96/5/5
9:6 ع
دیشب یکی از عناصر جریان انحرافی که قبلا در تشکیل کمپین مطالبه از امام خامنه ای برای تأیید صلاحیت احمدی نژاد نقش محوری داشت، یک فایل صوتی در شبکه های اجتماعی منتشر کرد که از حامیان احمدی نژاد میخواست در اعتراض به بازداشت بقایی، با حرکت و تجمع به سمت بیت رهبری ایشان را تحت فشار بگذارند تا روحانی و آملی لاریجانی را از ریاست قوای مجریه و قضاییه عزل نمایند! نکته جالب این است که همین جریان که به انواع و اقسام روشها کوشیدند تا روحانی پیروز انتخابات باشد امروز طوری پیش حامیانشان القا میکنند که گویی و اقعا با روحانی مشکل دارند!
عبدالرضا داوری بازوی رسانه ای جریان انحرافی پس از رد صلاحیت احمدی نژاد و بقایی رسماً گفت از روحانی حمایت خواهد کرد ولی در روزهای آخر مردم را تشویق کرد که به احمدی نژاد رأی دهند، احمدی نژاد در کوران انتخابات با حضور چند روزه در حرم امام رضا(ع) کوشید تا با حاشیه سازی، برای آقای رئیسی هزینه ایجاد کند، بقایی در برگه رأیش اسم احمدی نژاد را نوشت و به دوربینها نشان داد، برخی از حامیان احمدی نژاد نیز اصلاً انتخابات را تحریم کردند و خود احمدی نژاد در این مدت بارها کوشید تا با بیان سخنانی بی ادبانه و با مخاطب مبهم، نظام جمهوری اسلامی را شبیه رژیم شاهنشاهی نشان دهد تا به نفع سبد آرای روحانی تمام شود، داوری هم مثل روحانی روی اعدام منافقین مانور کرد تا دودش به چشم آقای رئیسی برود، حامیان احمدی نژاد در کانالهای خود نوشتند که بین روحانی و قالیباف، روحانی را ارجح میدانند و با همه تلاشهای غیر قابل انکار این جریان منحرف به نفع روحانی، امروز در ژست دلسوزی برای کشور، خواهان عزل رئیس جمهور یا عدم تنفیذ وی از سوی امام خامنه ای هستند!
نکته جالبتر این که اگر چه احمدی نژاد با دولت نهم توانست در دور شدن جریانات کارگزاران و اصلاحات از مجاری قدرت، نقش برجسته ای ایفا کند اما در ادامه با دور شدن از شخصیت انقلابی خود و با ابتلا به انحرافات فکری و رفتاری و با نمایشی ضعیف و پرحاشیه به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در دولت دهم، دوباره جریان هاشمی را با قیافه ای حق به جانب و ژست مظلوم نمایی به عرصه مدیریت کشور برگرداند؛ پس اگر امروز احمدی نژاد اینچنین استحاله شده است و نظام هم اینچنین گرفتار مدیران غیرانقلابی شده است که دنبال استحاله انقلاب هستند، یکی از مقصرترینها خود احمدی نژاد است هر چند که امروز میکوشد خود را در بروز این شرایط مبرا و حتی مظلوم نشان دهد!
96/2/6
9:45 ص
امروز احمدی نژاد، مشایی و بقایی ثبت نام کردند در حالی که مشایی مثل 92 از حذف خود مطمئن است، احمدی نژاد هم با توجه به نظر سخنگوی شورای نگهبان، تلویحاً پیام حذف را دریافت کرده است و بقایی هم با پرونده ای که دارد در معرض رد صلاحیت قرار دارد که این موارد نشان میدهد این جریان آمده است تا با حذف شدنش نظام را مستبد نشان دهد حال این که کارکرد نظام جمهوری اسلامی و در رأس آن ولایت فقیه مبارزه با استبداد است و همانطوری که حضرت امام خمینی(ره) فرموده بود:
«در صورتی که ولایت فقیه هست [است] که جلوی دیکتاتوری را می گیرد اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری می شود… آن است که می خواهد این دیکتاتوریها را بشکند و همه را به زیر بیرق اسلام و حکومت قانون بیاورد»
حضرت امام خمینی(ره) در جای دیگر می فرمایند:
«ولایت فقیه آنطور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده اند به کسی صدمه وارد نمی کند؛ دیکتاتوری به وجود نمی آورد. کاری که برخلاف مصالح مملکت است انجام نمی دهد، کارهایی که بخواهد دولت یا… برخلاف مسیر ملت و برخلاف مصالح کشور انجام دهد، فقیه کنترل می کند، جلوگیری می کند.»
روند تغییرات احمدی نژاد و حلقه اش به خصوص در اواخر دولت دهم و پس از آن نشان داد که ایشان برای تفکیک قوا، جایگاه سایر قوا و نهادهای قانونی و حتی بعضا توصیه ها و اوامر ولی فقیه چندان احترامی قائل نیستند و این خود، حرکت در مسیر استبداد را هشدار میداد، مسیری که میتواند با ایجاد حاکمیت دوگانه، بدترین دوقطبی ممکن را ایجاد نماید.
