92/2/8
9:31 ع
مدتی است آنهایی که زمانی جزء مدافعان پروپاقرص برنامه های مختلف سیاسی و اقتصادی دولت بودند، در انتقاد به همان برنامه ها که زمانی با سکوت و یا تقریر آنها را تأیید می کردند، گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند. یکی از مواردی که اخیراً مورد انتقاد حتی اصولگرایان و استکبار ستیزان قرار گرفته است بحث سیاست خارجی فعال احمدی نژاد و به خصوص طرح مسئله هلوکاست است که اخیراً از سوی دکتر حداد عادل و دکتر ولایتی بیان گردید. البته بیشتر کسانی که به سیاست طرح هلوکاست توسط احمدی نژاد انتقاد می کنند، عنوان مسئله را تکذیب هلوکاست می نامند و حال این که همگی یادمان هست که احمدی نژاد با دو سوال بحث هلوکاست را طرح می کرد یک سوال با پاسخ تایید هلوکاست و دیگری هم با رد آن.
من این مسئله را از چند جهت به صورت مختصر مورد بررسی قرار می دهم:
با توجه به این که اسرائیل طی دهه های اخیر خبیث ترین و عنود ترین دشمن ما بوده است، گمان نمی کنم اقرار به دشمنی با چنین دشمنی و برانگیختن نظرات جهانیان علیه او و حامیان او موثرترین و انقلابی ترین سیاست ممکن نبوده باشد، و این که طرح بحث هلوکاست موجب تضعیف پایگاه اسرائیل در نگاه ملت ها و حتی بسیاری از دولتها گردید تا آنجا که اسرائیل در پاسخ به این مسئله دست به اقداماتی زد که خود را تا مرز یک کشور دیوانه و جانی در نظر جهانیان مطرح نمود که نمونه اش را در کار مسخره شان در سازمان ملل شاهد بودیم.
برانگیختگی و آشفتگی اسرائیل در این مدت اینقدر زیاد شد که بارها در حملات و اقدامات وحشیانه خود علیه فلسطین و لبنان با شکست های چندروز مفتضح شد و میزان عصبیت در کشور اسرائیل در پی سیاست فعال خارجی احمدی نژاد در خصوص اسرائیل، این حرامزاده ی جغرافیایی را تا مرز اغتشاشات و اختلافات شدید درونی و حتی بروز شکافهایی با مسئولان دولت آمریکا پیش برد.
براساس قرآن کریم مسلمان نمی تواند اشداءعلی الکفار نباشد، آنهم علیه کفاری که شمشیرشان را در مقابله با انقلاب اسلامی، مردم، نخبگان و مسئولان از رو بسته اند، نه تنها طرح هلوکاست که حتی طرح دشمنی با اسرائیل نیز صحیح و قابل تمجید است.
بحث بسیار مهم دیگر این که یادمان نرود که اگر رییس جمهور تنها دوسوال را در مورد هلوکاست مطرح کرد، رهبر معظم انقلاب علناً اعلام حمایت از تمام دشمنان اسرائیل را به هر نحو ممکن اعلام کردند و امام خمینی و شهید مطهری نیز به صراحت در مقابل اسرائیل اعلام موضع شدید و حتی تهاجمی می کردند، پس چگونه منتقدان به مسئله طرح هلوکاست می توانند تناقض انتقاد خود را با مواضع صریح رهبران انقلاب اسلامی ایران در خصوص اسرائیل توجیه نمایند؟!
آنهایی که به سیاست های فعال احمدی نژاد در خصوص طرح مسئله ی هلوکاست انتقاد می کنند، بخش زیادی از مشکلات کشور را ناشی از آن مسئله و تحریم های ناشی از آن قلمداد می کنند و البته این مسئله نه تنها در منتقدان احمدی نژاد، که متأسفانه در خود احمدی نژاد نیز به چشم می آید و حال این که اگر در این میان اشتباهی رخ داده باشد عدم تناسب سیاست های داخلی و سیاست های خارجی دولت است.
اگر دولت آن قدر که در سیاست های خارجی خود فعال و مقاوم عمل نمود، همانقدر نیز در مسائل داخلی و اداره مملکت به مقاومت قائل بود، اکنون وضعیت طور دیگری بود. اگر ما همانطوری که در برابر تحریم بنزین عمل کردیم در برابر سایر تحریم ها نیز قوی عمل می کردیم، اکنون با همان ادامه ی طرح هلوکاست، این اسرائیل بود که در بحران های داخلی غرق شده بود نه این که ما مجبور بشویم مشکلاتمان را در نقاط قوتمان بجوییم!!
بحث بسیار مهم دیگر که یک بحث اخلاقی است، دقت در اظهار ندامت ها و برائت هاست. به کرار دراحادیث وارد شده است که کسی که در کار خوب دیگری خوشحال می شود در ثوابش شریک است و یا این که همان طوری که پشیمانی از گناه موجب پذیرش توبه و بخشش گناهان است، پشیمانی از کار صواب و ثواب نیز موجب زایل شدن اجر آن است؛ پس توصیه ی حقیر به بزرگان این است که انتقادهایی که از احمدی نژاد دارند را بر اساس انصاف طرح نمایند و موجب زایل شدن شخصیت و اعتبار دنیوی و اخروی شان نشوند.
