90/10/23
9:8 ع
امسال همزمان با هدف مندی یارانه ها، بهای گاز شهری افزایش یافت و با توجه به تشویق شبکه های مختلف صداوسیما و رسانه ها و شرکت گاز به استفاده از درزگیر و بستن دریچه ی کولر به منظور صرفه جویی بیشتر در مصرف گاز، مردم این توصیه ها را جدی تر از سالهای گذشته گرفتند و اکثراً تمام درزها و دریچه ها و سوراخ هایی را که امکان خروج حتی کمی گرما و البته ورود هوا از آنها وجود داشت را بستند.
همین اقدام به ظاهر منطقی و اقتصادی منجر به فاجعه ای شد، چرا که براساس گزارش پزشکی قانونی کشور، آمار گازگرفتگی 8 ماهه در کشور حدوداً 60 درصد رشد داشته است که با توجه به استفاده ی بیشتر از بخاری در سه چهار ماه آخر سال احتمالاً این عدد بیشتر خواهد شد. اگر چه صرفه جویی در مصرف گاز برای اقتصاد خانواده مفید است اما زنده بودن از آن مهم تر است که صداوسیما به این نتیجه رسید که کمی از شدت صرفه جویی و استفاده از درزگیر و دریچه بند بکاهد و حتی توصیه کند که 5 سانتی متر پنجره ی اتقاق باز گذاشته شود و البته فکر کنم منظور مجری از 5 سانتی متر، همان 5 میلی متر ما باشد و این توصیه ها از برنامه ای مانند "شعله ی آبی" واقعاً برای من عجیب بود.
نتیجه این که بدون اینکه بخواهم صداو سیما یا دولت یا هر ارگان دیگری را مقصر این افزایش تلفات بدانم، آرزو می کنم مسئولان قبل از هر توصیه ای به عواقب آن بیندیشند و این که قبل از مرگ سهراب به فکر نوشدارو باشند و البته چون شاید هنوز سهراب های زیادی مانده باشند پس همین که اکنون جلوی اشتباه را بگیریم، حکم ماهی تازه را دارد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/23
3:48 ع
برخی ها از همان قسمت اولِ شروع یک سریال، شروع به نقد که نه! به انتقاد می کنند، که آقا این چه سریالی و چه صدا و سیمایی است! و از انواع برچسب و تهمت نیز استفاده می کنند که نمونه اش مقاله ی "تا ثریا، بلندترین گام سیما به سمت پورنوکراسی" است.
می دانم این نوشته نیز مورد انتقاد خیلی از این منتقدین خواهد بود اما اشکالی ندارد، ما هم قصد داریم به تکلیف عمل کنیم، همان دلیلی که احتمالا دوستان منتقد نیز دنبال آن بوده اند.
من هم قبول دارم که این سریال یک سریال عمومی بدون محدودیت سنی نیست، ولی این که پخش آن را زیر سوال ببرم، نه! چنین قصدی ندارم. واقعیت این است که در کشور ما وجود رابطه ی جنس مخالف بین جوانان و نوجوانان آن قدر زیاد شده است که نمی توان نمایشش را آن هم به قصد نقد زیر سوال برد. در این سریال اگر رابطه ی دو نوجوان مورد نقد قرار می گیرد نه از باب پایین بودن سن که به لحاظ عدم وجود مقدمات فکری و مالی است و گرنه نفس وجود یک رابطه ی کوتاه مدت البته به شرط رعایت چارچوب ها، و به انگیزه ی ازدواج و به شرط اطلاع والدین چه اشکالی دارد؟! اصولاً مادر تمام مشکلات این سن در همین فرض غلط است که آقا جوانان ما چنین چیزهایی را نمی دانند و این سریال فقط باعث بازشدن چشم و گوششان می شود و همین فرض است که موجب پنهان کاری ها و عدم مشورت ها و آماده نکردن فرزندان می شود.
