91/10/18
1:34 ص
نزدیک به یک سال پیش وبلاگی به نام "بازرس کار" در حوزه ایمنی کار، حوادث ناشی از کار و مسائل بازرسی کار و حتی مشکلات کارگاه های مشمول قانون کار فعالیت داشت که بنا به اقرار مسئولان وقت حوزه ی بازرسی کار، تمام مطالب آن را روزانه رصد می کردند و با توجه به این که مطالب مزبور اکثراً با پیشنهاد همراه بود، مورد استفاده در چند دستورالعمل و بخشنامه نیز قرار گرفت.
وبلاگ بازرس کار اقدام به ارائه ی انتقاد البته همراه با پیشنهاد می نمود و در خصوص دفاع از حقوق صنفی بازرسان کار و عواملی که روی عملکرد بازرسان کار و ایمنی کارگاه ها تأثیر می گذاشت، اصرار داشت و با بیش از 60 مقاله و مطلب مرتبط در حوزه بازرسی کار و ایمنی حدود 3 سال با سعه ی صدر مسئولان بازرسی فعالیت داشت تا بالاخره با تذکرات و نکته گیری های نابجایی که شفاهاً و از مقامات بالاتر وزارتخانه صورت گرفت، تمام تبادل لینک ها در جهت کاهش بازدید کنندگان تصادفی حذف شد و نام وبلاگ نیز به یادداشتهای یک بازرس کار تغییر یافت و حتی برخی مطالب آن نیز رمز دار منتشر گردید، ولی با افزایش فشارها، بالاخره وبلاگ مزبور حذف گردید (که البته بعدها آدرس مزبور از سوی فرد دیگری البته بدون هیچ فعالبتی اشغال گردید).
آنچه که موجب شد این مطلب را بنگارم بازکردن یک زخم قدیمی از کم تحملی برخی مسئولان نیست، بلکه این است که به گوشم رسیده است که یکی از مطالب علمی و فنی وبلاگم را که در برنامه نوبت شما (bbc) معرفی شده بود را نشانی از ضدانقلابی بودن آن وبلاگ دانسته اند و این تهمت به نگارنده ی وبلاگ موجب شد تا همان صفحه ی مرتبط را در سایت مزبور یافته و تصویرش را برای آن مسئول و دفاع از نگارنده وبلاگ بارگذاری کنم تا در صورتی که اشتباه به عرض ایشان رسانده اند، مسئله اصلاح گردد ضمناً برای دیدن بزرگتر تصویر جهت مطالعه ی متن، باید روی آن کلیک کرده یا صفحه ی مزبور save as گردد:
هنوز اعتقاد دارم در جایی که رابطه ی بین مدیران و مقامات ارشد ستادی و کارمندان صفی از طریق حلقه های واسطِ غیر قابل اعتماد و غیرامین، انجام می شود، باید از هر ابزاری که این رابطه را نزدیک تر می کند استقبال کرد و چقدر خوب بود مدیران هر نهادی نسبت به باز نمودن راه هایی که منجر به ارتباط مستقیم پایین به بالا یا بالا به پایین می شود، مانند اجازه داشتن وبلاگ یا اعلام ایمیل شخصی مطمئن (که جز مدیر مربوطه کس دیگری آنها را باز نکند) پیشرو می بودند، نه این که موجب بسته شدن همان راه ها و خسته شدن معدود افرادی باشند که جسارت دور زدن این حلقه ها را داشته و خطرات احتمالی را در جهت اصلاح امور به جان می خرند؛ براستی چگونه زیردستان در یک مجموعه می توانند به حلقه هایی که آثار دیگران را به نام خود ثبت می کنند و پیشرفتشان را روی گرده سایرین می گذارند اعتماد کنند؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.