همانطوری که بیان شد، نظام اسلامی و در رأس آن ولایت فقیه، برای حفظ مصلحت جامعه و به خصوص مبارزه با افتادن به دام استبداد تکلیف دارند و این تکلیف را چه با توصیه و چه با ابزارهای قانونی باید تأمین نمایند و از این رو تلاش جریانی که روز به روز روحیه استبدادی خود را از حد ایستادن در برابر سایر قوا، نهادهای قانونی و قانون به حد تعلل و تمرد در برابر ولایت فقیه رسانده است، محکوم به شکست به نظر میرسد.
نکته دیگر این است که اگرچه احمدینژاد با یک حکم حکومتی درباره ورود به انتخابات مواجه نشده است که عدول از آن به منزله جرم تلقی گردد اما قطعا میتواند بر صلاحیت او در امر خطیری مثل ریاست جمهوری موثر باشد، خاصه این که تعللها و بعضا تمردهای احمدینژاد در عزل مشایی، ابقای مصلحی، علنی کردن دعواها و دوقطبی سازهای زودهنگام انتخاباتی هم مسبوق به سابقه است.
96/1/4
12:51 ص
وقتی که تذکرات عمومی و مکرر مقام معظم رهبری درباره پرهیز از دوقطبی سازی جدی گرفته نشد، ایشان، در جلسه ای خصوصی شخص احمدی نژاد را از دوقطبی سازی منع کردند و به عدم ورود در انتخابات توصیه کردند که این توصیه بعدها به دلیل ادامه سفرهای استانی احمدی نژاد به همان سبک و سیاق و با شعارهای قیام مردم فلان جا و خیزش مردم بهمان جا، علنی شد ولی مورد تردید و تشکیک طیف احمدی نژادی قرار گرفت تا حدی که مقام معظم رهبری این بار این توصیه را در تاریخ 95/7/5 علنی و پشت بلندگو بیان فرمودند:
«خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید./ با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید.»
آقای احمدی نژاد فردای علنی شدن توصیه رهبری، نامه ای مینویسند و مدعی میشود همانطوری که در همان جلسه خصوصی اعلام تبعیت کرده بود، همچنان تابع است:
«ضمن تشکر از بیانات مهم حضرت عالی در جلسه درس خارج فقه مورخ پنجم مهرماه جاری، به استحضار می رسانم که در عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، برنامه ای برای حضور در عرصه رقابت های انتخاباتی سال آینده ندارم.»
اما او به همین نامه بسنده نکرد و در یک کلیپ که در رسانه ها منتشر شد (95/8/13) صراحتاً حمایت از هر نامزدی را به منزله عدم تبعیت از توصیه رهبری دانست:
«من گفتم هیچ برنامهای در رقابتها ندارم؛ معنایش این است که در انتخابات شورا یا ریاستجمهوری چیزی به معنای حمایت از شخص یا لیست وجود ندارد. اگر نزدیکترین فرد به من هم آمد و گفت؛ محترم و آزاد است. گرچه من به او میگویم این کار را نکن؛ ولی ارتباطی به من ندارد. روشن است که اگر از کسی حمایت کنم، میشود همان بحث دیگر! شوخی و بازی نیست»
احمدی نژاد اما این بار بازهم از عدم حمایتش از نامزدهای انتخاباتی گفت و این موضع را قطعی و غیرقابل تغییر دانست (95/11/23):
« اینجانب عضو هیچ جناح، حزب و گروهی نیستم و از هیچ فرد یا جناح، حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است.»
مواضع انتخاباتی احمدی نژاد این بار در تاریخ 95/12/20 تغییر کرد و او هم از بقایی حمایت کرد و هم عدم ورود مستقیم به انتخابات را فقط منحصر به فعلا دانست:
«من خودم فعلا و البته فعلا در مقوله انتخابات مستقیم وارد نمی شوم. آقای بقایی انسان مومن، پاک، ولایی و خط امامی است.»
تغییر مواضع انتخاباتی احمدی نژاد همین جا تمام نشد و او چند روز بعد (95/12/29) نه تنها بازهم از بقایی حمایت کرد بلکه درباره رد صلاحیت بقایی نیز هشدار داد:
«اینجانب مصمم هستم با استعانت از پروردگار متعال ، وظایف سیاسی و اجتماعی خود را در قبال مردم و کشور عزیزم به گونه ای انجام دهم که مردم اطمینان یابند، افراد صالح از دایره انتخاب آنان کنار گذاشته نخواهند شد./ آقای حمید بقایی فردی صالح، مومن، انقلابی، مردمی، پاک و کارامد و دلسوز ملت است»
1- یک فرضیه برای تغییر مواضع انتخاباتی احمدی نژاد سردرگمی وی است چرا که او امروز میگوید وضع با 4 ماه پیش فرق کرده است! ولی چه تفاوتی؟! به نظر میرسد احمدی نژاد فکر نمیکرد بدون حضور وی کسی بتواند روحانی را شکست دهد و امروز این مسئله با ریزش شدید آرای روحانی و با فعالیت منسجم جریان انقلابی تا حدودی رنگ باخته است و از این جهت شرایط تغییر کرده است، چرا که با محتمل شدن شکست روحانی، احمدی نژاد انتخابات 1400 را هم از دست میدهد پس هم از بقایی حمایت میکند و هم ورود مستقیمش به انتخابات را نفی نمیکند.
