91/1/25
2:50 ع
حتماً دیده ایم برخی افراد که به اصطلاح خیلی مدعی و مفتخر به ایرانی بودن هستند، مدام انقلاب و مسئولان را مورد نکوهش قرار می دهند که چرا جایگاه ایران را پاس نمی دارند؟! و بعد هم ایران ایران و کورش کورش و هخامنش هخامنش شان گوش فلک را کر می کند که ما الان باید چه و چه می بودیم و الان چه و چه هستیم و بعد هم مستقیماً دو سه نفر مقصر را معرفی کرده و شروع به توهین و ناسزا می کنند، اگر در حین سخن گفتن با اینان یکی دو کلمه ی عربی را در جمله ات به کار ببری به سان یک مورخ ادیب و متعصب ایرانی از تاریخچه زبان فارسی می گویند و ظلم هایی که زبان عربی به آن کرده است و بعد هم کلاً عرب را و هر متن عربی و هر عربی را فارغ از اینکه قرآن باشد یا نبی باشد یا ولی، همه و همه را محکوم می نماید.
همه ی اینها را که گفتم تا این گونه ایرانی بودن را رد کنم، آری! ایرانی بودن در این نیست که به عنوان یک ایرانی از وظایف امروزمان غافل شویم و مدام از گذشته و دیگران بگوییم و بنالیم؛ ایرانی بودن به این نیست که زبان فارسی را بخواهیم ولی جنس ترک بپوشیم! ایران را پاس داشتن به این نیست که منشور کورش را بین هزاران تزیینات و لوازم اروپایی و چینی قرار دهیم و بعد هم افتخار کنیم! ایرانی بودن این نیست که از لجاجت با عربی، کلماتی که حروف "گ"، "چ"، "پ" و "ژ" را بیش از سایر کلمات دارند را لقلقه ی زبان کنیم ولی وسایل الکترونیکی و خودرو و لوازم خانگی و فرش و ظرف و کفش و لباس مان منقش به made in iran نباشد.
ایرانی بودن به مسئولیت داشتن در برابر ایران است، نه بی مسئولیتی و طلبکاری، نه به غر زدن، ایرانی بودن به این است که ایران را از هیچ کشور دیگر کوچک تر ندانی و قدرش رابدانی، ایرانی بودن به این است که ایران را از پنجره ی دشمنان ایران نبینی و بدانی که منافع ملی ایرانیان را bbc دنبال نمی کند. ایرانی بودن به این است که بدانی بودجه ای که آمریکا و انگلیس برای ما تصویب می کنند برای حمایت و بزرگداشت ایران نیست؛ ایرانی متعصب بودن به این است که جنست را خودت مصرف کنی اگر حتی هیچ جای دنیا یک پول سیاه هم برایش ندهند، ایرانی بودن البته به احترام گذاشتن برای ایرانیان است نه اینکه جنست را برای مشتری داخلی بی کیفیت تر و گران تر از مشتری خارجی بسازی و بفروشی، ایرانی بودن به این نیست که کارگر غیر ایرانی را بر ایرانی ترجیح بدهی و یا این که پولت را بفرستی آن ور آبها تا خرج اشتغال کارگر غیر ایرانی شود، ایرانی بودن قواعدی دارد و شواهدی وگرنه ادعایش را که همه داریم، پس بیایید ایرانی واقعی باشیم نه فقط یک مدعی.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/13
9:26 ص
وقتی شرکت samsung که نه طبق موازین انسانی، که با همان تفکر منحط مادی و طبق اصول بازاریابی باید احترام همه ی مشتریانش را حفظ کند، تیزری سیاسی و طنز برای اسرائیل می سازد تا در جهت جلب رضایت بازار یک کشور کوچک نامشروع به نام "اسرائیل"، به یک کشور 75 میلیون نفری با یک بازار پر رونق توهین کند، شما بعد از دیدن فیلم بگویید:
آیا تحریم کردن این شرکت توسط خود مردم، کوچکترین خدمتی نیست که می توان به شخصیت خودمان انجام دهیم؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/6/24
12:42 ع
در سال 89 مطلبی را نوشته بودم خطاب به آقای احمدی نژاد با این عنوان که "بگذارید احمدی نژاد بخواند" و امروز که مرورش کردم انگار همین الان هم حرف ته دلم همان است که بود، نمی دانم چطور می توانم مطلبم را به ایشان برسانم ولی توکل بر خدا شاید خدا خواست و میسر گردید:
رییس جمهور عزیز! خدا شاهد است که طی این 6 سال که از ریاست جمهوریت می گذرد، چقدر برای بی خوابی ها و مظلومیت هایت، ناراحت شده ام، چقدر در مقابل انتقادها و هجمه های غیر منصفانه، با صبر و منطق سایرین را به رعایت انصاف دعوت کرده ام، بیان اینها نه از باب منت است که هدف اثبات نمک نشناس نبودن است. دکتر جان! من هرگز به مناظره ات ایراد نگرفته ام، هرگز به عامیانه صحبت کردنت انتقاد نکرده ام، هرگز از خاکی بودنت خجالت نکشیده ام، همیشه از احیای نام امام عصر در چهارگوشه ی دنیا احساس غرور و افتخار کرده ام، همیشه از زنده کردن نام عدالت در بین مظلومان و ظالمان به خود بالیده ام، اما...
