92/1/2
2:58 ع
در سیره ی انبیا و اهل بیت با مواردی بر می خوریم که برخی اطرافیان و حتی اصحاب ایشان، با اصرار و لجاجت با مواضع خود، عملاً امکان گزینش بهترین راه را از ایشان جلب می کردند. جنس این فشارها معمولاً از تکرار لجوجانه مواضع بوده است به نحوی که پشت مقام نبی یا امام را خالی می کردند، اگر چه مقام ائمه و اولیا بری تر از این است که تحت تأثیر افراد دچار گناه یا اشتباه شوند اما وقتی انتخاب یک راه به یک پشتوانه ی جمعی نیاز داشت، عملاً با کمرنگ شدن این پشتوانه، حق انتخاب مقام نبی و امام معصوم محدود می شد؛ نمونه ی بارز این فشارها را در زمان غصب حکومت از حضرت امیر المومنین و یا صلح امام حسن سلام الله علیهما شاهد بودیم و البته همانطوری که گفتم این فشارها فقط تا جایی می توانستند گزینه های انتخابی معصومان را محدود کنند و از مرحله ای به بعد، این اولیای الهی تسلیم فشارها نشدند و حتی با ریختن خون خود و فرزندانشان و تن دادن به اسارت همسران و کودکانشان در برابرفشارها چون حسین که براو و فرزندان و اصحابش سلام خدا باد، ایستادگی کردند.
خط قرمزدر تمامی مواردی که انبیا و ائمه در مسئله ای کوتاه آمدند یا بهتر بگویم تقیه کردند، حفظ اسلام و مصلحت مسلمین بود و از هرجا که دیدند کوتاه آمدن موجب انتفاع اسلام و مسلمین نیست، تمام قد در مواضع حق خود پایمردی کردند.
در انقلاب اسلامی ایران نیز رهبرانقلاب به عنوان مقام ولایت فقیه، در مواردی به خصوص در بحث پذیرش قطعنامه در برابر فشارها ناچار به پذیرش قطعنامه شد، چرا که تبعیت برخی از مسئولان و گردانندگان جنگ از رهبرکبیر انقلاب به نوعی دچار سستی گردیده و امام را به لحاظ تضعیف پشتوانه و احتمال مواجهه ی غیرقدرتمندانه، به قول غم انگیز خودشان مجبور به نوشیدن جام زهر کردند، و البته انتخابی که با فشار لجوجانه به جای شور دلسوزانه به ولی تحمیل شود همواره جام زهربوده وهست.
پس از امام خمینی قدس سره الشریف و در زعامت امام خامنه ای دامت برکاته و عزته نیز موارد متعددی از این فشارها به رهبری وارد شد، که نمونه اش را در فتنه 88 و در بحث ابطال انتخابات مشاهده کردیم ولی از آنجا که تسلیم چنین فشارهایی شدن عملاً نه تنها موجب انتفاع به اسلام و جامعه ی اسلامی نمی شد بلکه موجب تضعیف آن و تضییع رأی مردم می گردید، با تمام قوت از ماهیت مردمی حکومت نگاهداری کردند و پیگیری معترضین را تنها از راه قانونی مطالبه کردند که با تسلیم نشدن معترضین، عملاً با ایستادگی شجاعانه و حکیمانه ی رهبری خودبخود بیش از پیش مهجور و منفور گردیدند.
پس از فتنه 88 و جوانه زدن تخم انحراف در دولت، رهبرمعظم انقلاب نسبت به برخی مسائل در همان ابتدا تذکرات محرمانه و بعضاً علنی دادند که بعضاً به سرعت جامه ی عمل پوشانده می شدند ولی بعضاً نیز با تأخیر و تعلل یک هفتگی و ده روزه و بیشتر مواجه می شدند که نمونه های این فشارها را در بحث معاونت اولی مشایی و عزل وزیر اطلاعات و تن دادن به وحدت و پرهیز از تفرقه افکنی ها شاهد بودیم که مورد آخری با تشر و تهدید ضمنی رهبری نیز مواجه شد.
