93/3/12
7:28 ع
جناب آقای روحانی، رییس جمهور محترم ایران، در روز جهانی محیط زیست و در جمع کارکنان سازمان حفاظت محیط زیست و نهادهای مدنی، سخنان مهمی در حوزه ی محیط زیست و دین بیان کردند، ایشان در خصوص مسائل زیست محیطی به نقش آموزش و پرورش در امر فرهنگسازی و اهمیت جایگاه مردم و تشکلهای مردم نهاد اشاره کردند، اما در حوزه ی دین عملاً نقش دولت را تنها به اندازه ی پشتیبان تنزل دادند و این مسئله در ادامه ی سخنان اخیر ایشان که گفته بودند مردم را نمی توان به زور بهشتی کرد جای تأمل دارد، قبل از ورود به بحث، برخی از جملات جناب روحانی را که عیناً از سایت ایرنابرداشت نموده ام تقدیم می کنم:
- دین را نباید دست دولت دهیم، دین دست علما، حوزه ها، مراجع، صاحبنظران، فرهیختگان و دلسوزان است. آنها باید بیایند تبلیغ دین را انجام دهند و دولت هم باید حمایت کند.
- دولت در هیچ یک از مسایل مهم اجتماعی خودش نمی تواند مسایل را حل کند چه اقتصاد، چه محیط زیست و چه دین ِ مردم باشد.
- دولت می تواند تسهیلات لازم را فراهم و حمایت کند؛ کار ، کار مردم است؛ همه اینها کار مردم است.
- دولت دینی، خیلی دولت خوبی است ولی دین دولتی را نمی دانم. باید بحث کنیم.
- دین را نباید به دست دولت بدهیم. دین دست کارشناسان خودشان است. دین دست علما، حوزه ها، مراجع، صاحب نظران، فرهیختگان و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت و کمک کند.
- تنها با تصمیم دولت یک فیلم خوب ساخته نمی شود. باید هنرمند به میدان آید و دولت از او حمایت کند؛ پس با جوشش هنر از ذوق هنرمند است که یک فیلم خوب ساخته می شود.
- زمانی که بهداشت آمد مردم فکر می کردند، تشریفات است؛ آن زمان می خواستیم در خزانه ها، دوش آب بیاوریم چه بساطی به پا شده بود؛ عده ای می گفتند نصف دین از بین می رود اگر لوله کشی شود و دوش بیاید.
- دو حادثه در قم دیدیم که خیلی مهم است یکی مربوط به حمام ها بود و یکی وقتی می خواستند ساعت را عوض کنند، ساعت تابستانی و زمستانی.
- اولین قدم برای حل مشکلات محیط زیستی فرهنگ است، باید از دبستان برای فرهنگ سازی جوانانمان کار کنیم.
- آموزش و پرورش در باره فرهنگ سازی وظیفه سنگینی دارد؛ همه باید زندگی با زیست سالم را بیاموزند.
- باید با عمومی کردن مساله محیط زیست توجه و آموزش دادن مردم در این زمینه فرهنگ سازی کرد.
- باید مردم را از نوجوانی و جوانی آموزش دهیم چرا که مشارکت عمومی و حضور مردم در صحنه بسیار مهم است.
- بعضی واقعا بیکارند، کار ندارند، شغل ندارند، دچار توهمات هستند. مداوم غصه دین و آخرت مردم را می خورند، نه دین را می دانند چیست و نه می دانند آخرت چیست اما همیشه غصه می خورند.
در جملات بالا یک تناقض آشکار وجود دارد، ایشان در جایی می گویند: “دولت در هیچ یک از مسایل مهم اجتماعی خودش نمی تواند مسایل را حل کند چه اقتصاد، چه محیط زیست و چه دین ِ مردم” و در جایی دیگر از نقش حیاتی آموزش و پرورش برای حل مشکلات زیست محیطی و فرهنگسازی سخن می گویند و این یعنی شخص رئیس جمهور نیز قبول دارد که دولت در مسائل فرهنگی با بازوانی مانند آموزش و پرورش، آموزش عالی و وزارت فرهنگ و ارشاد نقش حساس و مهمی ایفا می کند و همانطوری که شخص روحانی نقش پررنگی برای آموزش و پرورش و در واقع دولت در ارتقای سطح فرهنگ مردم در حفظ محیط زیست قائل است، از ایشان و دولت توقع می رود همین حساسیت را در خصوص فرهنگ دینی مردم نیز داشته باشد، از دولت توقع می رود همانطوری که وظیفه شناسانه نسبت به بهشت و جهنم محیط زیست و دنیای مردم حساسیت دارد، نسبت به ایجاد بستری مناسب برای رستگار شدن مردم نیز حساسیت داشته باشد.
