90/8/1
1:18 ع
تحلیل آقای شریعتمداری با عنوان "معادله ی بی مجهول" مبنی بر این که یقینا قاتل قذافی کسی بوده که از آمریکا دستور داشته است اگر چه زیبا و از نظر ما دوست داشتنیست ولی نباید موجب شود که احتمالات دیگر و ایرادات این تحلیل را نادیده بگیریم:
ایراد اول از این تحلیل آقای شریعتمداری است که چون فیلمی از کشتن قذافی پخش نمی شود، آن فیلم حتماً یا به عمد گرفته نشده است و یا سانسور شده است، چرا که در چنین جوی که به قول خود آقای شریعتمداری انقلابیون مخالف کشتن وی بودند، بعید است که فقط یک نفر اقدام به گرفتن فیلم کرده باشد و انقلابیون دیگر فیلمی نگرفته باشند و همان یک نفر هم جیره خوار آمریکا بوده باشد و حداقل نمی توان با قطعیت در مورد تصدیق این مسئله به عنوان شاهد سخن گفت.
ایراد دوم از تحلیل ایشان این است که ایشان شرایط انقلابی بودن آن جمع را در نظر نگرفته اند و این که کسانی که در پی قذافی بوده اند همگی شرایط روحی و روانی یکسان و اهداف واحدی را نداشتند چه بسا کسانی در این جمع در پی انتقام به دست خود بوده باشند و یا این که شخصاً دوست داشتند افتخاری کشتن وی را یدک بکشند و دیگر این که در بین کسانی که چهل سال تحت دیکتاتوری قذافی بوده اند ممکن است کسانی باشند که از ترس فرار و یا رهایی وی حتی پس از تسلیم شدنش نیز به وی شلیک نمایند.
ایراد سوم این که تیراندازی های مکرر نشان دهنده ی وجود یک ماموریت نیست بلکه وقتی کسی را می توان با یک تیر در سر کشت دیگر نیازی به شلیک های مکرر ندارد و دلیل ایشان در این خصوص فاقد حجیت لازم است.
ایراد چهارم این است که اگر چه یقیناً مردن قذافی مطلوب آمریکا و انگلیس بوده است، اما این مسئله را نمی توان به عنوان یک دلیل برای اثبات تئوری آقای شریعتمداری که اتفاقاً محتمل هم هست دانست.
ایراد پنچم این که یقیناً فقط یک گروه به دنبال قذافی نبوده اند و تعداد و گروه های زیادی از انقلابیون به دنبال وی می گشته اند و نمی توان با قاطعیت گفت که آمریکا در تمام این گروه ها نماینده ای اجیر کرده باشد بدون این که مسئله لو رفته باشد و دیگر این که احتمالاً بر اساس فرضیه ی ایشان در کنار این فرد اجیر شده باید فرد دیگری نیز برای فیلم برداری اجیر شده باشد تا فقط صحنه های خاصی را فیلم برداری کند و یا صحنه های خاصی را از فیلم هایش پاک کند و یا لااقل توزیع نکند که اثبات تئوری ایشان را مشکل تر می نماید.
ایراد ششم این که اگر چه خواست بسیاری از انقلابیون این بوده که دست های استعمارگران و حامیان قذافی رو شود ولی ممکن است این مسئله برای برخی از انقلابیون اهمیتی نداشته باشد و فقط خواهان تمام شدن ماجرای قذافی بوده باشند.
با توجه به این دلایل، ضمن احترام کامل به آقای شریعتمداری، به نظر می رسد که معادله را بی مجهول فرض نکنیم، بهتر باشد چرا که معادله ی بی مجهول یعنی یک قضیه ی اثبات شده و حال این که شواهد و دلایل ایشان اگر چه قابل صحتند ولی اقناع کننده نیستند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.