90/12/7
2:54 ع
آقای مطهری در نامه ای که مرقوم فرموده اید، اظهارات آقای پناهیان و البته خودایشان و نظراتشان را باهم زیر سوال برده اید و البته این که شما توانسته اید یک نامه ی به ظاهر منطقی بنویسید، برای حقیر که واقعاً در برابر نام پدر بزرگوار شما حقیرم، بسیار جالب و عجیب به نظر آمد! این که شما که می توانستید به این راحتی نامه بنویسید و احتمالاً سخنرانی کنید و در باب ولایت فقیه، لزوم انتقاد به وی، امکان عدم اطاعت از وی و ... مطلب مودبانه و منصفانه بنویسید ولی نمی نوشتید واقعاً برای من عجیب است! مگر می شد باور کرد که در جامعه ای که فتنه های عملی انجام می شود و رهبر و نظام را نشانه می گیرند و باز هم تحمل می شوند، نتوان مباحثه های منطقی کرد!؟ و در حاشیه که فراموش نمی کنیم که این نامه را خطاب به طرفداران جبهه ی پایداری نوشته اید و شاید شما اینچنین اقدامی را از خرق عادت و در حفظ شأنیت مخاطب انجام داده باشید و گرنه یقیناً با الفاظ جانانه تری آقای پناهیان را مورد عنایت قرار می دادید که البته همین هم شایسته است!
آقای مطهری! خدا شاهد است که من هم کسانی را که بدون بصیرت و درک صحیح از شرایط زمان، فقط منتظر دستور مستقیم ولی خود هستند را نمی پسندم و اعتقاد دارم یک مومن بایستی کار خوب و بد را خودش با بصیرت و دین فهمی اش بشناسد تا ولی فقط برای ایجاد هماهنگی وارد عرصه شود و این را گفتم که شما و دوستانتان مرا نیز با چند لقب رد نکنید.
آقای مطهری! پاسخ اصلی نامه ی شما به عهده ی آقای پناهیان است، که ان شاءالله دریافت خواهید کرد، ولی به عنوان یکی از دوستداران استاد پناهیان، از شما چند سوال دارم و در ادامه چند مطلب دارم:
چرا در کشوری که می توان به راحتی و بالحن منصفانه و مودبانه هر انتقادی را انجام داد، شما این قدر به توهین و تحقیر و فحاشی پرداختید؟! آیا نمی توانستید از قلم و کلم خود استفاده کنید و مانند همین نامه در جهت بیان نظرات قبلی خود از منطق استفاده کنید!؟ و یا شاید شما عمداً علاقه دارید تا لحن و کلامتان مورد سوءاستفاده قرار گیرد!؟ آیا تا کنون و پیش از این، مشورت یا انتقاد دلسوزانه به رهبر را امتحان کرده اید که این چنین احساس خفقان می کنید؟! آیا تا کنون خواسته اید با امثال پناهیان یک مباحثه و یا مناظره داشته باشید و همین مباحث را علمی بیان کنید و اینان نپذیرفته باشند؟! آیا مقام بسیار بالاتری از این حد برای خود قائلید؟! آیا بیان مطالب تخصصی و انتقادی در جمع عوام را به جمع خواص ترجیح می دهید؟! آیا به کار بردن لفظ کوچکف برای کوچکزاده با مبانی فکری شهید مطهری هماهنگی دارد که بازهم لجوجانه بر آن اصرار می کنید؟! آیا قادر نیستید بدون توهین و تحقیر حتی یک نامه یا یک سخنرانی را به پایان برسانید؟! آیا شما که این قدر مدعی بحث نقد و انتقاد و انتقاد پذیری هستید تاکنون به خاطر توهین ها و تحقیرهایتان از کسی، حتی دوست زمان تحصیلتان عذر خواهی کرده اید؟!
آقای مطهری! درب کلبه ی محقر رهبرمان همیشه به روی امثال شما بازبوده و هست که این بار نیز آقای عماد افروغ در سیمای جمهوری اسلامی ایران همین حرفها را با آزادی زدند و جالب است که امثال شما که هیچ خط قرمزی هم ندارید، بیش از همه احساس خفقان می کنید. گویی شما به جای مواجهه ی مستقیم و صحبت رودررو، ناز را به نزاع همراه کرده اید و انتقاد را در رسانه ها به سلاح تبدیل؛ آقای مطهری! شادی دشمنان را در اثر بیان برداشت اختلاف در حکم حکومتی رهبر، با شادی دشمنان از سخنان باربط و بی ربط خود مقایسه می کنید!؟ آقای مطهری! شما به راحتی در تطبیق مصداق های تاریخی دچار اشتباه می شوید، زشتی انتقاداتی را که به امام حسن انجام شد و موجب تن دادن ایشان به صلح شد را درک نکرده و از آن جنس غرها را به انتقاد تشبیه می کنید؟! آقای مطهری! از شما که به مخالف خود که او هم یک حق رای مانند شما دارد توهین می کنید، انتظار نمی رود که گذشت، متانت و تحمل رهبر را در برابر اشتباهات، تندروی ها و مخاصمه های افراد و دولت های مختلف از زمان اصلاحات تا کنون را تشخیص دهد! آقای مطهری! من به شما قول می دهم اگر شما بتوانید از ادب و انصاف بهره بیشتری بگیرید بتوانید تندترین انتقادات را با کمی منطق داشته باشید و نه تنها محکوم نشوید، بلکه عزیز نیز بمانید.
آقای مطهری! من حقیر در این وبلاگ به حوزه، دولت، مجلس، قوه ی قضاییه، فرمانده های بسیج، مسئولان و مدیران مختلف و حتی روسای مستقیم خودم انتقاد کرده ام و در صورت لزوم بازهم خواهم کرد و در این انتقادات، واقعاً دلسوزی و ادب را مد نظر قرار داده ام تا نه تنها ذلیل نباشم که عزت نیز جایزه بگیرم. آقای مطهری! ما را متهم کرده ای که فقط سخنرانی های آقای پناهیان را گوش می کنیم که البته آن را هم گوش می کنیم ولی کلام و کتاب شهید مطهری به قول و فرمایش امام خمینی و امام خامنه ای برای ما حجت است و احتمالاً شما از میزان فروش این کتابها بیش از ما مطلعید و بهره مند.
آقای مطهری بحث ارجحیت ولایت بر عدالت را اشتباه برداشت کرده اید ما همه می دانیم که حضرت امیرالمومنین به مثابه ی میزان برای مومنین بیان شده است و نمی توان دنبال عدالت بود ولی تحت ولایت نبود که یقیناً یکی از توجیهات کسانی که در برابر ولایت می ایستادند تهمت به عدم عدالت بوده است و حال این که اگر به همان اطلاعات تاریخی خود که اگر بخواهید به یاری تان می آید رجوع می کردید، می فهمیدید که چگونه پیغمبر اکرم در بحث تقسیم غنایم و یا موارد دیگری ولایت را بر عدالت مقدم می کردند و این که عدالت همیشه در مساوات نیست و این ولایت است که تعریف می کند چه چیزی کجا باشد و این همان تعریف ولایت هم هست. البته ای کاش بدانید که خود عدالت نیز جزئی از ولایت خدا و رسول اوست و گرنه هر کسی بسان من و شما هم مدعی عدالت می شود! و حال این که عدالت را نمی توان از ولایت خدا و رسول و ولایت فقیه که همان ولایت رسول است جدا کرد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.