91/6/16
8:24 ص
دوشب پیش آقای احمدی نژاد در پاسخ به این سوال که "چرا در حالی که فقط یکسال به پایان کار دولت مانده است، اسامی مفسدان کلان اقتصادی که همیشه در جیب ایشان بود را اعلام نمی کنند؟" این گمان که فقط یکسال از پایان کار ایشان در دولت مانده است را اشتباه دانستند و همین جمله ی ایشان موجب اعتراضات زیادی بین مسئولان کشور و فعالان سیاسی و رسانه ای گردیده است. در این خصوص می خواستم مطلب جدیدی در این خصوص بنویسم، ولی دیدم که همین موضوع را بنا به نشانه های موجود در 360 روز پیش مورد واکاوی قرار داده ام که مجدداً تقدیم می کنم:
مدام از افرادی مانند مشایی می شنویم که دولت قصد داشته و دارد که نظر آن 13 میلیونی را که به وی رأی نداده را نیز جلب نماید و این را از دلنگرانی های مهم شخص رییس جمهور و دغدغه های وی معرفی می نماید. یادم هست که 4 سال پیش که رییس جمهور در برنامه ی گزارش خبری در جواب حیدری که مجری برنامه بود گفت: "ما نگران رأی مردم برای ریاست جمهوری بعدی نیستیم و اگر چه الان وقت مناسبی برای اجرای سهمیه بندی نمی دانیم ولی آن را چون قانون شده است انجام می دهیم" و این از آن حرف هایی بود که ما را به یاد کلام امام می انداخت که "اگر تمام کسانی که درود بر خمینی می گویند مرگ بر خمینی هم بگویند اهمیتی ندارد"؛ و این یکی از آن تفاوت های آشکاری است که در رفتار و گفتار آن آقای احمدی نژاد و این احمدی نژاد مشاهده می شود؛ بگذریم! بحث من این است که آیا اصولاً این امکان وجود دارد که آرای موسوی و کروبی و رضایی به 25 میلیون رأی احمدی نژاد اضافه شود؟! آیا می توان تمام دافعه احمدی نژاد را به جاذبه تبدیل کرد؟!
جواب این است که مسلما هر انسان سلیم النفسی هم دافعه دارد و هم جاذبه و نمی توان کسی مؤمن باشد و به کسی "نه" نگوید و اصولا هر انسانی باید بتواند "نه" بگوید و به همین دلیل این اکنون یکی از دغدغه های روانشناسان است، وقتی انسان به کسی نه! می گوید هم زمان ممکن است کدورتی ایجاد نماید و چه بسا جواب های مثبت ما نیز موجب بروز کدورتهایی در پیرامون ما گردد. چه بسا که ما حتی رفتاری شخصی انجام دهیم و کسی خوشش بیاید و کس دیگری بدش بیاید و این جزئی از اتفاقات روزمره ای است که در جامعه ی ما پیش می آید و اصولا اگر کسی وجود داشت که بتواند جاذبه ی مطلق باشد مطمئناً آن مقام اول برای اولیا و اوصیا و انبیا محفوظ بود و حال این که شخصی مانند حضرت امیر المومنین چنان جاذبه و دافعه ای داشت که کتابها در مورد شدت آنها نوشته شده است و یا این که تمام ائمه ی ما و بسیاری از انبیا به شهادت رسیدند و این یعنی همواره کسانی از آنها ناراحت بوده اند و آن قدر این کدورت عمیق بوده که دست به قتل و جنایت زده اند.
مقام معصوم می فرماید "کسی که هیچ دافعه ندارد منافق است" و این یعنی طوری رفتار خود را در هر شرایطی به فراخور جو محیط، عوض می کند که مورد تایید و قبول اطرافیان قرار گیرد و این یعنی نفاق و دورویی. نمونه اش را در رفتار آقای خاتمی می دیدیدم که هم نماز شب خوان ها و هم لائیک ها در طرفدارانش وجود داشتند، ایشان مثلاً در جمع روشنفکران می گفت ما باید به جامعه ی مدینه برسیم و در جو مذهبیون می گفت مدینه ی فاضله هدف ماست که با دو تعریف کاملاً متضاد و در دو مکتب مختلف معرفی گردیده اند و این یعنی همان نفاقی که بروزش را در دو سال پیش دیدیم.
