92/9/15
1:58 ص
دیشب جناب آقای دکتر ربیعی وزیر محترم تعاون، کار و رفاه اجتماعی میهمان برنامه گزارش خبری شبکه 2 بود تا گزارشی از 100 روز عملکرد وزارتخانه اش بدهد، لیکن بیشتر وقت گزارش در خصوص برنامه های در دست بررسی و اقدام بود و کمتر آماری جز آمارهای دولتهای قبلی ارائه گردید. جناب آقای ربیعی در ابتدای بحث به فهرستی از تکالیف وزارتخانه خود پرداخت و بعداز موضوعاتی مانند هدفمندی، امور اجتماعی و رفاهی، فقر زدایی، اشتغال زایی و گسترش تعاونی ها به بحث تنظیم روابط کارگر و کارفرما اشاره کرد که این تقدم و تأخر نشان می دهد که متأسفانه تنظیم رابطه کارگر و کارفرما که اصلی ترین تکلیف وزارت کار بوده است بعد از ادغام سه وزارتخانه به حاشیه رانده شده و هم اکنون جزء کم اهمیت ترین آنها قرار گرفته است.
وام های اشتغالزایی از آن اشتباهاتی است که همه دولت ها به همان شیوه قدیمی می نشینند و چرتکه می اندازند و برای هر بخش اقتصادی رقمی را به عنوان تسهیلات اشتغال زایی تعیین می کنند (مثلاً آقای ربیعی برای واحدهای کوچک به ازای هر شغل 15 میلیون تومان تسهیلات تعریف کردند) و شروع می کنند به تسهیلات دادن، تسهیلاتی که معمولاً به هدفی جز افزایش نقدینگی و افزایش تورم و اشتغال های صوری و ناپایدار نمی انجامد. این خبر جناب وزیر در حالی رخ داد که ایشان آمار اشتغال زایی کارگاههای زودبازده دولت نهم و دهم را به شدت زیرسوال برد و با توجهی که با کارشناسان مرکز آمار داشتند، آمار واقعی!! اشتغال این طرح را بین 76 تا 80 هزارنفر اعلام کرد و حدود 70 درصد از پیش بینی های آن طرح را محقق نشده دانست؛ به نظر می رسد حداقل حالا که دولت یازدهم طرح کارگاه های زودبازده را شکست خورده می داند، به طرح های مشابه آن روی نیاورد، نه این همان راه اشتباه دولت های گذشته را در اجرای طرح های خوداشتغالی و زودبازده ادامه دهد.
بحث دیگر که در مطلب قبلی همین وبلاگ به آن پرداختم این است که اصولاً وزارت کار و اشتغال نباید محور تسهیلات تولید قرار گیرند چرا که عملاً صنایع را به سمت تکنولوژی های قدیمی، ناایمن، نابهره ور، بی کیفیت، کم اهمیت و کم تیراژ هدایت می کند، صنایعی که عملاً یا به صورت صوری و به منظور دریافت تسهیلات برپا می شوند و یا قادر به تأمین شغل پایدار و تولیدات باکیفیت و مورد نیاز کشور نیستند. در واقع این راه هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ تجربی راهی کاملاً خطا است و دولت باید طبق توصیه های مقام معظم رهبری و کارشناسان خبره اقتصادی محور حرکت های اقتصادی خود را برنامه های تولیدی قرار دهد و باید بداند که اشتغال محصول تولید است نه بالعکس، به خصوص حال که آقای وزیر اصرار دارند اشتغال پایدار و باکرامت ایجاد کنند.
یکی از مسائل مهمی که جناب وزیر گفتند لزوم افزایش مهارت آموزی است که مورد تأکید وزرای قبلی نیز بوده است، ایشان 50 درصد از کارگران حاضر را ماهر می دانند و ای کاش برای افزایش مهارت آموزی ها به غیر از موسسات فنی و حرفه ای دولتی و خصوصی، به احیای نظام استاد و شاگردی و تعریف نظام دستمزد اجرایی برای بخشهای صنفی نیز بیشتر اهتمام می داشتند (توضیح این که قبلاً در همین وبلاگ مطلبی با عنوان نظام طبقه بندی کارگران صنفی پیشنهاد گردیده است).
یکی از موارد بسیار مهمی که آقای وزیر به آن تأکید داشتن برنامه ریزی برای حفظ اشتغال موجود بود و در این زمینه به شناسایی 200 واحد اذعان کردند لیکن به این که آنها از میان چه کارگاه هایی انتخاب شده اند اشاره نکردند، در هر صورت همانطوری که در مطالب قبلی ام اشاره کردم، هم اکنون مهمترین و ضروری ترین نیاز صنایع، تسهیلات سرمایه در گردش جهت تأمین نقدینگی مورد نیاز برای خرید مواد اولیه و پرداخت حقوق و دستمزدهای عقب افتاده است که خوب است هر چه زودتر عملی گردد.
از موارد دیگری که آقای دکتر ربیعی به صورت فهرست وار به عنوان عملکرد 100 روزه دولت یاد کردند این موارد بودند: حفظ سطح اشتغال در همین مدت، حمایت و بهبود فضای کسب و کار، بخشش جرائم بیمه ای، شناسایی واحدهای با ظرفیت خالی جهت توسعه و واحدهایی که با مقداری تزریق می توانند اشتغال افزایی کنند، مشاغل خانگی، مشاغل گردشگری و صنایع دستی، تعاونی های دانش بنیان و اهمیت دادن به کل زنجیره اشتغال (از تولید تا بازاریابی که به نظر آقای وزیر قابلیت اشتغال 200 هزارنفر را داراست).
آقای دکتر ربیعی برنامه هایی را نیز در بخش جامعه ی کارگری به صورت فهرست وار برشمردند: افزایش کیفیت و رفاه طبقه کارگر، اصلاح نظام دستمزد، افزایش عزت نفس، بهبود وضعیت درمانی کارگران، تقویت نظام کارآفرینی و تشکل های کارگری و کارفرمایی، دادن سبد کالا و افزایش حق مسکن.
یکی از مواردی که آقای وزیر در بخش کارگری اشاره کردند بحث اصلاح ساختار تعیین نظام دستمزد هر سال برمبنای نرخ تورم است، ایشان گفت با افزایش حقوق کارگران دوباره تورم افزایش می یابد و در واقع دوباره این تورم باعث می شود کارگران نفعی از این نظام دستمزد نبرند، ایشان در توجیه این مسئله گفتند "قصد نداریم به جیب کارگران چیزی بریزیم و از جیب دیگرشان برداریم" که البته من این منطق را قابل قبول نمی دانم چرا که افزایش بر مبنای تورم سال قبل، تنها جبران (دیرهنگامی) برای تورم سال قبل است و دولت اگر می خواهد حقوق کارگران و کارمندان را کمتر افزایش دهد تنها یک راه منطقی دارد و آن این که باید تورم را کاهش دهد نه این که افزایش حقوق سالانه که تنها حمایتِ در برابر تورم است را با توجیهات غیرمنطقی دچار چالش نمایند.
یکی دیگر از مواردی که وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی الزامی می داند تغییر ساختار بیمه ای کشور است، ایشان گفتند توجه به این نکته که تعداد بیمه شده ها از جمعیت کشور بیشتر است و این که تعداد زیادی نیز هیچ بیمه ای ندارند، نشان می دهد که برخی چند بیمه و برخی هیچ بیمه ای ندارند و دولت باید این ساختار را اصلاح کند، در خصوص بیمه ایشان از نهایی شدن بیمه ی دانشجویان نیز صحبت کرد تا به این وسیله با هزینه ی ناچیزی مثلاً حدود 2000 تومان دانشجویان را بیمه کنند.
