93/2/12
9:1 ع
امروز مورخ دوازدهم اردیبهشت مناظره ی بسیار مهمی با موضوعیت شفافیت اقتصادی در تلویزیون برگزار شد که در نوع خود جالب توجه بود. مناظره تقریباً مخالفی نداشت و همه موافق و یا موافق مشروط صحبت کردند، در حالی که جناب حیدری (مجری برنامه)، در خلال برنامه افشا کرد که 2 نفر از میهمانان به عنوان مخالف اعلام آمادگی کرده بودند ولی به عنوان موافق مشروط صحبت نمودند که این تغییر تصمیم ناگهانی از میهمانانی که غالباً دکترای اقتصاد یا حقوق بودند، عجیب به نظر می رسد.
تقریباً مورد اذعان همه ی میهمانان بود که شفافیت اقتصادی نه با قواعد فقهی و نه با قواعد حقوقی و نه حتی با رویه کشورهای غربی (و سرمایه داری که پرچمدار اولویت منافع فرد بر منافع اجتماعند) منافاتی ندارد و حتی انطباق نیز دارد و تنها انتقادی که موافقان مشروط داشتند، این بود که در این مسئله اولاً ابتدا فرهنگسازی صورت گیرد و ثانیاً بی محابا عمل نشود و موافقان این طرح نیز ضمن لزوم شفاف سازی اطلاعات مردم بر لزوم شفاف سازی اطلاعات دولت و دولتی ها تأکید کردند، ایشان به درستی قائل به این بودند که دولت و دولت مردانی که اطلاعاتش را از مردم پنهان می کند، نمی تواند شفافیت اقتصادی را در جامعه مطالبه و اجرا نماید.
نظرسنجی برنامه نیز خیلی جالب بود، بیش از 90 درصد از بینندگان پرشمار این برنامه به شفافیت اقتصادی رأی مثبت دادند و این مسئله برای کسانی که عدم شفافیت اقتصادی را به بهانه ی دفاع از حقوق مردم پیگیری نمی کنند، بسیار آموزنده بود. بانگاهی به نتیجه نظرسنجی به راحتی می توان فهمید که به غیر از یک دهک متمول جامعه، سایر طبقات اجتماعی با شفافیت اقتصادی موافقند، چرا که تنها آن یک دهک هستند که به راحتی از مالیات فرار می کنند و با سرمایه های غیرقابل شفاف خود، اقتصاد کشور را دچار پریشانی و بیماری می کنند. با توجه به نتیجه ی این نظرسنجی بزرگ به نظر می رسد حجت بر نمایندگان مجلس و دولت مردان کامل شده باشد تا بحث شفاف سازی را به صورت جدی پیگیری و از هرگونه بهانه ای پرهیز نمایند، که اگر چنین نکنند، یقیناً با مطالبه ای که عمومی شده است، کسانی که به این مسئله اهتمام نداشته باشند از سوی مردم از صحنه ی سیاست حذف خواهند شد و به این لحاظ به نظر می رسد شفافیت اقتصادی راه ناگریزی است که دیر یا زود در برنامه ی همین مسئولان یا مسئولان آتی قرار خواهد گرفت، ان شاءالله.
این برنامه یک نکته ی جالب توجه دیگر هم داشت و آن، دعوت از دکتر سعید محبی 35 ساله، دانش آموخته ی حقوق دانشگاه امام جعفر صادق بود، ایشان با شور جوانی و انقلابی اش بعضاً پایش را از چارچوب های متعارف صداوسیما و دولت فراتر می گذاشت، ایشان صراحتاً مخالفان شفاف سازی اقتصادی را کسانی معرفی کرد که به بهانه ی حفظ حقوق مردم می خواهند دارایی های خودشان را پنهان کنند و صراحتاً در چند جای برنامه به این سخن رئیس جمهور که (حقیر نیز در چند مطلب به آن انتقاد کردم)، استفاده از حساب های بانکی مردم را سرک کشیدن در زندگی مردم ترجمه کرده بود، تاخت؛ همین مطالب و نظرات دیگر این دکتر جوان و انقلابی برای ممنوع التصویر شدن او کافی بود، لیکن او به همین مقدار بسنده نکرد و تیر خلاص را با جمله ای به عنوان شوخی بیان نمود، به حضور کوتاهش در تلویزیون شلیک کرد؛ ایشان در جواب یکی از بینندگان که در رد سخنان دکتر محبی، دکتر روحانی را یک حقوق دان دانسته بود، گفت که "حالا یک مطایبه ای هم با رئیس جمهور بکنم که اگر هر سرهنگی خودش را حقوقدان معرفی کرد که دلیل نمی شود حرفهایش حقوقی باشد"؛ البته شخصاً ترجیح می دادم، حالا که مسئولان دولت و مجلس و صداوسیما اینقدر در برابر انتقادات کم طاقتند، دکتر محبی و امثال ایشان چارچوب های موجود را رعایت کنند و راه ورود خود و انقلابی های دیگر را به تلویزیون مسدود ننمایند، و مردم و انقلاب را از نظرات انقلابی خویش در دفاع از عامه ی مردم، محروم ننمایند.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
مطالب مرتبط:
این همه دشمن برای شفافیت اقتصادی
اولین شرط تحقق شعار حماسه سیاسی-اقتصادی
آیا چاپ اسکناس درشت برای اقتصاد کشور مفید است؟
برچسب های مرتبط: دولت صدا و سیما اقتصاد اقتصاد مقاومتی مالیات
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/11
8:24 ع
در سالی که فرهنگ بخشی از نامش است، اصلاح فرهنگ از کسانی که بیش از همه دغدغه ی اجرای توصیه های رهبری را دارند، بیشتر توقع می رود و به همین لحاظ در این مطلب به یک انتقاد درون گفتمانی متوسل خواهم شد، نگاهی به شکل و محتوای این وبلاگ نشان می دهد که عزم این وبلاگ در جهت پاس داشتن آرمان های انقلاب و رهبری است، لیکن به منظور این که از طرف برخی دوستان عجولم فوراً محکوم به ضدانقلاب بودن نشوم لازم دیدم به علاقه ام به انقلاب اقرار کنم.
متأسفانه برخی دوستان حزب اللهی و انقلابی در عین حال که محتوای اندیشه و فکرشان کاملاً انقلابی است، اما حین بیان نقد و نظر، رفتار و گفتاری از خود بروز می دهند که به نفع جریان انقلاب نبوده و بعضاً موجب خدشه به اعتبارش می شوند. انتقاداتی که عجولانه، بدون تحقیق لازم، با عبارات ناهنجار و به صورت قطعی بیان می شوند، نمی توانند موجب روشنگری و یا تأثیر در مردم و شخص مورد انتقاد بشوند:
استفاده از عباراتی مانند همه، هیچ، هر، همیشه و ... یک قضاوت خیلی تند در مورد افراد ارائه می دهند که معمولاً نیز غلط از آب در می آیند و به همین دلیل افراد بهتر است از واژگانی مانند اکثراً، بیشتر، به ندرت و ... استفاده کنند، وقتی شما می گویید فلان شخص یا فلان گروه هیچ خدمتی انجام نداده است و یا همیشه خیانت کرده است، هم اثبات این حرف بسیار مشکل است و هم رد آن بسیار آسان و به همین سادگی آن انتقاد به خاطر استفاده از یک واژه ی اشتباه رد گردیده و گریبان منتقد را می گیرد.
قضاوت روی برخی اخبار غیر مستند و پرداختن به این اخبار به عنوان خمیر مایه انتقادات تند، معمولاً به پوزش خواهی و مظلومیت طرف مورد انتقاد منجر می گردد که نمونه اش را در بحث توزیع سکه به تمام میهمانان کاخ ریاست جمهوری شاهد بودیم و حال این که بسیاری از انتقادات صحیح بود ولی صرف استناد به یک خبرمشکوک در نهایت منجر به مظلوم نمایی دولت گردید، نمونه ی دیگرش را همین اخیراً در خصوص اظهارات تحریف شده استاد پناهیان در دانشگاه شاهد بودیم که حتی یکی از مداحان معروف، قبل از این که فرصتی برای تکذیب قائل شوند شروع به انتقاد کردند و البته خیلی سریع مسئله با مشخص شدن اصل ماجرا روشن شد.
