91/10/7
12:5 ص
قبلاً زمان دانشجویی در دانشگاه شیراز به فراخور بحث های سیاسی که داشتم با افراد زیادی اعم از دانشجو و غیردانشجو مباحثه سیاسی داشتم و بسیاری از کسانی که در آن زمان طرفدار اصلاحات بودند (که بخاطر مسجد قبای شیراز هم کم نبودند) سروکله زده ام، یادم هست که در آن موقع بسیار می دیدم کسانی را که اهل اصلاحات بودند و اهل واجبات و مستحبات و حتی نماز شب و معتقد به امام حسین (ع) و منتظرامام زمان (عج)، که نسبت به انقلاب و رهبر منتقد بودند و ساعت ها بحث می کردند، از آن موقع 14 سالی می گذرد و من همچنان با بسیاری از آن افراد بحث کردم و می کنم، اما یک تجربه ی مهم یافته ام، اکنون همان افراد که منتقد بودند و دین دار، به دو شکل دیگر تکوین یافته اند، یا شده اند دیندار انقلابی و یا بی دین ضدانقلاب، نمی گویم هنوز هیچ ضدانقلابی نماز نمی خواند، اما براساس مباحثاتی که با ایشان داشته ام بیشترشان امام زمان، فقه و روحانیت را قبول ندارند و کسانی را هم می شناسم که از اهالی دائم مسجد قبای شیراز (مسجد سیدعلی محمد دستغیب) بودند و اکنون معتقد به انقلابند و ترک آن مسجد کرده اند تا ایمان خویش حفظ نمایند.
تا اینجای بحث بیان برایندی از مباحثات سیاسی شخصی ام بود که مرا به یک نتیجه گیری رهنمون می سازد، نتیجه ای که از این جدایی ضدانقلاب از دینداری می گیرم مربوط به شفاف و مشخص شدن خط انقلاب از خط ضدانقلاب است. زمانی اصلاحاتی ها با نفاق مخصوص شان، در محضر دینداران، مدینه فاضله را قبله ی آمال خود می دانستند و در محضر کم اعتقادان، جامعه ی مدنی را هدف و مقصد خود معرفی می کردند، این نفاق موجب شده بود که جریان اصلاحات خودش را در دل بسیاری از دینداران نیز جا کند، اما این نفاق نتوانست بیش از چند سال دوام بیاورد، کم کم دم خروس ها زد بیرون و اصلاحات، مقدسات اسلام را یک به یک زیر سوال برد، کم کم قیام امام حسین (ع) را یک دعوای قبیله ای جا زدند که از دعوای قبیله ای پیامبر و ابوسفیان ریشه می گرفت و جهاد امام حسین را ناشی از قدرت طلبی و شهادتش را بی منطقی دانستد، تدریجاً هم تشکیک در امام زمان و عمربلند ایشان مطرح شد و بعدهم بحث عصمت زیر سوال رفت و این که حق یکی نیست و پلورالیزم حق است و این که مشروعیت همان مقبولیت است و .... در این حالات بود که مؤمنان واقعی جریان دینداری را از جریان اصلاحات جدا دیدند، از آنجا بود که شفافیت ها آغاز شد، دیگر ضدانقلاب نیز علناً از اصلاحات حمایت می کرد و این حمایت ها نیز جریان اصلاحات را از دین و انقلاب جداتر کرد تا این جریان در هیچ انتخاباتی اعم از ریاست جمهوری و مجلس و شورا موفقیتی کسب ننماید و این داستان در جریان فتنه با شعارهایی مانند "نه غزه، نه لبنان..." و شادی و پایکوبی در عاشورای حسینی بازهم شفافتر شد، به نحوی که هرکسی که دین را قبول داشت چه به اصلاحاتی ها رأی داده بود و چه نداده بود، به خیابان ریختند و شد حماسه 9 دی.
این بار با یکی از اصلاحاتی های قدیمی مسجد قبایی نماز شب خوان بحث می کردم که امام زمان را ساخته ی آخوندها دانست و در همین مدت بارها با ضدانقلاب هایی بحث کردم که قرآن را کلام محمد (ص) می دانند و عرب را غاصب ایران و اسلام را دینی فرسوده و غیر منطقی و همه ی اینها مسئله ی مهمی را به من می قبولاند، من اکنون پذیرفته ام که انقلاب دارای یک شخصیت کامل است، بادافعه و جاذبه ی قوی، با دوستان جانی و دشمنان خونی، اکنون نباید با ضدانقلاب برسر حقانیت انقلاب بحث کرد بلکه باید بر حقانیت اسلام و اصول دین و مذهب سخن گفت، بدون هیچ غلوی می گویم که با ضدانقلاب بر سر معاد و نبوت و امامت بحث کنید، اگر می خواهید یک ضدانقلاب را انقلابی کنید فقط کافیست دوباره مسلمانش کنید همین.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.