2- اما فرضیه دوم درباره تغییر مواضع انتخاباتی احمدی نژاد این است که او در حال بازی خوردن است! این فرضیه زمانی تقویت میشود که به یاد آوریم چطور مشایی در کلیپ کذایی اخیر، دست به شانه احمدی نژاد میزند و برایش از شجاعت میگوید و بقایی هم از لزوم فدا شدن یک نفر و مشایی دوباره این فدا شدن را به شهادت تشبیه میکند! گویا احمدی نژاد به شدت تحت القائاتی است که زمانی او را به داشتن هاله نور متوهم کرد و زمانی هم به مدیریت مستقیم طرح هدفمندی یارانه ها توسط امام زمان(عج)! بعید نیست که احمدی نژاد امروز با همین القائات به لبه پرتگاه فدا شدن هل داده شود.
البته دو فرضیه فوق لزوما باهم منافاتی ندارد و میتوانند به صورت همزمان رخ داده باشند و تغییر مواضع انتخاباتی احمدی نژاد ناشی از سردرگمی عروسک گردان وی و حتی برخی مقاومتهای احمدی نژاد بوده باشد چرا که او علی رغم اقرار بر این که حمایت وی از یک نامزد مثل ورود مستقل وی به انتخابات است، این عمل را مرتکب شده است.
95/12/7
9:11 ص
همانطوری که 65 روز پیش نوشتم، احمدی نژادیها از تحمیل هزینه به نظام، مردم و رهبری دست برنخواهند داشت و همانطوری که قبلاً عرض کردم این جریان بسیار میکوشد علاقمندان خود را تا آخرین روز انتخابات و پس از آن مدیریت کند تا در نهایت با هدف رئیس جمهور شدن احمدی نژاد در سال 1400، این دوره را به روحانی واگذارند و از پیروزی نامزدی که در سال 1400 هم بتواند نامزد انتخابات باشد جلوگیری نمایند. به این منظور با نامزدی بقایی که از رد صلاحیت وی مطمئن هستند میکوشند تا پس از رد صلاحیت احتمالی وی، باب مظلوم نمایی را باز کنند و حامیان خود را با این ادعا که انتخابات آزاد نیست و یا این که سایر گزینه ها جملگی مثل هم ناکارآمد و غیرانقلابی هستند، مردم را از حضور در انتخابات مأیوس نمایند تا با کاهش مشارکت اقشار محروم جامعه، هم انتقام عدم حضور احمدی نژاد را از نظام بگیرند و هم به روحانی برای پیروزی در انتخابات پاس گل بدهند.
و اما همه اشتراکات جریانات اصلاح طلب و اعتدالی با حلقه پیرامون احمدی نژاد، منافع مشترک در انتخابات اخیر و عامل نامزدی بقایی نیست، نگاهی به تفکرهای این سه طیف نشان میدهد که اگر چه هر سه این تفکرات به لحاظ شیوه حکومت داری و مسائل اقتصادی و اجتماعی با هم بعضا در تعارضات آشکار قرار دارند، اما در یک نقطه به اشتراک رسیده اند، این سه بر این اشتراک نظر دارند که تا جایگاه ولایت فقیه قدرتمند و قدرت اول کشور باشد، نمیتوانند اهداف خود را در کشور پیاده کنند و این طور است که اصلاح طلبان متظاهر به علاقه به دموکراسی و اعتدالیون انحصارطلب که هر دو به لحاظ اقتصادی تفکرات سرمایه داری دارند، میکوشند با طیف حلقه احمدی نژاد که اکنون با شعار جدید ملی انقلابی و با ترکیب الگوهایی مثل چاوز، کاسترو، چگوارا، کوروش و بزرگمهر، با گرایشهای مارکسیستی هستند، بتوانند بر مهار قدرت ولایت فقیه از طریق تضعیف نیروهای حزب اللهی، ولایی و انقلابی به همکاری برسند.
95/9/30
8:15 ع
در پاسخ به آنانی که کمپینهای تنظیم نامه و جمع آوری امضا (شما بخوانید طومار) به مقام معظم رهبری، برای تغییر نظر ایشان درباره حضور احمدی نژاد در انتخابات را نصیحت به رهبر مسلمین تعبیر میکنند و نه تحمیل به رهبری ، میگویم:
1- بین نصیحت رهبر و تحمیل نظر به او تفاوت بسیار است؛ برای این که کسی را نصیحت کنند نه به کثرت امضا نیاز است و نه به تنظیم نامه سرگشاده! و هرچقدر که نصیحت به پیشوایان سفارش شده است، مسئله تحمیل به رهبری و امام نکوهش شده است.
2- نصیحت برای جایی است که رهبر مسلمین از اصول عدول کرده باشد؛ نه این که چون فلان جریان از نظر امام جامعه خوشش نمی آید، به تحمیل فشار و تحریک مردم علیه امام جامعه روی آورد!
3- البته آنانی که این کمپینها را تشکیل داده اند مدعیند که هدفشان این است که به رهبری بگویند شرایط نسبت به 3 ماه پیش خیلی تغییر کرده است! گویی رهبری مثلا درباره انتخابات آمریکا و وضعیت برجام حساب دیگری داشته اند که الان عوض شده است! و یا این که مثلا امروز قادر به درک تغییرات مهم ادعایی این جریان نیستند!