بکار بردن واژگان توهین آموز و موهن و برچسب های تند سیاسی نه تنها مورد رضایت و اجازه رهبری نیستند بلکه به لحاظ اثرگذاری نیز تأثیر عکس دارند، توجه به اشارات رهبری در خصوص منتقدانی که دولت را سازشکار معرفی می کردند، باید مدنظر قرار گیرد و این که چگونه بسیاری از این توهین ها منجر شد تا رهبری مذاکره کنندگان را فرزندان انقلاب بخواند و مذاکرات را در چارچوب نرمش قهرمانانه مشروعیت ببخشد و این که هنوز علی رغم این مسئله برخی دوستان انقلابی اشتباهات فکری و فنی در مذاکرات را به انتقادات موهن همراه می کنند، یقیناً نمی تواند مجاز و مطلوب باشد. بالاخره در مدتی که قرار است به دولت و کسانی که به او رأی دادند فرصت داده شود تا درک خود را از راه حل مشکلات کشور بیازمایند، نباید کاری کرد که عدم موفقیت های احتمالی به جریان انقلاب حواله داده شود و البته در عین حال باید با روشنگری به زبان انصاف و ادب به تسریع این مسئله کمک کرد.
زیاد گفتن نیز از ایرادات ماست، این که به هر مسئله ی مهم و غیر مهمی با یک صدا و لحن انتقاد کنیم و ایراد بگیریم در نهایت موجب می شود تا مطالب مهم و اصلی لابه لای انتقادات ریز و درشت گم شوند. باید در تکرار و تأکید بر انتقادات، به موضوعات مهم توجه بیشتری کرد و در برابر هر مسئله ای لحن و ضریب تکرار خاصی را در نظر گرفت.
یکی از ایرادات ما در انتقادات این است که فرد مورد انتقاد را سریعاً به آغوش دشمنان و ضدانقلاب هول می دهیم، چه بسا اگر منصفانه و در خلال انتقادات مان، از کارهای خوب خاطیان هم تقدیر بنماییم، موجب نشویم تا بدخواهان از این هل دادن ما سوءاستفاده کنند و با گرفتن دست طرف، یک دشمن جدید برای گفتمان انقلاب بتراشند، مثال بارزش همین الان است که اصحاب فتنه و اصلاحات به دنبال این هستند که اعتدال را به سمت خودشان جلب کنند و به مقابله با نظام راضی کنند و این جاست که باید بین انتقاد صحیح و سکوت مطلق و دشمن تراشی مرز ایجاد کرد.
یکی از مشکلاتی که معمولاً در روش انتقاد ما مشاهده می شود این است که به انتقادات درون گفتمانی علاقه ای نداریم وگمان می کنیم این انتقادات موجب شکست و تضعیف می گردند و حال این که اشتباه می کنیم، انتقاد درون گفتمانی هم باعث می شود، جریان انقلاب همدیگر را به راه احسن هدایت کنند و هم باعث می شود طرف های مقابل به انتقادات ما کمتر حساسیت غیرمنطقی نشان دهد، در همین خصوص مثلاً این که اگر چه هنوز موفق به دیدن مستند من روحانی هستم نشده ام اما ضمن این که چنین اقدامات علمی و مستندی را به شرط رعایت انصاف و ادب تأیید می کنم، ولی تمایلم به این است که این تحلیل ها در مورد سایر شخصیت ها نیز رخ دهد، طوری نباشد که ما فقط به رقبا انتقاد کنیم، بلکه باید انتقادات به شکلی صورت گیرند که هم قابل دفاع باشند و هم بوی تحزب و گروه گرایی از آنها استشمام نگردد.
بحث دیگری که متأسفانه در انتقادات مشاهده می شود این است که بعضاً قلیلی از دوستان طوری برخورد می کنند که گویا از اشتباهات دولت خوشحال می شوند، طوری رفتار می کنند که گویی زمین خوردن دولت را به ضربه خوردن به کشور ترجیح می دهند، شاید هیچ منتقدی چنین نیتی نداشته نباشد، اما حداقلش این است که نباید طوری انتقاد کرد که چنین مسئله ای به ذهن خطور کند. ما باید از این که دولت بتواند مشکلات کشور را حل کند خوشحال باشیم و برای این کار پیشنهاد بدهیم و از اقدامات خوب دولت نیز تقدیر کنیم نه این که منتظر خرابکاری هایی مانند سبد کالا و ثبت نام انصراف یارانه ها باشیم تا بعد از سوءمدیریت ها نوشداروی شماتت را تجویز کنیم.
مطلب مرتبط:
5 توصیه مهم برای حزب اللهی های رسانه ای
برچسب های مرتبط: انتقاد انتقاد پذیری دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/10
11:48 ص
دیشب مورخ 9/2/93 جناب آقای روحانی، رییس جمهور محترم، طی مصاحبه ای با صداوسیما گزارش کوتاهی از عملکرد چندماهه دولت ارائه داد و در کنار آن از برنامه های آتی دولت سخن گفت که حقیر نیز به همین مناسبت در مطلب کوتاهی به بررسی شکلی و محتوایی مصاحبه دیشب رییس جمهور خواهم پرداخت:
به لحاظ شکلی:
1- اولین مسئله ای که در مصاحبه ی دیشب به چشم می آمد رعایت ننمودن اخلاق و ادب مصاحبه در یکی از مجریان تلویزیون بود، ایشان به کرات بین سخنان رئیس جمهور پرید و به دفعات از ریس جمهور خواست به مطالبش ادامه ندهد تا در حین سؤالات به آنها پرداخته شود که این مسئله همانطوری که قبلاً از کم تحملی دولت دیده بودیم، خیلی سریع مورد اعتراض رئیس جمهور واقع شد تا مجری محترم به میان حرف رئیس جمهور نپرد.
2- مسئله ی دیگری که مشهود بود عدم هرگونه ارتباط مجریان با کارگردان و عوامل پشت صحنه بود و حتی برای تذکر در مورد صاف کردن لباس، دست اندرکاران پشت صحنه باید با ادا و اطوار، مسئله را به مجریان منتقل می کردند که در یکی از صحنه ها یکی از این عوامل در همین حین در قاب تصویر مشاهده شد، این مسئله در کنار عدم هماهنگی مجریان در خصوص سؤالات، همچنان گواهی بر ارتباط نامناسب بین دولتی ها و سیمایی ها و احتمالاً عاملی بر تشدید این کدورت ها خواهد بود.
3-بحث دیگری که جلب توجه می کرد وجود تصویر مقام معظم رهبری و امام خمینی در قاب تصویر بود که عدم توجه به این مسئله در چند برنامه قبلی رییس جمهور (مانند مصاحبه ی نوروزی یا برخی دیدارهای خارجی در دفتر رئیس جمهوری) موجب دلخوری ها و انتقاداتی به ایشان شده بود که گویا مورد توجه قرار گرفت.
به لحاظ محتوایی:
1- مشخص است که سیاست های دولت به خصوص در زمینه ی کنترل بازار پول و ارز، به صورت علمی و حساب شده در جریان است و علائم مثبتِ آن طی 8 ماه گذشته به خوبی توانسته است نرخ تورم روبه رشد را (به ادعای رئیس محترم جمهور) به میزان 24 درصد کاهش دهد که این مسئله به تدریج می تواند اعتماد مردم را به فضای مثبت اقتصادی و البته اعتماد به برنامه های دولت جلب نماید. مسئله ای که تاکنون موجب گردیده است تا نقدینگی های مازاد از بازارهای مخرب به سمت بانک ها جریان یابد و این مسئله با کاهش تورم، در نهایت منجر به کاهش نرخ سودبانکی نیز (در میان مدت) خواهد شد.
2- اقدام دولت در خصوص ثبت نام یارانه بگیران و حجم تبلیغاتی که در این خصوص انجام شد، اگر چه به لحاظ عدم تحقق پیش بینی دولت نشان از اشتباهات محاسباتی دارد، اما از این لحاظ که دولت به دنبال اصلاح فاز اول هدفمندی و ادامه ی آن به شیوه ی منطقی است قابل تقدیر است، این درک صحیح دولت که ادامه ی شیوه ی موجود میسر نبود و باید گام دوم را برداشت، عملاً تنها تصمیم صحیحی بود که دولت در این خصوص می توانست بگیرد.
3 - یکی دیگر از نقاط بارز مصاحبه ی دیشب این بود که بعد از گذشت چند ماه از شروع به کار دولت یازدهم و در حالی که در مصاحبه ی 100 روزه اش بیش از هرچیزی به میراث خود از دولت های نهم و دهم پرداخته بود، دیگر آن رویه تکرار نشد.
4- یکی از مواردی که چند بار به چالش بین آقای عبدالرشیدی (مجری) و جناب روحانی بدل شد، بحث دلیل اصلی ورود به فاز 2 هدفمندی بود که جناب روحانی اصرار داشتند در کنار بحث درآمدی، مباحث زیست محیطی، میزان مصرف انرژی و پیشرفت تکنولوژیکی در تولید انرژی نیز مد نظر بوده است و مجری اصرار داشت آقای روحانی اقرار کند که عامل اصلی همان بحث درآمدی بوده است، لیکن جناب روحانی اصرار داشت به این اقرار تن ندهد.
