91/5/23
7:42 ع
امروز مطلبی خواندم که علی رغم این که به صورت گروهی و به ایمیل شخصی من هم ارسال شده بود ولی با توجه به وقاحت آن صلاح دیدم تا مستقلاً به آن بپردازم، عنوان مطلب این بود: مقصر کیست؟ در این مطلب مطلع کلام این بود که گرانی ها و مشکلات کشور ناشی از مردم است و این که مردم چنان که باید با دولت همکاری نمی کنند.
در پاسخ به این مطالب ابتدا عرض می کنم که مردم کشورم را پای این نظام بسیار محکمتر از آنچه که برخی معرفی می کنند می دانم و البته این مسئله را خود مردم بهتر از هر کسی دیگر در جنگ و تحمل تحریم ها و مبارزه با فتنها و حضور در انتخابات و حمایت از مواضع نظام اثبات کرده اند. در بسیاری از همان کشورهایی که مردمش را هم یار حکومت کشورشان می دانند، با گران شدن 5% از یک جنس و یا یک تورم 4 درصدی اعتصابات خیابانی به راه می افتد و حال این که مردم کشور عزیز ما در حمایت از نظام خویش بسیار پایمردانه سختی ها را تحمل کرده اند. همین همکاری و استقامت مردم ایران عزیز است که کاسه ی صبر دشمنان را لبریز نموده است. البته حقیر نیز برخی فرهنگها را موجب آشکار تر شدن مشکلات کشور می دانم ولی نه مقصر اصلی بروز اختلالات.
به عنوان مثال وضعیتی که برای مرغ حاصل شد نتیجه ی سوء مدیریت و عدم استفاده ی مناسب از ابزار واردات و تنظیم بازار می دانم و البته در رتبه های دست چندم، مردم نیز به سهم خودشان مقصرند چرا که با گران شدن و یا کمبود یک جنس رغبت بیشتری به خرید آن پیدا می کنند و این مشکل را نیز در بیشتر نمونه ها به مسئولان معطوف می دانم چرا که در این گونه مسائل باید مسئولان، مردم را از راهکارهای خود مطلع نموده و اعتماد مردم را با مدیریت صحیح ثابت کنند، اما در حال حاضر وقتی چیزی گران یا کمیاب می شود چه کسی است که از برگشت پذیری آن اطمینان داشته باشد، اصلاً همین که سوءمدیریت ها را تقصیر تحریم ها بدانیم موجب می شود تا مردم گرانی و کمبود را ناشی از کمبود واقعی و قحطی بدانند و حال این که اگر همان ابتدا بیایند بگویند علت گرانی مرغ تعلل در واردات دان مرغ است و بعد بگویند چه کار برای جبران وضعیت موجود در واردات مرغ و دان مرغ کرده اند و البته این وعده ها به صورت مناسب تحقق یابد مطمئناً مردم کشور نیز به بازار هجوم نمی برند جنسی را بخرند که یک ماه دیگر قیمتش دوباره به حالت عادی بر می گردد مگر از اضطرار، در این صورت احتکار هم موجب ضرر محتکرین می شود و بهترین راه برای کنترل و منکوب کردن محتکرین مدیریت صحیح کشور است تا اولاً تنگنایی برای جولان مفسدان و محتکران ایجاد نشود و ثانیاً در اثر ایجاد تنگنا مردم به سرعت عمل و مدیریت دولت اعتماد داشته باشند.
قویاً اعتقاد دارم نباید عامیانه از یک مسئله با دلایل علمی صحبت کرد چرا که مثلاً آن طوری که نگارنده تعداد زیاد مرغداری ها را نشانی از بی انصافی مرغداری ها در این وضعیت معرفی کند، در حالی که به هیچ وجه نبود دان مرغ نمی تواند با تعداد زیاد مرغداری ها قابل حل باشد، بلکه ورشکستگی این حجم مرغداری در اثر همان سوءمدیریت موجب علاقه ی کمتر به تولید مرغ در دوره های بعدی و گرانی و کمبودهای طولانی می شود.
در مطلبی که خواندم با اشاره به شلوغ بودن فروشگاه ها و رستوران ها و افزایش خودروهای لوکس اینچنین نتیجه گیری شده بود که مردم ما طماع هستند و ناشکر و حال این که تمام این دلایل اصلاً قابل استناد نیستند چرا که اولاً تمام طبقات جامعه قادر به رفتن به رستوران و داشتن خودروهای لوکس و حتی خودروهای ساده نیستند و بسیاری از افراد نیز فقط در فروشگاه ها حضور می رسانند و چه بسا به نان شب نیز محتاج باشند و فروشگاه برایشان نمایشگاه باشد و البته چشم و هم چشمی در همه ی طبقات وجود دارد اما این گونه مؤثر نشان دادن چشم و هم چشمی را در مشکلات کشور تنها ناشی از نادیده گرفتن سوء مدیریت ها می دانم.
وقتی در سطح کلان کشور دیگران را مقصر گرفتن این چنین شیوع می یابد دیگر در سطح جامعه چه توقعی است وقتی به جای این که کادر اقتصادی را مقصر بدانند، تحریم ها، دستان پشت پرده، وزارت اطلاعات، بی مدیریتی استانداران و در نهایت مردمی را که به بازار می روند را مقصر معرفی کنند!!
اکثریت مردم ایران می دانند که دلیل تحریم ها پایبندی به اصول اسلام و انقلاب است و کسی از این تحریم ها احساس شکست نمی کند بلکه مردم به تحریم ها عادت کرده اند و فرق تحریم و سوءمدیریت را نیز به خوبی می دانند. اصرار دولت به توزیع مبلغ یارانه بین مردم به نحوی که تمام مبلغ ناشی از صرفه جویی و بیش از آن بین مردم توزیع شود، خود از دلایل افزایش نقدینگی و تورم است و هدفمندی نیست که موجب تورم شده است بلکه عدم توان دولت در مدیریت نقدینگی و امکان جذب آن موجب افزایش قیمت ارز و دلیل این تورم هاست. البته وقتی مردم می بینند پول شان روز به روز بی ارزش و بی ارزش تر می شود و بانک هم مثلا 7% به ایشان سود می دهد، شاید به ناچار و البته به زعم شما از طمع، تمام سرمایه شان را می روند ارز و سکه می خرند و دولت هم نه تورم و نه قیمت ارز را کنترل می کند و نه راهی برای سرمایه گذاری متناسب با این تورم پیش پای مردم می گذارد.
بازهم در انتها اصرار دارم تا حساب تحریم و سوء مدیریت را از هم جدا کنیم و هر یک از احزاب با سیاسی کاری این که این دو را پای همدیگر ننویسند. جایی که تحریم مؤثر است از مردم بخواهیم تحریم را تحمل کنند و خودمان در جهت جایگزینی روشهای دیگر بکوشیم و در جاهایی که سوء مدیریت ایجاد مشکل کرده است از مردم عذر بخواهیم و اعتمادشان را جلب کرده و بخواهیم تا با تحمل مسئله فرصتی کوتاه برای جبران بدهند.
عین مطلبی را که این پست در پاسخ به آن نگاشته شده است را در ادامه ی مطلب تقدیم می کنم:
ادامه مطلب...
91/5/22
7:0 ع
شاید یادتان باشد، خیلی وقت پیش، وقت کشتی 5 دقیقه بود که در وسط آن یک وقت استراحت تعبیه شده بود. آن موقع امتیاز دو نیمه از هم مستقل نبود و کسی که امتیازش در پایان 5 دقیقه بیشتر بود برنده اعلام می شد و ایرانی ها که فنون متنوع و امتیاز آور کشتی را بلد بودند جایگاه بهتری داشتند و کشتی هم زیبا تر بود. آن موقع هر کشتی گیر سعی می کرد فاصله ی امتیازش را با حریف بیشتر کند و اختلاف فاصله ی 10 تایی هم باعث ضربه فنی می شد و بعضاً یک کشتی بلد با یک خاک، چند فیتیله و بارانداز چاشنی می کرد و حریفش را ضربه می کرد، اما کم کم فیلا برنامه ی کشتی را عوض کرد. آن را به سه راند تبدیل کرد که امتیازات هر یک مستقل از هم باشند و در صورت تساوی در پایان هر تایم، با کلینچ امتیازی بین دوکشتی گیر جابجا می شود که عامل اصلی در این امتیاز برخورداری از شانس بیشتر است. در سیستم جدید دیگر کسی به دنبال امتیازات بالا و فنون زیبا نیست، اکنون بیشتر کشتی گیران دنبال این هستند که یا با هل دادن و یا با یک خاک ساده، تنها یک امتیاز از حریف بگیرند و سپس در لاک دفاعی فرو روند و اگر همین دو کار را هم نتوانند منتظر بمانند تا قرعه ی کلینچ یک شانس به ایشان هدیه کند.
اکنون کشتی گیران ایرانی شاید تنها کشتی گیرانی هستند که پرچم کشتی اصیل را افراشته نگه داشته اند و هنوز از فنون متعدد در جهت کسب امتیاز استفاده می کنند. اکنون کشتی ایران بهای این پایبندی به کشتی اصیل خویش را به بدترین شکل می دهد. کشتی گیران ایرانی در این شیوه زودتر خسته می شوند چون بیشتر حمله می کنند و امتیازات بالایشان در یک تایم به دردشان نمی خورد و وقتی که حتی یک امتیاز عقب می افتند با یک کشتی بسته، دفاعی و نفس گیر مواجه می شوند و از همه بدتر با رقبایی مواجه می شوند که کشتی گیر نیستند و فقط با ضدکشتی گیری، شانس و توان بدنی امتیاز می گیرند. اکنون کشتی ما در عین توانایی نمی تواند جایگاه مناسبش را حفظ کند، در این سیستم حتی یک امتیاز اشتباه در کشتی کار را برای ما غیر قابل بازگشت می کند و این درد یقیناً برای غیر کشتی بلدان این قدر دردناک نیست.
نگاهی به ورزش تکواندو که آن هم در سه وقت دنبال می شود نشان می دهد که جمع امتیازات در وقت های مختلف موجب گردیده است تا تکواندو کارانی موفق باشند که تهاجمی و با فنون بالا و امتیاز آور مبارزه می کنند و در این سیستم تکواندو کاران دفاعی به هیچ وجه ایمن نیستند مگر در همان حین دفاع بتوانند در عوض یک امتیاز، چند امتیاز کسب کنند و این دقیقاً همان چیزی است که مورد نیاز کشتی است.