یکی دیگر از مواردی که آقای دکتر ربیعی می خواست از کارنامه اش ارائه کند کارهای نشده اش بود، این جمله ی وزیر باعث شد گمان کنم که ایشان می خواهد به کارهایی که باید انجام می داده و انجام نداده اذعان کند و از انصاف ایشان خوشم آمد، اما فهرست کارهای انجام نشده ای که گفتند با آنچه که در تصورم بود خیلی تفاوت داشت، ایشان گفت که در این 100 روز اصلاً کار بدون تدبیر نکرده است، هیچ دروغی نگفته است، اصلاً به آمارسازی متوسل نشده است و هیچ کار غیر کارشناسی انجام نداده است!!
نتیجه: آنچه که در جمع بندی این گزارش به نظرم می آید این است که گزارش آقای دکتر ربیعی نیز مانند گزارش رییس جمهور محترم بیش از این که به گزارشی مبتنی بر ارائه ی آمار و ارقام از عملکرد دولت باشد، به ارائه ی کلیاتی با چاشنی تخریبِ دولت قبل پرداخت و این که متأسفانه تغییر رویکرد چندانی در اصلاح اشتباهات دولت قبلی رخ نداده است و علی رغم انتقادات وارده، هنوز خیلی از برنامه های وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، همان برنامه های غلط یا درست دولت قبلی است.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/13
10:21 ع
مدتیست که دوباره بحث انتخاب محور برنامه های اقتصادی دولت در دستور کار دولت و رسانه ها قرار گرفته و روزی نیست که استاد اقتصادی یا رسانه ای یا مسئولی نسبت به اولویت یکی بر دیگری صحبتی نکند. اگر چه قبلاً در موارد متعددی به این مسئله پرداخته ام اما با توجه به این شرایط به نظر می رسد دوباره باید مطلب کوتاهی در این خصوص بنویسم:
کلاً محور قرار دادن اشتغال و یا تورم اشتباه به نظر می رسد چرا که:
اگر قرار باشد اشتغال محور قرار گیرد دوباره صنایع فرسوده و قدیمی و بی کیفیت که برای تعداد زیادتری اشتغال مستقیم ایجاد می کنند در دستور کار قرار می گیرد و نه تنها این اشتغال، اشتغالی ناپایدار است بلکه با توجه به نوع صنعتش عملاً هم تولید با کمیت و با کیفیتی تحویل جامعه داده نمی شود و هم با افزایش تسهیلاتی که برای اشتغال زایی های صوری به کارآفرینان غیرواقعی پرداخت می شود عملاً تورم افزایش می یابد.
محور قرار دادن کاهش تورم نیز آفاتی دارد، این مسئله با سیاستهای انقباضی و کاهش تسهیلات بانکی به صنایع همراه می شود و عملا صنعت، تولید، اشتغال و صادرات تحت تأثیر این سیاست کاهش می یابند و از سوی دیگر دولت برای کاهش قیمتها مدام از واردات کالاهای ارزان قیمت تر استفاده می کند که این مسئله هم موجب ضربه به تولید و اشتغال می گردد.
همانطوری که مشاهده می کنید هیچ یک از دو مورد اشتغال زادیی و مبارزه با تورم نمی توانند به عنوان محور برنامه های دولت قرار گیرند بلکه همان طوری که رهبر معظم انقلاب در این سالها بارها حین معرفی نام های "جهاد اقتصادی" و "تولید ملی کار و سرمایه ایرانی" و "حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی" برای سالهای اخیر بر اهمیت محور قرار دادن تولید در برنامه های اقتصادی تأکید کردند، محور برنامه های اقتصادی باید اهمیت دادن به تولید ملی باشد.
اگر تولید در کشور در محور برنامه های اقتصاید قرار گیرد، باعث می شود تا صنایع به روزتر و با کیفیت و کمیت تولیدات بیشتر در کشور فعال شوند، باعث می شود تا تولید بالا برود و نیاز به واردات کمتر شود، باعث می شود در برابر تحریمها کمتر آسیب ببینیم، باعث می شود تا اشتغال مستقیم و غیرمستقیم پایدار ایجاد شود، باعث می شود با افزایش عرضه محصولات در کشور تورم کاهش یابد، باعث می شود نقدینگی ها به سمت صنایع بهره ورتر هدایت شود، باعث می شود با بکارگیری صنایع جدیدتر بهره وری مصرف انرژی افزایش یابد و دریک کلام این که اهتمام به تولید باعث می شود هم اشتغال پایدار افزایش یابد و هم باعث می شود تورم به صورت واقعی کاهش یابد.
برای این که محور اقتصاد کشور تولید باشد، باید حمایت های دولت در تأمین نقدینگی به سمت صنایع و کشاورزی و تولید هدایت شود و این کار را نباید با محوریت اشتغال به وزارت کار سپرد بلکه این کار باید با محوریت وزارتخانه های کشاورزی و صنعت، معدن و تجارت صورت گیرد، تولیت وزارت کار در خصوص تسهیلات سرمایه درگردش و ساخت و توسعه کارخانجات در تمام سالهای اخیر موجب تأسیس کارگاه های صوری و اشتغال های ناپایدار و افزایش نقدینگی و تورم در کشور و ورشکستگی صنایع و ... گردیده است.
بحث دیگر این که مهمترین اصل در رسیدن به اقتصاد مقاومتی همین اهتمام به تولید است، تنها کشوری که قادر به تولید نیازهایش به خصوص نیازهای استراتژیکش باشد می تواند در برابر فشارهای ظالمانه تحریم موفق باشد.برای این که محور اقتصاد کشور تولید باشد، باید حمایت های دولت در تأمین نقدینگی به سمت صنایع و کشاورزی و تولید هدایت شود و این کار را نباید با محوریت اشتغال به وزارت کار سپرد بلکه این کار باید با محوریت وزارتخانه های کشاورزی و صنعت، معدن و تجارت صورت گیرد، تولیت وزارت کار در خصوص تسهیلات سرمایه درگردش و ساخت و توسعه کارخانجات در تمام سالهای اخیر موجب تأسیس کارگاه های صوری و اشتغال های ناپایدار و افزایش نقدینگی و تورم در کشور و ورشکستگی صنایع و ... گردیده است.
این مطلب در عمارنامه و 8 دی منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: اقتصاد تورم تحریم تولید
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/13
2:0 ع
دولت های نهم و دهم مانند تمام دولت ها مزایا و معایبی داشتند و این که فردی سیاست ها و برنامه های دولت را سیاه بنامد و همه ی یادگارهای او را ارثیه های ناگوار بخواند، مطمئناً مورد تأیید هیچ منطق معتدل و منصفی نخواهد بود و اگرچه تا حدودی این رویه در بیشتر دولت های قبلی نیز مشاهده گردید، ولی این مسئله و حواشی و فراتر رفتن مسئله از حد سیاه نمایی های گفتاری، متأسفانه در دولت آقای روحانی بیشتر به چشم می آید که برخی از این رفتارها را در ذیل تقدیم می کنم:
1- فضای صحبت های جناب روحانی به اذعان اکثر تحلیل کنندگان همچنان از فضای انتخاباتی خارج نشده است و محور و نحوه ی صحبت های جناب روحانی همچنان خیلی با روند صحبت های انتخاباتی ایشان تفاوتی نداشته است.