اصولا نفاق بالاخره مشخص می شود همانطور که بالاخره درغگو رسوا می شود، دقیقاً به همین دلیل است که منافقان حتی اگر طرفداران زیادی دور خود جمع کنند، بالاخره روزی تنها خواهند شد چرا که حتی کفار هم از کسی که در کفر خود منافق باشد خوششان نمی آید و به همین دلیل است که حتی خاتمی هم اکنون مورد حمایت اپوزیسیون نیست!
و اما بحث دولت احمدی نژاد! کافی است که به معیارهای مردم در دوبار انتخاب وی دقت کنیم، همان معیارهایی که همین تازگی رهبر معظم انقلاب بقای بر آنها را از دولت طلب نمود؛ این معیارها چه چیزهایی بود؟ ساده زیستی، پرهیز از حاشیه، استعمارستیزی، اخلاص برای خدا، سختگیری بر مدیران و مسئولان، ولایت مداری، پایبندی به دین و احکام اسلامی، شهامت در پذیرش اشتباه، پایبند نبودن به اشخاص و احزاب سیاسی، مصرف حساب شده ی بیت المال، قانون گرایی، پرهیز از تمرکز، مبارزه با ویژه خواری و ...، بسیاری از این شعارها بین همان 13 میلیونی که به وی رأی ندادند عوامل بسیار تعیین کننده بودند مثلاً چه بسیار کسانی که به احمدی نژاد رای ندادند چون ایشان از فلسطین حمایت می کرد و به همین دلیل شعار دادند نه غزه نه لبنان، دلیل این که احمدی نژاد در تهران کمترین رأی را آورد این بود که شعار وی توسعه ی تمام ایران و پرهیز از تمرکز گرایی بود، بسیاری از کسانی که به احمدی نژاد رأی ندادند به خاطر این بود که رفاه طلب بودند و از سادگی و ساده زیستی و ساده پوشی و ساده گویی بدشان می آمد، بسیاری از کسانی که به احمدی نژاد رأی ندادند قبلاً مستقیم یا غیر مستقیم از ویژه خواری متنعم می شدند، بسیاری از کسانی که به احمدی نژاد رأی ندادند طرفدار تقویت ولایت و ولایت مداری نبودند، بسیاری از کسانی که به احمدی نژاد رأی ندادند از بی قانونی بیشتر خوششان می آمد، بسیاری از کسانی که به احمدی نژاد رأی ندادند به خاطر رعایت نکردن قواعد بازی سیاست رأی ندادند، بسیاری از کسانی که به احمدی نژاد رأی ندادند بخاطر بوسیدن دست رهبر رأی ندادند و ... همه ی اینها دلایلی نیست که به راحتی یک نفر امروز به کسی رأی بدهد و فردا ندهد، بلکه این ها معیارهایی مهم برای جذب و دفع افراد بوده و تا مردم احساس نکنند که افراد دست از این معیارهای شان برداشته اند، نظرشان نیز در مورد آنها بر نمی گردد.
...یعنی نمی شود که هم طرفداران ساده زیستی به کسی رأی بدهند و هم طرفداران رفاه طلبی، نمی شود هم عاشقان ولایت به کسی رأی بدهند و هم ضدولایت فقیه، نمی شود هم تهرانی متعصب از کسی خوشش بیاید و هم روستایی متعصب، نمی شود هم طرفداران رعایت حجاب در جامعه از کسی خوششان بیاید و هم بی حجابانی که مغرضند، نمی شود هم عاشقان آمریکا از کسی خوش شان بیاید و هم کسانی که مرگ بر آمریکا می گویند و خیلی از این محالهای دیگر! نتیجه این که اگر کسی 25 میلیون رأی برای برخی خصلت ها بدست آورد و 13 میلیون رأی را برای همان خصلت ها از دست داد، هرگز نمی تواند هم رأی آن 25 میلیون را داشته باشد و هم رأی آن 13 میلیون را مگر با نفاق و دروغ!!! راستی به نظر شما 25+13=؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.