93/7/11
9:6 ص
به این سخنان دکتر ظریف توجه فرمایید:
مصاحبه ی اخیر جناب ظریف با هاله اسفندیاری در آمریکا:
اگر غربی ها قدر فرصت ایجاد شده را ندانند و با دولت آقای روحانی توافق نکنند، مردم 16 ماه بعد در انتخابات مجلس پاسخ آنها را با رای دادن به جریانات غرب ستیز خواهند داد.
جواد ظریف بلافاصله پس از شکست مذاکرات وین 5 در صفحه شخصی توئیترش:
دستیابی به توافق جامع هستهای غیرممکن نیست، نیاز است توهمات کنار گذاشته شود، نباید مانند سال 2005 فرصت از دست برود.
ظریف در سال 2004 و در مذاکرات سعدآباد نیز در حالی که در گوشهای در حال مذاکرات محرمانه با محمد البرادعی بود؛ نگرانیهای جریانی و حزبی خود را با البرادعی در جریان گذاشت و گفت:
اگر غرب با ما توافق نکند رقیب ما انتخابات را میبرد.
اظهارات 22/4/1393 دکتر ظریف از سایت ایرنا:
اینکه راجع به مواردی به صورت یکجانبه پیش بینی هایی یا حد و مرزهایی تعیین شود، حتما به این کار کمکی نمی کند. ما امروز تلاش کردیم که راه های جدیدی را بررسی کنیم.
در کنار مباحث فوق موضوع تشکیل کمپین نه به عدم توافق هسته ای با حضور برخی هنرمندان که به اذعان خود این هنرمندان به سفارش شخص دکتر ظریف تشکیل شده است نیز حائز اهمیت فراوانی است، کمپینی که تشکیل آن خیلی سریع با انتقادات منطقی رسانه ای مواجه شد و برخی از اعضای آن مثل آقای عسگرپور در برابر این انتقادات در صدد توضیح برآمدند و کارکرد آن را صرفاً خارجی دانستند تا به طرف های خارجی مذاکره کننده پیام بدهند که چاره ای جز توافق با ایران ندارند! و برخی دیگر مانند مجید مجیدی نیز گفتند هرگز منظورشان این نبوده که هر توافقی از عدم توافق بهتر است و اصلاً چنین شعاری از سوی هیچ عقل سلیمی قابل پذیرش نیست.
موارد فوق به زعم برخی حامیان جناب ظریف ممکن است با این توجیه که نشان دهنده تلاش وی برای رسیدن به توافق هسته ای است ستوده نیز بشوند ولی این موارد از چند جهت محل اشکال است:
ماهیت کار: آیا طرح مسائل داخلی کشور در مسائل دیپلماتیک کاری صحیح است؟ آیا آمریکایی ها هم برای این که ما را راضی به پذیرش توافق به هر قیمتی بکنند، مثلاً ما را از احتمال پیروزی جمهوری خواهان می ترسانند؟! به نظر می رسد طرح چنین مسائلی به مثابه ی بردن دعوای داخل خانه به خارج باشد و عملاً به بیگانگان مجوز دخالت می دهد چرا که وقتی خودمان مسائل داخلی را با کسی درمیان می گذاریم عملاً پای او را به مسائل باز می کنیم در صورتی که اگر یک کشور خارجی بخواهد در خصوص چنین مسائلی اظهار نظری کند در عرف دیپلماتیک او را به دخالت در امور داخلی کشور محکوم می کنند، حال چه رسد به این که طرح مسائل داخلی برای کسانی صورت گیرد که رسماً به عنوان دشمن شناخته می شوند.
به لحاظ کارآیی: آیا چنین سیاستی می تواند مفید باشد؟! آیا این روش در همان سال 2005 و یا در زمانی که با آقای البرادعی در تهران صحبت می کرد، توانست مفید باشد؟! آیا هشدارهایی که امروز جناب ظریف در خصوص نادیده گرفتن آنها توسط غربی ها سخن می گوید توانست کاری از پیش برد؟! به راستی عجیب است که جناب ظریف با این همه ادعا، تخصص و تجربه در دیپلماسی هوشمندانه، یک روش را به صورت مستمر تکرار می کند و از شکست ها نیز هیچ درس عبرتی نمی گیرد و حتی تغییری در آن ایجاد نمی کند!
