92/3/15
2:40 ع
آقای علیرضا زاکانی از نمایندگان فعال و رسانه ای مجلس شورای اسلامی است که سایت وی (جهان نیوز) در زمان فتنه فعالیت خیلی خوب و عمارگونه ای داشت و در کنار سایت رجانیوز مورد تقدیر قرار گرفت. آقای زاکانی از جانبازان انقلاب نیز هستند و روحیه مدیریتی بسیجی دارند، اما در سیر برخوردی که طی سالیان اخیر داشته اند تناقضهایی وجود دارد، ایشان در سال 84 رییس ستاد تبلیغاتی دکتر قالیباف بود و 4 سال بعد هم عدم کاندیداتوری دکتر قالیباف را ایشان اعلام و دلیلش را نیز تشریح کرد. دکتر زاکانی در بحث انتخابات مجلس نسبت به جبهه پایداری و استاد مصباح موضع مخالف گرفت.
ورود مستقل دکتر جلیلی در انتخابات 92 با توجه به حمایت هایی که از دکتر قالیباف داشتند موجب تعجب شد، چرا که اکثر سیاسیون او را در اردوگاه دکتر قالیباف انتظار می کشیدند. دکتر زاکانی تا زمانی که دکتر جلیلی اعلام حضور نکرده بود مدام پالس می فرستاد که اگر جلیلی بیاید به نفع او کنار می کشد و با او قرابت فکری زیادی دارد و وقتی دکتر جلیلی ثبت نام کرد این مسئله را همچنان مفتوح گذاشت ولی وقتی دکتر لنکرانی قبل از اعلام اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده به نفع دکتر جلیلی کنار رفت، ایشان را محکوم به سیاسی کاری کرد و پس از عدم تأیید صلاحیتش، در حالی که همه منتظر حمایت ایشان از دکتر جلیلی بودند، ایشان به سمت دکتر حداد عادل متمایل شدند و در سایت جهان نیوز نیز همین مسئله را در دستور کار قرار داد.
دکتر حداد عادل یکی از چهره های فرهنگی مطرح کشور است که به واسطه ی حضور در پستهایی مانند ریاست مجلس شورای اسلامی و سوابق دیگر از رجال صادق و سالم سیاسی کشور شناخته می شود. دکتر حداد عادل قبل از انتخابات، دکتر لنکرانی، دکتر جلیلی و دکتر زاکانی را از خود انقلابی تر معرفی کرده بود و حتی احتمال کنار کشیدن به نفع دکتر جلیلی را به دلیلی قرابت گفتمانی، محتمل دانسته بود، مسئله ای که تحقق آن با توجه به ائتلاف سه نفره حداد، قالیباف و ولایتی عملاً بعید به نظر می رسید و بعداً هم مورد تکذیب قرار گرفت.
قرابت فکری و رفتاری دکتر جلیلی و دکتر حداد باعث شده است که ایشان سبد رأی شان نیز مشترک باشد، سبدی که اگر چه دکتر جلیلی به واسطه آرای خودش و آرای دکتر لنکرانی (که به نفع او انصراف داد) سهم بیشتری از آن را دارد، ولی بخشی از آن نیز به دکتر حداد اختصاص یافته است، اگر چه وضعیت آرای دکتر حداد در مقابل آرای دکتر قالیباف و جلیلی قابل رقابت نیست، اما گسیل شدن آرای او به نفع هر طرف می تواند تعیین کننده باشد و در کشور ما اثبات شده است که آرا بیش از این که بر اساس ائتلاف ها حرکت کنند براساس نوع گفتمان و تشخیص افراد حرکت می کنند و این یعنی انصراف دکتر حداد در واقع موجب تقویت آرای دکتر جلیلی خواهد شد.
هم اکنون حضور دکتر حداد و حمایت دکتر زاکانی از ایشان را اگر بدون هرگونه سوءظن هم که بخواهیم برداشت کنیم، بازهم نتیجه اش به ضرر دکتر جلیلی به عنوان نماینده ی گفتمان مقاومت اسلامی و به نفع دکتر قالیباف خواهد بود. امیدوارم دکتر زاکانی و دکتر حداد نیز مانند دکتر لنکرانی در جهت حفظ وحدت گفتمانی هرچه زودتر به اتحاد رسیده و دکتر حداد نیز با کنار کشیدن از صحنه انتخابات و دکتر زاکانی با حمایت از دکتر جلیلی و هدایت آرای گفتمان انقلاب به سمت جلیلی، آرای این گفتمان را در یک نفر متمرکز نمایند، مسئله ای که قبلاً توسط همین دکتر زاکانی در هفته نام اش (پنجره) نیز به آن پرداخته شده بود.
برچسب های مرتبط: انتخابات حداد عادل باقری لنکرانی سعید جلیلی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/3/8
11:13 ص
قبل از شروع فرصت انتخابات از سوی برخی نزدیکان دکتر جلیلی می شنیدیم که ایشان تمایل دارند مستقل وارد شوند ولی از سوی دکتر لنکرانی می شنیدیم که دکتر جلیلی تمایلی به حضور ندارند و اگر حاضر شوند، من انصراف خواهم داد و بعد از مدتی و پس از نامزدی آقای جلیلی تحت قالب شعاری که برخی حامیان ایشان به نام ائتلاف +1 مطرح کردند، آقای لنکرانی طبق وعده ای که داده بودند و فارغ از تمام مسائل، انصراف دادند.
پس از مدتی که از انتشار بیانیه انصراف دکتر لنکرانی گذشت، مطالبه و اعلام سردرگمی طرفداران استادمصباح و دکتر لنکرانی از عدم اعلام موضع توسط دکتر جلیلی بالاگرفت و این بار نیز برخی از همان دوستان یا رسانه های نزدیک به دکتر جلیلی گفتند که دکترجلیلی برای ملاقات رفته است ولی استاد مصباح ایشان را نپذیرفتنه اند که البته بالاخره با همت مهره های بزرگ جبهه پایداری به منظور کشف و رفع کدورت، دکتر جلیلی و استاد مصباح در تاریخ های ششم، هفتم و هشتم خرداد چند دیدار به همراه اعلام مواضع صریح ناشی از قرابت نظر و گفتمان داشته اند که این مصاحبت ها موجب به یقین رسیدن استاد مصباح در حمایت از دکتر جلیلی شد و استادمصباح خبر مبنی بر نپذیرفتن دکتر جلیلی توسط خودشان را شیطنت برخی رسانه ها عنوان کردند و در این دیدارها دکتر جلیلی نیز از استاد مصباح تشکر کردند و حمایت ایشان را قدر دانسته و از شخصیت بزرگ و موثر ایشان در گفتمان انقلاب سخنان مهمی گفتند.
به منظور نحوه پوشش سایت ها و حامیان دکتر جلیلی و دکتر لنکرانی که ایشان را در عدم نزدیکی زودتر این دو بزرگوار تا حدودی مقصر می دانستم، سری به فضای مجازی زدم، اما مشاهده کردم که علی رغم پوشش گسترده دیدارهای استادمصباح با دکتر لنکرانی در سایت هایی حامی دکتر لنکرانی و جبهه پایداری و حمایت علنی ستادهای دکتر لنکرانی به نفع دکتر جلیلی، اما متأسفانه همچنان برخی سایت های معتبر و اصلی حامی دکتر جلیلی پوششی برای دیدارهای دکتر جلیلی با استادمصباح نداده اند.
به عنوان نمونه می توانید سری به سایت های "مسیر، اتاق فکر حامیان دکتر سعید جلیلی" و "ستاد مردمی حیات طیبه" بزنید و این مسئله را تا این لحظه که چهارشنبه 8 خرداد است می توانید در این سایتها و شاید برخی دیگر از سایتهای حامی دکتر جلیلی عزیز دنبال فرمایید.
با مشاهده ی نحوه ی تعامل و برخی اظهارات و یا سکوت هایی که برخی حامیان دکتر جلیلی از همان بدو دعوت توسط جبهه پایداری تاکنون از خود نشان داده اند، به نظر می رسد فرضیه ام در قبال برخی حامیان رسانه ای دکتر جلیلی تقویت شده است یعنی در اردوگاه دکتر جلیلی افراد ذی نفوذی وجود دارند که در مقوله ی نزدیکی برادرمان دکتر جلیلی به استادمصباح جلیل القدر از خود مقاومت و کارشکنی نشان می دهند، شاید قبل از این سه روز که همراه با اظهارات دوستانه و صریح از سوی هر دو بزرگوار بود، نمی توانستم چنین نتیجه ای بگیریم ولی اکنون و با وجود این روابط حسنه عدم انتشار اخبار این دیدارها و مواضع دو طرف، به نوعی اثبات این فرضیه تلقی می شود که امیدوارم هرچه زودتر دکتر جلیلی بزرگوار در صدد رفع این مسئله برآیند.
مطلب مرتبط: من دوست دارم رییس جمهورم وامدار باشد ....
برچسب های مرتبط: استاد مصباح جبهه پایداری انتخابات باقری لنکرانی سعید جلیلی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/31
11:48 ع
بعد از کناره گیری دکتر باقری لنکرانی در حمایت از دکتر سعید جلیلی، حمایت طرفدران دکتر باقری لنکرانی نیز در جهت اتحاد گفتمانی به دکتر جلیلی متوجه شد. از صلاحیت دکتر جلیلی همین بس که ایشان در کنار دکتر لنکرانی به شدت از سوی معاندین خارجی مورد وحشت قرار دارند و به همین لحاظ کناره گیری دکتر لنکرانی با وحدتی که به ارمغان آورد، موجب تقویت گفتمان مقاومت و تضعیف گفتمان سازش گردید.