4- بدیهی است که تنظیم نامه ها و تشکیل کمپینها به صورت خودجوش شروع نشده است و براساس اطلاعات موثق، کاملا هدایت شده و تشکیلاتی دنبال میشود. گویا آنان که از رهبری خواستند پشت بلندگو نظرشان را بیان کنند، امروز دنبال تحمیل هزینه های دیگر هستند.
95/5/17
4:17 ع
به واسطه حضور در شبکه های اجتماعی در گروه های مختلفی حضور، مناظره و مباحثه داشته ام که یکی از این گروه ها، ابرگروه تلگرامی پیشتازان عدالت و حقوق ایرانیان بود، گروهی که به یک تشکل مردم نهاد به مدیریت آقای فرشید هکی تعلق داشت و از مواردی که در این گروه شاهد بودم حجم زیاد مطالب ضد اسلامی و ضد انقلابی بود، مطالبی که بعضا از کانال های آتئیست و ضدانقلاب هم در آن منتشر می شد و هیچ تذکری هم دریافت نمی کرد.
رویه بد گروه با روحیه حقیر سازگار نبود و به آن رویه اعتراض کردم لیکن من را حذف کردند و بعد که به گروه برگرداندند، گفتند این تصمیم هیأت مدیره بوده است! در هر صورت وقتی دیدم با مطالب ضد اسلامی و ضدانقلابی برخورد نمی شود، شروع کردم به مباحثه در باره همان مطالب، لیکن بازهم با تذکرات متعدد و جدی مدیران گروه از جمله خود آقای فرشید هکی مواجه شدم! ولی به تدریج جا انداختم که وقتی مطلبی در گروه منتشر می شود باید فرصتی برای مخالفت با آن قائل شوند که این مسئله باعث شد چند بحث و مناظره قبل از طرد از گروه، در آن انجام دهم.
بین موضوعات مناظره هایی که با اعضای گروه داشتم، یکی از این موارد خیلی مورد علاقه مدیر گروه و کانال و تشکل پیشتازان عدالت و حقوق ایرانیان بود و آن هم موضوع منشور حقوق بشر به عنوان بهترین نسخه حقوق بشری موجود بود! که من روی دین مبین اسلام به عنوان بهترین و جامع ترین منشور حقوق بشر تکیه داشتم و نقایص حقوق بشر غربی را اثبات می کردم و جالب این که متأسفانه حتی نظرات منشور حقوق بشر غربی درباره آزادی همجنس بازان را نیز قبول داشتند و از آن ها هم دفاع می کردند!
اما آنچه که باعث تعجب من شد این بود که متوجه شدم این آقای فرشید هکی به همراه آقای عبدالرضا داوری از اعضای گروه سیاستگذاری نشریه مستضعفین از کانال های فعال حامی احمدی نژاد و مشایی است! و حتی اگر نگاهی به کانال عبدالرضا داوری بیندازید مقالات متعددی از فرشید هکی را در آن و در حوزه های اقتصاد سیاسی مشاهده می کنید! حالا اگر نگاهی به کانال تشکیلات آقای فرشید هکی داشته باشید، کاملا به عمق فاجعه و انحراف پی خواهید برد.
در کانال رسمی پیشتازان عدالت و حقوق ایرانیان که در آن به مدیریت فرشید هکی نیز اشاره شده است، مطالب متعددی در دفاع از منشور حقوق بشر غربی، دفاع از برخی از افراد ضد انقلابی چون مهدی جباری، لزوم خدمات خاص بهداشتی برای زنان تن فروش، مطالبی در حمایت از جدایی دین از سیاست و مطالب متعددی از نویسندگانی از جنس احمد شاملو مشاهده خواهید کرد!
این که آقای داوری در کانال خودش نوشته های فردی مانند هکی را به عنوان متخصص اقتصاد سیاسی منتشر می کند ما را به یاد انحرافات فکری فردی مثل سریع القلم که او نیز متخصص اقتصاد سیاسی دولت یازدهم است می اندازد، هرچند در ظاهر این دو نفر دقیقا در قطب مخالف هم و دارای تفکرات چپ و راست (به لحاظ تقسیم بندی غربی) از نظر اقتصاد سیاسی هستند، ولی در برخی نقاط اشتراکاتی هم دارند و آن در لزوم دور کردن دین از سیاست، مخالفت با مفاهیم انقلابی و اسلامی و حکومت دینی است.
به راستی ته انحراف در جریان انحرافی تا کجاست؟! چرا عبدالرضا داوری از نزدیکی و همکاری نزدیک با امثال فرشید هکی مدافع حقوق بشر غربی، منتقد حقوق بشر اسلامی، حامی سکولاریزم، حامی حقوق زنان تن فروش و... هیچ ابایی ندارد؟! او مدیرکل پژوهش، جانشین معاون خبر، قائم مقام مدیرعامل و معاون خبرگزاری دولتی ایرنا در دولت های نهم و دهم و از حامیان متعصب و نزدیکان احمدی نژاد و مشایی بوده و هست و هم اکنون نیز به مثابه جلودار رسانه ای این جریان در حال فعالیت است ولی آیا احمدی نژاد بالاخره از مشایی و داوری و تفکرات انحرافی شان برائت خواهد جست؟!