اما آنچه که موجب دلگیریم شده است، این است که کسی حایل بین شما و ما شده است، کسی مانع بین شما و علما شده است، همان کسی که رییس دفتر شما شده است و دوستانش که انگار در دولت با تقسیم سلولی در حال زیاد شدن هستند، کسی که نه تولایش و نه تبرایش مشهود نیست، کسی که تولایش در ولایت پذیری مشکوک و تبرایش در برائت از مشرکان و منافقان مورد سؤال است، کسی که به احترام هیچکس دست از صحبت های غیر تخصصی اش برنمی دارد، کسی که فکر می کند در دین، در جامعه، در هنر، در فلسفه و در منطق کسی جلودارش نیست، کسی که اهل مناظره نیست و اهل مناقشه است، کسی که باعث شده است تا به رضایت علما کمتر اهمیت بدهی، کسی که باعث شد تا لفظ ایران در برابر کلمه ی اسلام قرار گیرد، کسی که با مردم غاصب اسرائیل ، شاه اردن و فتنه گران اگر دوست نباشد، حداقل دشمن نیست! کسی که اصرار دارد با هر کسی با هر فکر و عملی و هر ظاهر و باطنی دوست باشد! کسی که اصرار دارد کسی از او بدش نیاید! کسی که شما را کانالیزه می کند! کسی که مخالفانش را بر نمی تابد! کسی که اصرار دارد ایدوئولوژیست است! کسی که اصرار دارد مکتب ساز است! کسی که اصرار دارد برداشتش از اسلام را به همه قالب کند! کسی که اصراردارد حرف نو بزند، حتی اگر نوروز را با ماه رمضان یکی کند! کسی که به نظر می رسد تا ظهور انسان کامل، از هیچ عالمی پیروی نمی کند! کسی که به نظر می رسد، انسان کامل را بهانه ای برای خودرأیی، خود محوری و لجاجت خود قرار داده است! کسی که به نظر می رسد ولایت امام عصر را سدی در برابر ولایت فقیه می داند!
خلاصه آقای رییس جمهور عزیز! هر چه که به این دشمنِ دوست نما نزدیک می شوی، از علما و مردم و مسلمین جهان دور می شوی، آنقدر اسلام را ایرانی کرده که در دنیا بجای اسلام، مجبور به دعوت به عدالت شده اید! احمدی نژاد عزیز! باور کنید در عصر غیبت کبری، نوابی برای هدایت مستقیم شما وجود ندارد! این خود امام زمان است که به پیروان ولایت فقیه، با دست غیبی اش کمک می کند، نه مدعیان رابطه با امام عصر!
احمدی نژاد عزیز، کانالیزه نشو! نگذار خندقی بین شما و مردم و علما ایجاد شود! شمایی که هرگز هیچ مصلحتی و عدالتی را برای کسب مقام دنیا معطل نکردی، طعمه ی کسی نشو که هدف اولش پیروزی در انتخابات بعدی و جلب همه ی آراست! نگذار که برای خرید رأی هر کس و ناکسی، رأی مستضعفین و مؤمنان هدر رود! نگذار نیت الهی شما را خراب کنند! آیا کسی به شما نگفته است که مؤمنان و علما از شما دلگیرند! و یا شاید نوشته اند ولی از سد دفتر شما رد نشده است! احمدی نژاد عزیز! باور کنید تا ظهور انسان کامل، هدایت در تبعیت از همین ولایت فقیه است که مطمئناً تحت حمایت و هدایت انسان کامل است! احمدی نژاد عزیز! نکند کسی از اطرافیان شما خود را به جای نائب امام عصر یا پیغام رسان نائب ایشان، جا زده باشد! می دانی همان هایی را می گویم که مدعی شدند در پیرامون شما هاله ی نور بود! آقای احمدی نژاد من یقین دارم که امام زمان (عج)، کسی را که در سرزمین استکبار از حضرتش می گوید، مورد عنایت و حمایت قرار می دهد، اما این مسئله نیازی به طرح هاله ی نور ندارد! دارد؟! نکند بازهم متوهمان و مدعیان تبعیت مستقیم از امام زمان، با این هاله های متوهمانه، از ارادت واقعی شما به حضرت ولی عصر سوءاستفاده می کنند! شما را به خدا اگر از آقای جوادی آملی و شاگردانش در حفظ راز هاله ی نور امانت داری ندیدی، از طرح مسائل دینی با سایر علما منصرف نشو! قربانت بروم! گلایه نمی کنم چرا وقتی که گفتند این آقای مشایی موجب سرخوردگی دوستداران شما می شود، باور نکردید! اما به شدت گلایه می کنم از این که این واقعیت را می بینید و باور نمی کنید! آقای احمدی نژاد عزیز! از این که در یک ارکستر موسیقی می نشینید کسی به شما انتقاد نکرده و نمی کند، اما از اینکه آقای مشایی و دوستانش بخواهند به زور علما را هم موسیقی دان کنند، انتقاد دارم و این لجاجت را چیزی جز سوءقصدی شوم به رابطه شما و علما نمی دانم. آقای احمدی نژاد عزیز! به دو جبهه ای که دست در دست هم، رابطه ی شما را با علما تخریب می کنند، (جبهه یی که خود را اصول گرای واقعی می داند و در قم خانه کرده و جبهه ی مشایی) توجه داشته باش که خدای نکرده قیچی نشوی! آقای احمدی نژاد شکست فتنه گران و پیروزی شما، مدیون دعای همین علما و مؤمنین است نه مدیون مدعیان متوهم! نکند خود را به این جبهه وام دار بدانی!
