95/8/17
6:42 ع
یکی از معلمان ابتدایی دخترانه در کلاس میگوید ماهواره خوب است فقط باید ایمان محکمی داشت و از آن درست استفاده کرد! اما او به دانش آموزان نمیگوید که یکی از لوازم محکم بودن در ایمان این است که خود را عمداً در موقعیت گناه قرار ندهیم و دیدن برنامه های ماهواره، حضور در مجالس غیبت و همنشینی با دوستان بد، از مواردی است که انسان خود را در موقعیت گناه قرار میدهد. متأسفانه این معلم، مسئله را ساده گرفته است و در حالی که مردان و زنان پخته در برابر ماهواره دچار لغزش میشوند، کودکان را به استفاده از آن تشویق میکند.
مشاوری دیگر از آموزش و پرورش، درباره مسائل تربیتی دختران نوجوان به والدینشان میگوید جلوی دوستی فرزندانتان با جنس مخالف را نگیرید که یک نیاز روحی ایشان است! و میگوید برای فرزندانتان ماهواره بخرید تا عقده ای نباشند! در کنار این موارد، شاهدیم که در برخی مهدها رقص آموزش داده و در برخی مدارس جشن هالوون برگزار میشود که اینها نشان میدهد که حال نظام آموزشی ما خراب و تربیت فرزندان ما در معرض خطر است.
اگر چه تکلیف والدین این است که نگذارند قبح گناهانی مثل استفاده از ماهواره، بی حجابی، ارتباط با نامحرم در ذهن فرزندانشان نشکند، ولی این هم قابل پذیرش نیست که نظام آموزشی ما طوری اداره شود که والدین را به تهیه امکانات انجام گناه برای فرزندان و ترویج سبک زندگی غربی تشویق کند، لذا والدین و فرزندان باید نسبت به این مسائل حساس باشند و نگذارند برخی معلمان و مشاوران با تفکرات انحرافی، به انحراف اذهان پاک کودکان و نوجوانان ادامه دهند.
به نظر میرسد نظام معیوب تربیت معلم و مدیران آموزشی از یک سو و علوم روانشاسی و تربیتی غربی و مقاومت مسئولان اجرایی در جهت اسلامی نمودن علوم دانشگاهی از سوی دیگر، باعث شده است تا دانش آموزان در مدارس در معرض خطر نظام آموزشی ، معلمان و مشاوران منحرف قرار گیرد و اشخاصی تربیت شوند که الگوهایشان، مردعنکبوتی و باربی است و نه شهدا و علمای بزرگ کشورشان.
به غیر از این که تفکرات غیر انقلابی و غیر ارزشی به تدریج در تدوین نظام آموزشی و کتب درسی در حال رسوخ است، همین محتوای موجود به یادگار مانده از گذشته نیز با تدریس معلمان غیر معتقد، عملاً خنثی میگردد؛ شاید مطالب زیادی در کتابهای درسی در بیان و بزرگداشت ارزشهای انقلاب و اسلام ذکر شده باشد، اما متأسفانه در پایان درس، برخی معلمان با یک جمله همه آنها را زیر سؤال میبرند.
که همه موارد فوق اثبات میکند که نظام آموزشی ما نیاز جدی به بازنگری و ارتقا دارد و والدین وفرزندان نباید نسبت به مسائل مدرسه بیتفاوت باشند و در صورت عدم توجه به این مسأله، دچار خسارتهای عظیم به دلیل رشد و تربیت اشتباه خواهیم شد.
95/6/11
8:52 ع
نگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و بسیاری از علما به تکلیف حکومت اسلامی در مسائل فرهنگی این است که حکومت باید درکنار تلاش برای حل مشکلات مادی مردم و گسترش عدالت در جامعه به مقوله رشد و هدایت معنوی جامعه اهتمام ویژه داشته باشد. اگر مروری به یکی از سخنان امام خمینی در تاریخ 10 اسفند 1357 که پس از صحبت سخنگوی دولت موقت (امیرعباس انتظام)، در 8 اسفند 1357 درباره مجانی شدن پول آب و برق برای مستمندان بیان شد، داشته باشیم می بینیم که هدف اصلی از انقلاب از نظر امام، نه مسئله رفاه مادی، بلکه بهبود زندگی معنوی مردم است:
«ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم؛ شما را به مقام انسانیت میرسانیم.» (صحیفه امام، ج6، ص 273)
لیکن آنچه که در میان جریان های سیاسی کشور غالب است، متأسفانه نگاهی افراطی یا تفریطی دراین باره است که در سه دسته مختصرا به آن ها اشاره می کنم:
الف- برخی از جریانات سیاسی کشور نه تنها درپی جاری سازی دین و رشد و هدایت معنوی در جامعه نیستند، بلکه دقیقاً برخلاف آن میکوشند و حتی پیشرفت جامعه را در دور شدن از قید و بندهای دینی میدانند که این نوع نگرش در اصلاح طلبان و اعتدالیون متأسفانه رایج است. این جریانات نه تنها در برابر تهاجم فرهنگی غرب ایستادگی نمیکند، بلکه مدام تلاش میکند راه تهاجم فرهنگی را با آزادی ماهواره، تطهیر استفاده از آن، حذف فیلترینگ و حذف ممیزی آثار فرهنگی بازتر نمایند. در این نگرش کسانی که تلاش برای هدایت معنوی در جامعه را از حکومت مطالبه میکنند، متوهم، بیکار و افراطی معرفی می شوند و اسلامی کردن علوم انسانی به سخره گرفته می شود.
