91/9/24
12:12 ص
در مجموعه های مختلف شغلی و غیر شغلی که حضور دارم، شاهد یک معضل بسیار بزرگ اجتماعی هستم، مشکلی بسیار اساسی که متأسفانه در عمق جان سیستم ها، نهادها، ادارات، خانواده ها و حکومت نفوذ کرده است. مشکل انتقاد نکردن و انتقاد ناپذیری، اکنون به مثابه یک بیماری مزمن در اجتماع در حال تخریب لایه های مختلف و بخش های مختلف کشور است. اکنون مجلس، دولت، قوه قضاییه، نهادهای حکومتی و مردم همگی در برابرکوچکترین انتقادی برمی آشوبند، عصبی می شوند، انتقام جویی و لجاجت می کنند و همه این ها می تواند دلیلی مهم از مشکلات کشور و سرعت پایین حل آنها و حتی بغرنج تر شدن آنها دانست.
شما در سیستمی که در آن مشغول فعالیت هستید ایرادات و مشکلاتی را می بینید و با کلام خوش انتقاد خودتان را با تقدیم یک پیشنهاد به مدیرتان هدیه می دهید، متأسفانه اولین چیزی که شما را میهمان خواهد کرد یک گره در ابرو و چروک در پیشانی خواهد بود و بعد یک جمله ی اعتراضیه و سپس هم یک توبیخ که دیگر سرتان در کار خودتان باشد.
اگر در جامعه ای که در آن زندگی می کنید، با قصد خیرخواهی به مسئول یا قوه یا نهادی انتقاد کنید، اگر صدایتان آرام و رسانه تان کوچک باشد که هیچ اصلاً به حساب نخواهید آمد وگرنه که احتمالاً در لیست سیاه آن نهاد یا سازمان یا قوه قرار خواهید گرفت، تازه اگر مورد مؤاخذه قرارتان ندهند و جریمه و مجازات نشوید!!!
در بسیاری از موارد پیش آمده است که اگر انتقادی به یک قشر خاص از روشنفکر تا روحانی تا پزشک تا کارمند و کارگر و مدیر و ... بنمایید فوراً به شدت نسبت به شما موضع گرفته می شود طوری که گویی یک قشر معصوم و یک مسئله مقدس را مورد توهین قرار داده اید.
اگر به روش هنری بخواهید انتقاد کنید که محکوم می شوید به مسخره کردن مقدسات و یا شما را اصلاً جدی نمی گیرند و یا طوری خنثی یتان می کنند که به جای طنز انتقادی به لودگی و مسخره بازی بیفتید. فقط کافیست نگاهی به مجموعه های طنزی که بخشهای انتقادی به اقشار و یا نهادها و یا اشخاص داشته اند نگاه کنید تا مسئله برای تان بیشتر آشکار شود.
به عنوان یک منتقد گمنام، یک مجموعه را مورد انتقادات علمی و ارائه پیشنهادات خیرخواهانه قرار می دادم که با لو رفتنم، به جای تشویق و تشکر مورد تشر قرار گرفتم و این هم می شود پاداش منتقد دلسوز تا با حالتی سرخورده به مشکلات مجموعه اش نگاه کند در حالی که چاره را می داند.
در صداوسیما، در دولت، در مجلس و در هر مجموعه دیگری کافیست کسی به مجموعه ی خود انتقادی بکند، معمولاً اگر اخراجش نکنند لااقل طردش خواهند کرد، برای اثباتش فقط نگاهی به وزرا و نمایندگان و مجریان و مسئولان مغضوب بفرمایید.
متأسفانه چقدر پیش آمده است که یک منتقد را چنان طرد کرده ایم که در جبهه مقابل مان سنگر گرفته است و حال این که می توانستیم با پذیرش و یا احترام به انتقاد وی، او را در سنگر خودی نگاه داریم، فرایندی که همچنان در کشور در حال اجراست.