نوشتن این مطلب در تحلیل برخی جهت گیری های فعالان سیاسی داخلی است که نپرداختن به آنها از آن جهت که ممکن است دوباره تکرار شود، اشتباه به نظر می رسد:
تولد جبهه پایداری درراستای ادامه ی گفتمان سوم تیر و جدا شدن از جریان انحرافی صورت گرفت؛ شعارهای جبهه پایداری، همواره فراتر از شعارهای یک حزب سیاسی بود و نگاهی که به مسائل داشتند فراتر از نگاه منفعت جویانه حزبی بود. این جبهه در شناسایی و معرفی نامزدهای نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری نگاه جامعی داشت که تمام گزینه های مناسب را در بر می گرفت. نگاه جبهه پایداری اینقدر فراگیر بود که افراد در آن درمی آمدند و از آن خارج می شدند بی آنکه برای آمدنشان و یا رفتنشان دچار تعهد یا مشکلی شوند، چرا که محوریت در این جبهه نوع نگرش و گفتمان بود نه افراد و شخصیت ها و منافع شان.
نوع نگرش جبهه پایداری به مسائل باعث شد تا گزینه احتمالی این جبهه از دایره ای وسیع مورد بررسی قرار گیرد و بعد از صرف وقت و دقت فراوان در حالی که دکتر جلیلی اصرار داشت وارد نشود، به عنوان گزینه اصلح معرفی گردید. ثبت نام دکتر لنکرانی با ارائه برنامه و معرفی نیروهای احتمالی ایشان، نشان از عزم جدی به حضور در انتخابات داشت در حالی که آقای دکتر جلیلی نیز در آخرین روز فرصت ثبت نام به این عرصه وارد شدند و با این حضور، دکتر لنکرانی علناً اعلام که گفتمان انقلاب یقیناً یک نامزد خواهد داشت و این یعنی در صورت ماندن دکتر جلیلی، این دکتر لنکرانی خواهد بود که متعهد به انصراف است و به همین لحاظ دکتر لنکرانی از همان ابتدای ورود دکتر جلیلی، از جبهه پایداری کسب تکلیف کرد که تصمیم بر ماندن ایشان گرفته شد و این تصمیم با اقامه ی دلیل از سوی استاد مصباح همراه شد.
بعد از تأکید استاد مصباح بر اصلحیت دکتر لنکرانی، شخص استاد مصباح و دکتر لنکرانی و خود جبهه پایداری به شدت مورد حمله و تهاجم قرار گرفتند که بخشی از این حملات از سوی گروه ها، شخصیت ها و سایت های خبری و تحلیلی صورت گرفت. برخی از حملات در حد شب نامه و فحش نامه بود، به نوعی که حقیقتاً خاطر علاقمندان استاد مصباح را مکدر کرد ولی استاد مصباح بارها در دوره ی اصلاحات و در مبارزه با انحراف ثابت کرده بود که در دفاع از حق از تمام حیثیت و آبروی خود مایه می گذارد، در اینجا بود که دکتر لنکرانی به چند دلیل رأساً و تنها با اطلاع جبهه پایداری اقدام به انصراف نمود:
اول اینکه دکتر لنکرانی، حقیقتاً با دکتر جلیلی قرابت گفتمانی داشت و از این لحاظ نگرانی به لحاظ انصراف به نفع ایشان احساس نمی کرد.
دوم این که دکتر لنکرانی از ابتدا نیز آگاهانه متعهد شده بود که نخواهد گذاشت انشقاق درجبهه گفتمان انقلاب رخ بدهد و کنار کشیدن ایشان یک تعهد اخلاق مدارانه و تکلیف گرایانه بود.
سوم این که دستور صریح استاد مصباح عمل به تکلیف برای نامزدها بود و این که اگر حس کردند تکلیفشان چیزی است باید آن را انجام دهند و به همیل لحاظ شخص دکتر لنکرانی حتی به فتوای استاد مصباح بیش از هرچیزی مکلف به تبعیت از تکلیفی بود که احساس می کرد، همانطوری که دکتر جلیلی نیز براساس همان حس تکلیف وارد شده بود.
چهار این که دکتر لنکرانی شاهد حجم تخریب های غیرمنصفانه استاد مصباح بود و به یقین برای او بیش از هرکسی این تخریب ها سخت بود چرا که استاد مصباح به لحاظ حمایت از دکتر لنکرانی مورد هجمه قرار گرفته بود.
پنج این که دکتر لنکرانی در تکلیف گرایی زمان را از دست نمی داد، ایشان همان موقع که احساس تکلیف می کرد اقدام می نمود و همانطوری که در روز اول ثبت نام، وارد شده بود به دلایلی که ذکر می گردد، قبل از اعلام احراز صلاحیت ها کناره گرفت چرا که هر دلیلی که بعد از حس تکلیف موجب طولانی شدن تصمیم گردد، سیاسی کاری تلقی می شود.
شش این که دکتر لنکرانی حقیقتاً همانطوری که گفته بود، اگر شورای نگهبان صلاحیتش را رد می کرد، تشکر نیز می نمود، یادمان نرفته که چگونه او حجم توهین ها و بی احترامی هایی که چاردیواری مسائل خانوادگی وی را نیز محترم نمی شناخت را بر حسب تکلیف با کمترین واکنشی تحمل کرد.
هفت این که دکتر لنکرانی اگر می دانست دکتر جلیلی وارد عرصه می شود اصلاً وارد نمی شد و این مسئله با توجه به اصراری که در دعوت از دکتر جلیلی برای ورود می کرد نیز مشخص بود و به همین شواهد، انصراف دادن دکتر لنکرانی، قبل از اعلام تایید صلاحیت شده ها را نمی شود سیاسی دانست مگر با سوءظن های غیرمومنانه و بی منطق که با مشی سیاسی ایشان نیز متضاد است.
هشت اینکه هیچ دلیلی برای رد صلاحیت دکتر لنکرانی وجود نداشت به جز شبهات و تخریب هایی که علیه ایشان صورت گرفته بود. دکتر لنکرانی هم یک سابقه ی اجرایی 4 ساله موفق در یک وزارتخانه ی عظیم داشت و هم بهترین مواضع اصولی و عملی را در قبال فتنه و انحراف گرفت و هم در کسوت سخنگوی یک جبهه ی سیاسی به نام پایداری فعالیت فعال سیاسی داشت و به غیر از اینها نیز هیچ ضعفی در قبال عدم تمکین به قانون و یا ساده زیست نبودن و یا سایر معیارهای اعلامی از سوی شورای نگهبان نداشت پس به لحاظ شرایط تأیید صلاحیت چیزی از دکتر جلیلی کم نداشت.
تمام موارد فوق نشان می دهد که دکتر لنکرانی تنها براساس تکلیفی که به لحاظ تقویت گفتمان مقاومت، جلوگیری از انشقاق نیروهای انقلاب، وفای به عهد و کاهش هجمه ها به استاد مصباح و جبهه پایدای حس می کرد، به نفع دکتر سعید جلیلی انصراف داده است و همین دلایل بوده است که موجب تقویت علاقه نیروهای حزب اللهی به ایشان و ایمان به خلوص و اثبات تکلیف گرایی ایشان شد و حتی به شدت از سوی طرفداران آقای جلیلی نیز مورد تقدیر قرار گرفت، اما متأسفانه همان گروه ها و افراد و سایت ها که قبلاً در تنور تفرقه می دمیدند این بار، دکتر باقری لنکرانی و استاد مصباح و جبهه پایداری را به الفاظ دیگری مورد هجمه قرار دادند و با بکارگیری اصطلاحات و جملات غیرمنصفانه ی جدید حاضر نشدند هرآنچه را که به دروغ به ایشان منتسب کرده بودند را پس گیرند تا حدی که کناره گیری ایشان را به دلیل رد صلاحیت احتمالی دانستند و نذر روغن ریخته نامیدند؛ البته مردم و به خصوص قائلان به گفتمان مقاومت، بصیرتر از این حرف ها بودند که تحت الشعاع این هجمه ها، اعتقادشان به استاد مصباح و دکتر لنکرانی و جبهه پایداری سست شود، بلکه موجب شد کناره گیری دکتر لنکرانی در عین صلاحیت داشتن، گردآوری کادر متعهد و متخصص، برنامه جامع، محبوبیت و مقبولیت به عنوان برگ زرینی در کارنامه ایشان و شاگردان استاد مصباح و جبهه پایداری باقی بماند.
برچسب های مرتبط: استاد مصباح جبهه پایداری انتخابات باقری لنکرانی سعید جلیلی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/30
9:30 ع
دکتر لنکرانی همانطوری که در تمام اظهارات قبل و بعد از نامزدی دکتر جلیلی قول داده بود، گفتمان انقلاب فقط یک نامزد خواهد داشت، از نامزدی انصراف داد، ایشان و استاد مصباح یزدی و جبهه پایداری در مقوله ی انتخابات امسال تمام همت و آبروی خود را به نفع گفتمان انقلاب به میدان آوردند و در حالی که حتی کادر بسیار منسجم و قوی متشکل از تعدادی از وزاری قوی و معاون رییس جمهور اسبق و برنامه ی عملیاتی مدون و کاملی را تدارک دیده بودند ولی به منظور حفظ وحدت گفتمان انقلاب به نفع دکتر سعید جلیلی، از نامزدی انصراف دادند. دکتر لنکرانی و دکتر جلیلی از نامزدهایی بودند که محبوبیت و توان و شدت آرمانگرایی و انقلابی گریشان چشم ضدانقلاب داخلی و خارجی را ترسانده است و باقی ماندن یکی از این دو منجر به تقویت این گفتمان خواهد شد.