نگارنده ی این مطلب در همان سنی که نوجوان مورد بحث در فیلم ازدواج کرده، یعنی ترم اول دانشگاه ازدواج کرده است و به سختی های ازدواج زودهنگام واقف است ولی به اصل آن انتقاد ندارد و البته توان یا حمایت مالی و آمادگی روحی و جسمی فرد را برای ازدواج لازم می داند. چه بسا کسانی که در سن پایین ازدواج کردند و حتی مشکلات مالی را به خاطر علاقه و البته درک درست از ازدواج با رضایت تحمل کردند و چه بسا کسانی که در سن 30 تا 40 سالگی ازدواج کردند و به لحاظ مالی نیز مشکلی نداشتند اما به دلیل عدم آمادگی فکری و درک غلط از ازدواج در همان اوایل ازدواج شکست خوردند.
سریال تا ثریا هنوز تمام نشده است و من و شاید بسیاری از منتقدین هنوز پایانش را نمی دانیم، اما در این سریال واقعیات جامعه نشان داده می شود و منتقدان عزیز به جای این که خود سریال را بی رحمانه نقد کنند، بهتر بود تا واقعیات جامعه را تحلیل و ارائه ی راه حل می نمودند. متعهدترین کارگردان های ما تا سریالی را می سازند بازهم متهم به بی دینی و پورنوکراسی می شوند و کسانی این نقدها را می کنند که نه قصد دارند و نه توان دارند که یک فیلم 100 ثانیه ای بسازند و با انتقادات بعضاً غیر منطقی و با برچسب های ناروا همان کارگردان ها و نویسنده های متعهد را نقره داغ می کنند تا بروند و در همان سینما فیلم گیشه ای بسازند.
سریال تا ثریا نشان می دهد که فشار مالی بیش از اندازه به خانواده و والدین چقدر می تواند آثار بدی در ایجاد بحرانهای شدید در خانواده داشته باشد که این فشارها می توانند ناشی از مسائل عادی مانند جهیزیه های سنگین، دانشگاه آزاد و توقعات غیر منطقی باشند، تا زنی مانند ثریا بجای این که توان خودش را در نظر بگیرد و به بقیه گوش زد کند، ناخواسته به دامان منحوث ربا پناه برد و البته چون توقعات هرگز تمام نمی شوند، داستان های دیگری مثل توقع برای تأمین هزینه های ازدواج زودهنگام و بدون داشتن شغل نیز پا می گیرد که البته این مشکلات در برابر بحران گزینه ی اشتباه در ازدواج اصلاً به حساب نمی آیند.
خوب است نقادان این سریال ها بیایند در باب آثار منفی توقعات غیر منطقی همسر و فرزندان و نحوه ی کنترل و مدیریت توقعات قلم بزنند و اگر بلدند فیلم بسازند، بیایند و در باب پایین آوردن سن ازدواج و مقدمات و ملزومات آن کارکنند، منتقدان بیایند کار کنند تا کسانی که در پی کار حلالند از بی آبرویی نترسند و پنهان کاری نکنند و کسانی که دنبال حرامند، به چیزی به اسم حیا نیاز نداشته باشند، باور کنید نویسنده و کارگردان تا ثریا به اندازه ی وسعشان همین کار را کرده اند و خوب است منتقدان جامعه نیز بیایند و واقعیات جامعه را ببینند و درک کنند و فکر نکنند که با پاک کردن صورت مسئله، مسئله نیز پاک می شود همین تفکر است که باعث می شود به چنین فیلمهایی حمله شود و اصولاً همین دیدها است که باعث می شود در خانواده های مذهبی که همه چیز پاستوریزه به نظر می رسد، چنین مشکلاتی اتفاق بیفتد؛ چه رسد به خانواده هایی که به هیچ خط قرمزی اعتقاد ندارند.
دوستان منتقد، که یقیناً انتقادشان ناشی از درد دین است، توجه داشته باشند که این آثار نیز نتیجه ی فعالیت نویسندگان و کارگردانان متعهد است و اگر قرار است نقدی اتفاق بیفتد بهتر است با رعایت انصاف، ادب و البته حسن ظن انجام شود و برچسب کاری طرف به انحرافات فکری و اخلاقی واقعاً ناپسند است.
نمونه ی دیگر چنین انتقادهایی را همین دو سه ماه پیش در مورد سریال ماندگار وضعیت سفید داشتیم که واقعاً اکثراً غیر منصفانه بود.