2- تأکید متواتر بر کلمه ی "میراثی که از دولت قبل به جا مانده"، از سوی رییس دولت و اکثر وزرای دولت، به نحوی که تقریباً مصاحبه ای از سوی ایشان یافته نمی شود که بارها از این لغت استفاده نشده باشد.
3- تغییر کلیه ی مسئولان و مدیران دولتی به نحوی که در تغییر برخی مدیران اگر دیرو زودی وجود داشته است لیکن سوخت و سوز ندارد و اکثریت قریب به اتفاق مدیران یا تغییر کرده اند و یا در صف تغییر قرار دارند.
4- اگر طرح خوبی اجرا شده باشد بدون اشاره ای به مزیت هایش، طوری نواقص آن را پررنگ می کنند که عملاً نقاط قوت آن نیز کاملاً محو و حتی با خاطره ای از سیاهی همراه شود. یعنی اگر فردی در خانه ی مسکن مهرش ساکن شده باشد، احساس کند که تمام مشکلات گرانی و تورم و ... همه اش تقصیر همین مسکن مهر است و نباید بابت آن از کسی ممنون باشد.
5- اگر چه در مجموعه ی دولت وزرا و مسئولانی وجود دارند که منصفانه و کارشناسانه سخن می گویند، لیکن متأسفانه اصرار بر برخی ادعاهای کذب مانند بدهکارترین دولتِ پردرآمد و خالی بودن خزانه، مواردی نیستند که در جهت بیان نقاط ضعف دولت قبلی باشند بلکه بیشتر بهانه هایی برای توجیه نقاط ضعف دولت یازدهم بکار می روند.
6- جایگاه جناب روحانی به عنوان کسی که بیشترین حمایت را از آقای هاشمی دریافت کرد و تقابل قدیمی آقایان هاشمی و احمدی نژاد، طوری نیست که جناب روحانی بتواند بدون موضع گیری شدید در خصوص احمدی نژاد، نظر هاشمی را جلب کرده باشد.
7- اصرار عجیب بر تغییر رفتارهای انقلابی دولتهای نهم و دهم به نحوی که برخی از این تغییرها به شدت گل درشت می نماید، مثلاً اگر مسئولی با پای مصنوعی و با هواپیمای عمومی و با حمل چمدانش به مأموریت می رفت، مسئول جایگزینش ممکن است درازکش و با هواپیمای اختصاصی و حتی توسط دیگران حمل شود.
8- دلیل برخی موفقیتهای اخیر مانند موفقیت در ورزش که بر پایه بسترهای دولتهای نهم و دهم بنا شد و یا موفقیتهای مذاکره کنندگان هسته ای که بر بستر مقاومت مردم و دولتهای قبلی بنا شد نیز به صورت غیرمنصفانه ای صرفاً به نام دولت یازدهم نوشته می شوند و آنها را حاصل عبور از فضای سیاه!! قبل معرفی می کند.
در کنار توجه به موارد فوق به برخی شرایط حاضر کشور نیز باید توجه کرد:
1- رأی زیر 51 درصدی جناب روحانی در انتخابات 92 پشتوانه ی مستحکم و مطمئنی را برای انتخابات 4 سال بعد ایجاد ننموده است و به این لحاظ تثبیت شرایط دولت برای انتخابات بعد کمی دشوار به نظر می رسد.
2- خو و فرهنگ انقلابی گری اعم از ساده زیستی، مقاومت و استکبار ستیزی، بی تکلفی، حضور مستمر و مدام بین مردم، تلاش شبانه روزی، محوریت مستضعفین، بهم خوردن حلقه بسته مدیران و .... همگی مواردی هستندکه با روحیه های دولت های سازندگی و شخص آقای روحانی در تضاد قرار دارند، لیکن به شدت مورد علاقه ی اکثریت مردم هستند.
رفتارهای آقای روحانی و شرایط خاص سیاسی و اجتماعی کشور متأسفانه ما را به یک تحلیل ناگوار از اهداف و سیاستهای کلان دولت می رساند:
اولاً- دولت از هم اکنون به فکر تثبیت و تقویت پایگاه آرای خود است و این مسئله مطمئناً شجاعت دولت را در اجرای فعالیت ها و تکالیف قانونی دچار مصلحت سنجی هایی ناصواب خواهد نمود.
ثانیاً- محبوبیت فرهنگ انقلابی گری با تمام مختصات آن اعم از ساده زیستی، استکبار ستیزی، روحیه تلاش و جهادی، مردمی بودن، در دسترس بود و ... پتانسیل بهم زدن سبد رأی آقای روحانی را دارند و دولت به جز تن دادن به بخش کوچکی از این رفتارها، در بیشتر موارد به ناچار طوری رفتار خواهد کرد که این تفکر و رفتار غیراعتدالی و متخلقان به این خو، افرادی منفور و افراطی معرفی گردند.
ثالثاً- برخی آثار و خدمات دولت های نهم و دهم مانند مسکن مهر و سرعت و وسعت پروژه های عمرانی و سفرهای استانی مواردی هستند که در زندگی مردم تأثیر مثبت داشته است و این تأثیر مثبت به عنوان خاطراتی که ممکن است در انتخابات بعدی سبد رأی آقای روحانی را تهدید کنند باید به خاطراتی زشت تبدیل شوند تا امکان بازگشت کشور به تفکر انقلابی و جهادی تضعیف گردد.
رابعاً- در شرایطی که سیاه نمایی در تمام ابعاد و بخشها از سیاستهای قطعی دولت تلقی می گردد، باقی ماندن مدیران و مسئولان دولت قبل در یک نهاد یا اداره امکان سیاه نمایی را سد می کند چرا که هیچ مدیری به سیاه نمایی کارنامه ی خود علاقه ای نشان نمی دهد اما با گسیل داشتن مدیران جدید به ادارات عملاً این فرصت و مأموریت را برایشان ایجاد می کند.
حرف پایانی: در پایان آرزو می کنم که دولت هرچه زودتر از این فضای کاملاً سیاسی و انتخاباتی خودش را خارج کند و به جای برنامه ریزی برای محو جریان انقلابی گری، به دنبال تزریق تدبیر و امید باشد و امیدواریم که طوری رفتار نکند که در نهایت تدبیر را جایگزین مقاومت و امید را جایگزین توکل تعبیه نمایند و البته باید خاطر نشان ساخت که مفهوم انقلابی گری با تمام مختصاتش هرگز از ذهن و یاد مردم پاک نخواهد شد چرا که مردم برای این فرهنگ انقلاب کردند و شهید دادند و مقاومت کردند و اگرچه در دوره ای حواشی و سوءتدبیرهای دولت دهم پازل عداوت های دشمنان خارجی و خائنان داخلی را کامل کرد و بزرگترین ضربه به گفتمان انقلابی گری زده شد، این ضربه ان شاءالله با وحدت، خودسازی و بازسازی جریان انقلابی و اهتمام بیشتر به کارهای فرهنگی و اجتماعی خنثی خواهد شد.
پی نوشت: این مطلب به هیچ وجه خدمات و نقاط قوت دولت یازدهم و ضعف های دولت های پیش از آن را انکار ننموده است و هر یک را واجد نقاط قوت و ضعف مختص خود می شناسد.
این مطلب در حرف تو منتشر گردید.
