91/9/15
2:21 ع
در شرایطی که کشور و مردم گرفتار مشکلات اقتصادی و مدیریتی و جنجالهای زشتِ برخی مسئولان است، بعضاً دشمنان به این مسائل امید می بندند و در عوض نقاط قوتی مانند استقامت مردم و هشیاری رهبری موجب ناامیدی ایشان می گردد که در کنار این دو عامل، موفقیت های نظامی کشور تیرخلاصی بر پیشانی نقشه های شوم ایشان نشانه می رود.
پیروزی غزه در جنگ 8 روزه به واسطه بکارگیری موشک های فجر و صید پهبادهای جاسوسی آمریکا و موفقیت مطلق در برابر ناامنی های دریایی دزدان دریایی در دورترین آب ها و شلیک شجاعانه به سمت هر متجاوزی در آسمان ایران و خنثی نمودن حملات نرم افزاری و ویروس های جاسوسی به پایگاه های مهم داده ها و کشف و متلاشی کردن عملیات های خرابکارانه و تروریستی منافقان و موفقیت های ایران در استقلال و نوآوری های نظامی و دفاعی موجب گردیده است تا عملاً گزینه های حملات نرم افزاری و سخت افزاری تنها به عنوان شعارهای غیرعملی و رنگ و رو رفته بکارگیری شود.
اکنون هیمنه ی نظامی و تکنولوژیکی و اطلاعاتی دشمنان قسم خورده ی انقلاب با قدرت نظامی و سایبری و اطلاعاتی ایران شکسته است و روز به روز نیز بیشتر موجب تحقیر آن می شود. اکنون محتوا و پیام انقلاب اسلامی ایران در پرتوی پوسته ای مستحکم به نام عظمت و پایداری مردم ایران و تحت قدرت دفاعی مثال زدنی در حال صدور است و این مسئله همانطوری که مسئولان بلندپایه دشمنان به آن اقرار دارند، به عنوان سخت ترین مشکل ایشان نمود یافته است، ایشان اکنون نه بلوک شرق و نه هیچ مذهب و آیین و ملتی را به اندازه مسئله ایران دردسرساز نمی دانند و همین مشاهدات و مستندات از قدرت ایران و اقرارهای تلخ دشمنان موجب روحیه مقاومت و تحمل مشکلات در مردم می گردد که امید است مسئولان این مردم را قدر بشناسند و در جهت رفاه و آسایش و اعتقاد ایشان بیشتر و بهتر گام بردارند.
این مطلب در عمارنامه نیز منتشر شده است: قدرت دفاعی ایران، ضامن صدور انقلاب
مطلب مرتبط: اطلاعات پهبادهای در حال مأموریت، پروژه ی بعدیست؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/15
10:6 ص
این متن نه از هیچ حدیثی است و نه از هیچ آیه و منبع مستند دیگری؛ این نوشته حاصل مشاهدات میدانی و اعتقادات قلبی خودم است، بسیار دیده ام کسانی را که به خاطر لجاجت به گمراهی و ضلالت کشانده شده اند، بسیار کسانی را دیده ام که به خاطر این که زورکسی را درآورند اقدام به کاری نادرست کرده اند و هرگز نتوانسته اند از آثار و عواقبش جدا شوند، آن قدر دیده ام که به خاطر لج بازی با پدرو مادر و یا همسر و یا حتی یک عالم دین و یا انقلاب، برخی پایشان را در درگاه جهنم نهاده اند، اما چه می توان کرد؟! برخی از افراد ماهیتاً لج باز هستند و برخی دیگر هم توسط اطرافیان به لجاجت کشانده می شوند، پس برای رفع این خصلت رذیله چه می توان کرد؟! بدون برنامه ریزی و تلاش خیلی سخت است تا این خصلت را رفع نمود؛ در عمل لجاجت یعنی این که به نیت مخالفت با کسی، اقدامی را انجام دهیم و این در بسیاری از موارد با توحید و اخلاص در تضاد قرار می گیرد، چه بسا که تکلیف الهی عملی خاص باشد و اقتضای لجاجت با کسی، موجب دوری از تکالیف الهی گردد و چه بسا حق الناس و حق الله و حق النفسی که به موجب یک لجاجت ضایع می گردد، چه بسا که اوضاع یک کشور و یک ملت به خاطر لج بازی برخی مسئولان بایکدیگر به ورطه نابودی کشیده شود؛ پس لج بازی می تواند نوعی شرک به حساب آید، شرکی که در آن ناراحت کردن کسی در برابر راضی کردن خدا قرار می گیرد.
و اما لجاجت از چه مسائلی ریشه می گیرد و چگونه قابل حل است:
1- یکی از ریشه های مهم در لجاجت، این است که فرد دچار بیماری خودبزرگ بینی باشد. خودبزرگ بینی مادر بسیاری از رذایل است من جمله همین لجاجت. این که فرضاً من در دلم بگویم من با این علم و آگاهی چرا باید از حرف یا نوشته فرد دیگری که از من کمتر است تبعیت کنم؟! در واقع با عدم تبعیت می خواهد بزرگتر بودن خودش را به دیگران اثبات کند، پس اگر کسی خودبزرگ بین اش را رفع کند توانسته است یکی از ریشه های لجبازی را رفع کند و رفع خودبزرگ بینی به تواضع و فروتنی است و این صفت را می توان در ابتدا با زبان و حرکت نشان داد همانطوری که خداوند در مورد نوع فخرفروشانه روی زمین تذکر می دهد، اگر هنگام راه رفتن، هنگام صحبت کردن و هنگام نگاه کردن به افراد مراقب نوع رفتار و گفتار خود باشیم تا حد زیادی این مشکل نیز قابل حل است البته راه حل ریشه ای تر در درمان خودبزرگ بینی، اصلاح نوع نگرش به خود و دیگران است.
