90/5/30
8:47 ص
طی 14 سال زندگی مشترکی که داشته ام سالی نبوده که در آن مسافرتی یا مشکلی بین من و همسرم و البته فرزندانم فاصله چند روزه و حتی یکی دوماهه نیانداخته باشد، و اگر چه تحمل دوری همسر و فرزندان سختی های خاص خودش را به خصوص برای خانواده دوستهایی مانند من دارد، اما به نظرم همیشه مفید بوده و به همه ی دوستانم هم توصیه می کنم از جدایی های کوتاهی که به دلیل مسافرت، ماموریت، زیارت یا حتی تفریح برای همسران ایجاد می شود ابا نداشته باشند و اگر به اندازه باشد، حتی مورد استقبال قرار دهند. دوری های کوتاه مدت فوایدی دارند که برخی اش را اشاره می کنم:
1- دوری کوتاه مدت اعضای یک خانواده موجب می شود تا در مدت جدایی بهتر به رفتارهای خود فکر کنند و ایرادات خود را در این فرصت تنهایی شناسایی و برای رفع آن برنامه ریزی نمایند.
2- برای برخی افراد که هر از چند گاهی حسرت زندگی مجردی گذشته شان را می خورند بد نیست که چند روز زندگی مجردی داشته باشند تا هم قدر خانواده را بدانند و هم سپاسگزار این موهبت الهی (خانواده) باشند.
3- دوری کوتاه مدت اعضای خانواده موجب می شود تا زندگی زناشویی برخی که دچار یکنواختی و سکون شده است، گرم تر شود. اصولا به نظر می رسد قهر هم به همین دلیل نمک زندگی معرفی می شود.
4- هر انسانی زمانی را برای با دوستان یا پدر و مادر و یا اقوام بودن نیاز دارد و این جزء نیازهای فطری هر کسی است و اگر کسی بعد از زندگی متاهلی، نزدیکی با دوستان خوبش را و حتی ارتباط با اقوامش را فراموش کند، عملا به یک نیاز فطری خود پشت کرده است و این نیاز وازده روزی حسرت زندگی مجردی را برای افراد متاهل ایجاد کرده و از سویی موجب دلخوری دوستان و اقوام خواهد شد.
5- برای کسانی که شاید ناچار شوند روزی دوری طولانی مدت از همسر و فرزندان خویش را به دلایل طبیعی یا غیر طبیعی تحمل کنند، خوب است تمیرین کوتاه مدتی داشته باشند. ما انسانها همواره به خاطر مسائلی مانند مرگ، جهاد یا عوامل دیگر، ناچار به تحمل دوری از عزیزان مان می شویم و باید آن قدر آمادگی داشته باشیم که در آزمایش هجران ها، سر بلند باشیم.
6- یادمان باشد آن کسی که برای انسان می ماند نه همسر و فرزنداست که تنها خداست که فریاد رس ماست. نباید آن قدر مشغول زن و فرزند بود که بی خدا احساس تنهایی نکرد. خوب است که بعضی وقت ها خودمان را در موقعیت تنهایی قرار دهیم تا حس کنیم که کسی را جز خدا نداریم.
البته در کنار تمام مزایای فوق معایبی نیز ممکن است وجود داشته باشد که در صورت برنامه ریزی و تقوا قابل خنثی شد هستند و از جمله آنها یکی تنهایی است که برای بعضی ها بیش از آن که فرصتی برای با خدا بودن و تفکر باشد، مهلتی برای گناه و نزدیکی به شیطان تلقی می شود که آن هم با پناه بردن به خداوند و این که فقط دوری های کوتاه مدت آن هم به صورت محدود سفارش شده اند، قابل چشم پوشی است و دیگری تحمل سختی های آشپزی و خانه داری و ... است که همین تحمل نیز موجب تقویت استقلال روحی و فردی می شود تا انجام همه ی امور شخصی مان را از همسر و فرزندمان توقع نداشته باشیم.