این وضعیت که بر کشتی جهان و کشتی ما می رود حاصل عدم دستیابی ایران به عنوان خاستگاه اصلی کشتی به جایگاه های تصمیم گیری و تعیین کننده در فیلا است که موجب کسل کننده شدن کشتی و تضعیف جایگاه کشتی بلدان ایرانی شده است. امروز وزارت ورزش باید با تمام هر چه که در توان دارد سعی کند به این جایگاه ها دست یابد و کشتی را از این حالت مرده و بی روح بیرون آورد و این تنها راه است، و در صورتی که ما هم مانند بسیاری از کشورها به کشتی های دفاعی، مبتنی بر استقامت بدنی (به جای سرعت و تکنیک) و تک امتیاز روی آوریم عملاً اصالت کشتی ایران را خاک کرده ایم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/5/21
1:5 ع
امشب شب قدر است و من بی قدر، دربه در بدنبال قدر. بی قدری من به اندازه ی گناهانم سنگین است و به اندازه ی غفلتم وسیع. امشب مقدر می کنند عافیت را برای کسانی که قدر خود را دارند و قدر امشب را می دانند، پس خدایا عافیت جسم و جان و ایمان را مقدرم کن.
امشب اشک می شوید چشم و دل را، امشب آخرین فرصت و اولین رخصت یکسال است. امشب هر گلی یا گلی بزنیم به سر خودمان زده ایم. امشب شب قرآن است، شب کتاب خدا، شب نماز و شب دعا؛ امشب شب تفکر است و حسابرسی و انابه؛ امشب شب خضوع است و خشوع؛ امشب شب بخشیدن است و بخشیده شدن؛ امشب شب شفا است و شب رجا؛ ای خدای شب قدر! امشب به میزان بی مقداریم، قدرم بخش؛ خدایا این شب را شب حیات خوبی ها و شب ممات بدی هایم قرار ده؛ خدایا شبت آن قدر قشنگ است که ای کاش هرگز تمام نمی شد. خدا خدا خدا، گویی امشب پرده را کنار زده ای و روبرویمان نشسته ای؛ انگار خدای بزرگ واقعا به پایت افتاده ایم؛ خدایا از تو می خواهم آن نگاه مهربانت را همیشه بر من بدوزی اگر چه بدجنس و اهل فسقم. خدایا از تو می خواهم بهشت عطوفتت را درک کنم نه دَرکِ عقوبتت را. خدایا سلول سلولم تو را می خواند و می خواهد که از سلول نفس نجاتم دهی. خدایا عشقت را مدام در جام جانم لبریز کن تا همیشه بنوشم آنچه را که امشب می نوشانیم. خدایا امشب شبیست که فرشته ها بد و خوبت را ناز می خرند و نیاز می دهند؛ خدایا در این شب بقایم را بگیر و فنایت را نصیبم کن. خدایا نمازِ ناز و نیاز را روزی هر روز و شبم کن و حیات را نصیبم کن چه به عافیت و چه به شهادت؛ خدایا از حضورت هرگز غایبم نکن که تلخی غیبت از حضورت را عمریست چشیده ام اگر چه شیرینی حضورت را نیز لایق خود نمی دانم، ولی خدایا! امشب شب قدر است و می دانم که بی قدرو اندازه می بخشی حتی بی مقداری چو من را.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/5/21
11:14 ص
بعضی وقت ها می نویسم چون کس دیگری نمی نویسد و یا آنچنان که شایسته است به آن پرداخته نمی شود، ولی از صمیم قلب عرض می کنم که اگر چه تکواندو کاران کشورمان نتوانستند آنچنان که باید با دست پر بازگردند، اما واقعاً از نظر اخلاقی در دنیا نظیر ندارند. آن قدر این تکواندو کاران در مبارزات خود جانانه و با اخلاق عمل کردند که حریفانشان حتی اگر برنده بودند نمی توانستند دست ایشان را به نشانه ی برندگی بالا نبرند و یا هر برد باقری معتمد که با سجده ی شکر همراه بود دو چندان دل مردم را شاد می کرد و حتی باخت های ناباورانه ی یوسف کرمی نیز نمی توانست از شخصیت دوست داشتنی و محجوب این شخصیت کم کند و همچنین حیا و عفاف این خانم تکواندو کار ارزشمند و شجاع ایرانی که یقیناً برای خیلی از مردم مسلمان و حتی غیر مسلمان قابل تحسین و الگوبرداری بوده است.
اکنون این واقعیت را نمی توان به آسانی مورد اغماض قرار داد که این ورزشکاران پرتلاش و توانمند و با غیرت چرا نتوانسته اند آنچنان که حقشان بود نتیجه بگیرند و این جای سوالی بزرگ دارد که پاسخ آن احتمالاً با تغییراتی که در تیم ملی تکواندوی ایران اتفاق افتاد و بهترین مربی تکواندوی جهان از کار برکنار شد، بی رابطه به نظر نمی رسد و در ادامه نیز بزرگترین ظلمی که در حق این پهلوانان می شود این است که برخی کم کاری و تعمد را در این شکست ها مؤثر می دانند که واقعاً جای نکوهش و تشر دارد.
راستی تغییراتی که در تیم ملی تیراندازی نیز اتفاق افتاد به نظر خیلی از کارشناسان در نتیجه نگرفتن تیم ملی تیراندازی مؤثر بود و در کنار تقدیری که از تقویت ورزش در رشته های کشتی فرنگی و وزنه برداری باید صورت گیرد، باید شکست ها نیز مورد بررسی و واکاوی قرار گیرند تا دوباره تکرار نگردند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/5/20
7:26 ع
شبکه های کارتونی ماهواره ای و کارتون ها و فیلم های کودکانه ای که این روزها در دنیا ساخته می شوند، حاوی داستان ها، لباس ها و شیوه هایی از زندگی هستند که شاید اکنون فرزندان مان قادر به فهم آنها نباشند اما بدون آن که این مقولات را بفهمند از آنها نقش می پذیرند. کودکی که در یک کارتن یا فیلم سینمایی با شخصیتی مواجه می شود که در معاشرت و پوشش خود کاملاً آزادانه عمل می کند و فاقد قید و بندهای شرعی و عرفی ماست، آن پوشش و معاشرت را بدون اینکه قدرت تحلیلشان را داشته باشد می پذیرد و حال این که پدر و مادر فکر می کنند بچه در حال پرکردن سالم زمان فراغت خویش است و ایشان نیز می توانند به استراحت و یا اشتغالات خودشان برسند.
نمی توان به فرزندی که لباس شخصیت مورد علاقه اش در این برنامه ها به زعم شرع و عرف ما لباس حیا محسوب نمی شود، منطقاً اثبات کرد که آن شخصیت اشتباه می کند، بلکه فرزند ما بر اساس این که چقدر به آن شخصیت علاقه دارد، می پندارد کارهای وی نیز درست، خوب و قابل تقلید است. اینچنین است که فرزندان خانواده های مذهبی که فقط همین کارتون ها، فیلم ها و شبکه های ماهواره ای را برای کودکان خود مهیا می کنند، در همان سنین پایین نوجوانی با یک تناقض بزرگ مواجه می شوند، این که در خانواده ای که پدر و مادر اهل نماز و حجاب و دین هستند، چرا فرزندان اینقدر به این مسائل بی علاقه اند؟! پس بیش از این که به پرکردن اوقات فراغت کودکان و خنثی کردن شیطنت هایشان بیندیشیم باید حواسمان به تأثیرهایی باشد که هر یک از این برنامه ها می توانند برای تمام طول عمر کودکمان در زندگی وی نقش سازنده و یا مخرب داشته باشند و لااقل به همان اندازه که برای غذای جسم کودکانمان وسواس داریم برای غذای روح فرزندانمان نیز حساس باشیم. همان طوری که تا زمانی که توان گوارشی فرزندان به حد مناسب نرسیده از دادن برخی غذاها به او خودداری می کنیم باید بدانیم که برخی از برنامه ها از قدرت تحلیل فرزندان خارج بوده و در نهایت منجر به تخریب نحوه ی تفکر و زندگی وی می گردند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/5/20
3:46 ع
این بار اردغان که سیر تحولات سیاسی اش واقعاً قابل تحلیل و عجیب است، ایران را در کشته شدن 25000 نفر در سوریه مقصر دانسته و از ایران دعوت کرده که خودش را محاسبه کند همانطوری که اردغان خودش را محاسبه می کند. بعضی وقت ها در پاسخ یک حرف عجیب، منطقی ترین آدمها هم می مانند که چه پاسخی بدهند!!! اینجا هم داستان همین است، اول این سخنان را شنیدم حالم همین طور شد. ایرانی که دخالت مستقیم در سوریه ندارد و اصلاً از او دعوت نمی کنند تا ورود پیدا کند، ایرانی که فقط حامی نظر نماینده ی سازمان ملل در ایجاد امنیت در سوریه بوده و هست، مقصر حساب بشود ولی ترکیه که طرح صلح کوفی عنان را به دیوار کوبیده و با ارسال نیروی نظامی و تسلیحات در سوریه نقش مستقیم آنهم از نوع نظامی دارد، مقصر نباشد؟!!
جالب است که فردی دستش در دست استکبار جهانی و اسرائیل و آمریکا و گماشته ترین های این ها از عربستان تا قطر، باشد و خود را در حال محاسبه می داند و ایران را دخالت مستقیم ندارد و به قول بسیاری از کارشناسان هدف اصلی بحران در سوریه است را فاقد محاسبه می داند.
جالب است که چقدر خوب شیطان اعمال انسان را نزد او زینت می دهد! چقدر زیبا کسانی که در کنار شیطان ایستاده اند خود را در لشکر حق محاسبه می کنند! چقدر مکارانه شیطان محاسبات خودش را به انسان تلقین می کند! آری خطابم با اردغان است:
آقای اردغان! اگر هدف شما ایجاد دموکراسی در سوریه بود که اسد طبق طرح کوفی عنان آن را شروع کرده بود، اگر هدف شما ایجاد امنیت در سوریه بود که آتش بس یک طرفه ی حکومت سوریه را به سخره نمی گرفتید تا دوباره آتش افروزی کنید! آقای اردغان! اگر شما به فکر کشته شده های سوریه هستید، یک محاسبه بکنید که کدام سلاح است که سوری بیشتری می کشد!؟ صلاح سوری یا صلاح آمریکایی و اسرائیلی؟!
اگر براستی به دنبال ایجاد صلح و امنیت در سوریه هستید، نگاهی به خواسته ی مردم کشور بکنید، آیا این مردم در انتخاباتی که اسد برگزار کرد شرکت نکردند؟! آیا شما رأی مردم را مورد احترام قرار دادید؟! آیا اگر ارتش به اصطلاح آزاد سوریه تشکیل نمی شد، اکنون به حساب شما 25000 نفر کشته شده بودند؟! آیا به جای تشکیل ارتش آزاد بهتر نبود مانند همسایه های خوب و منطقی دست در دست ایران و عراق و لبنان و ... می گذاشتید تا خواسته ی مردم سوریه را از اسد مطالبه کنید! آیا فکر می کنید که ما و حتی مردم ترکیه بهانه ی شما را برای توسعه طلبی و ایران ستیزی نخواهند فهمید؟! آیا ایجاد جای پا و پادگان برای ناتو و آمریکا در سیاست های شما قابل مخفی کردن است؟ آبا گمان کرده اید مردم شما قسم تان را می پذیرند و دم خروستان را نمی بینند؟!
