91/10/24
11:1 ع
امشب در اخبار 20:30 از مشکل جدیدی در مدارس ابتدایی پرده برداری شد که تنها یکی از ایرادهایی بود که خیلی قبل از تر اجرای طرح تغییر نظام آموزشی به سیستم 6-3-3 و در همان ابتدای تصویب آن در همین وبلاگ به آن پرداخته بودم یعنی مشکل اختلاف سنی دانش آموزان کلاس اول ابتدایی و ششم ابتدایی در زنگ تفریح. البته آقای وزیر و مسئولان دیگر از وجود طرح های دیگری برای رفع نواقص موجود خبر دادند، مثل این که دوره ابتدایی از یک دوره 6 ساله به دو دوره 3 ساله تبدیل شود و این که زنگ تفریح دانش آموزان سه پایه 1و2و3 با زنگ تفریح سه پایه 4و5و6 متفاوت باشد. بسی جای سوال است که چگونه وقتی فرد ناکارشناسی مانند حقیر، ایرادات یک طرح را قبل از اجرای آن می بیند، این همه دکتر و کارشناس و مشاور و معاون در ساختمان وزارت محترم آموزش وپرورش، تازه در حال درک آنها هستند؟!
آیا این همه هزینه کردن برای تغییر نظام تحصیلی، برای یک طرح کارشناسی و هدفدار صرف می شود یا نه! فقط این وزارتخانه عریض و طویل در حال ایراد خسارت در این شرایط اقتصادی و فرهنگی به دولت و خانواده هاست؟! آیا مسئولان فوق متخصص آموزش و پرورش فکر کرده اند که چه کار می کنند تا سروصدای این زنگ تفریح های متفاوت مزاحم پایه های دیگر نشود؟! آیا این مسئولان بلند پایه، تاکنون سروصدای زنگ تفریح مدرسه را در حیاط و راه روهای مدرسه با گوش خود نشنیده اند؟! آیا به همین راحتی می توان در یک سال در تمام مدارس ابتدایی کلاسی برای اول ابتدایی درست کرد و در سال بعد آنها را برای نظام 3-3-3-3 تغییر داد؟! آیا وزارت آموزش و پرورش به همین راحتی تمام مشکلات ناکارشناسانه بودن این طرح را جبران می کند؟! آیا آن والدینی که به خاطر ساخته نشدن کلاس در دبستان های دولتی، ناچار شدند فرزندانشان را برای تحصیل در کلاس اول ابتدایی به مدارس غیر انتفاعی بفرستند می توانند به راحتی فرزندشان را از چنین مدارسی بیرون آورند؟! آیا در شرایط سخت اقتصادی خسارتی که به دولت و به خانوارها وارد شد قابل توجیه است؟! آیا هزینه ای که برای تغییرات بی مورد نظام جدید آموزشی صرف می شود، قابل مصرف در ایمن سازی مدارس و آموزش ایمنی معلمان و دانش آموزان نبود؟! آیا این تغییر نظام های پی در پی نشان از کارآمدی نظام آموزشی و وزیر پرادعای آن دارد؟! آیا مشکلات فرهنگی که در نتیجه ی فاصله ی سنی بین کودکان 6-7 ساله و نوجوانان 12-13 ساله که در اوایل سن بلوغ هستند قابل توجیه و جبران خواهد بود؟!
این مطلب در سایت زاهدانه نیز منتشر گردیده است.
مطالب مرتبط:
ایمنی، مفقود بزرگ در نظام آموزشی
اشتباهی بزرگ از وزارت آموزش و پرورش
خرج تراشی جدید دولت برای والدین
نظام جدید آموزشی و مشکلات آن
مدارس شاهد به نام شهدا به کام بعضی دیگر
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/25
8:56 ص
در حالی که همه ی ما از انقلابی و ضدانقلاب، به دلیل حادثه ی فوت و سوختگی چند دانش آموز در اثر رعایت نکردن موارد ایمنی در مدارس ناراحتیم، خبری منتشر شد تا غربزدگانی را که کمی تا قسمتی هم دنبال ماهیگیری از کلاس دودآلود پیرانشهر بودند را در سکوت فروبرد و آن خبر، تیراندازی در یک مدرسه ابتدایی و کشته شدن 30 نفر (20 نفر کودک در میان آنها) بود.