2- یکی دیگر از ریشه های لجاجت بی عقلی است، چه بسا اگر افراد مصلحت خود را بفهمند و عاقبت کارهای اشتباه را تشخیص دهند، به این راحتی خیر و صلاح خویش را با لجاجت معامله نکنند، پس می توان گفت که یکی از ریشه های لجاجت نادانی است و چاره اش هم کسب علم. اگر دکتر به کسی بگوید که فلان چیز را بخوری می میری، فرد چون عاقبتش را می فهمد هرگز از روی لج بازی باهیچ کسی جان خود را به خطر نمی اندازد و بیشتر لج بازی های ما همین است، اگر واقعاً بدانیم کاری ما را جهنمی می کند و اگر واقعاً جهنم را باور کرده باشیم هرگز دست به اقدامی نمی زنیم که منجر به بدبختی ابدی مان بشود.
3- یکی از ریشه های لجاجت بدگمانی و بی محبتی به سایرین است، وقتی که حتی به محبت و دلسوزی یک انسان دلسوز گمان بد می بریم، حتی در برابر نصایح کاملاً درست هم اقدام به لجاجت می کنیم و حال این که اگر بدگمان نبودیم و اگر قادر به درک محبت و دلسوزی افراد می بودیم به همین راحتی به ورطه لجبازی و بدبختی کشیده نمی شدیم، چقدر فرزندانی که قادر به درک محبت و دلسوزی والدین، عالمان دین و معلمان خویش نیستند و با بدگمانی به ایشان موجب گمراهی خود می شوند.
آنها که گفته شد باید از سوی خود فرد رعایت شود تا به لجاجت کشیده نشود اما لجبازی روی دیگری هم دارد و آن برخورد دیگران است، اگر اطرافیان یک فرد دقت کنند تا رفتارشان مناسب باشد می توانند موجب کاهش لجبازی طرف مقابل خود شوند، به عنوان مثال اگر نصیحت کردن به افراد طوری باشد که فرد بتواند دلسوزی و محبت فرد را راحت تر درک کند و یا منطق فرد را بتواند بفهمد، میزان لجاجت فرد هم بسیار کمتر خواهد شد و اگر چه در اسلام روایت داریم که در برابر فرد متکبر باید متکبر بود ولی در برابر فردی که تکبرش از جهل یا از لجاجتی مثلاً به اقتضای سنش است، می توان با برخورد های متواضعانه او را از لجبازی دور کرد.
4- از دیگر مسائلی که می تواند در کنترل لج بازی ها از جامعه مفید باشد انتشار فرهنگ عذرخواهی و عذرپذیری است که قبلاً مبسوطاً به آنها پرداخته ام که می توانید در لینکهای مرتبط به آنها مراجعه نمایید.
مطلب مرتبط:
عذرنخواهی و عذرنپذیری، مادر گناهان ما
عزیزانتان را در موقعیت پوزش خواهی قرار ندهید
چگونه صحیح دعوا کنیم؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/14
8:33 ع
چندی روز پیش یکباره چند تغییر مدیریتی در دولت اتفاق افتاد که این تغییرات در دولت آقای احمدی نژاد کم نبوده است؛ کم پیش نیامده که رییس جمهور در یک روز چند وزیر را تعویض کرده و یا چند استاندار را جابجا کرده باشد و همواره هم این تغییرات بیشتر مورد انتقاد بوده اند تا مورد تأیید. وقتی دفعتاً پس از یک جلسه هیأت دولت چند وزیر خوب باهم عزل می شوند و یا این که یک وزیر در حین مأموریت در کشور خارجی با حالتی زشت و خارج از ادب عزل می گردد، نمی توان توقع داشت که همه خوششان بیاید و به همین دلیل هم نمی توان همه را مقید دانست که ابراز ناراحتی یا انتقاد نکنند، همانطوری که دولت و حامیان دولت نیز همواره در برابر این انتقادات با سکوت یا عصبانیت، مسائل را جزء اختیارات قانونی رییس جمهور دانسته و عملاً به کسی مربوط ندانسته اند. در اینجا اصلاً نمی خواهم انتقادات غیردلسوزانه و یا مغرضانه و یا افراطی را مورد حمایت قرار دهم بلکه حرف بر سر نحوه برخورد با انتقاد است.
استان من گیلان، طی دولت های آقای احمدی نژاد بیشترین تغییرات در حد استاندار را داشته است و امروز هم گمانه زنی هایی در خصوص تعویض استاندار جدید (2-3 ماه منصوب شده) مجدداً به گوش می رسد و البته تغییرات در رده استاندار فقط در گیلان زیاد نبوده است بلکه در بسیاری از استان ها همین گونه بوده است و سوی دیگر، تغییرات گسترده در حد وزراست که در دولت قبلی می رفت تا به دلیل تغییرات گسترده در وزرا (که بخشی هم به خاطر استیضاح آنها بود) اعتبار دولت را زیر سوال ببرد و نیاز به اعتبار کلی وزرا ایجاد نماید.