ب- در طیف احمدی نژاد اگر چه تلاشی برای تسهیل تهاجم فرهنگی صورت نمیگیرد، اما نسبت به آن و مسئله هدایت معنوی جامعه حساسیتی هم دیده نمیشود. در این جریان میبینیم که مشایی از ملاقات با هنرپیشه های زن استقبال می کند، در مجلس رقصی در کشور ترکیه می نشیند، با فرضیه پایان اسلام گرایی، تکامل بدون اسلام را میسر و میسور معرفی میکند؛ عبدالرضا داوری، از نام خواننده ها و فیلم فارسی های طاغوتی و آثار صمد بهرنگی ذکر خیر میکند، علی اکبر جوانفکر چادرمشکی را موجب جلب نظر مردان معرفی میکند و خود احمدی نژاد با خبرنگاران زن بی حجاب، ساعت ها مصاحبه میکند، مبارزه با بی حجابی را با عبارت معروف «دو تار مو» رد میکند و از دست گذاشتن برشانه مادر چاوز (که داغدار بود) ابایی نداشت که همه این ها به ما میگوید از طیف احمدی نژاد هم نمیتوان توقع هدایت معنوی و دینی جامعه را داشت.
ج- جریان اصولگرایی اما نمی تواند نسبت به هدایت معنوی جامعه و نزول معنوی جامعه بی تفاوت بماند، لیکن ضعف بزرگ این جریان، در نحوه بیان دغدغه ها و شیوه مواجهه با جامعه است چرا که متأسفانه حتی منطقی ترین دغدغه را بعضاً با بدترین ادبیاتها بیان میکند تا جایی که مردم بعضا این جریان را دشمن می دارند! بکاربردن عباراتی مثل دیوثی، عیاشی، هرزگی و... به لحاظ تربیتی، روانی و رسانهای چه تأثیر مثبتی می توانند در اصلاح جامعه ایجاد کنند جز اثر عکس؟! آن هم در شرایطی که جریانات سیاسی دیگر میکوشند با به رسمیت شناختن عرف های غلط جامعه، از این ادبیات غلط اصولگرایان سوءاستفاده کنند و محبوبیت خود را افزایش دهند! لذا جریان اصولگرایی باید یاد بگیرد که صرف تلاش برای هدایت جامعه کافی نیست، بلکه این کار باید با ادبیات و نگاه سرشار از عشق به مردم و همراه با احترام به قانون و به خصوص تبعیت از مشی امام و رهبری میسر است ولاغیر.
95/5/27
1:4 ع
اصلاحطلبان و اعتدالیون برای این که حذف فیلترینگ و آزاد کردن ماهواره را مطالبه کنند، چند توجیه تکراری میاورند که مختصراً پاسخ شان را بیان میکنم:
میگویند چون نیمی از مردم از ماهواره استفاده میکنند، پس باید آن را آزاد کرد تا مردم قانون شکنی نکنند!
این حرف مثل این است که بگوییم چون نیمی از مردم تخلف رانندگی میکنند پس باید تخلف رانندگی آزاد باشد تا تخلف نکنند!
میگویند نباید با محدودیت و ممنوعیت با اینترنت و ماهواره مواجه شد، چون مردم میتوانند با فیلترشکن یا خرید تجهیزاتی، این محدودیتها رو دور بزنند!
مثل این است که بگوییم باید مواد مخدر و یا سمی را آزاد کنیم چون مردم میتوانند خودشان بسازند یا قاچاقی سرکوچه شان خریداری کنند! یا این که چون مواد قاچاق در همه فروشگاهها هست پس قاچاق هم باید آزاد شود!
میگویند به جای ایجاد محدودیت در استفاده از ماهواره، سایت ها و شبکه های اجتماعی مضر، تنها باید فرهنگ و روش کار کردن را به مردم و کودکان آموخت!
مثل این است که تجویز کنیم مواد سمی، مخدر و خطرناک را در خانه و جامعه دسترس کودکان بگذاریم و به صرف هشدار دادن، اکتفا کنیم! مثل این که ماهواره را برایشان مهیا کنیم ولی بگوییم فلان فیلمها و شبکهها را استفاده نکنید چون دچار بلوغ زودرس، انحراف جنسی، انحراف فکری و… خواهید شد! در حالی که فرزندان از تجزیه و تحلیل این هشدارها نیز عاجزند!
میگویند در دنیای آزاد و باز اطلاعات امروز، نباید و یا نمیتوان محدودیت ایجاد کرد!
درحالی که خود کشورهای غربی هم، این رسانهها را بر اساس مصالح و اصولی که برای جامعه قائلند با فیلتر کردن یا پولی و کابلی کردن، محدود میکنند و تقریباً کشوری نداریم که هیچ محدودیتی در عرصه های رسانه ای نداشته باشد! و البته چون به لحاظ کمی و کیفی بین ارزشهای جوامع تفاوت وجود دارد، میزان محدودیت ها نیز متفاوت خواهد بود!
میگویند به جای محدود کردن اینترنت و ماهواره، تنها باید فرهنگسازی کرد!
وحال اینکه هیچ فرهنگ سازی هم برای تقویت باورهای دینی، مذهبی و اخلاقی نمیکنند و تازه بودجه صداوسیما که متولی اصلی این امر است را نیز با محدودیت های سنگین و گروکشی های سیاسی مواجه میکنند!
میگویند در آزاد کردن ماهواره و حذف فیلترینگ ، بدون هیچ نگرانی باید به مردم اعتماد کرد!
وحال اینکه خیلی از مردم به اقتضای سن یا معلومات قادر به پاسخگویی به شبهات و هجمه ها نیستند! چطور دولت مردان بسیاری از مردم را به بهانه لبوفروشی و راننده تاکسی بودن، صالح به دانستن مسائل کم اهمیت ندانستند!
میگویند نباید با بدبینی با ماهواره و اینترنت مواجه شد و آن ها را محدود کرد!
ولی این را نادیده میگیرند که دشمنان چقدر بابت تهاجم به اعتقادات این مردم، بودجه تصویب میکنند و میخواهند با ساده لوحی دربرابر هجمه دشمنان، با آزاد کردن ماهواره ، سپرهای های فرهنگی، فنی و قانونی را کنار بگذارند!