نامزدی دکتر لنکرانی در زمانی انجام شد که احتمال حضور دکتر جلیلی با توجه به دعوت هایی که از ایشان شده بود بعید به نظر می رسید و اعضای جبهه پایداری نیز روی دکتر لنکرانی به عنوان گزینه ی اصلح به جامعیت رسیده بودند و علی رغم این جامعیت، از همان ابتدا مشخص بود که دکتر لنکرانی خود را برای هردو حالت یعنی رفتن و ماندن در مسیر پیروزی گفتمان انقلاب آماده کرده است و به قطع یقین اگر مرکز فرماندهی جبهه پایداری زودتر به نتیجه می رسیدند، ایشان زودتر از اینها انصراف خود را عملی می کردند. در هر صورت انصراف و کناره گیری ایشان به نفع بزرگوار دیگر همین گفتمان، برای حقیر اثبات کرد که ایشان حقیقتاً انسان وارسته و متعهدی بوده و هستند و امیدوارم که دکتر جلیلی بزرگوار نیز این مهره ی ارزشمند را به خوبی قدر بشناسند.
نکته ی دیگری که کمی نگرانم می کند نوع گفتمان برخی از خودی هاست. علی رغم اینکه در مطلبی با عنوان "قابل توجه حامیان دکتر لنکرانی و دکتر جلیلی"خطاب به طرفداران دو بزرگوار نوشته بودم که این دوگفتمان یکیست و یقیقناً اگر دکتر جلیلی هم کنار نرود، حتماً دکتر لنکرانی کنار خواهد رفت و به همین لحاظ باید احترام هر دو بزرگوار و به خصوص شخص استاد مصباح بزرگوار حفظ شود، اما بعضاً برخی جملات آزاردهند، دل مان را مکدر کرد. همان قدر که محل تهمت و هجمه دشمنان و ضدانقلاب شدن برای هر انقلابی موجب افتخار است، اما شنیدن سخنان غیرمنصفانه و بعضاً حاوی توهین و تهمت از سوی برخی خودی ها، حقیقتاً اوقات طرفداران استاد مصباح و جبهه پایداری و دکتر لنکرانی را مکدر کرد، که امیدوارم طرفدران دکتر لنکرانی همانطوری که تاکنون ثابت کرده اند، همچنان در مسیر مصالح و پیشرفتِ انقلاب، ادب، انصاف و غیرت خود را در مسیر انتخاب و معرفی دکتر سعید جلیلی بزرگوار به عنوان نماینده ی گفتمان انقلاب و مبتنی بر مقاومت حول محور ولایت مداری و خدمت به مردم، هزینه نمایند، انشاءالله.
بیانیه دکتر باقری لنکرانی را در خصوص این انصراف می توانید اینجا بخوانید.
برچسب های مرتبط: استاد مصباح جبهه پایداری انتخابات باقری لنکرانی سعید جلیلی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/27
11:54 ص
با تشدید مشکلات اقتصادی کشور، برخی فعالان سیاسی و به خصوص نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، سیاست خارجی کشورمان را مقصر اصلی مشکلات کشور دانسته و اولین راه حل شان برای تغییر وضع موجود را همان اصلاح سیاست خارجی با محوریت مذاکره و عدم تحریک دشمنان در عدم تکرار عباراتی مانند هلوکاست دانستند. در این مطلب به این ادعا و شعار در قالب چند سوال پاسخ و راه حل خواهم داد:
آیا مواضع ما در قبال اسرائیل تنها در این چند ساله خصمانه شد؟
اگر بخواهیم طرح سوالات در خصوص هلوکاست را اشتباه بدانیم در حقیقت باید بدانیم که نسبت به مواضع امام و رهبری در خصوص اسرائیل نیز دچار همان موضعیم!! یعنی باید بگوییم شهید مطهری و امام خمینی و امام خامنه ای که تاکنون سخت ترین مواضع را در قبال اسرائیل گرفته اند نیز اشتباه کرده اند!! یعنی امام خمینی هم که فرمود اسرائیل باید از نقشه محو شود اشتباه کرده است و یا امام خامنه ای که گفتند هر گروهی که با اسرائیل مواجهه کند از او حمایت می کنیم نیز مقصر اصلی مشکلات کشورند!!
اشتباه دانستن سیاست خارجی و انقلابی کشور ریشه در چه چیز دارد؟
پاسخ این است که اشتباه دانستن سوالات در خصوص هلوکاست و یا اعلام مواضع صریح در مورد اسرائیل در واقع دور شدن از مواضع انقلابی و در نقد اهداف آن است نه در نقد احمدی نژاد و یا تحلیل مشکلات موجود، فقط نامزدها رویشان نمی شود به انقلاب و اهدافش گیر بدهند، احمدی نژاد را مقصر می دانند، اشتباه دانستن سیاستهای خارجی در قبال اسرائیل و آمریکا را باید در شعار "نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران" جستجو کرد. البته برخی از اصولگرایان سنتی که قبلا هیچ انتقادی در خصوص سیاست خارجی نداشتند نیز با سیاسی شدن شرایط و انتخاباتی شدن کشور، بی برنامگی خودشان برای اداره ی انقلابی سیاست و اقتصاد کشور، آینده را با انتقاد به سیاست خارجی کشور مخفی می کنند.
آیا بحث هلوکاست و یا محکومیت اسرائیل و یا اتخاذ مواضع صریح در قبال او باعث تشدید مشکلات ما شد یا خیر؟!
در پاسخ باید بگویم آری، اما این تمام پاسخ نیست بلکه باید بگوییم بیش از آن که برای کشور ما زحمت ایجاد کرد برای اسرائیل و متحدانش مشکل ایجاد کرد. جنگ روانی ایران علیه اسرائیل، او را به انفعالی ترین حرکات و شکست های مفتضاحانه وادار کرد. منفوریت اسرائیل در جهان با این سیاست ایران تشدید شد تا حدی که به غیر از سیاسیون، از جامعه ی هنرمندان و ورزشکاران بین المللی نیز کارت زرد دریافت نمود. ما در قبال ضرباتی که به ریشه و پیکره و مشروعیت و حتی مقبولیت اسرائیل وارد کردیم دچار فشارهایی شدیم که برایندشان علی رغم مشکلات موجود به یقین پیروزی ما تلقی می شود.
آیا سیاست فعلی در قبال اسرائیل بهترین و تنها سیاست اصولی به شمار می رود؟!
پاسخ این است که ما به واسطه ی ماهیت انقلاب مان و اسرائیل نیز به واسطه ی ماهیت وجودیش، دچار یک خصومت غیر قابل انکاریم و در این خصومت آنچه که مهم است و اصول سیاست ما را تشکیل می دهد، این است که ضربات سخت تری بزنیم و ضربات دشمن را به خوبی مهار کنیم، و همین سیاست در اسرائیل نیز برای مواجهه با ما تعریف شده است و البته او در این سیاست از غیرانسانی ترین روشها مانند ترور نیز استفاده می کند. حالا اگر کسی بیاید بگوید ما ضربه نزنیم در واقع دو اشتباه بزرگ مرتکب شده است، یکی این که در واقع به اصول انقلاب خیانت کرده است و دیگری این که اسرائیل به صرف این که ما ضربه نزنیم، از عناد و کینه توزی و خصومت دست نخواهد کشید و تا استحاله انقلاب اسلامی ایران و شکاندن محورمقاومت در دنیا، به خصومتهایش در تمام ابعاد ادامه خواهد داد. پس ما در نوع سیاست مان در قبال اسرائیل در چارچوب تعاریف انقلاب اسلامی و سیاستهای رهبران مان گام می نهیم و این چارچوب نیز، تنها می تواند مقابله و مبارزه با اسرائیل باشد و آنان که از عدم مقابله و عدم دشمنی با اسرائیل یا مردم آن سخن می رانند، به یک عقب نشینی غیرقابل انکار از اصول انقلاب دست زده اند که این مسئله از سایر مواضع سیاسیت داخلی و خارجی شان در برابر چارچوبهای انقلاب نیز قابل اتخاذ است.
آنجاهایی که دچار سختی گردیدیم نیز نباید سیاست فعال خارجی را مقصر بدانیم؟!
به صراحت عرض می کنم که پاسخ خیر است. ما اگر در نتیجه ی سیاست های اصولی و انقلابی خارجی مان دچار مشکلاتی در داخل شده ایم باید بجوییم و ببینیم که آیا سیاست داخلی کشور نیز متناسب با سیاست خارجی مان انقلابی بوده است یا خیر ما با اهداف انقلابی و ابزار غیرانقلابی به دنبال حصول نتایج آرمانی بوده ایم!
آیا به همان اندازه که در سیاست خارجی انقلابی بودیم در امور داخلی نیز به همین قوت بودیم؟!
پاسخ این سوال منفیست. ایراد اصلی کار ما همین است که ما موتور فرمول 1 سیاستهای خارجی مان را گذاشتیم بر بدنه و ترمز و چارچوب پیکان سیاست داخلی مان. دولتمردان ما همانطوری که در اتخاذ مواضع شدیدشان در قبال آمریکا و اسرائیل به خوبی عمل می کردند، باید تدابیر داخلی شان را نیز به تناسب آن آرایش می دادند، همان طوری که آقای رییس جمهور در سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی مواضع تهاجمی و انقلابی در قبال استکبار و اسرائیل اتخاذ می کردند باید وقتی که به ایران بازمی گشتند نیز اقتصاد کشور را مقاوم ترین و قوی ترین اقتصاد در برابر خصومت ها و تحریمها و فشارها و بیانیه ها شکل می دادند، نه صرفاً با ذکر چند شعار عامیانه مثل بحث "پاره شدن بیانیه دان" و "مه مه لولو بردن"!