آقای اردغان! محاسبه کردن کافی نیست! معیار مقایسه کردن است که مهم است، معیار محاسبه ی شما چیست؟! معیارتان تعداد افراد کشته شده است یا دلیل و منطق شروع دعوا و ماهیت معترضین !؟ آیا معیارتان در محاسبه همان نظر ناتو است؟! آیا معیارتان در ایجاد صلح طرح نماینده ی صلح سازمان ملل است یا مصلحت اسرائیل؟! آیا معیارتان مصلحت کسانی است که با سلاح انقلاب!! کرده اند؟! آیا هیچ حکومتی در برابر انقلاب مردمی تاب آورده است، تا نیازی به انقلاب مسلحانه وجود داشته باشد؟! آیا برای یک کشور دیگر می توان به زور رسانه و اسلحه و ناتو و تحریم و فشار انقلاب ایجاد کرد؟! آیا معیارتان این است که حتی اگر مردم هم بخواهند با آرامش اصلاحات شان را انجام دهند شما دایه دلسوزتر از مادر باشید؟! معیار شما در محاسبه آیا همان معیار عربستان نیست؟! هر دو به تأسی از آمریکا و غرب و ناتو، نیروی مسلح می فرستید به بقیه کشورها و هرجا دلتان بخواهد انقلاب غیر مسلحانه را شورش و شورش مسلحانه را انقلاب می نامید؟! مردم بحرین شورش مسلحانه کرده اند که متحدتان عربستان بر علیه شان آتش گشوده است؟! آیا اینانی که در سوریه سلاح در دست دارند همگی مردم سوریه هستند یا نیروهای شما و عربستان و القاعده و ... که به بهانه ی دفاع از آنها نیرو اعزام می کنید؟! راستی آقای اردغان! چرا برای کمک به مسلمانان برمه و بحرین نیرو و اسلحه نمی فرستید؟! نکند ماشین حسابتان در اینجا کم می آورد؟! بازهم راستی مگر همین شما نبودید که در جریان فتنه با فتنه گران اعلام هم دردی کردید و گمان کردید همه ی مردم ایران با ایشان هستند، آیا محاسبه ی تان آن موقع هم با همین ماشین حساب بود؟! نکند اکنون هم در مورد سوریه همان اشتباه را می کنید؟! معیار و وسیله ی محاسبه شما شاید خراب شده باشد، نمایشگر ماشین حسابتان جواب دو دوتارا چند نشان می دهد؟! راستی کم کم حواستان به کشور خودتان هم بیشتر باشد چون که مردمتان به ماشین حسابتان شک کرده اند، گویی شده اید آن منجمی که بر سقف خانه ستارگان را می پایید و از اخبار خانه اش خبر نداشت! دوست دارم بدانم که اگر کشورتان شلوغ تر شد همانطور که ما را دعوت به محاسبه در مورد سوریه کردید در مورد ترکیه می کنید؟! و یا نکند شما هم شخصاً دست به اسلحه می برید که انگار هنوز هیچ نشده برده اید؟! بازهم یک سوال اگر کشورشما هم شلوغ شد فکر می کنید آمریکا و اروپا از شما حمایت کنند و یا از احزاب اسلام ستیزتان؟! و شاید آنروز است که ماشین حسابتان هنگ می کند، به جای این که با انگشتانتان حساب کنید، آنها را می گزید؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/5/19
11:11 ص
آقا سیامک: 1-سخنانی که مشایی گفت و شما از آنها پی به انحرافش بردید در کجا ایراد شد؟در تلویزیون برای عوام و در مکانهای عمومی؟یا برای جمعی محدود از عناصر حوزوی و دانشگاهی؟مثلا آن سخنرانی در مورد مکتب ایران برای ایرانیان داخل کشور بیان شد یا برای ایرانیان خارج از کشور که بخواهیم یا نخواهیم یا دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم بیشتر ایرانی هستند تا مسلمان،و مگر چه گفت؟آیا به قول مدعیان ایران را بجای اسلام و در برابر اسلام قرار داد؟یا گفت:مکتب اسلام دریافتهای متنوعی از آن وجود دارد،دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام مکتب ایران است،اینجا کجا ایران را به جا و یا در برابر اسلام قرار داده؟آیا همانگونه که امام فرمود ایران مرکز اسلام ناب محمدی یعنی همان دریافت ناب نیست؟آیا در جهان دریافتهای متنوعی از اسلام وجود ندارد؟اگر نیست اسلام متحجر عربستان و القاعده یا اسلام سکولار ترکیه و اسلام مستقر در ایران چیست؟آیا مردم دنیا اسلام را با اسلام مستقر در ایران میشناسند یا اسلامی که در آن القاعده سر میبرد و عربستان اجازه رانندگی و حق رأی به زنان نمیدهد و ترکیه هر وقت دلش خواست به مسجد میرود هر وقت دلش خواست به کاباره؟در فیلم های هالیوود برای دنیا کدام اسلام نمایش داده میشود،اذان در آغاز فیلمهای ترسناک و شتر و بیابان بعنوان تمدن مسلمانان و قمه زدن و خون و خونریزی،حال اگر ما مکتب ایران را که در درونش دریافت ناب از اسلام و توحید و ایمان است را معرفی کنیم آیا منحرف شده ایم یا در حرفمان انحراف وجود دارد یا با این حرف بین مسلمین تفرقه انداخته ایم و دعوای قومیتی درست کرده ایم و یا ایران را به جا و در برابر اسلام قرار داده ایم؟
2-رهبری در نماز جمعه فرمودند:در مورد مردم اسرائیل حرف غلطی زده شد و موضع دولت و نظام هم این نیست و تمام،دیگر قضیه را دنبال نکنید،مشایی که به شب نکشید بیانیه داد و ضمن عذرخواهی تبعیت خود را از رهبری اعلام کرد،چه کسانی که ادعای ولایتمداری دارند تا همین الآن هم این بحث را با وجود نفی رهبری کش میدهند
3-مشایی گفت به تعداد مردم دنیا خدا وجود دارد و مردم خدای واحد را نمیپرستند،آیا واقعا میپرستند؟اگر همه خدای واحد را میپرستیدند از اول تاریخ تا الآن این همه ظلم و جنایت و کشت و کشتار بوقوع میپیوست و اصلا لازم بود خداوند اینهمه پیامبر و امام را مأمور کند تا مردم را دعوت کنند به پرستش خدای واحد؟چی کاری بود مردم که خود خدای واحد را میپرستیدند،آیا به تعداد مردم دنیا خدا نیست،الآن تو همین مملکت خودمون خدای یکی قدرت،خدای یکی ثروت،خدای یکی شهوت،خدای یکی زن و بچه،خدای یکی ماشین،خدای یکی خانه و ... الی ماشاءالله نیست؟
4-مشایی گفت انبیاء نتوانستند و نشد که مدیریت کنند و عدالت را برقرار کنند،آیا توانستند؟حضرت عیسی که از این دخمه به آن دخمه میگریخت اصلا گذاشتند که مدیریت کند چه برسد به برقراری عدالت؟اصلا انبیاء الوالعزم که نسبت به بقیه انبیاء میشناسیمشان کدامیک حکومت در دستشان بود که مدیریت کنند و عدالت برقرار کنند؟پیامبر اسلام که حکومت داشت بیشتر وقتش را در جنگ بود کی رسید به مدیریت جامعه و برقرای عدالت؟http://inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=1&Id=207&Rate=0
5-مشایی در جلسه ای که موضوعشاین سخنان را گفت:دوره اسلامگرایی هم به پایان رسیده است معنایش این نیست که اسلامگرایی وجود ندارد یا رو به نضج نیست نه،دورهاش تمام شده است.اشتباه برداشت نشه معناش اینه که روند توسعه در دنیا به این سمت میره که – ان الدین عند الله الاسلام هیچ تردیدی توش نیست- اما روند تحولات این نیست که بشریت مسلمان بشود تا به حقانیت برسد. این دوره رو به پایان است؛ تمام نشده رو به پایان است. بشر سرعتش بالا رفته، فهمش تیز شده، به یک حقایقی میرسه که اونا لازم نیست از دوره پوسته اسلام طی کند؛ یعنی داره به یک عصاره اصلی میرسه که اون عصاره اصلی یک فهم بزرگی درش اتفاق میافتد که میفهمد که برای آن نظام بسیار بزرگ ...مشایی در این سخنرانی نمیگه من میگم بشر اسلامگرا نباشه یا با اسلامگرایی مبارزه کنیم فقط وضع امروز جهان رو تحلیل میکنه،http://mfatemi.ir/index.php/fa/fatemipoor/23-1390-10-29-06-25-58/463-2012-07-30-04-49-39
پاسخ حقیر: باور کنید من هم کسی نیستم که به نقل قولها بسنده کنم به خصوص که من هم مثل شما به آقای احمدی نژاد ایمان داشتم و وقتی بحث مشایی پیش آمد نمی توانستم چشم و گوش بسته نقل قولهای غلط را دنبال کنم چون اگر چنین می کردم باید اعتقادم را به احمدی نژاد زیر سوال می بردم.بحث مکتب ایران با مکتب اسلام راستین تفاوت دارد. ایران یک واقعیت ثابت نیست و افراد مختلف می آیند و می روند و از اسلام تحلیلهای خودشان را می دهند. اسلامی که خاتمی از آن می گفت همان اسلامی نیست که احمدی نژاد یا رفسنجانی می گوید و مکتب ایران نمی تواند از اسلامی که در حکومت جاریست جدا باشد. مکتب ایران یا مکتبی که به هر متغیر غیر ثابتی محدود شود نمی تواند ثابت باشد. دیگر این که اسلام این دین جهانی که برای جهانیان تعریف شده است در صورتی که بخواهیم برای جهانیان هم قابل استفاده باشد نمی تواند محدود به مرزی گردد. مسلماً بار منفی اسلامی که ایرانی باشد بیش از اسلامی است که جهانی باشد. اگر قرار باشد هر حکومتی اسلام جاری در کشورش را صادق بداند و برای خودش مکتب تعریف کند چه می شود؟! مکتب عربستان! مکتب کویت! مکتب عراق! مکتب سوریه و ترکیه و ....مشایی در مورد مکتب اسلام در برابر سخنان کسانی که از طرف رهبری صحبت می کردند بارها و بارها لجاجت کرد و در آخر که خود رهبری هم وارد شدند بازهم عذرخواهی نکردند و فقط گفتند تبعیت می کنند. رجوع کنید به سوابقتان.3- حرف آقای مشایی اگر اینگونه بود درست بود که به تعداد انسانها شناختهای مختلف از خداوجود دارد نه این که به تعداد انسانها خدا وجود دارد. شما را به عبارت "لااله الا الله" توجه می دهم. اصلاً همین بازی به کلمات هم خودش از مشکلات ایشان است که حتی حرف حق خودش را در یک قالب می گوید که مورد دعوا واقع شود. چه در این موضوع و چه در سایر موضوعات همین راه را در پیش می گیرد و بعد شروع می کند به تفسیر کردن حرف خود. خوب است که ایشان همان موقع که صحبت می کند طوری صحبت نکند که برای جلب نظر ایرانیان خارج از کشور مسلمانان را بیازارد و بعد بخواهد با تفسیر درستش کند.4- بحث بعد در خصوص این که مثلاً پیامبر نتوانست مدیریت کند و جنگ را جزء مدیریت نمی دانید خود محل اشکال است چرا که پیامبر هم جنگ را مدیریت کرد و هم جامعه و خود جنگ نیز مدیریت مهمی است ضمن این که مدیریت یک فرایند است و فقط به نتیجه نمی گویند مدیریت.5- این مورد را که اصلاً اظهارات خودتان گویاست. این آب و تاب دادن در خصوص پایان دوره ی اسلام گرایی در کنار بحث مکتب ایرانی، وجود خدایان بیشمار برای افراد و موضوع مدیریت انبیا نمی تواند به هم بی ربط باشد، شما آیا رگه هایی از سکولاریزم و پلورالیزم را نمی بینید؟!
