89/10/20
11:43 ص
1- در تصویر زیر این سه نفر در کدام مورد باهم مشترکند؟
الف- هر سه اهل تشخیصند.
ب- هر سه مصلحت را خوب می فهمند.
ج- هر سه فدایی نظامند.
د- هر سه اصلا دنبال قدرت نیستند.
و- هر سه نفر ظرفیت باخت در انتخابات ریاست جمهوری را داشتند.
ه- این سه نفر در انتخابات دهم ریاست جمهوری اصلا یک هدف نداشتند.
ی- هر سه نفر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظامند.
2- کدام یک از این سه نفر مدیریت تمام پیروزی های جنگ با اوست و در شکستها هیچ نقشی نداشته است؟
راهنمایی: همونی که قصد داشت کشور رو مثل جنگ مدیریت کنه ولی حیف که نشد!!
3- کدام یک از این سه نفر همه ی کارهایش یک توجیه سیاسی دارد و حتی اگر از پستی به دلایل شخصی انصراف بدهد، برای آن یک دلیل سیاسی می تراشد؟
راهنمایی: همونی که می خواست رییس مجلس بشه گفت اصلا چرا رییس شورای امنیت ملی تو کار رییسش دخالت می کنه؟!
4- کدام یک 10 سال پیش بخاطر اظهارات آقازاده اش زیر سوال رفت؟
راهنمایی: همونی که شهدامون شهید شدنشون رو مدیون اونن.
5- کدام یک آقازاده ی فراری دارد؟
راهنمایی: همونی که می گه پسرم رفته تا درس پس بده و دکتراشو بگیره.
6- کدام یک عاشق تمام آقازاده های عالم به خصوص علی مطهری است؟
راهنمایی: اونی که هرصدایی از علی مطهری را تیتریک سایتش (خبرآنلاین) می کنه.
7- پدر آقازاده های ایران کدام است؟
راهنمایی: اونی که آقازاده اش سرورِ همه ی آقازاده هاست.
8- کدام یک بیشتر احمدی نژاد را دوست دارد؟
راهنمایی: همونی که در مناظره میخ شده بود بهش انگار هنگ کرده!|
9- کدام یک بصیرتش بیشتر است؟
راهنمایی: آنکسی که عینک نزده است.
89/10/20
8:6 ص
سرِصبح که می خواهی بروی سرکار، یک مجری که بیشتر شبیه گوجا، دوست ناامیدِ بنر، شخصیت کارتونی کودکی های ماست، تند و تند از گرفتاری ها و ضعف های کشور می گوید و نقایص ورزش و غیر ورزش را مدام یادآوری می کند و آه می کشد و مخاطب را افسرده و ناامید روانهی کار می کند.
قبلاً در همین شبکهی 1 برنامه هایی در صبحگاه پخش می شد که انسان را با نشاط می کرد، یادش بخیر آقایان واحدی و نظام اسلامی، مجریان صبح بخیر ایران، هر طوری که می توانستند مردم را برای یک روز کار بانشاط آماده می کردند و بعد از آنها هم آقایان شهیدی و خسروی برنامه های انتقادی- تحلیلی و البته با نشاطی را ارائه می کردند که توان ایجاد تعادل در انتقاد و نشاط در آنها، هنری بود که از سوی این دو مجری نخبه و بزرگوار انجام می شد ولی الان! یک برنامهی راکد، بی تحرک، ناامید کننده و انتقادی- نِقی که هیچ پیشنهاد و تحلیل علمی را هم اغلبا در پی ندارد و معمولا به بزرگ کردن شکستها می پردازد بدون اینکه برنامهای برای آینده ارائه نماید. چرا کسانی که کاری را که برایش حقوق می گیرند، بلد نیستند، اینقدر به خود اجازه می دهند در کار سایرین نق بزنند و توجهی هم به زمان انتقاد و اعصاب مخاطب نداشته باشند.