برچسب مرتبط: حسن روحانی دولت انقلاب
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/12
2:0 ع
دیروز آقای محسنی اژه ای، سخنگوی قوه محترم قضاییه در نشست خبری به کوتاهی قوه قضاییه در برخورد با فتنه گران و بررسی پرونده مهدی هاشمی اقرار کرد و اگر چه این که کسی به اشتباهش اعتراف کند یک گام مثبت است و اگر چه شایسته نیست کسی که به اشتباهش اقرار می کند را نکوهش کنیم ولی من هم پیشاپیش با عرض پوزش از رفتارم ناچارم به منظور جلوگیری از سایر اشتباهات این قوه ی مهم و محترم و در جهت جدی گرفتن هشدارهای دلسوزان چند مورد از کوتاهی هایی مانند قصور در محاکمه سران فتنه، مقصران کهریزک، مقصران فوت ستاربهشتی و ... را که از سال 88 تاکنون در همین وبلاگ به آنها پرداخته ام را مختصراً برشمارم:
قوه قضاییه آبروداری کند
چند جمله با آقای آملی لاریجانی
کلامی با قوای قضاییه و مجریه برای بازداشت مرتضوی
قائم باشک مسئولان با مهدی هاشمی
ناکارآمدی ساختار قوه قضاییه+پیشنهاد
آیا قضاوت هم به دنبال حکمیت است؟
نامه های محرمانه از پس نامه های سرگشاده
عدالت مطلق تا کی فدای مصلحت نسبی
فتنه منفعلانه جمع نمی شود!
اعدام سران فتنه، عمومی ترین مطالبه ی مردمی
بهترین فرصت برای محاکمه ی خاتمی و ...
ای کاش حکمی برای فائزه صادر نمی شد!
تابش: فتنه گران را محاکمه کنید!
مراجع قضایی و انتظامی برای فتنه آماده اند؟!
محاکمه حمید رسایی، عبرت مهدی هاشمی؟!!
دست آقا نمک ندارد یا آقایان نمک نشناسند؟!
نامه ی آتشین حسین قدیانی به رییس قوه ی قضاییه
حیای گربه رفته! در دیزی چرا بازه؟!!
قوه قضا، قاصر و مقصر است
مسئولان قضایی برای مردم آینه دق نسازند
این مدافعان انقلاب را سرخورده کنید
اشتباهی به نام سازش محوری قضایی
رسایی به دادگاه روحانیت معرفی شد!!!
کلاً فتنه چند؟! وثیقشو تقدیم کنیم
اگر آقای اژه ای به عواقب و تأثیرهای این اهمال کاری قوه قضاییه دقت کنند متوجه می شوند که این قصور چقدر در بهم خوردن صحنه ی سیاست و اقتصاد ایران موثر بوده است و ای کاش روزی برسد که مسئولان عزیز قوه قضاییه قبل از جسورتر شدن متهم و ناامید شدن مردم و مظلومین و از دست رفتن فرصت به تکالیف خود که اجرای عدالت است عمل کنند.
برچسب مرتبط: فتنه عدالت قوه قضاییه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/12
12:6 ص
11 دهم آذرماه 92 همایشی با عنوان بازشناسی ابعاد قیام شهید میرزا کوچک به همت مجمع وبلاگ نویسان و طراحان ارزشی گیلان در سالن اجتماعات دانشگاه آزاد رشت برگزار گردید و پس از تقدیر از برندگان مسابقه ی ملی وبلاگ نویسی و طراحی پوستر میرزا کوچک خان، استاد موسی حقانی به سخنرانی در خصوص قیام میرزا پرداختند.
دکتر موسی حقانی پس از تجلیل کوتاهی از مقام میرزا کوچک خان با توجه به تأخیری که در حضور در برنامه داشتند به منظور عبرت آموزی از قیام میرزا خیلی سریع به بررسی تاریخی مسائلی که قیام میرزا را با چالش مواجه کرد پرداخت. آقای دکتر حقانی با توجه به اسنادی که هم اکنون در دسترس است به نقش جاسوسان و خائنان نفوذی در قیام جنگل پرداخت و خیانت های ایشان به میرزا که بعضاً خیلی هم به میرزا نزدیک شده بودند پرداخت؛ ایشان گفتند که علی رغم مسائل جهانی که در عصر میرزا با توجه به تهاجم همه جانبه فرهنگی، سیاسی و نظامی انگلیس و شوروی در ایران رخ می داد، میرزا اصالت حرکت قیام جنگل را حفظ کرد و در قبال دخالت مستکبران در حکومت ایران و ذلت حکومت در برابر ایشان به شدت ایستادگی می کرد.
اگر چه میرزا با دشمنان مجهز و متمول و آموزش دیده ای مقابله می کرد و اگر چه به شدت مورد فشار نیروهای نفوذی و غیرقابل اعتماد بود ولی آنچه که میرزا را از هجمه ها حفظ می کرد عمل میرزا به اصول اسلام بود. میرزا یک روحانی متقی و عملگرا بود که براساس آموزه های دینی در برابر مردم خاشع و در برابر دشمنان جسور بود.
میرزا اگر چه کوچک، نام داشت و در جنگل مأوا، لیکن بزرگمردیست که در دل تک تک ما گیلانی ها جا خوش کرده است و تاریخ گیلان و ایران به وجود چنین قهرمان آزاده ای افتخار می کند. میرزا اگر چه کوچک بود و جنگلی، ولی برای بزرگی کل ایران جنگید و در گیلان اقدام به اعلام استقلال از دولت خودفروخته مرکزی نمود و با نیروهای خارجی مردانه جنگید.
در زمانی که حاکمان خودفروخته و دشمنان خارجی و خونریز، ایران را به مستعمره ای ذلیل بدل می ساختند میرزا خون غیرت، رشادت، اسلام و میهن دوستی را در ایران و ایرانی جاری ساخت ولی به قول استاد موسی حقانی حیف که اگر دشمنان دون خارجی و خائنان خوار داخلی اینچنین علیه میرزای عزیز متحد نمی شدند و اگر میرزا بسان کشته های دشت کربلا تنها و بی سر شهید نمی شد، چه بسا امروز ایران 57 سال در درک مردمسالاری دینی و جدایی از استبداد جلوتر بود و البته خون میرزا اگر چه در آن هنگام به بار ننشست ولی خون میرزا اگر چه 92 سال پیش به زمین ریخت ولی در سال 92 و تا تمام تاریخ، در رگ غیرت گیلانی و ایرانی جاری خواهد ماند.
مطلب مرتبط: قلب من جنگل است، جنگل میرزا کوچک جنگلی
برچسب مرتبط: میرزا کوچک جنگلی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/10
2:4 ع
بعد از این که برخی سیاسیون و رسانه های اصلاح طلب بحث آزادی سران فتنه را از حصر خانگی مطرح کردند، آیت الله جنتی در نماز جمعه نسبت به این خواسته موضع گرفتند و فرمودند که اگر سران فتنه هنوز اعدام نشده اند مشمول مرحمت نظام قرار گرفته اند و نباید این مسئله را به حساب بی گناهی ایشان گذاشت که این موضع گیری به مذاق جناب علی آقای مطهری خوش نیامد و یک بار دیگر در حمایت از این سران فتنه دست به قلم شد که بر آن شدم پس از ذکر هر بند از نامه ایشان، پاسخی به ایشان بدهم:
علی مطهری: جناب آقای جنتی، امام جمعه موقت تهران بار دیگر افاضاتی درباره فتنه سال 88 کردند و مانند همیشه بر طبل تفرقه و خشونت و افراط کوبیدند. خلاصه حرف ایشان این است که آقایان موسوی و کروبی محارب و مفسد فیالارض هستند و مجازات آنها اعدام است و نظام خیلی منت بر سر اینها گذاشته که به جای اعدام، آنها را حصر خانگی کرده است. اساس این استدلال باطل است چون محاربه مطابق ماده 277 قانون مجازات اسلامی عبارت است از «کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا به قصد ارعاب آنها به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد .»
