این مطلب در ادامه ی بحث با آقای دکتر قدیری ابیانه پیرامون مطالبی که در برنامه پایش مطرح کردند از سوی ایشان طرح گردید که عیناً تقدیم می گردد و پس از آن نیز پاسخ حقیر را خواهید خواند.
پاسخ آقای دکتر قدیری ابیانه به مطلبم با عنوان "در پاسخ به پاسخ دکتر قدیری ابیانه" که در سایت خودشان تحت مطلب "برنامه حضور قدیری ابیانه در سیما یک برنامه اقتصادی پایش یک شنبه 12 شهریور ساعت10:50"
نیز منتشر گردیده است:
"سلام دوست عزیز. از نوشته شما متشکرم. تذکر شما تضادی با نکات مطرح شده توسط اینجانب ندارد. توقع نداشته باشید که در یک برنامه 20 دقیقه ای فرصت باشد همه ابعاد مسائل مطرح شود. مدیریت مهم است. اما اگر حتی معصومین و یا پیامبران هم مدیریت کنند ولی مردم وظیفه خود را انجام ندهند به نتیجه مطلوب نمی رسیم. تا وقتی که ساعت مفید کاری حدود یک ساعت باشد. تا زمانی که ایرانیان بیشترین تعطیلات و بیشترین اسراف در مصرف را داشته باشند و در تنبلی اجتماعی در رده های اول جهانی باشند، با مدیریت معصوم هم به مقصود نمی رسیم. البته سیاستهای غلط هم نقش دارد. در کتاب عوامل و موانع فرهنگی کار، تولید و پیشرفت به نقاط ضعف فرهنگ مدیران و مدیریت و نیز کارمندان هم اشاره کرده ام.
اگر کارمندی در اداره ای خوب کار کند دیگر کارمندان به او ایراد می گیرند که توقع را از ما بالا می بری!
توجه شما را به کتاب مذکور و بویژه کتاب کلیدهای پیشرفت که در دست انتشار است جلب می نمایم."
و اما پاسخ حقیر:
سلام بر استاد بزرگوار، هر چند هر دوی مان هر دو عامل ضعف مدیریت و ضعف وجدان را قبول داریم اما این که کدام یک اصل است و کدام باید زودتر برطرف شود شکافی نسبتاً عمیق داریم. من در هر چند نظرم به این مسئله اشاره کرده ام که تا وقتی که کارهایی که مدیران برایمان تعریف می کنند غیر مفید و غیر موثر باشد نمی توان توقع داشت مردم چشم بسته فقط کار کنند، بالاخره کسی که کار می کند عقل و هوش هم دارد، دنبال نتیجه و اثر کارش در جامعه می گردد ولی وقتی می بیند کاری که برایش تعریف کرده اند اولاً بی فایده و ثانیاً برای سایرین دست و پاگیر است، چرا باید 8 ساعت کار مفید کند!؟ اصلاً چه 2 ساعت و چه 8 ساعت، مشکل در خود مفید بودن کاری است که تعریف شده است. در اکثر سازمان ها این مشکل وجود دارد، به یک کارمند می گویند فلان تولید کننده که می خواهد مجوز بگیرد این کارها را اول باید انجام بدهد و کارمندی مثل من می بیند این کارها هم بی فایده هستند و هم سد راه تولید پس سهل می گیرد و البته بعد معاون وزیر به امثال ایشان همین حرفی که شما می زنید را می زند یعنی بی وجدان!! یا بحث دیگر فرضاً من بازرس کارم به عنوان بازرس وارد کارگاهی صنفی می شوم که یک بنده ی خدا به خاطر آموزش و نان رساندن به یک جوان اورا مشغول کار کرده است و همین فرد اگر در مراکز فنی و حرفه ای مشغول شود کلی هم باید پول بدهد، ولی من براساس قانون کار از کارفرمای وی می خواهم که باید حقوق کامل به او بدهد و بیمه اش کند و این یعنی بنده ی خدایی که آمده ثواب کند کباب شود و آن کارآموز هم بی کار شود و منتظر مراکز فنی و حرفه ای می ماند تا او را بپذیرند یا نپذیرند، خوب با این شرایط من ِ بازرس کار وارد این کارگاه صنفی بشوم بهتر است یا نشوم!؟ آیا بهتر نبود طرحی که در خصوص حل همین مشکل (طرح طبقه بندی کارگران طنفی به کارآموز و کارگر و استادکار) دادم را قبول یا پخته می کردند؟! خب حالا من به خاطر وجدانم و به خاطر این که یک استادکار صنفی و یک کارآموز صنفی را دچار مشکل نکنم، ناچارم از این کارگاه ها کمتر بازرسی کنم و آنگاه شما به من خواهید گفت بی وجدان! البته این مثال، تنها یک نمونه در زمینه ی یک شغل بود و در همان شغل هم تعداد زیادی از این مثال ها هست و البته هر کسی در شغل خودش هم از این مثال ها زیاد دارد.
استاد عزیز، این مشکل که سیستم ها نمی توانند از باوجدان ترین نیروها هم کار مفید و درست بگیرند، مشکل مدیریتی است نه مشکل فرهنگی، وقتی مشکل درست تشخیص داده نشود راه حل و درمان هم درست تعیین نمی شود، همین ایرانیان به قول بعضی ها، بی وجدان و تنبل، در آمریکا بهترین و با وجدان ترین و موفق ترین افراد در زمینه شغل شان محسوب می شوند و حال این که در ایران نه!! یا مثال دیگر در همین ایران می بینیم که دو کارخانه با مثلاً 1000 کارگر ایرانی، کاملاً در موفقیت و شکست با هم متضادند و حال این که همه کارگر ایرانی دارند و علتش تنها در بحث های مدیریتی است.
مطالب مرتبط:
در پاسخ به پاسخ دکتر قدیری ابیانه
برنامه پایش و اشتباه قدیری ابیانه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.