در این ایام دعا برای همدیگر را فراموش نکنیم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/5/29
4:23 ص
امشب شب قدر است و من بی قدر، دربه در بدنبال قدر. بی قدری من به اندازه ی گناهانم سنگین است و به اندازه ی غفلتم وسیع. امشب مقدر می کنند عافیت را برای کسانی که قدر خود را دارند و قدر امشب را می دانند، پس خدایا عافیت جسم و جان و ایمان را مقدرم کن.
امشب اشک می شوید چشم و دل را، امشب آخرین فرصت و اولین رخصت یکسال است. امشب هر گلی یا گلی بزنیم به سر خودمان زده ایم. امشب شب قرآن است، شب کتاب خدا، شب نماز و شب دعا؛ امشب شب تفکر است و حسابرسی و انابه؛ امشب شب خضوع است و خشوع؛ امشب شب بخشیدن است و بخشیده شدن؛ امشب شب شفا است و شب رجا؛ ای خدای شب قدر! امشب به میزان بی مقداریم، قدرم بخش؛ خدایا این شب را شب حیات خوبی ها و شب ممات بدی هایم قرار ده؛ خدایا شبت آن قدر قشنگ است که ای کاش هرگز تمام نمی شد. خدا خدا خدا، گویی امشب پرده را کنار زده ای و روبرویمان نشسته ای؛ انگار خدای بزرگ واقعا به پایت افتاده ایم؛ خدایا از تو می خواهم آن نگاه مهربانت را همیشه بر من بدوزی اگر چه بدجنس و اهل فسقم. خدایا از تو می خواهم بهشت عطوفتت را درک کنم نه دَرکِ عقوبتت را. خدایا سلول سلولم تو را می خواند و می خواهد که از سلول نفس نجاتم دهی. خدایا عشقت را مدام در جام جانم لبریز کن تا همیشه بنوشم آنچه را که امشب می نوشانیم. خدایا امشب شبیست که فرشته ها بد و خوبت را ناز می خرند و نیاز می دهند؛ خدایا در این شب بقایم را بگیر و فنایت را نصیبم کن. خدایا نمازِ ناز و نیاز را روزی هر روز و شبم کن و حیات را نصیبم کن چه به عافیت و چه به شهادت؛ خدایا از حضورت هرگز غایبم نکن که تلخی غیبت از حضورت را عمریست چشیده ام اگر چه شیرینی حضورت را نیز لایق خود نمی دانم، ولی خدایا! امشب شب قدر است و می دانم که بی قدرو اندازه می بخشی حتی بی مقداری چو من را.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/5/26
9:47 ص
آقای یامین پور در وبلاگ شخصی خود به بحث نشریه ی خاتون پرداخته است و مبنای انتقادات وارده را صرفا دخالت سیاست در فرهنگ دانست است. دوستان برای خواندن اصل مطلب به اینجا مراجعه نمایند.
و اما پاسخ حقیر:
90/5/25
10:36 ص
تکمیلی: بالاخره خود ویژه نامه ی "خاتون" را پیدا کردم و جالب است اولین چیزی که نظرم را جلب کرد این بود که مجله ای با این تعداد صفحه و این جنس مرغوب کاغذ (گلاسه) و این چاپ رنگی و با کیفیت، به عنوان ضمیمه و رایگان ارائه شده است.
با ورق زدن مجله و نگاه کلی به مجله متوجه می شویم که بیشتر محتوای مجله در مورد حجاب بوده و این که اصالتاً نظر رییس جمهور، مشایی، کلهر و ... را در مورد حجاب و طرح عفاف و حواشی آن تبیین می کند و البته در این میان سخنانی از آقای حائری یا رحیم ازغدی و یا افراد مقبول دیگری نیز آمده است که بعضاً این افراد محتوی و نحوه ی نشر مطالب را مورد سوال قرار داده اند، تعدادی از نظرات نیز فقط برای قبح شکنی منتشر شده و نویسنده ی مطرحی و معروفی ندارند.