مگر می شود کشوری برای استکبار و اسرائیل شاخ و شانه بکشد و درآمدش به فروش نفت به خارج متکی باشد؟! مگر می توان منافع آمریکا را در حیاط خلوتشان در آمریکای جنوبی نشانه رفت و در آنجا خط تولید خودرو راه انداخت ولی در داخل خودروی ملی مان منوط به واردات قطعات و لوازم خارجی باشد؟! مگر می شود بیانه ها را بی تأثیر دانست در حالی که به واردات علوفه و دان مرغ و گوشت و مرغ محتاجیم؟!
مشکل از این است که در صحنه ی شطرنج شما نمی توانید با مهره های نفوذی به خط دشمن بزنید ولی پیاده نظام را با یک آرایش مناسب به حراست از کیان کشورت نچیده باشی! نمی شود اقتصاد مقاومتی، جهاد اقتصادی، حمایت از تولید ملی، ثبات اقتصادی و دورشدن از اقتصاد نفتی را در حد شعار و ادعا نگاه داشت.
پس چه باید کرد؟
پاسخ چه باید کرد در نام امسال و سالهای گذشته عیان است. امسال سال حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی است و باید سیاست ما و اقتصاد ما هر دو با یک قلم حماسی نگاشته شوند. باید همانطوری که در سیاست خارجی فعال و مقاومیم در اقتصاد نیز مقاوم و فعال باشیم. نمی شود سیاست فعال باشد و اقتصاد منفعل. اکنون باید کسانی را دعوت کرد که شیوه ی مدیریت کشور را مبتنی بر اقتصاد مقاومتی برنامه ریزی کرده اند، کسانی که ایراد کار را درست تشخیص داده اند در عین حال که آرامش مردم و کشور را تأمین خواهند کرد، از مواضع انقلابی نیز پایین نیایند، تنها در صورتی ما موفق به پیروزی در شرایط فعلی خواهیم شد که در داخل کشور، نقطه ضعف نداشته باشیم، تنها در این صورت است که در میز مذاکرات نیز با قوت می توانیم موفق باشیم و اگر درداخل گرفتار سوء مدیریت، وابستگی، فن سالاری (تکنوکراسی) و اسراف باشیم، روی میز مذاکره چیزی جز ذلت و تسلیم به دست نخواهیم آورد و به همین دلیل آنها که موفقیت داخلی را در گروی موفقیت خارجی می دانند زین وارونه نهاده اند، شیوه ای که قبلاً در دوره اصلاحات نتایجش را به وضوح دیدیدم. اکنون حلال مشکلات مان نه تنها حفظ و ادامه ی گفتمان انقلاب در سیاست خارجی است بلکه باید مدیریت انقلابی را در داخل کشور نیز به صورت علمی و هدفمند برنامه ریزی کرد، مسئله ای که در برنامه ی عملیاتی جبهه پایداری انشاءالله به قول سرپرست گروه یعنی آقای دکتر داوودی مورد توجه قرار گرفته است.
این مطلب در سایت های 8 دی و بولتن نیوز و کاوش پرس منتشر شد.
برچسب های مرتبط: سیاست خارجی انتخابات اقتصاد مقاومتی جبهه پایداری باقری لنکرانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/26
1:45 ص
متأسفانه بعضاً مشاهده می کنیم که برخی افراد، انتخاب دکتر باقری لنکرانی به عنوان نامزد اصلح انتخابات ریاست جمهوری از سوی جبهه پایداری را فاقد مبنای منطقی و صرفاً طبق سلیقه ی شخصی استاد مصباح معرفی می کنند و حال این که حتی اگر بخواهیم این حرف را قبول کنیم نیز، نمی توان پذیرفت که سلیقه ی شخصی استاد مصباح با توجه به بصیرت، تقوا و سابقه ای که از ایشان سراغ داریم نیز جز در راستای منافع اسلام و انقلاب باشد.
البته غیر از مطهری زمان، افراد دیگری که به لحاظ اجرایی و سیاسی دارای کارنامه بسیار شفاف و موفقی مانند دکتر سلیمانی، دکتر داوودی، دکتر میرکاظمی هستند نیز، دکتر باقری لنکرانی را به صراحت و قطع به یقین به عنوان اصلح معرفی می کنند؛ البته در این مقال اصلاً قصد ندارم صرف شخصیت، بصیرت و سوابق استاد مصباح و یا تأییدات سایر شخصیت های موثق اجرایی و علمی کشور را دلیل اصلح دانستن دکتر باقری لنکرانی معرفی کنم، بلکه برآنم که منطقاً و مستدلاً مزیت های ایشان را که منفرداً و جمعاً بین نامزدهای حاضر می درخشد را مورد بحث قرار دهم:
به اقتضای حضور و فعالیت دانشجویی و سیاسی 6 ساله ام در بسیج دانشجویی شیراز که با شکل گیری دولت اصلاحات مقارن بود، با خطوط سیاسی فعال آن موقع شیراز که جزء فعالترین استان های سیاسی کشور بود آشنا بوده و به مراتبِ علمی و مدیریتی آقای دکتر باقری لنکرانی (مسئولیت بیمارستان نمازی و سپس معاونت دانشگاه علوم پزشکی شیراز و اخذ رتبه ی استاد تمامی ایشان در همان سال ها) به عنوان یک جوان حزب اللهی و بسیجی افتخار می کردم.
با به روی کار آمدن دولت نهم و شکستن حلقه ی بسته ی مدیران، آقای دکتر باقری لنکرانی به وزارت بهداشت منصوب شدند و در وزارت خانه ای که گستردگی زیادی داشت به وزارت رسیدند، این حوزه به لحاظ حوزه های اقتصادی، اجتماعی، تعداد و نوع پرسنل، از بزرگترین وزارت خانه های کشور است که به حیات و زندگی یکایک مردم کشور ارتباط دارد.
حوزه ی وزارت بهداشت به ابعاد مختلفی اعم از بیماران، پزشکان، پرستاران، شرکتهای خدماتی، بیمه ها، مسائل عمرانی، دارو و درمان، تحقیقات و پژوهش و آموزش عالی ارتباط داشته و داشتن یک دوره مدیریت اجرایی 4 ساله در رأس چنین وزارتخانه ای یقیناً نمی تواند به عنوان یک سابقه ی بی اهمیت تلقی گردد، به خصوص این که در دوره ی مدیریتی آقای دکتر لنکرانی، سیاست های صرفاً توسعه ای دولتهای سازندگی و اصلاحات، به سمت عدالت محوری و تمرکز زدایی تغییر جهت داد، که ثمراتش را هم اکنون با افتتاح بیمارستان های متعدد در سراسر پهنه ی پهناور ایران اسلامی شاهدیم و به همین لحاظ، دوره ی 4 ساله وزارت دکتر لنکرانی در نگاه بسیاری از کارشناسان یک دوره ی موفق معرفی می گردد و در نگاه تیزترین و سیاسی ترین منتقدان، تنها یک دوره ی معمولی و نه بد، بوده است.
آقای دکتر لنکرانی غیر از داشتن سوابق اجرایی و علمی ولا، در مقاطع متعدد و حساس، مواضع انقلابی و صریحی داشتند؛ ایشان در جریان فتنه مواضع شفاف و صریحی در محکومیت و تعیین مرز با فتنه گران اتخاذ کردند و موضع گیری های ایشان در خصوص مشایی نیز منجر به عدم ادامه ی همکاری ایشان با دولت احمدی نژاد گردید، اما علی رغم این صراحت و شفافیت مواضع، تخریب کنندگان ایشان، ایستادگی عملی و علنی ایشان را در برابر انحراف در دولت نادیده انگاشته و در نهایت بی تقوایی، ایشان را به عنوان یکی از ساکتین انحراف معرفی کردند.
موج تخریب ها علیه دکتر لنکرانی با سخیف ترین توهین های لفظی و خانوادگی همراه شد، ولی متهمین ماهیت خودشان را بیشتر آشکار کرده و از سوی مردم مورد انتقاد قرار گرفتند، که یک نمونه اش در درج خبری علیه زندگی شخصی و خانوادگی دکترلنکرانی در یکی از سایت های بی اخلاق، به شدت با واکنش مردم و مخاطبان همان سایت مواجه شد ولی همه ی اینها باعث نشد که ایشان و جریان منتسب به ایشان هرگز به اقدامات تلافی جویانه و غیر اخلاقی متوسل گردند.
آقای دکتر لنکرانی در شیراز از مقربین فکری به آیت الله حائری و سید علی اصغر دستغیب (از علمای ولایت مدار شیراز و نمایندگان خبرگان رهبری) بودند و به تدریج مورد توجه استاد مصباح نیز قرار گرفتند. موضع گیری دکتر لنکرانی در باب ولایت و خضوع ایشان در برابر علمای دینی و مراجع، بین تمامی نامزدهای ریاست جمهوری و وزرای دولت نهم مثال زدنیست و برخی از وزرای ولایی، پرتلاش و انقلابی دولت نهم، ایشان را به عنوان الگوی شان در دولت نهم معرفی می کردند.
