90/12/14
11:5 ص
پیرو درخواست یکی از دوستان ذیل مطلب "بزرگترین گناه پدرو مادرها" چند عامل بسیار مهم امروزی در ازدواج را لیست می کنم که هر کدام را می توان به عنوان یک سرفصل تلقی نمود:
الف- اولین مسئله ی بسیار مهم انتخاب است و فارغ از شعار زدگی موارد زیر را در این خصوص فهرست می کنم:
1- نوع رابطه ی فی مابین پدر و مادر همسر آینده: در صورتی که رابطه ی زن و شوهر همسر آینده ی شما بر اساس اصولی مانند زن سالاری، فرزند سالاری، سلطه طلبی مرد و ... باشد همان منطق در زندگی فرزند آن خانواده طبیعتاً موجود خواهد بود که میزان این رسوب ممکن است با توجه به شخصیت فرزند متغیر باشد.
2- انطباق جهان بینی و ایدوئولژی طرفین در ازدواج بسیار مهم است چرا که اگر قرار باشد دو نفر با دو مکتب مختلف باهم زندگی کنند اصطکاک بسیار زیادی خواهند داشت به نحوی که شاید سالها طول بکشد تا به کمی درک متقابل و یا حتی به نقطه ی بی تفاوتی برسند و در صورتی که این تفاهم در دیدگاه وجود داشته باشد حل سایر مشکلات بر اساس همین دیدگاه مشترک به آسانی میسر خواهد بود.
3- نگاه مشترک به احکام دین و میزان پایبندی یکسان به آن را در یک عامل مجزا آوردم چرا که بعضاً حتی دونفر حزب اللهی هم در مواردی مانند نوع حجاب یا چگونگی رفت و آمدهای خانوادگی ممکن است نتوانند به تفاهم برسند و موجب اختلافاتی بین آنها گردد.
ب- دوره ی پس از ازدواج که این دوره دقیقا به اندازه ی قبل از ازدواج مهم بوده و چه بسا مهمتر نیز باشد، چرا که این مورد حتی ازدواج های غیر موفق را نیز می تواند تا حدی اصلاح نماید و در صورت نبود این مورد، حتی موفق ترین شناخت ها و ازدواج ها نیز به جدایی می انجامند:
1- شناخت جایگاه پدر و مادر و تمییز دادن جایگاه همسر از آن، به نحوی که جایگاه قابل احترام پدر و مادر در عین حال که کاملاً رعایت می شود، جایگاه احساسی و محبتی همسر در برابر آن جایگاه احترامی محفوظ بماند. این مبحث بسیار مهم بوده و در صورت عدم رعایت آن مشکلات زیادی در خانواده ها بروز خواهد یافت.
2- شناخت مهارت های زندگی و زناشویی با توجه به آثار اسلامی و بین المللی موجود که فارغ از نوع نگرش فرد، بسیار ضروری بوده و بعضاً مذهبی های ما فقط به کتب اسلامی مفید در این خصوص اکتفا کرده و از آثار خوب نویسنده های معتبر خارجی استفاده نمی کنند. این مهارتها آنچنان تأثیر عمیقی در زندگی افراد می گذارند که می توان منکران تأثیر مثبت این آثار را در زندگی خانوادگی غیر موفق فرض نمود.
3- شناخت جایگاه فرزند در زندگی به نحوی که فرزندان موجب استحکام زندگی باشند نه این که مانند بیشتر خانواده های ما به مانند بهانه ای برای ایجاد اختلافات عمیق زن و شوهر مبدل شود و این که تربیت فرزند نیاز به هماهنگی، مهارت و برنامه ریزی دارد تا فرزندان در خانواده ضمن این که خودشان مراتب کمال دنیوی و اخروی را طی می کنند حریم پدرو مادر را رعایت نمایند.
4- نوع مدیریت خانواده به لحاظ اقتصادی و مدیریت ایجاد و هدایت توقعات در زن، شوهر و فرزندان می تواند در پیشرفت همگن و یکنواخت مجموعه ی خانواده و تمام اعضای آن نقش بسیار مهمی داشته باشد و گرنه، این که پدرومادر مجبور شوند خانه شان را خرج تحصیل یکی از فرزندانشان کنند، مطمئناً نمی تواند جایگاه مستحکم و امنی را برای زن و شوهر در پی داشته باشد.
5- پایبندی به حل علمی مشکلات از طریق مراجعه به مشاوره های امین و متخصص در پایداری چارچوب خانواده بسیار مهم است چرا که در هر خانواده ای مسائلی پیش خواهد آمد که حل آنها بدون بهره گیری از چنین مشاوره هایی موجب کدورت، اشتباه و خسران خواهد شد. مطمئناً خانواده هایی که این گزینه را از عوامل موثر در حفظ زندگی خود حذف می کنند در جایی به اشتباه خویش پی خواهند برد که شاید دیگر وقتی برای جبران نداشته باشند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.