به نظر می رسد نشر یک ویژه نامه با این هزینه ی بالا از بودجه بیت المال که مالامال از نظرات غیر تخصصی افراد در حوزه ی حجاب و عفاف می باشد و در همین حوزه نیز قوانین موضوعه مانند ارشاد و امثال آن را زیر سوال می برد، با هدف سیاسی-تبلیغاتی و برای تبلیغ تفکرات منحرف گروهی خاص بوده و درج نظرات افراطی نیز برای جلب توجه بیشتر در جامعه به عنوان یک بمب خبری و البته قبح شکنی، مورد استفاده قرار می گیرد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/5/23
10:29 ص
چندی پیش یکی از سایت های مهم جریان انحرافی که فعلا فیلتر شده است مطالبی را علیه چادرمشکی منتشر کرده بود و اینک روزنامه ی ایران از نقل کلهر مطلبی را بر علیه چادرمشکی درج می کند که شاید فقط از رضاخان و امثالش انتظار می رفت. جالب است که ایشان حملات متعددی را از ابعاد فرهنگی، تاریخی و حتی فقهی به چادرمشکی وارد نموده اند و چادرمشکی را بدترین نوع حجاب می دانند چون که "چهره ی زن را قاب می کند".
جالب است که جریان انحرافی از سویی بهبود وضعیت حجاب را محتاج فرهنگ سازی دانسته و دخالت دولت را در آن بی فایده می داند ولی از سوی دیگر به جای تکریم حجاب، به مظهر حجاب، یعنی چادر مشکی حمله می کند. تأسف برانگیز این که در این میان نمی توان گفت این مطالب فقط نظر یک انسان مستقل است، چرا که اولاً ایشان سالها از نزدیکان و مشاوران مهم رییس جمهور بوده و ثانیاً روزنامه رسمی دولت آن را درج نموده و ثالثاً که این روزنامه بعد از برکناری آقای کاوه اشتهاردی، بیشترین آب را در آسیاب جریان انحرافی ریخته است؛ پس این ادعا که درج چنین مقاله ای مسئله ای کم اهمیت و اتفاقی بوده اصلاً قابل پذیرفتن نیست.
وقتی همسر رییس جمهور چادر مشکی سر می کند، نمی توان رییس جمهور را قائل به این نگاه اهانت آمیز به چادر دانست اما این که رییس جمهور در کنارش کسانی را جمع کرده است که بسان سالهای قدرت جریان اصلاحات، چادر را برنتافته و بر آن تاخته اند، بسیار جای سوال دارد؟!
چادر، آن هم از رنگ مشکی اش، همان حجاب برتر است که امام خمینی، مقام معظم رهبری و مراجع عظام آن را قبول داشته و همسران و دخترانشان از آن استفاده کرده اند، چگونه کسانی که ادعای ولایت پذیریشان گوش فلک را کر کرده است، این گونه بی محابا بر آرمان های که مورد تایید مقام عظمای ولایت بوده می تازند؟! آیا جریان انحرافی کم کم به جریان نفاق نزدیک و نزدیک تر نمی شود؟! آیا ازدواج آقای مشایی با یک عضو منافقین نشان از وجود رگه هایی از نفاق در وجود ایشان داشته و یا با آن ازدواج نفاق در ایشان نفوذ یافته است؟! اصلاً بحث فقط خود مشایی نیست، اظهارات اخیر کلهر را کجای دلمان بگذاریم؟!