95/5/17
4:12 ع
شاید بیش از دو سال بود که بحث احمدی نژاد و مشایی را با توجه به عدم تکاپوی آشکار سیاسی شان جز در مباحث دوستانه مطرح نمی کردم هرچند میدانستم در تمام مدتی که از پایان کار دولت دهم می گذشت تشکیلاتی با اعضای متعصب حامی احمدی نژاد و مشایی به صورت مستمر برای هماهنگی و دیدار با مشایی و احمدی نژاد به تهران می روند لیکن از مقطعی که سفرهای استانی احمدی نژاد با طعم و بوی انتخاباتی شروع و به صورت انتخاباتی هم منعکس شد، قضیه تفاوت کرد.
سخنرانی های احمدی نژاد، برخی از ادعاهای حامیان احمدی نژاد و مشایی از جمله عبدالرضا داوری و هجمه هایی که به کلیت جریان حزب الله وارد شد و یا طرح توجیهی برای توزیع یارانه 250 هزارتومانی از سوی عبدالرضا داوری اجازه نمی داد که شائبه انتخاباتی بودن این تحرکات، شعارها و سروصداها را بتوانم منتفی بدانم که این مسئله با بروز سوالات و انتقاداتی از سوی امثال ما از آقای احمدی نژاد آغاز گردید.
واقعاً برای ما سوال بود که حرف از ریاست جمهوری کدام احمدی نژاد است؟! اویی که در ولایتمداری تابع محض رهبری در سال 84 بود یا اویی که در برابر حکم عزل مشایی تعلل کرد و چند تا وزیر ولایی را به خاطر او کنار گذاشت یا اویی که به خاطر ابقای مصلحی دچار دورکاری (عبارت دکتر رامین مشاور احمدی نژاد به جای خانه نشینی) چند روزه شد، یا اویی که یکشنبه سیاه مجلس رو با همکاری علی لاریجانی رقم زد یا اویی که برای بازرسی و نه بازدید از زندان اوین (که تازه جوانفکر درآن زندانی شده بود)، با قوه قضاییه درگیر شد و یا آن احمدی نژادی که فقط روی مشایی که رهبری حتی با معاون اولیش مخالف بود به عنوان رئیس جمهور یازدهم کشور سرمایه گذاری کرد؟! آیا همچنان واژگان انسان و انسانی را به جای اسلام و اسلامی جایگزین می کند؟! آیا همچنان آن کسی را که می گفت دوره اسلام گرایی تمام شده است را در کنار خود حفظ خواهد کرد؟!
ولی پاسخی که از جریان متعصب احمدی نژاد و مشایی دیده شد در کنار برخی استدلالهای تکراری و غیرقابل قبول، توهین، تهمت و حتی تهدید بود که علیه خودم هم رخ داد؛ در هر صورت اگر احمدی نژاد و تیمش دنبال این هستند تا جریانی حزب اللهی که دو بار با رأی و حمایت متدینین و حزب اللهی ها پیروز انتخابات شد دوباره به قدرت برسد باید بتواند به سوالات کلیدی ایشان پاسخ بدهد و یا این که لااقل سؤالاتشان را تاب بیاورد و با بی اخلاقی با ایشان برخورد نکند.
در این مدت با وجود این که هرگز دست از مبارزه با جریانات انحرافی به اصطلاح روشنفکری، حامیان فتنه، تاراجگران بیت المال، سازشکاران با آمریکا و... برنداشته ام، اما نتوانستم مقوله جریان انحرافی و تبعات بازگشت قدرتمندترشان به مرکز قدرت را نیز کنار بگذارم، هر چند از برخی دوستان عزیزی که بعضا دچار آلزایمر شده اند هم مورد گلایه قرار گرفتم، لیکن اعتقاد دارم نباید از چاهی به چالهای دیگر و چه بسا چاهی دیگر سقوط کرد! همچنان از این جریان خواهم نوشتم چرا که می بینم ایشان دنبال دوقطبی کردن روحانی-احمدی نژادی انتخابات هستند چرا که این دوقطبی موجب حذف سایر رقبا اعم از اصلاح طلبان و یا انقلابی خواهد شد، چرا که با این روش به جای ارائه دادن برنامه، تنها مردم را از همدیگر خواهند ترساند تا از ایشان رأی بگیرند!
اعتقادم این است که اگر چه برایند 8 سال خدمت رسانی دولت های نهم و دهم مثبت است ولی روند حرکت این دولتها و به خصوص شخص احمدی نژاد همزمان با نزدیکتر شدنش به مشایی بدتر شده است و این روند منفی موجب نگرانی ما است، ما تعلل ها، حاشیه سازی ها، سوءمدیریت ها و برخی از نقاط ضعف دولت دهم را فراموش نکرده ایم همانطوری که روحیه کار و تلاش، ساده زیستی، خستگی ناپذیری، مردم داری و استکبارستیزی ایشان را فراموش نمی کنیم.