اگرچه در خصوص لزوم اهتمام به ایمنی در مدارس و بازخواست وزیر تذکراتی را در مطالب قبلی ام داده ام اما پرداختن به برخی نکات را لازم می دانم:
1- اگر در کشور ما مشکلات مدیریتی، ایمنی و تکنولوژیکی موجب حوادث ناخوشایند می شود که اصلاً هم جای دفاع ندارد، اما در غرب که مدعی مدیریت علمی، ایمنی و تکنولوژی برتر است نیز حوادثی به مراتب بدتر به وقوع می پیوندد که نشان می دهد شاخصهای مزبور برای اداره یک کشور کافی نیستند.
2- در کشوری که خرید و فروش و حمل اسلحه گرم به راحتی صورت می گیرد، چگونه می توان مدعی امنیت شد؟! اگر امنیت در غرب بالاست پس این همه نیاز به مسلح بودن به چه دلیل است؟!
3- امنیت علم و تکنولوژی همگی در خدمت خوی استکباری غربند، هیچ کسی حق ندارد فروش اسلحه و منافع تولید کنندگان اسلحه ها را به بازی بگیرد.
4- هالیوود و سیاسیون همگی در خدمت این خوی خشونت طلبی و ایجاد احساس ناامنی هستند تا بتوانند توجیهی برای تولید این همه اسلحه و فروش آنها داشته باشند.
5- با این همه استفاده مرگبار از سلاح و فجایعی که در طبقات مختلف جامعه حتی کودکان ایجاد می شود، هیچ همتی ایجاد نمی شود تا قوانین سهل گیرانه در زمینه خرید و فروش اسلحه و بکارگیری آن را محدود نماید.
6- در زمانی که قوانین کشورمان منبعث از شرع مبین اسلام بکارگیری هرگونه سلاح را در سرقت و زورگیری و یا ایجاد رعب و وحشت در جامعه به مثابه محاربه و لایق حکم اعدام می داند، غرب حاضر به کشتن ده ها نفر است تا جان جانیان و مال تولید کنندگان و فروشندگان اسلحه را حفظ نماید.
7- آنها که به خاطر بکارگیری بخاری نفتی در مدارس ناراحتی کردند و با خانواده های دانش آموزان پیرانشهری اظهار همدردی کردند، بیندیشند که فرهنگ غربی خطرناک تر است یا بخاری نفتی؟! ترجیح می دهند فرزندشان در مدارس کدام کشور درس بخواند؟! بخاری نفتی را می توان با مبلغی کم از تمام مدارس ریشه کن کرد ولی فرهنگ غربی را چه؟!
تکمیلی: اکنون بعد از گذشت بیش از یک زمان نسبتاً طولانی از این فاجعه، هیچ عکس و یا تصویری از مجروجان یا کشته های این جنایت و عامل آن منتشر نشده است، این هم در کشوری که ادعای آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات دارد خودش جای تأمل دارد.
این مطلب در عمارنامه نیز منتشر گردیده است.
این مطلب در زاهدانه نیز منتشر گردیده است.
مطالب مرتبط:
ایمنی، مفقود بزرگ در نظام آموزشی
ایمنی مدارس، قربانی نظام جدید آموزش
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/25
12:39 ص
می گویند که بودجه نداشتیم سیستم حرارتی مدارس را ایمن بسازیم، ولی نمی گویند که چرا این همه خرج تغییر بی مورد نظام آموزشی کردند؟! چرا برای سوءمدیریت خود بهانه های زشت می آورند؟! امسال برای احداث کلاس های جدید در مدارس کلی هزینه شده است، برای آموزش معلمان و انطباق ایشان با نظام جدید آموزشی، برای تغییر کتابها و ... خب این همه هزینه برای چه بود؟! چرا یکبار وزیر یا هرکس دیگری نمی آید فواید این نظام جدید را تشریح نمی کند؟! و این که این فواید چقدر بر ایمن سازی کلاسها ارجحیت داشته است؟!
این جناب وزیر بر چه اساسی با کدام توجیحی براساس چه مجوزی به مردم دروغ می گوید؟! چرا نمایندگان مجلس متوجه این مسئله نمی شوند؟! اینقدر به لحاظ درک مسائل ضعیف هستند؟! چرا کسی از این سیستم عریض و طویل آموزش و پرورش نمی خواهد که معاونت ایمنی و بهداشت ایجاد کند؟! چرا کسی بازرسی به لحاظ رعایت ایمنی و بهداشت در مدارس انجام نمی دهد؟! این همه نهادهای مرتبط با ایمنی و بهداشت در کشور وجود دارند، چرا از ایشان یاری نمی جویند؟!
