91/10/8
7:29 ع
امشب شبکه باران (استان گیلان)، فیلم سینمایی پخش کرد به نام "زخم شانه های حوا"؛ فیلم مربوط به حوزه دفاع مقدس بود، اما دو جلمه در این فیلم بود که با توجه به پخش آن در شبکه باران، برایم تلخ آمد، خانمی از شمال به سمت جبهه به راه افتاد تا فرزندش را بیابد و وقتی کوتاه در تهران اقامت کرد تا به سمت جبهه راهی شود که بعد از شنید آژیر قرمز حمله هوایی گفت: "من تا قبل از این که به تهران بیایم نمی دانستم جنگ چگونه است، آخر در شمال حتی یک بار هم آژیر قرمز نزدند".
گیرم آن کسی که این فیلم را ساخته نفهمیده باشد، آیا دوستان صداوسیمای باران هم حواسشان نبود؟! آیا به گیلان حمله هوایی صورت نمی گرفت، آیا آژیر قرمز در گیلان به صدا در نمی آمد؟! من در زمان جنگ اگر چه کودکی دبستانی بودم اما بارها بخاطر صدای آژیر قرمز یادم است که به پناهگاهی که در خانه درست کرده بودیم می رفتیم و این که شمالی که به لحاظ تعداد شهدای تقدیمی و عملیاتهایی که توسط نیروهای ارتش و سپاه گیلان دارای رتبه ی شایسته ای است چگونه با این همه شهدایی که هر روزه کوچه و خیابانها را عطر آگین می کرده است نشان از جنگ نداشته است؟!
نکته ی جالب دیگر این بود که در این فیلم به اصطلاح جنگی، احساسات دو مادر عراقی و ایرانی طوری در کنار هم تا آخر فیلم قرار داشت که فیلم بیشتر به فیلم های ضدجنگ شباهت داشت تا فیلمهای جنگی!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.