و یا در خصوص تشکیل کمپین سفارشی جناب ظریف با عنوان کمپین نه به عدم توافق هسته ای ، آیا همین که هنوز چیزی از آن نگذشته است رسانه های بیگانه مانند bbc آن را نشانه ی تأثیر بخشی تحریم ها معرفی می کنند، می تواند مفید تلقی گردد؟! آیا ایجاد انگیزه برای تشدید تحریم ها می تواند به روند مذاکرات و احقاق حقوق هسته ای کمک نماید و یا به آن لطمه می زند؟! آیا بیان چنین اظهاراتی در یکساله اخیر بارها باعث نشده است که دولتمردان منکر شوند که به خاطر تحریم ها به مذاکره روی آورده اند؟!
به لحاظ دوگانگی در رفتار: همین دولت بارها در برابر کمپین هایی که به توافقنامه ژنو انتقاد داشتند با آنها با انواع برچسب ها مانند بی سواد و حتی برخورد با استفاده از ابزارهای قانونی برخورد کرده است و این که همین دولت که تا امروز مسائل هسته ای را مسئله ای کاملاً فنی و تخصصی معرفی می کرده و از مردم و اهالی هنر و رسانه مخفی نگه می داشته است، از ایشان توقع دارد که برای حمایت کورکورانه و احساسی از مذاکرات هسته ای کمپین تشکیل دهند؟! آیا دولت در حالی که برای مردم، رسانه ها و هنرمندان حق دانستن قائل نیست، می تواند توقع حمایت شدن با این سبک و سیاق داشته باشد؟! آیا این دوگانگی در رفتار قابل توجیه است؟!
به لحاظ نتیجه: وقتی دولت سرنوشت خودش و گروهش را به نتیجه مذاکرات گره می زند عملاً حیاتش را به توافق می بیند و وقتی جناب دکتر ظریف از طرفین مذاکره می خواهد که خط قرمزی برای مذاکره تعیین نکنند (اظهارات 22/4/1393 دکتر ظریف، خبرگزاری ایرنا به نقل از سایت المانیتور)، این درخواست یقیناً به حکومت های دو طرف باز می گردد، این در صورتی است که آقای ظریف به عنوان وزیر امورخارجه صرفاً مأموری است که باید براساس مسیر و حدودی که نظام برای او تعیین می کند حرکت کند نه این که خودش شخصاٌ برای نظام تعیین تکلیف نماید. عملاً وقتی کسی حیاتش را در معرض خطر می بیند برخی محرمات را بر خود حلال می کند و این خطری است که گویا جناب ظریف و دولت را تهدید می کند و اگر هر چه زودتر حیات خودشان را از بحث مذاکرات جدا نکنند موجب افزایش بی اعتمادی به اعتدالی ها و چه بسا پایان تاکتیک نرمش قهرمانانه گردد.
ریشه یابی: هاشمی رفسنجانی دیروز در دیدار برخی از اساتید و فرهنگیان برخی استان ها گفت: "دولت یازدهم به حق کلید حل مسائل را سیاست خارجی تشخیص داد و بر اساس همان در جهت احقاق حق مردم ایران برنامهریزی و فعالیت میکند." مسئله ای که جناب هاشمی به عنوان اولین حامی انتخاباتی آقای روحانی بیان کرده اند، مسئله ایست که متأسفانه موجب شده تا دولت موفقیتش را با توافق در مذاکرات (شما بخوانید هر نوع توافق) گره بزند و وقتی چنین مسئله ای با صراحت گفتاری که شخص دکتر ظریف در بیان آن روا می دارد به اطلاع طرف مقابل هم می رسد، یقیناً روی آن به عنوان یک نقطه ضعف از دولت برنامه ریزی می کند، اکنون طرف مقابل می داند که بیش از این که او به توافق نیاز داشته باشد، این دولت است که برای حصول توافق حاضر به کوتاه آمدن شده است و چنین مسئله ای به شدت بر قدرت چانه زنی او می افزاید، به خصوص این که عملاً هم ایران همچنان دچار تحریم است و هم عملاً بحث هسته ای او متوقف شده است همین مسئله موجب شده است که علی رغم نقض چندباره توافق توسط آمریکا همچنان دولت به این توافقنامه پایبند مانده است و نقض توافق را صرفاً در تضاد با روح توافقنامه ژنو معرفی می کند.
برچسب های مرتبط: سیاست خارجی مذاکرات هسته ای محمد جواد ظریف
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.