آقا سیامک: 6-شما چه اصراری دارید که بگوئید احمدی نژاد و مشایی ولایتمدار نیستند و ضد ولایت شده اند و چه اصراری دارید که انسان محوری را همان اومانیسم معنا کنید و در مقابل اسلام قرار دهید و همچنین چه اصراری دارید به مانند بزرگان حوزوی انسان کامل را در مقابل ولایت قرار دهید؟قبلا هم گفتم اگر ملاکتان اخبار و اتهامات سایت ها و روزنامه هاست که مشایی گفت ما مستقیما از امام زمان دستور میگیریم و نیازی به واسطه نیست و از این حرفها لطفا سند و مدرک ارائه کنید،حرف که باد هواست من هم میتوانم به هر کسی که دلم خواست هر چیزی را نسبت بدهم،جالبه به دولت انواع و اقسام اتهامات را میبندند بعد میگویند سند و مدرک احتیاج نیست،مظلوم نمایی نکن از خودت دفاع کن و با مدرک بگو که ولایتمدار هستی و منحرف نیستی،جالبه جدیدا اون کسی که متهم میشه برای بیگناهی باید سند نشان بده نه اون که متهم کرده!اگر این تحلیل را بپذیریم آمریکا هم در قضیه هسته ای درست میگوید ایران به جای مظلوم نمایی با سند و مدرک باید ثابت کند که بمب نمیسازد!مگر انسان کامل که وجود امام زمان است در ذیل ولایت فقیه تعریف میشود که سخن گفتن از آن یعنی بی اعتنایی به ولایت؟و یا اصلا ولایت فقیه بدون وجود امام زمان اعتباری دارد؟انسان کامل هست که ولایت فقیه هست وگرنه ولایت معنی ندارد،آیا منظور دکتر احمدی نژاد از انسان همان اومانیسم غربی است و برتری دادن انسان بر خدا و اسلام؟اصلا اسلام غیر از برای انسان فرستاده شده تا او را به کمال و به خدا برساند؟رهبری خودشان در دیار با مردم شیراز در قضیه وزارت اطلاعات میفرمایند تحلیل ها را بردند به این سمت که رئیس جمهور حرف رهبری را گوش نکرده و حاکمیت دوگانه است،از این حرف های پوچ و بی اساس(نقل به مضمون)و در دیدار با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم فرمودند:رئیس جمهور حرف رهبری را گوش میکند و مثل دوره های قبل به دنبال حاکمیت دوگانه نیست(نقل به مضمون)لطفا نگوئید رهبری این حرف را برای عموم گفت و برای رسانه های خارجی و نظرشان چیز دیگری است،چرا که خود رهبری فرموده اند بنده اگر نظری و حرفی داشته باشم در همین حسینیه امام عمومی میزنم صحبت خصوصی و درگوشی ندارم(نقل به مضمون)حالا شما اصرار دارید جور دیگر قضیه را نگاه کنید بحث دیگر است
7-بله کارنامه وزارت اطلاعات در این دوره نسبت به سابق پربار است،همچنانکه کارنامه دولت در همه وزارت خانه ها از جمله اقتصاد با همه ضعف هایش نسبت به سابق پربار است،بله وزارت اطلاعت موفق بود،ولی موفقیت در سایر موضوعات باعث میشود که اگر کسی در موضوعی دیگر دیر اقدام کرد و یا به خوبی اقدام نکرد به خاطر اقدامات موفق در سایر موضوعات دیگر در آن موضوع خاص از او انتقاد نکنیم،ریگی،دستگیری تروریستهای دانشمندان هسته ای و پهباد و ... همه اینها کارهای موفق وزارت اطلاعات هست دستش درد نکنه،ولی این باعث میشود که مثلا اگر در داستان آشفتگی در بازار ارز و سکه دیر اقدام کرد و به موقع عناصر اخلالگر را شناسایی نکرد به خاطر موفقیتهایش از او سئوال و جواب نخواهیم و انتقاد از او نکنیم،آنهم شخص رئیس جمهور که مسئول وزراست و باید بعنوان رئیس دولت جواب پس بدهد،اگر انتقاد کند میشود حاشیه سازی و چون در قضیه وزارت اطلاعات ان ماجرا پیش آمد به مصلحی نگوید بالای چشمت ابروست که میشود عدم ولایتمداری،خب با این تحلیل شما من به شما میگویم حق ندارید از دولت و وزارت اقتصاد درباره موضوع خاص گرانی و تورم انتقاد کنید چون در سهمیه بندی بنزین موفق عمل کرده و هدفمندی یارانه ها را که هیچ دولتی جرأت انجامش را نداشت اجرا کرده بقیه مسئولین اعم از رهبری و نمایندگان و ائمه جمعه هم نباید حرفی از تورم و گرانی بزنند چون باعث حاشیه سازی میشود!
8-خودتان هم میدانید که من منظورم با شما و یا سایر کسانی که به دکتر رأی دادند و به هر دلیلی اکنون انتقاد میکنند و یا همراهی نمیکنند نبود که به خاطر شکم انقلاب کرده اند و یا رأی داده اند،من موضع خودم را اعلام کردم و موضع سایر دوستانی را که تا آخر خط از دکتر و دولتش حمایت میکنند،فردا کسی پیدا نشود بگوید جریان انحرافی ما را خریده و یا به نان و نوایی از قبل دولت رسیده ایم،من آرمان و ارزش را گفتم،آرمانی که فراتر از مرغ و گوجه و گران شدن نان و بحث گشنگی و سیری است
پاسخ حقیر: اصلاً بحث شما صحیح از این که می فرمایید بحث را بردند به سمتی که حاکمیت دوگانه را القا کنند! ولی حرف حقیر نیز ناصواب نیست که چرا باید کاری کرد که چنین شبهه ای ایجاد شود. آیا احمدی نژاد 4 سال پیش هم چنین شبهاتی در موردش ایجاد می شد؟!راستی ما که نمی خواهیم حرف در دهان ایشان بگذاریم بلکه ایشان هستند که حرفهای خاصی را مدام تکرار می کنند و این که این حرفها با حرفهای قدیمشان تفاوت آشکار دارد، خوب اگر برای ایشان حق قائلیم که حرفهای بنیادی اش و البته اعمالش و نحوه ی تعاملش با رهبر و مجلس و قوه ی قضاییه را تغییر دهد برای طرفداران قدیمش هم باید حق انتقاد قائل بود و این انتقاد نباید موجب دلخوری و اتهام های متعدد قرار گیرد و البته ما این تغییرات را که موجب تغییر در مسیر حرکت دولت قرار گرفت انحراف نام نهاده ایم و شما فرض کند انحراف از همان مسیر اصلی و اولیه موجب ناراحتی ماست که البته اگر ایشان برای ریاست جمهوری خویش حقی قائل است ماهم برای آرای خودمان احترام قائلیم.بحث وزارت اطلاعات را هم چند بار پرداختم و بازهم میگویم که ایشان وزیر اطلاعات را در موردی که مقصر اصلی کادر اقتصادی دولتند مقصر است، مقصر اصلی معرفی می کند و حال این که فضای ایجاد انگیزه برای تخلف را دولت است که باید ببندد، نقدینگی و ابزارهای تنظیم بازار و از بین بردن رانتها و ... دست کادر اقتصادی است، این که دولت تیم اقتصادی خود را تخطئه نکند و وزیر اطلاعات را مقصر معرفی کند چرا که ایشان با وزیر مخالف بود و به این راحتی سوءمدیریت را گردن دخالت رهبر می اندازد این مسئله هیچ جای دفاع ندارد، اصرار بر این مسئله بیشتر بحث ما را به مجادله نزدیک می کند.دوست من آرمان ما پیشرفت کشور در میان تحریم هاست و به قول خود آقای رییس جمهور می توانیم و شدنی است و این را که ایشان بخواهند سوءمدیریت را نیز گردن تحریم و وزیر اطلاعات و استاندار بیندازد را نمی توانم قبول کنم.بحث شجاعت دولت در سهمیه بندی و هدفمندی ستودنی است و البته تا وقتی که این شجاعت با تدبیر همراه باشد همه راضی هستند ولی وقتی شجاعت با لجبازی و سوءمدیریت همراه شد، عزیز من! ترسناک است.