کلام آخر این که نقد منصفانه آنهم در مسائلی که جنبه های مختلف اجتماعی، اخلاقی، مذهبی و هنری دارد، به علمی جامع الاطراف نیاز دارد و بهتر است در چنین حوزه هایی اولاً حرمت هنرمندان متعهد و صداو سیما را رعایت کنیم و ثانیاً انصاف را فراموش نکنیم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/22
12:32 ص
باور کنید خون شهید از انرژی هسته ای قدرتمندتر است؛ این خون شهدا بوده که در پناه آن به عزت، استقلال، قدرت، انرژی هسته ای و هر موفقیت دیگری دست یافته ایم. انرژی هسته ای یکی از کوچکترین برکات شهدای ماست. این خون شهدا بوده است که بدون قدرت تسلیحات هسته ای، انقلاب را در برابر ابرقدرتهای عالم، استوار داشته است. خون شهید است که در آن زمان که حتی اسلحه نداشتیم، دشمن تا بن دندان مسلح را انگشت به دهان نگه داشت.
انرژی هسته ای را خیلی از کشورها دارند، اما چون عزتشان را در ذلت برابر ابرقدرت ها جستجو می کنند، ذلیل مانده اند و ما برعکس آنها با انرژِی هسته ای دنبال عزت نیستیم، بلکه با عزت خودمان انرژی هسته ای را کسب کرده ایم.
انرژی میله ی سوخت در برابر انرژی جاری در رگ شهید هیچ است؛ وقتی خون شهید از رآکتور قلب او عاشقانه به بیرون می جهد، قدرتی بسیار بیشتر از تخیل انیشتین آزاد می کند، چنان که موجش عرشیان را مبهوت و دشمنان را موجی می کند.
نیمه ی عمر یک ماده ی رادیواکتویته زمانی است که نصف آن ماده در آن زمان به انرژی تبدیل می شود و نیمه ی عمر خون شهید به اندازه ی ازل تا ابد است، خون أبا عبدالله نه از زمانی که به زمین ریخت که از زمان حضرت آدم و چه بسا قبل از آن ستایش می شده است.
انرژی خون شهید، سرعتی بیش از نور به او می دهد، چنان که به چشم به هم زدنی، او را با روح و جسم مثالیش به نزد خدا و کنار سفره ی روزی او می کشاند و می نشاند.
خون شهید اگر چه انرژی بسیار زیادی آزاد می کند، ولی به همین سادگی آزاد نمی شود، خون شهید تنها زمانی آزاد می شود که عقل جهش یافته ی شهید در سانتریفیوژ دل او فقط به دور محور محبوب بچرخد و بر این چرخش استمرار داشته باشد. با آزاد شدن انرژی خون شهید، انرژی او به یک سطح پایین تر نزول که نمی کند هیچ! به بالاترین سطح در عرش صعود می کند.
شهد شهادت آنچنان در کام شهید شیرین است که شیون و شکایت ما برایش عجیب می نماید، چرا که او با شهادتش زنده می شود و ما تنها شرمنده.
خون شهید زرادخانه است، نه از این زرادخانه ها که آمریکا و اسرائیل هم دارد، بلکه زرادخانه ای با انرژی غیر قابل مهار با دیوارهای ضخیم سربی و خوشبختانه استکبار نمی داند که با هر شهیدی که زنده می کند، زرادخانه ای را علیه خودش علم می کند.
آمریکا بداند که اگر ما برای شهدای مان عزاداری می کنیم، نه برای این است که خون شهید را پایمال شده می دانیم و یا شهید را متضرر! بلکه ما ناراحت خودمانیم که لیاقت شهادت نداشته ایم، از اینکه نه چندان علممان و نه چندان عملمان دشمن را نیازرده است، از این که نه گفتارمان و نه رفتارمان دشمن را خشمگین نکرده است، از این که هنوز لیاقت پوشیدن ردای شهادت را نداریم، و الا آرزوی شهادت اگر بر دل هر مومنی نباشد، لقب مومن را فقط یدک می کشد.