حال چه شده که چادر و بخصوص چادر مشکی این قدر مغضوب است؟ چه شده است که روشن فکر غیر مسلمان و روشنفکر مسلمان و غربی و غربگرا و کافر و مشرک و فتنه گر و منحرف همگی با چادر مشکل دارند؟! به همه ی محجبه های چادری عرض می کنم که خیلی قدر خودشان را بدانند و مواظب خودشان باشند چرا که بیشترین دشمن را روی زمین دارند و اگر روز هر چادری را با یک عملیات انتحاری شهید کنند، جای تعجب ندارد! اصلا کسانی که این قدر پیش دشمنان خدا مغضوبند مگر می توانند نزد خدا محبوب ترین نباشند؟! چرا که چادری ها باعث ناکامی مردان و مردمانی هستند که از شهوت، ثروت و قدرت دور مانده اند و ان شاءالله دورتر نیز خواهند شد. اصلاً از آن زمان که چادر مادرمان زهرا را بر زمین کشاندند، مظلومیت چادر و چادری نمایان شد تا آن روزی که چادر را از سر زنان ایرانی می کشیدند و تا اغتشاشاتی که در آن چادری ها را مورد فحش و حمله قرار می دادند و تا اکنون که تیشه ی انحراف به مفهوم چادر می زنند.
انگار چادر تیریست بر روح برخی و مشکی بودنش نیز زهری بر نوک تیزش! نمی دانم بر این منطق چه بگویم که چادر مشکی را موجب قاب شدن چهره ی زنان می داند، این چه فقه من درآوردی است که بُعد کارآیی چادر را در ایجاد حجاب بدن رد می کند تنها به این دلیل که صورت در این چادر قاب می شود؟! اصلاً نظر ایشان این است که حجاب هر چه باشد نباید صورت را قاب کند؛ اصل، قاب نشدن است مثل لوگوی همین ویژه نامه ی خاتون که گردن و سینه ی آن خانم باز است تا نکند صورتش قاب شود؛ احتمالاً به نظر ایشان قاب شدن صورت در فقه یک اصطلاح خیلی خیلی تخصصی و مهمی دارد که علما و فقهای ما هنوز درسش را پاس نکرده اند؟! انگار این آقای کلهر و هر کس دیگری که زورش به خانواده اش نمی رسد، در مقام توجیه، ارزشها را زیر و رو می کند! احتمالاً این گونه است که کم کم چادر مظهر بدحجابی می شود! ماهواره مظهر پیشرفت می شود، امر به معروف، منکر می شود و نهی از منکر، معروف!
نکند جریان انحرافی که هدیه تهرانی ها را تحویل می گیرد به خاطر همین است که از بس صورتشان قاب گرفته نیست حجابشان کمال یافته است؟! نکند کمال و انسان کامل و کلاً هر چیز کمال یافته، در این آیین انحرافی همین گونه معنی می شود؟! همین است که انسان کامل در تضاد با مفهوم ولایت فقیه قرار می گیرد! همین است که چادر در تضاد با مفهوم حجاب قرار می گیرد! همین است که چادر بدترین حجاب و احتمالاً به تبع آن بی چادری بهترین حجاب تلقی گردد! همین است که خانم های بزک کرده و بی حجاب الگوی زن ایرانی معرفی می شوند! پس باید نتیجه گرفت که مفاهیم در این جریان لحظه به لحظه رنگ به رنگ می شوند و این رنگ به رنگی را خدا می داند که تا کجا قابلیت تلون دارد؟!
در انتها برای تبدیل تلخی مطلب به شیرینی، تنها خبر خوشی را که از این ماجرا می توانم بگویم، تقدیم می کنم:
با دست و پازدن، منحرفینی که در باتلاق افکار عمومی گرفتار شده اند، روز به روز به نابودی شان نزدیک تر خواهند شد، ان شاءالله.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/5/21
12:38 ص
اگر یادتان باشد اولین شعله های اغتشاشات تهران بر مبنای یک سوال بود و آن این بود که "رأی ما کجاست؟" و البته بحث دیگر این بود که این شعار و توهم گم شدن رأی خود به خود به وجود نیامد بلکه بر اساس تلقینی بود که از سوی برخی خواص خلق شد؛ اگر اکنون از کلمات توهم یا تلقین استفاده می کنیم نه از تعصب است که از سر آن است که همین تلقین کنندگان و متوهمان هرگز نتوانستند کلامی در اثبات اتهامشان به منطق برانند و اکنون دیگر خودشان نیز می دانند که اتهام تقلب به نظام نچسبید و از همان سر است که دوباره خواهان حضور در همین نظام و شرکت در انتخاباتند!