آقای احمدی نژادِ عزیز! برگرد و غصه را در چشم حامیانت ببین! شما را به خدا بیش از این پشتوانه ی 40 میلیونی ات را به رضایتِ به قول خودت آن خس و خاشاکِ وطن فروش، نفروش! در این کشور هم ایرانیت سر جای خود است و هم اسلامیت، نیازی نیست کسی به نام مکتب سازی در توازن این دو دستکاری کند! آقای احمدی نژاد برگرد و چهره ی دوستان واقعیت را ببین! آیا هنوز آن لبخند رضایتِ زمانی که دست رهبر را می بوسیدی در سیمایشان می بینی!؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/12/27
10:43 ص
آیا انقلابی که همه ی ما به امام عصر متعلقش می دانیم، به کسانی سپرده می شود که به نام مبارک ایشان، مسخش کنند. مهمترین مبانی این انقلاب که آن را از سایر انقلابها متمایز می کند، اسلامی بودن و استکبار ستیزی و عدالت خواهی آن است و الا که در تمام انقلاب ها میهن دوستی همواره بوده و هست! آری همین مبانی اساسی یعنی اسلامیت، استقلال و عدالت دوستی است که این انقلاب را یک انقلاب جهانی می کند تا بستری برای انقلاب جهانی حضرت ولی عصر باشد.
انقلاب حضرت مهدی (عج) جهانی است و در مرزها نمی گنجد، ایشان یک مکتب جغرافیایی را به عنوان مکتب خود ارائه نمی دهد، ایشان تنها مکتبی را که معرفی می کند مکتب اسلام اصیل و ناب محمدی (ص) است.
حضرت صاحب زمان (عج)، می آید که عدل و قسط را در جهان برپا کند و الزام یک چنین حکومتی موضع گیری در برابر ظالمان عالم است، انقلاب جهانی حضرت ولی عصر می آید که ظالمان را خوار و خفیف کند و مظلومان را به حقشان برساند. انقلاب حضرت مهدی (عج) هرگز ظالمانی را که خون ملتهای مسلمان را در شیشه کرده اند، دوست نمی پندارد و با آنها بر یک هفت سین نمی نشیند!
انقلاب حضرت مهدی علیه السلام به هیچ ظالم و مستکبری بستگی ندارد و در برابر مستکبرین جهان قیام می کند. این انقلاب جهانی هرگز استکبار ستیزی خود را فدای عید نوروز نمی کند! این انقلاب با مردمی که غاصبند و سرزمین ملت دیگری را اشغال کرده اند، تا زمانی که به این رفتار خود ادامه می دهند دوستی ندارد!
حال دوباره سؤال می کنم، بر فرض اینکه فردی یا جریانی بخواهد با شعار مهدویت، این انقلاب جهانی استکبار ستیز دینی را به یک انقلاب بی خاصیت در برابر استکبار مبدل کند، آیا امام عصر می ایستد و تماشا می کند!؟
بر فرض اینکه یک جریان انحرافی بخواهد با شعار انسان کامل دوستی، ظالمان و دیکتاتورها را رسمیت و حقانیت ببخشد، آیا حضرت ولی عصر کوتاه می آید!
بر فرض این که افرادی با سوءقصد بخواهند به نام منجی، این مکتب اصیل اسلامی جهانی را به یک مکتب انحرافی- جغرافیایی تبدیل کنند، آیا منجی بشریت سکوت خواهد نمود؟! آیا ایشان در برابر بی اعتنای به فقه اصیل اسلامی و اهانت به فقها و علما در انقلاب خودش سکوت خواهد نمود؟!
هر چند که خداوند مردم را در سرنوشت شان مؤثر می داند اما بر فرض این که حتی مردم نیز اغوا شوند، آیا اهل بیت و معصومین (ص) اجازه می دهند کسی به نیابت از ایشان و با سؤاستفاده از غیبت ظاهری ایشان، هر منشی را به نام منش منجی باب کنند؟! نه! خداوند این باب را بسته است، چرا که این جریان، اعتماد مردم به اهل بیت را نشانه می گیرد! و هر جریانی که با اهل بیت درافتد می افتد! که اگر چه دیر و زود دارد، ولی بی سوخت و سوز است.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/12/24
12:14 ص
رییس جمهور عزیز! خدا شاهد است که طی این 6 سال که از ریاست جمهوریت می گذرد، چقدر برای بی خوابی ها و مظلومیت هایت، ناراحت شده ام، چقدر در مقابل انتقادها و هجمه های غیر منصفانه، با صبر و منطق سایرین را به رعایت انصاف دعوت کرده ام، بیان اینها نه از باب منت است که هدف اثبات نمک نشناس نبودن است. دکتر جان! من هرگز به مناظره ات ایراد نگرفته ام، هرگز به عامیانه صحبت کردنت انتقاد نکرده ام، هرگز از خاکی بودنت خجالت نکشیده ام، همیشه از احیای نام امام عصر در چهارگوشه ی دنیا احساس غرور و افتخار کرده ام، همیشه از زنده کردن نام عدالت در بین مظلومان و ظالمان به خود بالیده ام، اما...