مطلب مرتبط:
به! به! شمیم خوش شهادت می شنوم
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/21
8:10 ص
با توجه به اطلاعات حاصله از مسئولان اجرایی استانداری، مبلغ اضافه شده به ساخت پروژه مسکن مهر رشت، به حساب متر مربعی 37000 تومان می باشد که از این رقم 17000 تومانش با معافیت ها و بخشش های دولتی جبران شده و 20000 تومان افزایش مابقی به عهده ی متقاضیان است. با این حساب برای پروژه های 75 مترمربعی با احتساب پارکینگ و انباری و ... جمعاً برای 100 متر مربع حدود 2 میلیون تومان افزایش قیمت خواهیم داشت.
اینجانب به عنوان یکی از اعضای شهرک گلخانه ای رشت، حدوداً 10 روز پیش نامه ای به استاندارگیلان نوشتم و آن را تا کارتابل استاندار پیگیری کردم که در مطلب قبلی عین نامه را می توانید مطالعه نمایید.
ضمناً با توجه به مذاکره ای که با چند نفر از اعضای هیأت مدیره و مدیرعامل محترم تعاونی مسکن کارمندان رشت و مسئولان فنی استانداری داشته ام به نظر می رسد این پروژه تا تکمیل نهایی و اجرای کامل آن حدوداً یکسال به طول انجامد که ای کاش استانداری محترم به جای این که به فکر تأمین منفعت پیمانکاران باشد، نظارت بر سرعت و سلامت پروژه و جریمه ی پیمانکاران متخلف را داشته باشد.
از ابتدا قرار بود که پروژه ی مسکن مهر با تسهیلات 14 میلیون تومان و با سرمایه ی 5 میلیون تومان ساخته شود که تا اکنون مبلغ تسهیلات ما به 25 میلیون تومان و آورده ی متقاضیان به حدود 17 میلیون تومان رسیده است.
البته با توجه به این که با این آورده ها نمی توان خانه ای ابتیاع نمود همچنان استفاده از گزینه ی مسکن مهر تنها گزینه ی قابل انتخاب برای طبقه ی ضعیف بوده و امیدواریم که طبقه ی مستضعف از این طرح ملی خیر و منفعت ببینند و ناامید نشوند.
مطالب مرتبط:
نامه به استاندار گیلان در خصوص مسکن مهر رشتپس مسکن مهر رشت چه شد؟
امان از پیمانکاران ضعیف ولی گردن کلفت مسکن مهر رشت!
وضعیت طرح مسکن مهر در گیلان
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/20
3:56 ع
مطلبی با عنوان "وحدت یا عدم وحدت! مسئله ی افسران این است؟! "که در خصوص نقد نظرسنجی شبکه ی اجتماعی افسران جنگ نرم در خصوص وحدت یا عدم وحدت نوشته بودم در آن شبکه با واکنش هایی روبه رو شد که مجبور شدم مطلبی دیگر را در تبیین آن تقدیم کنم:
مقدمتاً این که، انتقاد من به نظر سنجی مورد بحث، بیشتر به این لحاظ بود که افراد مجبورند یکی از گزینه های وحدت و یا عدم وحدت را تأیید کنند و حال اینکه ممکن است برخی به این دو پاسخ اعتقاد نداشته باشند و پاسخی بینابینی داشته باشند.
بحث دیگر این که به نظر من آیت الله مصباح یزدی که از سوی رهبر معظم انقلاب مطهری زمان لقب گرفته اند، به عنوان رهبر جبهه ی پایداری بر اساس اطلاعات و تحلیل هایی که به لحاظ منابع خبری و منطقی یقیناً از حد نقد ما بالاتر است، تصمیم به وحدت یا عدم وحدت گرفته و خواهند گرفت که یقیناً برخی از این تحلیل ها بسیار دقیق و تخصصی هستند؛ یکی از این تحلیل ها در مطلبی با عنوان "آیتالله مصباح چگونه هاشمی رفسنجانی را مات کرد" در خبرگزاری فارس منتشر شد که از همه ی دوستان دعوت به مطالعه ی آن می نمایم.