و اما آیا اعتراضات اخیر انگلستان نیز بر پایه ی یک دروغ و به هدایت متوهمان صورت گرفته است؟ آیا در اغتشاشات انگلستان نیز موسوی و کروبی هایی در حال اتهام پراکنی هستند؟! آیا در انگلیس هم دعوا سر این است که در انتخابات تقلب شده است یا مشکل ریشه ای تر از این حرفهاست! پس بر اساس شرحی که گذشت و موارد دیگری، تفاوت هایی بین آشوب های لندن و اغتشاشات تهران وجود دارد که عبارتند از:
1- اعتراضات انگلستان نه بر اساس توهم و دروغ که براساس واقعیت ملموس در جامعه است در حالی که اغتشاشات ایران بر اساس یک دروغ بزرگ به نام تقلب بود که به قول آقای ابطهی "تقلب اسم رمز آشوب بود".
2- اعتراضات انگلستان بر پایه ی هدایت و رهبری عوامل داخلی و خارجی نبود در حالی که اغتشاشات ایران از مراکز فرماندهی در داخل و خارج ایران بهره می برد و همین مراکز فرماندهی بودند که تقلب را تلقین می کردند و توهم را تزریق. همین عامل بود که موجب شد با اثبات بی منطقی و خودفروختگی مراکز فرماندهی، پیاده نظام های اغتشاشات ایران خودبه خود به خود آمدند و آب سردی بر فتنه ریخته شد.
3- در اغتشاشات تهران این پلیس و حقوق بگیران حکومت نبودند که اغتشاشات را خاموش کردند بلکه بدنه ی مردم به محوریت بسیج بود که بدون هیچ چشمداشت مالی و مادی جانش را کف دستش گرفت و بدون سپر و سگ و اسب حکومت، اغتشاشات را خاموش کردند در حالی که در اعتراضات انگلیس، پلیس تا بیخ دندان مسلحی که نان خور حکومت است به مقابله با مردم می پردازد.
4- در اغتشاشات ایران در ازای هر یک معترض، چند ده حامی برای نظام راهپیمایی کردند و اگر چه هرگز این حمایت ها در رسانه های بیگانه آنچنان که باید و شاید به تصویر کشیده نشد اما همان اندکش هم در انگلستان مشاهده نمی شود.
مطمئنا تفاوت های دیگری نیز در این اعتراضات وجود دارد که با مرور زمان بهتر خود را نشان خواهد داد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/5/9
1:16 ع
استاد شجریان فرموده اند که ربنا به مردم تعلق دارد و کسی نباید آن را از مردم بگیرد. ایشان با آن که بسیار به قرائت قرآن مسلط هستند، اما اگر کسی روی این قابلیت ایشان تأکید می کرد، مورد تخطئه قرار می گرفت که من قاری نیستم و موسیقی دانم و همین اثر زیبای ربنا نیز به اقرار خودشان، از دستشان در رفته و از همان اول راضی به پخش آن نبوده اند و بدون اجازه پخش شده است و همین که اکنون ربنا را متعلق به مردم می داند جای سوال دارد.
و اما چرا خود ایشان به ربنا محتاج تر است تا مردم؟
اگر خاطر دوستان باشد اولین اعتراضات استاد به صدا و سیما از جایی شکل گرفت که برخی آثار استاد با تصاویر امام خمینی پخش شد و ایشان از همان موقع اظهار نارضایتی کردند از این که آثار ایشان در صدا و سیما پخش شود و در عین حال هم به سایر موسیقی هایی که به قول ایشان بی ارزش بودند، در تلویزیون پخش می شد اعتراض داشتند. علی رغم این بی مهری استاد، صدا و سیما در شب سال تحویل به عنوان میهمان ویژه از ایشان دعوت کرد و مجری در خلال صحبت از چگونگی ضبط "ربنا" سوال کرد و ایشان نیز به آن پاسخ داد اما فردای آن روز یک مطلب در روزنامه کار کرد و به شدت از برنامه شب گذشته انتقاد کرد که من استاد آوازم و نباید مرا به عنوان یک قاری معرفی می کردید و همین مسئله شد بهانه ای برای یک قهر جدید با صدا و سیما! و البته تقدیم جایزه ی حنجره ی طلایی بعد از سالها استادی به ایشان!!!