5- این مسئله که جناب آقای روحانی به مذاکرات خوشبین هستند، از این لحاظ که موجب جدیت در مذاکرات می شود تا حدودی قابل پذیرش است، اما اگر دولت در این مذاکرات اشتباهات اساسی در درک واقعیات داشته باشد، عملاً این خوشبینی می تواند به مردابی گردان تبدیل گردد، این که جناب روحانی اصرار دارد هم اکنون دنیا با ما بهتر شده است و ما با دنیا تعامل بهتری داریم تاحدودی ما را در خصوص معنی دنیا در ذهن رئیس جمهور نگران می کند. به راستی آیا دنیا یعنی همان چند قدرت استکباری که به قول رئیس جمهور ما را ظالمانه تحریم کرده اند و تمام جنگ طلبها و تروریست های دنیا سردرآخور ایشان دارند؟! آیا دنیا یعنی حکومت ها؟! آیا مردمی که چشم شان به مقاومت جانانه مردم ایران در برابر ظالمان است جزء دنیا محسوب نمی شوند؟!
6- بحث دیگری که جناب رئیس جمهور روی آن تأکید داشتند، آشتی داخلی بود، که این واژه درک کاملاً اشتباه و نابجای دولتمردان را در خصوص فتنه و فتنه گران نشان می دهد، چرا که واژه ی آشتی را در جایی که موضع دوطرف در دعوا در یک سطح باشد می توان به کار برد و این که مقامات امنیتی با تجربه و حقوقدان ما هنوز متوجه نیستند که فتنه یک دعوای ساده و ناشی از سوءبرداشت نبود جای تعجب دارد! چرا که سردمداران آن، به قصد براندازی با دشمن کشور متحد شدند و دربرابر آرمان های انقلاب، منافع ملی و قانون کشور قدعلم کردند، به راستی دولتی که با منتقدین رسانه ای خود سرقهر و دعوا دارد و هر روز با توهین، تهدید و شرط گذاری ایشان را از صحنه به در می کند، چگونه توقع دارد نظام نسبت به براندازان و فتنه گران، موضعش را تا حد آشتی تنزل دهد؟! آیا بهتر نیست حال که نظام در برابر فتنه گران با بزرگواری برخورد کرده است و فرصتی برای اعتراف به اشتباهات داده است، دولت ایشان را به توبه تشویق نماید؟!
7- بحث دیگری که مطرح شد بحث 5 مرحله حمایت های کالایی از طبقات ضعیف بود که اصطلاحاً به بسته های امنیتی غذایی نام گذاری گردیده است و شرط آن ثبت نام در بهزیستی یا کمیته ی امداد است که این مسئله موجب حذف بسیاری از طبقاتی خواهد شد که در عین سخت، صورتشان را با سیلی سرخ نگه می دارند و البته دولت و مجلس تا مدام که به شفاف سازی و ایجاد شبکه های اطلاعاتی منسجم از مردم و شرکت ها راضی نشوند، عملاً راه مناسب و جایگزین دیگری نخواهد داشت، چرا که در هر صورت یا باید مثل یارانه نقدی به همه سبد یارانه کالایی بدهد و یا باید به همین اطلاعات متمرکزی که در بهزیستی و کمیته امداد وجود دارد رجوع کند که در هر صورت این شیوه ها که در حین حمایت و کمک، کرامت افراد را با اصطلاحاتی مانند نیازمند و محتاج خدشه دار می کند نمی تواند چندان متناسب با شعارهای ریاست محترم جمهور باشد.
8- در بخشی از سخنان رئیس جمهور، ایشان منتقدان دولت را عملاً کسانی دانست که از برداشته شدن تحریم ها ناراضی اند و حال این که این تعبیر جز برای معدود رانتخوارانی که اتفاقاً بعضاً از دوستان و حامیان همان دولت هستند، شایسته به نظر نمی رسد و البته ضمن ناشایست دانستن برخی توهین ها که در همین خصوص به دولت وارد می شود، نادیده گرفتن اصل برخی از انتقادات که فنی هم هستند را صحیح نمی دانم ، بلکه دولت باید به صورت فنی به این انتقدات پاسخ گوید، این که مثلاً کدام تحریم و به چه میزان در عمل برداشته شده است؟! یا این که برداشته شدن تحریم ها اگر بدون برداشته شدن تحریم های بانکی و نفتی صورت گرفته باشد چگونه مفید بوده است؟! یا این که طرف مقابل در حالی که ما به تمام تعهدات مان عمل کرده ایم چقدر به تعهداتش عمل کرده است؟! یا این که در ازای برداشتن کدام تحریم دقیقاً چه چیزی را از ما گرفته اند و ارزش این دو آیا تناسبی باهم داشته است یا نه؟! اینها مواردی هستند که اگر به صورت کارشناسی و در فضای آزاد نقد پاسخ گفته شود، بسیاری از منتقدان نیز آرام خواهند شد و البته یک علت این انتقدات، همین فضای هلوکاستی است که دولت در زمینه ی توافقنامه ژنو ایجاد کرده است.
9- "وقت پاسخ گفتن به شایعه ها نرسیده است"، این صحبت رئیس جمهور در این زمان، بیش از هرچیزی ذهن ها را به سمت انتقادات و برخی اظهارات در خصوص دولت و شخص روحانی هدایت می کند، شاید فیلم "من روحانی هستم" بیشترین مخاطب این جمله ی رئیس جمهور است، فیلمی که بیش از هرچیزی به انعکاس خاطرات شخص روحانی و هاشمی استناد کرده است و البته اظهارات افراد دیگری مانند مسئولان خارجی و داخلی نیز در آن نقل قول گردیده اند؛ البته به نظر می رسد بیش از این ادعای دولت که "هنوز وقت پاسخگویی به شبهات نرسیده است"، دلایل دیگری در این عدم پاسخگویی دخیل باشند که به زعم ما نیز هنوز وقت برشمردن دلایل این عدم پاسخگویی نرسیده است.
در پایان آرزو می کنم دولت بتواند در شناخت راه صحیح و عملی کردن آن موفق باشد و بتواند آن چیزی که به نفع کرامت مردم و عزت ایران اسلامی است را به اجرا بگذارد.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
مطالب مرتبط:
مصاحبه ای با سه محور و یک حاشیه
چند مورد در مورد مصاحبه 100 روزه رییس جمهور
ناگفته هایی از مصاحبه دکتر روحانی در گزارش خبری سیما
برچسب های مرتبط: دولت حسن روحانی صدا و سیما
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/6
1:12 ع
اگر چه نرخ تورم به تغییر قیمت ها اطلاق می شود، اما بسته به معیاری که برایش در نظر گرفته می شود می توان آن را براساس کالاهای داخلی و یا ارزهای خارجی تعریف کرد، در محاسبه نرخ تورم بر مبنای قدرت خرید داخلی، دولت ها آن را براساس سبدی از کالاهای پرمصرف تعریف می کنند که بر اساس این معیار، دولت یازدهم تورم را از حدود 45 درصدِ رو به رشد تحویل گرفت و به حدود 34 درصد رو به تنزل رساند، ولی همین نرخ تورم، تعریفی بر مبنای معیار خارجی نیز دارد که عبارت است از تغییر قدرت خرید در خارج از کشور که معمولاً آن را در قیاس با ارزهای خارجی پایدار، محاسبه می کنند؛ براساس "قاعده برابری قدرت خرید"، اگر نرخ های تورم داخلی و خارجی یکسان باشد، نرخ ارز نیز بدون تغییر باقی میماند، اما اگر تورم داخلی یک کشور از تورم خارجی آن بیشتر باشد، نرخ ارز افزایش خواهد یافت، مسئله ای که در کشور ما نیز باید رخ دهد ولی به دلیل سیاستهای ارزی (تزریق ارزهای نفتی) عملاً این مسئله با ایجاد ارزهای دو نرخی (مرجع و آزاد) کند شده و تا حدودی مخفی می ماند که این مسئله معمولاً تا چند سال با انجماد و کاهش سرعت افزایش قیمت ارز می تواند ادامه یابد و تا مدامی که دولت بخواهد و بتواند نرخ ارز را به صورت مصنوعی پایین نگاه دارد، نرخ ارز از قیمت واقعی خود فاصله می گیرد، ولی تورم های داخلی و خارجی به مثابه دوسر یک فنر به هم متصلند و تا زمانی که با اعمال فشار بر قیمت ارز این دو تورم را از هم دور کنیم عملاً هیچ ثباتی در نرخ ارز ایجاد نشده است و در نهایت نیروی ارتجاعی فنر غالب شده و قیمت ارز به تناسب نرخ تورم خارجی واقعی (برمبنای نرخ ارز در بازار آزاد)، و به همان میزانی که افزایش نیافته بود، دچار جهش می شود و این افزایش ناگهانی و جهشی نرخ ارز، به صورت دومینویی موجب افزایش قیمت تمام کالاهای وارداتی و به تبع آن قیمت کالاهای داخلی می گردد و این رویه، عامل بروز جهش های تورمی در فواصل نامنظم چند ساله گردیده است که آخرین موردش را در سالهای 91 و 92 تجربه کردیم.
