایگزینش ممکن است درازکش و با هواپیمای اختصاصی و حتی توسط دیگران حمل شود.
8- دلیل برخی موفقیتهای اخیر مانند موفقیت در ورزش که بر پایه بسترهای دولتهای نهم و دهم بنا شد و یا موفقیتهای مذاکره کنندگان هسته ای که بر بستر مقاومت مردم و دولتهای قبلی بنا شد نیز به صورت غیرمنصفانه ای صرفاً به نام دولت یازدهم نوشته می شوند و آنها را حاصل عبور از فضای سیاه!! قبل معرفی می کند.
در کنار توجه به موارد فوق به برخی شرایط حاضر کشور نیز باید توجه کرد:
1- رأی زیر 51 درصدی جناب روحانی در انتخابات 92 پشتوانه ی مستحکم و مطمئنی را برای انتخابات 4 سال بعد ایجاد ننموده است و به این لحاظ تثبیت شرایط دولت برای انتخابات بعد کمی دشوار به نظر می رسد.
2- خو و فرهنگ انقلابی گری اعم از ساده زیستی، مقاومت و استکبار ستیزی، بی تکلفی، حضور مستمر و مدام بین مردم، تلاش شبانه روزی، محوریت مستضعفین، بهم خوردن حلقه بسته مدیران و .... همگی مواردی هستندکه با روحیه های دولت های سازندگی و شخص آقای روحانی در تضاد قرار دارند، لیکن به شدت مورد علاقه ی اکثریت مردم هستند.
رفتارهای آقای روحانی و شرایط خاص سیاسی و اجتماعی کشور متأسفانه ما را به یک تحلیل ناگوار از اهداف و سیاستهای کلان دولت می رساند:
اولاً- دولت از هم اکنون به فکر تثبیت و تقویت پایگاه آرای خود است و این مسئله مطمئناً شجاعت دولت را در اجرای فعالیت ها و تکالیف قانونی دچار مصلحت سنجی هایی ناصواب خواهد نمود.
ثانیاً- محبوبیت فرهنگ انقلابی گری با تمام مختصات آن اعم از ساده زیستی، استکبار ستیزی، روحیه تلاش و جهادی، مردمی بودن، در دسترس بود و ... پتانسیل بهم زدن سبد رأی آقای روحانی را دارند و دولت به جز تن دادن به بخش کوچکی از این رفتارها، در بیشتر موارد به ناچار طوری رفتار خواهد کرد که این تفکر و رفتار غیراعتدالی و متخلقان به این خو، افرادی منفور و افراطی معرفی گردند.
ثالثاً- برخی آثار و خدمات دولت های نهم و دهم مانند مسکن مهر و سرعت و وسعت پروژه های عمرانی و سفرهای استانی مواردی هستند که در زندگی مردم تأثیر مثبت داشته است و این تأثیر مثبت به عنوان خاطراتی که ممکن است در انتخابات بعدی سبد رأی آقای روحانی را تهدید کنند باید به خاطراتی زشت تبدیل شوند تا امکان بازگشت کشور به تفکر انقلابی و جهادی تضعیف گردد.
رابعاً- در شرایطی که سیاه نمایی در تمام ابعاد و بخشها از سیاستهای قطعی دولت تلقی می گردد، باقی ماندن مدیران و مسئولان دولت قبل در یک نهاد یا اداره امکان سیاه نمایی را سد می کند چرا که هیچ مدیری به سیاه نمایی کارنامه ی خود علاقه ای نشان نمی دهد اما با گسیل داشتن مدیران جدید به ادارات عملاً این فرصت و مأموریت را برایشان ایجاد می کند.
حرف پایانی: در پایان آرزو می کنم که دولت هرچه زودتر از این فضای کاملاً سیاسی و انتخاباتی خودش را خارج کند و به جای برنامه ریزی برای محو جریان انقلابی گری، به دنبال تزریق تدبیر و امید باشد و امیدواریم که طوری رفتار نکند که در نهایت تدبیر را جایگزین مقاومت و امید را جایگزین توکل تعبیه نمایند و البته باید خاطر نشان ساخت که مفهوم انقلابی گری با تمام مختصاتش هرگز از ذهن و یاد مردم پاک نخواهد شد چرا که مردم برای این فرهنگ انقلاب کردند و شهید دادند و مقاومت کردند و اگرچه در دوره ای حواشی و سوءتدبیرهای دولت دهم پازل عداوت های دشمنان خارجی و خائنان داخلی را کامل کرد و بزرگترین ضربه به گفتمان انقلابی گری زده شد، این ضربه ان شاءالله با وحدت، خودسازی و بازسازی جریان انقلابی و اهتمام بیشتر به کارهای فرهنگی و اجتماعی خنثی خواهد شد.
پی نوشت: این مطلب به هیچ وجه خدمات و نقاط قوت دولت یازدهم و ضعف های دولت های پیش از آن را انکار ننموده است و هر یک را واجد نقاط قوت و ضعف مختص خود می شناسد.
این مطلب در حرف تو منتشر گردید.
برچسب مرتبط: حسن روحانی دولت انقلاب
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/7
11:50 ع
این موفقیت را قطعاً مرهون تلاشهای مسئولان ذیر ربط قبلی هستیم.
به یاری خدا، مقاومت و صبر و متانت شما ملت بزرگ به نتیجه رسید و مذاکرات با موفقیت پایان یافت.
دو جمله فوق از جملات دقیق دکتر ظریف هستند، ایشان در جمله ی اول توافق هسته ای را به عنوان یک موفقیت قلمداد کرده و این موفقیت را مرهون تلاش های مسئولان قبلی می داند و در جمله دوم مقاومت ملت را عامل به نتیجه رسیدن مذاکرات می داند.