آیا در فتنه 88، فتنه گران در پاسخ به بیانیه سران فتنه مبنی بر خالی نکردن خیابان ها به خیابان نریختند؟! آیا در این خیابان ریختن ها به مال و ناموس مردم هتک حرمت نشد؟! آیا نقش فرماندهی سران فتنه در این مسئله قابل انکار است؟! و در نهایت این که آیا به نظر شما ناامنی در محیط رخ نداد؟! یا بهتر بگویم آیا امنیت ملی دچار خدشه نشد؟! آیا همین مسئله موجب صدور حکم شورای امنیت ملی نگردید؟! آیا منافع ملی از بین نرفت؟!
علی مطهری: اصل بیست و هفتم قانون اساسی ما اعتراض و حتی راهپیمایی برای بیان اعتراض را به رسمیت شناخته است. آقایان موسوی و کروبی به نتیجه انتخابات سال 88 معترض بوده و آن انتخابات را از اساس باطل میدانستند و دلایل متعدد خود را نیز به مرجع قانونی ارائه کردند و البته هیچ امیدی هم به قضاوت و داوری عادلانه مرجعی که اکثر اعضای آن از جمله آقای جنتی از چند ماه قبل از انتخابات حمایت خود را از آقای احمدینژاد اعلام کرده بودند نداشتند.
جناب مطهری! احسنت به شما که می گویید فتنه گران به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند، و این یعنی اگر نتیجه انتخابات دلخواه آقایان می شد اعتراض نمی کردند، آیا باید به فرایند انتخابات معترض بود یا به نتیجه انتخابات؟! آیا توزیع سیب زمینی و سهام عدالت جزء مسائلی نبود که قبل از انتخابات قابل اعتراض و حتی انصراف باشد؟! دیگر این که آیا ایشان از راه قانون وارد شدند؟! یا بدون پیگیری مراحل قانونی، کف خواسته های خود را ابطال انتخابات اعلام کردند؟! آیا حتی بازشماری را قبول کردند؟! در مورد اظهارات قبل از انتخابات جناب جنتی نیز قبلاً نوشتیم و بازهم خواهیم نوشت که شخصیت حقیقی و حقوقی افراد متفاوت است و همانطوری که جناب مطهری نظرات اخیرش نظر شخص خودش است و نه مجلس، نظرات تک تک اعضای شورای نگهبان نیز نظر شخص حقیقی شان است نه موضع حقوقی شورای نگهبان و البته چنین مسئله هرگز باعث نمی شود که ما صلاحیت مجلس شورای اسلامی را و یا شورای نگهبان را برای مواضع یکی از اعضای آنها زیرسوال ببریم.
علی مطهری: با این اعتراض ساده که اتفاقاً توسط مردم آغاز شد، طرف مقابل به جای ایجاد امکان اظهارنظر معترضان چنان با خشونت برخورد کرد که تا چند ماه عوارض نامطلوبی برای کشور داشت. قطعا بخشی از این عوارض ناشی از ناتوانی آقایان موسوی و کروبی در کنترل هواداران خود بود ولی بخش اعظم آن از بیتجربگی و کینهورزی و انتقام جویی مدیران بحران از حوادث سال 78 نشات می گرفت.
به راستی آیا نقش سران فتنه در فتنه فقط در عدم کنترل هوادارن بود؟! آیا رهبر معظم انقلاب به ایشان نفرمودند که شما قادر به کنترل وضع نخواهید بود؟! آیا سران فتنه حرکتی در جهت کنترل انجام دادند یا تنها فرمان و تایید را در خصوص فتنه انجام دادند؟! آیا این تقسیم مسئولیت شما عادلانه و حقوقی است که قصور سران فتنه تنها این است که قادر به کنترل هواداران نبودند، ولی تقصیر مقابله کنندگان با فتنه با کینه ورزی و انتقام جویی همراه بود؟! با قبول فرض مسخره ی شما، البته که سران فتنه قاصرند و نظام و انقلاب مقصر! بی خود نیست که اول محاکمه ی برنده ی انتخابات را طالبید و بعد محاکمه ی فتنه گران را!
علی مطهری: نگاه غلـط دستـگاه وقت اطلاعات و امنیت کشور به مقوله «اعتراض» که هر اعتراضی را مقابله با نظام و ولایت فقیه میدانستند- و متأسفانه هنوز برخی از آنها چنین میاندیشند – باعث شد که یک مسأله ساده اجتماعی که معمولاً در بسیاری از انتخابات ها در کشورهای مختلف رخ میدهد و به سادگی قابل حل است، به عنوان شورش علیه نظام قلمداد شود و معترضانی را که اکثر قریب به اتفاق آنها اصل نظام و رهبری را قبول داشتند به عنوان معاند و مخالف انقلاب و جمهوری اسلامی معرفی کنند و دشمن هم از این وضعیت کمال استفاده را ببرد.
آیا فرمان خالی نکردن خیابان ها به میلیونها هوادار یک اعتراض ساده اجتماعی است؟! دقیقاً بحث ما هم این است که معترضان نظام و انقلاب را قبول داشتند لیکن در برابر یک تهمت زشت به نظام و انقلاب، ایمانشان سست گردید و تهمت زنندگان همان فتنه گران بودند و اگر چه فتنه گران سعی کردند اعتماد و ایمان مردم را به نظام از بین ببرند ولی مشمول مکر الهی قرار گرفتند و دروغ تهمت شان روز به روز بیشتر آشکار گردید و ایمان هوادارن دوباره در 9 دی ماه 88 متبلور شد.
علی مطهری: آقای جنتی گفتهاند این افراد (موسوی و کروبی) 8 ماه کشور را ناامن کردند و چقدر افراد و جوانها را کشتند، چه آتشسوزیهایی راه انداختند و چه تخریبهایی را موجب شدند! باید به آقای جنتی گفت به وجدانتان رجوع کنید و از او بپرسید آیا مقصر و عامل اصلی این اتفاقات اعتراض آنها بود یا نوع برخورد ما؟ قطعاً آقایان موسوی و کروبی اشتباهاتی داشتند و اتهاماتی متوجه آنها است، ولی اگر همان ابتدا اجازه اظهار نظر به معترضان داده می شد و از سوی دیگر یک هیأت حل اختلاف عادل و بیطرف تشکیل میشد – نه هیأتی که تشکیل شد و هر شش نفر طرفدار آقای احمدینژاد بودند – آیا قضیه به اینــجا کشیده میشد؟
جناب مطهری! به فرض این که این تهمت شما نیز صحیح باشد و هر 6 نفر از هیأت حل اختلاف طرفدار سرسخت احمدی نژاد بوده باشند، مگر این هیأت از سران فتنه و نمایندگانشان دعوت نکردنددر فرایند بازشماری و رسیدگی به اعتراضات حضور یابند؟! مگر جناب محسن رضایی در این کمیته حاضر نشد؟! مگر جناب رضایی در حین بررسی ادعاها و اعتراضات به تناقضی برخوردند؟!
