91/12/30
1:2 ص
چند روز پیش آقای احمدی نژاد از نگرانی جدید خود اینچنین گفتند:
"نظام ولایت فقیه پشت آن به امام زمان(عج) محکم است و در واقع برای امام زمان و استقرار حکومت امام زمان(عج) است. ولایت فقیه این نیست که جبهه سیاسی برای یک عدهای خاص باشد که خود را پشت آن مخفی کنند و بازیهای انتخاباتی خود را پیش ببرند، بحث از این موضوع بالاتر است. ما نباید این موضوع را بیاوریم در قالب بحثهای کلیشهای یا دم دستی."
نکته ی اول: احتمالاً یکی از نتایجی که می توان گرفت این است که اگر ولایت فقیه اعتبارش برای استقرار حکومت امام زمان (عج) باشد، پس کسانی که اعتبار خودشان را در خدمتگزاری به ولایت فقیه قرار داده اند یقیناً کمتر از کسانی است که مستقیماً در پی استقرار حکومت امام زمان (عج) و بهار انسانها هستند!!!!
نکته ی دوم: ولایت فقیه بالاتر از آن است که یک عده ی خاص خود را پشت آن مخفی کنند و بازی های انتخاباتی کنند، شاید بشود همین جمله را اینچنین نیز گفت که مقام انسان کامل و امام زمان (عج) نیز بالاتر از آن است که یک عده ی خاص خود را پشت آن مخفی کنند و بازی های انتخاباتی کنند. البته تفاوتش این است که اگر کسی الکی خودش را پشت مقاوم ولایت فقیه مخفی کند یقیناً با واکنش رهبری مواجه می شود و رهبری در بیان رسوایش می کند و اگر کسی خودش را پشت نام نامی امام زمان مخفی کند از غیبتِ کبرای ایشان سوءاستفاده می کند و امام زمان (عج) در عمل رسوایش می کند.
نکته ی سوم: امام زمان (عج) و نائب ایشان یعنی ولایت فقیه، افرادی نیستند که نیازی داشته باشند کسی پشت ایشان مخفی شود، بلکه مقام ولایت مداری در این است که انسان سپر بلای ولایت و عامل به دستورات ایشان باشد، نیت خوانی هم باشد برای خداوند منان که از نیات اطلاع دارد.
نکته ی چهارم: گویا برخی مقام ولایت معصوم و ولایت فقیه را از دوجنس می دانند! و حال این که به فرمایش امام خمینی قدس سره الشریف، ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است و گرنه چه معنی دارد که بخواهیم خدمت به ولایت فقیه را از خدمت به امام زمان (عج) جدا کنیم؟!
نکته ی پنجم: رطب خورده چگونه منع رطب می کند، آنگاه که برخی خودشان را پشت رییس جمهور مخفی کرده اند تا بازی های انتخاباتی خود را به پیش ببرند و از هر برنامه و بودجه و تریبونی در کنار رییس جمهور، ماهی انتخاباتی بگیرند؟!
نکته ی ششم: ای کاش ایشان می فرمودند که تعریفِ دقیقِ بحث های کلیشه ای یا دم دستی انتخاباتی در باب ولایت فقیه و ولایت مداری چیست؟ مثلاً استفاده ی چند ده باره از برخی کلمات در هر سخنرانی توسط خود رییس جمهور و انتساب دادن این کلمه به برخی خیلی نزدیکان مثل بهار و بهاری و انسان کامل و .... آیا جزء مباحث کلیشه ای و دم دستی برای سوءاستفاده به شمار نمی رود؟!
نکته ی هفتم: سوال جدی این که این نگاه که، ظهور و استقرار حکومت امام زمان (عج) بالاتری هدف روی زمین است و هر چیز دیگر باید به پای آن فدا شود، به خصوص آن گاه که این تفکر با منابع غیر اصیل و انحرافی آمیخته شده باشد، آیا یک نوع نگاه حجتیه ای جدید را ایجاد نخواهد کرد؟! یا بهتر بگویم ننموده است؟!
نکته ی هشتم: آیا اولین شرط رهروی در راه امام زمان (عج) این نیست که زیر پرچم نائبش گرد آییم؟! آیا می توان از مدعیان محبت حضرت مهدی علیه السلام جز این توقع داشت که تمرین ولایت مداری را زیر علم ولایت فقیه تمرین کنند؟! آیا کسی که زیر علمِ ولایت تاب نیاورد به راستی می تواند تحمل عدالت مهدی فاطمه سلام الله علیهما را بیاورد؟!