راستش را بخواهیم بگوییم، برنامه های صبحگاهی شبکه های 2 و 3 نیز وضعیت بهتری ندارند که چون سابقهی قبلی خیلی جالبی هم نداشته اند، به آن نپرداختم، ولی انگار صداوسیما نه درصبح و نه درغیرصبح، برنامهای برای نشاط و شادی مردم ندارد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/10/19
9:47 ع
سایت خبر آنلاین (منتسب به علی لاریجانی)،خبری کوتاه با عنوان "پسرشاه مخلوع خودکشی کرد" منتشر کرده و از خودکشی آقازادهی شاه نوشته و زیرش انبوهی از نظرات احتمالاً کاربران را درج کرده است، ولی از آنجا که بیشتر نظرات در باب آمرزش و حمایت و اظهار هم دردی و نفرین باعث و بانیان بود، در بسیاری از سایت ها به برگزاری مراسم عزای پسر شاه از آن یاد شده است. دوستانی که می خواهند اصل مطلب را ببینند به نشانی مراجعه نمایند. اما در باب این خبر مواردی به نظر می رسد که در ادامه می آید:
1- انتخاب کلمهی شاه مخلوع ، نشان از مظلومیت دارد که ترکیب این معنی با موضوع خبر و نظرات ذیل خبر، برگزاری مراسم عزا را کاملاً به ذهن متبادر می سازد.
2- از آنجا که آقای علی لاریجانی، علی مطهری، علی رضا بهشتی، سید حسن خمینی، مهدی و فائزه هاشمی و سایر آقازادههای مظلوم!، بارها و بارها به خاطر درک مشترک از ظلم به آقازادهها، دریک سنگر قرار گرفتهاند، و با توجه به اینکه مفهوم آقازادگی هیچ ربطی به سیاست افراد ندارد و درواقع ریشه در شأن سهم خواهی آقازادگان دارد، برگزاری مراسم عزا برای فرزند شاه از سوی سایر آقازادهها اقدامی پسندیده به شمار میرود.
3- در کمال حسن نیت اگر فرض کنیم که نظرات ساختار شکنانه در اینگونه مطالب، کار نگارندگان خبر نباشد، مطمئناً مسئولیت انتخاب، تأیید و درج آنها بر عهدهی خبرگزاری است نه این که خود را مفتخر بداند که اهل سانسور و فیلتر نیست و به این بهانه هر سزا و ناسزایی را درج نماید. درج نظرات مخالف، نشان از آزاداندیشی دارد و درج نظرات ساختارشکنانه و خارج از خطوط قرمز نشان از ساختارشکنی دارد. در هرصورت وقتی سایتی حاضر است برای خبر جانسوز فوت فرزند شاه، خطوط قرمز را نیز پشت سر بگذارد، نشان از اهمیت این خبر برای خبرگزاری دارد و چه باک که در چنین غم جانسوزی، به خبرآنلاین اتهام ساختار شکنی بزنند، مطمئنا در این گونه مطلب درج کردن، هزینه و فایده از قبل محاسبه شدهاند.
4- اگر فرض کنیم که تمام نظرات بدون سانسور یا حذف درج شده اند، گردانندگان سایت خبرآنلاین بدانند که بیشتر مشتریانشان از چه قماشی هستند، شاید کمی به خودشان شک کنند که البته مطمئناً چنین شکی هرگز اتفاق نخواهد افتاد چرا که آقای علی لاریجانی طی چندسال اخیر بارها ثابت کرده است که بیش از آنکه اصولگرا باشد، در پی منحرف کردن جریان اصولگرایی و یا خروج از این جریان به سمت اصلاح طلبی است که شواهدش در جریان فتنه و پس از فتنه، اظهر من الشمس گردید.
5- این که یک خبرگزاری پسرشاه خائن، به عنوان فردی که روی سفرهی دزدی و خیانت به مملکت بزرگ شده است و تازه خودکشی هم کرده، و هرگز هم اظهار ندامت نکرده را بتواند با درج چند نظر، اول مظلوم ایران بشناساند و تازه مظلوم تلقی نماید و محبوب! به لحاظ خبرگزاری واقعا ماهر است و البته غیر متعهد.
89/10/19
7:6 ع
آموختن احکام روزمره که معمولا مورد نیاز هر مسلمانی است، واجب بوده و مقلدین باید بر اساس نظر مرجع تقلید خود عمل کنند تا عبادتشان مورد صحت باشد. متأسفانه بسیاری از مسلمین یا دنبال آموختن احکام نیستند و یا مقید به انتخاب مرجع تقلید نبوده و در هر حکمی از یک نفر تقلید می کنند.