علی مطهری: کسـانی که آقای جنتی میگوید افراد و جوانها را کشتند چه کسانی بودند؟ عکسهای آن موجود است و روشن است که چه افراد شناختهشدهای سوار بر موتور در حال تیراندازی هستند. ایشان از حرمتشکنی عاشورای 88 و از پاره شدن عکس امام گفتهاند. واقعیت این قضایا چه بود؟ آیا آقایان موسوی و کروبی در اینباره حرف ندارند؟ چرا به آنها اجازه صحبت کردن نمیدهید؟ آیا جز این است که میترسید حقیقت ماجرا برای مردم آشکار شود؟ اساسـاً چرا از محاکمه علنی آنها هراس دارید؟ آنها را محاکمه علنی کنید و اجازه دفاع به آنها بدهید و در آخر هم فرضا حکم اعدام برای آنها صادر کنید، اما حکم اعدامی که توسط دادگاه صالح صادر شده باشد نه حکم اعدامی که توسط امثال آقای جنتی -که خود به جای داور بیطرف بودن یک طرف دعوا بوده است- از تریبون نماز جمعه اعلام شود.
حقیقتاً از این هوش سرشار جناب مطهری عجیب است که هنوز تفاوت بین مدافع و مهاجم را نمی شناسد، کسی که در برابر فتنه می خیزد را با کسی که به یاری فتنه گران می شتابد و کسی که قانون را می شکند و کسی را در برابر قانون شکنان مأمور می شود، یکی و حتی بدتر می داند!! با این طرز فکر کشتگان جمل هم در برابر لشکر حضرت علی مظلوم واقع شدند!!! آیاسران فتنه در زمان حرمت شکنی عاشورای 88 نیز حصرخانگی بودند و یا تند و تند بیانیه می دادند و سخن پراکنی می کردند؟!! آیا در آن موقع نمی توانستند حامیان شان را از حرمت شکنی بازدارند؟! و یا لااقل آن بخش حرمت شکنی را مورد نکوهش قرار دهند؟!! جناب مطهری! حمایت شما از فتنه و فتنه گران و سعی در تطهیر ایشان و تقبیح عملکرد مسئولان نظام حقیقتاً مشمئز کننده است؛ شما که مدعی اسلام شناسی هستید آیا غائله ی فتنه جمل را نشنیدید؟! آیا شیوه ی حضرت علی (ع) در برابر این فتنه با برگزاری دادگاه همراه شد؟! یا شخصاً در خصوص تکلیف ایشان حکم دادند که با ایشان چه برخوردی شود؟! یادتان رفته است که نظام تا چند ماه در برابر فتنه انگیزی فتنه گران با ایشان اقدام عملی نکرد؟! یادتان رفته است که ایشان حتی آنگاه که غبار دروغشان نشسته بود بازهم دست از دعوت به اغتشاش بازنمی داشتند؟! یادتان رفته است که نظام برای کنترل ایشان مجبور به حبس خانگی ایشان شد؟! یادتان رفته است که نظام به اندازه کافی تأمل کرد تا مواضع مزخرف سران فتنه شفاف شود؟! به راستی اگر شخصیت فتنه انگیز ایشان شناخته نشد پس آن جمعیت میلیونی حامیان شان چرا در 9دی به محکومیت ایشان پرداختند؟! آیا بهتر نیست از ماله کشی مجددتان روی حنای رنگ رفته ی فتنه گران دست بردارید؟!
علی مطهری: آقای جنتی، برای توجیه خشونت طلبی خود به حکم امام خمینی درباره منافقین استناد کرده وگفتهاند: “امام بزرگوار در موضوع منافقینی که دستگیر شده و در زندان بودند فرمودند هر کدام از این منافقین را اگر سر موضعشان هستند اعدام کنید.”این حکم امام (ره) مربــوط به زمان جنگ و عملیات مرصاد توسط منافقین است که عده ای از منافقین در داخل زندانها آماده همکاری با آنها شده بودند و البته این که نحوه اجرای این حکم چگونه بود، مطلب دیگری است. این حکم درباره کسانی بوده است که قیام مسلحانه کرده بودند و آقایان موسوی و کروبی قابل قیاس با آنها نیستند. بنابراین جناب عالی نمی توانید با توسل به این حکم امام نتیجه بگیرید که این دو نفر هم اگر سر موضعشان هستند باید اعدام شوند. این یک قیاس مع الفارق و یک نتیجه گیری خطای بیّن و آشکار است.
جناب آقای مطهری! شما که از حکم اتهام به یک انسان مطلعید چگونه اتهام به یک نظام اسلامی را کوچک می شمارید؟! چگونه وقتی اتهام بدون دلیل به یک انسان با مجازات همراه می شود از تهمت تقلب به نظام که اسم رمز فتنه بود به این راحتی می گذرید؟! مگر تعریف فتنه چیست؟! مگر همین شیوه ی جناب سوروس و لدین و اعتراض به نتیجه انتخابات در چند کشور منجر به کودتا نشد؟! مگر تحرک فتنه گران جهتی غیر از تغییر نظام را دنبال می کرد؟! و البته خیلی ابلهانه است که کسی بگوید ابطال بدون دلیل و بدون قید و شرط انتخابات و برگزاری طبق نظر آقایان با ناظران مورد تأییدآقایان هیچ ارتباطی به کودتا ندارد!
علی مطهری: جناب آقای جنتی! به راستی چرا از محاکمه علنی این دو نفر میترسید و همواره میخواهیـد از کماطلاعی و عواطف مذهبی مردم برای به کرسی نشاندن این حرف باطل خود استفاده کنید؟ این یک اصل کلی است که حصر خانگی بدون محاکمه، ظلم است و ظلم بد و مذموم است و باید از مظلوم دفاع کرد. حصر خانگی بدون محاکمه و کوتاه مدت مثلا به مدت ده روز بنا بر مصالحی مثل این که فرد محصور تحت تاثیر القائات افراد شیطان صفت قرار نگیرد در شرایط خاص می تواند قابل توجیه باشد، اما حصر خانگی طولانی مدت و به زعم برخی تندروها تا زمان مرگ شخص محصور، توجیه شرعی و قانونی ندارد. یک زندانی در زندان از حقوقی برخوردار است که در حصر خانگی وجود ندارد.
آقای مطهری به راستی شما چرا گمان می کنید که نکته ی مبهمی از دروغ بودن تقلب برجامانده است که با دادن فرصت به سران فتنه می توانند آن را اثبات کنند؟! مگر نه این که ایشان برای اثبات دروغشان از فرمول ما بی شماریم استفاده کردند و به نتیجه نرسیدند!؟ چرا در آن زمان که فتنه گران راه غیرقانونی را برای اثبات تهمت خود می رفتند ازایشان و هاشمی دعوت به ورود به محکمه قانون نکردید؟!! نکند محکمه ی قانون آن موقع نمی صرفید؟!! و آن موقع که به فتنه امید داشتید راه قانون خوب نبود و الان که آتش فتنه فرونشسته است دنبال فرصتی برای زنده کردن آتش مرده ی زیرخاکسترید؟!! می دانید کدام آتش را می گویم که؟!! همان که آقا و سرورشما جناب هاشمی به آقا و سرورما در نامه ی بدون سلام به آن تهدی را کرده بود!!
علی مطهری: ضمناً حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی برخلاف سخن آقای جنتی همراه با رفاهیات نیست. محصورین، در چند اتاق، شبانهروز، تنها و تحت سیطره دوربینها و شنودها به سر میبرند که هر دو محصور نیز دچار بیماری شدهاند. امتحانش مجانی است، خود آقای جنتی یک هفته به همین صورت زندگی کنند، ببینند دوام میآورند یا نه. به هر حال به جای این تفرقهافکنیها باید این معضل را هرچه سریعتر حل کرد و راهحل آن آزادی آنها است و در صورت نیاز، محاکمه علنی همزمان آقایان موسوی، کروبی و احمدینژاد.