آنچه که مشخص است این که اگر چه تثبیت مصنوعی نرخ ارز، در کوتاه مدت به کاهش نرخ تورم داخلی نیز کمک می کند، لیکن در میان مدت و بلندمدت موجب جهش های غیرقابل کنترل تورمی می گردد و به همین لحاظ توصیه می شود دولت ها نرخ ارز را نه از طریق سیاست های غیراصولی و دستوری بلکه از طریق سیاست های علمی و با تقویت قدرت پول ملی و کاهش تورم داخلی حفظ کنند و در شرایطی که دولت ها گامی در جهت دوری از اقتصاد نفتی برنداشته اند و با ارزهای نفتی کشور را اداره می کنند، کمبود درآمد ارزی (در اثر تحریم های نفتی و بانکی) موجب می شود تا ارزی به منظور تزریق به بازار وجود نداشته باشد و در چنین شرایطی بدیهی است که نرخ ارز نیز با تأخیر ناچیزی نسبت به نرخ تورم داخلی، افزایش یابد و به همین دلیل تثبیت ارز نه تنها علمی نیست، بلکه در این شرایط عملی نیز نیست و به جای آن ثبات ارز باید به صورت جدی در دستور کار قرار گیرد یعنی دولت باید با اراده و برنامه ریزی نرخ تورم داخلی را با سیاست های عالمانه ( و غیرمصنوعی) کنترل نماید و برای این کار به افزایش تولید ملی، استفاده بهتر از امکانات و پتانسیل های داخلی متوسل گردد و پایه های اقتصادش را از بستر سست چاه های نفت درآورده و بر بستر مالیات، بهره وری، شفاف سازی و سلامت اقتصادی بنا کند.
این مطلب در عمارنامه و 8 دی و دانا منتشر شد.
برچسب های مرتبط: اقتصاد ارز تورم
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/5
4:7 ع
در هفته ای که گذشت یک مباحثه و یک مناظره فرهنگی را بین اهل فرهنگ شاهد بودیم و از این لحاظ که این مباحثات با رعایت کمال ادب و حوصله همراه شد جای خوشحالی داشت و ای کاش همه ی مباحثات و مناظرات در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اقتصادی و ورزشی نیز به همین متانت و وزانت دنبال می شد و امروز عصر نیز تلویزیون مناظره در مورد کتاب و مشکلات این بخش دارد که امیدوارم آن مناظره هم کاربردی و مفید برگزار گردد و باید صداوسیما را بابت این برنامه ها مورد تقدیر قرار داد.
و اما مناظره ی جمعه ی گذشته (که در برنامه مناظره شبکه یک پخش شد)، از مناظره های خوبی بود که تا کنون دیده بودم، این برنامه در جهت مطرح کردن برخی مواضع و شبهات در مورد شخصیت شهید آوینی برگزار شد و استاد زرشناس، دکتر وحیدجلیلی و آقای افخمی به خوبی توانستند همان شخصیت غیرمتزلزل، انقلابی و روبه کمال سید شهیدان اهل قلم را به طرف مقابل به اثبات برسانند و چقدر خوب اثبات شد آنهایی که در جهت ارائه ی یک شخصیتِ تغییر یافته از سال آخر این شهید بزرگوار بودند، بیش از هر مسئله ای به دنبال تطهیر سابقه ی مدیریت سیاسی و فرهنگی سازندگی و اصلاحات بودند تا بگویند این مشکل از خاتمی واصلاحاتی ها نبوده که شهید آوینی با ایشان بد بود، بلکه از خامی شهید آوینی بود و این که ایشان در سال آخر با وزارت ارشاد همکاری داشتند را علامت اصلاح شدن و به اصطلاح خودشان پخته شدن ایشان دانستند، ولی نمی گفتند که آن همکاری ها از زمانی شروع شد که این شهید بزرگوار در نبرد با وزیر ارشاد وقت (سید محمد خاتمی) پیروز شد و او را از میدان به در کرد، در واقع همکاری شهید آوینی پس از کنار رفتن خاتمی و تغییر رویه وزارت ارشاد رخ داد نه تغییر شخصیت شهید آوینی و در واقع ایشان تا دم آخر، در جهت نقد فرهنگ سرمایه داری غرب و در خدمت انقلاب، اسلام، ولایت و محرومان قلم زد و قدم برداشت.
و اما مباحثه ی دیروز که در برنامه ی دیشب "امروز، دیروز، فردا" بین استاد پناهیان و دکتر آشنا (مشاور فرهنگی رئیس جمهور) رخ داد، حول مسائل و رویکردهای دولت در خصوص فرهنگ انجام شد، البته این مباحثه روی مصادیق نبود و حول مبانی انجام شد و به همین دلیل چالش آشکاری در آن مشاهده نشد، اما مبنای تفاوت دو رویکرد را به خوبی نشان می داد، استاد پناهیان دولت را مکلف به بسترسازی برای کارهای خوب و ارزشی و عدم بسترسازی برای کارهای ضدارزشی می دانست و دکتر آشنا دولت را مکلف به برخورد مساوی و عادلانه با تمام گروه های دارای مجوز و قانونی می دانست، که البته اگر بخواهم به ساده ترین شکل، قفل این اختلاف نگاه را باز کنم، باید به بحث مجوز دادن و قانونی دانستن برخی گروه های ضدارزشی اشاره کنم؛ به راستی آیا دولت به لحاظ قانونی مجاز است تا به ناشران، تهیه کنندگان و هنرمندانی که با تفکرات کاملاً غربی، مادی و بعضاً الحادی اقدام به نشر و توزیع آثار ضدارزشی و ضد دینی می کنند و ضروریات دین و اساس انقلاب را به سخره می گیرند، مجوز فعالیت بدهد و برای شان مشروعیت جعل کند؟! آیا دولت حق دارد به اسم اجرای عدالت، به تولید کنندگان آثار ضدفرهنگی و ضداسلامی به همان چشم بنگرد که به تولید کنندگان آثار منطبق به ارزشهای ایرانی و اسلامی می نگرد؟! و بسترسازی های فرهنگی را با همین دید اجرایی کند؟!
برچسب های مرتبط: فرهنگ صدا و سیما دکتر آشنا
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/4
4:27 ع
اگر چه حقیر نیز سیاست خارجی انقلابی، مستحکم، کارشناسانه و فعال را شایسته انقلاب اسلامی می دانم و از سستی، تسلیم و انفعال در سیاست خارجی بی زارم، لیکن همچنان که به سیاست خارجی و بعضاً حواشی داخلی آن، در دولت یازدهم انتقاداتی داشته ام، ضمن تأیید روند کلی مذاکرات انقلابی دکتر جلیلی (مسئول قبلی گروه مذاکره کننده ایران در مذاکرات هسته ای)، لازم می دانم انتقادی نیز به روش ایشان داشته باشم:
یادم هست که جناب دکتر جلیلی در بحث های خود بخش زیادی از توانش را صرف انتخاب و معرفی زمان و مکان جلسات می کرد تا از این دوعامل به نفع خود در جلسه استفاده کند و به بهانه ی آنها اقدام به تحقیر طرف مقابل کند، ایشان تاریخ برخی از جلسات هسته ای را در ایام الله انقلاب (مثل سوم خرداد) قرار داد و به بهانه ی آن مناسبت، در جلسات مذاکره ده ها دقیقه از تاریخ، سوابق، مواضع و اصول انقلابی ما برای گروه مذاکره کننده سخن گفت و همین مسئله در مورد مکان جلسات نیز به نوع دیگری صورت گرفت، یعنی جناب جلیلی اصرار داشتند تا جلسات مذاکره با گروه 5+1 در کشورهای همسایه و مکان هایی (مثل عراق) برگزار شود که پایگاه ایران در آن کشورها قوی تر از غرب و آمریکا باشد که این دو مسئله خیلی زود با حساسیت طرف مقابل مواجه شد و از آن پس، طرف غربی برای هر تاریخ و مکانی که ایران انتخاب می کرد، با وسواس و حساسیت خاصی همه چیز را مورد بررسی قرار می دادند تا هیچ واقعه و حادثه تاریخی در آن رخ نداده باشد و همین مسئله باعث می شد تا هیأت های مذاکره کننده ی ما و غرب، در سال های آخر، بیش از مذاکره بر مسائل هسته ای و تحریم ها، برای تعیین زمان و مکان جلسات باهم مذاکره و دیدار و کلنجار داشته باشند.