اعتقادم این است که همانطوری که مقام معظم رهبری در سال 92 فرمودند به کسی رأی دهید که نقاط قوت احمدی نژاد را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد امروز هم باید دنبال اصلح از احمدی نژاد باشیم، کسی که هم به لحاظ عمکردی و توان اداره اقتصادی کشور در زمینه تورم و مدیریت تحریم و هم به لحاظ تبعیت از مبانی نظری مقام معظم رهبری در درجه بالاتری از ولایتمداری قرار داشته باشد و البته اعتقاد داریم احمدی نژاد سربازی است که باید در سنگرهای مهم دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
اعتقادم این است که اگر پاسخ احمدی نژاد و تیمش به سؤالات و انتقادات مناسب نباشد که تاکنون نه به لحاظ منطقی و نه به لحاظ اخلاقی قابل دفاع نبوده است، جریان انقلاب همانطوری که در سال 84 احمدی نژاد انقلابی و ولایتمدار را به کشور معرفی کرد، امروز هم می تواند گزینه های مناسب دیگری را معرفی کند و دلیل این همه تعصب همراه با نسیان برخی از دوستانم را متوجه نمی شوم! آن هم وقتی که هیچ علامت و نقطه عطفی از تغییر روند و سیر منفی احمدی نژاد را ندیده ایم و هیچ شواهدی مبنی بر جدایی احمدی نژاد و مشایی و حتی توان کنارگذاشتن مشایی و تفکراتش که بارها او را «هدیه الهی» و «عنایت الهی» معرفی کرده بود را نمی بینیم.
95/5/10
11:15 ع
در رابطه با بررسی مبانی فکری جریان انحرافی که بارزترین تأثیرشان موجب تعلل در برابر امر ولایت فقیه در مواردی مانند عزل مشایی، ابقای مصلحی، به جامعه نکشاندن اختلافات قوا گردید، به دو انحراف مبنایی اشاره کردیم که هر دو مبتنی بر مشاهدات غیر قابل کتمان بود که ضمن یادآوری مختصر آنها، عواقب و خطرات آن ها را نیز در نهایت تبیین می نمایم:
الف- بخشی از مبانی فکری جریان انحرافی ناشی از این القاء بود که رئیس جمهور، دولت و حتی طرح هایش مورد حمایت، هدایت و حتی مدیریت خاص امام زمان (عج) قرار دارند که شواهد این القائات را در صحبت های آقای احمدی نژاد درباره هاله نور و یا مدیریت طرح هدفمندی توسط امام زمان(عج) شاهد بودیم که این موضوع را قبلا در مطلب «از کدام انحراف سخن می گفتیم!؟» به تشریح بیان نمودم. البته این نوع انحراف می تواند مبانی فکری عمیق تری را نیز به پشتوانه داشته باشد که عبارتند از:
ب- بخش دیگری از مبانی فکری جریان انحرافی ناشی از بکارگیری برخی از توجیهات و شبیه سازی های نادرست برخی از مقاطع تاریخی با تعلل های احمدی نژاد است که در مطلب «جریان انحرافی را بشناسید، آفتاب آمد دلیل آفتاب» مفصلاً به نادرستی این شبیه سازی ها درباره مکث مالک اشتر در جنگ صفین و انتظار مقام معظم رهبری برای حکم امام خمینی(ره) درخصوص نخست وزیری موسوی پرداختم که از تکرار مجدد توضیحات آن خودداری می کنم.
ج- این مبانی فکری جریان انحرافی ، عواقب و خطرات بالقوه و بالفعلی می تواند ایجاد کند که در ادامه به آنها می پردازم:
توضیح: مسلماً مطالبی که درخصوص معرفی انحرافات فکری جریان انحرافی بیان می شود، نباید ما را از تحلیل و بررسی انحرافات فکری سایر جریانات سیاسی غافل کند، چه آن تفکراتی که موجب خدشه به جایگاه کلیدی ولایت فقیه می شوند، چه آن نگرش هایی که جایگاه مردم را در جمهوری اسلامی نادیده می گیرد و چه آن تفکراتی که باعث استحاله انقلاب اسلامی و خدشه به آرمان های اصیل آن می گردد.
95/5/8
12:23 ص
در شرایطی که برخی از دوستان ما چراغ به دست به دنبال شواهد انحراف فکری در جریان موسوم به جریان انحرافی هستند، دلیلی آمد دلیل آفتاب، چرا که خودشان دست به قلم شدند و یکی از مبانی فکری انحرافی شان را تبیین کردند که از کسانی که دنبال ریشه های فکری انحراف این جریان می گردند دعوت می کنم این مطلب را تا انتها مطالعه کنند:
کانال تلگرامی عبدالرضا داوری، از حامیان سرسخت احمدی نژاد و مشایی که در دولتش مسئولیت های رسانه ای هم داشت، برای توجیه تعلل های شخص احمدی نژاد در برابر اوامر مقام معظم رهبری در مواردی مانند عزل مشایی، ابقای مصلحی، به جامعه نکشاندن اختلافات، دامن نزدن به حواشی و... اقدام به شبیه سازی آن ها با دو مورد تاریخی از صدر اسلام و اوایل انقلاب نموده است که البته این استدلال را قبلاً در بحث و مناظره با بسیاری از حامیان جریان انحرافی به کرات دیده ام و درباره شان بحث کرده ام که در ادامه به بررسی این شبیه سازی ها می پردازم:
الف- اولین موردی که در توجیه تعلل های احمدی نژاد به آنها استناد می شود، مکث مالک اشتر برای توقف پیشروی در جنگ صفین و بازگشتن نزد حضرت امیر(ع) است که برای فهم صحیح از این مسئله توجه به نکات زیر ضروری به نظر می رسد:
«من بندهاى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم، که در روزهاى وحشت، نمیخوابد، و در لحظههاى ترس از دشمن روى نمیگرداند، بر بدکاران از شعلههاى آتش تندتر است، او مالک پسر حارث مذحجى است. آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید، او شمشیرى از شمشیرهاى خداست، که نه تیزى آن کُند میشود، و نه ضربت آن بیاثر است. اگر شما را فرمان کوچ کردن داد، کوچ کنید، و اگر گفت بایستید، بایستید، که او در «پیش روى» و «عقب نشینى» و «حمله»، بدون فرمان من اقدام نمیکند» نامه 38
همانطوری که حضرت امیر علیه السلام می فرماید، تبعیت و ولایت مداری مالک اشتر به خصوص در «پیشروی» و «عقب نشینی» و «حمله» از سوی حضرت امیرالمؤمنین(ع) تصریح شده است و این ادعا که مالک اشتر در برابر دستور حضرت علی علیه السلام دچار تعلل گردیده باشد، با این نامه صریح حضرت امیر(ع) کاملاً منافات دارد و این جملات حضرت امیر(ع) نشان می دهد آن چیزی که برای مالک قابل افتخار و الگوبرداری بوده، همین اطاعت محض مالک از امام خود بوده است نه تعلل، مصلحت اندیشی و خود محوری در برابر امر ولی که توسط جریان انحرافی فرضیه پردازی می شود.