همزمان با تشکیل جبهه پایداری، دکتر باقری لنکرانی به عنوان سخنگوی این جبهه معرفی گردید و پس از مشارکت این جبهه در انتخابات مجلس شورای اسلامی، با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، تحقیقات روی نامزدهای احتمالی این جبهه شدت یافت؛ گزینه هایی که بعضاً از اعضای جبهه پایداری هم نبودند در این جبهه مورد بررسی قرار گرفتند و با نظر نهایی استاد مصباح یزدی براساس مذاکرات بعمل آمده و سوابق مرتبط با تقبل سنگر ریاست جمهوری، شخص دکترلنکرانی از سوی جبهه پایداری به عنوان نامزد این جبهه و نامزد اصلح معرفی شد.
بعد از معرفی شدن دکتر لنکرانی و ثبت نام نهایی نامزدهای ریاست جمهوری، ایشان به منظور جلوگیری از تقسیم آرا در اثر رقابت درون گفتمانی، بارها اقرار به عدم رقابت با کسانی نمودند که با ایشان قرابت گفتمانی دارند؛ و در همین خصوص بارها به محضر استاد مصباح جهت کسب تکلیف و کناره گیری رسیدند ولی استاد مصباح براساس همان معیارها که از ابتدا بر آن قائل بودند و هرگونه ائتلاف و معامله را با هیچ جریانی در رد اصلح برنتافته بودند، همچنان بر نظر صریح شان در خصوص اصلح بودن دکتر باقری لنکرانی اصرار موکد دارند.
آقای دکتر لنکرانی نسبت به سایر نامزدها یک مزیت دیگر نیزدارند، ایشان نه تنها کادرشان تا حدود زیادی مشخص و معرف حضور همگان است بلکه برنامه های شان نیز به عنوان اولین نامزدی که برنامه مدون ارائه کرده، مطرح است.
در این دوره انتخابات، اگر چه از قماش فتنه گر و انحرافی نیز کسانی آمدند و یک به یک به نفع فتنه گر بزرگ و منحرف بزرگ کناره می گیرند، اما جبهه انقلاب نیز با حضور افرادی مانند دکترها باقری لنکرانی، سعید جلیلی، دکتر حدادعادل و دکتر زاکانی، از غنای لازم برخوردا است که ما منتظر به نتیجه رسیدن این افراد در شناخت اصلح بین خودشان هستیم تا این افراد دوشادوش هم، دولت انقلابی یازدهم را در راستای اعتلای جمهوری اسلامی ایران و رضایت مندی مردم شریف ایران به پیش برند.
برچسب های مرتبط: استاد مصباح جبهه پایداری انتخابات باقری لنکرانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/23
2:35 ص
در شرایطی که یقیناً آقای جلیلی نیز براساس تکلیف به عرصه ی حساس انتخابات ریاست جمهوری ورود پیدا کرده اند و با توجه به گفتمان تکلیف گرا و انقلابی که در جبهه پایداری به رهبری استاد مصباح و زیر مجموعه شان وجود دارد، یقیناً گفتمان انقلاب اسلامی که مبتنی بر اصول مهمی مانند مقاومت، خدمت، ولایت مداری، سلامت، دین ورزی و عدالت محوریست، علی رغم قوتی که در هر دو نامزد مطرح وجود دارد، با یک نامزد نهایی در انتخابات حاضر خواهد شد.
لذا در این برهه که هر کدام از طرفداران گفتمان انقلاب اسلامی به یکی از این دو بزرگوار نظر مثبت تری دارند و از نامزد اصلح شان حمایت می کنند، اما می دانند که در نهایت هر کدام از این نامزدها که تا آخر بماند تمام رأی های این گفتمان را نصیب گفتمان انقلاب اسلامی خواهد نمود، پس طرفداران این دو شخصیت نیز مانند خود این دو بزرگوار، با کمال حفظ احترام متقابل با یکدیگر برخورد گفتمانی و بدور از رقابت خواهند داشت.
برچسب های مرتبط: استاد مصباح جبهه پایداری انتخابات سعید جلیلی باقری لنکرانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/18
11:28 ع
حین وب گردی هایم به یک نامه حاوی تعدادی سوال از استاد مصباح در خصوص جبهه پایداری و انتخاب دکتر لنکرانی رسیدم که با توجه به فراگیر بودن برخی از این سوالات، به نظرم رسید به سبک نگارنده نامه که علنی منتشر کرده بود و این که به احتمال زیاد حتی به نظر استادهم نخواهد رسید، پاسخ سوالات مطروحه را در وبلاگم مطرح نمایم، البته دوستانی که می خواهند اصل مطلب را نیز مشاهده کنند می توانند به اینجا مراجعه کنند، ولی سعی من بر این است که با خواندن همین مطلب، سوالات نیز به صورت ضمنی دریافت شوند:
یکی از انتقاداتی که شنیده می شود این است که "انتظار می رفت این جریان بتواند در عرصه سیاست فصل نویی رقم بزند ولی نزده است" و در پاسخ باید بگویم که مشخصاً فصل نویی رقم زده شده است، شما اگر این جریان را به قول خودتان همانطوری که گفتید منتسب به رهبری استاد مصباح بدانید خواهید دانست که فصل نوی این جریان از سوم تیر 84 و حتی قبل از آن در زمان شهردار شدن احمدی نژاد رقم خورده است و همچنان ادامه دارد و البته افرادی در این جریان آمده اند و برخی نیز رفته اند، اما جریان همچنان پرخروش تر در حرکت است. اگر جریان منتسب به استاد مصباح با احمدی نژاد عینیت یافت اما دلیل نمی شد با راکد شدن او، جریان متوقف بماند و البته جریان ادامه یافت و افرادی دیگر به او پیوستند همانطوری که افرادی دیگر نیز به همراه احمدی نژاد ماندند و یا عقبگرد کردند، اصولاً آنچه که از ویژگی های مثبت در احمدی نژاد موجود است از تفکر همین جریان است و آنچه که منفیست نیز از عدول از این جبهه.
بحث دیگری که منتقدان وارد می کنند بحث مصداق هاست که "چرا فلان عضو جبهه پایداری در فلان قائله یا واقعه موضع گیری نکرد و یا چرا فلان عضو جبهه در فلان جا سکوت و حتی حمایت کرد"، اولاً که بسیاری از این موارد، مصداق نیستند و بیشتر به مکذاب شبیهند و ثانیاً برخی دیگر از مصداق ها نیز با درک شرایط زمانی، قابل درک و بعضاً حتی قابل تقدیرند، این که رهبر معظم انقلاب در برابر فتنه بارها موضع گیری صریح خواستند و در بحث انحراف بارها و بارها عدم انفعال و تحریک نکردن مسئله را طلب کردند باید مد نظر بصیران باشد و حتی خود رهبر معظم انقلاب بارها در برابر سوالاتی که به بحث انحراف بازمی گشت زیرکانه سوال را دور می زدند تا موجب تقویت و مظلوم نمایی شان نشوند، اما متأسفانه برخی فقط برای بوق کردن همین جریان، سایت خبری برپاکردند در حالی که رهبر خیلی زودتر از ما بحث انحراف را شناخت و هم بهتر از ما روش مقابله با آن را تجویز نمود، ولی متأسفانه برخی گمان کردند که همان کاری را که در برابر فتنه دستور داشتند باید در برابر انحراف نیز انجام دهند و حتی دیگران را نیز با همین خط کش های کج سنجیدند و می سنجند و حتی شابلون "ساکت انحراف" نیز هموزن با "ساکت فتنه" ساختند.
یکی از انتقادات به این جریان برخی توجیهات در زمان بروز تعلل و حتی خانه نشینی از سوی رییس جمهور در برابر خواست رهبر و بحث مقایسه وی با شهید رجایی بود، در بحث توجیهات 2 مسئله وجود دارد که یکی خوب و دیگری بد است، یکبار توجیه از این جنس بوده است که یعنی تعلل در برابر رهبری چیز بدی نیست و یکبار هم از این جنس بوده که باید فرصت عذرخواهی و بازگشت داده شود و حقیقتاً جنس دوم، جنس مطلوبی بود نه اول. در خصوص تشبیه احمدی نژاد در آن هنگام با شهید رجایی نیز بعضاً درک اشتباهی صورت می گیرد و حال این که این تشبیه از جهت اعتماد به فرد خائن است، مگر نه این که توطئه کننده و خائن قائله ی انفجار مسعود کشمیری از معتمدان رجایی بود؟! خب از این لحاظ آیا بحث احمدی نژاد و مشایی به آن شباهت ندارد؟! آیا مقایسه کردن رجایی با احمدی نژاد دلیلی بر بی تقصیر بودن احمدی نژاد و یا حتی شهید رجایی در اعتماد نابجاست؟!
یکی از انتقادات دیگری که به استاد و یا اعضای جبهه پایداری وارد می شود این است که چرا در حالی که نظر استاد این است که جریان انحرافی از جریان فتنه خطرناک تر است ولی مثلاً آقای دکتر لنکرانی عبارت جریان انحرافی را قبول ندارند، در صورتی که آقای لنکرانی صرفاً عبارت جریان را برای این گروه قبول ندارند، چرا که ایشان در عین حال که انحراف در دولت را تأیید می کند ولی گروه منحرفان را به لحاظ کمیت به اندازه ی یک جریان که اولین خصوصیتش پرشماریست نمی شناسد.