نکته ی نهم: به گمان می رسد همه ی آن کسانی که تا مدت ها اعتبار خود را در ایستادن یا تعلل در برابر ولایت فقیه جستجو می کردند، خیلی زود متوجه می شوند که اعتبار زیر پرچم ولایت وجود دارد نه در موازات وی و به همین دلیل همه ی این افراد پس از این که سرشان به سنگ می خورد ولایت مداران را دروغین و نافرمانی های خود را از ولایت دوستی و دلسوزی و حتی کمال دین داری و اعتقاد به مهدویت معرفی می کنند.
نکته ی دهم: همانطوری که رییس جمهور می گویند، در جمع کسانی که خودشان را مطیع ولایت می دانند و در هر جمع خوب دیگر، همواره کسانی نیز از ریا و نفاق حاضرند، اما نگرانی رییس جمهور خیلی جایگاهی ندارد، چرا که اگر چه نفاق همیشه خطرناک بوده و هست ولی باید توجه داشت که مردم ثبات در ولایت مداری را در اعمال مدعیان جستجو می کنند نه در دست بوسی و شانه بوسی.
برچسب های مرتبط: احمدی نژاد(76) ولایت مداری(20) بصیرت(21)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/9
10:24 ص
تا قبل از فتنه 88، تنها و تنها کلامی را که از زبان خیلی از روحانیون و اصولگرایان و دلسوزان می شنیدیم لزوم پایبدنی صرف به ولایت مداری بود، اما بعد از جریان فتنه بحث بصیرت و نیاز کشور به عمارها و سلمان ها زیاد شد و سایت های مختلف با این عناوین شروع به کار کردند و البته انصافاً کم هم خدمت نکردند ولی کم کم با فروکش کردن فتنه دوباره همان جریان های گذشته شروع کردند به تعبیر کردن بصیرت به همان ولایت مداری صرف، تا دوباره مفهوم حیاتی بصیرت ذیل سایه عبارت خطیر و مهم ولایت مداری پنهان شود که البته حقیر در این شرایط بازهم سعی کردم تا این دو مفهوم همسو و غیر همگون را متمایز نمایم و اینک دوباره....
علائم مختلفی از سوی حتی جریان های به ظاهر غیر همسو دیده می شود که خبر از توافقات و برنامه های پنهانی جدیدی دارد، خبر نامزدی هاشمی در انتخابات، بازگشت عامدانه خاندان هاشمی به تیتر روزنامه ها، علاقه ایجاد رابطه با آمریکا از سوی دولت، بی علاقگی قوه قضاییه به محاکمه فتنه گران (با پیغام و پسغام برای بازنگشتن به کشور) و با اهمیت قائل نشدن دولت به حل مسائل اخیر اقتصادی کشور، پس گرفتن متعدد امضاهای مهم در مجلس، زمزمه های مرموزانه اصلاح طلبان، یکی به میخ و یکی به نعل زدن های خاتمی و در آخر نزدیکی به زمان انتخابات 92، بی ارتباط به نظر نمی رسد.
دوستانی که در فتنه 88 علم بصیرت را به دوش کشیدند، هشیار باشند، اوضاع غبار آلود است، نیازی نیست که موضع گیری های عجولانه بنمایند اما مراقب رفتارها و گفتارها باشند، منتظر نمانند تا دستور ورود عمارها داده شود، عمار وجه تمایزش به ولی شناسی و شنیدن حرف دل رهبر است، بصیران یک توان ویژه دارند و آن هم شنیدن حرف دل رهبر است، بصیر بیش از این که به گوش باشد به هوش است، پس به هوش باشید.
مطالب مرتبط:
اول بصیرت، بعد معرفت، محبت و ولایت
بصیرت و ولایت همیشه مهمند
بصیرت و ولایت دو بالند
بصیرت، چشم و گوش بستن نیست
قائم باشک مسئولان با مهدی هاشمی
حس تکلیف هاشمی و سن تکلیف ما
خائنان، طلبکار از خادمان!!!
هاشمی دنبال چه فرصتیست؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/19
6:23 ع
این متن خطاب به مطلب حاج آقا مسعود شفیعی کیا با عنوان "درس بصیرت" تقدیم می گردد:
91/6/8
7:11 ع
بصیرت از آن جهت مهم است که وسیله ی آگاهی و شناخت به شمار می رود و آگاهی و شناخت نیز مقدمه ای هستند برای این که ما نسبت به چیزی موضع دوستانه یا مغرضانه بگیریم و این موضع دوستانه و یا مغرضانه نیز با بصیرت و آگاهی به این مقام می رسند که آیا این دوستی با ولایت همراه شود و یا دشمنی با مبارزه آمیخته گردد.