فرض کنید در مجموعه ی شما یک فرم خام ساده است که از همه جای استان ارباب رجوع ها، باید بیایند پیش شما آن را بگیرند و بعد ببرند در شهر خودشان یک اداره دیگر آن را پر کند و هرچه می گویید این فرم را به شهرستانها بدهید و یا روی سایت بگذارید تا مردم برای گرفتن یک فرم کلی وقت و هزینه ندهند، کسی قبول نکند، می توان منتظر ماند این مجموعه به بهره وری برسد؟! حالا جالب است که همین مجموعه ها همه ISO هم دارند، ادعای PAPERLESS و اتوماسیون و تکریم ارباب رجوع و نظام پیشنهادات و تحول اداری و ... هم دارند!!
اگر چه به تنهایی نمی توانم برای همه ی افراد مثال ملموس بیاورم تا اثبات کنم این مشکل چقدر حیاتی است، اما مطمئنم همه در پیرامون خود سوابق تلخی از نقهدهای دلسوزانه داشته اند، انتقادهایی که جدی گرفته نشدند و بعداً حقانیتش اثبات گردیده است. پس با فرض این که مشکل را قبول کرده باشیم، آیا همین برای حل مشکل کفایت می کند؟! مسلماً نه! پس باید تحلیل کرد و راه کار داد، من در این قسمت مواردی را که می تواند در شفای این بیماری مزمن نافع باشد را تقدیم می کنم:
1- مثل همه ی درمان های اجتماعی، ابتدا باید از خود شروع کرد، ابتدا باید از همدیگر انتقاد بخواهیم، به هم که می رسیم بخواهیم دوست مان یک انتقاد به ما هدیه کند. اگر مسئولیتی داریم یا سرپرست جایی هستیم (حتی خانواده) باید برای انتقادات تشویق قائل شویم، باید منتقد را دوست بدانیم، باید برای بهترین منتقد و انتقاد جایزه تعیین کنیم. البته این مسئله در بسیاری از نهادها انجام می شود ولی متأسفانه کاملاً صوری است، مثلاً در قالب نظام پیشنهادات که حتی آیین نامه و دستورالعمل هم دارد کارهایی انجام می شود، ولی واقعاً در اکثر موارد صوری و فرمالیته و در حد همان مستندسازی هستند تا امتیازی برای مدیران و همکاران جلب شود آن هم برای ارائه ی پیشنهاد و انتقادهای کم اهمیت و غیر بنیادی؛ و این که حتی بسیاری از انتقادات و پیشنهاداتی هم که در این نظام مورد تشویق و امتیاز قرار می گیرند عملاً اجرا نمی شوند و در حد همان صورتجلسه باقی می مانند.
2- باید سایرین را تشویق به انتقادپذیری کنیم و برای این کار هیچ کاری بهتر از این نیست که خودمان به این قضیه مقید باشیم و این مسئله را اظهار کنیم. بسیاری از اعمال نیک انجام دادنشان در خفی تشویق می شود ولی برخی کارها جلی انجام دادنشان هم ثواب ویژه ای دارد (مانند صدقه دادن) که حقیر مطمئنم که بهتر است بحث انتقاد پذیری را در جمع بتوانیم نشان دهیم و به آن پایبند باشیم تا بقیه بخصوص اعضای خانواده و یا همکاران از ما الگو بگیرند، یعنی در عین حال که به سایرین در خفی انتقاد می کنیم، ابایی نداشته باشیم که دیگران در جلی از ما انتقاد کنند و بقیناً نمی توان با عصبی شدن و لجاجت و تنگ نظری در برابر انتقاداتی که به ما وارد می شود چنین آموزشی را اجرا نمود.
3- یکی از لوازم مهم برای اصلاح این وضعیت، یادگرفتن نحوه انتقاد است، این که چگونه می توان با بکارگیری ابزار، روشهای مختلف، زمان، مکان و... انتقاد مناسب را وارد نمود خود یک مسئله ی بسیار حیاتی است که باید به آن پرداخته شود. بکارگیری انصاف، ادب، علم و دلسوزی می تواند موجب یک انتقاد مؤثر و کم هزینه گردد.