یکی از انتقادات دیگر به جبهه پایداری عملکرد برخی نمایندگان جبهه پایداری در مجلس است، که مثلاً چرا در مورد فلان مصوبه اعتراض نکردند، در پاسخ باید بگویم که یقیناً نمایندگان جبهه پایداری هم اشتباهاتی در سکوت و یا اظهار نظرها و یا آرای خود داشته اند اما آیا کسی مدعی عصمت اعضای این گروه شده است؟! آیا نمایندگان دیگری بودند که ازاین نمایندگان پایداری خیلی بهتر عمل کرده باشند؟! و آیا در نظر می گیرند که در بسیاری موارد نیز این نمایندگان جبهه پایداری بودند که بیش از سایرین فعال بودند، مثلاً آیا اعضای جبهه پایداری در قبال بحث نظارت بر نمایندگان جزء فعالترین ها نبودند؟! و آیا در خصوص اعطای وام 200 میلیونی که مصوبه ی هیأت رییسه مجلس بود (نه مجلس) آیا به نظر شما دوستان جبهه پایداری جز نگرفتن وام مزبور کار دیگری از دستشان برمی آمد؟! آیا کاری که آقای کامران نماینده ی مردم اصفهان کردن لزوماً بهترین کاری بود که می شد انجام داد؟!
بازهم از انتقاداتی که به موضع گیری نمایندگان جبهه پایداری مطرح می کنند بحث مسائلی است که در خصوص ریاست سازمان تأمین اجتماعی توسط سعید مرتضوی در مجلس رخ داد؛ البته پاسخ به این سوال را با یک سوال کاملاً مشخص می دهم: آیا در بحث مرتضوی و یا امثالهم دستور رهبری بارها مبنی بر رعایت مصالح کشور و متشنج نکردن و علنی نکردن اختلافات نبود؟! آیا مخالفت با برخی از استیضاح ها هرچند اگر با اشتباهات شکلی رخ داده باشد در مسیر دستور رهبری نبود؟! آیا پس از استیضاح وزیر تعاون و کار، رهبری نظر صریحشان را بیان نکردند؟! آیا جز این بود که آن استیضاح سر همین بحث مرتضوی انجام شد؟! و همان لجاجت ها در بحث مرتضوی از سوی دولت و مجلس منجربه نارضایتی رهبری گردید؟! آیا همان ها که با شدت به دنبال استیضاح شیخ الاسلامی بودند بعداز سخنان رهبری، پیام نفرستادند که دوباره اگر شیخ الاسلامی معرفی شود به او به عنوان وزیر رأی می دهند؟!!!
محصولی نیز یکی از مصداق هایی است که مکرراً به دلیل دارایی زیاد مورد اعتراض جریان منتقد جبهه پایداری قرار دارد و حال این که چند سال پیش آقای احمدی نژاد یک دفاع در خصوص تهمت استفاده ی ایشان از تسهیلات میلیاردی بیان کردند که هرگز پاسخی به آن داده نشد: آقای احمدی نژاد از مدعیان و تهمت زنندگان فقط یک نمونه از استفاده ی آقای محصولی از تسهیلات بانکی خواستند که هرگز ارائه نشد و البته هنوز هم دیر نشده است، اگر دوستان تخلف مالی از ایشان دارند بیان کنند که در این صورت اول خود پایداری ها ایشان را طرد خواهند نمود. بحث دیگر این که هیچ شخصی به صرف متمول بودن در هیچ سند دینی مضموم نبوده است و بعضاً ائمه ی ما نیز به لحاظ دارایی از برترین های عصرشان بودند اما بحث سلامت، ساده زیستی و حلال بودن بحث دیگریست که گویا منتقدان آقای محصولی صرفاً به همان بخش میزان دارایی ایشان کار دارند.
در مورد دکترالهام که در مقطعی عضو جبهه پایداری بودند، باید گفت که ایشان مدتی از دولت دورشد و به جبهه پایداری درآمد و آن گاه که به دولت بازگشت دیگر در پایداری نبود، بالاخره شما نمی توانید فراموش کنید که اعضای جبهه پایداری، همان سوم تیری ها هستند که البته برخی از آنها سوم تیری بودن شان را اشتباهاً در احمدی نژادی بودن برداشت کردند و عده ای نیز سرعت عمل شان در تشخیص، مانند دکتر کوچک زاده خیلی کند بوده و یا مثل برخی دیگر لجاجتِ تیزی داشتند.
و اما بحث انتخاب دکتر لنکرانی و انتقاداتی که در این خصوص به استاد مصباح وارد می شود وارد نیست، این که ایشان فقط وزیر بهداشت بوده است یا این که عملکرد چشمگیری نداشته اند شاه بیت منتقدان انتخاب لنکرانی در جبهه پایداری به عنوان نامزد اصلح است و حال این که بحث اصلح بودن در قیاس است که قابل تشخیص است، آقای لنکرانی یا هرکسی که قرار بوده است اصلح معرفی شود باید مجموعه ای از مشخصات وصفات را نسبت به دیگران داشته و یا نداشته باشد؛ آیا همین که آقای لنکرانی مدیریت یک وزارتخانه ی حساس و کلیدی مانند وزارت بهداشت با آن همه طرف درگیر (از بیمار تا دکتر) و گستردگی علمی، اقتصادی، مدیریتی و... را برعهده داشته و تنها انتقاد منتقدین چشمگیر نبودن مدیریت ایشان است بی ارزش است؟!! آیا مصداق هایی مانند انقلابی بودن بی اهمیت است؟! این که نامزدهای با سابقه بیشتر، در بحث مذاکره هسته ای و پایبندی به مواضع انقلابی ریپ می زنند ولی آقای لنکرانی همان سخنان رهبر معظم انقلاب را با قوت بیان می کند قابل فراموشی است؟! آیا تلاش و خستگی ناپذیری ایشان در سفرهای استانی دولت نهم مصداق عینی پرکاری و پرتلاشی ایشان نیست؟! آیا در هیچ دوره ای به لحاظ کار و تلاش وزرا بیش از آن دوره کار کردند؟! آیا وزرای دولت نهم همین دکتر لنکرانی را به لحاظ انقلابی بودن و تلاش و دانش شان کم ستاییده اند؟! آیا مرتبه ی علمی ایشان، ضامن احترام ایشان به علم و مدیریت علمی در شئون مختلف کشور نخواهد بود؟! آیا این همه نامزدهای بعضاً با تحصیلاتِ دکترا، که دکترایشان کم از دکترای افتخاری محمد خاتمی ندارد را می توان با استاد تمامی دکتر لنکرانی که حاصل صدها مقاله علمی معتبر دکتر لنکرانی است، مقایسه نمود؟! آیا ساده زیستی دکتر لنکرانی و پایبندی ایشان به این مسئله، کم اهمیت است؟! آیا این که ایشان به نهادهای قدرت و ثروت وصل نبوده و تنها عامل رسیدنش به وزارت، شکستن حلقه ی بسته ی مدیران است باید نقطه ی ضعف او تلقی شود؟! آیا این که برای پاس نگاه نداشتن جایگاه ولایت، با اعتراض به جریان انحرافی، بهای ولایت مداریش را با از دست دادن وزارت پرداخت می کند، دلیلی بر ولایت مداری کامل وی نیست؟! آیا این که حتی با داشتن کارنامه ی کاری خوب از دولت کنار گذاشته شد و کوچکترین حاشیه ای ایجاد نکرد و دشمنی را شاد ننمود، دلیل قاطعی برای بصیرت ایشان در درک مشکلات کشور نیست؟! آیا داشتن این ویژگی ها در حالی که به لحاظ جوانی نیز ایشان نسبت به اکثر نامزدهای دیگر ممتازند نمی تواند بهترین ضامن برای تداوم روحیه کار و تلاش، انقلابی گری، ولایت مداری، آرامش بخشی، ساده زیستی و استکبار ستیزی باشد؟! این سوالات حاوی پاسخ هایی هستند که اهمیت کار استاد مصباح و اعضای جبهه پایداری را در جاری نگه داشتن جریان انقلابی اصیل سوم تیر نمایش می دهد و البته استاد مصباح از آن دسته علمایی هستندکه چه در زمان اصلاحات و چه فتنه و چه انحراف و چه انتخابات، همواره تاوان حضور موثرش در صحنه را با به جان خریدن انتقادات و حتی ناسزاهای منتقدین پرداخت نموده می نماید و کاش ما در این جهاد، یاری گر جبهه ی حق باشیم نه باری بر بارش .
با توجه به مواردی که در پاسخ به این مطلب در اینجا داده شد، موارد زیر در جواب مطالب و تشریح مطلب فوق ارائه می گردد:
سلام
من نگفتم جبهه پایداری به آمال و آرزوهای خود رسیده است بلکه عرض کردم فصل نویی رقم زده است، یقیناً با یک گل بهار نمی شود و البته با چند گل نیز هم، بلکه باید فرهنگ پایداری بین جوانان و مسئولان ما رسوخ بیابد تا به آرزوها و اهداف این جبهه نائل گردد.
بحث دیگر این که من نگفتم پیروزی احمدی نژاد به جبهه پایداری منسوب است، چرا که اصلاً این جبهه آن موقع تأسیس نشده بود ولی گفتم پیروزی احمدی نژاد بخاطر تبعیت از گفتمان استاد مصباح بوده است، یعنی آن چیزی که آرای مردم را جذب کرد آن چیزهایی بود که استاد مصباح به عنوان رهبر فکری آن موقع احمدی نژاد به آنها هدایت می کرد و البته این هدایت تا مدتی با نمایندگان استاد در دولت انجام می شد، برادر دقت کنید نمی گویم اسم یا حضور استاد مصباح باعث پیروزی احمدی نژاد شده است بلکه گفتمانی که استاد رایج کردند را می گویم.
