90/10/6
10:9 ص
دیشب در برنامه ی گزارش خبری شبکه ی 2، آقای فرزین دبیر ستاد هدف مندی یارانه ها، مطالبی را در خصوص فاز دوم هدف مندی بیان نموده است که بعضاً متناقض است. ایشان گفتند که:
1- یکی دو دهک از مرفهین از یارنه ها حذف خواهند شد.
2- از 75 میلیون ایرانی باید به حدود 62 میلیون ایرانی یارانه بدهیم و بقیه باید به صورت داوطلبانه یا اجباری حذف شوند.
3- یارانه ی کسانی که مبلغ یارانه ی آنها بین 5تا 10 درصد از حقوقشان است حذف خواهد شد.
4- حدود 10 میلیون نفر از دریافت یارانه ی نقدی حدف خواهند شد.
این مطالب به این جهت دچار تناقضند که هر چهار شاخص باهم تفاوت دارند، اگر مبنای حذف، دهک بندی هایی باشد که قبلاً انجام شده است، دیگر بحث نسبت 5-10 درصدی یارانه به کل حقوق با آن در تناقض خواهد بود و اگر بحث حذف 10 میلیون نفر مطرح باشد با 13 میلیون (فاصله ی 75 میلیون تا 62 میلیون) متفاوت خواهد بود. به عنوان مثال اگر میزان 5-10 درصدی نسبت یارانه به درآمد را بخواهیم محاسبه کنیم، یعنی حقوق هر خانواده ی 4 نفره به ازای هر نفر در همین فاز اول که مبلغ یارانه ی ماهانه ی هر فرد 44500 تومان است، زمانی حذف خواهد شد که حقوقی بین یک میلیون و هشتصد هزار تومان تا سه میلیون و ششصد هزار تومان داشته باشد و این یعنی یک تناقض بزرگ که آیا اصولاً در کشور ما با مد نظر قرار دادن این درآمد می توان 10-13 میلیون نفر را پیدا کرد؟! و یا بانک اطلاعاتی با این ظرفیت که چنین درآمدهایی را بتواند شناسایی کند موجود هست؟!
در این 4 شاخص، عوامل تعیین کننده نیز متفاوت خواهند بود چرا که اگر بحث، دهک بندی باشد که اطلاعات تملک و دارایی افراد ودرآمدها (به جز برای کارمندان و کارگران) به صورت خوداظهاری جمع آوری شده است، اگر ملاک نسبت 5-10% مبلغ یارانه به دارآمد خانوار باشد یعنی نسبت فرزندان نیز در آن دخیل خواهد بود و البته مایملک افراد نیز در آن نقشی نخواهد داشت.
متأسفانه اگر مبنای محاسبه صرف درآمد باشد و هزینه ها و مایملک افراد مدنظر قرار نگیرد، چه بسا افراد مستأجری که از اخذ یارانه ی نقدی حذف خواهند شدو ملاکانی که در چرخه ی یارانه بگیرها باقی خواهند ماند و اگر مبنا، درآمد و مایملک باشد ولی هزینه های ضروری مانند هزینه های درمان بیماری های خاص در آن لحاظ نشود، بازهم مشکلات غیر قابل اغماضی برای کسانی که در شرایط سخت و اضطراری هستند وجود خواهد داشت:
1- اولین مشکل این است که اطلاعات حقوقی افراد، جز برای کارمندان و کارگران غیر دقیق و غیر مستند است و درآمدها بخش عمده ای از افراد یا ثبت نمی شود و یا بسیار کمتر از میزان واقعی ثبت گردیده است و چه بسا همان کارمندان نیز درآمدهایی از جاهای مختلف داشته باشند که همان ها نیز قابل شناسایی نیست و اصولاً در کشور ما نبود نظام مالیاتی دقیق به خصوص برای شاغلین در مشاغل آزاد نشان دهنده ی نبود بانک اطلاعاتی دقیقی در این خصوص است.
2- مشکل دیگر این است که مایملک افراد به دلیل معاملات غیر مستند، دستی و وکالتی مشخص نبوده و قابل استناد نیز نخواهد بود و چه بسا ملاکانی که تعداد زیادی سندهای غیر ثبتی داشته باشند.