و در انتها انتقاد آخرم که بیشتر به تقاضا شبیه است این که مدیران شبکه ی اجتماعی افسران جنگ نرم،به فرمانده های جنگ نرم که یقیناً امثال استاد مصباح و استاد پناهیان هستند اعتماد بیشتری داشته باشند و مواردی را که از سوی ایشان تعیین می شود را مورد نظرسنجی و یا تردید قرار ندهند.
مطلب مرتبط:
وحدت یا عدم وحدت! مسئله ی افسرا ...
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/20
11:30 ص
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «ولا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر» این پرچم را برنمیدارد و به دوش نمیکشد، مگر کسی که این دو خصوصیت را داشته باشد: اولاً بصیرت دینی و استقامت ایمانی.
بحث این است که بصر بر صبر مقدم شده است و این نه از تصادف که از علم و حکمت حضرت امیر است. در فتنه ها باید ابتدا بصیر بود و بعد بر بصیرت صبر داشت و پایدار ماند اما اگر اشتباه فرض کنیم که باید صبرداشت و بصیر بود یعنی هر آن امکان دارد در جبهه ی مقابل حق قرار گیریم و چونان ساکتان صبر کنیم و ببینیم.
صبر بی بصیرت نه تنها ارزش ندارد که ممکن است مهلک باشد چرا که می تواند کسی را در لشکر یزید نگاه دارد تا شهادت حسین را ببیند بی آنکه بصیرت داشته باشد؛ و البته بصیرت بدون صبر نیز یعنی پایبند نبودن به دریافت ها و حقایق، ولی همانطور که حضرت امیر می فرماید، آنچه که باید ابتدا اتفاق بیفتد بصیرت است تا صبر پس از آن فایده داشته باشد و این یعنی بازهم اهمیت بصیرت تا ابتدا بدانیم و بعد بر دانسته ها بمانیم.
مطالب مرتبط:
بصیرت چگونه حاصل می شود؟!
بصیرت پیش نیاز ولایت مداری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/20
10:41 ص
مقدمتاً عرض می کنم مطلبی را که تقدیم می کنم، نباید به منزله ی عدم استقبال از مناظرات شبکه ی افسران تلقی شود، بلکه به نظر می رسد ترتیب دادن مناظره و پیشنهاد گزینه های قابل انتخاب باید با دقت بیشتری انجام گردد.
آیا واقعاً برای فضایی مانند شبکه ی اجتماعی افسران این مسئله مهم است که وحدت اصولگرایان باشد یا نباشد؟! آیا خود استاد مصباح به عنوان رهبر جبهه ی پایداری و البته ولایی ترینِ علما، بهتر تشخیص نمی دهند که این وحدت مقدر شود بهتر است یا بدتر؟! و البته آیت الله مهدوی کنی نیز عالم و البته عامل بزرگی است که ولایت مداری و انقلابی بودنشان بر هیچ کس پوشیده نیست و نمی توان به سادگی ایشان را و نظراتشان را نیز مورد شماطت قرار داد. پس به نظر می رسد بهتر است که ما افسران جنگ نرم، پا بیش از حد افسربودن فراتر نگذاریم و گوش به فرمان فرماندهان راستین جنگ نرم باشیم.
مگر ما برنامه ی 90 اجرا می کنیم که چنین نظر سنجی هایی بگذرایم؟! آیا واقعاً در این نظرسنجی ها یا مناظرات بهتر نیست یک گزینه ی سومی هم پیش بینی شود تا کسانی مانند من بتوانند نظرشان را بیان نمایند؟!
