95/3/19
8:34 ع
از مشخصه های بارز شخصیتی حضرت امام خمینی (ره)، تکیه ایشان بر وحدت ملی است، ایشان فارغ از تمام وجه تمایزاتی که در اقوام و مذاهب ایرانیان وجود داشت، توانست وحدت ملی را به یک اصل قطعی و حتمی در ایران تبدیل کند به نحوی که ضمن وجود اصالت های قومی و مذهبی، همه پذیرفته بودند که باید در کنار هم و در برابر دشمنان خارجی و بدخواهان ایران قیام و مقابله کنند؛ مقام معظم رهبری در سخنرانی که در 14 خرداد سال گذشته در حرم امام خمینی(ره) داشتند در خصوص این مشخصه حضرت امام اینچنین فرمودند:
«توجه به توطئه های تفرقه افکن، چه تفرقه بر اساس مذهب شیعه وسنی، چه تفرقه بر اساس قومیت ها ]از خطوط اصلی امام بود[، تفرقهافکنی یکی از سیاست های قطعی دشمن بود و امام بزرگوار ما بررویوحدت ملی و اتحاد آحاد ملت یک تکیه کم نظیر داشت.»
نگاه حضرت امام به مقوله وحدت در حالی بود که حتی برخی از علما و فضلای کشور در تنور اختلافات شیعه و سنی می دمیدند و در حالی که نگاه تمرکزگرایانه حکومت ستم شاهی باعث شده بود که اقوام و قومیت ها نیز بعضاً مهجور و مورد تحقیر قرار گیرند. ولی امام توانست همه ملت ایران از اقوام و مذاهب مختلف را با یکدیگر متحد کند و پس از پیروزی انقلاب هم این اتحاد را تقویت نماید، نگاهی به رزمندگان و شهدایی که از قومیت ها و مذاهب مختلف اسلامی و حتی غیر اسلامی که در پای انقلاب و دفاع مقدس حاضر شدند نشانه خوبی برای وجود چنین اتحادی است. اتحاد در مقوله ای مثل اختلافات مذهبی شیعه و سنی در نوع خود بی سابقه بود و تحولی شگرف در این عرصه ایجاد کرد، تحولی که با استقبال بسیاری از علمای شیعه و سنی همراه شد.
با توجه به اهمیت وحدت ملی، این ستون هم مانند تمام ستون های انقلابی مورد هجمه موریانه های ضد انقلاب قرار گرفته است و برخی با تحریف و برخی با مقابله به مثل عملی تلاش میکنند تا این ستون سترگ را سست کنند؛ نگاهی به برنامه های آمریکا در منطقه و تلاش برای ایجاد نقشه جدید خاورمیانه براساس قومیت های موجود در منطقه مانند کرد و عرب و ترک نشان می دهد که ایشان بیکار ننشسته اند و برای چندپاره کردن ایران عزیز به هر حربه ای دست می زنند. ایشان برای تشدید درگیری های قومی، از عوامل مذهبی هم استفاده می کنند و تلاش می کنند تا این دو را تا حد ممکن به صورت تلفیقی علیه وحدت ملی مورد استفاده قرار دهند.
در میان کسانی که با رویکرد وحدتی انقلاب، امام خمینی و امام خامنه ای مخالفت و مبارزه می کنند، افرادی وجود دارند که معمم و حتی بعضا مرجع هم هستند، اما قادر به درک برکات وحدت مسلمین در برابر کیدهای دشمنان اسلام نیستند، متأسفانه نا دیده گرفتن اشتراکات دینی و تمرکز بر اختلافات مذهبی تا حد تکفیر و عداوت، عاملی است که در جهت مقابله با وحدت مسلمین و وحدت ملی عمل می کند و در هر دو جریان شیعه و سنی تکفیری وجود دارد. این افراد نا آگاه و بعضاً خائن از یک سو در برابر همدیگر و در برابر انقلاب اسلامی ایران و رویکرد وحدت گرایانه اش می ایستند و از طرف دیگر حواسشان نیست که این رفتارشان چگونه در جبهه دشمنان جدی اسلام ایجاد شور و شعف و رضایت می کند.
با کمال تأسف می بینیم که جریانات تکفیری مذهبی به لحاظ رسانه ای و حتی مادی از سوی آمریکا و غرب مورد حمایت هستند و همه این جریانات در برابر انقلاب و امام و رهبری تقابل دارند. ایشان طوری وانمود می کنند که انگار امام و انقلاب دنبال انکار اختلافات مبنایی شیعه و سنی بوده اند و این در حالی است که اصلا اینطور نیست، بلکه امام خمینی و انقلاب اسلامی محل و شیوه بحث درخصوص اختلافات را به نحوی که به تقابل علنی و دشمنی تبدیل شود را صلاح نمی دانند بلکه آن را در قالب های علمی و شیوه های تخصصی تجویز می کنند. انقلاب و امام خمینی(ره) کوشیده اند تا مظاهر اختلافی را که بعضا با توهین و جسارت به مذاهب دیگر انجام میشد را طرد نمایند، اما جریانات تفرقه گر تمام تلاشش را می کند تا با برگزاری مراسمات به اصطلاح مذهبی تحریک آمیز، موجب تفرقه بیشتر و حتی اقدامات انتحاری و تروریستی توسط عناصر تکفیری گردد.
نگاهی به عناصر رنگارنگی که در جبهه ضد وحدت مشغول تلاشند، اثبات می کند که مقوله وحدت ملی همچنان به توجه و اهتمام جدی در تمام شئون حکومتی و اجتماعی نیاز دارد، تلاش شبانه روزی رسانه های ماهواره ای که در خدمت تکفیری های سنی و شیعه و با حمایتهای آمریکا و انگلیس مشغول کار هستند و گل به خودی های برخی از علما و حتی مراجعی که رسماً انقلاب، امام و رهبری را بابت سیاستهای وحدتی محکوم می کنند، اثبات می نماید که باید سایر مراجع و رسانه های کشور هر چه بیشتر در برابر این گونه تحرکات و موضع گیری ها حساس باشند و با سکوت خود به اظهارات ضد وحدتی کمک ننمایند، البته برخی از مراجع عظام به خوبی در این صحنه فعال هستند ولی برخی از مراجع که از قضا به لحاظ سیاسی مورد حمایت جریانات اصلاح طلب و لیبرال هستند، رسماً سیاست های وحدتی را به شدت تکفیر می کنند.