3- نحوه ی ترکیب این دوشاخص برای تبدیل به یک شاخص که قبلاً در دهک بندی و خوشه بندی مورد استفاده قرار گرفته بود، موجب شد تا بخش عمده ی کارگران و کارمندان در خوشه ی 3 که همان خوشه ی به اصطلاح مرفهند جای گیرند و این نشان از این دارد که نه تنها شاخص ها گویا و دقیق نیستند که ترکیب آنها نیز علمی نبوده است.
همه ی اینها زمانی محسوس تر خواهد بود که با فاز بعدی اجرای هدف مندی، بخش دیگری از قیمت ها آزادسازی خواهد شد و به این شکل با حذف یارانه ی بخشی از افرادی که حقیقتاً مستحق دریافت یارانه بوده اند، مشکلات اقتصادی این خانواده ها به مراتب شدیدتر خواهد شد.
از دیگر مسائلی که در صحبت های آقای فرزین به آن اشاره شد این که ایشان ایجاد تعادل در صنایع را به لحاظ هماهنگ شدن با قیمت حاملهای سوخت یک فرایند "بسیار بلند مدت" دانست و فوراً با اطلاع از اشکالی که با این اذعان، متوجه ی ستادهدفمندی خواهد شد، بلند مدت را اصلاح و واژه ی میان مدت را جایگزین نمود و همین نکته یکی از نکاتی است که به نظر می رسد در فاز دوم هدف مندی مورد توجه قرار نگرفته باشد، یعنی بحث تولید با مشکلات جدی تری مواجه خواهد شد و این مشکلات نسبت به فاز اول شدت بیشتری خواهد یافت چرا که با افزایش میزان آزادسازی، قیمت محصولات و کالا جهشی دوباره خواهد داشت و با توجه به شکننده بودن صنایع بدون لحاظ کاهش قدرت خرید و فقط در رقابت محصولات خارجی (چینی) احتمالاً صنایع با مشکلات عدیده ای مواجه خواهند شد و البته به نظر می رسد که کنترل واردات در حمایت از تولید تنها کارگشای مسئله باشد و این که تولید کننده مجاز باشد تا افزایش قیمتی متناسب با افزایش هزینه ها داشته باشد و البته در صورتی که صنایع نتوانند به حیات خود ادامه دهند، بهینه سازی مصرف نیز معنی و مفهومی نخواهد داشت.
اصولاً سوالی که برای نگارنده مطرح است این که حذف حدود 10 میلیون نفر از دریافت یارانه ها چقدر می تواند بر سهم سایرین از یارانه ها بیافزاید و آیا این میزان افزایش آنقدر چشم گیر خواهد بود که دولت چشمش را به تبعات منفی آن ببندد؟ آیا حذف یارانه ی مثلاً 200000 تومانی یک خانواده ی مرفه واقعی مطلوب تر است یا این که مالیات واقعی را از وی اخذ نمایند که چند ده برابر مبلغ یارانه ی وی است؟ و ِآیا بهتر نیست برای نزدیک کردن طبقات مرفه و غیر مرفه به یکدیگر از ابزار مالیات به جای یارانه استفاده شود؟
بحث دیگر این که عدم حمایت از تولید به لحاظ سرمایه در گردش، تسهیلات، کنترل واردات و ... منجر به افزایش مشکلات صنعت و در نتیجه اختلال در اشتغال خواهد شد و در این صورت نه تنها ایجاد اشتغال دو و نیم میلیونی میسر نخواهد بود که حفظ اشتغال موجود نیز دشوار خواهد گردید که به همین منظور قبل از اجرای فاز دوم هدف مندی فراهم کردن مقدمات اجرای طرح به مثابه ی یک اصل باید مدنظر دولت باشد تا اجرای فاز دوم به مانند فاز اول از مقبولیت و موفقیت نسبی برخوردار گردد.
مطالب مرتبط:
1- به مناسبت راستی آزمایی اطلاعات خانوارها در هدفمند کردن یارانه ها
2- سوالی فقط از سر پاسخ طلبی در مورد هدفمندی یارانه ها
3- دهک بندی برای پرداخت نقدی یارانه ها و نقایص آن
4- باز هم هدفمند کردن یارانه ها!!
5- کارمندان، بازنشستگان و بیش از نیمی از کارگران، جزء خوشه 3 هستند!
6-اشتباه دوباره با عنوان دهک بندی!
7- حذف یارانه ی مرفهین بر پایه ی کدام اطلاعات جدید؟!
8- واقعاً، یارانه ی چه کسانی حذف می شود؟!