اما آنچه که موجب دلگیریم شده است، این است که کسی حایل بین شما و ما شده است، کسی مانع بین شما و علما شده است، همان کسی که رییس دفتر شما شده است و دوستانش که انگار در دولت با تقسیم سلولی در حال زیاد شدن هستند، کسی که نه تولایش و نه تبرایش مشهود نیست، کسی که تولایش در ولایت پذیری مشکوک و تبرایش در برائت از مشرکان و منافقان مورد سؤال است، کسی که به احترام هیچکس دست از صحبت های غیر تخصصی اش برنمی دارد، کسی که فکر می کند در دین، در جامعه، در هنر، در فلسفه و در منطق کسی جلودارش نیست، کسی که اهل مناظره نیست و اهل مناقشه است، کسی که باعث شده است تا به رضایت علما کمتر اهمیت بدهی، کسی که باعث شد تا لفظ ایران در برابر کلمه ی اسلام قرار گیرد، کسی که با مردم غاصب اسرائیل ، شاه اردن و فتنه گران اگر دوست نباشد، حداقل دشمن نیست! کسی که اصرار دارد با هر کسی با هر فکر و عملی و هر ظاهر و باطنی دوست باشد! کسی که اصرار دارد کسی از او بدش نیاید! کسی که شما را کانالیزه می کند! کسی که مخالفانش را بر نمی تابد! کسی که اصرار دارد ایدوئولوژیست است! کسی که اصرار دارد مکتب ساز است! کسی که اصرار دارد برداشتش از اسلام را به همه قالب کند! کسی که اصراردارد حرف نو بزند، حتی اگر نوروز را با ماه رمضان یکی کند! کسی که به نظر می رسد تا ظهور انسان کامل، از هیچ عالمی پیروی نمی کند! کسی که به نظر می رسد، انسان کامل را بهانه ای برای خودرأیی، خود محوری و لجاجت خود قرار داده است! کسی که به نظر می رسد ولایت امام عصر را سدی در برابر ولایت فقیه می داند!
خلاصه آقای رییس جمهور عزیز! هر چه که به این دشمنِ دوست نما نزدیک می شوی، از علما و مردم و مسلمین جهان دور می شوی، آنقدر اسلام را ایرانی کرده که در دنیا بجای اسلام، مجبور به دعوت به عدالت شده اید! احمدی نژاد عزیز! باور کنید در عصر غیبت کبری، نوابی برای هدایت مستقیم شما وجود ندارد! این خود امام زمان است که به پیروان ولایت فقیه، با دست غیبی اش کمک می کند، نه مدعیان رابطه با امام عصر!
احمدی نژاد عزیز، کانالیزه نشو! نگذار خندقی بین شما و مردم و علما ایجاد شود! شمایی که هرگز هیچ مصلحتی و عدالتی را برای کسب مقام دنیا معطل نکردی، طعمه ی کسی نشو که هدف اولش پیروزی در انتخابات بعدی و جلب همه ی آراست! نگذار که برای خرید رأی هر کس و ناکسی، رأی مستضعفین و مؤمنان هدر رود! نگذار نیت الهی شما را خراب کنند! آیا کسی به شما نگفته است که مؤمنان و علما از شما دلگیرند! و یا شاید نوشته اند ولی از سد دفتر شما رد نشده است! احمدی نژاد عزیز! باور کنید تا ظهور انسان کامل، هدایت در تبعیت از همین ولایت فقیه است که مطمئناً تحت حمایت و هدایت انسان کامل است! احمدی نژاد عزیز! نکند کسی از اطرافیان شما خود را به جای نائب امام عصر یا پیغام رسان نائب ایشان، جا زده باشد! می دانی همان هایی را می گویم که مدعی شدند در پیرامون شما هاله ی نور بود! آقای احمدی نژاد من یقین دارم که امام زمان (عج)، کسی را که در سرزمین استکبار از حضرتش می گوید، مورد عنایت و حمایت قرار می دهد، اما این مسئله نیازی به طرح هاله ی نور ندارد! دارد؟! نکند بازهم متوهمان و مدعیان تبعیت مستقیم از امام زمان، با این هاله های متوهمانه، از ارادت واقعی شما به حضرت ولی عصر سوءاستفاده می کنند! شما را به خدا اگر از آقای جوادی آملی و شاگردانش در حفظ راز هاله ی نور امانت داری ندیدی، از طرح مسائل دینی با سایر علما منصرف نشو! قربانت بروم! گلایه نمی کنم چرا وقتی که گفتند این آقای مشایی موجب سرخوردگی دوستداران شما می شود، باور نکردید! اما به شدت گلایه می کنم از این که این واقعیت را می بینید و باور نمی کنید! آقای احمدی نژاد عزیز! از این که در یک ارکستر موسیقی می نشینید کسی به شما انتقاد نکرده و نمی کند، اما از اینکه آقای مشایی و دوستانش بخواهند به زور علما را هم موسیقی دان کنند، انتقاد دارم و این لجاجت را چیزی جز سوءقصدی شوم به رابطه شما و علما نمی دانم. آقای احمدی نژاد عزیز! به دو جبهه ای که دست در دست هم، رابطه ی شما را با علما تخریب می کنند، (جبهه یی که خود را اصول گرای واقعی می داند و در قم خانه کرده و جبهه ی مشایی) توجه داشته باش که خدای نکرده قیچی نشوی! آقای احمدی نژاد شکست فتنه گران و پیروزی شما، مدیون دعای همین علما و مؤمنین است نه مدیون مدعیان متوهم! نکند خود را به این جبهه وام دار بدانی!