آری به لحاظ عملکردی این دو مفهوم موجب ارتقا و کمال می شوند ولی این به این معنی نیست که هر دو کاملاً برهم انطباق دارند. انسان بدون این که تأثیر دارویی را بداند آن را مصرف کند نیز موجب سلامتش خواهد بود ولی این جایگاه با جایگاه کسی که تأثیر داروها را می شناسد و تجویز مناسب را انجام می دهد متفاوت است. در مفهوم ولایت مداری شما در صورتی که عملی را طبق دستور و خواسته ی ولی انجام دهی، مطیع ولایت بوده ای و ولایت مدار، و نیازی نیست که برای ولایت مداری دلیل و علت کارها را بدانی چه بسا که ما عبادت واجب را انجام می دهیم و دلیل این کیفیت عبادات را نیز نمی دانیم اما آیا ندانستن ما دلیلی بر آن است که این عبادات بدون حکمت و علتند؟! نه! عبادات فلسفه و دلیل دارند و علما کتاب ها در خصوص آنها می نویسند و این جاست که مفهوم یک عابد با یک عارف مشخص می شود. عابد عبادت می کند و معنی عملیاتی عبادت را مد نظر دارد ولی عارف عبادت می کند و معنی معرفتی عبادات را مد نظر دارد و اصلاً عبادتی بهتر از معرفت وجود ندارد.
در قرآن و اسلام تأکید بسیار زیادی بر شناخت و معرفت و تدبر شده است و در سیره ی اهل بیت نیز اهمیت زیادی به پرسش داده اند؛ تا آنجا که حضرت امیر از مردم مکرراً می خواهد که از او سوال کنند و البته فقط نمی گوید که از ایشان اطاعت کنند، فقط کافی است در این که حضرت امیر مدام از مردم می خواهد تا از ایشان سوال کنند نیز مهم است و حال این که در مفهومی که برخی دوستان در مورد ولایت بیان می کنند، پرسش نافرمانی و چون و چرا تلقی می شود.
اطاعت اگر چه یک جنبه از ولایت مداری است اما صرف اطاعت نیست که کسی را ولایت مدار کامل می کند، بلکه این وجود بصیرت است که اطاعت را به ولایت مداری دائم و عاقبت به خیری می رساند. زبیر اگر گمراه شد دلیلش همین عدم شناخت است، عدم شناخت از دنیا، حیله ها و مکاری های آن، عدم شناخت از امیال و ضعف ها، عدم شناخت از دام ها و فتنه ها و غفلت از فرزندان یا همان فتنه ها، این جا است که بصیرت یعنی دائماً پاییدن و دائماً مد نظر قرار دادن تا شروع گمراهی اتفاق نیفتد.
اصلاً اینطور بگویم ولایت مداری واقعی از جایی شروع می شود که بصیرت وجود داشته باشد و وقتی که کسی از ولایت دور می شود جز دو دلیل نمی تواند داشته باشد یکی از بین رفتن ایمان و دیگری نبود بصیرت.
مفهوم ایمان باعث می شود تا تحت ولایت خدا قرار بگیریم و تدبر و اندیشه نیز موجب شناخت ولی و تکلیف می گردد و شاید دلیلی که موجب می شود تا بصیرت معمولاً مغفول بماند همین مبتنی بر شناخت و اندیشه بودن است چرا که ولایت مداری مبتنی بر عملگرایی است و آشکار و بصیرت در دل انسانهاست و معمولاً غیر آشکار، آنچنان که حتی کسانی که به ولایت نیز معتقد نیستند به یاوه، خود را بصیر می دانند و البته تنها در فتنه ها است که بصیرت اهمیت خود را نشان می دهد که می توان تمام فتنه ها را مورد واکاوی قرار داد تا نقش بصیر و بصیرت را درک کرد.
مطالب مرتبط:
بصیرت و ولایت همیشه مهمند
بصیرت و ولایت دو بالند
بصیرت، چشم و گوش بستن نیست
بصیرت چشمه ولایت مداری
صبر و بصر مهلک است
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/8
1:23 ص
در خلال مباحثی که طی چند مطلب اخیر در خصوص بصیرت و ولایت انجام شد، از سوی برخی دوستان مواردی به عنوان نظر مورد سوال واقع شد که نظر خودم را در خصوی این سوالات تقدیم می کنم:
بر اساس نظر امام خمینی ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است و در مطالبی که در خصوص ولایت مداری نوشته ام بین آنها فرقی نگذاشته ام و در صورتی که دوستان در خصوص اهمیت ولایت مداری سوال یا بحثی داشته باشند، علاقمند هستم تا در مجالی دیگر در آن خصوص نیز معلومات مان را روی هم بریزیم.
بحث دیگر این که همیشه کسانی هستند که جایگاه ولایت را چه ولایت امام و چه ولایت فقیه را تضعیف می کنند و یا این که با ایجاد شبهه مردم را نسبت به ولی بی اعتماد می کنند.