این مقدمه در اثبات تغییرات گسترده در حد مسئولان بیش از حد طولانی شد و گمان نمی کنم طرفداران دولت نیز بتوانند منکر این مسئله باشند اما همانطور که گفتم بحث من بیشتر در پاسخ به عصبیتی است که در برابر انتقادات از سوی دولت و طرفدارانشان ایجاد می شود:
1- اگر چه برای هر مسئولی توقع می رود تا در حیطه مسئولیت خودش و طبق ضوابط قانونی مخیر به انتصابات باشد، اما آیا این اختیارات به معنی حق بدون مسئولیت است؟! اصلاً سوال این است که آیا اختیارات قانونی به عنوان حقوق الهی بی قید و شرط است؟! یعنی چون اختیار فرد است نمی تواند موجب تضییع حق الناس و حق الله شود؟! آیا بحث شایسته سالاری فقط یک شعار است یا نه! واقعاً یک الزام است که اختیارات مسئولان باید در نیل به این هدف شکل بگیرد؟! آیا مصلحت مردم را در نظر گرفتن فقط یک شعار است یا نه لوازمش را باید با انتصابات مناسب و منطقی و به جا تهیه کرد؟!
2- آیا وقتی من حقیر می بینم که استانداری را که هنوز یک سال از فعالیتش نگذشته را عوض می کنند، برایم سؤال پیش نمی آید که اگر این استاندار اینقدر ضعیف و غیر قابل اعتماد بود چرا انتخابش کردند و اگر نه، پس چرا می برندش؟! اصلاً من کاری به هیچ کدام از این استانداران ندارم که چگونه بوده اند آیا حق دارم از دولت توقع داشته باشم برای استانم در انتخاب مسئولان بیشتر دقت کند یا نه؟! این را هم باید مانند این تغییرات یک شبه و هر شبه قوانین و دستورالعمل های دولت بپذیرم؟!
3- آیا در شرایطی که تغییرات مدیران به این گستردگی صورت می گیرد توقع انسجام در امور می توان داشت؟! آیا وقتی یک وزیر یا یک استاندار به مجموعه ی جدید گام می نهد یک زمان نسبتاً طولانی برای وفق یافتن با مجموعه و آشنایی با مشکلات و قوت ها و ضعف ها نیاز ندارد؟! آیا در این زمان کارهای مردم و کشور به خوبی پیش می رود؟! یا با تعویض این مدیران تا مدت ها تعویض زیردستان و معاونان موجب اختلال در فعالیت های آن مجموعه نمی شود؟! آیا وقتی مدیران بالاتر حق می دهند هر وقت که خواستند هرکسی را تعویض کنند، از مدیران پایین تر می توان چنین توقعی نداشت؟! آیا این موجهای مکزیکی که از بالا تا پایین مجموعه های دولتی را در بر می گیرد می تواند منافع مردم و ارباب رجوع و کشور را تأمین نماید؟!
4 - آیا این تعویض ها واقعاً در نقاظ ضعف و یا نقاط لازم، صورت می گیرد؟! یا نه فقط براساس مسائل سیاسی یا مسائل غیر مدیریتی دیگر صورت می گیرد؟! آیا مجموعه هایی که بیشترین سوءمدیریت ها را داشته اند از گزند این تغییرات در امان نمانده اند؟! آیا تعویض وزیر اطلاعات یا وزیر ارتباطات مهم تر است یا تعویض و توبیخ وزیران و مسئولان اقتصادی از وزیر اقتصاد تا وزیر بازرگانی تا رییس بانک مرکزی و ...؟! آیا این تضاد و تبعیض در دولت قابل چشم پوشی است؟! وزیری که تا دیروز هیچ حرف و سخنی از کوتاهی یا قصورش نبوده یک شبه عزل (بدون استیضاح) می شود و وزیرانی که کشور و مردم را به زحمت انداخته اند با لبخند و جسارت توپ را در زمین سایر ارگانها و وزرا و قوه ها بیندازند؟! آیا این رویه که برای برخی مدیران خط قرمز قضایی و جایگاه ابدی الهی قائل شوند را می توان با این رویه که برخی دیگر را با لگد عزل می کنند قابل جمع باشد؟!
5- آیا می توان اختیارات را از مسئولیت ها جدا دانست؟! آیا روی این کره خاکی می توان حق یک طرفه ای برای کسی متصور بود؟! آیا دولت در حوزه هایی که از تمام اختیاراتش استفاده کرده است، پاسخگوی کامل مسئولیت هایش هست؟! آیا رییس دولت و حامیان متعصبش همانطوری که گاه دفاع از اختیارات شان عصبی و جدی می شوند، همانطور در هنگام پاسخگویی جدی هستند یا آن گاه را وقت شوخی کردن و دور زدن و حاشیه سازی و فرافکنی و مسئولیت ناپذیری می دانند؟!