نظر حقیر این است که فعلاً جبهه ی پایداری اصیل ترین جریان اصولگرایی است که می توان به آن اعتماد نمود و خوشبختانه بزرگانی که در آن حضور دارند به مثابه ی فرمانده ی جنگ نرم بوده و بهتر از ما افسران یا بهتر بگویم سربازان جنگ نرم، قوه ی تشخیص دارند که وحدت انجام شود یا نه! و به نظر می رسد ما نیز باید ابتدا موفقیت این جریان را مدنظر قرار دهیم چه منفک بیایند و چه با جبهه ی متحد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/19
12:7 ص
وقتی دو نفر باهم بحث سیاسی می کنند و هر چه هم بیشتر بحث می کنند کمتر به نتیجه می رسند، باید درسی بگیرند و آن اینست که علت عدم تفاهم، اختلاف سیاسی نیست، بلکه اختلاف عقیدتی است. فرض کنید فردی به امر به معروف و نهی از منکر اعتقاد نداشته و یا سست اعتقاد باشد، آنگاه مواضع سیاسی وی در این خصوص و جناح های معتقد یا منتقد به گشت ارشاد متفاوت خواهد بود و یا اگر اعتقاد دونفر در مورد ایثار و اهمیت آن متفاوت باشد، آنگاه در بحث کمک به فلسطین یا کشورهای مصیبت زده نیز قطعاً اختلاف سلیقه خواهند داشت و یا این که کسی معتقد به جدایی دین از سیاست باشد، آن گاه مواضع سیاسیش در خصوص ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، کاملاً با کسی که معتقد به جدایی دین از سیاست نیست فرق خواهد کرد.
فرض کنید کسی به ایرانی بودنش به اندازه یا بیش از مسلمان بودنش افتخار می کند آنگاه اختلافات سیاسی از همین مبنا بروز می کند و یا این که فرضاً کسی اعتقاد به "اشدا علی الکفار" نداشته باشد، آیا می تواند در خصوص مرگ بر آمریکا یا عدم مصالحه با آمریکا نظر مثبتی داشته باشد؟!
دوستان! اگر می خواهیم بحث های ما مجادله نباشد و مفید و موثر باشند، باید ریشه ی اختلافات را درمان کنیم و برای شناسایی ریشه ی اختلافات باید فضای بحث باز باشد. مثلاً اگر کسی اعتقاد به جدایی دین از سیاست داشته باشد ولی فضا را برای مباحثه باز نبیند، صرفاً مجادلات سیاسی در مورد حریم قانونی ولایت فقیه و یا شورای نگهبان و … را دنبال خواهد نمود و حال این که در صورت اثبات حکومتی بودن اسلام به فرد به لحاظ منطقی و عقلی، آن مشکل سیاسی و چه بسا تعداد دیگری از اختلافات نیز متعاقباً رفع خواهد شد.
برای درک مطلب کافیست به اعتقادات و شعارهای گروه های سیاسی غور کنیم تا ببینیم چقدر اختلافات به همان اعتقادات مربوط است. من از همه ی دوستان و افسران جنگ نرم دعوت می کنم در فضای شبکه های اجتماعی و هر فضای مجازی یا حقیقی دیگری، باب مباحثه را به شرط رعایت احترام و ادب باز بگذارند و به این آزادی نیز پایبند باشند و اگر دیدند واقعاً اعتقاد کسی مثلاً به حقانیت قرآن سست است، به جای برچسب زدن به وی که منجر به حالت تدافعی و فرار یا انحراف از بحث و پراکندگی می شود، روی حقانیت قرآن و دلایل آن بحث نماید و این را با این حدیث که "مومن قبل از بیان درخواست برادرش باید درخواست وی را اجابت کند" منطبق نماید.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/17
11:57 ع
در هر کاری موازینی وجود دارد که رعایت آنها نشان از رعایت ایمان و تقوای فعالان آن کار دارد. به عنوان مثال رعایت کیل در مشاغل قصابی یا طلافروشی به منزله ی تقوای صنفی در آن کار است، یا مثال دیگر این که، تقوای صنفی برای یک خبرنگار رعایت انصاف و صداقت در کار است و به همین شکل اگر بخواهیم برای افسران تقوای صنفی تعریف کنیم، می توانیم به موارد ذیل اشاره کنیم:
رعایت تقوا در انتشار مطلب، نظر یا رأی
فعالیت در افسران و نشر هر مطلب و یا درج هر نظر پای هر مطلب باید در جهت بصیرت افزایی، ارتقای ایمان جمعی، انصاف و رعایت صداقت باشد و تنها دراین صورت است که تقوای صنفی رعایت شده است و اگر این محیط مقدس وسیله ای باشد برای جانب داری های متعصبانه و یا منفعت طلبانه ی جناحی یا کسب شهرت، نه تنها تقوای صنفی رعایت نشده است بلکه بی تقوایی اتفاق افتاده است.