چرا مدارس جدید را براساس اصول ایمنی و بهداشت نمی سازند؟! مگر ساخت دو درب برای هر کلاس چقدر زحمت و هزینه دارد؟! مگر هزینه سیستم حرارت مرکزی در مدارس چقدر نسبت به لوله کشی گاز و بخاری و تبعات آن بیشتر است؟! مگر آموزش معلمان برای موارد بروز خطر چقدر هزینه دارد؟! این که معلم بداند ابتدا دانش آموزان را از کلاس باید بیرون ببرد چقدر پرهزینه است؟! اصلاً گیرم امسال مشکل بودجه داریم سالهای قبل ایشان چه می کردند؟! مگر هر ساله از این نوع حوادث نداشته ایم؟! اصلاً تا چه زمانی و تا چه تعدادی کشته و زخمی بدهیم وزیری استیضاح شوند؟!
آیا حق کسانی که حفظ جان مردم برایشان مهم است محاکمه شدن در محضر قانون نیست؟! آیا محاکمه عاملان حادثه کهریزک و مقصران پلیس فتا در قتل ستار بهشتی و وزیر آموزش و پرورش در حوادث شدید این چند سال و برخی سازندگان خودروی ناایمن و ... نباید به طور جدی در دستور کار قوه قضاییه قرار گیرد؟!
مطالب مرتبط:
اشتباهی بزرگ از وزارت آموزش و پرورش
ایمنی، مفقود بزرگ در نظام آموزشی
نظام جدید آموزشی و مشکلات آن
خرج تراشی جدید دولت برای والدین
نکات مهم ایمنی در مساجد
درد و بلای نخست وزیر چین را چه کنیم؟!
عذرنخواهی و عذرنپذیری، مادر گناهان ما
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/16
10:58 ص
در قوانین کار و مجموعه مقررات و آیین نامه های حفاظتی و بهداشتی، هرکارگاه بالای 25 نفر کارگر و حتی کمتر از آن (در صورت صلاحدید مراجع ذیصلاح) مکلف به داشتن کمیته ای برای صیانت از نیروی کار با بکارگیری متخصصین ایمنی و بهداشت است و حال این که در هر کلاس آموزشی بیش از این نفر دانش آموز وجود دارد و در هر مدرسه شاید چند 10 برابر این تعداد. آیا آموزش و پرورش به بحث ایمنی اهمیت لازم را می دهد؟! اگر می دهد پس این همه سوانح و اتفاقات و حوادث ساده و بی مورد به چه دلیل اتفاق می افتد؟! آیا تجهیز مدارس به سیستم های گرمایش ایمن و آموزش دادن به معلمان و دانش آموزان در خصوص نحوه مقابله با خطرات اینقدر دشوار است؟! آیا مثلاً نمی توان به معلم آموزش داد که در صورت شعله ور شدن بخاری نفتی ابتدا باید دانش آموزان از کلاس خارج شوند؟! آین نمی توان کاری کرد که استفاده از بخاری های نفتی و حتی گازی با نصب شوفاژ جایگزین شوند؟! آیا اهمیت مسئله جان دانش آموزان از مسائل بی فایده و هزینه بری مانند تغییراتِ بی هدف در نظام آموزشی ضروری تر نیست؟! آیا در هر کلاس نباید یک کپسول اطفای حریق استاندارد نصب باشد؟! آیا نمی توان برای هر کلاس دو درب طراحی کرد؟! آیا نصب یک درب در انتهای کلاس در مواقع ضروری مانند زلزله و حریق یک الزام عقلی نیست؟!
آیا نصب تجهیزات خطرناک و ناایمن مانند کولرهای آبی و آب سرد کن های غیر استاندارد و فاقد اتصال به سیستم ارتینگ با هیچ منطقی قابل توجیه است؟! مگر نصب یک چاه ارت در مدارس چقدر هزینه دارد؟! چرا تمام تجهیزات برقی در مدارس نباید به سیستم ارتینگ (ضدبرق گرفتگی) اتصال داشته باشند؟! چرا وسایل و تجهیزاتِ غیر ضروری در مسیر تردد دانش آموزان قرار داده می شود؟! چرا باید با یک زمین خوردن ساده سر دانش آموز به گوشه تیز یک وسیله یا سازه ی ناایمن برخورد کند؟!