95/3/17
11:23 ص
از مشخصه های شخصیتی بارز حضرت امام خمینی که در سخنرانی 14 خرداد 1394 مقام معظم رهبری که با هدف مقابله با تحریف این شخصیت برجسته بیان گردید، «اعتقاد به استقلال ملی و رد سلطه پذیری» بود که در این خصوص فرمودند:
«استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملت. اینی که بعضی در زبان یا در شعار، دنبال آزادی های فردی باشند، اما علیه استقلال کشور حرف بزنند، این یک تناقض است.»
مسلما این ویژگی چه در شکل گیری انقلاب و چه پس از آن در تدوین قانون اساسی و تأسیس جمهوری اسلامی نقش ویژه ای داشته است چرا که از عوامل اساسی برانگیختگی امام خمینی و مردم نسبت به حکومت ستم شاهی و سپس نسبت به استثمارگران، استکبارگران و در رأس آن ها آمریکا، انگلیس و شوروی و از اصول بسیار مهم قانون اساسی تحت عنوان قاعده نفی سبیل و اهتمام به مسئله استقلال ملی بوده است؛ قاعده نفی سبیل اساسا هر امری که باعث تسلط بیگانگان بر کشور گردد را مطرود می داند و می گوید خداوند هیچ راهی را برای تسلط بیگانگان و کفار بر مسلمین باز و مجاز نکرده است و چه راهی باز تر از اتوبان وابستگی و نفی استقلال ملی؟!
در درک مفهوم استقلال لازم است که به تمام ابعاد آن اعم از فرهنگی، اقتصادی و سیاسی توجه داشت و الا هر کدام از این عوامل اگر کمرنگ شوند، کلیت استقلال را دچار اضمحلال خواهد نمود. کشوری که فرهنگش را کورکورانه از دیگران وام گیرد، مسلما با تغییر سبک زندگی و اصول فکریش به سمتی خواهد رفت که اقتصاد و سیاست وی نیز تحت الشعاع قرار گیرد و کشوری که استقلال اقتصادی را وانهد، به زودی به خاطر وابستگی و ضعفی که در او ایجاد می شود، در سیاست و فرهنگ هم تابع و وابسته خواهد شد و اگر کشوری نیز در سیاستش وابسته باشد، باید بداند که به تدریج مناصب مهم حکومتی توسط عوامل وابسته، نفوذی و خودفروخته تسخیر و عملاً کشور به صورت یک مستعمره سیاسی، فرهنگی و اقتصادی درخواهد آمد.
از مظلوم ترین خصوصیات شخصیتی حضرت امام خمینی در عصر حاضر همین بحث استقلال ملی و رد سلطه پذیری است، متأسفانه تیغ تیز تحریف در خصوص این مقوله سالهاست که با نظریه پردازی، بسترسازی و برنامه های عملی زخم هایی بر پیکر استقلال کشور وارد کرده است تا حدی که برخی از عناصری که طی سالهای اخیر به اسم اصول مدیریت و اقتصاد، کتاب ها و مقالات متعددی در به سخره گرفتن مفهوم استقلال منتشر کرده اند، هم اکنون در مناصب بالای تصمیم سازی، تصمیم گیری و اجرایی کشور قرار گرفته اند. لیبرال های اقتصادی که جایگاهی در حکومت یافته اند می کوشند تا واژه استقلال را منافی آزادی قرار دهند و به این بهانه آن را نفی کنند و حال این که انقلاب با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و تقدم استقلال بر آزادی به پیروزی رسید.
با کمال تأسف باید بگوییم که عده ای از صاحبان قدرت و نفوذ در کشور در تلاشند تا مفهومی مثل «استقلال» را با واژه ای به نام «تعامل» مخالف نشان دهند و می کوشند آن را با عبارت «تعامل با دشمن» به حاشیه ببرند، تلاش میکنند استقلال را به معنی «دیوار کشیدن به دور» خود که البته تعریفی غلط و من درآوردی است معرفی کنند، می کوشند تا استقلال را امری غیرمقرون به صرفه و «پرهزینه» جلوه دهند و بعضا هم سعی می کنند تا با ادبیات «نمی توانیم» استقلال را «غیر ممکن» و خارج از حد توان کشور معرفی کنند، خلاصه این افراد با هر شیوه و روشی تلاش می کنند تا واژه استقلال که از کلیدی ترین شعارها و آرمان های انقلاب اسلامی و قانون اساسی است را به حاشیه ببرند.
مظلومیت واژه استقلال و نفی سلطه خارجی در سالهای اخیر بیشتر هم شده است که دلیلش تمرکز خاص دشمنان قسم خورده انقلاب و اسلام ناب محمدی (ص) برای استفاده از حربه های اقتصادی و تحریم است، تا آن جا که در حمایت از فتنه 88 و با همراه کردن برخی از کشورها به آن بهانه، کوشیدند تا سخت ترین تحریم های تاریخ را بر ایران تحمیل کنند به نحوی که مقام معظم رهبری از آن به «جنگ اقتصادی» یاد کردند و این شرایط در حالی بود که سال ها، مستمراً بر مقوله هایی مانند «دوری از اقتصاد نفتی»، «جهاد اقتصادی»، «اصلاح الگوی مصرف»، «اقتصاد مقاومتی»، «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» و… تأکید زیادی داشتند و مطمئناً اگر آن توصیه ها جدی گرفته می شد کشور در برابر سخت ترین تحریم ها واکسینه می گردید.
تزلزل برخی از مسئولان کشور در برابر تحریم های اقتصادی باعث شد تا سستی های مدیریتی به پای قدرت تحریم نوشته شود و دشمن این حربه را موثر بیابد و از آن برای تأمین نظراتش در حوزه های هسته ای، موشکی، نظامی، منطقه ای، داخلی، سیاسی، حقوقی و … به کار گیرد و عملاً از هویج رفع تحریم به جای چماق تهدید نظامی استفاده نماید و در چنین شرایطی تنها عاملی که می تواند کشور را در برابر این حربه مقاوم کند، اهتمام واقعی به استقلال ملی و اقتصاد مقاومتی است، مسئله ای که به همت خاص دولت، مجلس، بانک ها، نخبگان و مردم نیاز دارد و اگر امسال که سال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل است هر یک از اینها بتوانند به نقش خویش در استقلال، حمایت از تولید، خودکفایی، اصلاح الگوی مصرف، توجه به مصرف تولید ملی، کنترل واردات و قاچاق، صرفه جویی، دور شدن از اقتصاد نفتی و… بپردازند، مطمئناً اهرم تحریم هم مانند حربه های نظامی و سیاسی به طور کامل خنثی خواهد شد و این بیش از هر چیزی نیازمند اصلاح فکر در تمام شئون حکومت و جامعه برای بازگشت به شعار مهم و حیاتی امام خمینی(ره) و انقلاب و قدر دانستن نعمت های عظیم الهی اعم از منابع طبیعی و معدنی عظیم، هوای چهارفصل، آب و زمین مناسب، نیروی جوان و متخصص و… است.