این جملات از یک تفکر انقلابی سرچشمه می گیرد، آقای ظریف اعلام می کند که مذاکره بدون مقاومت به نتیجه نمی رسد. آجر مذاکره تنها بر بستر مقاومت است که قابل چیدن است، بستر مذاکره اگر مقاوم نباشد دیوارش به آوار تبدیل می شود، آقای دکتر ظریف می داند که اگر دولت آمریکا به اشتباهش در عدم پذیرش پیشنهاد 2003 ایران اعتراف می کند، اگر اوباما به مذاکره در ژنو روی خوش نشان می دهد، اگر کری در حین مذاکره فریاد ظریف را تحمل می کند، اگر در ازای این توافق سختی و سنگینی پاسخگویی به عرب و صهیون و کنگره را به جان می خرند، اگر برای توجیه موفقیتشان به دروغ و تحریف محتوای مذاکرات متوسل می شوند، همه و همه نتیجه اقتدار رهبری، مقاومت و وحدت مردم، به ثمر نشستن خون دانشمندان هسته ای و صلابت مذاکره کنندگان قبلی است که تزلزل به خود راه ندادند.
ای کاش مشی عمومی شخص رییس دولت و دولت نیز به مشی جناب ظریف نزدیک می شد، ای کاش همان طوری که جناب دکتر ظریف به حق مسئولان ذیربط قبلی را در موفقیت خود شریک می داند، آقای روحانی نیز موفقیت های ورزشی که در دولت های قبلی یک جهش چشمگیر داشته اند را نادیده نمی انگاشت و این دو سه برد فوتبال ساحلی و والیبال را به دولتش که تازه وزیر ورزش دار شده است معطوف نمی کرد، ای کاش دولت آقای روحانی در کنار نقدهای بعضاً به حقی که به عملکرد دولت قبل دارد از موفقیت ها و مقاومت ها و تلاش های شبانه روزی اش هم جمله ای بگوید، ای کاش آقای روحانی طوری عمل نکند که ما گمان کنیم که این سیاه نمایی ها از دولت قبل و خودستایی ها از دولت نوسفرش را ابزاری برای خنک کردن دل هاشمی قرار داده است، ای کاش آقای ظریف بداند که این توهین و تحقیر مسئولان قبلی در نهایت موجب مظلومیت و محبوبیتشان خواهد شد و اخلاق سیاسی را به قهقرا می کشاند، کاش تمام دولت اعتدال، انصاف را بخشی از اعتدال بداند و به آن پایبند باشد.
این مطلب در حرف تو و دانا و صاحب نیوز منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: حسن روحانی دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/7
2:54 ع
با توجه به این که دولت یازدهم بیشتر هم و غمش را روی حل دیپلماتیک مسئله ی تحریم معطوف کرد و البته به نتایج قابل تقدیری هم رسیده است، اما همان طوری که در سخنان شخص رییس جمهور و معاون ایشان جناب نوبخت در این یکی دوروزه شنیدیم، اقتصاد مقاومتی به عنوان راه اصلی و سپر حقیقی در برابر زیاده خواهی ها و فشارهای احتمالی و تحریم ها باید در دستور کار قرار گیرد، چرا که همانطوری که تمام مسئولان و کارشناسان دلسوز اذعان دارند طرف مذاکره کننده چه توافق بکند و چه توافق نکند قابل اعتماد نیست و سابقه نشان داده است که هرجایی که احساس کند که مقاومت ایران در برابر تحریم ها کم می شود یقیناً از محکم ترین توافقات نیز پاپس می کشد.
اقتصاد مقاومتی مبتنی بر افزایش مقاومت کشور در برابر ناملایمات اقتصادی خارجی و مدیریت علمی داخلی کشور است و در شیوه اقتصاد مقاومتی هدایت و استفاده از ظرفیت های کشور باید به نحوی صورت گیرد که هم نیازهای داخلی و استراتژیک به خوبی تأمین گردد و هم تأثیر فشارهای خارجی بر اقتصاد کشور به نحوی نباشد که خط مقاومت را بشکند و بیش از این که ایران دچار ضرر شود فشار آورندگان دچار سختی و خسران بشوند. یعنی اگر مثلاً در تحریم خودروی ایران وزارت صنعت و صنایع خودروسازی ما به نحوی عمل می کردند که در کنار خسارت نیروی انسانی و مالی فرانسه، خط تولید ما نیز متوقف نشود، عملاً تحریم خودرو با شکست مواجه می شد و داشتن چنین توانی خود به خود از بروز بسیاری تحریم ها جلوگیری می کند.
محصولاتی که استراتژیک هستند باید تعیین و پتانسیل کشور بر تأمین و تکمیل ظرفیت اقتصادی کشور در این موارد متمرکز گردد، نباید در تأمین علوفه مشکل داشته باشیم تا به جای علوفه از گندم استفاده شود و بعد در تأمین نیاز گندم کشور دوباره به واردات نیازمند شویم. اقتصاد مقاومتی ایجاب می کند حمایت های مالی از صنایع و کشاورزی و تولید محور و نظام صادرات و واردات و مجموعه قوانین و مقررات مرتبط با اقتصاد کشور به سمت تولید و تأمین درون زای محصولات استراتژیک به اندازه نیاز کشور برود و اگر اقتصاد مقاومتی در دستور کار دولت قرار گیرد تحرکات و آثار آن اینقدر گسترده است که نمی توان گفت دولت در این عرصه بی سروصدا وارد شده است و ورود به این عرصه عملاً تمام وزارتخانه های اقتصادی را درگیر می کند.