البته همان طوری که عرض کردم سیاست خارجی دکتر جلیلی را به لحاظ استحکام، استدلال و استفاده از قدرت و توان شهدای هسته ای می پسندیدم، چرا که ایشان با نمایشی که از قدرت و صلابت ایران و ایرانی به نمایش می گذاشت، باعث شد تا طرف مقابل نتواند حلوای نقد ما را در ازای سرکه ی نسیه اش مورد معامله قرار دهد و به یقین اگر همان خط سیر مذاکراتِ بدون پیش شرط، که پس از سه سال مقاومت (بر سر بدون پیش شرط بودن) آغاز شد و به سرعت به نقطه ی تبادل سوخت هسته ای در کشور ثالث رسید، به مقطع تعطیلی 14 ماهه مذاکرات به مناسبت کمک غربی ها به فتنه 88 برخورد نمی کرد، اینک هم پرونده هسته ای ایران به مراتب وضعیت بهتری داشت و هم گفتمان مقاومت، گفتمان غالب مردم و مسئولان دولتی بود؛ لیکن مقصران و قاصران در بحث فتنه 88 نه تنها هرگز به خاطر این خیانت تاریخی شان پوزش نخواستند، بلکه عدم موفقیت در مذاکرات هسته ای را به ادبیات مقاومت و شخصیت انقلابی مذاکره کنندگان ربط دادند تا ادبیات مقاومت و انقلابی گری در اذهان مردم رنگ ببازد و به جای آن ادبیات مذاکره بنشیند که البته یقیناً همیشه ماه پشت ابر نخواهد ماند.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: سعید جلیلی سیاست خارجی مذاکرات هسته ای محمد جواد ظریف
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/3
11:46 ع
بیش از 4 سال از تأسیس این وبلاگ می گذرد و پس از مدت کوتاهی از آغاز به کار آن، مطالب آن در رسانه ها و نشریات مختلفی اعم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران (برنامه پایش شبکه 1)، رسانه ی ضدانقلاب bbc (نوبت شما)، خبرگزاری ها (مانند فارس و دانشجو و ...)، سایت های خبری و تحلیلی (مانند رجا، جهان، مشرق، فرهنگ، حرف تو، بولتن، 598، صراط، عمارنامه، 8 دی و ...)، روزنامه ها و نشریه های مختلف (مانند مردمسالاری، شاخص، پرتوی سخن و ...) منتشر گردید، لیکن جز معدودی از این رسانه ها، بقیه بدون هیچ مجوز و حتی اطلاع رسانی در خصوص استفاده از این مطالب به این مسئله اقدام نموده اند و بعضاً به صورت تصادفی و مدت ها پس از انتشار آنها، از این مسئله اطلاع یافته ام، لیکن از آنجا که انتشار این مطالب را در خدمت اشاعه ی نقدها و تحلیل های دلسوزانه ام می دیدم، انتقادی به هیچ یک از این رسانه ها نداشته و حتی از ایشان تشکر نیز کرده ام، لیکن چند موردی که برخی سایت های معتبر، مطالبم را بدون ذکرمنبع و حتی به نام سردبیر خود و یا افراد دیگری منتشر کرده اند برایم ناگوار بود که نمونه ای خاص از این بداخلاقی ها در همین هفته رخ داد که به منظور حفظ آبروی سایت مزبور از ذکر نام آن خودداری می کنم:
یکی از سایت هایی که در امر تحلیل، جزء معتبرترین و مطرح ترین سایت های تحلیلی کشور است و حتی اقدام به پرداخت اجرت بابت مقالات تخصصی و علمی در زمینه های مختلف می کند، حدود یک سال پیش از من در یک موضوع خاص اقتصادی، مقاله خواست و خواست که مقاله ام را به انضمام فرم مشخصاتی که ارسال کرده بودند، برایشان بفرستم که حقیر هم چنین کردم و پس از ارسال آن ها، به من ایمیل زدند که "مقاله تان فاقد امتیازات علمی سایت مان شناخته شده است"، حدود 20 روز پیش هم بار دیگر از همان سایت تلفنی تماس گرفتند که ضمن پرسیدن مشخصاتم، مقاله بخواهند که پس از پاسخگویی به سؤالات شان، با توجه به سابقه قبلی، ایشان را به وبلاگم ارجاع دادم تا اگر همچنان فاقد صلاحیت علمی ایشان هستم وقت دوطرف گرفته نشود، که در این مدت نیز خبری از ایشان نشد، لیکن دیروز یکی از مقالات این سایت تحلیلی که در سایت های متعدد دیگر نیز منتشر شده بود، نظرم را جلب کرد و با کمال تعجب دیدم بیش از دوثلث آن مقاله عیناً از یکی از مطالب من کپی شده است! و ذیل مقاله بدون ذکری از نام حقیر یا وبلاگم، نام یک دانشجوی دکترای اقتصاد درج شده است! در این حال بود که احساس کردم این مقاله ام نبوده که به زعم دوستان واجد شرایط علمی نشده، بلکه آن فرم مشخصات بوده است که نظر ایشان را تأمین ننموده است و این مسئله مرا به یاد داستانی از بهلول انداخت، بعد از این که بهلول را به یک میهمانی اعیانی راه ندادند، رفت و با لباسی اشرافی بازگشت و این بار او را محترمانه بر سر سفره ی غذا نشاندند و او بجای این که خودش از غذا تناول کند، آستینش را به ظرف غذا می زد و به او می گفت :"بخور! بخور!" چرا که آن لباس بود که برای ایشان محترم بود نه بهلول! و اکنون نیز گویا برخی سایت ها که پسوندهای علمی و تحلیلی را یدک می کشند، صرفاً به همان لباس اشرافی امروز که مدرک دانشگاهی افراد است توجه دارند و آثار بی ارزش بنده که فاقد صلاحیت علمی معرفی کرده بودند (و البته همچنان ادعایی در خصوص علمی بودن آنها ندارم)، آنگاه که توسط یک دانشجوی دکترا کپی و پیست می شود، می شود واجد صلاحیت علمی!
اگر چه ورود حقیر به امر وبلاگ نویسی و به خصوص نقد و تحلیل و ارائه پیشنهاد از بدو آن به منظور انجام وظیفه و تأثیرگذاری به وسع توانم بوده است و اگرچه هرگز بابت انتشار مطالبم در سایت ها و روزنامه ها و نشریات، مزدی مطالبه و دریافت ننموده ام، لیکن ترجیح می دهم اگر کسی از نوشته های ناقابلم استفاده می کند، ضمن ذکر منبع، حقیر را نیز در جریان بگذارد و اگر این مسئله با انتشار در نشریات صورت می گیرد، نسخه ای از آن را برایم ارسال نماید و البته با وجود تمام مشکلاتی که در این عرصه با عدم تناسب بین وقت و سوادم با سوژه های زیاد و مهم کشور دارم، همچنان به اندازه توانم از پرداختن به مسائل جامعه در جهت رشد و پیشرفت انقلاب و مردمم دریغ نخواهم کرد، ان شاءالله.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/3
12:43 ع
در مطلب اخیرم با عنوان "تحلیلی بر بحث انصراف از یارانه ها" مشکلات عدیده ی دولت در تأمین یارانه ی نقدی خانوارها را برشمردم و انصراف از دریافت آن را در راستای حفظ منافع ملی دانستم و در کنار آن عرض کردم که توقع انصراف داشتن از خانواده هایی که در تأمین نیازهای ضروری شان دچار مشکلند، توقعی کاملاً نابجا است. در آن مطلب نقدی نسبت به عملکرد دولت در این خصوص ارائه نکردم تا تأثیرسوئی روی بحث انصراف ها نداشته باشم ولی با توجه به این که مهلت 12 روزه ی ثبت نام به پایان رسیده است و ثبت نامه 73 میلیون نفری مردم و با توجه به این که برآوردهای اشتباه دولت صرفاً به بحث انصراف از یارانه ها معطوف نبوده است و این چندمین بار است که دولت اقرار می کند و یا لااقل اثبات می کند که اشراف خوبی بر وضعیت کشور ندارد، ضمن طرح بحث انصراف از یارانه ها، به چند مورد دیگر از اشتباهات محاسباتی دولت اشاره خواهم کرد:
برآورد اشتباه از عمق محبوبیت دولت: شاید دولت به پشتوانه ی رأی نزدیک به 51 درصدی خود گمان می کرد که لااقل بخش زیادی از حامیانش از دریافت یارانه انصراف خواهند داد، ولی این برآورد اشتباه از آب درآمد چرا که مردم از سویی می بینند حاصل مقاومت خودشان و دست آورد دانشمندان هسته ای شان روی میز مذاکره با دشمنان زورگو قرار گرفته و حتی بخشی از آن نیز هرچند موقتاً معامله گردیده است و از سوی دیگر می بینند که دولت حتی از پرداخت یارانه نقدی مردم نیز عاجز است و در نهایت می بینند که دولت به جای این که مشکل مردم را حل کند از مردم می خواهد که باری بر دوش خودشان بگذارند تا دولت سبکبارتر گردد، شاید اگر دولتی روی کار می آمد که شعارش مقاومت در برابر تحریم های اقتصادی بود، دعوتش به انصراف می توانست با استقبال بیشتری مواجه شود، اما وقتی دولتی که شعار انتخاباتی اش مذاکره و مدعی داشتن کلید حل تمام مشکلات بوده است، از مردم می خواهد که از یارانه انصراف دهید، شرایط طور دیگری رقم می خورد؛ مردم توجه دارند که اساس شعارهای این دولت بهبود مسائل اقتصادی با کوتاه آمدن از برخی مواضع سیاسی و هسته ای بوده است و اگر قرار باشد هم از مواضع سیاسی و هسته ای کوتاه بیاید و هم اوضاع مردم بهتر نشود و هم توقع انصراف مردم از یارانه ها را داشته باشد، عملاً دچار تناقض گردیده است، تناقضی که از دید منتقدان و حامیان دولت نیز پنهان نمانده و مبنای تصمیم گیری ایشان در ثبت نام پرشور و گسترده برای دریافت یارانه گردیده است.