95/3/17
11:21 ص
نزدىک به سه دهه از فوت امام خمىنى(ره) گذشته است و برخى از افراد به دلىل بغض قدىمى از امام و ىا خستگى از ادامه انقلاب، مى کوشند تا شخصىت و مشخصه هاى اصىل انقلابى حضرت امام را دچار تحرىف نماىند که اىن امر در سخنرانى مقام معظم رهبرى در 14 خرداد سال گذشته، به عنوان ىک خطر جدى معرفى شد و خود اىشان به تبىىن 7 وىژگى مهم شخصىت امام پرداختند که ىکى از اىن وىژگى ها «مخالفت صریح با جبهه ی قلدران بین المللی و مستکبران» بود که در همىن خصوص مقام معظم رهبرى فرمودند:
«امام با مستکبرین سر آشتی نداشت، واژه شیطان بزرگ برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام بود، وقتی شما یک دستگاهی را، شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار و احساسات شما، در مقابل او چگونه باشد، امام تا روز آخر نسبت به آمریکا، همین احساس را داشت و عنوان شىطان بزرگ را هم به کار مى برد.»
بازخوانى اىن وىژگى امام خمىنى از چند جهت بسىار مهم است:
همه عوامل فوق نشان مى دهد که بحث استکبارستىزى و آمرىکا ستىزى هم در نص سىره امام خمىنى کاملا متواتر و غىر قابل انکار است و هم حفظ انقلاب بدون اىن وىژگى تقرىباً غىر ممکن است چرا که عقب نشىنى در برابر آمرىکا و باز کردن گارد در برابر او، موجب لطمات سنگىنى به کشور و انقلاب خواهد شد.
95/3/17
11:14 ص
در سیر بررسی مشخصه های مهم شخصیتی حضرت امام خمینی(ره) در کلام مقام معظم رهبری به عامل «اعتقاد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکزهای دولتی» می پردازیم، ایشان درباره این مشخصه حضرت امام خمینی علیه الرحمه در سالروز وفات حضرت امام در سال گذشته این چنین فرمودند:
«در آن روزها، سعی می شد به خاطر یک برداشت نادرست، همه ی کارهای اقتصادی کشور به دولت موکول شود، امام بارها و بارها هشدار می داد، در مسائل اقتصادی، نظامی، سازندگی کشور، تبلیغات و بالاتر از همه انتخابات کشور به مردم اعتماد داشت.»
همانطوری که در سخنان رهبری آمده است، اگر چه در ابتدای انقلاب و به خصوص به واسطه حضور برخی از طبقات مارکسیست در میان انقلابیون، تلاش زیادی شد تا شیوه حکومت به سمت حکومت های مارکسیستی، با تمرکز همه چیز در دستان دولت و کنترل کامل همه امور توسط دولت هدایت شود، لیکن امام با هدایت و جهت دهی مناسبی که داشت از تحقق این هدف ممانعت نمود، عملاً امام خمینی نگذاشت تا شیوه ای که به اراده، نیروی مردم و مالکیت و سرمایه ایشان احترام نمیگذاشت و تلاش می کرد تا همه شئون جامعه را در ید قدرت حکومت قرار دهد. امام خمینی (ره) اگر چه مخالف خوی کاخ نشینی و حامی محرومین بود، ولی این مخالفت را با سیاستهای کمونیستی و تمرکز همه امور در دستان دولت دنبال نکرد، سیاست دقیقی که با شکست جبهه کمونیست در قطب کمونیست جهان، شوروی، درستی اش به خوبی اثبات شد، امام خمینی با امضای قانون اساسی که مورد تأیید مردم نیز قرار داشت، جهت گیری اقتصاد کشور را به سمت مردمی شدن، احترام به مالکیت و کمترین دخالت در آن حرکت داد و این طور بود که امام خمینی، اقتصاد کشور را مردمی نگاه داشت.
مهمتر از مردمی بودن اقتصاد، مردمی بودن سیاست و حکومت بود که امام خمینی(ره) به آن اهتمام داشت ولی همانطوری که مردمی شدن اقتصاد کشور با مخالفانی و مخالفت هایی مواجه شد، مسئله مردمی بودن حکومت و سیاست نیز مخالفان خودش را داشت. برخی از طبقات مذهبی و عالمان بزرگوار دینی گمان میکردند با تشکیل حکومت اسلامی و نه جمهوری اسلامی، میتوان احتمال اشتباه و انحراف در حکومت داری را به حداقل رساند ایشان شاید به درستی می پنداشتند که اگر مردم در همه امور دخالت داده شوند احتمال انتخاب های اشتباه بیشتر از شرایطی باشد که خود ولی فقیه نسبت به این انتخابها عمل کند اما این عالمان به امر مهمی به اسم مقبولیت حکومت و همراهی مردم با آن توجه نداشتند، لیکن امام خمینی(ره)بسیار مترقی و آینده نگر تر می اندیشید، او هم مقبولیت نظام را با توصیه به تشکیل جمهوری اسلامی تضمین کرد و هم میزان مشارکت و همکاری مردم با انقلاب را در سالها و دهه های بعد و با وجود کوران حوادث و مشکلات حفظ کرد.
امام خمینی(ره) توانست در عین حفظ مشروعیت قوانین و انتخابات ها، مقبولیت مردمی آنها را نیز حفظ کند و این امر حقیقتاً در نوع حکومتهای مذهبی بی سابقه بود، اصلی که توسط برخی نظریه پردازان به مردمسالاری دینی تعبیر شد و توانست سال به سال بر استحکام بنای این حکومت بیفزاید و حال این که اگر مقبولیت در نظام و قوانین تعبیه نشده بود به راحتی به واسطه رسانه های متعدد دشمنان نظام از سوی ایشان تحریک می شدند تا انقلاب اسلامی ایران، استبدادی به نظر برسد، امری که حتی هم اکنون نیز برای آن تلاش می کنند اما حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رأی و مشارکت بالا در انتخاباتهای مختلف و متعدد و راهپیمایی های پرشور در یوم الله های انقلاب، اجازه به ثمر رسیدن چنین ترفند شومی را به ایشان نداد.