در ادامه مواردی را که مورد غفلت بسیاری از نمازگزاران، حتی برخی پیش نمازان واقع می شود بصورت کلی بیان می کنم، ولی توصیه می شود تا در این موارد نیز به رسالهی عملیه مرجع تقلید خود رجوع نمایید
1- حفظ سکون بدن در حین ایستادن درهنگام ِ تکبیرهالاحرام، قرائت و قیام متصل به رکوع
2- تلفظ صحیح مخرج حروف در قرائت نماز به نظر بسیاری از مراجع واجب است و بخصوص که تلفظ غلط در مواردی موجب تغییر معنی در لفظ نیز می شود، مثلاً اگر در بیان "الصمد" بجای "صاد"، "سین" تلفظ شود، معنی از کلمهی "بی نیاز" به "زباله" تغییر می یابد.
3- وصل به سکون و وقف در حرکت اشتباه است؛ مثلاً اگر کسی در پایان هر آیه وقف میکند، باید حرکت حرف آخر را سکون ادا نماید، اما اگر کسی آیات را پشت سر هم ادا میکند، باید حرکت انتهای هر آیه را قبل از وصل شدن به آیهی بعدی بیان نماید، مثلاً اگر کسی دو آیهی "الرحمن الرحیم" و "مالک یوم الدین" را جدا بخواند باید حرکت آخر هر آیه را سکون ادا کند و اگر بخواهد پشت سرهم بخواند، باید کسرهی انتهای رحیم را بگوید، یعنی بخواند "الرحمن الرحیم ِ مالک یوم الدین"
4- تغییر حرکت حروف در قرائت نماز اشتباه است که برخی اشتباهات رایج را بیان میکنم:
الف- بعضاً دوستانی که میخواهند قواعد قرائت را در نماز بیش از حد رعایت کنند، با ایجاد غلظت زیاد برای "راء" در "بسم الله الرحمن الرحیم"، کلمات "الرَحمن" و "الرَحیم" اشتباهاً "الرُحمن" و "الرُحیم" تلفظ می شوند.
ب- ادای بی دقت برخی کلمات موجب تغییر حرکت می گردد، به عنوان مثال کلمات "یوَم" و "کوَثر" به اشتباه "یوُم" و "کوُثر" خوانده می شوند و یا کلمهی "انْعَمْتَ" با شل ادا شدن به اشتباه خوانده می شود: "انَعَمْتَ"
4- رعایت مَدهای واجب در قرائت نماز، مثلاً در کلمهی "ضالّین" واجب است و میزان کشیدن مدها باید با سرعت عادی قرائت نماز فرد هماهنگ باشد.
التماس دعا
89/10/14
8:29 ص
اینتعویض 14 مشاور ریاست جمهوری انگار موجب سرو صدای برخی سیاسیون و سایتهای منتسب به افراد سیاسی مثل خبر آنلاین شده است که عمق حساسیتشان از نوع تیترشان "واکنش ها به دومین زلزله دولتی /بی خبری مشاوران از دلیل برکناری شان" هم مشخص است، اما چه کنیم که بعضی وقتها ناچاریم تا برای این بحثها هم وقت بگذرایم "
اولاً: هر مسئولی که از سمتی برکنار می شود، عرفا در صورت بی سمتی تا یافتن پست جدید و یا تا مدتی به عنوان مشاور منسوب می گردد.
ثانیاً: حوزه ی مشاوره یک حوزه ی کاملا شخصی و حتی خصوصی بوده و مشاوران بدون نیاز به نظرخواهی از هرجای دیگر به این سمت منسوب و یا معذول می شوند.
ثالثاً: تعداد زیاد مشاوران برکنار شده، نشان دهنده ی غیر سیاسی بودن ماجرا دارد.
رابعاً: کدام مسئولی برای عزل و نصب مشاورانش تاکنون از کسی کسب اجازه کرده یا به کسی توضیح داده که این دومیش باشد؟
خامساً: نوع عزل و نصب ها در دولت آقای احمدی نژاد همیشه موجب تعجب و بدور از هر گونه تکلفی بوده است و اصلا عقیده ی رییس جمهور و یکی از شعارهای انتخاباتی وی همین بوده که کسی نه از مسئولان زیر دستش حمایت بی جا کند و نه تعارف داشته باشد.