واقعا چرا استادی که چنین صدایی دارد و قبلاً نفر برگزیده ی مسابقات قرآن بوده و اثری مثل ربنا می توانست بخواند، نباید با چند اثر زیبای دیگر، هم زکات هنرش را بدهد، هم دل مومنین را شاد کند و هم ذخیره ای برای آخرتش فراهم آورد؟! جز این که ایشان افتخار نمی دهند و حال آنکه باید به این امور افتخار کنند؟ نکند ایشان مردم را بیشتر از خودش به چنین آثاری محتاج می داند؟! که این چنین منت هم می گذارد؟! ایشان یادش رفته که همین ربنا را نیز به سفارش صدا و سیما خوانده است و تازه با این شرط که نباید پخشش کنند!! و حال طوری پز می دهد که انگار خودش و با نیت تقدیم به مردم چنین اثری را اجرا کرده است؟!
هنوز ملت روزه گیر، روزه خواری همان جریان فتنه ی آمریکایی را که ایشان حامیش بود را در اغتشاشات فراموش نکرده اند؟ که تحت تأثیر دلسوزی ایشان برای روزداران قرار بگیرند!! ملت روزه داریی که در این گرما از آب و غذا و ان شاءالله گناه، برای خدا چشم می پوشند، مطمئناً از هر چیزی که عزتشان را و غیرت دینی شان و استقلال شان را و انقلاب شان را نادیده انگارد به راحتی چشم پوشی خواهند کرد!! پس اگر ایشان خوب بنگرند، خودشان هستند که از یک عمل صواب که اگر با یک نیت ثواب همراه بود، به کارشان می آمد محروم گشته اند، والا مردم چه در زمانی که این اثر را می شنیدند و چه اکنون که نمی شنوند، نیت شان الهی بوده و اجرشان نزد خدا محفوظ است.
جناب استادی که مورد تقدیر رسانه های استعماری است و موسیقی خودش را برای صدا و سیما تحریم کردند، بدانند که نه تنها ملتی را که هنوز آمریکا و انگلیس را دشمن ایران و اسلام می دانند، خوشنود نکرده است که به نفع موسیقی سنتی که بیش از همه چیز برایش مهم بوده نیز کار نکرده است. اگر ایشان دقت می کردند می دیدند که آن هایی که اکنون ایشان را به روی دست گرفته اند، نه برای موسیقی و یا ربناست که برای مواضع ضد انقلابیشان است.
ای کاش همان قدر که ایشان اکنون مردم را مالک ربنا می داند، مردم را مالک سرنوشت خویش می دانست و در برابر رای و انتخاب مردم تسلیم می شد، شاید ایشان در ابتدا گول دوست فتنه گرش موسوی را خورده بود ولی بعد با حضور گسترده ی تمام مردم بخصوص در 9 دی ، باید به رأی مردم احترام می گذاشت و حداقل با یک عذرخواهی اشتباهش را جبران می کرد اما ایشان همچنان حنجره ی خود را میزبان عربده استعمار نمود و از هیچ کلامی در مبارزه با انقلاب دریغ ننمود و اینک نیز بهتر است بجای این که برای مردمی که به دین و کشور و استقلال خویش بیش از هر چیزی احترام قائلند دل بسوزاند که نکند از ربنا محروم بمانند، بهتر است از مردم دلجویی کند و دشمنان این مردم و انقلابشان را که همه گونه سختی برایش متحمل شده اند را ناامید کند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/5/5
12:22 ع
ما همیشه میهمان خدا بوده ایم اما میهمانی ماه رمضان، میهمانی دیگریست. در رمضان هم می خورند و هم می برند. رمضان فقط الانت میهمان نمی شود، آینده ات هم می تواند میهمان باشد.