امام خمینی(ره) نه تنها به لحاظ نظری و قانونی، اراده و نظر مردم را در ساختار حکومت تثبیت نمود بلکه در عمل نیز به اراده و عزم مردم اهتمام ویژه داشت، امام خمینی (ره) به واسطه احترامی که به رأی مردم می گذاشت تصمیمات ایشان را حتی با وجود این که با نظرات خودش در تضاد بود می پذیرفت و تا قبل از این که خود مردم متوجه ماجرا نمی شدند نسبت به اعمال نظر و حتی بیان نظر خودداری می کردند که نمونه اش را در خصوص پذیرفتن برخی از انتخاب های مردم شاهد بودیم، مواردی که بعدها در نامه به آیت الله منتظری به آنها اذعان فرمودند.
نگاهی به مشی مقام معظم رهبری در خصوص همین توجه و احترام به خواسته های مردم نشان می دهد که ایشان چه در اجرای اصل 44قانون اساسی در جهت مردمی تر کردن اقتصاد و چه در حراست از نظر و رأی و خواست مردم در اداره سیاسی کشور بسیار ملتزم هستند تا حدی که تا آخرین حد پای رأی مردم در انتخابات 88 ایستادند و در سال 92 نیز به خاطر رأی 7/50 درصدی که تفکر مذاکره با آمریکا رأی آورد، به این تفکر مجوز نرمش قهرمانانه داد تا نظر مردم فرصت بروز پیدا کند و این در حالتی بود که نظر شخصی خودشان چیزی برخلاف این مجوز بود و این نشان می دهد که امام خامنه ای هم به مانند امام خمینی(ره) به رأی و اراده و نظر مردم التزام واقعی دارند.
95/3/17
11:5 ص
در مجموعه 7 مشخصه شخصیتی حضرت امام خمینی(ره) در کلام امام خامنه ای، به عنوان «حمایت از محرومان و مستضعفان و مخالفت با خوی کاخ نشینی»رسیدیم. اساسا این مشخصه حضرت امام از مظلوم ترین ویژگی های شخصیتی ایشان است که نه تنها اکنون مورد تحریف قرار میگیرد بلکه در ماه ها و سالهای ابتدای انقلاب هم بعضا مورد کج فهمی قرار میگرفت. آنچه که در این ویژگی آمده است دو بخش دارد، حمایت از محرومان و نه حمایت از محرومیت همچنین مخالفت با خوی کاخ نشینی و نه با صرف سرمایه داشتن. امام خمینی(ره) و تمام انبیا و اولیای الهی اگر توانستند انقلابی ایجاد کنند، این حرکت با حمایتی بود که از سوی پابرهنه ها، محرومان و مظلومان جامعه رخ داده بود و بیشترین اقشاری که در برابر این حرکات ایستادگی می کردند، سرمایه دارنی بودند که از انسانیت فاصله زیاد داشتند و عملا سرمایه شان تنها در خدمت رفاه و لذت جویی شان بود، سرمایه دارانی که غالبا برای این که از سطح جامعه فاصله بگیرند پایشان را برگرده سایر اقشار جامعه گذاشتند و به عبارتی کاخ شان را بر کوخ محرومان و مستضعفان بنا نموده اند.
از آنجا که نهادهای ثروت غالبا به مراکز قدرت هم دسترسی دارند، به خوبی می توانند قواعد اقتصاد و سیاست کشور را به سمتی که بیشتر نفعشان را تأمین کند، منحرف نمایند و این چنین است که اگر حکومت در دفاع از محرومان و مستضعفان حرکت نکند، عملا طبقات کاخ نشین روز به روز سرمایه دارتر و طبقات محروم نیز مستضعف تر خواهند شد. این که انقلاب اسلامی چگونه باید از محرومان حمایت کند و با خوی کاخ کشینی مخالفت کند البته اصولی دارد که به آنها که بعضاً جزء ویژگی های دیگر حضرت امام هستند اشاره میکنم:
احترام واقعی و نه صوری به محرومان و مستضفان اولین گام برای حمایت از محرومان است، تفکرات سرمایه داری که مستضعفین را به اتهام بی عرضگی لایق محرومیت و بعضا مستحق دلسوزی می دانند از موانع حمایت واقعی از محرومان است، مشخصه ای که در قرآن کریم هم آمده است آنجا که در سوره یاسین خداوند سرمایه داران را به انقاق و حمایت از محرومان دعوت میکند ولی ایشان درپاسخ می گویند آیا به کسانی کمک کنیم که اگر خدا میخواست خودش به ایشان کمک میکرد؟! و امروز در کنار این حرف می شنویم که برخی از متمولین رفاه طلب میگویند آن کسی که محروم و مستضعف است لابد تلاش نکرده است و حمایت از مستضعفان و محرومان را به بهانه های واهی رد می کنند.
مسئولان نباید صرف سرمایه دار بودن را به عنوان یک مشخصه قابل احترام تلقی کنند که اگر چنین تصوری ایجاد شد خود به خود برخلاف نظر صریح حضرت امیر المومنین (ع)، مسئولان از حشر و نشر با محرومان فاصله گرفته و به همنشینی مستمر با سرمایه داران مشغول خواهند شد که البته این مقوله خواسته یا ناخواسته موجب حمایت بیشتر از سرمایه داران و فراموش کردن مستضعفان و احساس غربت بیشتر و ناامیدی ایشان از انقلاب خواهد شد.
«آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتح? دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخنشینی بیرون برود و به کاخنشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا میشود. آن روزی که مجلسیان خویکاخنشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزند? کوخنشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم.» (1/1/1362)
متأسفانه این دستورات صریح و متواتر امام خمینی (ره)، در بین بسیاری از مسئولان و مدیران بلند پایه کشور مهجور شده اند، مسئولانی که شاید زودتر و بیشتر از همه با امام تجدید میثاق میکنند و بعضاً در حرم حضرت امام خمینی درباره شخصیت امام خمینی سخنرانی هم می کنند ولی در پایان مراسم با خودروهای تشریفاتی خود به مجلل ترین خانه ها در مرفه ترین نقاط شهر می روند و این در حالی است که پابرهنگان، محرومین و مستضعفین با تحمل سختی و بعضاً با پای پیاده و زخمی به حرم حضرت امام (ره) می روند و با قلبی آکنده از عشق روح خدا به خانه هایشان باز میگردند.
