91/6/6
8:49 ع
مطلبی را از یکی از دوستان بزرگوار پارسی بلاگی دیدم که بصیرت را "چشم و گوش بسته مطیع ولایت بودن" خوانده بود (اصل مطلب را اینجا بخوانید) که به شدت با این تعریف مخالفم، با توجه به این که قبلاً در این خصوص مطالبی را نوشته بودم با کسب اجازه از دوستان مجدداً تقدیم می کنم:
بصیرت پیش نیاز ولایت مداری (و بصیرت چگونه حاصل می شود)
تا سه سال پیش، واژه ی "بصیرت" کمتر به گوش می رسید و تنها شاخص حزب اللهی بودن را در ولایت مداری می دانستند، اما در انتخابات 88 اتفاقی افتاد که منجر شد به این که ولایت مداریِ برخی که خود را ولایت مدار می دانستند، سست شد و کم کم از اعتقاد به ولایت فقیه و مصداق اش، لغزیدند و نه تنها لغزیدند که سایرین را نیز لغزاندند، و از آن سو برخی دیگر در شرایط سختِ فتنه نلغزیدند و حتی نه تنها نلغزیدند، بلکه دست سایرین را نیز گرفتند و این جا بود که واژه ای جدیدی در قاموس انقلاب اهمیت حقیقی خود را پیدا نمود و آن واژه، "بصیرت" بود.
آن چه که باعث می شود تا اهمیت ولایت شناخته شود، چیزی که باعث می شود تا ولایت یزیدی و ولایت حسینی از هم بازشناخته شوند، چیزی که باعث می شود از ولایت علی به ولایت معاویه پناه نبرند، آن چیزی که باعث می شود تا ولایت فقیه را به ولایت شیطان نفروشند، "بصیرت" است.
بصیرت می تواند بی ولایت را به ولی برساند و بی بصیرتی نمی تواند ولایت مدار را حفظ نماید. ولایت مدارِ صرف، گوش به فرمان است و بصیر ولایت مدار، دل به فرمان. این بصیرت است که ولایت مدار را به درک شرایط و انتخاب روش صحیح و مناسب فرمان می دهد بی آنکه سردرگم بماند.
بصیرت بود که سلمان را به ولایت پیامبر اسلام و امیر المومنیان رساند و البته این ولایت بود که سلمان را سیراب می کرد. بصیر حامی ولایت است و ولایت سیراب کننده ی بصیر.
ولایت هدایت کننده ی حال افراد است و بصیرت تضمین کننده ی هدایت آینده ی افراد و این یعنی عاقبت به خیری تنها به ولایت نیاز ندارد، بلکه بصیرت را نیز کم دارد.
بصیران همراه امام شان می مانند و می جنگند و شهید می شوند ویا پیروز و بی بصیرتان همیشه عقب می مانند و تنها به عزا و جشنش می رسند.
و اما بصیرت چگونه حاصل می شود؟ این سوال بسیار مهمی است که به اندازه ی علمم به آن پاسخ می دهم:
1- اولین مسئله در داشتن بصیرت این است که چشم و گوش و دل انسان کور و کر و قفل نباشد و این یعنی تقوی لازم است و ایمان. این ایمان و تقوی است که مقدمات بصیرت را فراهم می آورد و گرنه با چشم کور چگونه می توان بینایی داشت؟!
2- مسئله ی مهم دیگر در بصیرت این است که چشم دل را باید از دوچیز نابجا دور نگاه داشت، یکی کینه و دیگری تعصب. کینه و تعصب نابجا می توانند به راحتی موجب شوند تا دریافت های مان از محیط به تحلیل های غلط آلوده شده و آن چیزی که دیده می شوند آن چیزی نباشند که وجود دارند.
3- بصیرت حاصل انصاف است و انصاف بدست نمی آید مگر این که انسان به راحتی بتواند از خودش فاصله بگیرد و خود را جای دیگران گذارد. تا وقتی که انسان تمام محیط را از دریچه ی کوچک چشم خود ببیند، نمی تواند به تمام ابعاد آن تسلط داشته باشد.
4- بصیرت فقط دیدن نیست بلکه دیدن صحیح و داشتن تحلیل مناسب است و تحلیل صحیح حاصل نمی شود جز با عقل و منطق. انسان بی منطق چون قادر به تحلیل صحیح مطالب نیست به بصیرت راه ندارد.
5- بصیرت بدون درک صحیح از ارزش زمان حاصل نمی شود. بصیرت یعنی به موقع سکوت کردن و دیدن و به موقع برخاستن و غریدن. چه بسا کسانی که زمان دقت کردن، حواسشان جای دیگر بود و زمان برخاستن، مبهوت و مردد بودند که چه باید بکنند. انسان بصیر حتی کوچکترین لحظات را وا نمی دهد تا حواسش از صحنه پرت شود. بصیرت یعنی زیر نظر داشتن همه، یعنی سر در گریبان خود فرو نکردن و کنج ازلت نگزیدن، یعنی چرب و شیرین را فریب نخوردن، یعنی گوش و زبان را به جای هم بکار نگرفتن.
6- بصیرت بدون گذشت و تحمل حاصل نمی شود. بصیرت با عصبیت حاصل نمی شود. انسان صاحب بصیرت، بد دفاع کردن را بر دفاع کردن ترجیح نمی دهد، چرا که بد دفاع کردن بدترین تخریب است. انسان صاحب بصیرت تحمل فحش ناسزا شنیدن به خود و عزیزانش را دارد تا در زمان مناسب، دفاع مناسب را انجام دهد و این اصل در سیره ی پیامبر خدا و ائمه در برابر ناسزاهای انسان های نادان، بارها به گوش همه ی ما رسیده است.
7- بصیرت یعنی فراتر از جماعت بودن و بصیر، اعتقادی به همرنگ جماعت بودن ندارد. بصیرت یعنی لخت دیدن وقایع، یعنی اضافات را از حقایق جداکردن، یعنی اصل و فرع را تشخیص دادن، بصیرت یعنی تشخیص بدون تأثیر گیری های بی ارزش از قبیل تأثیر گیری بر پایه ی نسب، نژاد، قومیت، ثروت، کمیت، ظواهر، تبلیغات و ضرب المثل های اشتباه و نمی توان از چنین ارزشهای غیر حقیقی تأثیر گرفت مگر با ایمان به وحدانیت الهی و این یعنی اعتقاد راسخ به توحید. یعنی همه چیز را از فیلتر خدا دیدن، یعنی همه چیز را با عینک دین دیدن و همه ی اینها یعنی بصیرت حاصل توحید است، بصیرت یعنی دیدن حقیقت و حقیقت نیز دیده نمی شود مگر با دیده ی حق بین. بصیرت واقعی و تضمینی حاصل نمی شود مگر در زمانی که وجود انسان در تمام زمان ها و مکان ها حاضر به درگاه وحدانیت خدا باشد و هیچ شاخص غیر الهی در نگاه و تحلیل انسان تأثیر سوء نگذارد.
در انتها از خداوند منان بهترین دعا را که همان عاقبت به خیریست طلب می کنم و می دانم که این خواسته، جز با ولایت حق و بصیرت حقیقی حاصل نمی شود.
بصیرت چشمه ولایت مداری
صبر و بصر مهلک است
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.