عدم شناخت مناسب از شرایط مردم: آنانی که در بین مردم زندگی می کنند متوجه می شوند که عملاً مردم و به خصوص طبقات ضعیف و متوسط به لحاظ مشکلاتی که دارند، تورمی که درک می کنند و درآمدی که سالهاست به همان تناسب افزایش نمی یابد، امکان صرفه نظر از یارانه را ندارند و انصراف از یارانه برای این طبقات به معنی بروز مشکلات معیشتی بعضاً جدی تلقی می گردد و از سوی دیگر این توقع از افراد مرفه و بالاتر از متوسط نیز منطقی نبود، چرا که بسیاری از افراد در این طبقات اگر صادق بودند و قصد کمک به کشور را داشتند اینقدر راحت در فرمهای خوداظهاری مالیاتی، درآمدهای واقعی شان را کتمان نمی کردند و در جهت کاهش و حذف همان مالیات محدودی که برای شان تعیین می شد اینقدر به دروغ و کلک متوسل نمی شدند و یا با پاگذاشتن بر منافع ملی در مسائلی مانند ارز سرمایه گذاری نمی کردند و به همین لحاظ وقتی که سطوح متوسط و فقیر توان انصراف از یارانه را ندارند و طبقات مرفه نیز انگیزه و عزمی برای این کار ندارند، به راحتی می توان فهمید که عملاً انصرافی از یارانه ها میسر نخواهد شد.
عدم شناخت صحیح از حساسیت های مردم: توقع لبیک مردم به دولتی که با شعارها و رفتارهای رفاه طلبانه و تجمل گرایانه در قید و بند هزینه تراشی های سنگین برای تغییر دکوراسیون و ساخت استخر و سونا در کاخ ریاست جمهوری و جشن های گران قیمت و پاداش های میلیونی، خرید خودروهای شاسی بلند خارجی، افشای فهرست پرداختی های میلیاردی به فوتبالیست ها، ... است از همان ابتدا اشتباه بود، دولتی که از مردم کمک می خواهد باید می دانست که مردم قبل از انصراف به سر و وضع دولت نگاه می اندازند تا ببینند گذشتن از یارانه ها در کدام محل ها هزینه خواهد شد.
وعده های 100 روزه: یکی از شعارهای انتخاباتی و اولیه دولت این بود که بعد از 100 روز تحولات به صورت محسوس و قابل مشاهده خواهد بود، لیکن چیزی از شروع به کار دولت نگذشته بود که مسئولان دولت و شخص رئیس جمهور اقرار کرد که تصوراتش در خصوص شرایط کشور صحیح نبوده است و در 3 ماه ابتدایی، دولت بیشتر معطوف تهیه گزارش در خصوص واقعیات و مشکلات کشور خواهد شد و این که مشکلات کشور بیش از حد تصورشان بوده است که همه ی اینها نشان از عدم درک صحیح از حقایق کشور را دارد، آنهایی که گزارش 100 روزه ی رئیس جمهور را از تلویزیون مشاهده کردند، متوجه شدند که این گزارش عملاً در جهت سیاه نمایی از شرایط تحویل گرفته شده بود تا مردم متوجه شوند که دولت چرا قادر به تحقق آن وعده ها نگردیده است.
طرد شعار مرگ بر آمریکا: راهپیمایی های 9 دی و 22 بهمن در حالی رخ داد که جناب هاشمی و روحانی و زیباکلام و ... بسیاری از متفکران و رسانه های حامی دولت در آن موقعیت امیدواری های خاصی پیدا کرده بودند که بتوانند شعار مرگ بر آمریکا را از صحنه شعارها و راهپیمایی های مردمی حذف کنند که برآوردها غلط از آب درآمد و مردم با شور، شعور، شعار و حضوری شدیدتر، مرگ برآمریکا گویان، بر این برآورد دولت خط بطلان کشیدند.
سبد کالا: دولت پس از این که با سوء مدیریت در بحث سبد کالا موجب تشکیل صف های طویل و عدم برخوردای برخی افراد نیازمند گردید، نشان داد که اطلاعات و برآورد صحیحی از مسائل و مشکلات مردم و کشور ندارد و این مسئله در نهایت منجر به اقرار و عذرخواهی رئیس جمهور شد، هرچند که بعدها جناب نوبخت آن عذرخواهی را بی مورد دانست! و حتی رسانه های حامی دولت جناب روحانی، عذرخواهی و برآوردهای اشتباه او را نتیجه ی عمق ناپیدای خرابکاری های 8 سال گذشته دانستند!
خالی بودن خزانه: اقرار به خالی بودن خرانه از سوی بالاترین مقام اجرایی، با اعلام آمارهای کاملاً متناقض از سوی برخی دیگر از مردان اقتصادی دولت (مانند رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و ...) رد شد، به خصوص که این ادعا با ادعای خالی بودن انبارهای مایحتاج کشور نیز همراه شد، لیکن در عرض مدت خیلی کوتاهی دولت توانست هم یارانه ها را توزیع کند و هم سبد کالا را در سطح گسترده ای بین مردم توزیع نماید که این مسئله نیز نشان از عدم اشراف جناب رئیس جمهور در خصوص خزانه و انبارها داشت.
با توجه به موارد فوق به نظر می رسد دولت باید نسبت به برآوردهای خود دقت بیشتری منظور کند و با حضور مستمر و غیرنمایشی در میان مردم و استفاده از کارشناسان متعدد و به تبع آن با کاهش اشتباهات محاسباتی خود، فضای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را دچار هزینه های زائد ننماید، هزینه هایی که بعضاً اینقدر از اهداف پررنگ ترند که اصل برنامه های دولت را زیر سؤال می برند. هزینه هایی که طرح توزیع سبد کالا یا همین انصراف از یارانه ی نقدی یا مطرح کردن نابجا و اشتباه خزانه ی خالی ایجاد کرد، در اوج مذاکرات هسته ای موجب تضعیف اقتدار ملی پای میز مذاکره و وارد شدن خدشه به عزت ملی و روحیه ی مردم و کاهش محسوس محبوبیت دولت گردید.
این مطلب در عمارنامه منتشر شد.