حتی همیشه کسانی هستند که حرف ولی را تحریف می کنند و یا به نفع خودشان تأویل می کنند، کافی است نگاهی به تیترهای روزنامه های متضاد در خصوص سخنرانی های رهبری بفرمایید تا ببینید که چگونه می خواهند حرف ولی را مورد سوءاستفاده قرار دهند.
در زمان امام معصوم نیز کسانی خودشان را امام معرفی می کردند و حال این که دروغ می گفتند و شناخت ولی خود محتاج می شد به بررسی و حضور در جلسات مناظره ای که برای اثبات حقانیت ایشان تدارک دیده می شد.
هم اینک کسانی هستند که با ایراد شبهاتی به عملکرد رهبر ابتدا سعی می کنند صلاحیت ایشان را زیر سوال برند و بعد هم اصل ولایت فقیه را به چالش بکشند.
همه ی این موارد و موارد دیگر نشان می دهد که خیلی از افرادی که در جستجوی ولی بودند و یا حتی او را یافته بودند به خاطر بی بصیرتی از ولی دورشدند و یا نسبت به وی کافر شدند، پس اینجاست که اهمیت بصیرت به عنوان مقدمه ی ولایت مداری مشخص می شود. بصیرت موجب می شود تا انسان میان این همه شبهات و سوالات بتواند هم خودش را و هم دیگران را پاسخ گوید و بتواند دین خود را تحت ولایت ولی الله حفظ نماید.
ولایت مداری در مقام عمل موجب می شود که مومنین دچار تفرقه نشوند و البته ولایت مداری در مقام عمل است و چه بسا کسی در حالی که از ولی تبعیت می کند، پایه های پندارش در مورد ولایت و لزوم اطاعت از وی سست شده باشد، و اینجاست که بصیرت در مقام اندیشه موجب می شود تا ولایت مداری مورد اعتقاد قلبی باقی بماند و نه تنها خود فرد را مقید به ولی می کند بلکه موجب می شود که سایرین نیز گرد ولایت جمع شوند.
مطالب مرتبط:
بصیرت و ولایت دو بالند
بصیرت، چشم و گوش بستن نیست
بصیرت چشمه ولایت مداری
صبر و بصر مهلک است
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/7
11:55 ص
این مطلب خطاب به مدیر وبلاگ ارزشی "ساعت یک و نیم آن روز" در ادامه ی مباحثه ای که در خصوص مفهوم بصیرت شروع شده است، نگاشته می شود:
دوست من، شما مفهوم ولایت مداری را تبیین می فرمایید و نامش را بصیرت گذاشته اید. ولایت مداری و بصیرت دو مفهوم بسیار مهمند که انسان را به سعادت می رسانند. انسان در زمانی که به ولایت معصوم رسید، می تواند با تبعیت محض از او به سعادت برسد اما آیا همواره شناخت ولایت و رسیدن به ولایت به راحتی میسر است؟! آیا همه فی ذاته ولی خدا را می شناسند؟! پاسخ نه است، حضرت سلمان بدون بصیرت به ولایت نمی توانست برسد. بصیرت هم انسان را به ولایت می رساند و هم در مسیر ولایت نگاه می دارد. تبعیت محض و بدون چون و چرا از ولی تا زمانی معدود انجام شدنی است، اما اگر شبهات روی شبهات و بدون پاسخ انبار شوند، نمی توان به ولایت مداری دائمی مطمئن بود.
قرار نیست اول چرا بگوییم و بعد اطاعت کنیم من هر گز چنین حرفی نزده ام اما قرار نیست پس از عمل هم از پاسخ به شبهات فراری باشیم. دوست من بسیاری از کسانی که ولایت مدار بودند روزی در مقابل ولایت ایستادند و دلیلش همین بی بصیرتی بود چرا که کم کم، شبهات و سوالاتی برایشان پیش می آمد بدون این که دنبال دلیلش بروند و ناگاه دیدند که پایه های ولایت پذیری شان سست شده است.
دوست من نباید با کلمات بازی کرد، بصیرت به معنی کور بودن نیست به معنی بینایی است. همانطوری که در قرآن بارها و بارها از ولایت و تبعیت از ایشان سخن گفته شده است، بارها و بارها و بارها از اهمیت تفکر، دیدن و شنیدن سخن گفته شده است، نکند برای تبیین معنی عمیقی مانند ولایت مداری یک معنی دیگر به نام بصیرت را ذبح کنید. ولایت مداری و بصیرت دو بال لازم برای پروازند.