میگویند دانستن حق مردم است و حاضرند رسانههای ضدانقلاب را به این بهانه آزاد و تطهیر کنند!
وحال این که اشخاص، روزنامه ها و سایت های داخلی بعضاً انقلابی را بابت کوچکترین اشتباهی تعلیق، فیلتر یا تحت پیگرد قرار میدهند! پس چرا میخواهند دربرابر هجمه ها، شبهات و تهمت های ضد انقلاب، محدودیت نداشته باشند؟!
میگویند می توان شبکه های ماهواره ای یا سایت های بد را رمز گذاشت یا محدود کرد!
اما نمیگویند فرزندان در عصرحاضر، از والدینشان در اموری چون کانال یابی و یا رمزگشایی ماهرتر هستند!
میگویند ماهواره هم مثل ویدئو است و با آزاد شدنش هیچ مشکلی ایجاد نمی شود!
ولی قیاسشان غلط است چرا که در ویدئو، افراد با اختیار خودشان یک فیلم را انتخاب و نگاه می کردند، اما در ماهواره با صدها شبکه مواجه هستند که اختیاری در پخش محتواهای شان ندارند و اعم از فیلم، سریال، خبر و تبلیغات، حد و مرزهای اخلاق، دین و سن در آن ها رعایت نمی شود!
می گویند در آینده زمانی خواهد آمد که ماهواره به آنتن هم نیاز نخواهد داشت و تلویزیون ها خودشان شبکه های ماهواره ای را خواهند گرفت!
که باید درپاسخ گفت، باید فرصت را غنیمت شمرد و با راهکارهای فنی و فرهنگی، مردم را از خطرات ماهواره آگاه کرد و از همه گیر شدن استفاده از ماهواره جلوگیری نمود و صداوسیما را در تقویت شبکه ها و برنامه ها تقویت نمود، نه این که از ترس مرگ خودکشی کنیم!
میگویند مردم در حال استفاده از ماهواره هستند و آزاد نبودن آن هیچ تأثیری در این امر ندارد!
اگرچه هرکسی که بخواهد از ماهواره استفاده میکند ولی باید دانست که آزاد کردن ماهواره ، به معنی تطهیر و قبح شکنی از آن است!
95/5/23
8:48 ع
روحانی(95/5/20): «حال در این شرایط میتوانیم بگوییم فضای مجازی کلا ممنوع؟ دنیای دیجیتال ممنوع؟ ارتباط اینترنتی نمیخواهیم؟ تمام شبکههای اجتماعی را روزانه و ساعتی فیلتر کنیم؟ با فیلتر و ممنوعیت میشود در دنیای امروز زندگی کنیم؟ شدنی است؟ روزی اگر کسی کاست ویدئو دستش بود مامور وی را دستگیر میکرد. یک روزی میگفتیم اساساً استفاده از برنامههای رادیو تلویزیونی غیر داخلیمان کاملاً ممنوع حال اگر تمام دیشها را هم جمع کنیم، شدنی است؟ در استانهای مرزیمان می توانیم کاری انجام دهیم؟ اصلا این امر شدنی است؟»
آقای روحانی! مگر کسی گفته کلا فضای مجازی، دنیای دیجیتال، اینترنت یا شبکه های اجتماعی ممنوع باشد؟! و یا کسی گفته کلاً همه چیز را فیلتر کنیم؟! مسلماً خیر! ولی اینطوری که از فحوای کلامتان مشخص است، شما دنبال حذف فیلترینگ و آزادی ماهواره هستید! در صورتی که حتی کشورهای لیبرال و غیر اسلامی هم نتوانستند کلاً فیلترینگ را کنار بگذارند چرا که همانطوری که فضای حقیقی دارای قواعد، قوانین، آزادی ها و محدودیت هایی است، فضای مجازی نیز باید چنین باشد والا همین فضا موجب خدشه های شدید به جامعه خواهد شد.
آقای روحانی! اتفاقا اگر تمایل دارید اینترنت مورد استفاده افراد بیشتری در سنین مختلف قرار گیرد، باید این فضا را با محدودیت های بجا، امن تر نمایید، اگر تمایل دارید یک کودک 10 ساله هم بتواند در فضای مجازی با خیال راحت تری دنبال نیازهای علمی خود باشد، به ناچار باید این فضا را از پلشتی هایی که برای کودکان و نوجوانان خطرناک است، پاک نماییم و اگر توقع دارید خود والدین این محدودیت ها را برای کودکان و نوجوانانشان اعمال نمایند، این مسئله برای بسیاری از خانواده ها قابل تحقق نیست چرا که توانایی فنی فرزندان غالبا از والدین شان بیشتر است.
آقای روحانی! مدتی است که شما و وزیر ارشادتان برای تطهیر، تجویز و آزادی ماهواره تلاش می کنید و برای این کار دلایلی را مطرح می کنید که واقعاً قابل قبول نیستند! آیا به صرف این که نمی توان جلوی امواج ماهواره را گرفت باید با قانونی کردن آن، آن را در نزد همان خانواده هایی که به حق، این ابزار را در خدمت دشمن برای هجمه به فرهنگ ایرانی و اسلامی خود می دانند هم قبح زدایی کرد؟! آیا چون شما نمی توانید یا نمی خواهید نیمی از مردم را از استفاده از یک محصول آلوده منصرف کنید، باید این محصول را به صورت آزادانه در دسترس همگان قرار دهید؟!
آقای روحانی! شما که تحمل اتهام و حتی انتقاد را ندارید و به قول معاون جدید حقوقی تان سریع و خشن واکنش نشان می دهید، چطور است که دنبال آزادی ماهواره و همه سایت ها و شبکه های اجتماعی هستید در حالی که بسیاری از ایشان اساساً برای توهین و تهمت به اسلام، انقلاب، امام خمینی، رهبری، شهدا و ارزش ها ساخته شده اند؟! اصلاً آقای روحانی! ما از شما توقع داریم همانقدری که نسبت به حریم دولت و هرگونه هجمه ای به خودتان حساس هستید، نسبت به حریم اسلام و انقلاب هم حساس باشید که اگر چنین بود یقیناً حامی آزادی ماهواره و حذف فیلترینگ نمی شدید.