مطلب مرتبط:
تحلیلی بر بحث انصراف از یارانه ها
سبد کالا، شاهد عدم صحت بانک اطلاعات اقتصادی دولت
برچسب های مرتبط: سبد کالا اقتصاد سیاست خارجی مذاکرات هسته ای دولت هدفمندی یارانه ها
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/2
8:57 ص
دیشب در نشست هفتگی دوستانه ای که بین جمعی از فعالان فرهنگی و مذهبی شهرمان برگزار شد، پس از مدت ها بحث و تبادل نظر، بالاخره پرداختن به موضوع جایگاه زن در احیای سبک زندگی اسلامی و به خصوص بحث حجاب و عفاف رسیدیم ولی از آنجا که پیشنهاد مورد تأکید حقیر در خصوص جایگاه مرد در احیای سبک زندگی اسلامی و به خصوص بحث حجاب و عفاف بود، احساس کردم که مطلبی را در همین خصوص تقدیم نمایم:
از آنجا که مقوله ی حجاب و عفاف متأسفانه به اشتباه با بحث زن درآمیخته شده است، نقش و جایگاه مردان در بحث حجاب و عفاف آن طور که بایسته، شایسته و مهمتر از همه عملیاتی است مورد پردازش قرار نگرفته است در صورتیکه تکالیف و مسئولیت های مردان در اداره ی خانواده براساس آیه ی شریفه ی "الرجال قوامون علی النساء" بیش از زنان تعریف گردیده است و حتی در جمع های مردانه نیز مردان بیش از این که به بحث و تبادل نظر در خصوص نقش و تکالیف خود در احیای یک خانواده اسلامی بپردازند به بحث و نظر در خصوص نقش زنان در رونق معضلات فرهنگی به خصوص بی حجابی و بی عفتی و ... می پردازند، در صورتی که مردان تکالیف و ابزارهایی دارند که با استفاده ی صحیح از آنها می توانند بخش زیادی از شرایط تشکیل یک خانواده اسلامی را تأمین نمایند که در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره می نمایم:
محبت: اگر زن به عنوان چشمه ی محبت و عطوفت در خانواده وظیفه ی سیراب کردن کانون خانواده را دارد، این مرد است که باید این چشمه را تغذیه و حفظ و حراست کند، چشمه ی محبت زن از عمق وجود مرد است که می جوشد و راه به خانواده می یابد و اگر زنی قادر به سیراب کردن عاطفه ی خانواده نباشد، این مرد است که ابتدا باید به خودش بنگرد که آیا چیزی برای جوشش به این چشمه داده است؟! به راستی تا کسی نازکش نداشته باشد چگونه می تواند اهل ناز و محبت گردد؟! مرد اگر چه باید به فرزندانش نیز محبت ورزد اما باید این محبت را به درستی بین همسر و فرزندانش توزیع کند و نیاز محبتی هر یک را به درستی درک و تأمین نماید و البته همین محبت نیز باید در خانواده مدیریت شود، یک مرد می تواند بدون تنبیه و تشر و تنها با شدت و ضعف در محبت موجب تنبه و توجه و تربیت خانواده اش گردد.
روزی حلال: یک مرد وظیفه دارد در راه تأمین درآمد حلال برای خانواده تلاش کند و تا به آنجا که در شأن همسر و خانواده اش است ایشان را به لحاظ خوراک و مسکن و درمان و آموزش و سایر نیازها تأمین نماید، تأمین درآمد حلال و آبرومندانه برای همسر و فرزندان از عوامل افتخار و تکیه کردن یک زن به شوهرش است، مردی که وظیفه ی تأمین درآمد را به همسرش بسپارد و یا بدون یاری او به این مهم قادر نباشد، عملاً موجب کاهش اتکا و افتخار همسرش به او می گردد. و اما مهمتر از کسب درآمد، حلال بودن آن است؛ مال حرام، هرچند که خورنده اش نداند، اثرات وضعی خود را می گذارد و موجب از بین رفتن حس و حال عبادت و کم سو شدن نور معنویت در خانواده می گردد، به راستی جز به سیب حلال بهشتی می توان منتظر رویش کوثری عالمتاب بود؟! درآمد حلال در رشد و تربیت تمام اعضای خانواده نقش به سزایی دارد و درآمدی که حق الناس و حق الله (خمس و زکات و ...) به آن آمیخته شده باشد نمی تواند بستری برای تربیت و تکامل در خانواده بگستراند.
مدیریت و تدبیر: خانواده محتاج تدبیر است و در کنار کسب درآمد چگونگی مصرف آن در مدیریت متعادل یک خانواده اهمیت به سزایی دارد، مرد با تدبیر بین تغذیه ی مادی و معنوی، آموزش و تربیت، تفریح و کار، شوخی و جدی، تشویق و تنبیه و ... تعادل برقرار می کند و اینچنین است که با وجود یک مرد مدبر، زن با آرامش خاطر در سایه ی اتکا و اطمینانی که به شوهرش دارد به جوشش محبت در خانواده می پردازد. مرد با تدبیر حتی اگر چندان هم تمکن مالی نداشته باشد می تواند آرامش را به زنش تقدیم کند و اولین نیاز یک زن برای جوشش محبت در خانواده همین آرامش و دوری از تنش ها و استرسهاست. خانواده به مدیریت نیاز دارد و در یک خانواده ی سالم، نیازها اهم فی الاهم می شوند، نباید طوری بشود که در نهایت خانواده به منظور تأمین نیازهای غیرضروری فرزندان دچار سوء تغذیه و تنگدستی گردد. از موارد بسیار مهم دیگری که به مدیریت نیاز دارند مدیریت رفت و آمد و مدیریت فرهنگی در کانون خانواده است که شامل حوزه ی وسیعی از رفتارهای سلبی و ایجابی توأمان می گردد، در برابر هر منعی به راهکاری نیاز است و هر خانواده ای به خانواده های مناسب جهت تعامل و دوستی و به تفریحات سالم به جای تفریحات ناسالم نیاز دارد و این مقولات نیز به مدیریت نیاز دارد.
مهارت آموزی: زندگی به مهارت هایی نیاز دارد که مرد و زن مکلف به آموختن این مهارت ها هستند و متأسفانه این مسئله بسیار مغفول واقع می شود؛ مهارت های زندگی از مسائل زناشویی تا مسائل تربیتی، گفتاری، ارتباطی، مدیریت خانه، هزینه و ... را در بر می گیرد و نقش بسیار مهمی را در ایجاد سبک زندگی اسلامی ایفا می کند، لیکن آموختن در خصوص این مهارت ها بعضاً بدون مطالعه و توجه به آثار اندیشمندان و دانشمندان معاصر اسلامی و حتی غربی میسر نمی شود و به همین لحاظ نمی توان بدون مهارت آموزی توقع داشت که انسان صاحب مهارت گردد، با نگاهی به آثار معاصری مانند آثار دکتر جان گری (مثل کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی) به این نتیجه می رسیم که مهارت های زندگی تنها آن چیزهایی نیستند که دانشمندان اسلامی از متون اسلامی استخراج کرده اند، بلکه آن مهارت هایی که موجب می شوند تا کانون خانواده به محیطی امن و آرام (که برای تربیت مناسب و اسلامی لازم است)، بدل شود را نیز شامل می شود.
صبر و گذشت: زن ماهیتی عاطفی و احساسی دارد و این مسئله باعث می شود تا زنان خیلی سریعتر از مردان برانگیخته، عصبانی یا ناراحت شوند و شاید به همین دلیل است که شرع مقدس حق طلاق را به زن نداده و یا شرط ولی را برای ازدواج لازم کرده است و اما مردان به واسطه ی منطقی که غالباً بر عواطف شان چیرگی دارد، بیش از زنان می توانند احساسات و عواطفشان را مدیریت و کنترل کنند و این مسئله موجب افزایش صبر و تحمل ایشان گردیده و به همین دلیل تکلیف ایشان به صبر، تحمل، انعطاف و گذشت در برابر مسائل، مشکلات، سختی ها و اشتباهات همسر و فرزندان بیشتر است و نه تنها باید بتوانند، با صبر و گذشت از کنار مسائل بگذرند، بلکه باید بتوانند در جای خود، با تغافل (خود را به غفلت زدن) موجب گردند تا پرده های حیا در خانواده دریده نشود و در مواقع مناسب به صورت غیر مستقیم نسبت به خطاها و اشتباهات آموزش و یا هشدار دهد. اینچنین است که سعدی علی الرحمه، مرد را در کشاکش درد، سنگ زیرین آسیاب می داند، چرا که این سنگ است که با سختی و تحمل خود باعث می شود تا پویایی آسیاب حفظ گردد.
هدایت و تربیت: آموختن روش های هدایت، تربیت، امر به معروف و نهی از منکر از تکالیف یک مرد است تا بتواند با مؤثرترین و کم هزینه ترین راه، همسر و خانواده اش را به نیکی هدایت و از بدی بازدارد و البته بالاترین و برترین روش هدایت طبق آموزه های اسلامی، آن روشی است که به غیر زبان و با استفاده از رفتار رخ دهد. اگر مرد در خانواده به صداقت، عدالت، محبت، عبادت، گذشت، صبر، مطالعه و ... شناخته شود همسر و فرزندانش هم یقیناً تحت تأثیر قرار خواهند گرفت.
غیرت: کمتر مردی وجود دارد که هیچ غیرتی نداشته باشد که اگر چنین باشد، کسی او را مرد نخواهد دانست و اگر چه غیرت مردان معمولاً با محدودیت زنان همراه می شود، اما هیچ زن عفیفه ای وجود ندارد که از مرد بی غیرت متنفر نباشد و همین مسئله باعث می شود تا در منظر روشنفکرترین افراد هم بی غیرتی بدترین فحش ها تلقی گردد و باز هم، همین مسئله موجب می شود تا زنان، غیرتِ مردان را تاب آورند و حتی از وجود آن احساس رضایت کنند و البته همانطور که در اسلام به زنان توصیه به تحمل غیرت مردان شده است، مردان نیز به افراط نکردن در غیرت سفارش شده اند به نحوی که این مسئله در وصیت نامه حضرت امیرالمؤمنین به فرزندشان نیز مشاهده می شود. باید مردان بدانند که غیرت متعادل و صحیح موجب افزایش عفت خانواده می گردد و البته افراط و تفریط در آن می تواند موجب بی حجابی سهل انگارانه و یا بی عفتی لجبازانه گردد.