حضرت سلمان در جایی که حتی حضرت علی حضور نداشت نیز همان می کرد که اگر حضرت علی بود می فرمود و این بصیرت است که بدون این که ولایت همه چیز را ریز به ریز به انسان بگوید تا بفهمد، بتواند خودش تبیین کند و این مفهومی است که رهبر معظم انقلاب نیز مستمراً بر آن تأکید دارند و البته جایی که دستور صریحی بود نیز باید بدون مکث بر اساس دستور عمل کرد. در داستان فتنه، امام خامنه ای بیش از این که دنبال ولایت مدارها باشد دنبال بصیران بود و از بصیران می خواست تا صحنه را برای مردم شفاف کنند و این در حالی بود که ولایت مداران فقط گلیم خودشان را شاید می توانستند از آب بکشند، اما بصیران جامعه را شفاف می کردند و فتنه را خاموش.
91/6/6
8:49 ع
مطلبی را از یکی از دوستان بزرگوار پارسی بلاگی دیدم که بصیرت را "چشم و گوش بسته مطیع ولایت بودن" خوانده بود (اصل مطلب را اینجا بخوانید) که به شدت با این تعریف مخالفم، با توجه به این که قبلاً در این خصوص مطالبی را نوشته بودم با کسب اجازه از دوستان مجدداً تقدیم می کنم:
بصیرت پیش نیاز ولایت مداری (و بصیرت چگونه حاصل می شود)
تا سه سال پیش، واژه ی "بصیرت" کمتر به گوش می رسید و تنها شاخص حزب اللهی بودن را در ولایت مداری می دانستند، اما در انتخابات 88 اتفاقی افتاد که منجر شد به این که ولایت مداریِ برخی که خود را ولایت مدار می دانستند، سست شد و کم کم از اعتقاد به ولایت فقیه و مصداق اش، لغزیدند و نه تنها لغزیدند که سایرین را نیز لغزاندند، و از آن سو برخی دیگر در شرایط سختِ فتنه نلغزیدند و حتی نه تنها نلغزیدند، بلکه دست سایرین را نیز گرفتند و این جا بود که واژه ای جدیدی در قاموس انقلاب اهمیت حقیقی خود را پیدا نمود و آن واژه، "بصیرت" بود.
آن چه که باعث می شود تا اهمیت ولایت شناخته شود، چیزی که باعث می شود تا ولایت یزیدی و ولایت حسینی از هم بازشناخته شوند، چیزی که باعث می شود از ولایت علی به ولایت معاویه پناه نبرند، آن چیزی که باعث می شود تا ولایت فقیه را به ولایت شیطان نفروشند، "بصیرت" است.
بصیرت می تواند بی ولایت را به ولی برساند و بی بصیرتی نمی تواند ولایت مدار را حفظ نماید. ولایت مدارِ صرف، گوش به فرمان است و بصیر ولایت مدار، دل به فرمان. این بصیرت است که ولایت مدار را به درک شرایط و انتخاب روش صحیح و مناسب فرمان می دهد بی آنکه سردرگم بماند.
بصیرت بود که سلمان را به ولایت پیامبر اسلام و امیر المومنیان رساند و البته این ولایت بود که سلمان را سیراب می کرد. بصیر حامی ولایت است و ولایت سیراب کننده ی بصیر.
ولایت هدایت کننده ی حال افراد است و بصیرت تضمین کننده ی هدایت آینده ی افراد و این یعنی عاقبت به خیری تنها به ولایت نیاز ندارد، بلکه بصیرت را نیز کم دارد.
بصیران همراه امام شان می مانند و می جنگند و شهید می شوند ویا پیروز و بی بصیرتان همیشه عقب می مانند و تنها به عزا و جشنش می رسند.
و اما بصیرت چگونه حاصل می شود؟ این سوال بسیار مهمی است که به اندازه ی علمم به آن پاسخ می دهم:
1- اولین مسئله در داشتن بصیرت این است که چشم و گوش و دل انسان کور و کر و قفل نباشد و این یعنی تقوی لازم است و ایمان. این ایمان و تقوی است که مقدمات بصیرت را فراهم می آورد و گرنه با چشم کور چگونه می توان بینایی داشت؟!
2- مسئله ی مهم دیگر در بصیرت این است که چشم دل را باید از دوچیز نابجا دور نگاه داشت، یکی کینه و دیگری تعصب. کینه و تعصب نابجا می توانند به راحتی موجب شوند تا دریافت های مان از محیط به تحلیل های غلط آلوده شده و آن چیزی که دیده می شوند آن چیزی نباشند که وجود دارند.
3- بصیرت حاصل انصاف است و انصاف بدست نمی آید مگر این که انسان به راحتی بتواند از خودش فاصله بگیرد و خود را جای دیگران گذارد. تا وقتی که انسان تمام محیط را از دریچه ی کوچک چشم خود ببیند، نمی تواند به تمام ابعاد آن تسلط داشته باشد.