آقای روحانی! بارها از شما داستان تکراری شباهت ماهواره و ویدئو را شنیدیم در صورتی که ویدئو وسیله ای بود که هر چه دلتان می خواست را می توانستید در آن بگذارید و حال این که در مواجهه با ماهواره، ناگهان با چند صد شبکه مواجه می شوید که از فیلم، خبر، تبلیغات، سریال و زیرنویسش می توانند ضداسلامی، مستهجن، غیراخلاقی، دروغ، تهمت و ضدانقلابی باشند که نظام سلطه برای گرداندن آنها بودجه صرف کرده تا انواع لطمات اخلاقی و شبهات اسلامی و انقلابی را به مخاطب منتقل کنند و در حالی که این برنامه ها حتی برای بزرگسالان هم مضرند شما حتی نمی توانید آنها را از دسترس کودکان دور کنید، چرا که ایشان هر قفلی را بهتر از شما میشکنند!
آقای روحانی! شما گفتید دولت نباید مردم را به بهشت ببرد! اصلاً قبول! ما را به بهشت نبرید! فقط لطف کنید و برای جهنمی کردن ما این قدر صغری و کبری نچینید! شما آنان را که دنبال بهشتی کردن مردم بودند را متوهم و بیکار خواندید! خب پس برای جهنمی کردن ما اینقدر وقت نگذارید و تلاش نکنید! هرکسی خواست می تواند ماهواره داشته باشد و اتفاقاً هم دارد، گناهش پای خودش! لطف کنید، این ابزار شیطانی را آزاد و مجاز اعلام نکنید که این مجاز بودن به منزله تطهیر و قبح زدایی از آن خواهد بود.
95/5/8
12:26 ص
پس از برگزاری جشن سینمایی حافظ با حضور برخی هنرمندان زن با پوشش های نامناسب و زننده، تصاویر تعدادی از ایشان در کنار همسرانشان به صورت گسترده در رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر و حاشیه ساز گردید.
انتشار این تصاویر موجب بروز واکنش هایی در شبکه های اجتماعی و رسانه ها شد که نشریه یالثارات نیز با درج تصویر چند نفر از این زنان بدحجاب در کنار همسرانشان، مطلبی با عنوان « دیوث کیست » منتشر نمود و ذیل آن، از قباحت دیاثت گفت.
باتوجه به این که به لحاظ لغوی دیوث به مردی گفته میشود که همسرش زنای محصنه میکند و او در این باره حساسیتی ندارد، لذا استفاده از این واژه در کنار درج تصویر چند شخصیت حقیقی و ذکر مطلبی با عنوان « دیوث کیست » به هیچ شکلی نمی تواند قابل توجیه باشد.
متأسفانه شاهدیم که استفاده از عباراتی چون دیاثت، بدون توجه به بار معنایی و حقوقی آن ها به صورت نابجا علیه افراد و جریانات استفاده می شود تا حدی که اخیراً مرا بر آن داشت تا مطلبی درباره لزوم دقت در استفاده از واژه دیاثت نوشتم.
بی توجهی نسبت به بی حجابی، بی حیایی و عشوه گری ناموس، مصداق دیاثت نیست ولی مطئناً می تواند مصداق بی غیرتی قلمداد شود، ولی متأسفانه گویا جامعه ما نسبت به برخی از الفاظ، بیش از ماهیت آن الفاظ حساسیت دارد!
متأسفانه زندگی به سبک بی غیرتان برای برخی از افراد قباحت و تلخی ندارد و حتی بعضاً آن را نماد روشنفکری هم می دانند، لیکن همین که کسی ایشان را بی غیرت خطاب کند، بابت انتساب به آن واژه خشمگین خواهد شد!
و متأسفانه برخی از مردان به جای این که بابت عشوه گری همسرانشان در جامعه و لذت بردن مردان نامحرم از جسم و جمال بزک کرده ناموس شان، رگ غیرتشان بیرون بزند، از خود کلمه بی غیرتی اعلام انزجار می کنند!
مطمئن باشید اگر مردی غیرت داشته باشد، حاضر است هزار بار و هزار نفر او را بی غیرت و بدتر از بی غیرت خطاب کنند ولی حتی یک لحظه، زنش طعمه چشمان هیز نامحرمان بیماردل نشود.
مگر می تواند ادعای غیرت مردی را باور کرد که با پول خودش برای حضور بزک کرده همسرش در جامعه، لوازم آرایش می خرد و موقع بیرون رفتن از منزل، برای بزک کردن همسرش، فرصت قائل شود؟!
اگر بخواهیم این تناقض در قباحتِ بی غیرتی و تطهیر ماهیت آن را از سوی برخی افراد ریشه یابی کنیم، مطمئناً باید به نقش تهاجم فرهنگی و عدم مقابله مناسب در برابر آن اذعان نمود.
شبکه های ماهواره ای، بی غیرتی و بی عفتی را چنان با رنگ و لعاب به تصویر می کشند که آن رفتار به تدریج در ذهن مخاطب تطهیر می شود و در گام بعدی به آن متخلق می شود و این در حالی است که این شبکه ها هنوز نتوانسته اند تقدس واژگانی چون حیا، عفت، غیرت و... را از بین ببرند.
امروز در حالی که هنوز واژگانی چون حیا، عفت و غیرت در اذهان عمومی دارای تقدس و ارزش هستند، می توان با کار صحیح فرهنگ و به خصوص هنری و روشنگری در خصوص قباحت بی حیایی، بی عفتی و بی غیرتی، تلاش کرد تا در سالم سازی جامعه و خانواده نقش ایفا کرد.