ماه خدا می آید و ما قرار است میهمانش باشیم، قرار است با لباس تقوا و سیرت زیبا به میهمانی برویم، اگر چه ژنده پوشان نیز به این درگاه راه دارند، ولی صدر مجلس را متقیان میهمان می شوند.
باید استحمام کرد به آب توبه، باید سر را شانه کرد به شانه ی تفکر، باید چشم ها را شست از دنیا و بست به عقبی، باید قلب را رقیق کرد که جاری شود به چشم، باید سر را پایین انداخت از غرور، باید با سکوت ذکر، خدا را فریاد زد، باید با دست صدقه از جیب به غیب رسید، باید زانو را به زمین عادت داد و پیشانی را به مهر و قلب را به مهر. عشق در این ماه جاریست فقط کافیست استنشاقت خراب نباشد.
خداوندا آب از توست و عطش هم! عطشمان ده تا آب حیات را بجوییم و آب معرفتمان ده تا حرصمان بیشتر شود. خداوندا سفره ات باز است و ما بی اشتها! ترازوی جانمان گرسنه است می پنداریم سیریم. خداوندا خود شناس نه ایم که تو را بشناسیم، پس بشناسمان فقر و ضعف و حقارتمان را تا به عشقت بزرگ شویم و به بزرگیت فانی. خداوندا عشقت شور است و ما بی شعور که از شوری چنان به شوره زاری چنین گرفتاریم، پس خداوندا شعورمان ده که شعر عاشقی را در شهر بندگی بسراییم. خداوندا در ماه رحمتت شناخت شب قدرت را نصیبمان کن و درکمان ده تا به لطفت، درَک گناه را به درک جنتت معامله کنیم.
خداوندا در این ماه، میهمانمان کن به هر چه خوبی که خوبان را میهمان کردی و عاریمان کن از هر عیبی که بدان بدان آلوده اند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/5/1
9:11 ص
دوباره بحث دهک بندی در پرداخت یارانه ها برسر زبان ها افتاده است با این تفاوت که این بار مسئله از سوی مجلس پیگیری می شود و به نوعی به دولت دیکته می شود که وارد بازی شکست خورده ی دهک بندی گردد. اگر خاطرتان باشد این بحث آن قدر جدی شد که منجر به تعویض رییس مرکز آمار گردید.
حقیر از سال 87 با اولین صحبت های هدفمندی یارانه ها، بحث دهک بندی و خوشه بندی داغ شد و از همان موقع حقیر شروع به نوشتن و اعلام نظر در این خصوص در این وبلاگ یا برخی سایتهای خبری و حتی به صورت مکتوب برای مراجع قانونی نمودم. با توجه به اینکه چندین مطلب در بایگانی نوشته هایم دارم، احساس کردم دیگر نیازی به نوشتن مطلب جدید نبوده و با عرض پوزش دوباره مطالب فوق را با درج لینکش تقدیم می کنم:
1- به مناسبت راستی آزمایی اطلاعات خانوارها در هدفمند کردن یارانه ها
2- سوالی فقط از سر پاسخ طلبی در مورد هدفمندی یارانه ها
3- دهک بندی برای پرداخت نقدی یارانه ها و نقایص آن
4- باز هم هدفمند کردن یارانه ها!!
5- کارمندان، بازنشستگان و بیش از نیمی از کارگران، جزء خوشه 3 هستند!