4- بصیرت فقط دیدن نیست بلکه دیدن صحیح و داشتن تحلیل مناسب است و تحلیل صحیح حاصل نمی شود جز با عقل و منطق. انسان بی منطق چون قادر به تحلیل صحیح مطالب نیست به بصیرت راه ندارد.
5- بصیرت بدون درک صحیح از ارزش زمان حاصل نمی شود. بصیرت یعنی به موقع سکوت کردن و دیدن و به موقع برخاستن و غریدن. چه بسا کسانی که زمان دقت کردن، حواسشان جای دیگر بود و زمان برخاستن، مبهوت و مردد بودند که چه باید بکنند. انسان بصیر حتی کوچکترین لحظات را وا نمی دهد تا حواسش از صحنه پرت شود. بصیرت یعنی زیر نظر داشتن همه، یعنی سر در گریبان خود فرو نکردن و کنج ازلت نگزیدن، یعنی چرب و شیرین را فریب نخوردن، یعنی گوش و زبان را به جای هم بکار نگرفتن.
6- بصیرت بدون گذشت و تحمل حاصل نمی شود. بصیرت با عصبیت حاصل نمی شود. انسان صاحب بصیرت، بد دفاع کردن را بر دفاع کردن ترجیح نمی دهد، چرا که بد دفاع کردن بدترین تخریب است. انسان صاحب بصیرت تحمل فحش ناسزا شنیدن به خود و عزیزانش را دارد تا در زمان مناسب، دفاع مناسب را انجام دهد و این اصل در سیره ی پیامبر خدا و ائمه در برابر ناسزاهای انسان های نادان، بارها به گوش همه ی ما رسیده است.
7- بصیرت یعنی فراتر از جماعت بودن و بصیر، اعتقادی به همرنگ جماعت بودن ندارد. بصیرت یعنی لخت دیدن وقایع، یعنی اضافات را از حقایق جداکردن، یعنی اصل و فرع را تشخیص دادن، بصیرت یعنی تشخیص بدون تأثیر گیری های بی ارزش از قبیل تأثیر گیری بر پایه ی نسب، نژاد، قومیت، ثروت، کمیت، ظواهر، تبلیغات و ضرب المثل های اشتباه و نمی توان از چنین ارزشهای غیر حقیقی تأثیر گرفت مگر با ایمان به وحدانیت الهی و این یعنی اعتقاد راسخ به توحید. یعنی همه چیز را از فیلتر خدا دیدن، یعنی همه چیز را با عینک دین دیدن و همه ی اینها یعنی بصیرت حاصل توحید است، بصیرت یعنی دیدن حقیقت و حقیقت نیز دیده نمی شود مگر با دیده ی حق بین. بصیرت واقعی و تضمینی حاصل نمی شود مگر در زمانی که وجود انسان در تمام زمان ها و مکان ها حاضر به درگاه وحدانیت خدا باشد و هیچ شاخص غیر الهی در نگاه و تحلیل انسان تأثیر سوء نگذارد.
در انتها از خداوند منان بهترین دعا را که همان عاقبت به خیریست طلب می کنم و می دانم که این خواسته، جز با ولایت حق و بصیرت حقیقی حاصل نمی شود.
بصیرت چشمه ولایت مداری
صبر و بصر مهلک است
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/22
9:41 ع
این روزها کمتر کسی را می بینیم که چون استاد مصباح، هم دوستان جانی و هم دشمنان خونی داشته باشد، کسانی که او را دوست می دارند آشکار به دوستی اش اعتراف می کنند و کسانی که وی را دشمن می دارند توان مخفی کردن تنفرشان را ندارند. قبلاً نیز مطلبی نگاشتم با عنوان "مصباح چراغ انقلاب" و بازهم بر همان حرفم هستم، چرا که ایشان به فرموده ی مقام معظم رهبری واقعاً جای بزرگی مانند شهید مطهری را پر کرده اند.
جدیداً کسانی که سالهاست با پرچم اصولگرایی قصد فتح تمام قلل قدرت را داشته اند نیز به استاد ما گیرداده اند، چرا که جبهه ی پایداری را رقیبی قدر قدرت یافته اند و آن را محصول تفکر انقلابی استاد مصباح می دانند و برای تخریب این جبهه از هر توهین و تهمتی به اعضای جبهه و رهبر آن مثل این که دریغ نمی ورزند. برای این که همه ی اعضای جبهه ی متحد اصولگرایی را بایک چوب ننوازم، می گویم که مراد اصلی ام آقای توکلی است و البته چون ایشان دو سه تن دیگرهستند که هم سایت دارند و هم کایت.