اگر چه موضع مقام معظم رهبری در خصوص مشایی با مخالفت ایشان در بحث معاونت اولی ایشان کاملاً شفاف است و اگر چه اقبال عمومی مردم و به خصوص طرفداران قدیمی و کثیر احمدی نژاد نسبت به مشایی کاملاً آشکار است، اما اصرار عجیب و لجاجت متأسفانه شدید احمدی نژاد بر نامزدی ایشان موجب گردیده است که عملاً عرصه ی اعتراض احمدی نژاد به مجاری مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشانده شود و این لجاجت احمدی نژاد اگر چه برای هدفی پوچ و دست نیافتنی که همان ریاست جمهوری مشایی است، اما با ایجاد هزینه در معیشت و زندگی و وحدت و آرامش نظام، موجب امیدواری فتنه گران داخلی و سران خارجی شان و تشدید فشارهای تحریم گردیده است. برخی احمدی نژاد را تا حد اخلال و یا تعلل در برگزاری انتخابات آماده دانستند که فارغ از صحت یا اشتباه بودن آن، مقام معظم رهبری طی سخنرانی شفافی نسبت به سابقه ی مقاومت در خصوص اخلال یا تعویق انتخابات یادآوری و تذکرات موکدی دادند تا عملاً کسی به تسلیم ناپذیری رهبری در خصوص حق انتخاب و رأی مردم دچار تشکیک نگردد.
در مطلب قبلی همین وبلاگ به راهبرد انتخاباتی ورشکستگان سیاسی که انتظار برای سوءاستفاده و موج سواری براساس اشتباهات و لجاجت های جریان انحرافی است پرداختم و امروز مقام معظم رهبری در حضورشان در مشهدالرضا، از تمام کسانی که چارچوب جمهوری اسلامی را قبول دارند، برای حضور در انتخابات دعوت به عمل آوردند و همان شعار همیشگی و دائمی اهمیت حضور و مشارکت حداکثری را بر زبان آوردند. اگر چه این شعارها همواره و در تمام انتخابات از سوی رهبری تکرار شده اند، اما این بار مقارن بودن این شعارها با فشارها و لجاجت های احمدی نژاد در خصوص مشایی و هاشمی در خصوص نامزد احتمالی خود، یک پیام احتمالی را در ذهنم متبادر نمود.
به نظر می رسد حکمت و شجاعت رهبر معظم انقلاب در پذیرش نامزدی فردی از جریان انحرافی یا ورشکستگان سیاسی، با توجه به این که رأی نیاوردن ایشان بهترین درس به امثال احمدی نژاد و هاشمی را می دهد و رد صلاحیت ایشان، سوءاستفاده ایشان و زحمت را برای مردم ایجاد می کند، امکان دارد رهبر معظم انقلاب در راستای همان شعار حضور حداکثری و حفظ اقتدار نظام و ناامید کردن فتنه گران داخلی و کفتارهای خارجی در کمین نشسته، مبنای تصمیم گیری خود را بر مبنای چیزی متفاوت از آنچه که گمان می کردیم، تغییر دهند و اگر چه بیان همین بحث نیز از حد فهم و اطلاعات حقیر خارج بود و به عنوان یک گمانه مطرح گردید، اما بیان آن را لازم دیدم تا برادران حزب الله در اعلام مواضع خود دقت داشته باشند و نکند همان فشارهایی را که از سوی مدعیان ولایت مداری به رهبری وارد می شود را ایشان در جبهه ی دیگری بخواهند با مواضع نسنجیده ی خود وارد نمایند. مدعیان ولایت مداری باید به هوش و به گوش باشند و بصیر نه این که کورکورانه توپ را به هر طرفی شوت کنند، پس لازم است که امت حزب الله و به خصوص خواص و بزرگان مدعیان ولایتمداری گوش به فرمان باشند و قلبشان را آماده و تسلیم پذیرش امر ولایت فقیه نگاه دارند و خدای ناکرده از شنیدن اوامر ایشان که مثل همیشه مبنای شجاعت، حکمت و سنت را در دل دارد، دچار سردرگمی و ابهام در نقش نگردند، باید توجه داشت که حکم با ولی است و ایشان است که تشخیص می دهند مشت بر دهان منحرفان و ورشکستگان را شورای نگهبان بکوبد یا آرای آهنین مردم.
در کنار این مسئله که نباید در حیطه ی اختیارات رهبری وارد شد باید روی این فرمایش رهبری مانور کرد که هرکسی که وارد این عرصه می شود با این فرض مسلم آمده است که به جمهوری اسلامی با تمام اجزاء و اصولش اعتقاد دارد و باید بداند که مشروعیت یک رییس جمهور یا سایر مسئولان به تنفیذ و تأیید رهبر است و نباید جمهوری اسلامی را با یک دموکراسی که صرفاً میزان آرا در آن اهمیت دارد اشتباه بگیرد، همان اشتباه که از زبان خاتمی و اخیراً نیز احمدی نژاد شنیده می شود.
برچسب های مرتبط: فتنه انحراف شورای نگهبان انتخابات آزاد ولایت مداری بصیرت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.