مطالب دیگری قبلا در تقدیر اجرای این طرح و یا سایر حواشی آن نوشته ام که با توجه به اینکه بحث در مورد دهک بندی است، از درج لینک آنها خود داری می نمایم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/4/31
1:51 ص
وقتی تقریباً پا به هر مطبی می گذاری چند برابر حق یزیت مصوب از شما می ستانند! وقتی در بیمارستان دولتی و حتی در بیمارستان خصوصی می خواهی عمل کنی دکتر چند میلیون تومان زیر میزی از شما طلب می کند! وقتی حتی یک درصد پزشکانی که به حقوقی چند برابر بیش از حقوق قانونی خود قانع نیستند! حتی نصف حقوق قانونی منشی و پرستارشان را پرداخت نمی کنند! وقتی چند روز بیمارت در بیمارستان بستری هست تا فقط یک متخصص او را یک ویزیت کند ولی همان هم امروز و فردا می شود! وقتی حق یک ویزیت سه دقیقه ای به اندازه ی حقوق دو روز یک کارگر است! وقتی حقوق پزشک با حقوق های بین المللی مقایسه می شود ولی منشی ها حتی بیمه هم نمی شوند! وقتی نظام پزشکی به فکر حقوق پزشکان است و رهایشان کرده تا به جان ملت بیفتند! وقتی دستمزد یک پزشک برای یک عمل نیم ساعته به اندازه ی حقوق چند سال یک کارگر است! چرا وقتی بسیاری از بیماران به خاطر هزینه های غیر قانونی و سرسام آور درمان که بر اساس قانون اساسی باید برای همه ی مردم رایگان فراهم باشد، می میرند و یا خانواده شان را تا آخر عمر به فقر مطلق گرفتار می کنند! شما بگویید چرا با این همه ناکارآمدی و ظلم، کل وزارت بهداشت و بعدش سازمان نظام پزشکی را به دادگاه معرفی نمی کنند؟!!!! حتماً باید یک ناهی از منکر عزیز که واقعا به اندازه ی شهدا برای ما عزیز است را در بیمارستان پذیرش نکنند تا با آن بیمارستان ها برخورد شود؟!
آیا سیستم های درمانی کشور در خدمت تمام آحاد جامعه هستند؟! و یا فقط برای طبقه ی مرفه که درآمد و بیمه های خوبی دارند، فعالیت می کنند؟! آیا وزارت بهداشت در جهت رفع این مشکل حرکت می کند؟! و یا روز به روز با خدمات نوین پزشکی که مورد تقاضای بیماران است، وضعیت اقتصادی بیماران اسفبارتر می شود؟!
آیا پزشکانی که با پول های کلان رومیزی و زیرمیزی احساس می کنند جان افراد را نجات می دهند، تا کنون فکر کرده اند که چند خانواده ها را به خاک سیاه نشانده اند؟! آیا پزشکان محترم که از آب و خاک و هوا و بیت المال این مملکت استفاده کرده اند تا پزشک شوند، بهتر نیست مثلا به درآمد ناقابل روزی یک میلیون تومان و به عبارتی 30 میلیون تومان در ماه قناعت کنند!؟ آیا پزشکان محترم می دانند که برخی بیماران آرزوی مرگ می کنند تا فقر و فلاکت خانواده هایشان را نبینند؟! آیا پزشکانی که با ویزیت ساده ی فقط 30 بیمار در یک بعد از ظهر 500 هزار تومان درآمد کسب می کند آن قدر انصاف ندارد که دستمزد ده هزار و صد تومانی کارگرش را بالا نکشند؟! آیا پزشکی که اجرت یک عملش چند میلیون تومان است می داند که خانواده ی بیمار چند سال قسط و سود و بعضا نزول هزینه ی درمان عزیزانشان را می پردازند و یا ما حصل چند سال شان را که تمام آینده شان هم بود را می فروشند؟! آیا در برابر سازمان نظام پزشکی که فقط به فکر حقوق پزشکان است، کسی به فکر بیماران بی کس و ضعیف هم هست؟! آیا درگاهی جز درگاه الهی شنونده ی آه و ناله ی بیماران و خانواده های شان است؟!
در انتها، پزشکانی که خود را مشمول این نوشته نمی دانند که هیچ، ما دست بوس شان هم هستیم، اما آنهایی که خود را مخاطب این نوشته شناختند، اصلاً از این مطالب برآشفته نشوند که نهیب خدای عادل و منتقم بس مهیب تر از تلخی کلام بنده ای ضعیف چون من است!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.