چرا باید اردوهای آموزش و پرورش بدون مسئولین و نهادهای متولی ایمنی صورت گیرند؟! آیا همه ساله در این اردوها حوادث تلخ کمی اتفاق می افتد؟! آیا راننده و یا اتوبوسی که برای این اردوها مصرف می شود نباید به لحاظ ایمنی مطمئن باشند؟!
در نظر نگرفتن مستخدم های ثابت در بسیاری از مدارس موجب شده است تا مدارس به لحاظ سرویس بهداشتی و نظافت فاقد اولین شرایط بهداشتی باشند و همین رعایت نکردن اصول ایمنی و بهداشتی موجب افزایش حوادث، بیماری ها، مصدومیت های بعضاً غیرقابل جبران، افت تحصیلی و هزینه های اضافه برای اولیا می گردد که به راحتی با تدوین نظام و مقررات ایمنی و بهداشتی برای آموزش و پرورش و تعیین سطوح مختلف مدیریتی و اجرایی و تعیین ضمانت اجرایی برای آنها قابل بهبود هستند.
مطلب مرتبط:
اشتباهی بزرگ از وزارت آموزش و پرورش
خرج تراشی جدید دولت برای والدین
نظام جدید آموزشی و مشکلات آن
مدارس شاهد به نام شهدا به کام بعضی دیگر
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/8/3
1:12 ص
نظام جدید آموزشی 6-3-3 از امسال آغاز شده است و همانطوری که پیش بینی کرده بودم مسائل و مشکلات متعددی در این سیستم جدید ایجاد شده، در حالی که راه حل آنها پیش بینی نشده بود.
دیروز آقای وزیر به همراه تعدادی گزارشگر تلویزیونی در مدرسه ای حاضر شدند و متوجه شدند، نظام جدید موجب شده تعداد دانش آموزان همه کلاس های دبستان به صورت محسوسی زیاد شود و این که افزایش تعداد دانش آموز مترادف است با کاهش کیفیت تربیتی و آموزشی.
آقای وزیر آموزش و پرورش تازه متوجه شدند که لازم است کلاس های تازه و حتی مدارس تازه ای جهت رفع این مشکل ساخته شود و حال این که:
اولاً- این چه سیستم برنامه ریزی شده و عالمانه ای است که زیرساخت ها و پیش نیازهای آن شناسایی و تأمین نشده بود و بعد از اجرای آن تازه به دنبال تأمین آنها هستند.
ثانیاً- در حالی که تعداد دانش آموزان به خصوص ابتدایی، به دلیل کاهش نرخ رشد جمعیت تقریباً ثابت مانده است، چرا با ایجاد یک طرح غیر کارشناسی موجب شدند تا خرج زیادی در راستای تأمین کلاس و مدرسه جدید روی دست دولت و هزینه ی زیادی به دلیل نبود کلاس های دولتی خالی روی دست والدین (جهت ثبت نام در مدارس غیر دولتی) بگذارند.
ثالثاً-از سویی با ایجاد مدارسی که فاصله سنی بین کلاس های پایین و بالای آن بیشتر شده است، به بروز مسائل و مشکلات اخلاقی و تربیتی جدید دامن بزنند.
رابعاً- در ازای این همه هزینه ی مادی و اخلاقی، هدف دولت از اجرای چنین طرحی چه بوده و چه منافعی عائد چه کسانی قرار است بشود؟! اصلاً این همه تغییر در نظام های آموزشی به چه اهدافی دنبال شده اند و اگر کارشناسی هستند پس چرا مدام این تغییرات ادامه می یابند؟!
آیا مسئولان آموزش و پرورش در کشور ما، شیوه ی غلط مدیریت بی ثبات را با تحریف عبارات زیبای ابداع و ابتکار ترویج نمی کنند؟! آیا این تغییر مدام نظام ها موجب سردرگمی و گرفتاری کسانی نمی شود که به ناچار از یک نظام به نظام دیگر منتقل می شوند؟!