آنچه که موجب خواهد شد تا ما در طرح توافق جامع هسته ای دست بالاتری داشته باشیم میزان اجرای اصول اقتصاد مقاومتی است و خدا نکند که برخی مسئولان کشور عمداً به منظور اثبات نیاز به مذاکره، آن طور که شایسته است به این عرصه وارد نشوند، شاید این مسئله از سوی برخی به عنوان تهمت یا بدبینی یاد شود ولی به ما هم حق بدهید وقتی می بینیم برخی مسئولان در بدو و اوج مذاکرات هسته ای دم از خالی بودن خزانه و عدم توان در تأمین نیازها می زنند، جانب احتیاط را رعایت کنیم، اگر چه در مصاحبه های اخیر مسئولان این عجز و لابه ها مشاهده نمی شود ولی ترسمان از این است که با شروع مذاکرات برای توافق جامع، همان فرهنگ عجز و سیاه نمایی دوباره در دستور کار قرار گیرد و البته شق دیگر مسئله این است که برخی از نیروهای خودی در موضع گیری بیش از حد تند نشوند و دولت را در مواضع اینچنینی قرار ندهند و با تأسی از رهبر معظم انقلاب و حمایت از مذاکره کنندگان، دولت را در موضع انفعالی و سیاه نمایی قرار ندهند.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: اقتصاد مقاومتی دولت تحریم تولید
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/6
10:47 ص
دیشب جناب آقای روحانی مصاحبه ای به مناسبت وعده های صدروزه انتخاباتی شان داشتند که از اساس ماهیت این وعده و فشار و بازخواست از دولت برای تحقق آن را صحیح نمی دانستم (که درمطالب قبلی وبلاگ به آن اشاره کردم)، لیکن گویا رییس جمهور محترم دیشب آمده بودند تا دست پیش را بگیرند، اینجانب اگر چه در مطالب قبلی به شیوه مدیریت اقتصادی کشور پرداخته بودم و در موارد متعددی این مدیریت را مورد تقدیر قرار دادم، لیکن آنچه که در این مصاحبه بیش از گزارش عملکرد محسوس بود تخریب فعالیت های دولت های قبلی بود، معضلی که متأسفانه در اکثر دولت هایی که سرکار می آیند وجود دارد و امیدوارم جناب روحانی بداند که روزی دولت بعدی همین سیاه نمایی ها را علیه او انجام خواهد داد و کاش ایشان این نوع سیاه نمایی ها را منقرض می کردند. در کنار رد این نوع مصاحبه و در کنار تأیید ضمنی کارنامه اقتصادی و سیاست خارجی دولت، مواردی در این مصاحبه وجود داشت که به آنها می پردازم:
یکی از انتقادات همیشگی دولت یازدهم به بحث مسکن مهر است که متأسفانه بدون در نظر گرفتن مزایای طرح به صورت گسترده آن را مورد تخریب قرار می دهند. دولت باید قبول کند که ساخت و ساز مسکن در حد نیاز واقعی جامعه بدون تأمین هزینه های آن به صورت تسهیلات میسر نیست و نمی توان مثلاً یک و نیم میلیون مسکن تولید کرد ولی تسهیلات نداد و نمی توان در حالی که نیاز کشور یک و نیم میلیون مسکن است مثلاً به 200 هزار واحد اکتفا نمود، دولت باید نیاز طبقات مستضعف به مسکن را درک کند و به این نیاز احترام بگذارد. بحث دیگر که در ویژگی های مسکن مهر برجسته است و نادیده گرفته می شود حذف قیمت زمین از قیمت مسکن است که دولت باید به این ویژگی ممتاز اقرار کرده و آن را ادامه دهد و آن ایرادی که به طرح وارد است و باید اصلاح شود دو ایراد عمده است، اول این که سرعت پروژه در برخی استان ها به دلیل ضعف متولیان استانی کند بود و دوم این که منابع پولی مسکن مهر بایستی از منابع پولی بانک ها (نه با استقراض از بانک مرکزی و خلق پول) و توسط سپرده های مردم تأمین می شد که این نیاز به تقویت بانکها در جذب نقدینگی دارد.
در خصوص درآمد ارزی بی سابقه دولت احمدی نژاد نسبت به سایر دولت ها یک خبط وجود دارد و آن مقایسه میزان ارز حاصله است نه قدر خرید حاصل از این درآمد. به استناد جدولی که چند ماه پیش درخصوص درآمد ارزی در رسانه ها بر پایه منابع اطلاعات بین المللی قیمت نفت و قیمت طلا منشر شد، درآمد ارزی حاصل از دولت های احمدی نژاد و خاتمی به لحاظ قدرت خریدی که در خصوص طلا ایجاد نمود تقریباً مساوی است و با توجه به سیاست های دولت های آمریکا که منجر به تضیف نرخ دلار گردید و شرایط اقتصاد جهانی، عملاً ارزش دلار حاصله در دولت خاتمی با دولت احمدی نژاد تفاوت معنی داری نداشته است. بحث دیگر در این خصوص عدم تأمین درآمد نفتی دولت در یکی دوسال آخر دولت دهم بود. عملاً هرچند دولت به لحاظ کسب درآمد جیب پرپولی داشت (که عمده آن را در پروژه های عمرانی مصرف کرد)، ولی در اواخر دولت دهم با افزایش تحریم ها و عدم کاهش وابستگی به درآمد نفتی عملاً جیب دولت در دوسال آخر دولت خالی بود و با سوءمدیریت های دولت در کنترل و مدیریت منابع ارزی، عملاً اقتصاد کشور دچار تزلزل گردید، پس مقایسه ی درآمد ارزی بر مبنای دلار بدون در نظر گرفتن قدرت خرید این درآمد ارزی و بدون در نظر گرفتن حجم عملیاتهای عمرانی در دولتهای نهم و دهم و بدون در نظر گرفتن نقش تحریم در عدم تحقق درآمدهای 1-2 سال اخیر مقایسه ای غیر منصفانه و علمی است.
اینجانب هم به شدت با مباحثی مانند خوشه بندی و دهک بندی و حذف اجباری یارانه افراد در هدفمندی یارانه ها مخالف بوده ام و بارها و بارها در همین وبلاگ آنها را مستدلاً زیر سوال برده ام که یکی از دلایل اصلی مخالفتم عدم شفافیت اقتصادی و نقصان در بانک های اطلاعاتی کشور بوده است، اما جناب روحانی عدم شفافیت را مانع ورود به حذف یارانه ها معرفی نمی کنند بلکه عدم تمایل دولت به سرک نکشیدن در زندگی خصوصی مردم را عامل آن معرفی کردند، گویا که عدم شفافیت اقتصادی جزء حقوق مردم است و مردم حق دارند املاک و دارایی های غیرشفاف داشته باشند!!! و حال این که این منطق اساساً ایراد دارد، دولت باید به سمت شفافیت اقتصادی برود و تمام کنج های تاریک را طوری روشن کند که کسی نتواند دارایی هایش را پنهان کند این مسئله نه برای حذف یارانه ها، بلکه پیش نیاز یک اقتصاد سالم و غیرنفتی است. تا دولت شبکه اطلاعات تجارت، درآمد و دارایی کامل و منسجمی نداشته باشد نمی تواند اقتصاد کشور را به درستی مدیریت کند و نمی تواند با مفاسد مبارزه و مالیات عادلانه را کسب کند، اهمیت مالیات به این است که دولت را از وابستگی به درآمد نفتی و آسیب پذیری نسبت به تحریم های آن حفظ می کند و نفت به عنوان سرمایه کشور و امتیازی برای ایجاد فشار بر سایر کشورها تلقی شود، نه به عنوان نقطه ضعف کشور! خلاصه این که دولت باید شبکه اطلاعاتی اقتصادیش را یکپارچه و تقویت کند و هزینه های شفاف سازی را ارزان نماید و هزینه مخفی نگاه داشتن اطلاعات را بالا ببرد.