برچسب های مرتبط: مقام معظم رهبری انتخابات تحریم اقتصاد مقاومتی حداد عادل
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/6
1:36 ص
اگر چه در رسانه های مختلف عوامل مختلفی را برای تورم و گرانی های موجود ذکر می کنند، ولی بسیاری از این ارزیابی ها غیرجامع، یکسویه و بدون راه حل انجام می شوند، که بر آن شدم تا مختصراً به عوامل اصلی دخیل در گرانی ها و ارائه پیشنهادهای کاربردی در خصوص هرکدام بپردازم، پیشنهادهایی که امیدوارم رییس جمهور جدید برای تحقق آنها برنامه داشته باشد:
1- عدم هدایت و مدیریت نقدینگی: یکی از عوامل مهم تورم در بخش های مختلف، دورشدن بانک از کارکرد اصلیش در مدیریت و هدایت نقدینگی است. اصلی ترین کارکرد بانک این است که نقدینگی مازاد را جمع آوری و به دست بخش های مفید تولید و تأمین نیازهای مردم برساند ولی عملاً مدیریت دستوری و غیرعلمی بانکها موجب شده است نه کسی حاضر به سپرده گذاری در بانک باشد و نه بانک ها پول چندانی برای تأمین نیازهای واقعی و مفید داشته باشند و عملاً نقدینگی به سمت دلالی ها و بخش های غیرتولیدی و مضر حرکت و موجب گرانی و تورم گردیده است.
پیشنهاد: مدیریت علمی و البته اسلامی بانکها می تواند کارکرد اصلی بانک را به او برگرداند، در صورتی که مثل تمام دنیا نرخ سودبانکی تابعی از نرخ تورم تعریف گردد و این کار در مقاطع کوتاه مدت مانند 2 ماهه انجام گردد عملاً نقدینگی مازاد به بانک ها رفته و در همین فواصل دوماهه، نرخ سود بانکی به تبع نرخ تورم کاهش می یابد، بانکها نیز امکان توزیع آنها را برای تسهیلات سرمایه در گردش و توسعه صنایع و موارد ضروری مردم مانند مسکن و ازدواج را دوباره پیدا می کنند و از حمله نقدینگی به بخش های واسطه گری جلوگیری می گردد.
2- افزایش نقدینگی: اگر رشد نقدینگی به همراه رشد اقتصادی باشد مشکلی وجود ندارد ولی وقتی که بدون رشد اقتصادی نقدینگی افزایش می یابد عملاً نقدینگی موجود بین همان سرمایه و کالاهای موجود تقسیم و موجب گرانی می شود. عواملی که موجب افزایش نقدینگی گردیده اند عبارتند از: افزایش درآمد نفتی و سرازیر کردن آنها به بازار، هدفمندی یارانه ها به نحوی که افزایش هزینه های انرژی به مراتب کمتر از مبلغ یارانه نقدی بود و عدم سودآوری بخش های تولیدی که موجب خروج نقدینگی از این بخش ها به بخش های واسطه گری گردید.
پیشنهاد: باید با تزریق های نابجای نقدینگی به اقتصاد به خصوص در تنظیم بودجه مخالفت گردد و دیگر نباید دست دولت را در تنظیم بودجه های انبساطی بازگذاشت.
3- افزایش قیمت ارز: جمع دو عامل قبل، یعنی نقدینگی مازاد افزایش یافته و عدم هدایت آنها به تولید موجب گردید تا نقدینگی به سمت های دلالی برود و با توجه به رکودنسبی در بازارهای مسکن و خودرو، این نقدینگی به سمت بازار سکه و ارز گردید. افزایش قیمت در بخشهای دیگر تنها موجب افزایش قیمت همان بخش می گردید اما افزایش قیمت ارز موجب گرانی کلیه ی اجناس وارداتی و رقبای داخلی آنها و کالاهای با قابلیت صادرات گردید و این یعنی یک تورم گسترده و دومینویی و لجام گسیخته که درادامه موجب تورم همان بخشهای راکد مانند مسکن و خودرو نیز گردید.
پیشنهاد: همانطوری که در تعریف این عامل آمده است، کنترل قیمت ارز با کنترل 2 عامل نقدینگی و هدایت آن به بخشهای غیرمخرب و مفید میسر است.
4- تزریق ارز: دولت ها برای تأمین هزینه های ریالی خود و ایجاد تعادل در بازار ارز،همواره ارز تزریق می کردند و به جای آن ریال می ستاندند. تزریق ارز به بازار موجب می گردید تا دولت به صورت مصنوعی ارزش پول ملی را حفظ نماید و این ارزش مصنوعی یک پتانسیل بهم ریختن بازار در خود مخفی می کرد.
پیشنهاد: دولتها باید با رشد واقعی اقتصاد از طریق حمایت از تولید، موجب افزایش درآمد ملی و در نتیجه افزایش ارزش پول ملی گردند تا نیازی به تزریق ارز برای حفظ مصنوعی ارزش پول ملی نداشته باشند.
5- تحریم فروش نفت: تحریم فروش نفت باعث شد تا درآمد ارزی دولت در بخش نفت و گاز تا 50 درصد کاهش یافت و عملاً دولت با کاهش ارز برای تزریق به بازار و حفظ مصنوعی ارزش پول ملی مواجه شد و عملاً دولت نتوانست مثل همیشه ارزش واقعی پول ملی را در پس تزریق ارز مخفی نگه دارد و با کاهش ارزش پول ملی، گرانی و تورم در کشور در پی تحریم فروش نفت و گاز، افزایش یافت.