مطالب مرتبط که قبل از اجرای طرح در همین وبلاگ منتشر شده اند:
نظام جدید آموزشی و مشکلات آن
خرج تراشی جدید دولت برای والدین
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/21
7:44 ع
همه ساله با آغاز سال تحصیلی دانش آموزان پس از 3 ماه تعطیلات تابستانی سرکلاس حاضر می شوند اما همه ی دانش آموزان و تمام آن کسانی که کودک یا نوجوان دارند و معلمان عزیز تأیید می کنند که یکی دوماه اول سال تحصیلی به یادآوری دروس سال گذشته سپری می شود و این یعنی در هر 12ماه فقط 7-8 ماه است که در سیستم آموزشی ما پویایی وجود دارد.
نمی دانم این مدل آموزشی در چند کشور دنیا موجود است و یا از چه کشورهایی الگو برداری شده است، اما می دانم که اگر تعطیلات تابستانی مثلاً به یک ماه کاهش می یافت تمام دروسی را که طی 12 سال به فرزندان مان آموخته می شود را می شد در 10 سال به ایشان آموزش داد و این یعنی نسبت افراد فعال در کشور به کل چمعیت را با این طرح می توان افزایش داد و ایشان را زودتر برای دانشگاه و یا کارآموزی به خدمت گرفت و این یعنی سن ازدواج و شرایط ازدواج نیز تسهیل خواهد شد و فرهنگ کار و بهره وری سیستم آموزشی نیز افزایش می یابد.
مطالب مرتبط:
مدارس شاهد به نام شهدا به کام بعضی دیگر
کتب کمک آموزشی مخل سلامتی
نظام جدید آموزشی و مشکلات آن
خرج تراشی جدید دولت برای والدین
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/4/19
12:47 ع
مدارس شاهد به منظور حمایت بیشتر از تحصیل فرزندان شهدا، جانبازان و ایثارگران تأسیس شدند و به همین دلیل آموزش و پرورش نسبت به این مدارس برنامه و بودجه ی ویژه ای را همه ساله اختصاص می دهد، اما آنچه مرا وامی دارد تا در این خصوص بنویسم این است که طی چند روز اخیر که درگیر ثبت نام دختر کلاس اولیم بودم فهمیدم که مدارس شاهد اگر چه به نام خانواده ی شهدا و ایثارگران و جانباز است ولی به کام خود فرهنگیان محترم است. چرا که بیشتر کسانی که در این مدارس ثبت نام می کنند از فرزندان خود فرهنگیان هستند و فرزند فرهنگی بودن امتیاز ویژه ای برای ثبت نام در این مدارس دارد. اگر چه تبعیض در تمام ادارات و وزارت خانه ها همیشه بوده و هست ولی این که قوانینی در جهت ایجاد و ثبات چنین تبعیض هایی وضع کنند کمی بعید است.
جالب است که فرزندم که با چند گواهی رسمی از جامعه القرآن تا حد روخوانی، روانخوانی و ترتیل به پیش رفته و هم اکنون نیز مراحل تجوید را طی می کند، در سیستم امتیاز بندی که خود آموزش و پرورش تعریف نموده است صفر امتیاز دارد و کودکان فرهنگیان عزیز، امتیاز استفاده از این مدارس را بدون هیچ هنری دارند.
نکته ی قابل تأمل دیگر این که آموزش پرورش برای گواهی های جامعه القرآن که زیر نظر حجه الاسلام طباطبایی صادر می شود و شاید معتبرترین و گسترده ترین موسسه ی فعال قرآنی ایران باشد، ارزشی قائل نیست، چرا که اینگونه باید فرزندان خود فرهنگیان در اولویت باشند.
آیا به نظر شما اگر هر وزارت خانه باید قوانینی تصویب کند که اول به نفع خودشان و فرزندانشان باشد کشور به کجا خواهد رسید!؟ آیا وضع چنین قوانینی روزی صدای خود فرهنگیان را درنمی آورد؟! مثلاً اگر شرکت نفت بگوید که همکارانشان باید سهمیه بیشتری از بنزین ببرند! یا وزارت کار قانونی وضع کند که فرزندان همکاران اول باید در کارگاهها مشغول کار بشوند! یا در قوه ی قضاییه همیشه حق با همکاران و فرزندانشان باشد!