آقای احمدی نژادِ عزیز! برگرد و غصه را در چشم حامیانت ببین! شما را به خدا بیش از این پشتوانه ی 40 میلیونی ات را به رضایتِ به قول خودت آن خس و خاشاکِ وطن فروش، نفروش! در این کشور هم ایرانیت سر جای خود است و هم اسلامیت، نیازی نیست کسی به نام مکتب سازی در توازن این دو دستکاری کند! آقای احمدی نژاد برگرد و چهره ی دوستان واقعیت را ببین! آیا هنوز آن لبخند رضایتِ زمانی که دست رهبر را می بوسیدی در سیمایشان می بینی!؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/8/22
11:54 ص
وقتی مسلمانیم، غیر ایرانیان را مسلمان نمی دانیم و وقتی ایرانی هستیم، مسلمانان را ایرانی نمی دانیم. انگار پنبه شده است هرآنچه که شهید مطهری با کتاب "خدمات متقابل اسلام و ایران"اش رشته بود. گویی دو گروهند که از کینهی یکدیگر، تیشه به دست گرفته اند و در جواب یکدیگر با هر ضربه ریشهی ایران و اسلام را باهم میزنند.
پای مدعیان ایران دوستی که می نشینی، سایهی هرچه عربِ مسلمان را با تیر میزنند و در این خصومت، حتی به کودکان عرب نیز به چشم دشمن مینگرند، گویی که اصلاً عرب آدم نیست، مواخذهی شان هم که میکنی، توجیه میکنند که اینان به پیامبر و معصومین نیز رحم نکرده اند و بعد هم آن طور به اعراب ناسزا میگویند که گویی برای پیامبر و معصومین که عرب بودند هم احترامی قائل نیستند. آن چنان به کودکان لبنانی، سوری و فلسطینی به چشم کین مینگرند که گویی به انسان نمینگرند.
از آن سووقتی که پای حرف مسلمانان دو آتشه مینشینی، با شنیدن کلمهی ایرانی، انگار به اسلامشان توهین کردهای. آن چنان در تقبیح تمدن ایرانیان قبل از اسلام، جدی بحث می کنند که گویی ایرانیان، جملگی دچار تمام رضایل اخلاقی بودهاند و از معرفت، یکتاپرستی، جوان مردی و تمدن کلاً به دور بودهاند. اینان در باطن خود، اعتقادی به خدمت متقابل اسلام و ایران ندارند و این رابطه را کاملاً یک طرفه میدانند، ولی افسوسشان از این است که دانشمندی مانند شهید مطهری این مسئله را قبول کرده است و گرنه قلباً ایران را بیارزش تر از آن می دانند که بتواند به اسلام کمک و یا خدمتی کرده باشد.