بحث دیگری که جناب روحانی به شدت روی آن اصرار داشتند لزوم آشتی با برخی منتقدان در بخش های مختلف دانشگاهی و فرهنگی و ... است که لازم می دانم نکته ای را در این خصوص عرض کنم، نظام مقدس جمهوری اسلامی با کسی قهر نکرد که آشتی کند، آنچه که از آن به قهر تعبیر می شود، غالباً مواردی است که در خلال فتنه 88 رخ داد و برخی به غرض یا توهم و یا اشتباه نظام را متقلب دانستند و تدبیر و دین فروختند و شمشیر کین خریدند و بر مصالح مردم و انقلاب و آبرویشان تاختند و با آن که این گروه هنوز به اشتباه خویش اقرار نکرده اند، با بزرگواری نظام به فعالیت های اجتماعی خود ادامه می دهند و این یعنی آغوش نظام هیچگاه برای نادمان بسته نبوده است که اکنون باز شود، لیکن اگر منظور آقای روحانی از آشتی با این گروه، سپردن سکان های مدیریت فرهنگی، علمی، اجتماعی و سیاسی کشور به ایشان است، تعبیر آن به آشتی اشتباه است بلکه باید گفت به جای آشتی، آتشی برای فتنه های بعدی برافروخته ایم.
برچسب های مرتبط: مسکن مهر اقتصاد دولت هدفمندی یارانه ها حسن روحانی احمدی نژاد
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/8/29
12:20 ص
دکتر حسین عبده تبریزی از اساتید اقتصادی که در بخش های خصوصی و دولتی نیز فعالیت های زیادی داشته و هم اکنون نیز مشاور وزیر مسکن است، مهمان برنامه پایش بود، تا در خصوص مسکن مهر و طرح جایگزین آن صحبت کند. اگر چه ایشان مسائل زیادی را در برنامه پایش مطرح کردند اما به نظرم در بین سخنان ایشان چند مسئله بیشتر مورد تأکید قرار داشت:
اولاً این که ایشان تسهیلات پرداختی به بخش مسکن مهر را از منابع پول پرقدرت و ناشی از خلق پول معرفی کرد، ثانیاً ایشان نقدینگی ناشی از طرح مسکن مهر را در تورم کشور به شدت دخیل می دانست، ثالثاً این که دولت دیگر توان پرداخت چنین تسهیلاتی را ندارد و رابعاً این که ویژگی اصلی مسکن مهر ارائه تسهیلات بانکی زیاد به عموم معرفی شد که بسیاری از این افراد واجد صلاحیت نبودند و خامساً این که دولت قصد دارد تا طرح های مسکن اجتماعی و حمایتی را جایگزین مسکن مهر نماید و تنها از خانواده های ضعیف حمایت کند و اکثر خانواده ها نیازی به این حمایت ها ندارند و می توانند با پس اندازهای گذشته و آینده برای خود مسکن تهیه کنند.
با توجه به مواردی که آقای دکتر عبده اشاره کردند، حقیر انتقاداتی را وارد می دانم:
اول این که منابع عظیم بانکی بسیار گسترده تر از میزان پرداختی برای مسکن مهر بوده است و تنها ایراد اصلی و وارده به این طرح این بوده است که بانک ها عملاً حاضر به پرداخت منابع خود به بخش مسکن نبودند و این که با توجه به سیاست های غلط بانکی و پولی دولت، میزان انگیزه مردم برای سپرده گزاری در بانکها به شدت کاهش یافته بود و با تمام این اوضاع اگر دولت با برنامه ریزی مناسب، سرمایه های سرگردان و نقدینگی های مازاد را به بانک ها هدایت می کرد، هم دولت نیازی به خلق پول نمی داشت و هم در ازای تزریق نقدینگی مسکن مهر، نقدینگی های مازاد جمع آوری می گردید، پس در واقع ایراد از مسکن مهر نبوده و افزایش نقدینگی ناشی از سیاستهای اشتباه پولی و بانکی بوده است.
بحث دیگر این است که دولت هم قادر به تأمین نیازها و تسهیلات بخش مسکن، متناسب با نیاز اجتماع است و هم مکلف به این کار، تنها کاری که باید بنماید این است که با بازگرداندن نقدینگی های مازاد به بانک ها و توزیع منطقی منابع بانکها از خلق پول جلوگیری نموده و این منابع را به بخشهای مولدی مانند مسکن هدایت کند، میزان تسهیلات پرداختی برای مسکن مهر باید تابعی از نیاز اجتماع به مسکن باشد و دولت نمی تواند خودش را مکلف به آن نداند.
بحث بسیار مهم دیگر فراموش کردن مهمترین مزیت مسکن مهر است، در طرح مسکن مهر، دولت هزینه ی زمین را که بخش مهمی حداقل نیمی از قیمت خانه است را حذف کرد و با آماده کردن زمین های مجاور شهرها، عملاً متقاضیان مسکن مهر فقط هزینه های احداث و مصالح را پرداخت می کردند و همین عامل باعث می شد تا طرح مسکن مهر برای طبقات مستضعف نیز قابل استفاده باشد.
یکی دیگر از مزیت های فراموش شده مسکن مهر وارد کردن بخش های مردمی و خصوصی به این طرح عظیم بود، در واقع دولت بدون این که بر مختصات طول و عرض متولیان دولتی مسکن بیفزاید، با بکارگیری نیروهای مردمی و تعاونی های مسکن مهر و پیمانکاران انبوه ساز، اقدام به ساخت و تأمین گسترده ی مسکن نمود.