«حیله معاویه هنگامی بود که مالک اشتر پیروزیهایی را به دست آورد و نزدیک بود نتیجه نبرد را به نفع سپاه عراق پایان دهد؛ اما امام علی (علیهالسلام) که از هر طرف تحت فشار شدید طرفداران حکمیت بود، یزید بن هانی را به دنبال مالک فرستاد و پیام داد: «نزدم بیا». مالک گفت: برگرد و به امام بگو: اکنون وقتش نیست که مرا از سنگرم برگردانی. عجله نفرما؛ زیرا من امیدوارم که خدا بهزودی ما را سازد! یزید نزد امام برگشت... طرفداران حکمیت به امام گفتند: به او فرمانی صریح و محکم بده تا نزدت باز گردد، و گرنه به خدا سوگند تو را عزل میکنیم! امام مجدداً یزید را نزد مالک فرستاد و او دستور امام را رساند. مالک پرسید: آیا به سبب بالا بردن قرآنها چنین کردهاند؟! گفت: آری! مالک گفت: به خدا سوگند! آن دم که قرآنها را بالا آوردند، هرگز نمیپنداشتم که بر اثر آن، اختلاف نظر و پراکندگی روی دهد. آیا مددی را که خداوند به ما رسانده میبینی؟ آیا سزاست که این فرصت دستنیافتنی را رها کنیم و برگردیم؟! پیک امام گفت: آیا خواهی پذیرفت که تو در خط مقدم پیروز شوی، اما در عقبه، خیانتکاران امیرمؤمنان را در خیمهاش تنها گذاشته و او را به دشمن تسلیم کنند؟! مالک گفت: سبحانالله، به خدا چنین نمیخواهم. ابن هانی گفت: آن خائنان به امام گفتند: به دنبال مالک بفرست تا نزدت بیاید و گرنه، همانگونه که عثمان را کشتیم، تو را نیز کشته یا به دشمن تسلیم میکنیم. به دنبال آن بود که مالک دست از نبرد کشید و به عقب برگشت.»
همان طوری که در شرح فوق مشخص است، تعلل مالک از این باب نبود که احساس کند به جای امامش می تواند تصمیم گیری کند یا مصلحت امامش را بهتر از او می شناسد، بلکه اول از این جهت بود که احساس می کرد ابعاد پیشروی وی آنطوری که در واقع رخ داده به استماع حضرت علی علیه السلام نرسیده باشد و این ابهام در مکالمه مالک با یزید بن هانی کاملاً مشخص است و دوم از این جهت بود که دستور اول را مولوی برداشت نکرد بلکه از نوع ارشادی احساس کرد و با این وجود وقتی از قاطعیت دستور امام مطلع شد بازگشت.
ب- مورد دومی که حامیان جریان انحرافی برای توجیه و حتی تقدیس! تعلل های احمدی نژاد به آن متوسل می شوند، مسئله نظر امام درباره حکم نخست وزیری موسوی بود، لیکن این داستان هم آن طور نیست که کارکرد مد نظر جریان انحرافی را داشته باشد، برای این که همان طوری که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی (اینجا) آمده است:
ج- تأملی در شبیه سازی های تاریخی حامیان جریان انحرافی نشان می دهد که اساساً هیچ کدام از این موارد شبیه تعلل های احمدی نژاد نیستند که در این خصوص باید توضیح بدهم:
«سخنان دیروز سیدمرتضی نبوی نشان داد که "نوناکثین" در حال ائتلاف با "نوقاسطین" هستند، این ائتلاف، پروژه مهار دوگانه "نومارقین" برای "تحذیف" محمود احمدی نژاد و "تضعیف" حسن روحانی را با چالش جدی روبرو خواهد کرد و موجب خواهد شد تا صحنه 96 به جای آنکه در موقعیت دومةالجندل و با حکمیت ابوموسی اشعری و عمرو عاص رقم خورد در موقعیت صفین اما این بار با ضربت نهایی مالک اشتر نخعی( م ا ن) تعیین تکلیف شود. جالب آنکه (م ا ن)، هم مخفف مالک اشتر نخعی است و هم مخفف محمود احمدی نژاد...»