سالها بود که مباحثات جنجالی از سوی این دو دسته شنیده نمیشد ولی چند سالیست که زخم قدیمی دوباره سرباز کردهاست. این بار مدعیان ایرانی بودن، مدعی شدهاند که "اگر ایران نبود چیزی از حقیقت اسلام باقینمیماند" (و ندانستند که خداوند بر ملت ایران منت نهاد تا یاری کنندگان به دینش باشند و اگر ایران به این افتخار رسید، خداوند، سعادت یاری به دینش را به ملت دیگری عنایت می فرمود. اینان آن قدر بر این ادعا پیشروی کردند که معرفی مکتب اسلام را درجهی دوم و بعد از مکتب ایران معرفی کرده و مکتب ایران را کامل تر از مکتب اسلام دانستند. آن گاه که این مکتب معرفی شد مقاله ای با عنوان "آثار طرح مکتب ایرانی" نگاشتم تا بگویم که چه سنگی در چاه افتاده است. طرح مکتب مجعول ایران، به عنوان مکتبی کامل تر و مستندتر از مکتب اسلام، منجر به بروز اعتراضات داخلی و خارجی گردید گرچه اعتراضات داخلی هرگز منجر به توهین به ایران و ایرانی نمی شد اما اعتراضات خارجی حاوی توهینهایی به ملت ایران بود که البته
پیش بینی میشد. نمی دانم که حسن نصرالله چه گفته و یا منظورش چه بوده اما می دانم که هر کسی به کشورش و زبانش و آیینش عشق می ورزد و اگر کسی غیر مستقیم به آیین و غیرت کس دگیری بی احترامی کند، باید منتظر باشد که روزی دیگران آیین و غیرتش را زیر سئوال برند. جان کلام این که:
- خوب است مدعیان مکتب ایرانی، بدانند که مردم تمام کشورهای دنیا به کشورشان علاقه دارند و هیچ مردمی، کشور خود را در برابر کشور دیگری دوم نمیدانند، حتی اگر کشورشان فقیرترین و بدبخت ترین کشور دنیا باشد. اگر مدعیان مکتب ایرانی، واقعاً به منظور معرفی اسلام، مکتب ایران را علم کردهاند و دنبال پیشرفت اسلام هستند، باید بدانند که وقتی یک مکتب جغرافیایی شد، صرفاً در همان محدودهی جغرافیایی کاربرد خواهد داشت و مردم هر کشوری برای خود کسر شأن می دانند که مکتب خود را رها کنند و از مکتب کشور دیگری پیروی کنند. اینان فراموش کرده اند که اگر کورش پیامبر بوده است؟! پیامبر اسلام، خاتم المرسلین بوده است و دین اوست که نزد خدا دین است و همه باید از آن تبعیت کنند. اینها با طرح این مکتب نه تنها به اسلام کمک نکردهاند، در جهت تضعیف کشور گام نهادند، چرا که آن هنگام که کشوری احساس کرد، کشور دیگری خود را مالک و سردسته کیشش میداند، ناراحت میشود و این چنین روابط با کشورهای مهم مسلمان که به جهت کثرت منافع مشترک سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی بی نظیر است، تیره می گردد.
- مدعیان اسلامی که ایران را عاجزتر از این می دانند که به اسلام کمکی کرده باشد، بدانند که همانطور که انسان با قرض الحسنه به خدا پول قرض می دهد و با صدقه، خدا را یاری می کند، می تواند با یاری پیامبر و ائمه، دین خدا را یاری کند. اینان نباید از این که کسی به ایرانی بودن خودش افتخار کند، برآشفته شوند و تکفیرش کنند بلکه می توانند از این حس به عنوان یکی از علائم ایمان، فرد وطن دوست را به اسلام نزدیکتر نمایند.
یادمان باشد که ایرانی ملتی بوده که همواره سایر ملتها را محترم شمرده و همواره تسلیم حق و ایستاده در برابر ظلم بوده و این که اسلام آیین همهی ملتهاست و دینیست جهانی، نه متعلق به یک ملت و کشور و امام زمان (عج) نیز نه برای مکتب ایرانی که برای مکتب اسلام قیام خواهد کرد، نمیشود مدعی امام زمان دوستی بود ولی مکتب جهانی اسلام را به یک مکتب جغرافیایی تنزل داد.
89/7/4
12:47 ع
مدعیان مکتب ایرانی و آنهایی که در پاسخ به مدعیان مکتب ایران، ایران را بی ارزش و ایرانی بودن را فاقد افتخار می خوانند، خواسته یا ناخواسته، اسلام و ایران را در برابر هم قرار داده اند. کسانی که هر جا لفظی از ایران، کورش، فرهنگ ایرانی، تاریخ ایران و ... به کار می رود، گوینده را مخالف اسلام معرفی کرده و متهم به جایگزینی کورش به جای پیامبر اسلام و ائمهی هدی می نمایند و با هرگونه افتخار به ایرانی بودن و یاد از ایرانیان موفق و نیکنام مخالفند و فورا آنان را تکفیر می نمایند، در عمل به مدعیان مکتب ایرانی کمک می کنند.
قابل توجه این دوستان است که: شهید مطهری کتابی با عنوان خدمات متقابل اسلام و ایران نگاشت و این دو را بجای این که از یکدیگر دور نماید به هم نزدیک نمود و خود در آثار دیگر نیز به ایرانی بودن خود افتخار نموده است بدون اینکه برای ایران مکتبی مجزا و تقابلی در برابر اسلام قائل شده باشد. به عنوان مثال در بخش معرفی آثار شهید مطهری در خصوص کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران در سایت شهید آوینی به نشانی:
http://www.aviny.com/occasion/Enghelab_Jang/motahari/89/MoarrefiKotob.aspx
آمده (که به همین مضمون در بسیاری از سایتها و منابع معتبر دیگر طرح گردیده است و البته چه بهتر که به خود کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران مراجعه گردد):
خدمات متقابل اسلام و ایران :
دارای سه بخش می باشد . در بخش اول به این پرسش پاسخ داده شده است که ایا هیچ گونه تضاد و تناقضی میان احساسات مذهبی و احساسات ملی ما ایرانیان وجود ندارد یا اینکه اساسا دارای دو نوع احساس متضاد ( مذهبی و ملی ) می باشیم ؟
بخش دوم متکفل پاسخ به پرسش دیگری است و آن اینکه دین اسلام آنگاه که در 14 قرن پیش به ایران وارد شد ، چه تحولات و دگرگونی هایی در میهن ما به وجود آورد و آیا اصولا ورود اسلام به ایران برای این کشور موهبت بود یا فاجعه ؟ فصل « کارنامه اسلام در ایران » در واقع ماحصل و نتیجه نهایی مباحث طرح شده در این بخش است . در این فصل رهاوردهای ارزشمند اسلام برای ایران بیان شده است .