سادفشطاً!: این مورد را خودمانی (طنزی) می گویم، وقتی مشاور قدر قدرتی (مانند ر-م) که در تمام حوزه ها تخصص دارد و نمی تواند هم مشاوره ندهد و اصالتا و ذاتا مشاور است و همواره اختیاری، عمدی، سهوی، درگوشی، تریبونی و... در کنار همهی افراد از هر قشری مثل طلبه، هنرپیشه، سیاسی، نخبه و رییس جمهور، چه بخواهند و چه نخواهند مشاوره می دهد، چه نیازی به مشاوران تک تخصصی وجود دارد؟!!!
89/10/14
1:0 ص
در ابتدا باید بگویم که احتمال بروز اشتباه در هر سیستم الکترونیکی با توجه به خطاهای نرم افزاری و سخت افزاری متعدد و ممکن، وجود دارد و به همین لحاظ هر سیستمی نیازمند کنترل و سرویس به موقع، همچنین تعبیه سیستمی برای اصلاح اشتباهات به خصوص در مورد مسائل مالی می باشد.
یکی دوهفته پیش دوتا از دوستان گفتند که از عابربانک مبلغی پول گرفته اند که 5000 تومانش کم بوده و فوراً رفتند بانک و اطلاع دادند ولی متصدی مربوطه گفته بود، هیچ کاری نمی تواند بکند؛ خیلی جدی نگرفتم تا 4 -5 روز پیش از عابربانکی پول گرفتم و 7000تومانش کم بود، در حالی که رسید صادره رقم درخواستی را تایید کرده بود؛ رفتم داخل بانک و یکی از کارمندان بانک که اتفاقاً آشنا هم بود بعد از کلی احوال پرسی گفت که چون مسئول عابربانک 2-3 روز مرخصی است بعداً خودش با من تماس می گیرد و چون دیدم خبری نشد، چند روز بعد رفتم بانک و مسئول محترم عابربانک رفت یک رول از تاریخ مورد نظر را آورد و باز کرد وگفت: دستگاه می گوید که به شما مبلغ مورد نظر را داده است در صورتی که اگر دستگاه به اشتباهش واقف بود که مرتکب اشتباه نمی شد، کارمند عزیز بانک گفت که دستگاه اشتباه نمی کند و ممکن است زیاد بدهد ولی کم نمی دهد، من هم گفتم که همین یعنی پس دستگاه اشتباه هم می کند، و کارمند گفت که اگر هم اشتباه کند بالاخره چند درصد اشتباه طبیعی است و هیچ کاریش نمی شود کرد؛ خلاصه مجبور شدم که خودم را معرفی کنم و گفتم که من خودم بازرس یک ارگان دولتی هستم و بازرس مالی شرکت خصوصی نیز بوده ام، اینجا بود که معاون بانک که حواسش پیش ما بود، از پشت میزش گفت که ما کاستهای دستگاه را باز می کنیم و پولها را می شماریم و اگر زیاد باشد که بعید است، به شما خبر می دهیم، والان چند روزی است که قرار است به من زنگ بزنند!
هم اکنون با افزایش استفاده از عابربانکها همچنین مستهلک شدن آنها، احتمال اشتباه نیز بیشتر شده است و ضمن اینکه سرویس و تعمیر به موقع آنها به منظور کاهش ضریب خطا ضروری به نظر می رسد، نبود یک فرایند و راهکار مصوب برای رفع اشتباهات عابربانکها، فاقد هرگونه توجیهی است، و با توجه به این که همیشه امکان مراجعه حضوری به همان بانک وجود ندارد، این فرایند باید طوری طراحی شود که امکان ورود به آن از طریق سایر عابربانکها، یا از طریق اینترنت وجود داشته باشد.
هم اکنون مردم برای هر کارت بانکی هزینه پرداخت کرده و بانکها نیز از موجودی آنها استفاده می کنند، لذا وظیفهی بانکها است که نگذارند نقص در دستگاههایشان موجب ضرر و خسارت به مردم و اتلاف وقت آنها گردد.