6- آیا خود رییس جمهور در "انتقادی بجا" از طرح تغییر قانون انتخابات گلایه نکردند؟! و آیا هر انتقادی را می توان دخالت تلقی نمود؟! اصلاً آیا در کارهای کشور می توان هیچ ایرانی را بیگانه و فضول دانست؟! یا حداقل هرکسی به اندازه یک شهروند محترم حق انتقاد مؤدبانه دارد؟! آیا آزادی بیان نباید به مثابه همان چیزی شود که هم برای خود و هم برای دیگران به آن قائل باشیم؟!
مطالب مرتبط:
امامان جمعه مراقب باشند
اسرائیل از ما مردم هم پخمه تر است؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/14
12:21 ع
بسیج شجره ی طیبه ای است که امام خمینی با بصیرت و خلوص خاص خودشان به آن امر فرمودند و مورد اطاعت و استقبال تمام احاد مردم کشور قرار گرفت. بسیج مثل صراطی می ماند که در دلش سبیل های زیادی قرار دارد. بسیج محدود به یک یا چند فعالیت و چند سنگر نیست، بلکه بسیج تعریفی فراتر از اینها دارد.
بسیج یعنی اخلاص، بصیرت، سادگی، انقلابی بودن و خدمتگزاری و هرجا که این صفات باشند بسیج و بسیجی هم هست هرچند هیچ کجا ثبت هم نشده باشد و هرچند به ظاهر تشکیلاتی در کار نباشد.
بسیج ساخته شد تا بارهایی را که متولی ندارد یا متولیانش سودای خودشان را دارند ویا متولیانش توان لازم را ندارند وارد عمل شود. بسیج عشق خدمت خالصانه دارد و هرکاری که از دستش برآید را برای انقلابش انجام می دهد، بسیجی واقعی از هزینه دادن دریغ ندارد، نه از جان و نه از هیچ چیز کم اهمیت تری دریغ نمی کند، بسیج هرجا که درآمدی نیست، هزینه می کند. از روزی که بسیج در این کشور تشکیل شده است همواره از ثمره ی این شجره طیبه بهره مند شده است، اما اکنون نمی خواهم تا اینجا فقط صفات و اهمیت بسیج را یادآور باشم بلکه می خواهم از نیازها و الزامات هم بنویسم:
اگر چه جنگ به اتمام رسید اما بسیج هرگز خود را از آمادگی برای دفاع از تهاجمات خارجی و فتن داخلی معاف ندانست و همیشه به دنبال کسب آمادگی بوده است اما اقتضائات ایجاب می کرد تا گستره ی آمادگی بسیج روز به روز افزون شود و به همین دلیل بسیج به درختی تنومند تبدیل شد و شاخه های آن هر روز گسترده تر شدند، شاخه هایی مانند بسیج اصناف و کارمندان و کارگران و مهندسی و دانشجویی و دانش آموزی و هنرمندان و پزشکان و اساتید و مساجد و .... که واقعاً قابل تقدیر و افتخار است اما در کنار این رشد اکنون باید بر کیفی تر شدن و عمیق شدن فعالیت ها افزوده شود.
حقیر که این مطلب را می نویسم در بسیج دانش آموزی و دانشجویی و کارمندان و مهندسی و هنرمندان و مسجد عضو بوده و نسبتاً با مشکلات آن آشنا هستم، متأسفانه مشکل اصلی بسیج از بسیجیان نیست بلکه از هماهنگی و مدیریت غیر تخصصی ایشان است. شاخه های بسیج بعضاً در سطوح مختلف مدیریتی به افراد متخصص در آن حوزه ها واگذار نمی شود و این مسئله موجب می شود تا جذب و بهره گیری متخصصان نیز به این حوزه ها به خوبی صورت نگیرد، یعنی اگر چه روحیه بسیجیان در اقشار مختلف و متخصصان بخش های مختلف وجود دارد اما به دلیل مدیریت غیر تخصصی و بعضاً ضعیف و ساکن، به این بسیجیان تشکل داده نمی شوند.
از مسائل و مشکلات دیگر در حوزه بسیج این است که بعضاً نگاه کمیتی در آن بیشتر از نگاه کیفی است، یعنی مسئولان بخشهای بسیج بیشتر سطح کار و کمیت نفراتشان را بر عمق فعالیت و کیفیت نفرات ترجیح می دهند، وبرای این کار بیشتر به دنبال سیاستهای تشویقی در جهت جذب و صدور کارت و سیاهی لشکر هستند تا بدست آوردن محصول و خروجی از این شاخه های متنوع، مشکلی که چندی پیش مورد نهی مقام معظم رهبر نیز قرار گرفت. تا وقتی که تمام شاخه های بسیج زیر مجموعه یک نهاد کاملاً نظامی قرار داشته باشند نمی توان توقع داشت که در شاخه های غیر نظامی با مدیریت منسجم و تخصصی هدایت شده و از ظرفیت عظیم روحیه بسیجی جاری در کشور استفاده شود.