و خائن ترین مسئولان کسانی هستند که به جای تلاش در جهت روشنگری و تقبیح ماهواره و برنامه هایش می کوشند تا با آزاد کردن و قبح زدایی از آن، امکان غلبه فرهنگ بیگانه بر فرهنگ ایرانی اسلامی ما را بیشتر فراهم کنند که این رفتار مصداق کامل «دیاثت فرهنگی» است.
95/4/27
8:46 ص
زمان زیادی از بکار بردن عبارت دیاثت سیاسی از سوی حضرت آیت الله جوادی آملی نگذشته است که می بینیم از این واژه به صورت به جا و نابجا در حوزه های مختلف استفاده می شود و متأسفانه بعضاً شاهدیم که این واژه به بازیچه و لقلقه زبان برخی از افراد و جریانات سیاسی برای توهین به دیگران تبدیل شده است که لازم دیدم در این خصوص توضیحاتی بیان نمایم:
آیت الله جوادی آملی واژه دیاثت سیاسی را برای کسانی به کار بردند که تلاش میکنند بیگانگان را بر مردم و کشور خود مسلط کنند و اگر قرار باشد از این واژه در حوزه های دیگر فرهنگی، اقتصادی و… هم استفاده شود باید در این خصوص خیلی با دقت و طبق همین فرمول عمل نمود:
مثلاً می توانیم به کسانی که تلاش میکنند کشور را در برابر تهاجمات فرهنگی خلع سلاح کنند و فرهنگ مهاجم را بر فرهنگ ملی و مذهبی کشور مسلط نمایند را دچار دیاثت فرهنگی بدانیم.
و یا مثلاً کسانی که عمداً تلاش می کنند استقلال اقتصادی کشور را به لحاظ تئوری و عملیاتی تضعیف کنند و کشور را زیر سلطه اقتصادی بیگانگان ببرند را نیز می توان دچار دیاثت اقتصادی دانست.
ولی این که برخی از جریانات و افراد هر جایی که از رقیبشان خوششان نیامد واژه دیاثت را برایش به کار ببرند، نه تنها به لحاظ شرعی، اخلاقی و انسانی شایسته نیست، بلکه تهمت نیز به شمار می رود.
از سوی دیگر کسانی که عبارت دیاثت را در غیر موضع خودش به کار می برند، خواسته یا ناخواسته، قباحت این واژه را لوث می کنند و کاربرد حقیقی آن را نیز مخدوش می کنند.
خلاصه این که یادمان باشد دیاثت عبارت بسیار سنگین و قبیحی است که تنها باید در جایی به کار برده شود که افرادی تلاش کنند آگاهانه و عامدانه، بیگانگان را بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و امنیت کشور مسلط کنند و لاغیر.
95/3/24
2:34 ص
اییلت شاکید، وزیر دادگستری رژیم صهیونیستی حذف تصاویر سید “حسن نصرالله” از فیسبوک را به همکاری این شبکه با اسرائیل مرتبط دانست و گفت که به غیر از فیسبوک، گوگل و توییتر هم در جهت برچیدن مطالبی که از نظر اسرائیل تحریک آمیز است تلاش می کنند، این اظهارات اگر چه برای فعالان دشمن شناسِ رسانه و فضای مجازی عجیب و غریب نیست، اما حامل هشدارهایی است که مدام باید تکرار شود تا فراموش نشود، هشدارهایی که غالباً هم جدی گرفته نمی شوند.
این که فضای مجازی امکان مناسبی را برای تولید و نشر محتوای مستدل و قوی اسلامی و انقلابی و پاسخگویی به شبهات و حتی به چالش کشیدن تفکرات معارض اسلام و انقلاب ایجاد کرده، امری غیر قابل انکار و غیر قابل چشم پوشی است، اما این که طرف مقابل این میدان بازی را اداره میکند و به قواعد بازی هم احترام نمیگذارد، امری بسیار مهم و تأمل بر آثار و تبعات آن نیز از آن مهمتر است.
در این فضا اگر کاربر یا مطلبش مورد پسند نظام سلطه نباشد، از برجسته و داغ شدنش جلوگیری می کنند و اگر در راستای سیاستهای پلید الحادی و ضدانقلابیشان باشد خودشان او را به انحاء ممکن به دیگران معرفی میکنند تا حدی که با کمترین پسند (لایک)، در فهرست داغ شده ها قرار می دهند. و این چنین است که در این فضا بحث انتشار هم به اندازه تولید محتوای انقلابی اهمیت می یابد لذا در این فضا باید نیروهای انقلابی نسبت به نشر و گسترش محتوای انقلابی همدیگر حساس باشند و مانع تراشی هایی که توسط مدیریت این شبکه ها اعمال میشود را تا حد ممکن خنثی کنند.
باید بدانیم که این فضا همانطوری که در سال 88 با مدیریت آمریکا به اذعان خانم کلینتون در خدمت فتنه قرار گرفت، همچنان این قابلیت را دارد و چه بسا تقویت هم شده باشد و در شرایط مناسب از آن بهره خواهند گرفت. مسلماً عرصه فضای مجازی و اینترنت و شبکه های اجتماعی بستر مناسبی برای عملیات های مخرب فرهنگی، جنگ نرم، جاسوسی و مسائل امنیتی دشمن ایجاد کرده است که ما هرچقدر هم در بخش جنگ نرم موفق باشیم، بازهم به این راحتی نمیتوانیم این تبعات را خنثی کنیم و یا نادیده بگیریم و اصلا منظورم این نیست که پس کلا این صحنه را ترک کنیم چرا که این کار تنها خالی کردن میدان برای جولاندهی بیشتر دشمنان اسلام و انقلاب خواهد بود، چون که میتوان نیروهای اصیل انقلابی را از این فضا با یک فتوا بیرون کشید ولی آیا اقشار خاکستری هم به همین راحتی این میدان را ترک میکنند و یا این که باقی می مانند و در خلأ نیروهای انقلابی، به تدریج ذهن و دل به قدرت نرم دشمن میدهند؟!