آقای توکلی اول فرض کرده اند که آقای مصباح در مورد احمدی نژاد اشتباه کرده اند و بعد هم از این فرض غلط به یک نتیجه ی غلط دیگر رسیده است که پس، جبهه ی پایداری نیز یک انتخاب غلط از سوی استاد مصباح است. بعید است کسانی مانند آقای توکلی متوجه سفسطه ی زشت خود نباشند ولی خب! چه می شود کرد، فرض می کنم که متوجه نبوده اند و ماباید روشن شان کنیم، گفتم که فرض!!
همه ی سیاسیون و حتی همه ی مردم همواره در حال تغییر هستند و تنها تفاوت تغییرات در جهت و سرعت آنهاست. مهم تر از خود تغییر این است که آیا این تغییرات به سمت مثبت است یا منفی؛ امروز همین تغییرات نیز در مورد آقای احمدی نژاد وجود دارد؛ قبلاً در مطلبی تحت عنوان "آقای احمدی نژاد بخواند" فهرستی از تغییرات ایشان را خطاب به خودشان برشمردم و مطالب دیگری را نیز همگام با تغییرات آقای احمدی نژاد نگاشته ام که ذکر یک یک آنها زمان بر است.
نکته ی مهم این است که تغییر موضع استاد مصباح براساس اشتباه ایشان نیست بلکه بر اساس سمت و سرعت تغییرات آقای احمدی نژاد است و چون بر فتوای امام عقل و امام امت، ملاک حال فعلی افراد است، ایشان در عین بصیرت و بدون هیچ لجاجتی شاخصها را زودتر از سایرین تشخیص داده و اعلام موضع می نمایند، هر چند اگر این تغییر موضع مورد سوءاستفاده ی افرادی مانند توکلی ها و لاریجانی ها و مطهری ها واقع شود.
والبته ما می دانیم چرا این افراد که ما اکنون ایشان را به سکوت معروفشان در فتنه ی 88 می شناسیم چرا با استاد مصباح رابطه ی خوبی ندارند، چرا که استاد مصباح طی سالیان اخیر و البته طی مواضع گفتاری و رفتاری خویش، هرگونه جریان های منحرفین، فتنه گران و ساکتین را به خوبی معرفی کرده و البته به کمک شادگردانش به خوبی مهار نموده اند. اکنون ساکتینِ جبهه ی متحد اصولگرایان دو روش متناقض را در پیش گرفته اند تا یا جبهه ی پایداری را مجبور به اتحاد نمایند و یا مورد تخریب و تردید قرار دهند که با نگاهی با سایتهای خبری خبرآنلاین (مربوط به آقای علی لاریجانی) و الف (مربوط به آقای توکلی) به خوبی قابل تشخیص است و البته مدیریت کلان در دو جبهه ی پایداری و جبهه ی متحد خلاف نظرات ساکتین است چرا که برخی بزرگان اصولگرایی در هر دو لیست جای دارند و در واقع نگرانی ساکتین از مهجوریت در لیست جریان پایداری است ولاغیر!
در نهایت، آرزو می کنم، خداوند منان، استاد مصباح را برای انقلاب حفظ کند و ایشان را مورد هدایت خاصه ی خود قراردهد و ما را نیز بهره مند از بصیرت مثال زدنی ایشان در تنگناهای تصمیم گیری بگرداند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/20
11:30 ص
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «ولا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر» این پرچم را برنمیدارد و به دوش نمیکشد، مگر کسی که این دو خصوصیت را داشته باشد: اولاً بصیرت دینی و استقامت ایمانی.
بحث این است که بصر بر صبر مقدم شده است و این نه از تصادف که از علم و حکمت حضرت امیر است. در فتنه ها باید ابتدا بصیر بود و بعد بر بصیرت صبر داشت و پایدار ماند اما اگر اشتباه فرض کنیم که باید صبرداشت و بصیر بود یعنی هر آن امکان دارد در جبهه ی مقابل حق قرار گیریم و چونان ساکتان صبر کنیم و ببینیم.
صبر بی بصیرت نه تنها ارزش ندارد که ممکن است مهلک باشد چرا که می تواند کسی را در لشکر یزید نگاه دارد تا شهادت حسین را ببیند بی آنکه بصیرت داشته باشد؛ و البته بصیرت بدون صبر نیز یعنی پایبند نبودن به دریافت ها و حقایق، ولی همانطور که حضرت امیر می فرماید، آنچه که باید ابتدا اتفاق بیفتد بصیرت است تا صبر پس از آن فایده داشته باشد و این یعنی بازهم اهمیت بصیرت تا ابتدا بدانیم و بعد بر دانسته ها بمانیم.