آقا سیامک: با سلام مجدد،فقط چند نکته را عرض میکنم
1-بحث کافیست،زیرا به نظر من بحث و مناظره ای که یک طرف در آن قانع یا حداقل نسبت به مواضع قبلیش ملایم تر نشود از اساس اشتباه است،زیرا بیشتر از آنکه به روشنگری نزدیک شود به فضای مجادله نزدیک میشود و باعث ایجاد کدورت،همچنین فایده ای هم ندارد چون دو طرف تا بینهایت میتوانند با هم بحث کنند و طرفی هم قانع نشود،بالآخره هر دو طرف با شناختی که از قضایا کسب کرده اند به یک یقینی رسیده اند که محترم است و با توجیه و سخن طرف مقابل دست از مواضعشان برنمی دارند،که درست هم همین است،باید به جایی برسند که به نادرستی آن مطلبی که در ذهنشان است و فکر میکنند درست است به یقین برسند،پس ما با حفظ عقاید مخالفمان دوستیمان را در فضای مجازی حفظ کنیم بهتر است تا برای روشنگری طرف مقابل کارمان منجر به ایجاد کدورت گردد
2-رهبری در قضیه مردم اسرائیل در نماز جمعه فرمودند:حرف غلطی زده شده و موضع دولت و نظام هم این نیست و تمام و دیگر بحث را دنبال نکنید(نقل به مضمون)مشایی همان روز بیانیه داد و از سخن قبلی عذرخواهی و اعلام تبعیت کرد،ولی مدعیان ولایتمداری تا به امروز این بحث را کش میدهند و از نفی رهبری تبعیت نکرده اند
3-آنچه شما میگوئید واقعیت ندارد که کسانی از طرف رهبری مأمور شدند بر علیه مکتب ایرانی موضعگیری کنند و بعد از لجبازی مشایی رهبری مستقیما وارد ماجرا شدند و مشایی عذرخواهی نکرد!اولا آن کسان چه کسانی هستند؟ثانیا حکم انتصابشان در این قضیه خاص کجاست و کی منتشر شد؟ثالثا اگر منظورتان ائمه جمعه و سرداران سپاه و مدیرمسئول کیهان و ... است که در این مورد خاص موضعگیری کردند،شاید آنها حکم انتصاب از رهبری داشته باشند ولی در این مورد خاص رهبری کسی را مأمور نفرمودند،و همانطور که قبلا هم عرض کردم رهبری خودشان فرمودند:بنده سخن و نظرم را در همین حسینیه امام عمومی میگویم و حرف درگوشی و خصوصی با کسی ندارم(نقل به مضمون)،رهبری خودشان در دیدار با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم فرمودند:من با مطرح کردن مکتب ایران مخالفم،ولی بعد فرمودند:البته برداشتم این نیست که آنها میخواهند ایرانیت را در مقابل اسلامیت قرار دهند(نقل به مضمون)،این از کلام رهبری،حال اگر دیگرانی میخواهند این تقابل را نشان بدهند آن بحث دیگری است،بین خود و خدا بعد از این سخنان از طرف دولت و مشایی این بحث ادامه پیدا کرد؟
4-من در پست قبلی عرض کردم که 30 سال دارم و مجردم و شرایط زندگیم را شرح دادم،فکر میکنم سوءتفاهم ایجاد شد و شما هم با کنایه گفتید دوست مجرد! من-ببینید بنده که آن را عرض کردم مقصود این بود که با 30 سال سن شرایط مالی فکر کردن به ازدواج را هم ندارم،و نکته اش در اینجا بود که اولا مسائل مالی و شرایط اقتصادی خیلی کوچک تر از آن است که حب و بغض کسی را نسبت به دولت یا مسئولین مملکت و یا نظام تعیین کند و دوما اینکه برای کسی شبهه پیش نیاید که مثل منی که از دولت حمایت میکنم حتما در رفاه مطلق هستم و از طرف جریان موهوم انحرافی ساپورت میشوم و زندگیم گل و بلبل هست
والسلام
پاسخ حقیر: سلام و خدا قوت بر شما. انشالله که خوشبخت بشی بحق امشب (قدر). اینکه گفتی این بحث فایده نداره را قبول ندارم و چه بسا هیچ کدام قانع نشویم اما چیزهایی در ذهنمان برای هشدار باقی میماند و تنها وقتی هیچ فایده ای نیست که گیرنده هایمان از حب و بغض ها و تعصب و کینه ها خاموش شده باشد که انشاالله چنین نیست. و دیگ اینکه من هم یک معلمزاده هسنم که در 19 سالی و ترم اول دانشگاه ازدواج کردم وبه همین دلیل پیشنهاد میکنم یک علی برای ازدواج بگویید و سختیها را هم تحمل کنید و در عوض از زندگی مشترک لذت ببرید.
مطلب مرتبط: مناظره احمدی نژادی 1
91/5/18
10:34 ص
یکی از دوستانی که بعضاً با نظرات تحلیلی اش، مطالب وبلاگم را بیشتر مورد نقد قرار می دهد، طی چند سوال و نظر که با پاسخ های حقیر همراه شد، مباحثه ی دوستانه ای را با اینجانب آغاز نموده است که با توجه به عمومی بودن این مباحث، کل بحث عیناً تقدیم می گردد، ضمناً این بحث ممکن است همچنان ادامه یابد که در صورت ارسال نظرات این دوست عزیز، عیناً در همین محل درج و پاسخ داده می شود.
مقدمتاً این که با توجه به سرعت تایپ ممکن است اشتباهاتی به لحاظ املاء و انشاء مشاهده شود که دوستان مورد بخشش قرار دهند و دیگر این که بحث ما از اینجا شروع شد که دوستمان مطلب قبلی وبلاگ را در تأیید مواضع رییس جمهور (در خصوص نرخ رشد جمعیت) مورد تأیید قرار داد و سایر مواضع ایشان را نیز صادق دانستند و ....
آقا سیامک: سلام و خسته نباشید
متأسفانه اینطور بوده که دکتر هر چیزی گفته یا در قبال آن سکوت کرده اند یا آن را مسخره کرده اند و یا با جو سنگین از طرف اصلاح طلبان و بیشتر اصولگرایان مواجه شده،ولی خوشبختانه بعد از اینکه همان حرف را رهبری فرموده اند به حقانیت سخنان دکتر پی برده شده،منتهی مشکلی که وجود دارد،این است که گروه های سیاسی و سایت ها و روزنامه ها وجود این را ندارند که از گذشته خود عذرخواهی کنند،الآن هم اگر این تحلیل هایی که در روزنامه و سایت های عموما اصولگرا در مورد بحث افزایش جمعیت منتشر شده دیده باشید،همه شده تعریف و تمجید از موضع رهبری،ولی هیچ اشاره ای به اینکه رئیس جمهور چند سال است در این زمینه سخن گفته است دیده نمیشود،جای شکرش باقیست که رهبری هستند تا یک سخن درست را بگویند تا مدعیان نسبت به آن سخن موضعگیری خوب داشته باشند،دم شما هم گرم که در ابتدای نوشته تان به این موضع اشاره کرده اید-همچنین،تقریبا 1 یا 2 سال پیش بود که دکتر از قرار داشتن در پیچ تاریخی گفت،آن موقع از کنارش رد شدند تا اینکه رهبری اخیرا فرمودند ما در پیچ تاریخی قرار داریم که بر سر زبان ها افتاد-همچنین کیهان و بقیه،دولت را بر دست داشتن در گرانی ها و تورم و بزرگنمایی تحریمها و فلج شدن نظام و گفتگو با آمریکا متهم کردند،حال آنکه رهبری در دیدار با کارگزاران نظام از واقعیت ها و تحریم و اقتصاد مقاومتی فرمودند(واقعا مقاومت در برابر چیزی غیر از حمله است؟)،همانهایی که این تهمتها را به دولت زدند حالا سکوت اختیار کردند(فارغ از بی تدبیری ها در مسئولان اجرایی و کارشکنی های داخلی علیه دولت،که خود رئیس جمهور هم قبول دارد)-انقلابهای منطقه و و و هم تا چندی دیگر مشخص میشود که دیدگاه رئیس جمهور درست بوده یا نه،دکتر گفت باید به این انقلابها از دید آغاز و مدیریت و اینکه همه این کارها برای نجات رژیم صهیونیستی است ظنین بود شروع کردند که احمدی نژاد نظرات جریان انحرافی را میگوید که انقلابها کار آمریکا است و بیداری انسانی به جای اسلامی،در حالی که همه میدانند که اسلام برای غیر از کمال انسان نازل نشده و اینکه همه مردمی که در کشورهای مختلف انقلاب کرده اند مسلمان نیستند و دین دیگری برگزیده اند و همه چه مسلمان و چه مسیحی و ... اول انسانند بعد مسلمان و مسیحی و در انسانیت مشترکند،الآن چه شد واقعا همه انقلابها به آنچه ما منتظرش بودیم رسیدند و اسلامی شدند،همه کشورهای انقلاب شده برگشته اند به همان نقطه اول،مصر که سرآمد همه آنها بود با انتخاب یک مسلمان به ریاست جمهوری اکثر وزیران دولت مبارک را به خود میبیند،حال و روز کشورهای دیگر هم چندان تعریفی نداره،تازه نگران سوریه هم باید باشیم که با از دست رفتن آن خط مقدم اسرائیل به لب مرز با ایران میرسد،تو این چند وقت که همه سرگرم این انقلابها شده اند دیگر خبری از رژیم صهیونیستی حتی در اخبار هست؟به فراموشی سپرده شده و در پشت صحنه در تدارک عِده و عُده است -منظور من این نیست که رئیس جمهور نظراتش از رهبری بهتر است،منظور من این است که سخن خوب را باید به دور از حب و بغض های سیاسی شنید و تحلیل کرد،وگرنه همه میدانند که ما مو میبینیم و رهبری پیچش مو..
پاسخ حقیر: سلام و ممنون از نظر بلندتون. ولی به برخی نظرات شما انتقاد هم دارم. این که هنوز انقلاب مصر ادامه دارد برعکس نشان از اسلامی بودن آن دارد چرا که اگر چنین نبود تاکنون تمام شده بود ولی مردم منتظرند و در حال تلاش تا اسلامی بودن انقلابشان را همچنان کامل کنند و کوتاه نیامدن مردم از وضع موجود نشان از اسلامی بودن هدف انقلاب دارد. بحث دیگر وضع مدیریت کشور، تعویضهای مکرر وزرا آن هم در جهت عدم تقویت کابینه، حاشیه سازی و دامن زدن به حواشی با بیان سخنان غیر ضروری و حساسیت زا به خصوص در مورد زیر سوال بردن سایر قوا و اصرار بر اهمیت یک قوه نسبت به سایر قوا. و اما بحث اقتصاد مقاومتی و اصرار مکرر رهبری نشان از عدم موفقیت دولت به خصوص طی این یکسال اخیر و در مورد ارز و تورم دارد نه تایید دولت. خداوند ما را منصف بدارد و البته عامل به وظیفه که اطاعت از ولی فقه و خادم خالصانه و بدور از تعصب بر افراد ماندن است بدارد.