همانطوری که در مقدمه این بحث عرض کردم در کنار برخی از تحریف هایی که درخصوص حمایت از محرومان و مخالفت با کاخ نشینی در کلام حضرت امام وجود دارد، یک کج فهمی هم در این خصوص بعضاً دیده شده و می شود که ناشی از درک نکردن تفاوت بین مخالفت با خوی کاخ نشینی و نفی سرمایه ای است که در خدمت کشور، تولید و اشتغال قرار می گیرد. متأسفانه برخی از افرادی که شور انقلابی شان بیش از شناخت شان از شخصیت امام و انقلاب است، بین کارخانه داری که سرمایه اش را در خدمت پیشرفت ملتش هزینه می کند، با سرمایه داری که با کارهای غیر مولد و مضر تنها به فکر مال اندوزی و رفاه خویش است نمی توانند تفاوت قائل شوند.
از مواردی که در مجموعه مخالفت با خوی کاخ نشینی وجود دارد، مخالفت با مانور رفاه و تجمل است، دولتها باید با مانور تجمل و اشرافی گری از طریق کاخ نشینی و استفاده از خودروهای خارجی بسیار گران قیمت و سایر محصولات برند خارجی به نحو مناسب مبارزه کنند نه این که همین ارزهای محدود کشور را در جهت واردات این کالاها و مانور تجمل از کشور خارج کنند، نه این که به اسم حمایت از تولید، مناطق آزاد تشکیل شود که تنها درخدمت واردات خودروهای گران قیمت و تشریفاتی خارجی باشند، نه این که از بودجه های ضروری کشور برای مانور تجمل کاخ نشینان صرف شود.
دولت برای حمایت از محرومان و مخالفت با خوی کاخ نشینی، نمی تواند فقط به حرف و ادعا و موضع گیری بسنده کند بلکه باید از ابزارهای مدیریتی روز و نوین و برنامه ریزی های عملیاتی استفاده کند، شفافیت اقتصادی، مالیات های عادلانه، یارانه های هدفمند، شیوه های حمایتی و … می توانند به صورت سیستمی و علمی جامعه را در جهت حمایت از محرومان و ممانعت از افزایش فاصله طبقاتی و حتی کاهش آن هدایت نمایند.
95/3/14
5:37 ع
در مسیر بازخوانی مبانی و اصول شخصیت حضرت امام خمینی در آیینه کلام مقام معظم رهبری بر گرفته از سخنرانی ایشان در حرم مطهر حضرت امام که در مراسم سالروز وفات آن حضرت در سال گذشته تبیین شد، به مورد دوم با عنوان «اعتماد به وعده ی الهی و بی اعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی» می رسیم. این مشخصه چه قبل از تحقق انقلاب اسلامی و چه پس از آن در زندگی آن حضرت امام کاملا به چشم می آید، تا حدی که مطمئناً اگر چنین مشخصه ای وجود نداشت، از اساس حرکتی برای انقلاب اسلامی یا ایستادگی در برابر استبداد بی رحم داخلی و استکبار تمامیت خواه خارجی شکل نمی گرفت.
مشخصه اعتماد به خدا و بی اعتمادی به طاغوت نه تنها در شخصیت حضرت امام خمینی بلکه در سیره علمای دیگر دینی و اولیای الهی و در صدر آنها پیامبر عظیم الشأن انقلاب و اهل بیت معظمشان موج می زند. ایمان به خدا و کفر به طاغوت پس از آیه الکرسی در قرآن کریم و در جای جای این گنجینه الهی به عنوان یک دستور وجود دارد و از آن به عنوان عامل مهمی که سرلوحه تمام پیامبران الهی بوده یاد شده است. به راستی اگر اعتماد به وعده های الهی و بی اعتمادی به طاغوت نبود کدام پیامبر به رسالتش می پراخت؟! جز این است که تمام موساهای زمان به قوت اعتماد به خدا و کفر به طاغوت توانستند در برابر فرعونها و تفرعنهایشان بایستند؟!
کمی جلوتر که می رویم می بینیم حتی در بسیاری از انقلابهای غیر مذهبی هم این دوعامل ایمان به خدا و کفر به استکبار با کمی قوت و ضعف وجود داشته اند، توگویی یکی از لوازم اولیه هر انقلاب و البته بقای آن است.
با درک جایگاه اعتماد به وعده های الهی و بی اعتمادی به قدرتهای مستکبر جهان در اندیشه تمام حرکت های آزادی خواهانه و الهی می بینیم که این ویژگی حقیقتاً بسیار مهم، کلیدی و از پایه های اساسی فکری حضرت امام خمینی و تشکیل و بقای انقلاب اسلامی ایران است و این جاست که جریاناتی که در پی ایجاد انحراف در مسیر انقلاب و گفتمانش هستند متوجه می شوند یکی از مهمترین موانع این نقشه شوم، وجود اعتماد به وعده های الهی و بی اعتمادی به استکبار است. ملتی که به وعده های خدا ایمان دارد و می داند که از دست طاغوت و استکبار خیری به ایشان نمی رسد، عمر و سرمایه اش را در انتظار نگاه و محبت و مذاکره با طاغوت و استکبار به باد نمی دهد، چنین ملتی گلوگاه های خود را از نقطه ضعف خارج می کند و اینقدر تقویت می کند که از چنگال استکبار در امان باشد و یا لااقل گلوی خویش را در دسترس دشمن قرار نمی دهد. چنین ملتی اول تلاش می کند در برابر تهدیدات نظامی، اقتصادی و تحریم، نقطه ضعف تعیین کننده ای نداشته باشد و سپس می کوشد اگر هم جایی نقطه ضعفی دارد که اصلاحش به زمان نیاز دارد، آن را ناخواسته در معرض نفوذ و اعمال قدرت استکبار قرار ندهد.
ملتی که به خدا و وعده هایش ایمان دارد و چشم امیدش به استکبار نیست، استقلال اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و همچنین توان نظامی و بازدارندگی خود را با هیچ امتیازی عوض نمی کند و می داند که دشمن برای گرفتن این نقطه قوت حتی حاضر است آن ها را با سیاست چماق و هویج از دست ملتها خارج کند و البته همیشه در داخل کشورها هستند کسانی که نه چندان به خدا و حمایتش اعتماد قلبی دارند و نه چندان توان چشم پوشی از زر و زور استکبار را در ذهن! ایشان خواسته یا ناخواسته مفاهیم اعتماد به خدا و تحقق وعده های الهی را دور از دسترس و بعضا غیر منطقی می دانند و بسیار دم دستی تعریف می کنند و از سوی دیگر مدام هیمنه استکبار را بزرگ و ایستادن در برابر او را غیر ممکن و بی عقلی نشان می دهند!