89/10/13
8:8 ع
نوشته ی حسین قدیانی به قوه ی قضاییه در مورد محکومیت کاوه اشتهاردی در اثر شکایت مهدی هاشمی:
قشنگی ژورنالیسم حکم می کند که تیتر می زدم: “لطفا به کاوه اشتهاردی شلاق بزنید” اما جذابیت عدالت از مسخره بازی های ژورنالیستی بهتر است و قوه قضاییه بهتر است به کاوه اشتهاردی شلاق نزند. شلاقی اگر دارد دستگاه قضایی، همان به که خرج تن سران فتنه شود. اگر این کار به مصلحت دستگاه قضایی نیست، شلاق زدن به تن کاوه فرزند شهید هم به مصلحت قوه قضاییه نیست. اصلا حالا که همچین است، حضرات باید در مورد همه عدالت را فدای مصلحت کنند. لطفا به کاوه اشتهاردی هم شلاق نزنید و اگر مهدی هاشمی چیزی به شما گفت، بگویید؛ هنوز مصلحت نیست کاوه فرزند شهید شلاق بخورد! بگویید؛ هنوز وقتش نشده! بگویید؛ کاوه به زودی شلاق می خورد! حضرات دستگاه قضا! لطفا اینجا هم بگویید؛ هنوز رهبر به ما امر نکرده! اینجا هم پای ولایت را به جای آبادی عدالت به لم یزرع مصلحت بکشانید! گیرم کاوه اشتهاری به عدالت باید شلاق بخورد؛ حالا چه اشکالی دارد؟ اینجا هم عدالت را قربانی مصلحت کنید و در این کار از “آقا” مایه بگذارید! کسی هم چیزی به شما گفت، بگویید؛ “ما گوش به فرمان رهبریم”. لطفا هنگام برخورد قضایی با بچه حزب اللهی ها هم، شما که اینقدر ماشاء الله هزار ماشاء الله ولایت پذیر هستید، نظر “آقا” را جویا شوید. لطفا هنگامی که عالیجناب راس فتنه حسین شریعتمداری را به محاکمه می کشانید، اینجا هم از ولایت استعلام کنید! راستی که شاید “آقا” راضی نباشد به شکایت مشتی فراری، مشتی فتنه گر، بچه حزب اللهی ها یکی یکی دادگاهی شوند. واحیرتا! ما آمده ایم از دادگاه جمهوری اسلامی دفاع کنیم و یا در همین دادگاه محاکمه شویم؟! کاش حسین شریعتمداری از جمهوری اسلامی اندازه شیرین عبادی سهم داشت! کاش کاوه اشتهاردی در جمهوری اسلامی اندازه مهدی هاشمی سهم داشت! کاوه اما بابا ندارد که از او دفاع کند. بابای کاوه سال هاست که به شهادت رسیده است. بابای کاوه رئیس مجمع تشخیص مصلحت هیچ کجا نیست. بابای کاوه فوق فوقش یک شهید است… هی داد بیداد! آن از حاج حسین، آن از مدیر مسئول روزنامه جوان، آن از مدیر مسئول روزنامه وطن امروز، آن از احضار این حقیر، آن از بستن وبلاگ افسران جنگ نرم، و این هم از شلاق خوردن کاوه فرزند شهید. مطالبه محاکمه سران فتنه دارند ملت از دستگاه قضا یا خواهان شلاق خوردن کاوه اشتهاردی اند؟ آقایان! لطفا به کاوه اشتهاردی شلاق نزنید. او به اندازه کافی شلاق خورده. من می دانم. من آمار شلاق هایی که کاوه بعد از شهادت پدر از این و آن خورده را دارم. کاوه مدرسه می رفت، زخم زبان، شلاق می زدند که؛ کاوه فرزند شهید است و می رود مدرسه شاهد که تخته سیاهش با یک دکمه کار ماشین لباس شویی را هم انجام می دهد و معلمانش را از “آکسفورد” آورده اند! کاوه رفت دانشگاه، گفتند؛ با سهمیه رفته. رفت سر کار، گفتند؛ با سهمیه رفته. نفس کشید، گفتند؛ بنیاد شهید به بچه های شهدا با همکاری سازمان هواشناسی اکسیژن بیشتری می دهد! بی کار شد، گفتند؛ بچه شهید بی کار است! مدیر مسئول روزنامه ایران شد، گفتند؛ سهمیه داشته! و من مانده ام این بار با کدام سهمیه کاوه اشتهاردی باید شلاق بخورد؟! کولر و یخچال و ماشین و خانه و مبل و کوفت و زهرمار، کم سهمیه بود که به فرزندان شهدا دادید؟ آیا سهمیه یک فرزند شهید که در فتنه “عمار” بود و روشنگری کرد، شلاق است؟! کاوه شلاق زیاد خورده، لطفا به احترام مصلحت، بر اندام او شلاق عدالت نزنید. شلاق، شلاق، شلاق… هر سهمیه ای که شما به ما دادید، از شلاق بیشتر تن ما را سرخ کرد! نه فقط سهمیه کولر و یخچال برای کاوه، جای پدر نمی شود، سهمیه شلاق هم برای مدیر مسئول روزنامه ایران جای خالی پدر را پر نمی کند. آری، کاوه اشتهاردی فرزند شهید است اما این مهدی هاشمی است که پدر دارد. مهدی هاشمی نفوذ دارد ولی پدر کاوه اشتهاردی به شهادت رسیده است… آهای شهدا! خوب شد که همان بعثی ها شما را کشتند و الا اینجا باید از بعضی ها شلاق می خوردید و در عین حال از عدالت از شلاق بر تن ظالم دفاع می کردید. هی شهدا! “جنگ تحمیلی” شما، پیش “جنگ تحلیلی” ما بازی دست گرمی بود! که ما اینجا باید عمار باشیم و از علی دفاع کنیم و بر فتنه گران بخروشیم و با شکایت دزد سر گردنه که سخت هیز و چشم چران است، شلاق بخوریم و بعد، از قوه قضاییه عذرخواهی کنیم که چرا و به چه حقی “عمار” بودیم؟!… و چرا “تو” گفتیم به مهدی هاشمی که “بابا” دارد؟!… و من این بار با دنیایی اشک با دلی پر از غصه با چشمی خسته و به خون بسته می خواهم بنویسم؛ “بابای ماست خامنه ای”.
89/10/11
11:34 ص
صراط نیوز نوشت- مشاور امنیتی در دولت ریگان و از عناصر نومحافظه کار طرفدار براندازی جمهوری اسلامی ایران تاکید کرد: جنبش سبز از 2009 شروع نشد بلکه به اواسط دهه 1980 میلادی برمی گردد.
مایکل لدین طی سخنانی در بنیاد نومحافظه کار FDD با موضوع مقابله با تهدید ایران اظهار داشت: تا آنجا که من می دانم سرویس های خارجی فعال در ایران از اواسط دهه 1970 تاکنون همگی تحلیل های غلطی راجع به این کشور داشته اند و تقریباً تمام پیش بینی های این سرویس ها شکست خورده است.
وی افزود، ما روزی خواهیم نشست و در مورد تاریخ پنهان جنبش سبز صحبت خواهیم کرد و همه شما خواهید گفت که جنبش سبز از 2009 شروع شد. اما من به شما بگویم که ما می دانیم و می توانیم مستند کنیم که این ریشه این حرکت به اواسط دهه 1980 برمی گردد که در طول مراحل مختلف تکامل پیدا کرده است.
وی در این جا صحبت های خود را متوقف کرد و گفت: من حرف های بیشتری در این مورد برای گفتن دارم اما همین جا صحبتم را قطع می کنم(!)
به گزارش صراط نیوز لدین در این سخنرانی خواستار تمرکز روی وقایع داخلی ایران شده است.
تاکید مشاور امنیتی دولت ریگان به اواسط دهه 1980 میلادی به عنوان نقطه آغاز فتنه سبز (اپوزیسیون شبه مذهبی و این بار از درون جمهوری اسلامی)، در واقع اشاره به سالهای 63 تا 67 است که طی آن تحرکات باند مهدی هاشمی- در پوشش نام آقای منتظری- شدت یافته بود.
لدین البته در میانه سخنرانی کلام خود را قطع می کند و می گوید «من حرف های بیشتری در این مورد برای گفتن دارم اما همین جا صحبتم را قطع می کنم». با این حال آنچه این اظهارات مبهم را اندکی شفاف می کند، اظهارات 6 مهر 89 لدین در گفت وگو با رادیو فردا می باشد. وی در آن گفت وگو فاش کرد با دفتر میرحسین موسوی و برخی اطرافیان وی به هنگام نخست وزیری موسوی در ارتباط بوده است.