آقا سیامک: سلام و خسته نباشید
شما فایل صوتی و فیلم یا شنودی،چیزی دارید که این ادعایتان را ثابت کند که رئیس جمهور یا مشایی یا هر کسی درون دولت گفته ما انسان کامل را قبول داریم و ولایت فقیه را قبول نداریم یا ما مستقیما دستورات را از ولی میگیریم نه از ولی فقیه؟لطفا اگر دارید ارائه کنید تا ما هم بدانیم وگرنه این حرفها را ما خودمان در سایتها و روزنامه ها مکررا دیده ایم نیازی به اینکه شما انها را از قول آنها بازنشر دهید نیست،یه چیزه جدید بگو،ولایت فقیه زیر مجموعه امام زمان قرار دارد یا امام زمان زیر مجموعه ولایت فقیه؟چون قبلا آیت الله مصباح هم فرموده بودند جریان انحرافی امام زمان را بزرگ میکند تا ولی فقیه را کوچک کند!اصولا ولی فقیه بدون وجود امام زمان اعتبار و جایگاهی دارد؟یا اعتبارش را از ایشان میگیرد؟این مرتضوی بنده خدا زمان اصلاحات و موقع برخورد با فتنه گران قاضی جوان،قاضی انقلابی،قاضی حزب اللهی بود،اصلاح طلبان و مرتضوی جن بودند و بسم الله تا مثل بقیه اومد تو تیم احمدی نژاد شد موجب سرخوردگی و بهانه به دست دیگران،مرتضوی اگر کاری هم کرده چرا دادگاهی نمیشود تا برای همه روشن شود؟اگر بیگناه است که همه از وی عذرخواهی کنند و فارغ از دخالت دیگران در پستهای مورد نظر منصوب شود و اگر گناهکار است به سزای اعمالش برسد-من دوست دارم رئیس جمهور دلخواه شما و سیاسیونی که به انتخابهای دولت گیر میدهند انتخاب بشود و اختیاراتش از جمله عزل و نصب ها مانند این دو دولت که قبلا سابقه نداشته مورد هجوم قرار بگیرد و در کارهایش دخالت شود تا ببینیم واکنشتان چیست؟
پاسخ حقیر: بازهم سلام. دوست من این استنباط نه از کس دیگر بلکه از خودم هست. وقتی آقای احمدی نژاد در مورد حکم رهبر در مورد مشایی و مصلحی تعلل کردند و محکوم به نقض ولایت مداری شدند هردویشان مدعی شدند که ازهمه ولایت مدارترند، شما بگویید این چه ولایت مداری است که با تعلل و خونه نشینی قابل جمع باشد آن وقت شماهم به دو پاسخ فقط خواهید رسید یا عبارت ولایتمداری لغلغله زبانشان شده و اعتقادی به آن ندارند و یا اینکه ولی کس دیگر است. شما هم عزیز من براحتی تحلیل و استدلال افراد دیگری را که اتفاقا آنها هم اهل انقلابند را به دیوار نکوبید.
آقا سیامک: اگر منصف بودیم که عالی بود،در مورد سخنان غیرضرور و حساسیت زا،الآن نزدیک یک سال و خورده ای است که مشایی نه تنها سکوت کرده و به آنها که میگفتند خفه شو و حاشیه نساز لبیک گفته بلکه حضور فیزیکی در مقابل دوربین ها هم ندارد،عجیب است که طی این یکسال و خورده ای حجم تخریب ها و تهمت ها و اخبار و شایعات و مسموعات! پیرامون جریان موهوم انحرافی و مشایی نه تنها کمتر نشده شدت گرفته،البته قبلا هم سخنان مشایی حاشیه ساز نبود،بلکه جرح و تعدیل و حاشیه سازی رسانه های اصولگرانما و ولایتمدارنما حول و حوش سخنان وی حاشیه ساز بود،با سکوت ایشان معلوم شد که کرم از خود درخته-در مورد زیر سئوال بردن سایر قوا،چه کسانی بحث بین قوا را آغاز کردند،اختیارات دولت و رئیس جمهور از جمله عزل و نصبها را چه کسانی شروع کردند،از مجلس هفتم دخالتها شروع شد،آیا آن موقع اثری از این جریان موهوم انحرافی یا مشایی بود؟اختیارات ساده دولت از قبیل ساعت کار آغاز به کار بانکها،عقب و جلو کشیدن ساعت،ادغام شوراهای عالی،ایجاد 2 معاونت به جای سازمان برنامه و بودجه،دخالت در عزل و نصب وزرا و معاونین و مشاورین و فرماندار و استاندار و رئس فدارسیون و ... جالبه که همه هم تقصیر جریان انحرافی است،آیا این همه دخالت در کار دولت در ادوار دولتها سابقه داشته؟آیا اینهمه استیضاح و سئوال از وزرا و رئیس جمهور و عدم رأی اعتماد به وزرا در تاریخ مجالس سابقه داشته؟آیا اینهمه دخالت رئیس مجلس در دولت و قوه ای در قوه دیگر که آخرین آن خلاف قانون دانستن ساماندهی نیروهای شرکتی و خلاف قانون دانستن بودجه طرح های مهرماندگار است سابقه داشته؟آیا فشل و تبدیل لایحه بودجه کل کشور به طرح در طی این سالها که بارها مورد اعتراض رهبری هم قرار گرفته سابقه داشته؟آیا برنامه ریزی برای درآوردن اجرای انتخاب از دست دولت به عنوان مجری آن سابقه داشته؟آیا تفسیر جدید شورای نگهبان در مورد مسئولیت رئیس جمهور در اجرا و نظارت بر قانون اساسی که متضاد و متناقض با تفاسیر سالیان بعداز انقلاب است سابقه داشته؟آیا طرحی قبلا بوده که شورای نگهبان خلاف شرع و قانون اساسی دانسته باشد و اذعان کرده باشد که قابلیت طرح در مجلس شورای اسلامی را ندارد ولی آن را مجلس به مجمع تشخیص بفرستد و در آنجا تصویب شود و همین قانون را بکنند چماق بر سر دولت که قانون شکنی کردی(البته که نقد بر دولت هم وجود دارد ولی آنقدر که به وفور یافت میشود دیگر نیازی نیست ما هم بگوئیم)
پاسخ حقیر: سلام آنچه که در مورد شروع دعوا نوشته اید مورد تایید من است و قبلاً از مواضع دولت دفاع جانانه و متعدد کرده ام اما بحث من این است که آنچه که مرا مدافع سرسخت دولت می نمود این بود که به قانون به سادگی گردن می نهاد حتی اگر می دید بهانه ی لجبازی مجلس یا تشخیص مصلحت است ولی این تغییر رویه دولت که در تعامل با سایر قوا اگر ضربتی می خورد ضربتی می زد و کم کم وارد حاشیه ها شد و حتی خودش هم چند حاشیه با چند جلمه ی غیر ضروری ایجاد کرد مورد تایید نبود. دوست من این شما می دانید که ما به احمدی نژاد 2 دو دور رأی دادیم و هرگز کسی مثل من به علی لاریجانی و یا حتی هاشمی نداده ام. توقعم نیز این نیست که آقای احمدی نژاد مثل ایشان بشود و کسی که همواره از حاشیه سازی فراری بود خودش هم در این بحثها یک پای ثابت میدان باشد. این رأی بالای احمدی نژاد ثبات در مسیرش را طلب می کرد و اکنون که تغییر رویه را نمی توانیم منکر شویم (به قول شما به این بهانه که اول کسانی دیگر شروع کننده بودند) خودش دلیلی برای مواضع ماست. دوست من کسی به احمدی نژاد نگفته بود که دست رهبر راببوسد اما آن احمدی نژادی که شروع کرد اینچنین بود و ما هم شیفته اش اما آیا اکنون احمدی نژاد همان است که شما تغییر موضع ما را غیر منطقی بدانی؟! دوست من شما در حال خواندن نظرات کسی هستی که هنوز در اقدامات صحیح دولت حامی است و البته در موارد اشتباه منتقد، حساب ما را با منتقدان اولیه ی احمدی نژاد یکی ندانید و با پیش فرض نسبت به ما قضاوت نکنید. ما دلمان بیش از شما گرفته است از این که احمدی نژادمان ولایت مداری اش این شده که مشایی در تمام تصمیم گیری های مهم و غیر مهم باشد ولی در جلوی دوربین نباشد و حتی این که خود احمدی نژاد حرفهای آقای مشایی رابزند ولی خود مشایی نزند.