بحث دیگر این که شاید هیچ مسئول و شخصی در کشور نباشد که حاضر باشد خود را بی اعتماد به وعده های الهی و امیدوار به لطف استکبار معرفی کند، اما وقتی از نزدیک به رفتار این جریانها نگاه می کنیم و حتی صحبت هایشان را تحلیل می کنیم، می بینیم که متأسفانه ایشان با استفاده از توجیهات و بهانه جویی عملا رویکردی را دنبال می کنند که اعتماد به وعده های الهی را ناشی از احساسات و غیر واقع بینی نشان و بی اعتمادی به استکبار را ماجراجویی، بی تعاملی، افراطی گری و خشونت طلبی نمایش دهند تا عملا بستر برای خدشه به این پایه مستحکم انقلاب اسلامی مهیا گردد.
این جریانات بیش از این که به وعده های الهی اعتماد داشته باشند به هنر خود در دیپلماسی ایمان دارند و بیش از این که به استکبار بی اعتماد باشند، به مخالفان استکبار و انقلابی های روزگار به چشم نامحرم نگاه می کنند. جریاناتی که نمی توانند معجزات الهی مانند شکست حصر پیامبر در شعب ابیطالب، پیروزی در جنگ های با عِده و عُده کمتر دربرابر لشگریان کفر و فتح مکه و … در صدر اسلام و معجزاتی چون شکست کودتای طبس، آزادی خرمشهر، خنثی شدن بسیاری از بدخواهی های استکبار و… را در زمان انقلاب به عنوان سنت و وعده الهی بپذیرند، دیپلماسی تعامل با دشمن را به مانند معجزه های واقعی معرفی میکنند و از همگان توقع سجده بر این دیپلماسی را دارند!
95/3/13
8:53 ص
در مطلب قبلی با اشاره به برخی از تحریفاتی که درخصوص شخصیت حضرت امام خمینی(ره) در این سالها از سوی برخی از افراد و جریان های سیاسی رخ می دهد، به خطرات این تحریفات و دغدغه مقام معظم رهبری در این خصوص پرداختیم و با اشاره با سخنرانی 14 خرداد سال گذشته قرار شد تا 7 خصوصیت از خصائص بارز حضرت امام خمینی(ره) که مقام معظم رهبری در آن سخنرانی به آن ها اشاره کرده بودند را بیشتر مورد توجه و مداقه قرار دهیم که با مراجعه به سخنرانی مزبور، به مقوله «اثبات اسلام ناب محمدی و نفی اسلام آمریکایی» به عنوان اولین خصوصیت بارز و برجسته حضرت امام خمینی(ره) برمی خوری؛ مقام معظم رهبری در این سخنرانی درباره این مشخصه این چنین می فرمایند:
« اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن اسلام متکی به کتاب و سنت است که با فکر روشن، باآشنایی با زمان و مکان، با شیوه و متد علمی جاافتاده و تکمیل شده در حوزه های علمیه استنباط می شود و به دست می آید. اسلام آمریکایی دوشاخه بیشتر ندارد: یکی اسلام سکولار و دیگری اسلام متحجر.»
امام خمینی سالها در ارتقای علوم دینی و تفقه حقیقی در اسلام براساس شناخت صحیح و دقیق از قرآن کریم به عنوان فرقان و وسیله تشخیص حق از باطل، همچنین براساس سنت پیامبر و اهل بیت علیهما السلام به عنوان چراغهای راه سعادت بشر حرکت کردند و تمام حرکات ایشان در همین قالب یعنی چارچوب اسلام ناب محمدی (ص) تقسیم بندی می شد؛ ایشان بخشی از زندگی شان را به اسلام و بخشی دیگر را به سایر امور اختصاص نداشت بلکه تمام حیات طیبه حضرت امام برای اسلام بود، انقلاب از منظر او برای اسلام بود، دفاع مقدس هم همینطور، اصلاً عمر شریف حضرت امام خمینی (ره) وقف اسلام بود و این امر نهایتاً شناخت عمیق و دقیق از اسلام را حاصل گردیده بود، امام خمینی(ره) به خوبی فرق اسلام راستین و ناب را با اسلام های انحرافی تشخیص میداد و با آنان در نهایت جدیت مبارزه میکرد.
امام خمینی اسلام انحرافی را در دو دیدگاه اسلام سکولار و اسلام متحجر معرفی میکرد، اسلام هایی که یکی در اعتقاد قائل به ناکارآمدی اسلام برای اداره زندگی اجتماعی بشر بود و دیگری در عمل اثبات می کرد که اسلام چیزی جز خشونت، کج فهمی و قشری گری در خود ندارد. این دو قرائت انحرافی از اسلام، نه تنها در نتیجه که همانا تضعیف جایگاه اسلام در جهان است مشترک هستند، بلکه در منابع و حمایت های مالی، نظامی و رسانه ای نیز سر در یک آور دارند و هر دو از سوی غرب و آمریکا حمایت می شوند که البته این اشتراک در نتیجه و خاستگاه برای اهالی فکر حتما قابل تحلیل و تأمل است.
اسلام سکولار و اسلام متحجر نه تنها در خاستگاه، حامیان و نتایج شبیه هم هستند، بلکه در دشمن شناسی نیز احساس اشتراک دارند. در نهایت تأسف می بینیم که از ترکیه سکولار تا عربستان مرتجع در برابر انقلاب اسلامی ایران از مال و اعتبار خود مایه می گذارند و در نهایت تعجب می بینیم که اسلام های سکولار و ارتجاعی که قاعدتا باید در قطب مخالف هم باشند و بایکدیگر مقابله کنند، در برابر اسلام ناب محمدی که در سیره حضرت امام خمینی و امام خامنه ای قابل مشاهده اند، صف آرایی مشترک انجام می دهند.
حامیان مشترک اسلام سکولار و اسلام ارتجاعی و تکفیری نه تنها در حمایت و جهت دهی این دو جریان کم نمی گذارند، بلکه از ایشان برای هم افزایی و کمک به یکدیگر نیز استفاده می کنند، از سویی حامیان اسلام سکولار، از ایستادگی در برابر نمادهای اسلام ارتجاعی و متحجر مثل داعش طفره می روند و حتی در دوستی با وهابی های سعودی هم اصرار می ورزند و از جیره خواری ایشان ابا نمی ورزند و از سویی دیگر، مجاهدان و شهدای جنگ با داعش را مورد توهین و جسارت قرار میدهند و اگر پا بدهد علیه محور های مقاومت اعم از حزب الله، لبنان و سوریه هم شعار می دهند.