در بخش سوم به پرسش دیگری پاسخ داده شده است و ان اینکه ایرانیان چه نقشی در راه نشر و بسط تعالیم دین اسلام داشته اند و انگیزه ایرانی در این خدمات چه بوده است ؟
با مطالعه کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ، خواننده به این نتیجه روشن دست خواهد یافت که « مسائل مشترک اسلام و ایران هم برای اسلام افتخار آمیز است هم برای ایران ، برای اسلام به عنوان یک دین که به حکم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته خویش ساخته است ، و برای ایران به عنوان یک ملت که به حکم روح حققت خواه و بی تعصب و فرهنگ دوست خود بیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است .»
یک ایرانی مسلمان همانطوری که از مسلمان بودنش در جهت کارو خدمت خالصانه می تواند استفاده کند میتواند از نیروی حب وطن که از نشانه های ایمان نیز هست، انگیزهای برای آبادانی وطن و خدمت به هموطن داشته باشد. بالاخره در این کشور همه که مسلمان دوآتشه نیستند فقط برای خدا و خالصانه کار کنند، اصلا برخی دینشان غیر اسلام است، آری برخی هم به قصد آبادانی کشور و خدمت به هم وطن کار میکنند که البته همان هم در نهایت به نفع اسلام تمام میشود و چه بسا این افراد به اسلام تقابل نداشته و روزی به آن نزدیک شوند.
بالاخره وقتی اسلام و ایران را با هر انگیزهای در مقابل هم قرار می دهیم، خواه یا ناخواه در باب تضعیفشان گام نهاده ایم.
مطمئنا طرح بحث مکتب ایرانی مذموم بوده و حقیر نیز قبلا مقاله ای در خصوص آثار طرح این مطلب نگاشتهام، ولی از سوی دیگر باید مراقب بود که در تحلیل و رد باب مکتب ایرانی از آن سمت بام هم نیفتیم و خودمان نیز ایران و اسلام را در برابر هم قرار ندهیم که در عمل همان اثر و عواقب منفی را خواهد داشت، همان اشتباهی که از سوی برخی مداحان بزرگ و مذهبیون مطهری نشناس هرروزه اتفاق میافتد.
89/6/30
1:50 ع
به گزارش نهال نیوز به نقل از همت همزمان با بازگشت منشور کوروش به کشورمان برخی رسانهها با شیطنت سعی کردهاند این میراث ملی و فرهنگی ایران زمین که نشان از آزاد منشی و صلح جویی و منطق بیدار و دشمن ستیزی ایرانیان است را زیر سوال ببرند. هر جامعه و تمدنی از تاریخی شکل گرفته است که حکایت از فرهنگ و بینش مردم آن سرزمین دارد که در این میان تمدن چند هزار ساله ایران مهد فرهنگ و تمدن است. می دانیم که در ابتدای هر ملت و قومی آن چیزی که چهره آشکار می کند فرهنگ است و همه ملتها با فرهنگشان شناخته میشوند. این رسانهها با انتخاب گزینشی بیانات رهبر معظم انقلاب در همدان و برخی دیگر از شهر ها در راستای تخریب مواضع دولت، احساس میهندوستی و غرور ملی ناشی از آن را حاصل تفکرات بعضی اشخاص خاص عنوان کردند! و به بیانات ایشان در همدان اشاره کردند که فرموده بودند:"البته من افتخار نمیکنم که اینجا پایتخت مادها یا پایتخت تابستانی هخامنشیها بوده.."،.. "سعی دارند اندیشه دولت خارج از دایرا اندیشه رهبری نشان دهند. البته فرنگیها اصرار داشتند هخامنشیها را بالا بیاورند و مطرح کنند و کوروش و داریوش را اولِ تاریخ بدانند". این در حالی است که این رسانه ها شهر همدان را معادل سرزمین ایران قرار دادهاند و تمدن اصیل ایرانی را با تمدن بعضی شهرها همچون همدان مقایسه کردهاند. حال اگر همین رسانه ها به برخی بیانات رهبر معظم انقلاب توجه کنند به این مطلب میرسنند که ایشان در صحبت از فرهنگ و تمدن اصیل ایرانی بیانات واضح و روشنی داشته اند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: اسلام و آداب و فرهنگ اسلامی، جزو فرهنگ ملی ماست. «ملی» در اینجا، مقابل «اسلامی» نیست؛ عین همان اسلامی است. من به زبان خودم افتخار میکنم؛ من به فرهنگ خودم افتخار میکنم؛ من به وطن و کشور و گذشته ی خودم افتخار میکنم همین چند روز قبل، یکی از چهره های سیاسی ما به یکی از کشورهای مطرح اسلامی رفته بود - که من نمیخواهم اسم بیاورم - رئیس جمهور آن کشور جلوی حضار غیرایرانی و غیربومی آن کشور، که از کشورهای اروپایی بودند - نه در جلسه ی خصوصی که حمل بر مصانعه و تعارف شود - گفته بود که ما مسلمانها به ایران افتخار میکنیم؛ کشور و سرزمین ما سرزمین هنر است. یعنی هنر جهانی از هزار سال به این طرف، در مجموع مدیون ماست، مدیون زبان فارسی است، مدیون هنرمندان ایرانی است. بدترین مشکل یک کشور این است که تمدن و هویت خود را فراموش کند. ما باید امروز درصدد ساختن تمدن خود باشیم و باور کنیم که این ممکن است. من همین جا اشاره بکنم به این بناهای باستانی مربوط به قبل از اسلام؛ تخت جمشید و بقیه چیزهائی که در این استان است...یک جنبه وجود دارد و آن این است که این بناها محصول سرپنجه هنرمند ایرانی است؛ محصول فکر راقی و روشن بین ایرانی است در سالها و قرنها پیش از این. هر کس بخواهد هویت حیثیت و هویت ملت ایران را مخدوش کند، مورد تنفر ملت ایران است. از نقاط قوت ملت ایران عبارت است از سابقه کهن و ریشه دار تاریخی، فرهنگی، علمی و غیره که در وجود آن تردیدی نیست. ملتی که تازه امروز از زیر بوته بیرون آمده و تبدیل به یک ملت شده و فاقد گذشته و سابقه و علم و فرهنگ بزرگان است، نمی توان با ملتی مقایسه کرد که روزی بزرگترین دانشمندان دنیا از آن او بوده اند و این امتیاز هم نه یک بار و دوبار، که قرنهای متمادی مربوط به او بود. خدا این ملت را می شناخت که مسئولیت احیای دوباره اسلام و زنده کردن قرآن و ارزشهای اسلامی را بر دوش او گذاشت. هویت جمعی ملت ایران هم از لحاظ ملی هم از لحاظ اسلامی و از لحاظ جهانی اهمیت دارد. سخن آخر: 1- بازگشت منشور کوروش به ایران را نباید با نگاه به یک شی قدیمی اشتباه گرفت بلکه در حال حاظر که کشورمان در معرض بیشترین تهمتها و دروغپردازیهای رسانهای غرب و شرق قرار دارد تا ایران اسلامی را کشوری فاقد تمدن و بیفرهنگ و وحشی معرفی کنند این حرکت و مطالب درون منشور کوروش که در آن مطالب مفید گفته شده است را میتوان به رخ بیگانگان کشید. مگر نه آن است که مولای متقیان امیرالمومنین فرمودند: "انظر ما قال و لا تنظر من قال" بنگرید که سخن چیست و نه گوینده خبر. 2- بیان و منش رهبر معظم انقلاب را نباید بر اساس مصالح و منافع خود تعریف کرد. چرا که نشان دادن چهره رهبری با انتخاب گزینشی سخنان ایشان، نتیجهای جز تحریف سخنان و انتقال ناصواب دیدگاهشان چیزی را به همراه نمیآورد.(لازم است متذکر شود انتخاب برخی از سخنان معظم له در اینجا برای نشان دادن جامع بودن فرمایشانت ایشان است) 3-البته به نظر میرسد که هدف تعداد محدودی از سایت های خبری که با انتخاب گزینشی برخی از سخنان رهبر معظم انقلاب کرده اند، جهت دار بوده است چرا که نتیجه این اقدام چیزی جز اختلاف در صفوف مردم و ملت ایران اسلامی نبوده و در شرایطی که حضرت آیت الله خامنهای(حفظه الله) همه را به اتحاد و یکپارچگی در شرایط کنونی دعوت میکنند این گونه اقدامات به تخریب و آسیب رساندن جبهه مردم میشود چرا که لازمه وحدت، حفظ یکپارچگی ایران اسلامی است. میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
(بیانات در مراسم تنفیذ حکم دورهی دوم ریاست جمهوری آقای «هاشمی رفسنجانی»-12/05/1372)
(بیانات در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان-17/04/1383
(بیانات در دیدار جمعی از مهندسان و محققان فنی و صنعتی کشور-05/12/1383)
(بیانات در دیدار با اعضای کنگره شعر حوزه-1370)
(بیانات در دیدار برگزیدگان المپیادهای جهانی-1381)
(بیانات ایشان در شیراز)
(بیانات در دیار پرسنل هوایی-1380)
بیانات در دیدار ارتشیان-1373
(سخنرانی در دیدار با آزادگان-1369)
(در دیدار با جوانان اصفهان-1380)
همچنین اقدام ارزشی و نمادین احمدی نژاد در به انداختن چفیه که نماد اسلام، مقاومت و ایثارگری بر گردن کوروش و کاوه آهنگر، نشان از آمیخته بودن فرهنگ اسلام با فرهنگ ایرانی است.