89/8/15
1:25 ع
تعریف شاخص های انجام فرایند، سالهاست که در سیستم های دولتی انجام میشود ولی متأسفانه تأثیرات چندانی در بهبودی فرایندها ایجاد ننموده است. بارها دیدهایم که مثلاً یک بانک به عنوان بانک نمونه اعلام می شود ولی کسانی که با آن بانک سروکار دارند، اصلاً از آن راضی نیستند. یا مثلاً ادارهای در طرح تکریم برتر میشود ولی اربابان رجوع از آن اداره اصلاً راضی نیستند. تا وقتی که این شاخص گذاریها منجر به تشویق چند اداره میشوند، بخشهایی که علاقهای به برتر شدن دارند، سهمی از توان خود را صرف برآورده کردن شاخصها مینمایند و علیرغم اینکه تمرکز خود را از اهداف واقعی سازمان کم کردهاند، موفق شناخته میشوند، اما چون همهی سیستمها قائل به شرکت در این نوع مسابقات نیستند، بیش از تمرکز بر این سنجشها، به اهداف واقعی خود معطوفند.
اما در صورتی که عدم تحقق این گونه شاخصها منجر به تنبیه گردد، نیل به اهداف واقعی سازمان رنگ باخته و تحقق شاخصهایی که بعضاً در تضاد با اهداف سازمان و فرایندهای اصلی آن است، در دستور کار قرار میگیرد. نباید نتیجه گرفت که اصرار بر مستندسازی، فرایندگرایی، شاخص گذاری و ارزیابی عملکرد غلط است، بلکه غلط بودن خود شاخصها، نحوهی سنجش و تحلیل شاخصها است که منفیست؛ یعنی علیرغم اینکه شاخصگذاری و سنجش، از ابزارهای لازم و بسیار مفید در پویایی سازماناست، در صورتی که با دقت تعریف، اندازه گیری، تحلیل و به روز آوری نشوند، صرفاً بخشی از نیروی مفید و کارشناسی سازمان را تلف نماید.
شاخصگذاری دقیق برای فرایندها مبتنی بر چند عامل است که در صورت عدم تحقق هر یک از آنها، نه تنها شاخصگذاری در مسیر اجرا و بهبود فرایند نخواهد بود، که موجب فاصله گرفتن خط سیر اهداف فرایند و مسیر تحقق شاخصها خواهد شد، این عوامل عبارتند از: 1- مهارت علمی و عملی عمیق در بخش مزبور 2- اطلاعات مفید در حوزهی علم مدیریت بخصوص در بحث فرایندگرایی، شاخصگذاری و ارزیابی فرایند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.