با پذیرش این فرض که نمی توانیم این میدان و قواعدش را در اختیار بگیریم، ولی ترک آن را هم از سوی نیروهای انقلاب و اسلام به صلاح نمی دانیم، آیا صلاح است که همه را به این عرصه دعوت کنیم؟! آیا نمیتوان میدانی پاک تر و سالم تر مهیا کرد؟! تکلیف دولت کدام است؟! تشویق دیگران با حضور مستمر در شبکه های اجتماعی که میدان داریشان با کارتل های رسانه ای صهیونیستی است؟! و یا ایجاد فضایی سالم تر برای کاهش آسیب های این فضا و ایجاد رقیب برای شبکه های خارجی تا حداقل مدیران این شبکه ها کمتر بله قربان گوی کامل نظام سلطه باشند؟! ولی آنچه که در عملکرد دولتمردان شاهدیم متأسفانه قابل دفاع نیست چرا که ایشان با عضویت و فعالیت در شبکه های تحت سلطه، عملا به این امر تشویق میکنند و از سوی دیگر شبکه های قوی داخلی برای جایگزینی با شبکه های مجازی خارجی تأمین نمی کنند.
آیا نهادهای متولی فضای مجازی این اقتضائات را درک کرده و براساس آن ها سیاستگذاری، اجرا و نظارت انجام میدهند؟! آیا مجموعه قوای سه گانه و به خصوص دولت، رسالت خود را به درستی تشخیص داده و عمل میکنند؟! و یا دولتمردان ما فقط در این فضا به انتشار مطالب خود و میزان فالوور و لایک می اندیشند؟! به راستی چرا در حالی که دشمن در جنگ نرم اینقدر منسجم و هماهنگ میکند، مسئولان و دولتمردان ما اینقدر در موضع انفعال قرار دارند؟! و در این جاست که واقعا باید دست فعالان انقلابی فضای مجازی را بوسید که هم باید با محتوای دشمن و در زمین دشمن دست و پنجه نرم کنند، هم عدم پایبندی وی به قواعد بازی را خنثی کنند و هم اصطکاک های بی تدبیری متولیان داخلی این عرصه را تحمل کنند.
95/1/17
8:22 ص
رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی جدید، از مسائل روز جهان هستند و همانطوری که بر افراد و جوامع تأثیر گذاشته اند، بر خانواده ها هم تأثیرهای مهمی می گذارند که شناخت نتیجه این تأثیرات به تأمل و واکاوی نیاز دارد و اگر خوبی ها و بدیهای این رسانه ها و مهارتهای استفاده از آنها به خوبی شناخته نشود، در نهایت خانواده ها در برابر این رسانه ها دچار آسیب های شدیدی مانند فروپاشی کانون خانواده، سردی روابط زناشویی، بلوغ زودرس کودکان، مشکلات فکری و ذهنی و افت تحصیلی در فرزندان و… خواهند شد که یکی از این رسانه ها، ماهواره و شبکه های ماهواره ای است.
اگر چه معمولاً آنچه که باعث ورود ماهواره به داخل منازل میشود استفاده از برنامه های مفیدی مانند برنامه های علمی و مستند و دریافت اطلاعات است اما آنچه که غالباً رخ میدهد همان استفاده معمول است که اکثر استفاده کنندگان از ماهواره از آن انجام میدهند یعنی در نهایت، همان سریال ها، فیلم ها، شب نشینی ها و برنامه هایی که وجه تفریحی شان بر جنبه علمی شان غالب است، مورد استقبال قرار میگیرند.
یکی از مواردی که معمولاً خانواده ها را حتی با علم بر مخاطرات آن، به استفاده از این امکانات راضی میکند، احساس قابل مدیریت بودن این ابزار است، یعنی در ابتدا اکثراً فکر میکنند چون این ابزار قابل کنترل و قفل گذاری است خطری خانواده را تهدید نمیکند اما در نظر نمیگیرند که اولاً فرزندان بعضاَ اطلاعات فنی بالاتری نسبت به والدینشان دارند و به راحتی هر قفل و رمزی را میگشایند و ثانیاً خود والدین هم از اعتماد به نفس کاذب خود درامان نیستند و به تدریج قبح استفاده ازشبکه های نامناسب در نزدشان می ریزد و حاضر به استفاده از این کانال ها درخلوت میشوند که این مسئله پس از مدتی برای کل خانواده به امری عادی تبدیل می گردد.
از خطرناک ترین آثار شبکه های ماهواره ای، تغییر و تخریب سبک زندگی اسلامی و ایرانی خانواده هاست، آنچه که بسیاری از برنامه های ماهواره ای، ترویج می کنند عبارت است از: زندگی تشریفاتی و مصرفی، ایجاد بدگمانی نسبت به اعضای خانواده، عادی شدن دوستی ها و روابط نامشروع، عادی سازی خیانت به همسر، ترویج لباس و پوشش نامناسب و… که با تکرار و رنگ و لعاب به خورد خانواده میدهند و کمتر خانواده ای است که بتواند در برابر آماج ضد فرهنگی این شبکه ها حتی برای یکسال تاب بیاورد و تغییر نکند.
بحث تغییر سبک زنگی نه تنها در برنامه های بزرگسالان که حتی در برنامه های کودکان هم به چشم میخورد به نحوی که حتی کارتونهایی که در این شبکه ها پخش میشود عاری ازصحنه های جنسی یا دوستی های نامشروع نیستند و به راحتی فکر و ذهن کودکان را با یک سبک زندگی ول انگارانه اخت می کند و تنها چند سال بعد است که والدینی که بعضاً اهل حجب و حیا و حجاب هم هستند از داشتن فرزندانی بی حیا و بی حجاب دچار بهت و تعجب میشوند.