لدین در مصاحبه با رادیو فردا ضمن اشاره به ماجرای گسیل هیئتی مخفیانه از سوی آمریکایی ها به ایران (مک فارلین) می گوید: من به هیچ وجه به وجود افرادی معتدل در حکومت ایران اعتقاد نداشتم. آنچه که من به آن اعتقاد داشتم، وجود افرادی است که خواهان رابطه با آمریکا بودند. این افراد چه کسانی بودند؟ کسانی که ما با آنها وارد گفت وگو شدیم. افرادی از دفتر نخست وزیری بودند، از دفتر میرحسین موسوی و اطرافیانش. من فکر می کردم اگر قرار است با کسی در ایران گفت وگو شود اینها کسانی هستند که باید طرف صحبت باشند.
وی در عین حال ایده مذاکره با ایران را در کل ایده دیوانگی محض توصیف کرد و گفت در کل تصمیم ما تصمیم غلطی بود.
لدین درباره موقعیت آن روز خود می گوید: من نقش یک پیک را داشتم و پیام ها را منتقل می کردم. در جلسات شرکت می کردم و پیغام ها را از کاخ سفید به بقیه منتقل می کردم و برعکس.
وی همچنین درباره ملاقات آن روزگارش با شیمون پرز نخست وزیر اسرائیل توضیح داد: من هیچ وقت از او نخواستم به ایران سلاح بدهد. آن چیزی که من از او خواستم این بود که کسانی را معرفی کند که به مسائل داخلی ایران اشراف داشته باشند. و اگر چنین کسانی را می شناسد، آیا حاضر هستند در این مورد با ما وارد بحث شوند؟
یادآور می شود برخی عناصر حاضر در دولت موسوی- کسانی نظیر محسن سازگارا- پس از ایفای نقش های خائنانه در طول 25 سال گذشته طی چند سال اخیر از کشور گریختند و مدیریت شاخه خارجی براندازی و آشوب را به دست گرفتند. در این تیم، کسانی چون بهزاد نبوی، سعید حجاریان، محسن امین زاده، تاج زاده، عبدی، موسوی خوئینی ها نیز کما بیش فعالیت می کردند و طیفی از آنها با گروهک های نفاق نظیر نهضت آزادی، منافقین، جبهه ملی و... نیز مرتبط بودند.
به گزارش صراط مایکل لدین از عناصر محافل نومحافظه کاری چون آمریکن اینترپرایز- موسسه پردازشگر استراتژی قرن جدید آمریکایی برای قرن 21- است که مشاور مک فارلین نیز بوده و از موسسات انستیتو یهودی برای امور امنیت ملی (Jewish Institu for National Security) است. او همچنین در جریان آشوب های سال گذشته در ایران، از حامیان تندرو و رادیکال جریان سبز بود و برای این جریان نسخه پیچی می کرد.
89/10/9
1:7 ع
آدم از سران فتنه باشه، ممنوع الخروج هم باشه، بعد برای نامزدشدن ریاست جمهوری شرط هم بذاره! دقیقا مثل اینه که، موشه تو سوراخ نمی رفت بعد جارو به دمش بسته بود! یا بعضی ها از ترس مردم نمی تونن بیان تو خیابون بعد برای ریاست جمهوری شرط هم می ذارن! بعضی ها قانون رو به سخره گرفتن، اونوقت می خوان مجری قانون هم باشن! بعضی ها 13 میلیون رأیشون رو نتونستن 8-9 ماه حفظ کنن، بعد الان مدعی رأی همه هستند! بعضی ها هیأت دولتشون، هیأت دشمن شدن، اونوقت خودشون دوباره می خوان رییس هیأت دولت هم باشن! بعضی ها رو تو ده راه نمیدن، بعد سراغ خونه ی کدخدا رو می گیرن! بعضی ها دزد حیثیت ممکلتشون بودن الان پررو و طلبکار هم هستن! بعضی ها دولا دولا سوار شتر خیانت شدن، الان فکر می کنن کسی ندیدتشون! بعضی ها شریک دزدن می گن رفیق قافله ایم! بعضی ها آتش روشن کردن، دودش رو نمی تونن تحمل کنن تو چشم بقیه فوت می کنن! بعضی ها چاله کندن، الان ته چاه جیغ می کشن! بعضی ها آب و گل کردن، نتونستن ماهی بگیرن، طلبکارن! بعضی ها سرشون هنوز تو آخور نظامه، شیرشو به دشمن می دن! خلاصه، موشه تو سوراخ نمی رفت ....