از دیگر مزیت های فراموش شده مسکن مهر در نظر گرفتن شرایط لازم برای استفاده از این طرح بود، در حالی که دولت جدید و کارشناسان حامی دولت آقای روحانی، طوری سخن می گویند که گویا این طرح به صورت بی درو پیکر اجرا شده و تنها افراد فاقد صلاحیت از آن استفاده کرده اند.
یکی از انتقاداتی که به دکتر عبده و منتقدان مسکن مهر وارد است این است که ایشان طرح های جایگزین مناسبی را ارائه نمی دهند و در طرح های خود، تنها بخش کوچکی از جامعه را محتاج دریافت کمک برای خانه دار شدن می دانند و حال این که مسلماً به جز طبقات مرفه جامعه، سایر طبقات اجتماعی برای خانه دارشدن با مشکلات عدیده ای مواجه هستند.
به راستی چگونه طبقات متوسط و ضعیف می توانند با تسهیلات 20-30 میلیون تومانی یک خانه ی کوچک که در حال حاضر در دورترین شهرها نیز بیش از 100 میلیون تومان قیمت دارد را ابتیاع کنند در حالی که حداقل مزد یک کارگر حدود 500 هزارتومان و قسط تسهیلات 20-30 میلیونی هم بین 250 تا 350 هزارتومان است، آیا یک کارمند با حقوق 1 میلیون تومانی می تواند چیزی پس انداز کند؟! اگر این کارمند بتواند بعد از پرداخت اجاره خانه حداقلی 500 هزارتومانی، ماهانه 200 هزارتومان نیز پس انداز کند (که حتی فرضش هم مسخره است)، 350 ماه معادل 29 سال طول می کشد تا بتواند با کمک دریافت یک تسهیلات 15 ساله، یک آپارتمان کوچک در پایین ترین منطقه ی شهرهای کوچک بخرد. بنا بر هر فرمولی که حساب کنیم، اگر دولت نخواهد قیمت زمین را از قیمت مسکن کسر کند و حتی اگر مبلغ تسهیلات را به 50 میلیون تومان هم برساند، عملاً هم پس انداز 50 میلیون تومان و هم پرداخت اقساط تسهیلات 50 میلیونی برای بیشتر مردم کشور به یک خیال خام شبیه است.
این مطلب در 8 دی منتشر شد.
برچسب های مرتبط: مسکن مهر اقتصاد دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/8/19
9:28 ع
این متن بخشی از سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد است در زمانی که بیش از 63 درصد از مردم در دور اول انتخابات ریاست جمهوری دهم به او رأی دادند:
ملت ایران یک ملت متحد است، امروز خبرنگاری سؤال کرد، گفت بعضیها گوشه و کنار، کارهایی انجام میدهند، اغتشاش است، شورش است، اعتراض است، واژههای تندی را به کار برد، من یک مثال زدم، یک نتیجهگیری کردم، برای شما عرض میکنم، گفتم شما اشتباه میکنید، ملت ایران یکپارچه است، در یک مسابقهی فوتبال، 50 هزار، 70 هزار تماشاچی میروند، آن کسی که تیمش باخته، وقتی میآید بیرون، عصبانی است و به هر دری میزند. در ایران، در انتخابات 40 میلیون نفر، خودشان بازیگر اصلی و تعیینکننده اصلی بودند، حالا چهار تا خس و خاشاک این گوشهها کاری میکنند، بدانید این رودخانهی زلال ملت جایی برای خودنمایی آنها نخواهد گذاشت.
و این بخشی از متن سخنرانی صبح امروز دکتر حسن روحانی در جلسه رای اعتماد وزیر ورزش و جوانان ایراد شده است که با کمتر از 51 درصد آرا، در همان دور اول انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به موفقیت رسید:
ما تابع رای اکثریت هستیم و قواعد سیاسی که بر مبنای آن ما حرکت میکنیم، «اکثریت آرا»ست و به همین دلیل میگوییم همه باید تابع نظر مردم در 24 خرداد باشیم. مسیری را که اکثریت مردم امضا کردند دنبال میکنیم چون مردم در 24 خرداد به افراط و تفریط، خشونت و خودرأیی و تکرأیی، عدم مشورت و عدم تدبیر رأی «نه» دادند و به اعتدال، تدبیر و عقلانیت رأی «آری» دادند. ما نباید صدای مردم را در طول چهار سال پیش رو از یاد ببریم و فراموش کنیم، دولت خود را مکلف به نظرات و خواست و آرای مردم میداند و به رهنمودهای رهبری متعهد است .
قضاوت باشما، کدام رییس جمهور به رقیب و مردمی که به رقیب رأی دادند توهین کرده و کدام یک احترام گذاشته است؟!
برچسب های مرتبط: دولت حسن روحانی احمدی نژاد
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/8/16
1:33 ع
با توجه به این که در برخی مطالب قبلیم به برخی گفته ها و اقدامات آقای روحانی و دولت ایشان مانند برخی سیاه نمایی ها، برخی انتصابات به خصوص از نوع اتوبوسی، برخی قولهای غیرعملی (مانند قول 100 روزه)، ادامه ندادن مسکن مهر و برخی از فعالیت های مجازی برخی وزرا انتقادهایی کرده ام، لازم دیدم در رعایت شرط انصاف، در یک مطلب به برخی اقدامات قابل تقدیر دولت در این سه ماهه اشاره کنم:
1- اظهارات سیاسی جناب آقای روحانی و مجموعه دولت ایشان در مدت 3 ماهه اول دولت یازدهم، به جز چند اظهار نظر جزئی، در اغلب موارد سنجیده و منطقی بود که بعضاً تحسین رهبر معظم انقلاب را نیز برانگیخت که سخنرانی دکتر روحانی در سازمان ملل شاه بیت این اظهارات بود.
2- گریز از تنش زایی و پرهیز از افتادن به دام تنش ها و حواشی از دیگر اقدامات شایسته دولت بود که علی رغم این که در موارد متعددی می توانست در جواب انتقادات از خودشان دفاع کنند، لیکن با کمترین ورود به حواشی سعی در کاهش تنش زایی و اختلافات داشتند.