مطلب مرتبط: بسیج مثل همیشه مظلوم و ظالم ستیز
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/12
11:51 ع
هر چه می گذرد فضای هنری جامعه، بیشتر به سمت آثار ساختار شکنانه پیش می رود و بسیاری از این آثار نیز از سوی کسانی ساخته می شود که در مجموعه های حکومتی مانند صداوسیما و وزارت ارشاد همکاری نزدیکی داشته اند. همزمان با افزایش این آثار، انتقادات مذهبی ها نیز روز به روز بیشتر شده و گسترش پیدا می کند، تا حدی که دامنه ی این انتقادات به اجرای بند میم وصیت نامه امام نیز کشیده شده است؛ در این مطلب نمی خواهم به درست یا غلط بودن رفتارهای انتقادی و اعتراضی بپردازم، بلکه می خواهم بحث را از قبل آن مورد بررسی قرار دهم :
در شرایطی که سینما گران مذهبی ما کمتر از تعداد انگشتان دو دست می رسند که همان ها هم، کم کار و بیشتر به دسته ی منتقدان عامی ورود می کنند، این توقع که عرصه هنر و به خصوص سینمای کشور جولانگاه تولید آثار ضدارزشی نشود بسیار غیر منطقی و بعید از ذهن به نظر می رسد، بعیدی که در ذهن جامعه مذهبی های ما قریب ترین شده است.
هر وقت ارزشی ها عرصه ای را خالی کنند، یقیناً آن عرصه سریع تر از سایر عرصات به سمت آلودگی پیش می رود؛ آن قدر حضور حزب الله در عرصه ی هنر کمرنگ شده است که در جریان نقد آثار غیر ارزشی، یک نقد هنری، اصیل و مذهبی را هم شاهد نیستیم و منتقدان به این آثار، تنها چیزی را که به میدان می آورند، رگ ورم کرده و مشت گره کرده است.
سؤال اساسی این است که چرا جامعه مذهبی ما تکلیفش را با هنر مشخص نمی کند!؟ از یک سو ورود به عرصه ی بسیاری از هنرها منکر جلوه داده می شود و از یک سو نمی توانیم از این ابزار بسیار مهم و تأثیرات آن چشم بپوشیم؛ آری در یک تضاد گیر کرده ایم که قفلش جز با چاره اندیشی علما و فقها باز نمی شود، از یک سو نمی خواهیم هنر را به عنوان یک الزام بپذیریم و از یک سو توقع کار ارزشی از هنرمندان داریم. حوزه های علمیه ما در سال های اخیر در بسیاری از عرصه ها ورود پیدا کرده و از ابزارهای مختلف روز، به خصوص در عرصه نرم افزار، زبان های خارجی و فضای مجازی در جهت نشر دین استفاده می کند، اما همچنان عرصه هنر رها شده و متروک مانده است.
اکنون اکثریت قریب به اتفاق موسیقی های ما شده اند از نوع غربی صرف و با اشعار بی معنی و بی محتوا، فیلمهای مذهبی ما جز به دست سلحشور و دهنمکی و بحرانی و جمال شورجه و کمی هم میرباقری و حاتمی کیا ساخته نمی شود و تازه همان ها هم بعضاً به لحاظ محتوا یا پوسته ضعیفند، متأسفانه همین آثار نیز مانند شخصیت های این افراد که در عرصه مسموم هنر تنفس می کنند، پر از مواردی است که با روح اسلام منافات دارد، یکی خیلی خشن می سازد و سخن می گوید و دیگری زیادی شوخ و جلف و آن برخی دیگر هم روز به روز بیشتر از کارهای مذهبی و ارزشی فاصله می گیرند، تازه بعضی وقت ها همین ها هم به جان هم می افتند و همدیگر را خنثی و حتی ضایع می کنند.
از یک سو بسیج هنرمندان که چند سال است در کشور دفتر و دستک و مسئول هم دارد (و حقیر هم عضوش هستم)، معلوم نیست چه می کند و سایر نهادهای مذهبی هم که اصلاً به این حوزه ها ورود نمی کنند، خیلی کلاه مان را بالا انداختیم تازه وقتی که شروع به برگزاری جشنواره عمار کردیم، ولی آیا از این مزرعه می توان محصول دندانگیری درو کرد؟!
فرض کنید که حوزه و بسیج و سایر نهادهای مذهبی ما قانع شدند که در عرصه هنر و بالاخص سینما وارد شوند، برای شروع اولین چیزی که نگران مان می کند، داشتن یک فضای سالم برای راضی کردن و وارد کردن ارزشی ها در آن است، چرا که این قدر فضاهای هنری حاضر آلوده هستندکه پاکان نیز در آن در خطر گمراهی و گناهند و هیچ کسی را یارای پذیرش عاقب به شری دیگری نیست، پس برای شروع تمام داشته ها را از افراد گرفته تا سخت افزار و تا نرم افزار و تا همراهی فقها و علما را باید روی میز ریخت و آنها را با هم هماهنگ کرد تا اولاً تکلیف مان را با خودمان و هنر روشن کنیم و ثانیاً حریم و خطوط قرمز صحیحی تعریف کنیم و ثالثاً رابطه ی صحیحی بین هنر ارزشی با دین و عبادت برقرار کنیم.