مطالب مرتبط:
کتب کمک آموزشی مخل سلامتی
خرج تراشی جدید دولت برای والدین
نظام جدید آموزشی و مشکلات آن
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/2/13
1:20 ع
چندی پیش در مقاله ای با عنوان "نظام جدید آموزشی و مشکلات آن" به مشکلات آموزشی، اخلاقی و مدیریتی که در اثر بکارگیری نظام جدید آموزشی اتفاق می افتد، اشاره کردم و اکنون که برای ثبت نام کلاس اول فرزندم به چند مدرسه رفتم با تحقق بخشی از آن پیش بینی ها مواجه شدم. بسیاری از مدارس دولتی و شاهد که قرار بود برای سال جدید کلاس بسازند تا بتوانند کلاس اولی ثبت نام کنند، حتی کلنگ زنی هم نشده اند و به همین دلیل از ثبت نام دانش آموزان کلاس اول امتناع می کنند و این هیچ پیامدی ندارد جز اجبار والدین به ثبت نام در مدارس غیر دولتی.
شاید ابتدا این گونه به نظر برسد که این دانش آموزان فقط یکسال میهمان مدارس غیر انتفاعی خواهند بود، اما واقعیت چیز دیگریست؛ دانش آموزی که یکسال در یک مدرسه تحصیل می کند، به دلایل مختلف اعم از عدم تمایل فرزند به جدایی از دوستان، فشار همان مدارس و همان بحث بحران کلاس ها (که اگر در سال بعدهم اضافه شوند، اقدام به ثبت نام کلاس اولی می کنند نه کلاس دومی) در سال بعد هم ناچار به ماندن در همان مدارس غیرانتفاعی گردیده و این مسئله هزینه ی زیادی را بر خانواده های کم درآمد وارد خواهد نمود. بحث های دیگر و مشکلات دیگر اعم از آموزشی و اخلاقی را می توانید در اینجا بخوانید و ای کاش کسی هم می آمد از دلایل، منافع و مزایای اجرای این طرح که ما چیزی از آن را درنیافتیم می گفت.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/30
1:1 ص
این قدر کتاب های کمک آموزشی موسسات و انتشارات آموزشی جای خود را بین کتب اصلی درسی وا کرده اند که شده اند بخشی از محتویات دائم کیف دانش آموزان. کتابهای گاج و استاندارد و آینده سازان و سوالات نمونه و تیزهوشان و ... بنا به صلاحدید و دستور مسئولان مدرسه و معلمان از سوی اولیای دانش آموزان تهیه می شود.
یادم هست که زمان تحصیل ما معلمان همان کتاب درسی را آموزش می دادند و از همان کتاب سوال می کردند و تمرین و مشق می دادند، ولی اکنون دانش آموزان باید به جای کتب درسی روی کتابهای کمک آموزشی تمرکز کنند.
حجم زیاد کتاب های کمک آموزشی که بعضاً غیر استانداراد نیز هستند، موجب اختلال در آموزش کودکان گردیده و انسجام آموزشی از طریق کتب درسی را از بین می برد و از سویی این حجم تمرینات متفرقه موجب خستگی و افسردگی دانش آموزان می گردد.
در کنار تأثیر سوء این کتاب ها روی آموزش کودکان، وزن سنگین و تعداد زیاد این کتاب ها که باید هر روزه به مدرسه حمل و بازگردانده شوند، موجب ناراحتی های ستون فقرات، کمر و گردن در کودکان می گردد. وزن کیف و دفتر و کتاب های درسی و کمک درسی و سوالات و پاسخ ها و لوازم تحریر یک دانش آموز ابتدایی بین 6 تا 9 کیلوگرم است و این وزن برای یک دانش آموز 30 کیلوگرمی واقعاً زیاد است؛ به نظر می رسد در صورت ادامه ی این رویه نسل بعدی ما دچار انبوهی از بیماری های مفصلی و عوارضی مانند کوتاهی قد باشند.
در صورت اعتراض یا انتقاد اولیا به این رویه در مدارس، اولیای مدرسه ادعا می کنند که ریشه ی این مسئله ناشی از رقابت بین مدارس است که موجب استقبال بیش از اندازه از کتب کمک آموزشی گردیده است و متأُسفانه مدارس احساس می کنند هرچه به سمت کتب کمک درسی بیشتری بروند، سطح آموزشی بالاتری دارند و حال این که نه تنها چنین نیست بلکه و اقعیت آن است که در این مدارس، روح و جسم دانش آموزان دچار خستگی و فرسودگی می گردد.