یکی از مواردی که معمولا در خصوص برنامه های ماهواره ها به آن دقت نمیشود تبلیغات میان برنامه ای و زیرنویسهای برنامه هاست، یعنی خانواده نشسته اند و مثلاً یک برنامه آشپزی یا سریال می بینند، اما درخلال برنامه، آگهی های تبلیغاتی حاوی مطالب جنسی پخش می شوند، تبلیغ انواع کرم ها، قرص ها، پروتزها و جراحی ها با بیان کارکردهایشان به راحتی فکر و ذهن کودکان را کنجکاو میکنند و والدین را نیز به حرص و طمع جنسی تشویق میکند و این چنین است که یک زیرنویس ساده، فکر و ذهن و جسم اعضای خانواده را تحت الشعاع قرار میدهد.
و اما بحث نهایی، اتلاف وقتی است که پای شبکه های ماهواره ای صورت میگیرد، در حالی که بعضاً چند صد کانال ماهواره ای با موضوعات مختلف در دسترس برخی از خانواده ها هست، میزان وقتی که پای آنها صرف می شود معمولاً به مراتب بیشتر از حد متعارف است، در کشوری که همه از میزان کار مفید و ساعت پایین مطالعه و افزایش طلاق و سردی خانواده اظهار ناراحتی میکنند، وسیله ای مثل ماهواره که وقت های مفید خانواده برای باهم بودن، باهم حرف زدن و مطالعه کردن را میگیرد یقیناً یک آسیب است.
94/10/3
4:2 ع
ماهواره برنامه های مختلفی دارد که بعضاً خوب و بعضاً نامناسب و بد هستند و بسیاری از کسانی که ابتدا ماهواره را به خانه می آورند، قصد دارند که فقط از برنامه های خوبش استفاده کنند و از برنامه های بدش اصلاً استفاده نکنند لیکن:
1- اکثر خانواده ها با این نیت که شبکه های بد را قفل می کنند تا فرزندان شان این شبکه ها را نبینند، نسبت به نصب و استفاده از ماهواره در خانواده اقدام می کنند، ولی آنچیزی که رخ می دهد این است که اولاً این خطوط قرمز در خصوص قفل کردن کانال ها به تدریج کمرنگ می شود و ثانیاً فرزندان با توجه به مهارت شان نسبت به رسانه های دیجیتال و تکنولوژی های روز، خیلی سریع به رمز قفل ها دسترسی پیدا می کنند و برنامه های مختلف را نگاه میکنند و ذهن هایشان با مفاهیمی آشنا می شود که به شدت روی روح و جسم ایشان تأثیر سوء می گذارد که یکی از عوامل مهم در افزایش روابط زودهنگام جنسی در فرزندان و بلوغ زودرس همین مسئله است.
2- و اما آن دسته از برنامه های ماهواره که از نظر افراد خوب هستند معمولا شامل برنامه های سیاسی، اخبار، علمی و فیلم و مستند و کارتون و … می شوند که همین ها هم از چند جهت دارای آفاتی هستند، برنامه های سیاسی که عمداً برنامه های خصمانه و ضد انقلاب تولید میکنند تا مخاطب را روزبه روز نسبت به انقلاب و نظام بدبین کنند و این کار را با ظرافت های خاصی در ظاهری بی طرفانه انجام می دهند. و اما سایر برنامه ها هم دچار آفات دیگری در محتواها و تبلیغات شان هستند که با نمایش صحنه های نامناسب به لحاظ پوشش و تبلیغات میان برنامه ای و یا زیرنویس جنسی که مدام فکر فرزندان را کنجکاو و ذهن همسران را نسبت به خود و همدیگر سرد میکند و به خانواده ها آسیب های جدی می رساند؛ و مسئله ای که به تدریج عادی می شود این است که تمام اعضای خانواده در کنار یکدیگر می نشینند و صحنه های نامناسب، زیرنویس های مستهجن و فحش های رکیک را نگاه می کنند و به تدریج قبح بسیاری از کارهای بد در نظرشان شکسته می شود. جالب این که حتی برنامه های ویژه کودکان که از ماهواره پخش می شود، معمولاً دارای صحنه های جنسی یا مفاهیم غیر آموزنده و ضدخانوادگی و ضد دینی هستند که بعضاً اصلا متوجه آنها نمی شویم، ولی تأثیرشان را به صورت خاموش بر روح و روان کودکان می گذارند.
3- بخش بسیار خطرناک دیگری که معمولاً از طریق ماهواره گریبانگیر خانواده ها می شود، مربوط به برنامه هایی است که در جهت تخریب فرهنگ اسلامی و ایرانی ساخته می شوند و با طرح انواع شبهات مختلف موجب بی ایمانی، بی تفاوتی نسبت به میهن، انحراف های عقیدتی، پناه بردن به فرقه های انحرافی و … می گردد.
4- و اما برنامه های خاصی در ماهواره ساخته می شود که هدف شان تخریب نهاد اصیل خانواده است، برنامه هایی که بعضاً خود کشورهای سازنده برای مردم خودشان نمی سازند و محتوایشان مبتنی بر عادی سازی روابط زنان و مردان، برهنگی، خیانت، هوسرانی، عشق های مثلثی و مربعی و … است که کانون خانواده را هدف قرار می دهند تا با خدشه دار کردن نهاد خانواده، فرهنگ های منحط خود را آسان تر به کشور ما تزریق کنند و نتیجه اش هم آن مسئله ای است که در خود غرب بروز پیدا کرده و مفهوم سنتی خانواده و ازدواج را به مفاهیم انحرافی مانند ازدواج سفید، همجنسبازی، رابطه با حیوانات و … تبدیل گردیده است.