4- یکی از مسائل مهم در انتقاد این است که افراد و شخصیت ها و مدیران و کارمندان و ارباب رجوع ها فرصتی برای همنشینی و هم اندیشی داشته باشند. در بسیاری از موارد فرصت انتقاد ایجاد نمی شود تا انتقاد صورت گیرد، برای انجام فرایند انتقاد، باید فرصتی برای سلام و احوال پرسی و مقدمه چینی و دعوت به انتقاد شدن و انتقاد شدن ایجاد نمود تا نطق سایرین به انتقاد و پیشنهاد باز شود. پس مدیرانی که با کارمندان یا ارباب رجوع خود همنشینی یا همکلامی ندارند، منتظر انتقادات سازنده و اصلاح امور هم نمی توانند باشند.
5- انتقاد یک فرایند مقدس است، اگر انتقاد را همان نهی از منکر بدانیم و پیشنهاد را همان امر به معروف، خواهیم دید که انتقادات و پیشنهادهایی که در راستای بهبود امور دنیوی یا اخروی صورت می گیرند همگی از شعائرالله هستند و دارای ثواب. پس باید برای منتقد و انتقاد تقدس و احترام قائل بود، نه این که منتقد را برانیم و انتقاد را به دیوار بکوبیم.
6- تمام رسانه ها، جلسات، همایش ها باید بخشی مختص انتقاد داشته باشند. باید این وقت تعریف شود و واقعاً به آن پایبند بود. این که در پایان همایش ها یا جلسات مهم، بخش کوچکی به نام پرسش و پاسخ تعریف کنند و آنهم به صورت گزینشی چند سوال مطرح گردد و همان هم به دلیل تنگی وقت پاسخ گویی نشود و یا اصلاً وقت پرسش و پاسخ حذف شود، هرگز موجب تحولی در بحث انتقاد نخواهد شد، تا وقتی که منتقد را بعداً فرا بخوانند و گوشش را بپیچند، چه انتظاری می توان داشت جز این که انتقادات به صورت پچ پچ و غیر سازنده، موجب شبهه سازی، اختلاف افکنی، سستی اعتقادات و تضعیف روحیه انقلابی گری شود.
7- تمام آنچه که گفتم دلیل نمی شود که دلسوزان از انتقاد کردن بترسند، اعتقاد راسخم این است که انتقاد درستی که به شیوه درست انجام می شود معمولاً مؤثر و کم هزینه است و به همین دلیل خودم به اصل انتقاد کردن و استقبال از آن در زندگی ام پایبندم، اعتقاد راسخ دارم که اگر به خاطر یک انتقاد دلسوزانه و خیرخواهانه در حق انقلاب و مردم آسیبی به من وارد شود، جای دوری نرفته است و در این راه برخدا توکل کرده و مسلح به سلاح انصاف و ادب همچنان به انتقاد خواهم پرداخت و البته ازانتقادشدن هم استقبال می کنم، و از خداوند نیز باید در این کار یاری می جویم.
8- اگر چه عبارتی به نام انتقادمخرب وجود دارد ولی باید دانست که تا انتقاد شنیده نشود مخرب و یا سازنده بودن آن معمولاً قابل تشخیص نیست، پس نباید از ترس ضررهای کم انتقاد مخرب از منافع عظیم انتقاد سازنده محروم ماند.
9- تحقق یک جامعه ی انتقاد پذیر به یک چیز دیگر نیز نیاز اساسی دارد و آن عذرخواهی و عذرپذیری است، اگر کسی از عذرخواهی وحشت داشته باشد، ناگزیر از انتقاد پذیری نیز می هراسد و اگر کسی اهل عذرپذیری نباشد حق انتقاد ندارد و طرف مقابل نیز از انتقاد وی استقبال نمی کند. برای این که فضای انتقادگری و انتقادپذیری محقق شود باید جزء لاینفک آن یعنی فرهنگ عذرخواهی و عذرپذیری را نیز ارتقا داد.
مطالب مرتبط:
چگونه راحت و مؤثر انتقاد کنیم؟
عذرنخواهی و عذرنپذیری، مادر گناهان ما
عزیزانتان را در موقعیت پوزش خواهی قرار ندهید
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.