اسلام متحجر البته فقط اسلام ارتجاعی و تکفیری داعش نیست، بلکه اسلام تکفیری شیعی نیز در این دایره می گنجد و جالب است که این دو تفکر هر دو مورد حمایت های مالی و رسانه ای آمریکا و غرب قرار دارند و هر دو در برابر انقلاب، امام و رهبری موضع گیری می کنند و همراه می شوند.
در نگاه امام خمینی تبیین اسلام ناب محمدی، اسلام راستین و اسلام انقلابی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و رسوا نمودن و افشا کردن نوع و ماهیت اسلام های انحرافی نیز به همان نسبت مورد اهتمام قرار می گیرد، اسلام های لیبرالی و سکولار که آمریکا و ایادیش را اساسا دشمن نمی شناسند و همینطور اسلام متحجر و ارتجاعی که به جای شناختن دشمنان اصلی اسلام و مسلمین، به مبارزه با سایر مسلمین سرگرم شده است، هر دو آفت اسلام ناب محمدی و مانع معرفی چهره روحانی آن به جهانیان به شمار می روند.
95/3/13
8:50 ص
با نزدیک شدن به سالروز رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، بسیاری از مردم و مسئولان کشور با حضور در حرم مطهر حضرت امام خمینی (ره) و یادآوری آثار و برکات آن عالم وارسته و انقلابی، همچنین بسیاری از رسانه های کشور با تولیدات خود تلاش می کنند تا در جهت معرفی شخصیت حضرت ایشان و آرمان های والای شان و تجدید میثاق با آن ها گامی نو و روبه جلو بردارند.
از آنجا که تجدید عهد با آرمانهای حضرت امام بدون فهم و شناخت از معهود نمی تواند مفید و موثر باشد، دوستداران حقیقی امام خمینی می کوشند تا با مراجعه به آثار و سخنرانی ها و بازخوانی سیره عملی ایشان، بیشتر در شخصیت، اصول و آرمان های حضرت امام غور داشته باشند که در کنار این کار، مراجعه به یاران ثابت قدم و باقی بر طریق حضرت امام هم می تواند کارگشا باشد، ولی اگر قرار باشد هر فرد یا جریانی که خودش را در خط و راه امام معرفی می کند، ملجاء امام شناسی قرار دهیم، ممکن است به دلیل کج فهمی یا سوء قصد و تحریف های آن فرد یا جریان، در شناختِ شخصیت حضرت امام دچار انحراف شویم.
متأسفانه در سالیان اخیر بسیار دیده ایم که برخی از جریانها یا اشخاص که مدعی نزدیکی به حضرت امام و گفتمان وی بودند، سخنانی را به ایشان منتسب می کردند که با نصوص سخنان و سیره عملی حضرت امام (ره) در تعارض کامل قرار داشت و نه تنها این تعارض موجب تردید و تشکیک در صداقت این سخنان بود، بلکه شواهد دیگری نیز در این خصوص وجود داشت به نحوی که مثلاً این سخنان غالبا تنها به خاطرات دو نفری محدود می شد و یا حتی به رویا و خواب منتسب می گشت که بعضا با خاطرات قبلی و سیره عملی خود افرادی که این سخنان، خاطرات یا رویاها را بیان میکردند هم در تعارض کامل قرار داشت، به عنوان مثال برخی از این افراد به استناد برخی خاطرات غیر ثبت شده و جدیداً بیان شده تلاش کردند شعار مرگ بر آمریکا را زیر سوال ببرند و این در حالی بود که به غیر از تعارض آشکار با سیره حضرت امام، همین ایشان قریب 3 دهه همراه مردم و حتی جلوتر از مردم، شعار مرگ بر آمریکا می دادند که همه این شواهد باعث می شود تا بحث تحریف شخصیت امام خمینی و خطراتش جدی تر گرفته شود.
امام خمینی شاخص و چراغ راهنمای انقلاب است و آنانی که نقشه انحراف انقلاب را در سر دارند، اولین مانع را وجود شخصیت برجسته حضرتش می یابند که با توجه به محبوبیت ایشان، امکان هدف قرار دادن مستقیم وجهه و شخصیت ایشان وجود ندارد و به همین منظور به تحریف این شخصیت عظیم الشأن روی می آورند، تحریف شخصیت بنیان گذار انقلاب اسلامی از این جهت که عمدتاً به منظور ایجاد انحراف در ماهیت انقلاب اسلامی انجام شده است و می شود، بسیار خطرناک و مهم است، چرا که یک درجه انحراف از سیره حضرت امام(ره) می تواند موجب فرسنگها انحراف از مسیر امام و انقلاب و حتی شکست کامل و تدریجی آن گردد، مقام معظم رهبری در در نیمه خرداد 1394، در حرم مطرح امام خمینی در همین خصوص فرمودند:
« مسئله تحریف شخصیت امام خطر بزرگی محسوب میشودف آن راهی که میتواند مانع از این تحریف شود، بازخوانی اصول امام است، امام را نباید به عنوان صرفا یک شخصیت محترم تاریخی، مورد توجه قرار داد، بعضی این جور می خواهند امام را بشناسند و بشناسند و این غلط است.»
همین جملات مقام معظم رهبری به خوبی نشان می دهد که مسئله تحریف شخصیت امام خمینی چقدر خطرناک است و همین احساس خطر موجب شد تا بخش زیادی از سخنرانی حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) در آخرین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف)، به اهمیت شناخت اصول و آرمان های حضرت امام و تبیین 7 مشخصه بارز و برجسته از این اصول اختصاص یابد که حقیقتاً توجه به این اصول که از سوی معمار انقلاب بیان و در کلام نائب شان بازخوانی گردیده است بسیار مغتنم است که به همین جهت، مقارن با ایام رحلت حضرت امام، تلاش می کنیم تا در یک سلسله یادداشت، این 7 اصل و ابعاد و اهمیت شان را ان شاءالله مورد مداقه و بررسی قرار دهیم.