پیشنهاد: عدم وابستگی به درآمد نفتی به راحتی کشور را در برابر تحریم های نفتی واکسینه می کند و درآمد جایگزین نیز مانند تمام کشورهای دیگر می تواند مالیات باشد. تنظیم راهکارهای دقیق برای ثبت تمام معاملات و جابجایی ها و درآمده می تواند دولت را در اخذ مالیات از اقشار مختلف یاری بخشد نه این که مثل اکنون بیشتر مالیات کشور از سوی حقوق بگیران از طبقات کارمند و کارگر پرداخت گردد و طبقات دیگر عملاً یا مالیات پرداخت نمی کنند و یا به مراتب مالیات کمتری به نسبت درآمد خود می دهند.
6- تحریم بانک ها و واردات کالاها: تحریم بانک ها و واردات کالا موجب گردید که عملاً هم وارد کردن کالا با سختی زیادی مواجه شود و هم انتقال پول و این دو در کنار هم موجب کاهش و قطع عرضه در برخی از بخشها مانند قطعات خودرو و علوفه و دان و... گردید که به تبع آن صنایع خودروسازی و مرغداری ها در تولید مرغ و خودرو با مشکل مواجه شدند و همین مسئله موجب 3 برابر شدن قیمت مرغ در مقطعی و 2 برابر شدن قیمت خودرو گردید.
پیشنهاد: همانطوری که با شکایت به پیگیری های حقوقی بانک ملت، این بانک از فهرست تحریم شدگان حذف و مستحق دریافت خسارت گردید، سایر بانکها نیز می توانند با پیگیری های حقوقی تحریمهای غیرقانونی را محکوم نمایند و این که سایر روشهای انتقال پول باید ابداع و یا کشف شوند و در کنار آنها باید به اقتضای اصول اولیه اقتصاد مقاومتی نیاز ما به واردات حذف گردد، به راستی کشوری با این همه منابع چرا باید برای تأمین علوفه و یا مواد غذایی یا سایر مایحتاج ضروری خود محتاج بیگانگان باشد؟!!
7- رانت های واردات: بخشی از گرانی های ما مربوط به مسئله رانت های واردات است. وقتی یک یا چند نفر واردات انحصاری چیزی را برعهده می گیرند عملاً دولت ریش و قیچی ملت را به دست ایشان داده است ولی اگر مراجع وارداتی متعدد و غیرانحصاری باشند عملاً فضای رقابتی بین ایشان نمیگذارد که هیچ یک از انحصار خود برای گران کردن استفاده کنند. پارسال در بحث گران شدن دان مرغ عملاً همین اتفاق رخ داد چرا که دولت واردات این کالای استراتژیک را به 4 یا 6 واردکننده منحصر کرده بود.
پیشنهاد: دولت باید از هرگونه سپردن انحصار واردات خودداری نماید و باید بازارها و منابع خرید خود را به سطحی افزایش دهد که همواره از دسترسی به نیازهایش از طریق مجاری معتبر اطمینان داشته باشد.
8- قوانین اشتباه: در مدتی که گرانی ها را تجربه می کردیم بعضاً به راه حلهایی می رسیدیم که اجرای آنها با قوانین جاری کشور منافات داشت، مثلاً در حالی که تولید کنندگان لبنیات به خاطر صرفه ی صادرات محصولات خود را یا به بازار داخلی نمی دادند و یا با افزایش های قیمت مکرر آن را گران می کردند، تنها راه کنترل و محدودیت صادرات بود ولی قانون دست دولت را در استفاده از این ابزار می بست.
پیشنهاد: قوانینی که در کنترل تورم و گرانی نقش مانع را ایفا می کنند و یا با اقتصاد مقاومتی در تضادند و یا امکان و سرعت انعطاف پذیری را از مدیریتِ دولت می گیرند باید شناسایی و با همکاری مجلس و دولت اصلاح گردد.
9- نظارت: بحث نظارت در تنظیم بازار عملاً بعد از عوامل اصلی قرار می گیرد ولی دولت ها آن را در صدر اقدامات خود قرار می دهند و معمولاً هم در خصوص آن دچار افراط، تفریط، اشتباه و کارمقطعی می شوند. به عنوان مثال، در مواردی که جنسی از مبادی تولید یا واردات گران می شود، با نظارت به دنبال ارزان کردن آن از مبادی توزیع می گردند و با تشدید نظارت در محل توزیع، تنها موجب ایجاد بازار سیاه و تشدید گرانی ها می شوند و یا در جایی که تجار، محتکران و یا وارد و صادرکنندگان، منافع شخصی خود را آنهم از راه های غیرقانونی و نامشروع دنبال می کنند، آنقدر کند و سهل گیرانه عمل می شود که عملاً هیچ بازدارندگی ایجاد نمی گردد.
پیشنهاد: ایجاد تعادل در بحث نظارت و امکان نظارت دقیق با داشتن بانکهای اطلاعاتی مشرف بر تمام معاملات، تشخیص صحیح محل اعمال نظارت، می تواند بازار را از سوءاستفاده ی سودجویان و یا سوءقصد کینه توزان حفظ نماید و تعامل سازنده دولت و قوه قضاییه می تواند ضمانت اجرایی مناسب را برای نظارت موثر و صحیح ایجاد نماید.