بحث دیگر این است که تبیین انحراف و مواضع انحراف با آنچه که سنگ اندازی و اختلاف افکنی معنی می شود متفاوت است. این که من کسی یا کاری را قبول ندارم و علتش را بیان کنم مقوله ای است و این که منهم با او به مقابله و لج بازی بیفتم بحث دیگری است. استاد مصباح به عنوان کسی که خیلی از افراد گفتار و رفتار احمدی نژاد را مورد تأیید استاد می دانستند بر خود فرض دانست از جایی این استناد را با برائت در برخی امور قطع نماید، ولی هرگز توصیه به استیضاح های بی فایده و یا بازی های لجوجانه و معطل کردن کار کشور نکرد. این خط در رفتار رهبری نیز وجود داشت، رهبری در چند جای معدود به انحراف و عبارت انحراف به صورت ضمنی اشاره کردند ولی همواره از پررنگ کردن آن و دامن زدن به اختلافات نهی کردند و این همان روش درستی بود که بیش از سایرین در استاد مصباح و اعضای پایداری مشاهده گردید.
عدم تبعیت از ولایت را هرگز توجیه نکرده و به شدت آن پایبندم اما همانطوری که عرض کردم برای برخی اشتباهات باید فرصتی برای بازگشت و عذرخواهی قائل شد، حامیان گفتمان سوم تیر اگر چه برخی رفتارهای دولت را بر نمی تافتند اما مصلحت نمی دیدند با هول دادن احمدی نژاد، او را بیشتر به دامن انحراف سوق دهند، مسئله ای که بارها و بارها از سوی بزرگان به آن اذعان شد به نحوی که اولین هدف در برابر اقدامات انحرافی احمدی نژاد نصیحت، هدایت، تحمل و فرصت دادن بود و حتی انتقادها نیز با ذکر نقاط مثبت انجام می شد، رویه ای که بیش از همه در رویه رهبری بارها مشاهده کردیم.
در خصوص ودیعه مسکن نمایندگان مجلس نیز همانطوری که عرض کردم و احتمالاً شما متوجه نشدید گفتم که این مصوبه مجلس نبود، مصوبه هیأت رییسه مجلس بود و تعدادی از نمایندگان نیز از گرفتن آن انصراف دادند، البته که اگر مصوبه مجلس بود و نمایندگان در مخالفت با آن صحبت نمی کردند حرف شما صحیح بود.
در مورد محصولی بازهم علی رغم این که اذعان به غیر قابل کشف بودن اتهامات وجود دارد اما همچنان ایشان را فاقد صلاحیت و متهم معرفی می کنید (این کارتان مرا به یاد تهمت تقلب می اندازد که علی رغم ادعای بزرگ ولی هرگز دلیلی بر آن اقامه نگردید)، من بیش از این که نگران محصولی باشم نگران تهمتی هستم که شما احتمالاً مرتکب می شوید، شما مسئله ای را بدون دلیل و مدرک به یک نفر متوجه می کنید و فکر نکنم هیچ کاری بدتر از این باشد و این که اگر ادعاهای نائب رییس کمیسیون امنیت مجلس اثبات شد، هیچ مشکلی ایجاد نمی شود، ایشان به راحتی از جایی که شایستگی آن را ندارند حذف خواهند شد ولی اگر اثبات نشد؟!! شما چگونه حلالیت خواهید طلبید و پاسخ تأثیری را که حرفهایتان می گذارد را خواهید داد؟!!
برچسب های مرتبط: استاد مصباح باقری لنکرانی جبهه پایداری انتخابات
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/17
1:1 ع
همزمان با نامزدی دکتر کامران باقری لنکرانی برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری تقدیم می گردد:
زندگینامه دکتر کامران باقری لنکرانی
کامران باقری لنکرانی در سال 1344 در تهران و در خانوادهای کارگری متولد شد. پدرش کارگری شرافتمند و مادرش بانویی سیده و متدین بود. در سال 1349 به خاطر شغل پدرش به شیراز رفت که کارگاهی برای ساخت پروفیل آلمینیوم داشت و با مرحوم آیتالله شیخ حسین لنکرانی نسبت فامیلی داشت و در فعالیتهای سیاسی با ایشان همراه بود. او در همین سال و در 5سالگی به کلاس اول ابتدایی رفت.
واگذاری انحصار صنعت آلمینیوم به بهاییان در سال 1353 موجب ورشکستگی کارگاه شد و پدرش به تنهایی برای کار به اروپا و آمریکا سفر کرد و پس از یک سال به خانوادهاش خبر داد که به آمریکا بروند. اما اقامت خانواده در آمریکا بیش از یک سال طول نکشید و در تیرماه 1356 به خاطر نگرانیهای مادر خانواده از فضای تربیتی فرزندان و با موافقت پدر آنها به ایران بازگشتند و این جدایی موجب شد تا کامران باقری لنکرانی به مدت 11 سال از دیدار پدر محروم بماند. او برادر بزرگتر یک خواهر و یک برادر است. خواهرش کارشناس مخابرات راه دور و برادرش پزشک عمومی است. لنکرانی در سال 1371 ازدواج کرد و اکنون دارای سه فرزند پسر است.
ورود به فضای انقلاب
در سال 1357 کامران باقری که نوجوانی 13 ساله بود در دبیرستان دانشگاه شیراز به فعالیت میپرداخت و هیچ راهپیمایی و تظاهراتی در شیراز نبود که او از حاضرانش نباشد و به جلسات درس اخلاق شهید آیتالله دستغیب نیز میرفت و با روحانیون انقلابی شیراز مانند مرحوم آیتالله ربانی شیرازی و آیتالله حائری شیرازی، و با برخی علمای انقلابی قم مانند آیتالله شرعی و آیتالله راستی کاشانی مرتبط شد.
پس از انقلاب فرهنگی و در سال 1361 در اولین کنکور پس از انقلاب شرکت کرد و با رتبه دو رقمی در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز پذیرفته شد. او در دانشگاه علاوه بر تحصیل نقش مهمی در مبارزه با فضای تک قطبی و تحمیلی دفتر تحکیم وحدت داشت و حتی این مسئله موجب درگیری فیزیکی در فضای دانشگاه شیراز شد؛ باقریلنکرانی با همفکرانش جامعه اسلامی دانشجویان سراسر کشور را تاسیس کرد.
او همچنین از فعالان اصلی دفتر نهاد نمایندگی قائم مقام رهبری در دانشگاه شیراز که زیر نظر آیتالله ایمانی اداره میشد، بود. ارتباط دکتر لنکرانی با آیتالله ایمانی که اکنون امام جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان فارس بود، هنوز ادامه دارد.
در این میان کامران باقری لنکرانی در دوران دفاع مقدس به عنوان نیروی رزمی و بهیار بسیجی به جبهههای جنگ شتافت. در سال 1365 در عملیات کربلای 5 در تیپ المهدی (عج) حضور داشت و پس از آن چندین بار به مناطق عملیاتی غرب کشور اعزام شد. او همچنین در عملیات بازپس گیری مهران در غرب کشور حضور داشت و چندین مرتبه دیگر نیز به مناطق عملیاتی غرب اعزام شد. در نهایت در آخرین روزهای جنگ با حمله منافقین از منطقه اسلام آباد غرب، لنکرانی به لشکر6 شهدا پیوست و در عملیات مرصاد حاضر بود. از دوستان شهید او میتوان به شهید محمدحسن روزی طلب، شهید مسعود طاهری، شهید فهندژ و شهید قراچه اشاره کرد.
در سال 1368 او دوره هفت سال پزشکی عمومی را تمام کرد و در آزمون تخصصی با رتبه 1 پذیرفته شد. از سال 1368 تاکنون دکتر لنکرانی هیچگاه مطب اختصاصی دایر نکرده و در تمام این دوران در بیمارستانهای دولتی به طبابت میپردازد. در سال 1371 با پایان دوره تخصص، او در فوق تخصص نیز پذیرفته میشود و همزمان به عنوان استادیار به دانشگاه شیراز میرود. دکتر لنکرانی در سال 1373 با 29 سال سن رئیس بیمارستان نمازی شیراز به عنوان بزرگترین بیمارستان جنوب کشور شد و پس از یک سال به معاونت اداری مالی دانشگاه شیراز برگزیده شد. او در سال 1375 به دلیل اختلاف سیاسی با رئیس وقت دانشگاه علوم پزشکی شیراز استعفا داد و همزمان با اتمام دوره فوق تخصصیاش رئیس گروه داخلی دانشکده پزشکی شد. او در سال 1378 به رتبه دانشیاری ارتقا یافت و در سال 1384 پیش از آغاز دوران وزارتش با تصویب هیات ممیزه استاد تمام و پرفسور شد. تعداد مقالاتی که از لنکرانی نمایهبرداری بین المللی شده است به 150 مقاله میرسد. مقالات او از پرارجاعترین مقالات علمی است و یکی از مقالات وی بیش از 120 بار در مقالات علمی دیگر دانشمندان جهان ارجاع داده شده است.
همراه با این فعالیتهای علمی لنکرانی از فعالان سیاسی در شیراز بود که از سال 1370 تا 1380 در تمام دورههای انتخابات با حکم شورای نگهبان، در هیات نظارت بر انتخابات با عنوان نایب رئیس حضور داشت. در انتخابات مجلس هفتم نیز با حکم آیتالله جنتی، بازرس ویژه شورای نگهبان شد.