95/2/19
6:8 ع
امروز روحانی در جمع فرهنگیان، سخنی گفت که چندی پیش سایت هاشمی هم به آن پرداخته بود، او امروز در جمع فرهنگیان در حالی که بحث اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی هیچ ارتباطی به موضوع همایش و حتی مسائل روز ایران و جهان نداشت، به استناد آثار شهید مطهری، اسلام انقلابی را مردود دانست، اما آنچه که شهید مطهری در آن عصر مردود دانست، اسلام انقلابی مد نظر گروهک فرقان و جریان منافقین بود و نه اسلام انقلابی راستین. وقتی یک جریان انحرافی مثل منافقین، اسلام را بد بشناسد، مطمئنا برداشتش از اسلام انقلابی هم انحرافی خواهد بود و آن کلام شهید مطهری، به برداشت التقاطی منافقین از عبارت اسلام انقلابی مربوط بود و جالب این که این مسئله در پاورقی همان مقاله هم ذکر گردیده بود، و نه اسلام انقلابی که انقلاب را به پیروزی رساند و اهل مبارزه و استکبارستیزی نگاه داشت، اشتباه بودن سخنان روحانی درباره عبارت اسلام انقلابی با یک تحقیق ساده درباره نظر امام خمینی (ره) درباره اسلام انقلابی به وضوع اثبات میگردد چرا که ایشان میگوید:
«مهمترین ثمره جنگ، استمرار روح «اسلام انقلابی» بود»
تمجید حضرت امام از «اسلام انقلابی» دیگر جایی برای توضیح روحانی باقی نمیگذارد، سوتی روحانی مثل توئیت هاشمی نیست که بگوید فرد دیگری آن را تحریف کرده است، از دهان خودش درآمده است، البته او مدتهاست که با هر ابزاری، تفکر انقلابی و مشخصه هایش را مورد هجمه قرار میدهد، مدتهاست که مشخصه هایی مثل ساده زیستی، استکبارستیزی، مردم داری، انقلابی گری، دین مداری، عدالتجویی، استقلال جویی و… را با عباراتی مانند پوپولیستی، ماجراجویی، عوامفریبی، افراطی گری، تندروی، تعامل، توهم، بیکاری و… مورد هجمه قرارداده است، او مدتهاست که انقلاب، مؤلفه ها و نیروهایش را میزند و از هیچ فرصتی برای این کار دریغ میکند و بیان جملات امروز او در رد اسلام انقلابی هم ریشه در همین طرح زدن انقلاب، مؤلفه ها و حامیانش دارد که یکی از مهمترین شان، اسلام انقلابی جاری در عمق وجود انقلاب است.
95/1/13
4:25 ع
گفتمان انقلاب، مبتنی بر ادبیات مناسب، اخلاق حسنه، ولایتمداری، قانونمندی، انتقادپذیری، دینمداری، عدالت جویی، پاکدستی و استکبارستیزی است که اگر هر کدام از این مشخصه های اصیل در رفتارمان دچار تزلزل شد، به همان میزان، از گفتمان انقلابی گری زاویه پیدا کرده ایم و هر چقدر بیشتر نسبت به این مشخصه ها انطباق وجود داشت، محبوبیت، مقبولیت و فراگیری گفتمان انقلاب در جامعه بیشتر خواهد بود.
صلابت انقلاب به میزان رعایت گفتمان انقلاب با تمام مشخصه هایی است که برشمرده شد و دقیقاً به همین منظور کسانی که دنبال تضعیف و یا انحراف انقلاب هستند، بر تحریف یا تخریبِ گفتمان انقلاب تمرکز میکنند و تلاش میکنند، مشخصه های اصیل آن را با عباراتی مانند تندروی، افراطی گری، بی اخلاقی، بی قانونی، فساد، ماجراجویی و ستیزه جویی جایگزین نمایند که بخش زیادی از این تحریفها تنها با ادعا، تهمت و سیاه نمایی است، اما بخشی از این تحریفات و تخریبات با بروز اشتباهات جریان منتسب به انقلاب و حزب الله است که تشدید میگردد.
بخواهیم یا نخواهیم نقش برخی از ادبیات ها و رفتارهای تند و اشتباه عزیزانی مانند احمدی نژاد، حسینیان، کوچکزاده، بیرانوند، برخی از مداحان و روحانیون، در هجمه هایی که به کلیت گفتمان انقلابی انجام شد غیرقابل انکاراست، اشتباهاتی که با اشتباه گرفتن رقیب، دوست، همکار یا مسئول به جای دشمنان رسمی کشور، شکل گرفت و باعث شد تا بهانه های خوبی برای زیر سوال بردن انقلاب و انقلابی گری ایجاد گردد.
هر کسی که ادعای انقلابی بودن دارد خیلی باید در ادبیات و رفتارش دقت کند چرا که کوچکترین اشتباهی از این جریان مانند لکه خاکستری کوچکی بر دامان پاک انقلابی گری به چشم میآید و با سوءاستفاده جریان مقابل علیه کلیت گفتمان انقلاب مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.
به همان میزان که باید در ادبیات و رفتار خود دقیق، سنجیده و با اخلاق بود، باید در نقد درون گفتمانی نسبت به منتسبین انقلاب هم جدی و مطالبه گر بود، وقتی رهبری عزیز، خائن خواندن مذاکره کنندگان یا ادبیات تند نسبت به دولتمردان یا تعرض به سفارتخانه ها را غلط میخوانند، جریان انقلابی هم باید مواظب گفتارش باشد و هم در برابر اشتباهات دوستانش موضع گیری منصفانه و دلسوزانه بنماید تا هم اشتباهات کمتری صورت گیرد و هم نیازی به دخالت شخص رهبری هم نباشد.
برخلاف جریانهای مقابل که بی قانونی، بی اخلاقی، دروغگویی، خدشه به منافع ملی، جلب حمایت از دشمن و حتی گرا دادن به او را برای رسیدن به قدرت توجیه میکنند، در جریان انقلاب و انقلابی گری نمی توان به خاطر داشتن هدف، وسیله را توجیه کرد و به همین دلیل گفتمان بگم بگم، جنگ روانی مبتنی بر بی اخلاقی و عدول از انصاف و به خرج دادن تعصب نمیتواند قابل توجیه باشد.
کسانی که نمی توانند مشخصه های انقلابی گری را در رفتار و اخلاقشان نشان دهند، اگر دلداده و دلسوز انقلاب و گفتمانش هستند، بهتر است ادعای انقلابی گری و انتساب به این جریان را کنار بگذارند و حالا که نمی توانند حافظ و مراقبِ اعتبار انقلابی گری باشند، موجب هتک حرمت به انقلاب نشوند و البته بهتر است که هرچه بیشتر متخلق به رفتار انقلابی باشند تا در نشر و معرفی گفتمان انقلاب نقش پویا و مثبت ایفا کنند.