10- بی اعتمادی به دولت: در بیشتر کشورهای دنیا وقتی چیزی گران می شود مردم از خرید آن خودداری می کنند تا با کاهش تقاضا قیمتش کاهش یابد اما در کشورما برعکس این مسئله رایج است که بعضاً آن را به اشتباه از ضعف فرهنگی مردم تلقی می کنند و حال این که این مسئله به بی اعتمادی به دولت مربوط است. وقتی که قیمت چیزی افزایش می یابد، اگر مردم به دولت و مدیریت و تسلط وی اعتماد داشته باشند می دانند که با فرصت کمی که به او می دهند، بازار متعادل خواهد شد اما تجربه ما نشان داده است که دولت های ما معمولاً مدت زیادی طول می کشد تا بتوانند تعادل را به بازار برگردانند و این که معمولاً بازگشت دیرهنگام تعادل نیز چندان موجب کاهش قیمت ها نمی شود، پس مردم به منظورتعمین نیاز خانواده با قیمت کمتر نسبت به آینده، به بازار هجوم می برند و تا مرز احتکار خانگی پیش می روند.
پیشنهاد: در صورتی که دولت با گفتار و رفتار خود به مردم این اعتماد را بدهد که می تواند در زمان کوتاه و با کمترین خسارت تعادل را به بازار برگرداند، مردم نیز کمتر به یک کالا یورش می برند و البته در این صورت است که می توان با کار فرهنگی، مردم را نیز در تغییر رفتار یاری نمود و گرنه توقع این که مردم تا مدتها نیازهای خانواده را برای کمک به دولت تعطیل کنند و در انتها نیز متضرر شوند توقع صحیح و عملی نیست.
11- تشنجهای سیاسی: به کرات دیدیم که با هر اختلاف علنی و حاشیه ی سیاسی، بازار دچار بهم ریختگی گردید و از یک سو با هر نشست تفاهم آمیز بین سران قوا، بازار به سمت آرامش و کاهش قیمتها پیش می رفت.
پیشنهاد: در صورتی که مسئولان مشکلات و اختلافات شان را با آرامش و از مجاری قانونی و یا از طریق شورای حل اختلاف منتخب رهبری رفع نمایند، عملاً اختلافات به کف بازار تنش وارد نکرده و موجب تشدید سایر عوامل گرانی نمی شوند.
برچسب های مرتبط: اقتصاد تورم تحریم اقتصاد مقاومتی هدفمندی یارانه ها انتخابات
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/1/29
1:16 ع
اگر چه قبلاً بین نامزدهای اصلی جبهه پایداری تمایل بیشترم را به آقای لنکرانی اعلام کرده ام، اما با توجه به قوت گرفتن نامزدی آقای سعید جلیلی از سوی جبهه پایداری، در خصوص نامزدی ایشان و مسائل حاشیه ی آن مطالبی را می نگارم:
آقای دکتر سعید جلیلی آن هنگام که به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، سکان مذاکرات هسته ای را از آقای علی لاریجانی مستعفی ستاند، کسی گمان نمی کرد این چهره ی ناشناس اینقدر در این عرصه خوب و محکم گام بردارد. آقای سعید جلیلی مشخصه هایی دارد که به راحتی نمی توان آنها را نادیده انگاشت. مهمترین مشخصه ی آقای سعید جلیلی این است که انتخاب ایشان به عنوان ریاست جمهوری در بلند مدت و حتی نامزدی ایشان در کوتاه مدت تأثیر به سزایی در مذاکرات هسته ای و تعاملات مربوطه خواهد گذاشت. احتمال قرار گرفتن آقای سعید جلیلی بر مسند ریاست جمهوری، موجب می شود تا فرصت باقی مانده، سرعت و جدیت مذاکرات تضعیف نشده و حتی تشدید گردد.
شخصیت با صلابت آقای سعید جلیلی، امید هیأت های مذاکره کننده و روسای کشورهای خارجی را از گرفتن امتیازات و حتی تضعیف جایگاه ایران در میز مذاکره را به نا امیدی مبدل کرده است، پایداری انقلابی ایشان در همان دولت اول آقای احمدی نژاد، گروه 5+1 را به پذیرش مذاکرات بدون پیش شرط مجبور کرد ولی با وقوع فتنه 88، دوباره کورسوی امید در دل دشمنان این کشور روشن و هرآنچه که در مذاکرات رشته شده بود پنبه شد و دشمنان هر آنچه که از فشار و تحریم در چنته داشتند حتی به قیمت اذیت خودشان، رو کردند تا شاید ایران را تسلیم نمایند، ولی با آرامش یافتن فضای سیاسی ایران بعد از فتنه 88، عملاً دوباره به میز مذاکره باز گذشتند و بازهم نتوانستند از مذاکرات شان به عنوان ابزاری در جهت تهدید و فشار استفاده کنند، عملکرد هیأت مذاکره کننده ی ایرانی در طول مذاکرات آنقدر خوب بود که از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تقدیر و تحسین قرار گرفت.