جناب مطهری! حقیقتاً شما تا کی می خواهید تاریخ را تحریف کنید؟! گیرم که سران فتنه و همسران فتنه جوی شان اکنون در حصر خانگی دچار سختی باشند، گیرم که روحیه شان از شکست پروژه منحوس شان تضعیف شده باشد، گیرم که راه بیانیه نوشتن و منتشر کردنش برایشان بسته شده باشد؟! گیرم که راه حضور در اغتشاش و مشت در هوا چرخاندن برایشان مقدور نباشد؟! گیرم که حضورشان در جامعه با خوردن لنگه کفش و ناسزا همراه باشد؟! گیرم که حتی حامیان شان نیز با حضور در انتخابات بعدی با همان شورای نگهبان و دولت دروغ بودن تهمت تقلب را مهر زده باشند، آیا همین ها برای سرگذاشتن و مردن کافی نیست؟! شما توقع دارید که ایشان را در شهر بگردانیم و حلوا حلوا کنیم؟! توقع دارید که از ایشان تقدیر هم بکنیم؟! و تازه همین ادعاها که می کنید هم با دروغ همراه است، فقط کافیست به تصاویر و عکسهای ایشان چه در منزل و چه در ویلای شمال توجهی بفرمایید که البته در سایت های حامی همین سران فتنه منتشر گردیده است.
برچسب های مرتبط: فتنه علی مطهری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/9
11:25 ع
بعد از انتقادات و در مواقعی نیز سیاه نمایی های دکتر روحانی خطاب به عملکرد دولت های دکتر احمدی نژاد و سکوت دکتر احمدی نژاد در خصوص این انتقادات، برخی از بچه های بسیج دانشجویی پیشنهاد مناظره ای بین آقایان روحانی و احمدی نژاد را مطرح کرده و در این خصوص به تبلیغات گسترده و جمع آوری سوال و پیشنهاد مشغولند که در این خصوص بر آن شدم مسئله را از چند جهت مورد بررسی قرار دهم:
1- متأسفانه در کشور ما چند سال است که حداقل در مورد دو قوه ی قضاییه و مقننه شاهد هستیم که رؤسای قوای جدید نسبت به میراث ویرانه ای که از رییس قبلی تحویل گرفته اند سخن رانده اند و این مسئله گویا به یک ضدفرهنگ اپیدمی بدل شده است، روی دیگر سکه ی سیاه نمایی های مسئولان جدید، سفید نمایی مسئولان قبلی است، یعنی وقتی مسئولی به اتمام مسئولیتش نزدیک می شود شروع می کند به ارائه ی یک کارنامه تماماً عالی به نحوی که گویا بستر نرم و راحتی را برای مسئول جدید آماده کرده است و این مسئله با افزایش سطح توقع از مسئول جدید همراه شده و مسئول جدید نیز برای دفاع از جایگاه خود شروع می کند به بیان نقاط ضعفِ میراثی که به او رسیده است. کش و قوس سفید نمایی مسئول قبلی و سیاه نمایی مسئول جدید، بستری برای تنازعات حامیان مسئولان جدید و قدیم ایجاد می کند و در این میان افراد عادی نیز از این فضای ناآرام و مشوش متضرر می شوند و دشمنان نیز سوءاستفاده می کنند.
2- آیا اصولاً چنین مناظره ای شکل می گیرد؟! نگاهی به سوابق سفید نمایی و سیاه نمایی مسئولان قدیم و جدید نشان داده است که همانطوری که فردی سفید نما در زمان مسئولیتش گوشش به انتقادهای هرچند به حق، بسته و یا دروازه بوده است و فرصتی برای شنیدن و پاسخگویی به منتقدان قائل نبود، فرد سیاه نما نیز چنین امکانی به منتقدان و یا سفیدنمایان قبلی قائل نشده و نمی شود.
3- آیا برگزاری چنین مناظره ای اصولاً مصلحت است؟! به فرض این که طرفین مناظره حاضر به برگزاری مناظره شوند آیا می توان برگزاری چنین مناظره ای را به مصلحت دانست؟! آیا در چنین مناظره ای جز تشدید مناقشه بین طرفین مناظره و حامیان شان چیز دیگری میسر خواهد بود؟! آیا اطلاعات و مسائلی که در مناظره ای با این سطح رد و بدل می شود می تواند به خیر کشور و سیاست های حساس و کلان آن باشد؟! آیا اخبار و صحبت هایی که در مناظره های انتخاباتی برگزار شد به نفع کشور تمام شد؟! آیا این برداشت که دکتر روحانی از ترس تحریم ها به مذاکرات پناه برد، بخش اعظمش به همان مناظرات باز نمی گشت؟! آیا باقی گذاشتن این سطح مناظره برای همان انتخابات کافی نیست؟!
4- آیا برگزاری این مناظره فایده ای دارد؟! همانطوری که رهبر معظم انقلاب بر لزوم حفظ وحدت تأکید دارد و میزان انسجام ملی در شرایط حساس کشور قدرت چانه زنی ایران را در مذاکرات افزایش می دهد، آیا می توان نتیجه ای از این مناظره گرفت جز این که موجب تشدید انشقاق و افزایش شکاف ها گردد؟! آیا تضمینی وجود دارد که این مناظره تنها به طرح مسائل فنی و تحلیل و آمار کارشناسی و واکاوی مسئله بپردازد و یا این که به احتمال قریب به یقین در این مناظره مباحث حاشیه ای و انحرافی از مشایی تا هاشمی بخش اعظم مناظره را به خود اختصاص خواهد داد؟! آیا این مناظره به حل مشکلی از مشکلات مردم منجر خواهد شد؟ آیا بر اقتصاد کشور و توان سیاست خارجی ایران تأثیر مثبتی خواهد گذاشت؟!
نتیجه: با توجه به مباحث فوق به نظر می رسد دامن زدن به این ضدفرهنگ و تشدید و تقویت آن اشتباه بوده و نه تنها فایده ای ندارد بلکه برایند آن موجب خسران کشور نیز خواهد شد، تا مدامی که آمارهای هراداره و نهاد و قوه ای را خود همان ادارات و نهادها و قوا انجام بدهند، نمی توان توقع داشت که هیچ مسئولی ماست خودش را ترش و ماست قبلی ها را شیرین بداند، همین دلیل است که جناب روحانی وقتی برسرکار آمد گفت 100 روز اول آمار واقعی دولت قبل را ارائه خواهد کرد و این یعنی دولت قبلی آمارش غلط بود و دولت روحانی درست! اصولاً مناظره بر اساس اطلاعاتی که مورد اختلاف است و با بی اعتمادی به طرف مقابل ارائه می گردد، می تواند کارگشا باشد؟!
پیشنهاد: در جهت پیشگیری از این مشکل پیشنهاد می گردد مراکز محاسبه و ارائه آمار و گزارشهای اقتصادی و اجتماعی کشور از نهادهای تصمیم گیری و اجرایی منفک کرد تا آمارها و تحلیل ها دستخوش سیاست های دولت ها و اعمال سلیقه های ایشان نگردد و البته می توان خودارزیابی را در هر اداره ای نگه داشت، اما خود ارزیابی نباید معیار سنجش و برنامه ریزی قرار گیرد. بایستی از مراکز معتبر علمی و تحقیقاتی و آمار و نظرسنجی استقبال کرد تا هیچ قوه و نهادی نتواند از کارنامه خودش سفیدنمایی و از کارنامه ی قبلی ها سیاه نمایی ارائه کند، باید دولتها را از امیدها و ناامیدی های کاذب برحذر داشت.
این مطلب در فرهنگ نیوز و همه باهم و منتشر شد.