3- سیاسیت های مالی و اقتصادی دولت در مدت اخیر منطقی و علمی بود و تا حد ممکن اجازه پخته شدن بحث ها را دادند، به عنوان مثال در خصوص بحث دهک بندی و حذف دهک ها با احتیاط و سنجیده عمل کردند و در دام این حرکت اشتباه نیفتادند. یا در خصوص نرخ ارز و سود بانکی درک صحیحی از مسئله دارند و نرخ ارز را تقریباً به صورت طبیعی تثبیت کرده و نرخ سود بانکی را نیز با درک غیرعلمی بودن به دلیل شوک ندادن به بازار، فعلاً افزایش نداده و در عوض رویکرد افزایش نرخ سود اوراق مشارکت را در جهت جذب نقدینگی دنبال میکنند.
4- حضور نمایندگان اقتصادی برخی بخش های دولت در مصاحبه ها و حتی منناظرات رسانه ی ملی و سایر رسانه ها در جهت پاسخگویی و مباحثه در مورد طرح ها و برنامه های دولت اقدامی پسندیده بود، مسئله ای که متأسفانه در دولت قبل به خصوص در این اواخر به ندرت اتفاق می افتاد.
5- سیاست های خارجی دولت جز مواردی که به زعم رهبری اشتباه بودند، با هوشمندی دنبال می شود و اگر قرار باشد به فرموده رهبری این راه را بدون ضرر کردن تجربه کنیم، حرکت صحیح و اصولی در مسیر ترسیمی، تاکنون به خوبی رخ داده است و رهبری نیز اگر چه به نتیجه مذاکرات و طرف مذاکرات ناامیدند، لیکن حرکت کلی مجموعه سیاست خارجی دولت را تأیید می کنند.
6- موضع گیری آقای روحانی در خصوص حجاب و عفاف، مواضع اصولی و قانونی بود که از جنس مواضع اشتباه دولت های هفتم تا دهم نبود و امیدواریم که این تفکرات با تشدید فرهنگسازی بر بحث حجاب و عفاف همراه و عملی گردد.
این مطلب در حرف تو، 8 دی، فارس و ... منتشر شد.
برچسب های مرتبط: دولت حسن روحانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/8/2
12:0 ع
از ابتدای شروع به کار دولت آقای روحانی تا کنون، تغییر تمام مدیران در رده های بالایی و حتی میانی در دستور کار بوده است و مدیران پایینی نیز عموماً با تغییر مدیران میانی در معرض تغییر هستند، 685 مدیر در کمتر از 3 ماه در هر وزارتخانه و سازمان دولتی، در رده معاونان، مشاوران ارشد و شرکت های تابعه تغییر کرده اند که بر همین اساس جدول زیر در سایت رجانیوز نیز منتشر گردیده است:
وزارتخانه یا سازمان دولتی |
تعداد جابهجایی مدیران |
نهاد ریاست جمهوری |
93 |
نفت |
74 |
بهداشت، درمان و آموزش پزشکی |
69 |
کشور |
62 |
اقتصاد و دارایی |
53 |
صنعت، معدن و تجارت |
50 |
فرهنگ و ارشاد اسلامی |
43 |
مناطق آزاد |
38 |
راه و شهرسازی |
33 |
تعان، کار و رفاه اجتماعی |
30 |
میراث فرهنگی |
28 |
علوم، تحقیقات و فناوری |
20 |
ارتباطات و فناوری اطلاعات |
15 |
جهاد کشاورزی |
14 |
نیرو |
11 |
ورزش و جوانان |
11 |
آموزش و پرورش |
10 |
بنیاد شهید و امور ایثارگران |
9 |
محیط زیست |
8 |
امور خارجه |
8 |
معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی |
6 |
دادگستری |
0 ( هیچ تغییری به طور سمی گزارش نشده) |
و این در حالی است که آقای روحانی چه قبل از انتخابات و چه در اولین نشست خبری خود اصرار داشت که از تغییرات گسترده مدیران پرهیز خواهد کرد و حتی گفتند که "با کلید آمده اند نه با داس" و "این که با تغییرات اتوبوسی نیز مخالفند" که این شعارها با این حجم تغییرات گسترده حقیقتاً در تضاد است؛ اگر چه با به روی کار آمدن هر دولتی، تغییر مدیران و مقررات مسئله ای غیرقابل پرهیز است لیکن نمی توان به موارد زیر توجه ننمود:
1- تغییرات مدیران تنها در حدی باید باشد که مدیران موجود به لحاظ توان کاری یا خط فکری با مسیر دولت موافق نباشد، لیکن تغییرات موجود بنا به شواهد گسترده ی ملموس و مشاهدات شخصی حتی افراد توانمند و همفکر را نیز در برگرفته است.
2- این حجم تغییرات در جایی که دولت جدید سیاست های تغییر مدیران در دولت قبلی را به شدت مورد انتقاد قرار داده بود و آن سیاست ها را با عبارت هایی مانند "داسی" و یا "اتوبوسی" تشبیه کرده بود، قابل جمع نبوده و یک تضاد واقعی را نشان می دهد.
3- دولت ادعا داشت برای 100 روز اولش برنامه ای دارد که مردم برکاتش را در زندگیشان خواهند دید، لیکن مشهود ترین برنامه ای که بعد از تغییر کلیه وزیران مشاهده شد، عزم جدی برای تغییر معاونان وزرا، مشاوران، مدیران کل وزارتخانه ها، استانداران، معاونان استانداران، فرمانداران، مدیران سازمان ها و ادارات و... است. در حالیکه آداپته شدن یک مدیر با زیرمجموعه اش و این دومینوی تغییر مدیران، ماه ها به طول می انجامد و عملاً چند ماه اول کار دولت به این حجم گسترده تغییر مدیران و رایزنی های مربوطه و آشنایی مدیران جدید با زیرمجموعه هایشان می گذرد، امور مردم در دایره ی بلاتکلیفی تغییر مدیران و قوانین اسیر می گردد.