از خصوصیات بارز دیگر آقای دکتر جلیلی، روحیه ی انقلابی گری، ساده زیستی، مردمی بودن، خضوع، ولایت مداری و البته بصیرت ایشان است، مواردی که روز به روز بر محبوبیت این چهره ی ناشناس سیاسی افزود، محبوبیتی که برای ایشان ایجاد می شد، نه از حرف که از عمل و کم حرفی ایشان حاصل شده بود. اهمیت ویژه ایشان به نماز اول وقت و تسلیم هیأت های مذاکره کننده به پذیرش این مهم، ه
مواره برای ما ارزشمند و حتی تشویقی به اهیمت دادن به نماز بود، اصرار بر انجام کارهای شخصی مانند حمل چمدان و کیف شان که توسط خودشان انجام می شد حتی با وجود درصد بالای جانبازی نشان از عزت نفس، خشوع و بی آزاری این عزیز داشت، استفاده نکردن از امکانات ویژه حتی برای مهمترین مأموریت های کاری و قرار گرفتن در کنار مردم عادی در هنگام سفرها، نشان از روحیه تواضع و ساده زیستی ایشان داشت و ایجاد ننمودن هیچ حاشیه و یا تنشی چه با گفتار و چه با رفتار در حالی که برهم زننده ی آرامش هیأت مذاکره کنندگان غرب بود، نشان از بصیرت و ولایت مداری و اوج ایمان ایشان را در رحماءبینهم و اشداءعلی الکفار دارد.
مجموعه ی مشخصه های فوق، ایشان را به عنوان شخصیتی که بتواند موجب ارتقای جایگاه ایران و تکمیل حماسه های انقلابی در حوزه های مختلف کشور به خصوص در اجرای اقتصاد مقاومتی گردد، معرفی نموده است و قرار گرفتن چهره های فرزانه ای مانند استاد مصباح و شخصیت های علمی و اجرایی جوانی مانند باقری لنکرانی و فتاح و البته نگاه مبتنی بر شایسته سالاری جبهه ی پایداری، یقیناً می تواند یک دولت مبتنی بر برنامه و متشکل از نیروهای اجرایی سالم، متعهد، متخصص و جوان را نوید دهد.
برچسب های مرتبط: جبهه پایداری انتخابات
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/10/24
8:33 ع
شنیده ها حاکی از این است که در جریان اصولگرایی افراد زیادی احتمال کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری 92 را دارند و اگر چه بسیاری از این افراد مانند آقایان متکی، زاکانی، صفار هرندی و .... در جریان اصولگرایی افراد موجهی نیز هستند و جزء فعالان در برخورد با فتنه نیز بوده اند، اما از بخت مناسبی برای پیروزی برخوردار نیستند و این که برخی دیگر نیز فاقد سابقه ی کارهای اجرایی بزرگ هستند و اینها به حکم عقل و منطق و البته توصیه اخیر رهبر انقلاب، باید باعث شود که این افراد با حمایت از نامزدهای اصولگرایی که کارنامه ی اجرایی مناسب و موضع گیری های شجاعانه در فتنه 88 و کناره گیری از جریان های انحرافی سیاسی و اقتصادی و فکری داشته اند و از مقبولیت مردمی برخوردارند حمایت کنند و اختلاف سلیقه های جزئی را کنار گذاشته و در همان اصول که ذکر شد به رسم اخلاق و اخلاص و انقلابی گری و اصولگرایی و با نیت قربت الی الله به سرعت و قدرت خط انقلاب و امام کمک نمایند و با این اقدام خود نگذارند تعداد زیاد نامزدهای اصولگرایی که شایسته نیز هستند موجب کاهش رأی این جبهه گردند.
تعداد دیگری نیز از نامزدهای احتمالی اصولگرا هستند که هم مقبولیت بالا و هم سوابق اجرایی مناسبی دارند و هر کدام به تنهایی شایستگی ریاست جمهوری را نیز دارا هستند اما به حکم تکلیف و احساس وظیفه قصد حضور به عنوان نامزد را دارند که اگر چه این تکثر نشان می دهد تیم جریان اصولگرای واقعی، تیمی پویا و پر از ستاره است اما همین نقطه قوت اگر بدون برنامه موجب نامزدی تمام این افراد شود می تواند به ضرر گفتمان اصیل انقلاب تمام شود، پس همانطوری که اکثر این بزرگان درک کرده اند کناره گیری یا تشکیل ائتلاف بر اصول مشخص و مصرح می تواند موجب رسیدن به یک نامزد با انگیزه و مقبول و شایسته گردد که از امثال آقایان حداد عادل و ولایتی و جلیلی و لنکرانی و... چنین توقعی می رود تا با در نظر گرفتن عوامل مختلفی مانند تجربه و مقبولیت و انگیزه و مشورت بزرگان به نتیجه ی واحدی برسند تا مردم دچار سردرگمی و پراکندگی آرا نشوند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/10/24
4:35 ع
آقای علی مطهری، با توجه به مصاحبه ی اخیرتان با هفته نامه ی آسمان این مطلب خطاب به شما نگاشته می شود:
آقای مطهری! اینطور که معلوم است شما می خواهید بگویید که اگر شهید مطهری حیات داشتند الان خیلی شرایط کشور متفاوت بود والبته حرف جدیدی نزدید چرا که همانطور که رهبری گفتند، اگر شهید مطهری اکنون حیات داشتند، ایشان رهبر بودند ولی غیر از این مسئله، موارد دیگری نیز بود که باید آنها را هم متوجه باشید:
اگر شهید مطهری زنده بودند حقیقتا آیت الله خامنه ای، همانطور که سرباز امام خمینی بود سرباز ولی فقیه می ماند و اگر شهید مطهری زنده بود یقیناً نمی گذاشت کسی با نام او، هم سران فتنه را تطهیر کند و هم ساکتین فتنه را تقدیس و اگر ایشان زنده بودند مانند امام خمینی نمی گذاشتند دامان آقای منتظری مأمنی برای منافقان و فتنه گران گردد و مطمئناً امام خامنه ای آرزو داشت تا شهید مطهری ولی باشد و خودش آموزگار ولایت مداری باشد به خصوص برای کسانی که اکنون مدعی ولایت پدرخویشند و اگر شهید مطهری زنده بود هرگز نمی گذاشت فرزندش اینچنین نان نام پدرش را بخورد نمکدان انقلاب پدرش را بشکند.