آقا سیامک: شما هم عزیز من براحتی تحلیل و استدلال افراد دیگری را که اتفاقا آنها هم اهل انقلابند را به دیوار نکوبید
آیت الله مصباح اهل لنقلاب است و عزیز ما،ولی مگر حرف ایشان یا کسان دیگر مثل ایشان برای ما حجت است،فقط سخن رهبری برای ما حجت است
وقتی آیت الله مصباح رئیس جمهور و یارانش را سحر شده میداند و باب جدید و بزرگترین خطری که از ابتدای اسلام وجود داشته(بالاتر از امویان و کفار و خوارج و عباسیان و و و) و به جای تحقیق و ملاقات حضوری با رئیس جمهور و اعضای دولت برای به یقین رسیدن اکتفا میکند به شنیده ها و مطالب سایتها و روزنامه ها و در آخر هم به اینها یقین ندارد و همه را از مسموعات(یعنی شنیده ها) میداند از آنطرفامثال زاکانی سیاست باز را اسلام شناس معرفی میکند،به نظر شما این حرف را بر دیوار نکوبیم و حجت بدانیم
آیت الله یزدی و جنتی که افتخار به این میکنند که مشایی را برای ارائه توضیحات به حضور نطلبیده اند،باید حرف آنها را ملاک دانست،گیرم مشایی اصلا کافر،اگر ائمه هم میخواستند اینگونه کسی را جذب اسلام کنند و شبهه ها را پاسخ گویند که وامصیبتا،شهید بهشتی و مطهری در تلویزیون با مارکسیست و کمونیست و سلطنت طلب بحث میکردند،آقایان هم به جای بحث حضوری دیگران را از خود دور میکنند
در تاریخ حق طلبان،کفار را به سحر و جادو متهم کردند یا کفار،مؤمنان را؟من توصیه ام به اصولگرانمایان و ولایتمدارنمایان این است که به جای حبس خانگی موسوی و کروبی و فتنه گر گفتن به آنها بروند از آنها عذرخواهی کنند و یکدوره کلاس بصیرت پیششان ببینند،موسوی 3 سال پیش دولت را به توهم و خرافه گرایی و سحر و جادو متهم میکردند اینها تازه فهمیده اند،کروبی 3 سال پیش به فساد اقتصادی و عقیدتی متهم میکرد اینها تازه فهمیده اند
واقعا نامه خصوصی رهبری به دکتر را که شماره نامه نداشت و رسمی نبود چه کسانی و به چه نیتی یک هفته جلوتر از انتشار رسمی آن منتشر کردند،در آن نامه سخنی از عدم صلاحیت مشایی بود؟که اگر این چنین بود رهبری در دیدار با قاریان 2 روز بعد شریعتمداری را مورد عتاب قرار نمیدادند-نامه رهبری در قضیه وزیر اطلاعات خطاب به چه کسی است؟با مصلحی یا احمدی نژاد،رهبری در این نامه به مصلحی مینویسند که در خدمت دولت باش یا به دکتر مینویسند که حق عزل نداری و مصلحی سرجایش است؟از این نامه استعفاء فهمیده میشود یا برکناری؟در همین قضیه هم اطلاع از نامه رهبری به مصلحی از چه طریقی و به چه نیتی 3 روز قبل از انتشار در سایت رهبری در کیهان چاپ میشود؟نظر شخصی من این است در این دو مورد فقط رهبری صاحب نظر هستند و دکتر ،چون کسی غیر از این دو در جلسه خصوصی دونفره شان نبوده،پس ما هم اسلامی رفتار میکنیم و حسن ظن داریم،و آتش بیار معرکه نمیشویم
شیمون پرز در سال 89 در مصاحبه با فاکس نیوز گفت:باید به جایی برسیم که بودن با احمدی نژاد به یک ننگ تبدیل شود،اصولگرانمایان و ولایتمدارنمایان به زیبایی به این آرزو جامه عمل پوشاندند
این نکته هم قابل تحلیل و بررسی است که واقعا ضدانقلاب سازی و ضدنظام سازی و ضدولایت سازی تقصیر ساختار نظام است یا افراد و شهرت و شهوت قدرت و ثروت و اطرافیانشان،اگر مشکل افراد باشند که شامل یک یا دو نفر شاید بیشتر نشود،بازرگان،بنی صدر،هاشمی،خاتمی،موسوی،کروبی-احمدی نژاد(از دید مدعیان اصولگرایی و ولایتمداری)-اگر (شهید رجایی شهید نمیشد)و اگر (رهبری،رهبر نمیشد) چه بسا شامل حال این 2 هم میشد
پاسخ حقیر: آقای عزیز اصلاً فرض این که تمام دنیا در شناخت آقای احمدی نژاد و مشایی فاقد شعورند! اصلاً فرض که دشمنان خارجی و داخلی همه برنامه ریزی کرده اند که ایشان تحت فشار قرار گیرند! اولاً مگر همین داستان برای رهبری شدیدتر نبوده است؟! برای تخریب امام خمینی چه؟! آیا نقش خود افراد در دفاع به موقع و صحیح از خودشان چه می شود؟! این که مثلاً من دستور رهبری را معتل کنم و بعد مقصر کسانی را بدانم که نامه را منتشر کردند صحیح است؟! باعث مبرا شدن می شود؟! آیا خودم خانه نشینی کنم و بعد ولایت مداری دیگران را زیر سوال ببرم و خودم را ازهمه بهتر بدانم قابل دفاع است؟! آیا چند جلسه با مصلحی قائم باشک بازی دربیاورم به بهانه ی ولایت مداری صحیح است؟! آیا مقصر گرانی ها را وزیر اطلاعات بگیریم تسویه حساب زیبایی هست؟! آیا اینها که گفتم و آیا دفاع هایی که قبلاً از دولت می کردم و یا اکنون انتقاداتی که می کنم تا کنون استنادی به حرف کسی دیگر کرده ام و یا نه با تحلیل بوده است؟! شما در تمام مطالبم بخوانید و ببینید که آیا برای تایید یا رد اقدامی از سوی ایشان تاکنون مرتکب استناد از آقای مصباح یا هرکسی دیگر شده ام یا خیر؟! دوست من مشکل اینجاست که شما می گویید بین اختلاف رهبر و رییس جمهور هر دو صاحب نظرند و ما نمی توانیم قضاوت کنیم و البته ما هم نمی خواهیم قضاوت کنیم فقط می دانیم که رییس جمهور آنهم از نوع مدعی ولایت مداری نباید کارش به اختلافی با رهبر برسد که به قهر منجر شود.
آقا سیامک: در مورد بیداری اسلامی،خدا کند که این بیداری به نتیجه برسد،و حتما و شکی در آن نیست که ملتهای مسلمان کشورهای اسلامی قیام کرده به دنبال اسلام هستند همچنانکه مردم دیگر ادیان و مذاهب هم در کنار مسلمانان به دنبال هویت انسانی خود میگردند،ولی بخواهیم یا نخواهیم دولتها و حکومتها برآیند ملتشان هستند،آمریکا برای 20 سال بعد کوچکترین جزیره در فلان اقیانوس هم برنامه دارد چه برسد به خاورمیانه،آمریکا دانست که دیگر حکومتهای دیکتاتوری جواب نمیدهد پس روی آورد مثل سابق به ایجاد حکومتهای تحت فرمانش ولی اینبار از نوع دموکراتیک،البته حرکت مردم که به دنبال اسلام و کرامت و هویت انسانی و تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران بودند از دستش خارج شد،و ایران هم تأثیر خود بر این انقلابها را با نام بیداری اسلامی و انسانی گذاشت،ولی آیا آمریکا بیکار نشست،با روی کار آمدن دولتهای به ظاهر اسلامی در این کشورها ورق برگشت،خدا کند مردم این کشورها در انقلابشان ثابت قدم باشند وگرنه اینبار نتیجه بدتر میشود زیرا اینها دیگر دیکتاتور نیستند بلکه با پنبه سر میبرند،گذرگاه رفح باز میشود تا حساسیت ها کم شود از آنطرف اکثر وزراء دولت مبارک در دولت جدید بکار گمارده میشوند،وضع تونس و لیبی هم بهتر نیست،لیبی که چندپاره شده و بین ناتو مثل گوشت قربانی تکه تکه،واقعا این تحلیل زیبایی در هفته نامه 9 دی بود که مواظب باشیم مرسی،اردوغان نشود،حجم دیدارهایش با سران آمریکا که بسیار است،اردوغان هم با ترک جلسه با شیمون پرز در کنفرانس خبری همه را به خود سرگرم کرد،اولا که اخوان المسلمین نسبت به شیعیان اصلا موضع دوستانه ای ندارند،دوما مرسی هنوز نیامده دم درآورده،گفته به دلیل حمایت ایران از حکومت دیکتاتوری سوریه،هنوز فکر نکرده ام که برای اجلاس عدم تعهد به ایران میروم یا نه،انگار ما معطل آمدیم اوئیم-از همه این کشورها مهمتر سوریه است که خط مقدم جنگ با اسرائیل است،و به دلیل این انقلابها حدود یک سالی است که اسرائیل در حاشیه قرار گرفته و به ندرت خبری در اخبار هم میشنویم،و در آخر اینکه حقانیت مردم و دولتهای این کشورهایی که در آن بیداری اتفاق افتاده به دوری و میزان دشمنی آنها با آمریکا و اسرائیل و غرب است،یک وعده گاه آن روز قدس است باید از همه پور شورتر برگزار کنند
در مورد اقتصاد مقاومتی،اگر از کارشکنیهای گروه های اقتصادی و سیاسی داخلی در کار دولت بگذریم،مگر من گفتم که ضعف مدیریت اقتصادی نداریم،همچنانکه دولت و رئیس جمهور هم به آن اشاره کرده اند،و مگر گفتم که رهبری در بحث اقتصادی تمام و کمال از دولت حمایت کرده اند(چنانچه حمایت و رضایت ایشان بر نارضایتی شان میچربد) و مگر وضع اقتصادیمان قبل از این 2 دولت گل و بلبل بود و به به و چه چه که یادمان برود(که اگر بهتر نشده باشد بدتر نشده) بنده آن نظر مدعیان اصولگرایی که تحریم را بدون اثر و دولت را تکمیل کننده پازل دشمن در بوجود آوردن گرانی و نارضایتی مردم و جدایی از نظام میداند را نفی کردم و گفتم رهبری در دیدار با کارگزاران از واقعیت ها که یکی از آنها تحریم است سخن گفتند و از اقتصاد مقاومتی(اصولا کلمه مقاومت و دفاع جز در مقابل هجوم و حمله به کار میرود؟)خوبه همه به این اذعان دارند که این دولت در زمینه اقتصادی طرحهایی و پروژه هایی را با موفقیت اجرا کرده که قبلیها از ترس از چند کیلومتری ان رد نمیشدند،بله کسانی ایراد میگیرند که خود هیچ کار مثبتی انجام نداده بودند و البته دیکته نانوشته غلط ندارد،این گرانیهای اخیر هم که مرغ سرآمد آن است،التهاب گذرایی بیش نیست
یادش به خیر امام در جواب تحریمها میگفت:اگر ما را تحریم کنید به مردم میگویم روزه بگیرند(نقل به مضمون) یا در جایی دیگر میفرمود:مسئولان باید به فکر معیشت مردم باشند ولی این نباید آنان را از وظیفه اصلی ما که صدور انقلاب و برافراشتن پرچم اسلام ناب محمدی در جهان است بازدارد(نقل به مضمون)
آنوقت الآن چند ساعت به خاطر مرغ در صف وامیستیم و به خاطر گران شدن این چیز و آن چیز صدر تا ذیل نظام رو به فحش میکشیم،واقعا آن شور انقلابی کجاست؟
پاسخ حقیر: سلام چیزهایی که را توضیح می دهید قبلاً در پاسخشان مطلب نوشته ام فقط این که اقتصاد مقاومتی نسخه ای است که در شرح وظایف مسئولان اجرایی برای مدیریت بهینه پیچیده شده است، این که دولت خود را در جایگاه تحریم و فشار بداند و برایش برنامه داشته باشد نه این تحریم را بهانه ای برای بی برنامگی قرار دهد. من تمام مشکلات اقتصادی کشور را متوجه تحریم نمی دانم اگر چه تحریم همیشه جایگاه خود را داشته و دارد به عنوان مثال بحث ارز و بحث قیمت مرغ تقصیر دولت را نمی توان نادیده انگاشت که مشروحا قبلاً در همین وبلاگ به آن پرداخته ام. دوست من در شرایط مسابقه با یک تیم قوی آنچه که از همه تلخ تر است گل به خودی است. شما ناراحتی ما را نه از درد شکم بلکه از این بدان که چرا باید در این تنگناها دولت از ابزارهای خود استفاده نکند. چرا باید ارز به جایی برسد که تمام قیمتها 50 درصد رشد پیدا کنند؟
مطلب مرتبط: مناظره احمدی نژادی 2
91/5/17
10:15 ص
مدتیست که بحث افزایش نرخ جمعیت مورد بحث و گفتگوی مسئولان و نهادهای علمی و رسانه ای کشور قرار گرفته است و حتی مقام معظم رهبری نیز در خصوص لزوم اصلاح روند و شعارهای موجود مواردی را بیان نمودند. در همین خصوص چند سال پیش که رییس جمهور اولین بار در خصوص اشتباه بودن شعار 2 فرزند کافیست سخن راند، حقیر مطلبی را به رشته ی تحریر درآوردم که با توجه به موضوعیت مجدد آن، عیناً تقدیم می دارم، دوستانی که احیاناً قبلاً آن را خوانده اند مرا ببخشند:
آیا منظور آقای رییس جمهور از مخالفت با تعریف سقف2 فرزند برای هر خانواده، همان موافقت با سیاستهای آقای هاشمی است که منجر به جهش جمعیتی در کشور و مشکلات عدیده اشتغال و مسکن شد؟!