4- برخی از طرح های دولت های نهم و دهم مانند طرح مسکن مهر به اقرار بسیاری از کارشناسان، طرح های خوبی بودند که تنها باید ایرادات آنها مرتفع گردد، لیکن اصرار مدیران جدید بر تخریب وجهه ی این طرح ها آن هم بدون ارائه جایگزین مناسب (مثلاً به جای مسکن مهر) نشان می دهد که عملاً دولت به دنبال تغییر یا جایگزینی اصولی طرح ها نیست، این در حالی است که نه تنها دولت جدید از طرح های نیمه کاره دولت قبلی حمایت نکرده و آنها را تخریب می کند، بلکه در ادامه ی آنها سنگ اندازی نیز می کند که نمونه اش در افزایش هزینه های دولتی مسکن مهر (اعم از مجوزها، اشتراک ها، کنتور ها،عوارض شهرداری، مبلغ اجاره های 99 ساله برحسب قیمت زمین های آبادشده در سال 92 (و نه بایر در 86) و دریافت اجاره این چند سال و ....) است.
5- اصرار بر خالی بودن خزانه و بدهکاری های سنگین به جامانده از دولت قبل (که با مستندات و اظهارات کارشناسان و آمار رسمی در تضاد قرار دارد) و استفاده از این بهانه ها برای متوقف کردن بسیاری از طرح های حمایتی که در دولت قبلی برای کارمندان تصویب شده بود و اجرای آن ها به دولت جدید می رسید، از قبیل طرح مهرآفرین و بخشی از افزایش حقوق کارمندان ملغا شود، البته این انتقاد به دولت قبلی نیز وارد است که چرا این طرح ها را در ماه های آخر دولت تصویب کرد و حال این که کارمندان ترجیح می دادند به جای این طرح های پرحاشیه و غیرعملی، طبق قانون حقوق کارمندان در این چند سال معادل افزایش تورم افزایش می یافت و یا این که دو دولتِ قبل می توانستند سالانه به ازای نسبت قانونی از تعداد کارمندان بازنشسته، اقدام به بکارگیری کارمندان جدید نمایند.
6- متأسفانه دولت جدید خودش را چندان متعهد به اجرای تعهدات شفاهی یا کتبی دولتهای قبلی نمی داند و این مسئله در طرح ها و برنامه های مختلف مشاهده می شود و حال این که هر دولتی که برسر کار می آید حق ندارد به هر بهانه ای من جمله تخریب دولت قبل به این رفتار متوسل شود، بالاخره هر دولتی که بر سرکار می آید در شعارهای انتخاباتی و برنامه هایش، خود را متعهد به تعهدات دولت قبلی می داند و نباید این شعارها و برنامه ها به یک کلک سیاسی مبدل گردند.
نگاهی به مجموعه عوامل فوق، اهداف زیر را در پشت پرده ی تغییرات گسترده مدیران، طرح ها و مقررات متصور می سازد که اگر چه نمی توان تمام این اهداف را متوجه شخص رییس جمهور دانست، لیکن نمی توان این اهداف و تلاش برای تحقق آنها را از سوی مجموعه دولت تکذیب نمود:
اولاً- طرح ها و برنامه های خوب دولت قبلی حتی المقدور تخریب و یا با بن بست مواجه شوند تا مردم حتی المقدور هیچ خاطره خوش و هیچ سابقه خدمتی از دو دولت قبل در ذهن نداشته باشند.
ثانیاً- مدیرانی که در دولت قبلی منصوب شدند، حتی اگر در طیف فکری دولت جدید نیز باشند، باید عزل گردند چرا که هیچ مدیر دولت یازدهم نباید خودش را وامدار دولت قبلی بداند.
ثالثاً- دولت 100 روز اول کارش را به تهیه گزارش علیه عملکرد دولت قبل اختصاص داده و این گزارش ها با حضور مدیران قبلی عملاً قابل سیاه نمایی نخواهند بود.
رابعاً- دولتی که بدون رقیب اصلاح طلب رأیش به 51 درصد مردم هم نمی رسیده است، می داند که برای انتخابات 4 سال دیگر کار ساده ای نخواهد داشت و با فرض این که همچنان هیچ رقیبی از اصلاح طلبان با او رقابت نکند، می کوشد تا اصولگرایان و دولتی که خود را اصول گرا نمی دانست را با یک چوب و آنهم با چوب تخریب بنوازند.
برچسب های مرتبط: دولت حسن روحانی احمدی نژاد کارمند مسکن مهر
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/7/9
9:53 ع
آقای ظریف در مطلبی که در فیس بوک خود گذاشته اند، از این گفته ی اوباما که تحریم ها را عامل حضور ایران بر میز مذاکره معرفی کرده، به شدت گلایه کرده است و آن را توهین به ملت ایران دانسته است. اینجانب نیز ضمن محکوم کردن اوباما و تأیید اظهارات آقای ظریف، در پاسخ به این تویت ظریف یک سوال جدی و ظریف دارم:
چه کسانی در تبلیغات انتخاباتی و پس از آن و هم اینک، چاره حل مشکلات را در لغو تحریم ها و چاره لغو تحریم ها را در مذاکره معنی کردند؟! چه کسانی در مناظره انتخاباتی با هماهنگی با چه کسان دیگری سعی کردند اثبات کنند که تحریم ها را می توان و باید با مذاکره حل کرد؟! براستی چه کسانی بودند که اجازه دادند اوباما به ملت قهرمان ایران توهین کند؟!
این مطلب در 8 دی و چریغ و حرف تو منتشر شد.