برچسب های مرتبط: احمدی نژاد حسن روحانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/9
9:7 ص
اگر چه جلیلی و ظریف به لحاظ شخصیتی، منش، ظاهر و سوابق باهم متفاوت و قابل قیاس است، اما باید در نظر داشت که مقایسه عملکرد هسته ای شان به نحوی که متأسفانه در رسانه ها شکل گرفته، اشتباه است. اصولاً زمانی مقایسه علمی و دارای نتیجه ی قابل اهتمام است که فاکتورهای متعدد در موضوعات مقایسه ای یکسان بوده و تفاوت ها محدود به یک عامل و یا عوامل بسیار محدود باشد، اما با توجه به این که در خصوص این دو بزرگوار شرایط اینچنین نیست، مقایسه ی صحیحی نیز نمی توان انجام داد که بیشتر به این مسئله می پردازم:
اگر چه جناب ظریف ظرف کمتر از 100 روز از مسئولیت دولت یازدهم به یک مرحله توافق دست یافت اما باید توجه داشت که جلیلی نیز در زمانی که رییس گروه مذاکره کنندگان ایرانی در سال 88 بود، پرونده هسته ای ایران را تا پای توافق پیش برد و مبادله سوخت که آن زمان از سوی احمدی نژاد نیز اعلام شد با تعیین کشور ثالث نهایی می شد، لیکن 14 ماه تعطیلی مذاکرات از سوی غربی ها به امید فتنه 88 موجب بهم خوردن توافقات و پنبه شدن رشته های جلیلی و دولت دهم شد و اگر همراه کردن کشورهای دیگر دنیا با تحریم ها و سوء مدیریت اقتصادی دولت و بهم ریختن اقتصاد ایران و امید بیگانگان به روی کار آمدن دولتی دست یافتنی تر اگر نبود، بازهم توافق در همان دوره جلیلی عملی می شد، نباید فراموش کرد که توافق آلماتی اگر شکل نگرفت با توافق ژنو 3 در رفع چند تحریم تفاوت داشت و چه بسا حتی اگر شرایط کشور با نزدیکی به انتخابات دچار تغییر نمی شد، جلیلی نیز پس از عدم توافق در آلماتی، توافقی با مختصات توافق ژنو و حتی بهتر را حاصل می نمود.
جلیلی در زمانی از سوی ایران به مذاکرات گسیل می شد که دولت و مردم بیشترین عزم را بر مقاومت داشتند و مذاکره و توافق به عنوان فرعی بر اصل مقاومت تلقی می شد، لیکن ظریف در زمانی رییس مذاکره کنندگان ایران شد که دولت حرف از ضعف در برابر تحریم ها زد و خزانه ها را خالی اعلام کرد و تنها راه مدیریت کشور را حذف تحریمها و مذاکره را اصل ابتدای مدیریت کشور عنوان نمود و اکثریت نامحسوس مردم نیز آزمودن این شیوه را خواستار شدند، پس نه جلیلی در دوره ی خودش می توانست رفتار ظریف را از خود نشان دهد و نه ظریف می توانست در دولت روحانی به رفتار جلیلی روی آورد.
مطلب دیگر این که توجه به اظهارات دکتر ظریف در خصوص این که توافق حاصله مرهون نقش مسئولان قبلی مذاکرات و نقش مقاومت مردم است، نشان می دهد که خاستگاه فکری ظریف از جلیلی فاصله ی معنا داری ندارد و اگر چه نحوه ی پوشیدن و نشست و برخاست و مأموریت رفتن شان متفاوت است، اما اصول شان با در نظر گرفتن تفاوت در شرایط مدیریتی شان می تواند خیلی نزدیک به هم باشد، باید توجه داشت که بیش از تفاوت های ظاهری، آنچه که در ایشان متفاوت است شرایط سیاسی و اقتصادی و بین المللی ایران و طرف های مذاکره کننده است و آنچه که در ایشان مشترک است اعتقاد راسخ به نقش مقاومت مسئولان و مردم در مقابله با مستکبران عالم است.
برچسب های مرتبط: محمد جواد ظریف سعید جلیلی سیاست خارجی مذاکرات هسته ای
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/8
10:58 ص
بسم الله الرحمن الرحیم
اطلاعیه آغاز به کار پایگاه تحلیل و خبر سیاسی باصر (www.baaser.ir)
محور فعالیت های این پایگاه، ارائه تحلیل های منصفانه و منطبق با افق های دید مقام معظم رهبری است.
92/9/7
11:50 ع
این موفقیت را قطعاً مرهون تلاشهای مسئولان ذیر ربط قبلی هستیم.
به یاری خدا، مقاومت و صبر و متانت شما ملت بزرگ به نتیجه رسید و مذاکرات با موفقیت پایان یافت.
دو جمله فوق از جملات دقیق دکتر ظریف هستند، ایشان در جمله ی اول توافق هسته ای را به عنوان یک موفقیت قلمداد کرده و این موفقیت را مرهون تلاش های مسئولان قبلی می داند و در جمله دوم مقاومت ملت را عامل به نتیجه رسیدن مذاکرات می داند.
این جملات از یک تفکر انقلابی سرچشمه می گیرد، آقای ظریف اعلام می کند که مذاکره بدون مقاومت به نتیجه نمی رسد. آجر مذاکره تنها بر بستر مقاومت است که قابل چیدن است، بستر مذاکره اگر مقاوم نباشد دیوارش به آوار تبدیل می شود، آقای دکتر ظریف می داند که اگر دولت آمریکا به اشتباهش در عدم پذیرش پیشنهاد 2003 ایران اعتراف می کند، اگر اوباما به مذاکره در ژنو روی خوش نشان می دهد، اگر کری در حین مذاکره فریاد ظریف را تحمل می کند، اگر در ازای این توافق سختی و سنگینی پاسخگویی به عرب و صهیون و کنگره را به جان می خرند، اگر برای توجیه موفقیتشان به دروغ و تحریف محتوای مذاکرات متوسل می شوند، همه و همه نتیجه اقتدار رهبری، مقاومت و وحدت مردم، به ثمر نشستن خون دانشمندان هسته ای و صلابت مذاکره کنندگان قبلی است که تزلزل به خود راه ندادند.
ای کاش مشی عمومی شخص رییس دولت و دولت نیز به مشی جناب ظریف نزدیک می شد، ای کاش همان طوری که جناب دکتر ظریف به حق مسئولان ذیربط قبلی را در موفقیت خود شریک می داند، آقای روحانی نیز موفقیت های ورزشی که در دولت های قبلی یک جهش چشمگیر داشته اند را نادیده نمی انگاشت و این دو سه برد فوتبال ساحلی و والیبال را به دولتش که تازه وزیر ورزش دار شده است معطوف نمی کرد، ای کاش دولت آقای روحانی در کنار نقدهای بعضاً به حقی که به عملکرد دولت قبل دارد از موفقیت ها و مقاومت ها و تلاش های شبانه روزی اش هم جمله ای بگوید، ای کاش آقای روحانی طوری عمل نکند که ما گمان کنیم که این سیاه نمایی ها از دولت قبل و خودستایی ها از دولت نوسفرش را ابزاری برای خنک کردن دل هاشمی قرار داده است، ای کاش آقای ظریف بداند که این توهین و تحقیر مسئولان قبلی در نهایت موجب مظلومیت و محبوبیتشان خواهد شد و اخلاق سیاسی را به قهقرا می کشاند، کاش تمام دولت اعتدال، انصاف را بخشی از اعتدال بداند و به آن پایبند باشد.
این مطلب در حرف تو و دانا و صاحب نیوز منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: حسن روحانی دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.