ما افسران باید در رأی دادن ها ی مان دقت کنیم و درجایی که واقعاً لازم است رأی مثبت و یا حتی منفی بدهیم و یا نظرات مان را شجاعانه منعکس کنیم؛ نباید خدای ناکرده رأی مثبت دادن صرفاً وسیله ای برای محبوبیت و کسب رأی مثبت دیگران باشد و یا رأی منفی ندادن از ترس رأی منفی گرفتن از دیگران! یادمان باشد که تمام عزت نزد خداست نه بندگان خدا.
رأی دادن مثبت به مطالب سایت های اصولگرای معروف و قدیمی، بدون خواندن کامل مطلب هم مشکلی ایجاد نمی کند و نباید این مسئله موجب شود تا مطالب وبلاگ ها یا سایت های شخصی را نخوانده رد کنیم، چرا که بسیاری از این مطالب واقعاً ناب هستند.
گاهی اوقات ممکن است یک رأی موجب برگزیده شدن یک مطلب رقیب و انتشار عمومی آن گردد و همان یک رأی ممکن است، عنوان مطلب ما را از ستون پربازدیدترین ها حذف نماید و البته یکی از مظاهر تقوای سیاسی این است که ما به تکلیف عمل کنیم نه به منفعت.
رعایت تقوای صنفی در گروه های افسران
تشکیل و کار کردن در گروه می تواند از جوانب مختلف مورد بررسی قرار گیرد، که به نظر می رسد با توجه به زمانی که از کار افسران گذشته، اکنون وقت مناسبی باشد تا تحلیل نسبی از وضع موجود داشت و همچنین چشم اندازبهتری برای آینده ی آن تعریف نمود.
تا کنون بیش از 100 گروه در این شبکه ی اجتماعی تشکیل گردیده است که بیشتر این گروه ها را می توان به چند دسته ی معدود تقسیم نمود. بیشتر این گروه ها در تعریف و عنوان دارای فصول مشترک و مترادف بوده و تنها تعداد اعضا و مطالب آن ها متفاوت است. کافیست سری به لیست گروه ها بزنیم تا متوجه شویم بیشتر گروه ها عموماً و به غیر از چند استثناء، حول این سه محورند: جنگ نرم، حمایت از ولایت، حمایت از دولت. گویی برخی افسران عزیز با رسیدن به هر حد نصاب لازم، برای تشکیل یک گروه، بدون این که نیازی به گروه باشد فوراً یک گروه تشکیل می دهند؛ متأسفانه بیشتر فعالیت در هر گروه نیز فقط با تشکیل دهنده ی آن است و با توجه به این که پرکردن یک گروه با مطالب مرتبط با نام گروه سخت است، مطالب بی ارتباط با گروه را نیز در همان محل منتشر می کنند و مدیران ارشد گروه ها از انتشار مطالب بی ربط در گروه از سوی سایر اعضای گروه ممانعت نمی نمایند، تا نکند موجب کدورت اعضا و کاهش تعداد آنها گردد.
با توجه به این مطلب از دوستانی که جدیداً گروه تشکیل داده و یا قصد تشکیل گروه تازه ای دارند، تقاضا می کنم حتماً نیاز به تشکیل گروه را مد نظر قرارداده و بعد اقدام به تشکیل و یا عضوگیری نمایند. پس از تشکیل گروه، خوب است که حتماً دامنه و هدف گروه برای سایر اعضا تبیین شده و آنان را به رعایت آنها هدایت نمود.
کلام آخر
ما افسران جنگ نرم باید بدانیم که برای این که بتوانیم محافظان خوبی برای انقلاب باشیم، ابتدا باید بتوانیم از خودمان و ناممان بگذریم و این که بتوانیم زیر عَلم گروه های دیگران و با از خود گذشتگی فعالیت مخلصانه داشته باشیم. ما باید بدانیم که این کسب امتیاز و محبوبیت و مقبولیت، همه و همه اگر از سر خودخواهی و هوای نفس باشند، زمانی ما را نیز چون برخی فعالان سیاسی به آنجا خواهد رساند که از قلت تقوی، در فتنه ها و انحرافات یا جزء آتش بیاران باشیم و یا ساکتین!
