91/5/25
9:5 ص
در زندگی هر فرد، همواره تناقضاتی با اطرافیان و محیط ایجاد می شود که چاره ای جز مقابله به جهت رسیدن به یک نتیجه و یا تفاهم وجود ندارد و در این شرایط در صورتی که این مقابله صورت نگیرد ممکن است جهت زندگی مان به سمت شکست و سقوط پیش رود، پس همگی در زندگی ناچاریم به قرار گرفتن در شرایط مقابله یا به عبارت ساده تر، همگی در زندگی ناچار به دعوا می شویم.
به منظور رسیدن به نتیجه ی بهتر، موارد و اصطلاحات مورد استفاده را طوری تعریف می کنیم تا همگی یک برداشت را از آن اصطلاح و یا واژه داشته باشیم:
دعوا: فرایندی است که در آن شخص به منظور تأمین منافع و نظرات خود در تناقض با منافع و نظرات اطرافیان خود ناچار می شود به امکانات و ابزار موجود اعم از زبان، دست، حکم، قانون، سلاح و حتی نفرین (مباهله) متوسل گردد.
در این نوشته هدف دعواهایی است که در خانواده، مدرسه یا محل کار اتفاق می افتد و به همین دلیل تنها ابزاری که قابل توصیه باقی می ماند موارد مسالمت آمیز مانند گفتگو و یا حکم است. این که منافع و مصالح خودمان یا اطرافیان مان را چگونه و با چه لحن و منطقی بیان کنیم و کجا عقب بنشینیم، کجا پیشروی کنیم، کجا عذر بخواهیم و کجا به طرف فرصت عذرخواهی بدهیم و یا کجا طرف را متعهد کنیم و خیلی از این چیزها، را می توان جزء اصول دعوای صحیح دانست.
اگر بخواهم دعوای صحیح را از نظر خودم تعریف کنم باید اینگونه بگویم که هرگاه در دعوا با کمترین هزینه و تنش بین طرفین دعوی، بتوان اختلاف را به تفاهم رساند، دعوای صحیح رخ داده است. منظور از هزینه و تنش در دعوا می تواند مواردی از قبیل: در خطر قرار گرفتن امور مهمی مانند آبرو، اعتبار، حسن سابقه، سرمایه، شغل، خانواده و .... باشد.
در دعوا می توان مسائل زیر را به عنوان مبانی دعوای صحیح برشمرد:
1- قبل از شروع دعوا باید از وجود تناقص و تضاد مطمئن بود چرا که بسیاری از دعواها فقط در نتیجه ی سوءتفاهم ایجاد می شوند، پس شرط اول در دعوای صحیح شناخت صحیح اختلاف است.
2- اصول و مبانی فکری و عقیدتی در بروز اختلاف و حل آن بسیار تعیین کننده اند، اگر کسی با یک مبانی فکری بخواهد مشکلش را با فردی با همان مبانی حل کند کارش خیلی آسان تر از کسی است که مبانی و اصول فکری اش کاملاً متفاوت است. پس در هر دعوا برای رسیدن به نتیجه باید تا حدودی بدانیم که منطق طرف مقابل بر اساس چه اصولی است و بر اساس چه مبانی می توان با طرف به نتیجه و یا تفاهم نسبی رسید. اصولاً دعوایی صحیح است که بر اساس مبانی و اصول فکری منسجم و قابل دفاعی صورت گیرد و اگر هر کسی بخواهد بدور از مبانی فکری بر اساس هوای نفس خودش دعوا کند، اصولاً تفاهمی متصور نخواهد بود، پس در صورت شناخت چنین شرایطی ادامه ی دعوا از راه گفتگو عملاً بی فایده خواهد بود.
3- در دعوا لحن بسیار مهم است، هدف ما از دعوای صحیح این است که به تفاهم برسیم نه این که به مرز کتک کاری و منازعه حرکت کنیم. دعوا زمانی می تواند به کمترین تنش و هزینه به تفاهم منجر شود که تسلط بر اعصاب، رعایت ادب و حفظ عزت طرفین دعوی مورد نظر باشد. در برخی موارد لحن مناسب از سوی یکی از طرفین دعوا می تواند طرف مقابل را نیز آرام و قابل گفتگو نماید.
4- روش استدلال دربروز یک دعوای صحیح بسیار مهم است. اگر لحن و اصول فکری و موضوع دعوا همه و همه تابع قوانین دعوای صحیح باشند ولی روش استدلال صحیح نباشد به تفاهم نمی توان رسید. این که بحث از کجا شروع شود تا پله پله به نتیجه برسد (استنتاج) بسیار مهم است. برای نتیجه گیری صحیح باید گفتگو از اشتراکات و مستندات در زمینه ی اختلاف شروع شود و بر اساس مبانی و اصول فکری مورد تفاهم دو طرف حرکت کند تا به نتیجه نائل شود.