آقای علی مطهری! و اما اگر پدرتان حیات داشتند شاید برداشت شما از اصل ولایت فقیه این شیر بی یال و اشکم نبود که اکنون دارید و اگر شهید مطهری اکنون رهبر بودند شاید شما ولی فقیه را نماینده ی بدون واسطه خدا بر زمین می شناختید و اگر ایشان زنده بودند شاید شما همه را نوکر ولایت می دانستید و انتقاد به ولی فقیه را ارتداد تلقی می کردید و اگر شهید مطهری زنده بود، شاید شما ساکتان فتنه را مهدور الدم می دانستید و اگر ایشان زنده بودند شاید سران فتنه و ساکتان آنها را شخصاً اعدام می کردید و اگر شهید مطهری زنده بودند شما دست نویسنده ی نامه ی بدون سلام را قلم می کردید و اگر پدرتان حیات داشتند شاید اکنون دیگر آقای هاشمی را واردث پدرتان نمی شناختید.
آقای علی مطهری! ولی نه! اشتباه می کنم، چرا که همه آنچه که گفتم احتملاً رخ نمی داد چرا که اگر ایشان زنده بودند وقت بیشتری برای تربیت و هدایت شما می داشتند و حتماً به شما اصل ولایت فقیه را آنطوری که استادبزرگوارش امام خمینی، ولایت رسول الله می دانست آموزش می داد و اگر شهید مطهری زنده بود شاید، و فقط به احتمال ضعیف شاید؛ شما هم مانند حاج احمد آقای خمینی و حاج مجتبی خامنه ای و دیگر فرزندان ایشان می توانستید کمی از قدرت و ثروت و آقازاده زیستن کناره بگیرید.
مطالب مرتبط:
علی مطهری! مرگ بر ضد ولایت فقیه
آنچه که در مورد علی مطهری نمی توانستم بگویم
خودمانی ی سخنان علی آقا مطهری!
علی مطهری: اگه محمود نبود...
خطاب به آقای علی مطهری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/10/23
11:34 ص
مگر نمی گویید که در ایران انتخابات آزاد نیست؟! مگر نمی گویید که در انتخابات قبلی هم تقلب شد؟! مگر نمی گفتید که رأی شما گم شده است؟! مگر نمی گفتید که هیأت منتخب رهبری را قبول ندارید؟! مگر نمی گفتید که سیستم انتخابات در کشور معیوب است؟! مگر نمی گفتید که شورای نگهبان و مجاری قانونی انتخابات را قبول ندارید؟! مگر شرط و شروط نگذاشته بودید که تا فلان نشود و بهمان نشود در انتخابات شرکت نمی کنید؟! پس چه شده است که دوباره فصل انتخابات آب از لب و لوچه تان آویزان شده است؟؟!! این بار سردسته آنها شده اید که رأی ندادند و شعار نوشتند رأی ما کجاست؟! مگر دفعه ی پیش ملت کم ضایع تان کرد که دوباره هوس ضایع شدن کرده اید؟! مگر دفعه قبل رهبری تسلیم بی ظرفیتی تان شد که دوباره طمع کرده اید؟! مگر این نهال های سبز انقلاب را که روی برگهای خشک فتنه سبز زمستان 88 رویده اند را نمی بینید؟! مگر 9 دی 88 را فراموش کرده اید؟! نکند از تحمل نظام و ولایت مداری مردم، به توهمی جدید مبتلا شده اید؟! و یا سرتان زیر برف است و بصیرت مردم را نمی بینید؟! اصلاً خودتان بگویید در چه صورت به انتخاب مردم احترام خواهید گذاشت؟! چرا آزادی انتخابات را فقط در رأی به خودتان می دانستید و می دانید؟! مگر این شد شعار که اگر جز ما هرکسی انتخاب شد تقلب شده است؟! چه کسی به شما گفته بود که جز شما هرکه رییس جمهور شود انتخابات آزاد نیست؟! نکند دوباره مهدی هاشمی برایتان از لندن یا اوین نظرسنجی سازی کرده است؟! اصلاً خودتان بگویید با لفظ انتخابات آزاد از کدام هنرتان می خواهید پرده برافکنید؟!