حواسمان باشد که ما مدعی هستیم که افسرجنگ نرمیم و حال این که اگر از همان ابتدا در جهاد نفس شکست بخوریم، نه تنها موجب خوشنامی برای انقلاب نخواهیم بود، که لکه ی ننگی برای آن بحساب خواهیم آمد، و اگر تقوای الهی را در این پهنه و همه ی ابعاد زندگی رعایت کنیم، نه تنها خودمان از نجات یافتگان خواهیم بود بلکه موجب نجات دیگران نیز خواهیم شد، ان شاءالله.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/16
3:11 ع
چند سالی است که مشکلات اقتصادی اروپا و آمریکا نه تنها مرتفع نمی شود بلکه روز به روز شدیدتر شده و از سویی چند سالیست که کشور ما نیز به لحاظ اقتصادی بر اساس دیده ها و البته آمار، تکاپوی بیشتری داشته است و به قول دولت حجم پروژه های عمرانی و میزان اشتغال و تولید علم و حجم صادرات و ... به شدت افزایش داشته است و به خصوص با اجرای هدفمندی یارانه ها انتظار می رفت که ارزش پول ما نسبت به سایر کشورها، به خصوص کشورهای تحت بحران، بیشتر شود، اما متأسفانه توقعات با واقعیات منظبق نشده و نه تنها ارزش پول ملی افزایش نیافته است، بلکه کاهش یافته و دچار تزلزل نیز گردیده است.
آنچه موجب نوشتن این سطور می شود این است که به عنوان یکی از کسانی که در بسیاری مواقع دانسته از فعالیت های دولت حمایت کرده ام اما قادر به درک این تناقضات نیستم و به این وسیله خواستم بگویم، همانطور که دولت نسبت به اعلام و معرفی موفقیت های واقعی خود تلاش می کند، لازم است در خصوص دلایل وقوع این مشکل نیز پاسخگو باشد، مردم دوست دارند بدانند چه اتفاقی افتاده است که پیش بینی ها و واقعیت ها کاملاً در جهت خلاف یکدیگر حرکت کرده اند! آیا آمارها اشتباه بوده یا تحلیل ها و یا خصومتی در کار بوده، مردم دوست دارند بدانند اگر دوباره دست هایی در کارند، این بار واقعاً و مستنداً معرفی شوند! مردم دوست دارند بدانند چرا با این که بازار سرمایه ی ایران اکنون موفق ترین بورس جهان معرفی می شود، اقتصاد ایران این قدر پویا نشده است که ارزش پول خود را نسبت به ارزش پول اقتصاد روبه پایین اروپا و آمریکا حفظ نماید. ما دوست داریم اگر قیمت دلار عمداً افزایش یافته تا از صادرکنندگان حمایت شود، شجاعانه اعلام شود و یا اگر قرار است با افزایش دلار مثلاً کسری بودجه ای جبران شود، آن نیز اعلام گردد، ولی حقیقتاً پاسخگو نبودن از هر پاسخی بدتر به نظر می رسد.
این مسئله دردآور است که دولت و ملت ما تحت تحریم قدخم نکند اما به این راحتی تاوان سنگینی برای افزایش قیمت ارز بدهد. خاطر نشان می کند که پاسخگویی دولت کمترین اقدامی است که مورد توقع است و گرنه مردم و سرمایه گذاران توقع دارند که دولت با ابزارهای خود نسبت به کنترل و مدیریت اقتصاد، موفق تر باشد. نگرانی ما از این است که با افزایش قیمت دلار، مواد اولیه بسیاری از صنایع نیز افزایش یافته و به تبع آن قیمت محصولات داخلی گران تر شده و موجب تورم داخلی گردد؛ نگرانی دیگر ما این است که این افزایش قیمت ارز، تمام زحمات مردم و دولت را در بحث هدفمندی یارانه ها برای رساندن قیمت ها به قیمت های جهانی زایل نماید.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.