جا دارد که وزارت آموزش و پرورش در صدد توجیه اولیای مدارس و معلمان درآمده و این رفتار غلط و غیر علمی را خاتمه بخشد و در صورتی که لازم است، کتب درسی مدارس را به نحوی تغییر دهد که نیاز به کتب کمک آموزشی را نیز کاهش داده و موجب روال آموزشی یکسان و استاندارد در کشور گردد و دیگر این که استفاده از نرم افزارهای آموزشی و تجهیزات کمک آموزشی در مدارس می تواند موجب بهبود وضعیت موجود گردد که اشاعه ی آن به تمام مدارس به نظر می رسد به زمان زیادی نیاز داشته باشد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/12
12:49 ص
در حالی قرار است نظام جدید آموزشی اجرا شود که توجیه دلایل آن به اطلاع مردم نرسیده و فقط می دانیم که قرار است این کار انجام شود و نشنیده ایم که چرا! در طرح نظام آموزش جدید مقاطع تحصیلی از سه مقطع ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان به دو مقطع، هر کدام با 6 پایه ی تحصیلی تقلیل می یابند. اما آنچه که موجب شده تا این مطلب را بنویسم این است که از هم اکنون مشکلات بزرگی برای اجرای این طرح پیش بینی می شود که نپرداختن به آنها در آینده موجب خسران خواهد بود.
یکی از مشکلات مورد بحث مشکل کلاس است. حسابش را بکنید یک مدرسه ی ابتدایی که مثلاً 15 کلاس داشت سال تحصیلی جدید باید 18 کلاس داشته باشد و مدیران مدارس ابتدایی از هم اکنون دچار بحران شده اند چرا که نمی دانند چه کار کنند، مانده اند که کلاس اولی نگیرند و یا کلاس تازه بسازند و یا تعداد دانش آموزان هر کلاس را افزایش بدهند؟ و از سویی ساختن تعداد زیادی کلاس برای تمام مدارس ابتدایی عملاً بسیار سخت و هزینه بر خواهد بود و از سوی دیگر افزایش تعداد دانش آموزان هر کلاس، موجب کاهش کیفیت آموزش خواهد شد و با توجه به این مسائل پیش بینی می شود در سال تحصیلی جدید، دانش آموزان کلاس اول برای ثبت نام در مدارس دولتی و حتی غیر انتفاعی با مشکل مواجه شوند. بحث کلاس در مدارس راهنمایی و دبیرستان برعکس مدارس ابتدایی است چرا که 7 طبقه ی تحصیلی (3 راهنمایی و 4 دبیرستان) به 6 طبقه ی تحصیلی کاهش یافته و عملاً تعدادی کلاس اضافه می آید که این مسئله ان شاءالله موجب کاهش تعداد دانش آموزان این کلاس ها و موجب افزایش کیفیت تحصیل این دانش آموزان گردد و در غیر این صورت که موجب هرز رفتن امکانات مدارس خواهد شد.
از دیگر مشکلات قابل پیش بینی، بحث معلمان است. هم اکنون معلمان راهنمایی به صورت تخصصی آموزش می دهند و معلمان ابتدایی به صورت کلی همه ی دروس را تدریس می کنند و در صورتی که دانش آموزان بخش ابتدایی زیاد شوند، نحوه ی چینش معلمان و بکارگیری آنها نیز مختل خواهد شد، چرا که همان طوری که گفته شد، معلمان دوره های راهنمایی و دبیرستان به صورت تخصصی قادر به تدریس هستند و به عنوان مثال نمی توان از معلم دینی دوره ی راهنمایی توقع داشت که بتواند دروس ریاضی و علوم و فارسی و... ششم ابتدایی را نیز به خوبی تدریس کند و این مسئله در مورد سایر معلمان راهنمایی نیز وجود خواهد داشت و در صورت عدم چاره اندیشی می تواند موجب کاهش سطح کیفی آموزشی دانش آموزان گردد.
از دیگر مشکلات اجرای این طرح بحث تربیتی است چرا که اصولاً نگهداری یک دامنه ی بزرگ سنی در یک مدرسه می تواند موجب اختلالات تربیتی گردد، مخصوصاً این که هم اکنون با توجه به کاهش سن بلوغ در جامعه، وجود یک اختلاف سنی 6 ساله بین دانش آموزان پایه ی اول ابتدایی و ششم ابتدایی، به لحاظ تربیتی صحیح به نظر نمی رسد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.