حال که شما در این چند سال جز بیان رمز فتنه الکن شده اید، من به شما پاسخ می گویم که رمز انتخابات آزاد را چرا انتخاب کردید؛ من به شما می گویم که چرا رمز انتخابات آزاد بر تقلب در انتخابات ترجیح داده شده است:دلیلش این است تا بتوانید پایگاه های دولت را نیز راضی کنید تا آتش توپخانه شان را بر شورای نگهبان بریزند، اگر بحث تقلب مطرح می شد دولت با شما همراه نمی شد، اما وقتی انتخابات آزاد را مطرح می کنید، دولت هم پای کار است، دولتی که عزتش را پای مشایی داده است، ایمانش را هم می تواند عرضه کند و اگر چه ظاهراً موفق شدید تا این اسم رمز را بر زبان رییس جمهور نیز به نشان همراهی جاری کنید، اما بدانید که نه مشایی، نه هاشمی، نه خاتمی و نه احمدی نژاد همانطور که تاکنون نتوانستند بازهم نتوانست علیه نهادقانونی دیگر قانون را دور بزنند و این که رهبر و مردم هرگز چنین جسارتی را به هیچ دیکتاتوری نخواهد داد آن هم نهاد شورای نگهبان که امین و ناموس انقلاب است، نهادی که ورشکسته های سیاسی از کارگزارانی تا اصلاحاتی و تا انحرافی، همه آن را نشانه گرفته اند، البته همچنان دعا می کنیم تا وسوسه کنندگان و سست عنصران تسلیم شیطان نباشند و به مسیری که ولایت آنها را به آن دعوت کرده اند، بازگردند و بیش از آن برای شورای نگهبان دعا می کنیم تا در امر حساس و خطیر خویش بتوانند بر مسیر حق و قانون گام نهند.
این مطلب در سایت های بولتن نیوز و 8دی نیز منتشر گردید.
مطلب مرتبط:
حتماً برای شورای نگهبان دعا کنیم 6/10/91
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/10/21
10:49 ص
دو طرح شغلی در مجلس و دولت هم اکنون در صدر خبرها قرار دارد یکی ممنوعیت اشتغال در دوشغل در مجلس و دیگری جذب کارمندان جدید در دولت که در این مطلب به صورت کوتاه به آنها می پردازم:
1- در قانون مجلس اشتغال کارمندان در شغل های دومی که به نوعی به نهادهای دولتی یا عمومی یا زیرمجموعه های آنها مرتبط است ممنوع شده است. در این قانون که به هدف کنترل چند شغله های دولتی تصویب شده است فرصت های شغلی بیشتری آزاد شده و امکان بهره وری بیشتر در بسیاری از مشاغل حساس که توسط چند شغله ها اشغال شده، مهیا می شود، این قانون اگر چه به صورت مستقیم فرصت شغلی ایجاد نمی کند ولی موجب می شود افرادی که در رده های بالاتر کارشناسی هستند به عرصه مدیریتی و چرخه ی بسته ی مدیران وارد شوند و در رده های پایین کارشناسی افراد جدید وارد گردند و این جذب نیروهای جدید موجب می شود افزایش هزینه ای هم برای کشور در جهت استخدام ایجاد نشود، این طرح به لحاظ افزایش بهره وری و کاهش مشکلات بخشهایی که مدتهاست گرفتار مدیران چندشغله هستند بسیار مفیداست و جنبه ی اشتغال زایی آن بسیار کمرنگ تر از بخش بهره وری و تربیت مدیران جدید است.
2- در طرح دولت برای اشتغال تعدادی که در سایت های مختلف 500 هزار عدد ذکر شده است، دولت مدعی است با توجه به خروج حدود 800 هزار نفر کارمند از چرخه ادارات و قانونی که به دولت اجازه می داده در ازای هر شغل حاکمیتی 1 نفر و در ازای هر 3 شغل غیر حاکمیتی 1 نفر کارمند استخدام کند، اقدام به جذب این تعداد کارمند خواهد نمود و اگرچه دولت درست می گوید، اما بحثی که پیش می آید این است که در حالی که دولت در شرایط فعلی با مشکل بودجه مواجه است و حتی از پس پرداخت حقوق و مزایای همین کارمندان موجود نیز بر نمی آید چرا باید یک عمل پر هیزینه انجام دهد؟ و این که سوال دیگر این که چرا تا کنون و به تدریج این کسری کارمند جبران نگردیده است تا دولت خودش را 5 ماه مانده به انتخابات در مضان اتهام قرار ندهد؟ و این که در حالی که ساختار و سازمان ها عادت به همین تعداد موجود کارمند نموده اند چه لزومی برای بزرگ کردن دولت وجود دارد؟ و بحث دیگر این که آیا جذب این حدود 500 هزار نفر کارمند در راستای تحقق شعار 2 میلیون و 500 هزار شغل است؟ در هرصورت برداشت من این است که این که دولت با کاهش 800 هزار کارمند توانسته به ادامه فعالیتهایش ادامه دهد بسیار پسندیده است و اگر چه قانونی در جهت جبران آن وجود دارد ولی به نظر می رسد که این بهره وری بالا در دولت نباید با این اقدام هرچند قانونی خنثی شود و ای کاش دولت با حمایت بیشتر (به خصوص با تأمین نقدینگی و ایجاد ثبات و آرامش در بازار) از بخشهای خصوصی اشتغال در بخش های تولیدی را افزایش می داد به خصوص اکنون که با افزایش قیمت ارز و قیمت محصولات خارجی، تولید محصولات ایرانی دارای توجیه اقتصادی بوده و می تواند موجب اشتغال های پایدار زیادی گردد.