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/10/8
7:36 ع
چندی پیش آقای مشایی گفتند که موسیقی انحرافی قطره ای از دریای بیکران موسیقی است و کسانی هستند که موسیقی را نمی فهمند و می گویند حرام است، این جملات علی رغم اینکه به موسیقی انحرافی نیز اشاره کرده بود ولی موجب ناراحتی کسانی شد که موسیقی را کلا حرام می دانند. بنده بر این باورم که، این که موسیقی کلاًحرام است و یا حرام و حلال دارد، دعوایی است فقهی و ورود مقلدان به آن کار اشتباهی است، و کلاً ورود آقای مشایی به عرصه ای که تخصصی در آن ندارد را نمی پسندم، به خصوص این که با بی احترامی (آن هم به برخی مراجع) نیز توأم گردد، ولی با توجه به این که توضیحات آقای مشایی تا حد زیادی برداشت ناصحیح جملات قبلی ایشان را اصلاح می کند، کل مطالب منتشره را که از سایت نهال نیوز برداشت کرده ام تقدیم می کنم:
وی افزود : یکی از آن ویژگی ها، مقوله موسیقی است. درست است که در غرب، موسیقی های منحط وجود دارد. اما در همان نقطه از جهان، از دیر باز موسیقی های آموزنده و معنا دار هم وجود داشته است.
مشایی افزود : موسیقی های که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، می تواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی، از آن لذت ببرد.
مشایی اضافه کرد : در غرب موسیقی هایی که گاهی یک ملت را نجات داده و حتی یک مجموعه فکری را به سمت صحیح هدایت کرده، کم نبوده است".
رییس دفتر رییس جمهوری ادامه داد : "چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را که اعتبار موسیقی است – چنین خوار و ذلیل کنند؟ موسیقی باید برای اهداف متعالی باشد آن وقت موسیقی را می توان پاک و مقدس نامید.
وی افزود : مگر سرودهای انقلاب و مارش جنگ را فراموش کرده اید؟! هم اکنون سرودهای اوایل انقلاب، ما را به یاد آن دوران می اندازد؛ من قاری قرآن هستم، ما قرآن را در دستگاه های موسیقی عربی می خوانیم؛ نهاوند، حجاز و راست، اینها دستگاه های موسیقی است.
مشایی تاکید کرد : فردی که موسیقی را نداند ممکن است هر حرفی راجع به آن بزند.
وی ادامه داد : مسابقات قرآن در قسمت های تجوید، صوت و لحن برگزار می شود، لحن همان نغمه است؛ شما در هر دستگاهی نمی توانید حماسه سازی کنید.
مشاور و رئیس دفتر رئیس جمهور با بیان اینکه این عالم پر از نغمه های بی کران است، اظهار داشت: نغمه، مخلوق و موجود است و "نغمه سرا" کاشف نغمه محسوب می شود و خالق آن نیست.
وی خطاب به برخی مداحان گفت: ای مداحی که از آهنگ مطربان می خوانی و به آنها فحاشی می کنی، آیا این نشانه مردانگی است؟
مشایی در ادامه تاکید کرد: فرهنگ فقط و فقط زمانی ارزش پیدا می کند که محصول آن هنر باشد، چرا که هنر نشانه ی تعالی فرهنگ و باور است.
رئیس کمیسیون فرهنگی دولت با اشاره بر اینکه هنر باید محصول شیره جان، که همان عشق است باشد، تصریح کرد: موسیقی صحیح موجب خیزش روح و عامل حرکت آن به سمت اوج است.
وی اظهار عقیده کرد که غیر از موسیقی لهوی، موسیقی های حرام دیگری نیز وجود دارند. هر چیزی که عزت انسان را بشکند حرام است؛ موسیقی هایی هم که عزت انسان را بشکند و انسان را پست کند حرام است.