همانطوری که در این مطلب می بینید، عبدالرضا داوری به غیر از شبیه سازی عجیبی که بین احمدی نژاد و مالک اشتر انجام داده است، تلویحاً می گوید این بار در موقعیت صفین هم، احمدی نژاد عقب نشینی نخواهد کرد و ضربت نهایی را خواهد زد!! که این نشان می دهد متأسفانه انحرافِ تعلل در برابر امر ولی فقیه در این جریان به یک اصل ساده و قابل پذیرش تبدیل شده است! انحرافی که قبل از ایجاد در جریان انحرافی، در جریان هاشمی نیز پدید آمد و هاشمی نیز در زمان حیات حضرت امام خمینی(ره) و ولایت مقام معظم رهبری بارها تلاش کرد تا نظراتش را با لفافه جام زهر بر ولی فقیه تحمیل نماید که البته این تحمیلگری در خصوص ابطال نتیجه انتخابات 88 با ناکامی و فتنه همراه شد.
نتیجه: همه کسانی که هنوز درباره جریان انحرافی شناخت کاملی ندارند، بدانند که جریان هاشمی و جریان انحرافی هر دو از یک عارضه رنج بردند و آن توجیه کردنِ تعلل در برابر امر ولی فقیه بود! که البته هر کدام از یک منشأ مستقل نشأت گرفت، جریان هاشمی از این جهت تلاش می کرد نظرش را بر هر نحوی از جمله فتنه و تهدید و صحنه پردازی بر رهبری تحمیل کند که خود را عاقل تر و مصلحت اندیش تر از ولی فقیه می دانست ولی جریان انحرافی از این جهت در برابر اوامر رهبری دچار تعلل می شد که یک تفکر انحرافی مدام به ایشان تلقین می کرد که امام زمان (عج) ایشان را مستقیماً مورد حمایت، هدایت و حتی مدیریت خاصه خود قرار داده است تا حدی که با هاله نور و مدیریت مستقیم طرح هایشان، نیاز ایشان به تبعیت محض از ولایت فقیه را کاهش داده است! و به همین دلیل بود که در اوج تعلل ها نیز آقای احمدی نژاد اصرار داشت که خودشان را ولایتمدار ترین معرفی کند!
95/5/8
12:13 ص
دقیقا در همان زمانی که تحرکات شائبه دار انتخاباتی احمدی نژاد و حامیانش با سوالات برخی افراد که سالها از احمدی نژاد حمایت و بعضا هم انتقاد کردند، همراه گردیده است، این سؤالات با توهین، تحقیر، تهدید و فرافکنی از سوی حامیان متعصب احمدی نژاد و مشایی پاسخ داده می شود، یکی از آخرین اقدامات این جریان که در کانال عبدالرضا داوری از حامیان امروز احمدی نژاد و از مسئولان رسانه ای دولت دهم منعکس گردیده است، سوءاستفاده از نام دکتر جلیلی برای کتمان واقعیت جریان انحرافی است که گویا مثلاً دکتر جلیلی اعتقای به جریان انحرافی نداشته است، در صورتی که دکتر جلیلی در خصوص انحراف و به خصوص موضوع مکتب ایرانی سخنان صریحی دارند:
«انقلاب اسلامی و مقاومت ملت ایران در دفاع مقدس و پس از آن ظرفیتی ایجاد کرد که با الهام از آن جنوب لبنان آزاد شد و سپس در جنگ 33 روزه لبنان، 22 روزه و هشت روزه غزه رژیم صهیونیستی شکست خورد و یکی از مهمترین مباحث این است که زمانی که گفتمان مقاومت ایجاد میشود، عدهای میخواهند در آن انحراف ایجاد کنند و تا حرف از اسلام ناب زده میشود و عدهای مقاومت را راه نجات میدانند و در اوج پیروزیها، ندایی بلند میشود به نام مکتب ایرانی و حرف از دوستی با مردم اسرائیل زده میشود. امروز هم کسانی هستند که در ادامه مسیر و پس از کسب موفقیتها دچار تردید میشوند و زمانی که با دو عامل خدا باوری و مردم باوری ظرفیتها و توانمندیهایی ایجاد شده، عدهای با اندک تهدیدات دشمنان چون این عوامل را باور ندارند به جای ایمان و امید، دچار تردید میشوند.» (92/3/20)
دوستان تیم رسانه ای احمدی نژاد بدانند که حزب الله، خیلی دوست داشت حساب مشایی و احمدی نژاد را از هم جدا بداند اما این خود احمدی نژاد بود که بارها تأکید کرد، احمدی نژاد یعنی مشایی و مشایی یعنی احمدی نژاد! او بود که قید برخی از وزرای توانمند، حزب اللهی و ولایتمدارش را به خاطر مشایی زد، او بود که تلاش کرد مشایی را به عنوان رئیس جمهور بر کشور تحمیل کند و این توقع که حزب الله امروز فکر کند احمدی نژاد به راحتی از کسی که بارها او را صراحتاً هدیه الهی و یا عنایت الهی معرفی کرده و از افکار انحرافیش، دست برداشته است، توقع منطقی نیست.