در سالهای دوران دوم خرداد، لنکرانی به همراه جمعی از اصولگرایان و متدنین هدایت سیاسی جریان مذهبی را در شیراز بر عهده داشت. در فتنههای مختلف این دوران مانند ماجرای اهانت اکبرگنجی به ولایت فقیه در دانشگاه شیراز، کنفرانس برلین، حوادث کوی دانشگاه وی از پیشتازان بصیرت افزایی بود.
آشنایی با آیتالله مصباح یزدی
آشنایی لنکرانی با آیتالله مصباح یزدی از جزوههای کوچک موسسه در راه حق پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد، اما در سال 1369 به واسطه آیتالله حائری شیرازی، ایشان برای نشست جامعه اسلامی دانشجویان دعوت شد و بعد از آن هر زمانی که آیتالله مصباح یزدی به شیراز میآمدند، لنکرانی به ملاقاتشان میرفت. در دوران سخت دوم خرداد این ارتباطات نزدیکتر شد و با وزارت لنکرانی به صورت گستردهای طرح ولایت در این وزارتخانه برای اساتید، دانشجویان و کارمندان برگزار شد.
فعالیتهای سیاسی 1384-1391
زمانی که کابینه نهم به مجلس معرفی می شد، کامران باقری لنکرانی جوانترین و ناشناخته ترین عضو کابینه بود. موافقانش در مجلس از نخبگی، تیزهوشی و شادابی او سخن می گفتند و مخالفانش از عدم سابقه کار اجرایی وی می گفتند. لنکرانی را از شیراز برای ماموریتی مهم به تهران فراخوانده بود، ماموریتی که رمزش«ما می توانیم» بود.
رئیس دولت نیز گاه و بیگاه و در هرجایی موفقیت او را به رخ مخالفانش میکشید. بیمارستانهای نیمهکاره در مناطق محروم که ستونهای قدیمی و ویرانش به تخت جمشید معروف شده بود، یکی پس از دیگری به بهرهبرداری میرسید. بیش از 200 داروی جدید به همت دانشمندان کشور رونمایی شد و پروانه ساخت گرفت. تحریم دارویی کشور که در سال 1387شروع شده بود، تاثیری بر قیمت دارو نداشت. بیش از 200 بار وزیر بهداشت تهران را به مقصد شهرستان ها ترک کرد تا سیاست تمرکززدایی معنایی تازه بیابد. او بیشترین حضور در مجامع بینالمللی را در بین وزرای بهداشت داشت. سال1385 اجلاس منطقه مدیترانه شرقی سازمان بهداشت جهانی در اصفهان و سال1387 اجلاس وزرای بهداشت کشورهای اسلامی در تهران برگزار شد. اقدامات لنکرانی در وزارت بهداشت سرانجام به «مدیریت موفق و بی حاشیه» مزین شد.
در دولت نهم او و چند نفر دیگر از وزرا سهمیه احزاب و شخصیت ها نبودند و از سوی دیگر ماهیت حلقه منحرف مستقر در سازمان گردشگری و میراث فرهنگی برایشان مشخص شده بود. در جریان انتخابات سال 88 او شهر به شهر برای پیروزی محمود احمدی نژاد سفر کرد و در فتنه 88 از اولین کسانی بود که موضع رهبری را تکرار کرد.
با ماجرای انتصاب و برکناری یک فرد خاص به معاون اولی رئیس جمهور در تیرماه 1388، دکتر لنکرانی که تقریبا ادامه وزارتش قطعی بود با علم به اخلاقیات رییس دولت به اعتراض پرداخت و به همراه تعداد دیگری از وزرا نامهای محرمانه در بیعت مجدد با ولایت فقیه نوشت، نامهای که موجب شد تا احمدینژاد او را نیز در فهرست تصفیه دولت دهم قرار دهد. در روز تودیع او رییس دولت استدلالی برای برکناریاش نداشت جز بیماریهای مخصوص زنان که باید وزیری از بانوان انتخاب شود!
پس از پایان دوران وزارت، لنکرانی پیشنهاد سفارت و استانداری را نپذیرفت و به شیراز بازگشت تا بر کرسی استادی، پژوهش و طبابت تکیه زند. او همچنین کانون بصیرت را به همراه دیگر خوشنامان شیراز تاسیس کرد که این کانون نیز نقش به سزایی در افشای فتنه داشت.
همزمان با تاسیس جبهه پایداری انقلاب اسلامی لنکرانی نیز به عنوان عضو هیات موسس و سپس سخنگوی جبهه پایداری نقش مهمی در بسط گفتمان انقلاب اسلامی داشت. در اول اردیبهشت ماه سال 1392 و طی همایشی که از سوی جبهه پایداری و با حضور آیتالله مصباح یزدی برگزار شد،وی به عنوان کاندیدای این جبهه در انتخابات اعلام حضور کرد.
برچسب های مرتبط: باقری لنکرانی جبهه پایداری
92/1/29
1:16 ع
اگر چه قبلاً بین نامزدهای اصلی جبهه پایداری تمایل بیشترم را به آقای لنکرانی اعلام کرده ام، اما با توجه به قوت گرفتن نامزدی آقای سعید جلیلی از سوی جبهه پایداری، در خصوص نامزدی ایشان و مسائل حاشیه ی آن مطالبی را می نگارم:
آقای دکتر سعید جلیلی آن هنگام که به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، سکان مذاکرات هسته ای را از آقای علی لاریجانی مستعفی ستاند، کسی گمان نمی کرد این چهره ی ناشناس اینقدر در این عرصه خوب و محکم گام بردارد. آقای سعید جلیلی مشخصه هایی دارد که به راحتی نمی توان آنها را نادیده انگاشت. مهمترین مشخصه ی آقای سعید جلیلی این است که انتخاب ایشان به عنوان ریاست جمهوری در بلند مدت و حتی نامزدی ایشان در کوتاه مدت تأثیر به سزایی در مذاکرات هسته ای و تعاملات مربوطه خواهد گذاشت. احتمال قرار گرفتن آقای سعید جلیلی بر مسند ریاست جمهوری، موجب می شود تا فرصت باقی مانده، سرعت و جدیت مذاکرات تضعیف نشده و حتی تشدید گردد.
شخصیت با صلابت آقای سعید جلیلی، امید هیأت های مذاکره کننده و روسای کشورهای خارجی را از گرفتن امتیازات و حتی تضعیف جایگاه ایران در میز مذاکره را به نا امیدی مبدل کرده است، پایداری انقلابی ایشان در همان دولت اول آقای احمدی نژاد، گروه 5+1 را به پذیرش مذاکرات بدون پیش شرط مجبور کرد ولی با وقوع فتنه 88، دوباره کورسوی امید در دل دشمنان این کشور روشن و هرآنچه که در مذاکرات رشته شده بود پنبه شد و دشمنان هر آنچه که از فشار و تحریم در چنته داشتند حتی به قیمت اذیت خودشان، رو کردند تا شاید ایران را تسلیم نمایند، ولی با آرامش یافتن فضای سیاسی ایران بعد از فتنه 88، عملاً دوباره به میز مذاکره باز گذشتند و بازهم نتوانستند از مذاکرات شان به عنوان ابزاری در جهت تهدید و فشار استفاده کنند، عملکرد هیأت مذاکره کننده ی ایرانی در طول مذاکرات آنقدر خوب بود که از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تقدیر و تحسین قرار گرفت.
از خصوصیات بارز دیگر آقای دکتر جلیلی، روحیه ی انقلابی گری، ساده زیستی، مردمی بودن، خضوع، ولایت مداری و البته بصیرت ایشان است، مواردی که روز به روز بر محبوبیت این چهره ی ناشناس سیاسی افزود، محبوبیتی که برای ایشان ایجاد می شد، نه از حرف که از عمل و کم حرفی ایشان حاصل شده بود. اهمیت ویژه ایشان به نماز اول وقت و تسلیم هیأت های مذاکره کننده به پذیرش این مهم، همواره برای ما ارزشمند و حتی تشویقی به اهیمت دادن به نماز بود، اصرار بر انجام کارهای شخصی مانند حمل چمدان و کیف شان که توسط خودشان انجام می شد حتی با وجود درصد بالای جانبازی نشان از عزت نفس، خشوع و بی آزاری این عزیز داشت، استفاده نکردن از امکانات ویژه حتی برای مهمترین مأموریت های کاری و قرار گرفتن در کنار مردم عادی در هنگام سفرها، نشان از روحیه تواضع و ساده زیستی ایشان داشت و ایجاد ننمودن هیچ حاشیه و یا تنشی چه با گفتار و چه با رفتار در حالی که برهم زننده ی آرامش هیأت مذاکره کنندگان غرب بود، نشان از بصیرت و ولایت مداری و اوج ایمان ایشان را در رحماءبینهم و اشداءعلی الکفار دارد.
مجموعه ی مشخصه های فوق، ایشان را به عنوان شخصیتی که بتواند موجب ارتقای جایگاه ایران و تکمیل حماسه های انقلابی در حوزه های مختلف کشور به خصوص در اجرای اقتصاد مقاومتی گردد، معرفی نموده است و قرار گرفتن چهره های فرزانه ای مانند استاد مصباح و شخصیت های علمی و اجرایی جوانی مانند باقری لنکرانی و فتاح و البته نگاه مبتنی بر شایسته سالاری جبهه ی پایداری، یقیناً می تواند یک دولت مبتنی بر برنامه و متشکل از نیروهای اجرایی سالم، متعهد، متخصص و جوان را نوید دهد.
برچسب های مرتبط: جبهه پایداری انتخابات
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.