90/6/7
9:18 ص
27 شب از ماه رمضان رفت و اکنونی که این مطلب را می نویسم، تقریبا تمام تقسمت های این سریال را حداقل یک بار دیده ام. تا اکنون این سریال را به لحاظ ساخت بهترین سریال ماه رمضان 90 می دانستم اما از دیشب که پارسای سریال گفت باید برای به خدا نزدیک شدن یک بار گناه کرد و سپس توبه نمود و این که امشب معلوم شد پارسا نیز شیطان است، ناچارم بنویسم آن چیزی را که معمولاً تا تمام نشدن یک سریال نباید نوشت.
وقتی خداوند شیطان را آزاد گذاشت تا انسان ها را گمراه کند فرمود که تو مخلصین را نمی توانی گمراه کنی و در جاهای مختلف قرآن اشاره می کند به این که خداوند هدایت می کند هر که را بخواهد و اصلاً بهترین ِ نامهای خداوند رب است که یعنی تربیت کننده. در داستان هایی که در قرآن آمده است، بارها از اغوای شیطان برای برگزیدگان و اولیا و اوصیا ذکر شده است و البته درهمان حال از الهام های الهی برای هدایت افراد نیز یاد می شود. همانطور که شیطان قدرت اغوا کنندگی دارد خداوندِ قوی مطلق، هادی و رب است؛ خداوند در آن هنگام که یوسف توسط نفس خودش و زلیخا وسوسه به گناه می شد، نشانه ای نشانش داد تا به گناه نزدیک نشود و البته با باز شدن درها وی را کمکِ عملی نیز کرد. خداوند نه تنها در هنگام گناه با نشانه ها و اتفاق ها به داد بندگانش می رسد، قبل از آن که به وسوسه ها گرفتار شوند نیز پیشگیرانه افراد را آماده ی مواجهه با صحنه ی گناه و وسوسه های نفس و شیطان می کند.
خداوند همیشه آیاتی را برای هدایت ما در مسیر زندگی قرار می دهد که از جمله ی این آیات، پیغمبران، ائمه، علما، دوستان خوب و مهمتر از همه قرآن است. این که مومنان در این سریال در معرض هدایت و آیات خدا نیستند و تنها شیطان است که با ناجوانمردانه ترین روش ها حرف اول و آخر را در اغوای انسانها می زند، این که تنها راوی داستان شیطان است، این که شما از حاج آقای داستان (آقای کاردان) فقط تعداد معدودی پلان کوتاه و غیر تأثیرگذار می بینید، این که قرآن و یا بهتر بگویم فرقان (نشان دهنده ی حق از باطل) از همان ابتدا دزدیده می شود و قرآن دیگری در دسترس کسی قرار ندارد و یا به آن مراجعه نمی کند، این که شیطان خودش را به شکل هر کسی در می آورد و به هر حریمی وارد می شود و از هیچ نشانه ای، بسم اللهی، اعوذباللهی نیز فرار نمی کند، این که دست شیطان هیچ وقت رو نمی شود و موارد دیگر، باعث می شود که شما احساس کنی در این سریال خدا کاره ای نیست، خداوند بندگانش را ول کرده است، شیطان خیلی خیلی قوی است، این که هر کسی که در کنارمان نشسته است ممکن است شیطان باشد، از این که هر کسی که نصیحت هم می کند ممکن است خود ابلیس باشد، این که اگر شیطان نبود، انسان گمراه نمی شد، این که نفس انسان کاره ای نیست، این که آنکسی که باعث گمراهی است تنها شیطان است نه نفس انسان، این که هر کس دیگری جای سارا و نیما و فاطمه و حاج حبیب و ... هم بود حتماً گمراه می شد، این که ما در مقابل شیطان هیچ اراده ای نداریم و خیلی از پیام های منفی و دروغ و شیطانی! شاید پیام هایی که گفتم به صراحت در داستان نیامده باشد اما در متن سریال موج می زند و اینها جزء ایرادات محتوایی داستان است. مطمئنا نویسنده در یک دوقسمت آخر دست شیطان را رو می کند و البته مثل همه ی داستان ها سروته قصه را هم می آورد اما تأثیرات و محتوایی را که در این بیست و اندی قسمت به افراد منتقل شده است هرگز به این راحتی مرتفع نخواهد شد، چرا که همانطوری که شما بدی ها را در متن و طول داستان می بینید باید خوبی ها را نیز همراه و عجین با آن ببینید، این مسئله در قرآن که مطمئنا اعجاز بزرگ تاریخ است به خوبی آمده است و در تمام طول قرآن بحث نور و ظلمت، شب و روز، هدایت و گمراهی، مرگ و زندگی، بشیر و نذیر، حیات و ممات و ... با هم عجین بوده است.
مهمترین ایراد فنی داستان نیز این است که حاج حبیب هیچ دلیلی برای مخفی کردن داستان گذشته ی نیما از دخترانش نداشت و همین مخفی کردن، کلید حل تمام مشکلات بود، شاید نویسنده حتی برای پیدا کردن یک دلیل نسبتا منطقی هم زحمتی نکشیده و این گونه اصل داستان بر زمینی سست یا بهتر بگویم روی آب بنا می گردد.
با این ایرادات اساسی و محتوایی، نقاط قوت سریال که همان کارگردانی و بازی زیبا و روان بازیگران است، در خدمت محتوایی غلط قرار گرفته و عملاً اجر همه را زایل می کند. شاید تنها نقطه ی قوت محتوایی فیلم این است که انسان را به جدی گرفتن شیطان وامی دارد و البته بهتر بود تا انسان را به جدی گرفتن نفس و وسوسه ها وامی داشت.
به نظر می رسد که طرز تفکر مادی گرایانه حتی در معرفی معنویات نفوذ کرده است و هنرمندان ما اصرار دارند که شیطان و فرشته را حتماً به تصویر بکشند تا قابل باور باشند و حال آنکه هنر اسلامی باید از قرآن که اثر هنری خداوند است الگوگیری شود، نه آن قدر شیطان را بزرگ کنیم که مردم از هدایت ناامید شوند و نه آن قدر شیطان را کوچک کنیم که نیاز به تقوی کم شود.
در انتها عرض کنم که حقیر بیش از این که جامعه ی هنری را متهم بدانم جامعه ی دینی را مقصر می دانم که وارد عرصه ی هنر و هنر دینی نمی شوند تا این بار را زمین بردارند! باور کنید این مسئله آن قدر مهم است که حوزه واردش بشود، آن قدر مهم است که حوزه بابی و تخصصی برای آن باز کند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.