یادم هست که در آن موقع هیچ مرزی برای تعداد فرزند تعریف نمی شد، ولی آیا منظور آقای احمدی نژاد نیز همین است؟ یک نگاه به تعداد فرزندان آقای احمدی نژاد این تئوری را در همان مرحله اول رد می نماید، اما جمع بندی حقیر از چند باری که آقای احمدی نژاد به این مقوله پرداختند، این است که ایشان با انتخاب راهکاری که به سیاست گذاری هایی افراطی یا تفریطی منجر شود، مخالف است، مثل برخی از کشورهایی که (مانند چین) برای کسانی که بیشتر از یک فرزند داشته باشند، جریمه های سنگین تعریف نموده اند و مانند برخی از کشورهای اروپایی که برای فرزند دار شدن تشویق های بزرگ منظور کرده اند.
آقای احمدی نژاد معتقد است که نرخ رشد کشور باید بر اساس توانایی کشور در خصوص تامین شغل، مسکن و نیاز به جمعیت جوان و پویا در هر دوره زمانی سیاستگذاری شود. مثلا ایشان عقیده دارند وقتی توانایی کشور در تعلیم و تربیت دانش آموزان به حد مثلا 10 میلیون دانش آموز رسیده است، کاهش استفاده از این توانایی منجر به تعطیلی مدارس، بیکاری معلمان و کاهش نسل جوان و فعال در آینده نزدیک خواهد شد.
اصولا یکی از شاخصهای مهم در افزایش رشد اقتصادی یک جامعه میزان جوان بودن نسل فعال آن کشور است و در صورتی که میانگین سنی جامعه مدام افزایش یابد، به ناچار سن بازنشستگی در بعضی امور نیز باید افزایش یابد و از سویی در بخش آموزش، سن بازنشستگی کاهش خواهد یافت. بهم خوردن تعادل جمعیتی یک کشور، تعادل ساختارها و سرعت پیشرفت آن کشور را بهم خواهد زد، با قبول این تعریف می توان نتیجه گرفت که برای تعیین و هدایت نرخ رشد جمعیت باید برنامه ریزی کرد.
یکی از موضوعات مهم که در گذشته مغفول مانده این است که هدف گذاری برای نرخ رشد جمعیت در شهری مانند تهران باید با شهرهای کوچک و روستاها متفاوت باشد؛ چرا که توانایی ها، نیازها و مشکلات در هر یک متفاوت است. مسلما یکی از دلایل این که روستاها مدام خالی می شوند، همین سیاستگذاری جمعیتی یکسان برای کل کشور است، چرا که تعداد فرزند متناسب با تعداد و حجم فعالیت های کشاورزی و دامپروری در یک خانواده روستایی، مستقیما در حفظ حیات اقتصادی آن تاثیر دارد. حال با این پیچیدگی موجود، لزوم برنامه ریزی مستمر و هدف گذاری و هدایت جامعه غیر قابل انکار به نظر می رسد.
نکته مهم دیگر اینکه، با توجه به طرح شکست خورده دهک بندی که توسط مرکز آمار ایران انجام شد، جای خالی یک نهاد پژوهشی تحقیقاتی علمی را در این گونه پروژه ها خالی می بینم. حقیر به مدت یک سال در خصوص غیر علمی بودن دهک بندی مورد ادعای مرکز آمار ایران نوشتم و البته با ارج نهادن به اخلاق حسنه دولت که در هر لحظه ای که وجود اشتباه یا نقصان در پروژه ای را دریافت می کند، مبادرت به جبران و اصلاح آن می نماید، همچنان خلاء یک نهاد علمی را در این گونه موارد احساس می نمایم.
از جنبه مذهبی نیز علی رغم اینکه حقیر دامنه دستور خدا، مبنی بر اینکه از ترس روزی فرزندان خود را نکشید را صرفا در خصوص از بین بردن فرزندان در عصر جاهلیت و نوزادانی که به حد دمیده شدن روح رسیده باشند برداشت می نمایم و تسری این دستور را به ممانعت از روشهای مشروع مدیریت جمعیتی صحیح نمی دانم، به خصوص اینکه با این سوء برداشت، علما و مراجع را نیز مورد نکوهش قرار دهند.
در پایان ضمن اینکه بر صحت سخنان آقای احمدی نژاد در خصوص لزوم بازتعریف و سیاستگذاری جمعیتی دقیق، علمی و متناسب برای کل کشور تاکید دارم، امیدوارم که این امر به زودی زود و با لحاظ تمام جوانب اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی، نظامی و امنیتی صورت گیرد و به صورت دوره ای و مستمر با پایش و کنترل آمار جمع آوری شده از کل کشور مراحل تحلیل، برنامه ریزی و هدف گذاری به یک چرخه 5 ساله (همزمان با دوره های آمار مسکن و نفوس کشور) تبدیل گردد و این مهم به درستی صورت نمی گیرد مگر توسط یک مرجع یا هیأت علمی که با حضور تمامی بخشهای ذینفع، به کلیه عوامل مهم در این خصوص اشراف داشته باشد.
لینک همین مطلب که در تاریخ 28/1/89 منتشر شد: لزوم سیاستگذاری علمی و دقیق جمعیتی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/5/16
12:37 ص
روزنامه ی دولتی ایران امروز در مقاله ای ضمن سیاسی خواندن حکم دیوان عدالت اداری در خصوص آقای مرتضوی، این گونه آرا را موجب سرخوردگی نیروهای انقلابی دانسته و کشور را در فتنه های بعدی مشکل ساز معرفی نموده است. جالب است که این عبارت سرخوردگی نیروهای انقلابی چقدر آشناست و چقدر ما را به یاد دلیل مخالفت رهبر معظم انقلاب با معاونت اولی مشایی می اندازد که در مرقومه ی کوچکشان به رییس جمهور بیان شده بود و اکنون همان عبارت در قبال حمایت همان گروه از یکی از نزدیکانشان یعنی آقای مرتضوی بکار برده می شود!! گویی این گروه هرعیبی را که به آن محکوم می شود، مدعی عصمت از آن می گردد، مدتی پیش که ولایت مداری این جریان به دلیل سخنان دور از شعارهای اصلی نظام زیرسوال رفت، ایشان شدند مدعی واقعی! ولایت مداری و ما شدیم ولایت نفهم! چرا که ایشان ولایت را در انسان کامل معنی کردند و ما ولایت فقیه را در ادامه ی همان ولایت می دانیم و البته که چنین تعبیر جز از کسانی که با انسان کامل درارتباطند منطقی به نظر نمی رسد!!!
و اما بعد از یادآوری این اصطلاح آشنا، چیز دیگری به ذهنم می رسد و آن نقش این گونه نیروهای به اصطلاح انقلابی! در تشدید فتنه هاست. فتنه ی کوی دانشگاه و فتنه ی انتخابات 88 هردو از یک لحاظ مورد سوءاستفاده ی ضدانقلاب، شعله ور شدن فتنه و تأسف شدید رهبر انقلاب بودند، یکی از طرف همان نیروهای لباس شخصی به اصطلاح انقلابی و دیگری از طرف همان رقم زنندگان ماجرای کهریزک.
نمی دانم! شاید این گونه افراد به زعم عقل ناقص خودشان، واقعاً با اقدامات فراقانونی قصد خدمت به انقلاب را دارند، ولی این جهل و بی بصیرتی شان است که موجب سوءاستفاده ی ضدانقلاب می گردد و شاید نیز این قبیل رفتارها از بیماری های روحی و روانی اینگونه مدافعان انقلاب رقم می خورد تا گناهان بزرگ خود را کوچک بشمارند و این گناهان چقدر بزرگند وقتی که کوچک نیز شمرده می شوند.
امثال مرتضوی بارها و بارها موجب سرخوردگی مدافعان واقعی انقلاب شده اند، هم ایشان بودند که به فتنه گران و ساکتین فتنه، بهانه می دادند تا اصل فتنه را واگذارند و فرعش را علم کنند و هم ایشان اکنون برخورد با خودشان را موجب سرخوردگی مدافعان انقلاب می شمارند، نمی دانم این ادعای شان از توهم برمی آید، یا از جهل و یا از کبر، ولی می دانم که بر اساس قرآن حکیم، شیطان چه ماهرانه اعمال زشت انسان را در گمانشان زینت می دهد تا این گونه خود را در جایگاهی فراتر از شرع و قانون و عقل و انقلاب بشناسد. آخر کدام اصل انقلابی، کدام اصل شرعی و کدام اصل قانونی و کدام اصل عقلی به انسان اجازه می دهد تا فاجعه ی کهریزک را رقم بزند و یا سوءمدیریت در آن را کوچک بشمارد و یا از آن دفاع کند و یا آن را خدمت به انقلاب معرفی کند؟!
در پایان باید لازم می دانم تا جایگاه مقدس بسیج و نیروهایی را که فارغ از تندروی و افراط و بدون ارتکاب اعمال فراقانونی و تهاجمی، تنها از انقلاب در برابر فتنه گران دفاع می کنند، مبرا از کسانی که در این مقاله مورد نکوهش قرار گرفتند معرفی کنم و البته که ایشان بهترین مدافعان انقلابند و هرگز نیز از برخورد با افرادی مانند مرتضوی، سرخورده نخواهند شد و برعکس موجب خواهد شد تا با خنثی سازی سوء استفاده های کینه توزانه ضد انقلاب، دفاعی جانانه تر از انقلاب به خصوص روشن نمودن عوام بنمایند. و دیگر این که ای کاش قوه ی محترم قضاییه و اجزاء وی در برابر فتنه گران و سران فتنه و آقازاده های شرورشان نیز بهتر عمل می نمود و این گونه شاهد نمی بودیم که موسوی ها، کروبی ها، خاتمی ها، مرتضوی ها، فائزه ها، مهدی هاشمی ها، خاوری ها، رحیمی ها و ... به راحتی یا محامه ی عادلانه نشوند و یا مجازات نشوند و یا فراری داده شوند و این گونه تنها موجب مظلوم نمایی ایشان گردند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.