ابتدا باید یک محیط آموزشی هنری سالم ایجاد کرد تا بتوان از خانواده های مذهبی، علما و فقها توقع داشت حاضر شوند اذن ورود به این فضا را به جوانان بدهند و بعد از آن باید مبانی هنری اسلامی را تدوین کرد تا تعریف ما از هنر منطبق با اهداف و برنامه های اسلامی باشد نه اینکه براساس تعاریف غربی (که (البته خودشان هم به آن پایبند نیستند) هنر را برای هنر بخواهیم و این که هنرمندان مستعدی که تمایل و آمادگی به فعالیت در این حوزه را دارند را جذب نموده و مذهبی های این عرصه را به لحاظ اعتقادی تقویت نمود تا از این وضعیت انفعالی فعلی به حالت فعال و پویا ارتقا یابیم، نه این که چماقی در دست گرفته و هر روز به دنبال یک کارگردان و یک هنرپیشه بدویم، حزب الله ما باید هنر را به دنبال انقلاب بکشد نه این که هنری داشته باشیم که به سان آفت، به جان انقلاب بیفتد.
در انتها باز هم از محضر نورانی علما باید خواست که هنرمندان و آثاری را که در خدمت رشد و نشر دین هستند را بیشتر تشویق کنند؛ چرا نباید یک مجموعه مثل مختارنامه، مثل یک روضه و منبر در جهت رشد اسلام مورد تمجید علما قرار گیرد؟! آیا سریال ها و فیلم های مذهبی و قرآنی خودشان به مثابه یک منبر قوی نباید به شمار آیند؟! آیا تعریف مبلغان ما نباید از تبلیغ به روز شود؟! آیا علما و فقهای ما کار را برای اینگونه آثار و دست اندرکاران شان بیشتر تسهیل می کنند یا نه؟! بیشتر سخت می کنند؟! آیا این ها نیاز به یک بازنگری اساسی و کلی را اثبات نمی کند؟!
آیا برای داشتن مسئولان و انجمن های صنفی متعهد در عرصه ی هنر، می توان بدون کادر سازی منتظر معجزه ماند؟! آیا در صنف و انجمنی که اعضای آن رنگ و بویی از دین ندارند، می توان توقع داشت تصمیمات دین مدارانه و آثار مذهبی رشد کنند و یا جلوی آثار ضد دینی گرفته شود؟! می توان توقع داشت فیلم های ارزشی به فستیوال ها فرستاده شوند؟! می توان توقع داشت فیلم های ارزشی توسط داوران جشنواره های وطنی مورد تقدیر قرار گیرند؟! تمام آنچه در بالا گفته شد، مقدمه ی کادرسازی و تربیت هنرمندان متعهد است، این همان چیزی است که بیش از انتقاد صرف مورد نیاز فضای هنری جامعه است.
لینک همین مطلب در عمارنامه :در عرصه هنر فقط انتقاد کنیم؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/12
6:16 ع
همزمان با انتقال ظریح مقدس امام حسین به کربلا، این ضریح مورد احترام و زیارت بسیاری از هموطنان ما قرار گرفته است که موجب بازنشر یک شبهه قدیمی گردیده است و این شبهه چیزی نیست جز تشکیک در تقدس. بحث تقدس قائل شدن برای اجسام از نظر برخی برادران اهل تسنن به عنوان یک نوع شرک تلقی می شود به نوعی که بوسیدن جلد قرآن یا ضریح ائمه به عنوان شرک مورد انتقاد قرار گرفته است. برای رد این شبهه، دلایل کوتاه و البته کافی را تقدیم می کنم:
یکی از چیزهایی که خداوند در قرآن کریم برای آن تقدس قائل شده است وادی مقدس طوی است. خداوند در آیه 12 سوره طه، برای وادی طوی، تقدس قائل شده است و به پیامبرش امر می کند: فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی تا در آن کفشش را از پای درآورد، در کتاب کامل الزیارات باب فضیلت زمین کربلا حدیثی از امام محمد باقر (ع) بیان شده است: "الْغَاضِرِیَّةُ (کربلا) هِیَالْبُقْعَةُ الَّتِی کَلَّمَ اللَّهُ فِیهَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ" و این یعنی حضرت موسی به احترام زمینی که بعدها مقتل سیدالشهدا می شود، باید کفشش را از پا درآورد و چه رسد به این که عاشورا در کربلا به عینیت درآید و چگونه می توان برای ضریحی که با نیت نصب در حرم امام حسین (ع) از نذورات عاشقان این امام همام و با قلم و دست و اشک هنرمندان عاشق ساخته شده باشد، تقدس قائل نبود؟! ضریحی که قرار است در زمین مقدس کربلا، گرداگرد بدن مقدس امام شهدا قرار گیرد؟!
مثال دیگر این که وقتی حضرت آدم (ع) خلق شدند، در حالی که هنوز ایشان مراتب کمال را با عبادت، اطاعت و اختیار نپیموده بودند، به دستور الهی مورد احترام و سجده ملائک قرار گرفت و این یعنی که ایشان به خاطر مراتبی که بعداً قرار است کسب کند از اکنون مورد احترام است. نکته ی ظریفی که از این مثال عیان می شود، عواقب اعتراض شیطان به چنین تقدسی است که همین اعتراض موجب سقوط و هبوط وی می شود.