این مطلب در عمارنامه نیز منتشر گردیده است.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/10/20
10:56 ع
این مطلب در تاریخ 23/6/91 یعنی حدود 4 ماه پیش و همزمان با اولین استفاده های هاشمی از واژه لزوم برگزاری انتخابات آزاد و شفاف در همین وبلاگ منتشر شد، که با توجه به تکرار تهوع آور این واژه از سوی ایشان و طرفدارانشان، دوباره عیناً تقدیم می کنم:
با توجه به افاضات جدید این هماهنگ کننده ی سران فتنه در خصوص "لزوم برگزاری انتخابات آزاد و شفاف" به نظرم آمد تا چنین انتخاباتی را از نظر خود آقای هاشمی معنی کنم:
انتخاباتی آزاد است که هر کسی بتواند در آن شرکت کند
انتخاباتی آزاد است که قبل و وسط و بعد آن همه بتوانند شلوغ کنند و آتش بزنند و بشکنند و فحش بدهند و به هر زبانی که می توانند شعار بدهند
انتخابات آزاد انتخاباتی است که فقط طرفداران آزادی رأی آورند
و اما انتخابات شفاف چیست؟
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که از اکنون با شفافیت مشخص باشد که پیروزی از آن ماست
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که صندوق ها آن قدر شفاف باشند که نیازی به شمارش نداشته باشد و همان شب انتخابات همه به ما تبریک بگویند
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که خانم مرعشی همان صبح انتخابات، نتیجه ی آن را بداند و اعلام کند.
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که اگر ادعای تقلب کردیم به صورت شفاف اسناد و مدارکش را هم در اختیارمان بگذارند نه این که مثل انتخابات قبلی این قدر غیر شفاف باشد که حتی یک دلیل نتوان ارائه نمود.
انتخابات شفاف انتخاباتی است که تمام نمایندگان و متصدیان رأی گیری به صورت شفاف طرفدار ما باشند.
انتخابات شفاف انتخاباتی است که از فرط شفافیت بدون اقامه ی دلیل بتوان ابطال انتخابات را کف خواسته ها قرار داد.
انتخابات آزاد و شفاف یعنی انتخاباتی غیر از تمام انتخابات هایی که تا کنون برگزار شده است، البته غیر از مواردی خاصی که نتیجه ی شفاف خود هاشمی بود.
انتخابات آزاد و شفاف در یک کلام آن انتخاباتی است که ما در آن به خواسته ی مان برسیم در غیر اینصورت هم انتخابات و هم آزادی و هم شفافیت آن زیر سوال خواهد بود.
این مطلب در سایت صادقون نیز منتشر گردیده است.
مطلب مرتبط:
حتماً برای شورای نگهبان دعا کنیم 6/10/91
هاشمی دنبال چه فرصتیست؟! 2/6/91
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/10/9
1:36 ع
یادم هست که چند سال پیش هم قبل از برگزاری انتخابات 88، تعداد نسبتاً زیادی از وزرای دولت نهم در مدت کمی مانده به پایان دولت عزل شدند به حدی که مجلس از خیر یک استیضاح گذشت تا دولت از قانونی بودن نیفتد و امسال نیز همان مسئله برای دولت دهم در حال وقوع است، عزل وزرا در مدت کمی که تا پایان دولت ها باقیست، عملاً موجب می شود تا مدت ها آن وزارتخانه با یک سرپرست اداره شود که سرپرست هم معمولاً یکی از وزرای وزارتخانه های دیگر و پاره وقت است و این نداشتن وزیر مستقل و اداره توسط یک وزیر دیگر (باکلی مشغله) و نداشتن فرصت تحول و حتی آشنایی با وزارتخانه جدید و خرید این هزینه که تعداد وزرای عوض شده به نصف تعداد وزرا نیز نزدیک می شود و این که کلی هزینه ی سیاسی و دشمن جدید ایجاد می کند و این که برخی از این وزرا وزرای خوب و مورد تأییدی هم بوده اند، تنها و تنها و تنها یک گمان در ذهن من ایجاد می کند: این که آرایش سیاسی دولت در حال انتخاباتی شدن است، گویی تمام حاضران در هیأت دولت باید برای این چند ماه آخر دولت یک صلاحیت مجزایی از صلاحیت وزارت داشته باشند، می توان اسم این صلاحیت را گذاشت صلاحیت انتخاباتی، این صلاحیت اینقدر مهم است که حتی بهترین وزرا نیز ممکن است به خاطر آن عزل شوند. نکته ی مورد توجه این که این عزل و نصب ها فقط در محیط کابینه صورت نمی گیرد، بلکه همین موج در استانداری ها نیز در حال حرکت است و عملا کل کشور را مانند یک سونامی در بر می گیرد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/10/7
7:46 ع
فردا 9 دی 91 است و ما در بزرگداشت این یوم الله شرکت خواهیم کرد، ما فردا را با تمام قوا حاضر می شویم نه برای این که قدر 9 دی 88 را دانسته باشیم یا 9 دی 91 را جشن بگیریم، بلکه برای این که هر قبیله ای از فتنه گر تا منحرف تا ساکتین بدانند که مردم منتظر بصیر شدن اعمی نمی ماند، مردم بیدارند، گوش به فرمان رهبر دارند و چشم به انگشت اشاره وی، نکند که در انتخابات 92 یا هر روزدیگر، کسی به حسابِ بی بصیرتی مردم، خیال خامی در سر بپروراند.
این مطلب در سایت زاهدانه نیز منتشر گردیده است.
مطلب مرتبط:
9 دی مقدمه ی فاز عملیاتی قیام های منطقه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.