94/10/3
4:0 ع
با توجه به افزایش ازدواج های منتج به طلاق، 10 عامل مؤثر در طلاق های ای دوره زمانه را مختصراً برمی شمارم:
عامل اول، آماده نشدن فرزندان در خانواده برای امر مهم ازدواج است، یعنی زن و شوهر باید طوری برخورد کنند که خانواده یک کلاس آموزشی مناسب، صحیح و عملی برای فرزندان باشد ولی تا وقتی که خانواده محل دعوا و نزاع پدر و مادر در خصوص مسائل مختلف باشد، عملاً فرزند فرصت آموزش چگونگی زندگی مشترک را از دست می دهد و عادات ناپسندی در چگونگی بهانه تراشی برای دعوا و امتیازگیری با همسر پیدا می کند.
عامل دوم در افزایش طلاق ها، مقوله تک فرزندی و دو فرزندی به عنوان عامل اختلال در تربیت فرزندان برای زندگی مشترک است. فرزندانی که در خانواده نیاموخته اند چگونه با برادران و یا خواهران خود تعامل داشته باشند، و با چگونگی دعوا، آشتی، شراکت، دفاع از حقوق خود، گذشت یا … آشنا نشده اند، عملاً برای زندگی مشترک خود، کوله باری از مشکلات و اختلافاتی که قادر به حل آنها نیست، با همسر خود خواهد داشت.
عامل سوم در خصوص مسئله طلاق، بحث عدم پایبندی نسبی به مقوله خانواده و به خصوص تنوع طلبی در همسران است. زن و مردی که مدام در حال زیاده خواهی، دیدن زن و مردهای دیگر در ماهواره، محیط کار و جامعه و داشتن روابط راحت و آزاد و چت کردن در فضای مجازی با جنس مخالف هستند، عملاً میزان وفاداری و تقیدشان به همسر و خانواده کاسته می شود و این مسئله یکی از عوامل مهم در کاهش مهر و محبت زن و مرد نسبت به یکدیگر است.
عامل چهارم، مشکلات زناشویی است که در حدود 60 درصد از طلاق ها نقش دارد که از عوامل جدید مؤثر بر این مشکلات، زیاده خواهی ها و به تبع آن نارضایتی های جنسی ناشی از برنامه های ماهواره ای و شبکه ها و فیلم های مستهجن و تبلیغات و زیرنویسهای جنسی است که مدام موجب زیاده خواهی و طمع ورزی همسران برای مصرف انواع داروها، پروتزها، پمادها و عمل ها برای جبران طمع های جنسی می شود، زن و مردی که نسبت به خودشان سرخورده و نسبت به همسرشان زیاده خواه و نسبت به زنان و مردان دیگر حیص هستند، چگونه می توانند یک رابطه زناشویی گرم و وفادارانه را رقم بزنند.
عامل پنجم، ترویج فرهنگ بد بینی و خیانت در ماهواره، شبکه ها، فیلم ها و موسیقی های امروزی است. عملا آنچه این رسانه ها ترویج می کنند، عادی سازی انواع خیانت ها، عشق های مثلثی، مربعی، کدورت، خیانت و انتقام هستند، این آثار، روان زن و شوهر را پریشان، ایشان را سبت به یکدیگر بدبین و امکان محبت کردن شان را به حداقل می رساند.
عامل ششم، تعداد کم فرزندان و فرزند سالاری و رقابت زن و شوهر در جلب محبت فرزند و دعوا برسر آینده اوست که باعث می شود زن و شوهر همیشه دچار چالش باشند و همواره به خاطر حضور یک قاضی که همان فرزندشان است در کنارشان، مدام نسبت به یکدیگر بیشتر بتازند و یا مدام مظلوم نمایی کنند و نهایتاً این که فرزندی نیز تربیت می کنند که هیچ از زندگی مشترک نیاموخته جز دعوا، کدورت و رقابت.
عامل هفتم خود عادی سازی طلاق است. متأسفانه طوری طلاق را عادی نمایش داده اند که بعضا برای آن جشن هم مرسوم کرده اند و عملا فعلی که زشت ترین حلال خدا شمرده می شود مثل نقل و نبات در دهان تازه عروس و دامادها و خانواده هایشان می چرخد. متأسفانه زن و شوهرها به جای این که به دنبال حل مشکلات شان باشند در اولین فرصت به این نتیجه می رسند که چاره ای جز جدایی ندارند و حال این که زندگی مشترکی که دعوا و اختلاف در آن وجود نداشته باشد تقریباً امکان عقلی ندارد بلکه آنچه مهم است روش حل یا گذشت از کنار مشکلات است.
عامل هشتم عدم بهره گیری از مشاوران و میانجی های عاقل و متخصص است و حال این که معمولاً تنها مشاور زن و شوهرهای امروزی که بیشترشان هم تک فرزند هستند، پدر و مادرهای متعصب و احساساتی تر از خود فرزندان هستند که با اولین ناملایتمی که در زندگی مشترک فرزندشان می بینند به مانند بنزین بر آتش عمل می کنند و شعله های دعوا و تنش را بلندتر می کنند و حال این که در صورت استفاده از مشاوران متخصص، امین و بی طرف، بسیاری از مشکلات راه حل های علمی و عملیاتی و مادام العمر دارند.
عامل نهم عدم فرصت کافی در داشتن روابط مناسب و کیفی درخانواده است، عملاً یا زن و شوهر باهمدیگر در خانه حضور ندارند و یا اگر هم حضور دارند، هرکدام در فضای مجازی، یا پای فوتبال، فیلم و سریال مشغول هستند و چه بسا بین یک زن و شوهر، در طول یک شبانه روز، هیچ کلام محبت آمیزی رد و بدل نمی گردد و این مسئله موجب فاصله گرفتن زن و شوهر از یکدیگر و سردی روابطشان می گردد.
عامل دهم مؤثر در طلاق ها مشکلات اقتصادی است، خانواده هایی که به لحاظ حداقل های معیشتی و زندگی دچار مشکل هستند، به خصوص وقتی که این مشکلات با عادات غلط، قیاس های اشتباه و چشم و هم چشمی های متداول همراه گردد، موجب غرغرها، دعواها، کدورت ها و فراهم شدن راه دخالت دیگران در مسائل خانوادگی گردد.