مطالب مرتبط:
بصیرت چگونه حاصل می شود؟!
بصیرت پیش نیاز ولایت مداری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/15
12:3 ع
بصیرت چگونه حاصل می شود؟ اگر چه در یکی از مطالب قبلی به آن اشاره کرده ام اما با توجه به این که این سوال بسیار مهم است، پاسخی را به اندازه ی علمم تقدیم می دارم:
1- اولین مسئله در داشتن بصیرت این است که چشم و گوش و دل انسان کور و کر و قفل نباشد و این یعنی تقوی لازم است و ایمان. این ایمان و تقوی است که مقدمات بصیرت را فراهم می آورد و گرنه با چشم کور چگونه می توان بینایی داشت؟!
2- مسئله ی مهم دیگر در بصیرت این است که چشم دل را باید از دوچیز نابجا دور نگاه داشت، یکی کینه و دیگری تعصب. کینه و تعصب نابجا می توانند به راحتی موجب شوند تا دریافت های مان از محیط به تحلیل های غلط آلوده شده و آن چیزی که دیده می شوند آن چیزی نباشند که وجود دارند.
3- بصیرت حاصل انصاف است و انصاف بدست نمی آید مگر این که انسان به راحتی بتواند از خودش فاصله بگیرد و خود را جای دیگران گذارد. تا وقتی که انسان تمام محیط را از دریچه ی کوچک چشم خود ببیند، نمی تواند به تمام ابعاد آن تسلط داشته باشد.
4- بصیرت فقط دیدن نیست بلکه دیدن صحیح و داشتن تحلیل مناسب است و تحلیل صحیح حاصل نمی شود جز با عقل و منطق. انسان بی منطق چون قادر به تحلیل صحیح مطالب نیست به بصیرت راه ندارد.
5- بصیرت بدون درک صحیح از ارزش زمان حاصل نمی شود. بصیرت یعنی به موقع سکوت کردن و دیدن و به موقع برخاستن و غریدن. چه بسا کسانی که زمان دقت کردن، حواسشان جای دیگر بود و زمان برخاستن، مبهوت و مردد بودند که چه باید بکنند. انسان بصیر حتی کوچکترین لحظات را وا نمی دهد تا حواسش از صحنه پرت شود. بصیرت یعنی زیر نظر داشتن همه، یعنی سر در گریبان خود فرو نکردن و کنج ازلت نگزیدن، یعنی چرب و شیرین را فریب نخوردن، یعنی گوش و زبان را به جای هم بکار نگرفتن.
6- بصیرت بدون گذشت و تحمل حاصل نمی شود. بصیرت با عصبیت حاصل نمی شود. انسان صاحب بصیرت، بد دفاع کردن را بر دفاع کردن ترجیح نمی دهد، چرا که بد دفاع کردن بدترین تخریب است. انسان صاحب بصیرت تحمل فحش ناسزا شنیدن به خود و عزیزانش را دارد تا در زمان مناسب، دفاع مناسب را انجام دهد و این اصل در سیره ی پیامبر خدا و ائمه در برابر ناسزاهای انسان های نادان، بارها به گوش همه ی ما رسیده است.
7- بصیرت یعنی فراتر از جماعت بودن و بصیر، اعتقادی به همرنگ جماعت بودن ندارد. بصیرت یعنی لخت دیدن وقایع، یعنی اضافات را از حقایق جداکردن، یعنی اصل و فرع را تشخیص دادن، بصیرت یعنی تشخیص بدون تأثیر گیری های بی ارزش از قبیل تأثیر گیری بر پایه ی نسب، نژاد، قومیت، ثروت، کمیت، ظواهر، تبلیغات و ضرب المثل های اشتباه و نمی توان از چنین ارزشهای غیر حقیقی تأثیر گرفت مگر با ایمان به وحدانیت الهی و این یعنی اعتقاد راسخ به توحید. یعنی همه چیز را از فیلتر خدا دیدن، یعنی همه چیز را با عینک دین دیدن و همه ی اینها یعنی بصیرت حاصل توحید است، بصیرت یعنی دیدن حقیقت و حقیقت نیز دیده نمی شود مگر با دیده ی حق بین. بصیرت واقعی و تضمینی حاصل نمی شود مگر در زمانی که وجود انسان در تمام زمان ها و مکان ها حاضر به درگاه وحدانیت خدا باشد و هیچ شاخص غیر الهی در نگاه و تحلیل انسان تأثیر سوء نگذارد.
در انتها از خداوند منان بهترین دعا را که همان عاقبت به خیریست طلب می کنم و می دانم که این خواسته، جز با ولایت حق و بصیرت حقیقی حاصل نمی شود.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.