5- مدیریت دعوا: دعوا دو سر برد و باخت دارد ولی در دعوای صحیح برنده به معنی پیروز و بازنده به معنی شکست خورده نباید تلقین شود. اگر کسی می خواهد طی یک دعوای صحیح به حق خودش برسد باید از بروز این حالت که می خواهد پیروز شود و طرف مقابل را سرجای خویش بنشاند پرهیز کند، چرا که این حالت موجب لجاجت، عصبی شدن و عدم حصول تفاهم خواهد شد. برای این منظور باید در جایی که حس می کنیم حق با طرف مقابل است خودمان ابتدا به ساکن به حق طرف اقرار کنیم و در صورتی که حق با ماست فرصت بدهیم تا طرف مقابل خودش به حق ما اقرار کند و این محتاج مدیریت دعوا است یعنی باید مدیریت کنیم که با چه ریتمی پیش روی و یا عقب نشینی کنیم تا نتیجه ی دعوا همان حصول به تفاهم با کمترین هزینه و تنش باشد. در دعوای صحیح همیشه باید راه بازگشت و آشتی برای طرفین باز بماند و اگر مباحثه به جایی کشانده شود که عملاً بازگشت هر یک از طرفین به سمت طرف دیگر دعوا به مثابه ی شکستی سنگین تلقی شود، طرفین عامدانه از انجام تفاهم سر باز خواهند زد. در مدیریت دعوا بعضی وقت ها لازم است مانند شکست خورده ها محل دعوا را ترک نماییم تا شرایط روحی خودمان و طرف مقابل به حالت عادی برسد و در شرایط بحرانی این مسئله به شدت از هزینه ها و تنش های احتمالی که جزء اصول دعوای صحیح هستند می کاهد، در این خصوص روایاتی هم وارد شده است تا مثلاً موقعیت خودمان را عوض کنیم و یا وضو بگیریم.
6- گذاشتن خود به جای طرف مقابل در هر دعوایی می تواند کارگشا باشد. در بسیاری از مواقع وقتی خود را به جای طرف مقابل می گذاریم به راحتی می توانیم او را درک کرده و حتی ممکن است حق را به او بدهیم و در همان جا دعوا خاتمه یابد و یا اصلاً دعوایی رخ ندهد. این یک مهارت ویژه است که حصولش برای انسان های خودخواه کمی مشکل به نظر می رسد، چرا که انسان خود خواه فقط خود را می بیند و نمی تواند از دریچه ی وجودی خودش بیرون برود. در روایات داریم که هرکسی با سایرین طوری برخورد کند که دوست دارد سایرین با او آنچنان برخورد کنند و رعایت این دستور نیز می تواند کمکی به همین توانایی باشد.
7- در هنگام بروز یک دعوا بسیاری از مسائل با وجود یک مشاور و یا کارشناس ماهر و زبده قابل حل است و این مشاوران با تشخیص صحیح مشکل و ارائه ی راهکار مناسب و بی طرفانه، آب سردی بر دعواهای ما می توانند باشند، شنیدن یک حرف حق بعضاً از طرف یک بی طرفِ آگاه می تواند چندین برابر شنیدن همین حرف از طرف دیگر دعوی مؤثر باشد، پس همیشه باید چنین اشخاصی را آماده و در دسترس داشت.
8- حکمیت که در قرآن نیز در مورد اختلاف زن و شوهر به آن اشاره شده است مورد مناسبی در حل مشکلات و دعوا هاست، حَکم ها از دو طرف دعوا معرفی شده و با هم مشکلی را که بین طرفین دعوا اتفاق افتاده را حل می نمایند، این شیوه در مواردی که مشاوره و نظر فرد آگاه و بی طرف مؤثر نباشد و حتی در بروز دعواهای غیر خانوادگی می تواند مفید باشد.
9- پایان دعوای صحیح زمانی است که تفاهم اتفاق افتاده است و روابط طرفین دعوا به حالت عادی بازگشته باشد، دعوایی که آخرش قهر باشد با توجه به نکوهش قهر بین برادران دینی نمی تواند دعوای صحیح تلقی شود و اصولاً چنین تفاهمی نیز نمی تواند معتبر باشد چرا که همچنان کینه و نارضایتی در دل طرفین وجود دارد وهمین عداوت می تواند دوباره شرایط را به شرایط دعوا نزدیک کند. در پایان دعوای صحیح باید مسئله کاملاً روشن تمام شود و این که مشکل سربسته و مبهم رها شود، هرگز نمی تواند یک تفاهم واقعی و ماندگار را حاصل کند، چرا که در صورتی که با صرف وقت و هزینه، دعوا به صورت حل نشده رها شود، عملاً نه تفاهمی حاصل شده و نه تنش و هزینه ی کمی صرف شده است.
پیشنهاد: رعایت اصول دعوای صحیح از سوی پدرو مادر و به خصوص در زندگی خانوادگی نه تنها موجب ایجاد یک زندگی آرام و آسان می شود بلکه بهترین عامل در آماده نمودن فرزندان برای زندگی اجتماعی و خانوادگی شان در آینده خواهد بود. این توصیه که قبلاً به والدین می شد تا در حضور فرزندان دعوا نکنند اکنون از سوی بسیاری از روانشناسان مطرود است، چرا که دعوا نیز جزئی از زندگی بوده و فرزندان ضمن آموزش آن، نباید با رسیدن به چنین شرایطی ناگهان دچار بحران های عمیق روحی و عاطفی شوند که این بحران ها در زندگی خانوادگی به راحتی منجر به طلاق می گردند.
برخی مطالب مرتبط:
اصول بسیار مهم در پایداری زندگی مشترک
موفقیت ازدواج فرزندان در دست والدین
تربیت فرزندان در گروی کیفیت رابطه ی همسران
تفاوت کسانی که ازدواج را می فهمند و نمی فهمند
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.