عفاف: اگر چه غالباً عفاف و حجاب را به اشتباه برای مردان به کارمی برند اما همان نقش برای مردان نیز وجود دارد و مردان نیز باید عفیف و پاکدامن و پاک نظر باشند و در پوشش خود رعایت حدود شرعی و حتی اخلاقی را بنمایند و این عفت و حجاب مطمئناً در افزایش عفاف خانواده تأثیر بسزایی خواهد داشت، همسر و فرزندان در برابر توصیه های غیرتمندانهی مردی که خودش اولین عامل به حجاب و عفاف است، کمترین مقاومت را نیز جایز نخواهند دانست و حال این که متأسفانه بسیاری از مردان ما بدون این که خودشان نسبت به پوشش و نگاه خود حراستی داشته باشند به حجاب خانواده حساسیت شدید نشان می دهند و این مسئله نه تنها اثربخشی مناسبی ندارد بلکه در نهایت موجب لجاجت و تأثیر عکس نیز می گردد.
این مطلب در عمارنامه و همه باهم و جهان نیوز و سبک زندگی اسلامی منتشر شد.
برچسب های مرتبط: خانواده سبک زندگی فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/1
6:24 ع
دیشب برنامه پایش به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و بزرگداشت مقام مادر و زن، از یکی از کارآفرینان زن که در زمینه زنبورداری فعال است، به نام خانم عفت رئیسی دعوت کرده بود، که البته ایشان به اتفاق آقای مشایخی، شوهر محجوب و ساکتش در برنامه حاضر شدند، در کنار سکوت آقای مشایخی، اما خانم رئیسی از هر دری سخنی گفت و از مشقت ها و سختی هایی که در این راه متحمل شدند گفتند و متأسفانه برخی از حرف هایی که ایشان زدند، آن چیزی نبود که سبک زندگی اسلامی آن ها را تأیید نماید، ایشان صراحتاً اعتبار زن را به کار کردن او می دانست و ضمن این که اظهارات فمینیستی او در جای جای برنامه، جایی برای معرفی جایگاه زن در اسلام باقی نگذاشته بود، بدون هرگونه مقدمه یا بهانه ای، به مباحث سیاسی نیز گریز می زد و از دولت های سازندگی، اصلاحات و اعتدال به نیکی یاد می کرد تا مواضع سیاسی اش نیز از کسی پنهان نماند و البته تمام این مواضع اجتماعی و سیاسی با سکوت جناب حیدری (مجری برنامه) همراه بود.
البته انتقادی که مطرح می شود، نه فقط به برنامه پایش که به بسیاری از برنامه سازان و هنرمندان ما نیز وارد است که گمان می کنند در هر زمینه ای که فعالند یا برنامه می سازند، حتماً یک زن را در همان زمینه باید به مناسبت روز زن به عنوان الگو معرفی کنند، یعنی اگر مثلاً برنامه ای در مورد معدن باشد، به مناسبت روز زن به احتمال زیاد باید یک معدن کار زن را به عنوان الگو معرفی کند! ولی به راستی چه لزومی دارد که برای هر بخش مردانه ای یک زن به عنوان الگو معرفی گردد؟! زنی با اخلاق مردانه و رفتاری که بعضاً گویی جای او و شوهرش را عوض کرده اند!!
اصلاً نمی خواهم جسارتی به سرکار خانم رئیسی و یا شوهرشان بنمایم همانطوری که احتمالاً او نیز نمی خواست به نگاه اصولی اسلام و رهبری به نقش اصلی زن در خانواده به عنوان ریشه ی اجتماع هتک حرمت بنماید، ولی به راستی این سؤالات از دست اندرکاران برنامه پایش مطرح می شود که:
آیا بهتر نبود میهمان برنامه از جمع مادرانی انتخاب می شد که موفق به تربیت 1،2 و یا 3 کارآفرین نمونه شده اند؟! و یا زنی که با حمایت جانانه از شوهرکارآفرینش، فرزندانی را در همان راه تربیت کرده است؟! آیا زنی که بدون به هم زدن طبیعت و آفرینش عاطفی خود توانسته چند کارآفرین نمونه تربیت کند کم ارزش تر از زنی است که با کاهش کیفیت زندگی خانوادگی و کار شبانه روزی به مقام کارآفرینی نائل گردیده است؟! آیا یک زنبوردار نمونه بر یک شوهردار، خانه دار و بچه دار نمونه شرف دارد؟! اصلاً بیاییم به هرکسی حق بدهیم که اعتقادات خودش را داشته باشد اما به راستی آیا اینچنین الگوسازی هایی در سایر ایام نمی توانست انجام شود؟! چه لزومی دارد در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)، با ترویج نگاه فمینیستی و نگاه منحط غرب به زن، جایگاه زن در نگرش اسلامی تحقیر شود؟!
آیا می توان با این نگاهی که رسانه ی ملی و یا دست اندرکاران برنامه های مختلف اجتماعی و اقتصادی نسبت به جایگاه زن دارند، منتظر ماند تا زن به لنگر آرامش خانواده و ستون امن خانه بدل و جامعه برای تحولات و جهش های بزرگ آماده گردد؟! چه کسی گفته است که زن باید دقیقاً همه ی کارهای مردانه را بکند تا نشان دهد از مرد بدتر که نیست هیچ، حتی برتر هم هست؟! چرا برخی نمی خواهند برای خلقت خداوند احترام قائل باشند و این که زن برای محبت و مرد برای مقاومت و سختی آفریده شده است؟! به راستی می توان از زنی که به امور سخت و خشن می پردازد توقع داشت که روحیه اش سخت و خشن نشود؟! اصلاً نمی خواهم از ارزش زنی که از روی اضطرار، رأساً با مشکلات دست و پنچه نرم کند کم کنم، بلکه گلایه ام از اصالت دادن به نگرشی است که در آن زنان تا با امور خشن دست به گریبان نباشد موفق تلقی نمی شوند! مگر نه این که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموند:
فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَة
زن قهرمان نیست، بلکه ریحانه است
خب آیا خارج کردن زن از طبیعت او و یا خارج کردن مرد از فطرتش می تواند کاری حکیمانه و عاقلانه جلوه کند؟! آیا این گونه الگوسازی ها و اظهارات موجب تحقیر برخی زنانی که مجاهدانه امور خانواده و تربیت فرزند را اداره می کنند نمی شود؟! آیا در سالی که می بایست مدیریت جهادی در امر فرهنگ، عزم ملی را همراه کند، می توان زنان خانه داری را که همتشان را به شوهرداری و تربیت فرزند بکار می گمارند را تحقیر کرد، در حالی که به فرموده ی چند معصوم، جایگاه مجاهد فی سبیل الله را دارند؟!
نظرشما را در انتها به چند جمله ی کلیدی مقام معظم رهبری که در تاریخ 1393/1/30 بیان شده است و بر مسئله ی زن، خانواده و اشتغال مانور دارد جلب می کنم:
هرکس اگر مسئله زن را جدا از مسئله خانواده مورد بررسی قرار دهد در فهم مسئله و تشخیص علاج آن، دچار اختلال می شود.....با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژه ای از زندگی آفریده است در عرصه هایی وارد کنیم که آنها را دچار رنج و سختی می کند؟....مسئله خانواده بخصوص «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده»، مسئله ای اصلی است که باید به آن پرداخت، باید عوامل سلب آرامش و سکینه روحی زن در خانواده را جستجو کرد و با شیوه های گوناگون از جمله قانون و تبلیغ صحیح، این موانع را برطرف کرد..... برخلاف برخی دیدگاهها، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست البته اشتغال و مدیریت مادام که با مسئله اصلی یعنی خانواده منافاتی پیدا نکند، ایرادی ندارد.... اینکه زنان برخی مشاغل را برعهده نگیرند هیچ ننگ و نقصی نیست بلکه آن چیزی غلط است که متناسب با طبیعت الهی زن نباشد.
این مطلب در عمارنامه و بولتن منتشر شد.
برخی مطالب مرتبط:
سالروز شهادت بانوی دوعالم و الگوسازی رادیو ورزش از زن همجنسباز
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 2
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟
برچسب های مرتبط: خانواده سبک زندگی صدا و سیما برنامه پایش فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.