قرآن کریم و احادیث نبوی و ائمه هدی پر از این گونه مثال ها هستند که همین دومورد را برای اثبات مدعایم کافی می دانم. براین اساس زمین های مقدسی مانند وادی طوی و ایام مقدس که خداوند در قرآن از آنها به ایام الله یاد می کند، قابل احترام و تقدس هستند و بی احترامی به ایشان موجب خسران و چه بسا گمراهی خواهد شد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/11
10:45 ع
امروز آقای رییس جمهور سه حکم انتصاب داشت که هر سه آنها بوی سازمان میراث فرهنگی می دادند. مشایی که زمانی رییس سازمان میراث فرهنگی بود، از رییس دفتری ریاست جمهوری خداحافظی کرد و به رییس دبیرخانه جنبش عدم تعهد منصوب شد، سید حسن موسوی که تا امروز رییس سازمان میراث فرهنگی بود، جای مشایی را در دفتر رییس جمهور گرفت و محمد شریف ملک زاده نیز به ریاست سازمان میراث فرهنگی منصوب شد.
غیر از این افراد که سازمان میراث فرهنگی برایشان یک پله برای ارتقا بود، آقای حمید بقایی نیز از اهالی همین سازمان میراث فرهنگی است که بعداً به سرپرستی نهاد ریاست جمهوری و معاونت اجرایی رییس جمهور منصوب گردید.
و شاید تنها سقوطی که از این پله (سازمان میراث فرهنگی) اتفاق افتاد، نتیجه عدم تفاهم روح الله احمدزاده (یکی دیگر از رؤسای همین سازمان) با حمید بقایی (سرپرست نهاد ریاست جمهوری وقت) بود که توقعات را برای ارتقای احمدزاده ناکام گذاشت.
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مستقیماً زیرمجموعه نهاد ریاست جمهوری است و با توجه به حجم فعالیتها و گستردگی و بودجه عظیم آن و به دلیل عدم دخالت مجلس در انتخاب مسئول و نظارت بر آن به عنوان یک حیاط خلوت برای رییس جمهوری در جهت رشد، ترقی و تربیت افراد معتمد دولت به کارگرفته شده است. در این شرایط می توان منتظر ماند و دید که بلندترین درجه ای که با پله میراث فرهنگی نشانه گرفته می شود، ریاست جمهوری است یا خیر؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/11
2:31 ع
با توجه به مطلبی که در همان اولین ساعات انتشار خبر فوت رضا بهشتی با عنوان "پلیس فتا سریعاً پاسخگو گردد" نوشتم، امروز با برکناری خبر برکناری رییس پلیس فتای تهران از سوی سردار احمدی مقدم، لازم دیدم از سردار احمدی مقدم تشکر کنم؛ البته ضمن این تشکر، از ایشان درخواست می کنم قبل از این که چنین مسائل و هزینه هایی برای انقلاب ایجاد شود در بازرسی و کنترل کلیه بازداشتگاه ها و نحوه برخورد با متهمین و مجرمین بیش از پیش سخت گیر باشند تا از بروز چنین مسائلی جلوگیری گردد، البته همین عزل رییس پلیس فتا، خود گامی در جهت جلوگیری از حوادث مشابه است که قابل تشکر است.
مطلب مرتبط: پلیس فتا سریعاً پاسخگو گردد
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/11
12:12 ص
به منظور دسترسی آسان کسانی که در نظرسنجی های "مهمترین عامل مشکلات اقتصادی کشور" و "هیأت نظارت بر قانون اساسی" شرکت کرده اند، این پست را برای مدتی کوتاه به صورت ثابت ارائه می کنم، مطالب جدیدتر بعد از این پست قابل مشاهده هستند: ادامه مطلب...
91/9/10
10:39 ع
چند روز مسافرت، باعث شد به یکی از شبکه های ماهواره ای که قبلاً وصفش را شنیده بودم تمرکز کنم. قبلاً در میهمانی های کوتاهی که به منزل برخی دوستان داشتم با شبکه های افراطی اهل تسنن تا حدودی مواجه شده بودم و این که مباحث یک طرفه و بدون حضور طرف مقابل مطرح می شد را در آن شبکه ها دیده بودم، اما با توجه به این که بزرگان اهل تشیع پیش و بیش از بزرگان اهل تسنن بر لزوم حفظ وحت بین اهل تسنن و تشیع تأکید دارند، به عنوان یک شیعه، بررسی شبکه های افراطی تشیع و انگیزه ی گردانندگان آن برایم اهمیت داشت.
شاید کسانی که اهل ماهواره هستند اسم شبکه اهل بیت را شنیده باشند؛ شبکه ای که به لحاظ تکنیکی و جلوه های بصری چیزی برای عرضه ندارد اما مطالبی که در آن پخش می شود به لحاظ تأثیر گذاری قابل بررسی و تحلیل است. در این شبکه یک روحانی نسبتاً جوان در نقش یک شیعه دوآتشه وارد شده و به نام دفاع از تشیع به شدت به خلفای راشدین اهل تسنن (مسلماً به غیر از حضرت علی ع) و عایشه حمله می کند. اگر چه هیچ شیعه ای به خاطر ظلمی که در حق دین اسلام و جهان و جهانیان شد، مرتکیبن را مستحق بخشش نمی شناسد؛ اما ما اعتقاد داریم که بر اساس دستور امام خمینی و رهبر معظم انقلاب و به منظور حفظ وحدت مسلمین در مقابل دشمنان اسلام، توهین و فحاشی به مقدسات اهل تسنن هیچ فایده ای نداشته و تنها موجب تفرقه در جبهه اسلام و کینه توزی و دوری از فضای منطق و بحث علمی و نتیجتاً سوءاستفاده دشمنان اسلام می گردد.