برچسب های مرتبط:
دولت سیاست خارجی حسن روحانی رابطه ایران و آمریکا انتخابات
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/7/8
12:45 ع
یکی از سوالاتی که بعضاً شنیده می شود این است که چرا برای احمدی نژاد چنین مجوزی صادر نشد؟ که بعضاً این مسئله را به عدم اعتماد رهبری به احمدی نژاد و یا عدم حمایت از رییس جمهور تأویل می کنند و برخی نیز حتی مدعی هستند که این تاکتیک باید از زمان حیات امام خمینی در دستور کار قرار می گرفت که در این مطلب به پاسخ این سوالات و ادعاها می پردازم:
همانطوری که در مطالب "دو راهی دو سربرد، حاصل تاکتیک نرمش قهرمانانه" و "نرمش قهرمانانه، حاصل تغییر شعار یا شرایط؟" نوشتم، استراتژی نرمش قهرمانانه حاصل تغییر شرایط بود نه تغییر رییس جمهور؛ در حالی که برخی از معتمدین قدیمی نظام مانند ولایتی، رضایی، روحانی، عارف، هاشمی و .... از تفکرات و جناح های مختلف، شیوه مذاکره با غرب را دلیل اصلی مشکلات کشور معرفی کردند و با هجمه ی سنگینی به گفتمان مقاومت تاختند، توانستند حدوداً نیمی از مردم را با خود همراه کنند و گفتمان مقاومت و بی اعتمادی به غرب و آمریکا را در اذهان مردم دچار تشکیک نمایند.
پس از به پیروزی رسیدن روحانی، مقام معظم رهبری تاکتیک نرمش قهرمانانه و یا بهتر بگویم مجوز مذاکره در چارچوب اصول را صادر کردند تا هم چارچوب مشخص و محکمی را برای قالب مذاکرات تعیین کنند و هم به مردم و دولت اجازه داده شود تا حاصل شعار و برنامه های منتقدان به گفتمان مقاومت، را مشاهده کنند.
علی رغم بدبینی رهبری و حامیان گفتمان مقاومت به مفید بودن مذاکرات، اگر آقای روحانی توانست بدون زیر پا گذاشتن اصول و منافع ملی و صرفاً با دیپلوماسی، تغییر لحن و شفاف سازی هسته ای، با مانور بر تجربه مقاومت ایران، موفق به گرفتن امتیاز و رفع تحریم ها شوند که فبها؛ و اگر آمریکا و غرب، بستر مذاکره را محملی برای خودکامگی، کسب امتیاز، زیرپاگذاشتن منافع ملی و حقوق هسته ای قرار دادند، دولت بدون این که اصولی را زیر پا گذاشته باشد به همراه مردم، به تنها راه حل مشکلات کشور که همان مقاومت سیاسی و اقتصادی و مدیریت صحیح کشور است ایمان آورند، در این استراتژی اگر چه بخشی از زمان و انرژی کشور به جای تمرکز بر مسئله مذاکره متمرکز می شود، لیکن نظر رهبری بر احترام به نظر مردم و برنامه دولت و صرف این زمان قرار گرفته است.
نکته ی دیگری که باید پاسخ داده شود این است که حامیان گفتمان مذاکره که سالها به قول خودشان از زمان حیات امام خمینی (ره) تا کنون به دنبال آغاز مذاکره بودند، خودشان را به تیزهوشی و مصلحت فهمی متصف می کنند که از سال ها پیش به چنین نقطه ای رسیده بودند!! و دیگران را و حتی امام خمینی را دیرفهم معرفی می کنند و حال این که چند مسئله حیاتی را در خصوص سیاست مذاکره با آمریکا نظر نمی گیرند:
1- سیاست مذاکره و همکاری با غرب برای اولین بار در دستور کار قرار نگرفت و قبلاً نیز امتحان شده بود و با تعطیلی مطلق و داوطلبانه تمام تأسیسات هسته ای ایران همراه شده بود، ممکن است برخی بگویند که این مذاکرات تا کنون با آمریکا صورت نگرفته بود ولی شرایط و قرائن حاکی از آن است که این مسئله قبلاً به صورت مخفیانه و محدود صورت گرفته بود و به نتیجه ی مفیدی هم نرسیده بود و در همین مذاکره 5+1 نیز در واقع طرف مذاکره کننده خود آمریکا بود.
2- آنچه که باعث شد هم تأسیسات ما بازگشایی و هم ارتقا یابد سیاست مقاومت بود.
3- مقاومت جانانه دولت نهم و مردم باعث شد تا پیش شرط تعطیلی تأسیسات هسته ای حذف شده و غرب تن به مذاکره بدون پیش شرط بدهد.
4- سیاست مقاومت باعث شد تا بعد از چند جلسه مذاکره بدون پیش شرط، بالاخره تفاهم اولیه روی مبادله سوخت صورت گیرد.
5- اگر فتنه انگیزی همین هاشمی و سران فتنه و عاشقان غرب، نبود همان تفاهم اولیه روی مبادله سوخت با تعیین و معرفی کشور ثالث نهایی شده بود و مذاکرات هسته ای ذیل سایه مقاومت به نتیجه می رسید.
6- فتنه نه تنها باعث شد تا تفاهماتی که تقریباً نهایی شده بود فراموش شود، بلکه 14 ماه مذاکرات هسته ای را تعطیل کرد تا غرب منتظر و امیدوار هنرنمایی حامیان داخلی فتنه باشد.
7- اگر بازهم مقاومت جانانه مردم در برابر فشار تحریم به اصطلاح خردکننده و تبعات مستقیم و غیرمستقیم آن نبود، هرگز آمریکا و غرب دوباره به سیاست مذاکره روی خوش نشان نمی دادند.
8- اگر مقاومت جانانه سوریه و حمایتهای ایران (و پشت کردن به شعار نه غزه، نه لبنان فتنه گران) در برابر غرب نبود، بعد از سوریه، ایران هدف تهدیدها بود و با درهم شکستن سوریه به عنوان جبهه مقدم مقاومت،عملاً ایران به عنوان فرمانده این جبهه، هم اکنون مورد تهدید نظامی بود و به مذاکره ای جز مذاکره ذلیلانه دعوت نمی شد.
9- اگر هم اینک نیز رهبر معظم انقلاب، تاکتیک نرمش قهرمانانه را در دستور کار دولت قرار داده است یقیناً به معنی مقبول ترین راه نبوده است، بلکه در واقع فرصتیست تا میوه ی مقاومت این چندساله چیده شود و یا اثبات شود که همچنان بهترین سیاست در برابر استکبار، همان مقاومت صرف است.
این مطلب در صاحب نیوز و خیبری ها منتشر شد.
برچسب های مرتبط:
دولت سیاست خارجی مقام معظم رهبری رابطه ایران و آمریکا نرمش قهرمانانه احمدی نژاد هاشمی رفسنجانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.