یاد یکی از دستورات خدا (آیه 108 سوره انعام) افتادم که خداوند در آن مؤمنان را نهی می کند که به خدایان دروغین کفار توهین کنند چرا که ایشان نیز در تلافی به خداوند توهین خواهد کرد و اگر این مسئله را با مسئله توهین به مقدسات اهل تسنن مقایسه کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که علمای واقعی در جهت جلوگیری از توهین به مقدسات شیعه نباید به این فضای فحاشی دامن بزنند.
بحث دیگر این که اگر قرار باشد کسی را از مذهب اشتباهش برگردانیم، شرط اول این است که به شخصیت مخاطب احترام بگذاریم و این احترام ایجاب می کند که در گام اول به مخاطب و عقاید وی توهین نکنیم تا بتوان بدون کینه توزی و تعصب و لجاجت وارد بحث و گفتگوی منطقی و مباحثه گردید و گرنه بحثی که با توهین و فحاشی و لجاجت انجام شود، جز جدل که مورد نهی بزرگان دین نیز هست، چه نام خواهد داشت؟! بحثی مفید خواهد بود که احترام به عقاید و مقدسات از سوی طرفین بحث رعایت شود و گرنه منجر به یک مجادله ی بی فایده خواهد شد که چیزی جز عناد و تفرقه بین مسلمین و تقویت جبهه کفار در پی نخواهد داشت؛ و گرنه مقدمه بحث، دوجینی از اتهامات و انحرافات جنسی به طرف مقابل باشد چه توقعی از ادامه و انتهای بحث می رود؟!
البته شبیه همین شبکه ی به اصطلاح اهل بیت که به توهین و جسارت به مقدسات تسنن می پردازد، شبکه هایی نیز وجود دارند که تماماً مشغول توهین به مقدسات تشیع هستند و وجه مشترک هر دو نوع این شبکه ها نیز این است که از سوی استعمار مورد حمایت هستند و این حمایت از گروه های افراطی در زمانی که شبکه های ایران با تحریم از سوی ماهواره ها مواجهند جای تدبر دارد و یا این که در همان زمانی که تمام بانک های انگلیسی فعالیت های اقتصادی شخصیت های دولتی و خصوصی ایران و حتی برخی شخصیت های حقیقی ایران را نیز مورد تحریم قرار داده اند، معرفی حساب های بانکی لندن برای اینگونه فعالیت های تفرقه افکنانه جای بسی تأمل دارد که ای کاش گردانندگان این شبکه ها توجه می کردند که در قاموس استکبار و استعمار، تمام امکانات و مباحث اقتصادی مانند بانکداری تا مباحث فرهنگی مانند رسانه ها در خدمت حمله به اسلام و تقویت جبهه کفر بسیج می شوند و ای کاش اگر صاحبان و گردانندگان این رسانه های افراطی، خائن نیستند کمی در ریشه ی این مسائل کنکاش می کردند تا لااقل از بغض یکدیگر آب به آسیاب صهیونیزم و کفار نریزند.
فارغ از بررسی مستنداتی که عایشه را مستوجب توهین و یا رد آنها معرفی می کنند، آیا حضرت رسول نسبت به توهین به همسران پیامبر رضایت دارند؟! بحث توهین به عایشه و همسران پیامبر چندی پیش به شدت از سوی رهبر معظم انقلاب مورد نکوهش قرار گرفت ولی از گردانندگان شبکه ای افراطی شیعی و سنی، جای سؤال است که آیا حضرت امیرالمومنان (که از خلفای راشدین اهل تسنن و امام اول شیعیان و مورد قبول هر دوگروه هستند)، که خار در چشم و استخوان در گلو مصلحت مسلمین را با سکوتی 25 ساله تأمین می کرد، از چنین تفرقه افکنی های عامیانه در علمای سنی و شیعه راضی هستند؟! اگر صاحبان این شبکه های افراطی واقعاً عالم هستند، به جای این که بحث های خود را در مجامع و رسانه های عامی طرح کنند چرا رودر روی یکدیگر نمی نشنیند و اگر جسارت مباحثه را دارند چرا با احترام به طرف فرصت چنین مناظره ای را به طرف خود نمی دهند؟! و یا شاید اصلاً قرار نیست مناظره ای صورت گیرد تا هریک راحت تر بر طبل تفرقه بکوبند؟! طی این شب ها به تماسهای مخاطبان شبکه ی به اصطلاح اهل بیت توجه کردم و هرچه در خاطرم مانده از افراد کاملاً عامی از کارگر تا راننده بودند و این مسئله اصلاً اتفاقی نیست چرا که هر تولید کننده ای همیشه در گام اول جامعه هدف یا مشتری خود را تعیین می کند تا بتواند او را جذب کند و این یعنی که این شبکه ها بر عکس ادعای شان در جهت تأثیرگذاری بر عوام و ایجاد تفرقه و تزلزل در اسلام هستند نه برای اصلاح و مباحثه با علمای مذهب مقابل.
لینک همین مطلب در عمارنامه : شبکه اهل بیت در خدمت اهل کدام بیت؟
مطلب مرتبط: شیعه، بدعت گذار یا بدعت گریز؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.