حقیر ضمن این که به جایگاه حوزه و روحانیت به عنوان پایگاهی برای نشر و توسعه ی فرهنگ دینی اذعان دارم و بخش زیادی از مشکلات مبتلا به جامعه در این خصوص را محصول این مراکز می دانم، لیکن این مسئله که جناب روحانی، جایگاه دولت را از حفظ دین مردم مبرا می داند را نیز از جهات مختلفی محل اشکال می دانم که مختصراً به آنها می پردازم:
1- مسیر این انقلاب را نمی توان از آرمان هاییش منفک کرد که اگر کسی چنین اقدامی را دنبال کند عملاً در مسیر انحراف و استحاله ی نرم انقلاب گام برداشته است، چرا که به پا داشتن اسلام در تک تک شعارها و وصیت نامه های شهدا و امام شان موج می زند. اصولاً اگر این مردم دردی جز درد دین داشتند چرا باید راه قیام حسینی را زیر پرچم خمینی علیه مستکبران عالم برمی گزیدند و اینگونه با جنگ و شهادت و سختی دست و پنجه نرم می کردند؟! این که دولتی که وارث راه امام و شهداست در به پا داشتن دین در جامعه برای خود مسئولیتی قائل نباشد نمی تواند در ادامه ی تحقق آرمانهای امام، اسلام و انقلاب باشد.
2- نگاهی به کارنامه ی پیامبران و امامان نشان می دهد که ایشان همواره به دنبال فرصتی بودند تا حکومتی را بنا نهند که با آن حکومت دین و دنیای مردم را آباد نمایند. پیامبر اکرم اینقدر برای هدایت و دین مردم غصه می خورد که خداوند او را دعوت به آرامش نمود، حضرت علی علیه السلام با شلاق به میز بازاریان کوفه می نواخت که ایشان را از مبادلات ربوی و غیرشرعی بازدارد، حال سوال جدی این است که با توجه به اظهارات جناب روحانی، آیا حضرت پیامبر صلوات الله و حضر امیرالمومنین علیه السلام از فرطِ بیکاری غصه ی آخرت مردم را می خوردند؟! و آیا مقام معظم رهبری و مراجعی که همگی برای مسائل فرهنگی کشور احساس نگرانی کردند از بیکاری نگرانند؟!
3- آیا بعد از توهین و برچسب زنی به منتقدان سیاست های خارجی دولت، هم اکنون وقت توهین به منتقدان فرهنگی دولت است تا انتقادات و نگرانی ها را از بیکاری معرفی کنیم؟! اصلاً درد آخرت داشتن مردم هیچ، آیا این گونه برخورد کردن با انتقاد و منتقد می تواند حتی همین دنیای مردم را آباد کند؟!
4- آیا جز این است که هر مسئله ای را باید از طریق متخصصان آن حل نمود؟! آیا منظور جناب روحانی از فرهنگسازی توسط آموزش و پرورش این نیست که نظام آموزشی ما از تجارب و تخصص کارشناسان محیط زیست در این خصوص استاده کند؟! خب چرا نگاه دولت در خصوص مسئله ی دین، واگذاری به علما و حوزه هاست؟! چرا استفاده از ظرفیت کارشناسی و تخصصی از حوزه و روحانیت را در دستور کار دولت و بخشهای فرهنگی آن قرار نمی دهد؟!
5- همین چند روز پیش بود که مقام معظم رهبری فرمودند “هرکار فرهنگی مطلوب ما نیست و آن کار فرهنگی مطلوب ماست که اسلامی و انقلابی باشد؟!” آیا این نگاه جناب روحانی در خصوص هنر ارزشی و غیرارزشی و پاپس کشیدن از تبلیغ و فرهنگسازی در حوزه دین می تواند با نظرات رهبری در یک مسیر باشد؟! آیا جناب روحانی احساس نمی کند که به عنوان مجری چشم اندازهای رهبری باید کمی بیشتر به بیانات رهبری گوش کند و بعد صحبت نماید؟!
6- بحث دیگری که وجود دارد این است که اگر دولت به دین مردم کاری نداشته باشد و تنها به دنبال دنیای مردم حرکت کند چه تفاوتی با دولتهای غیراسلامی خواهد داشت؟! اگر دولتی عملاً دین مردم را از دستور کار خود خارج نماید چگونه می تواند نظام اقتصادی و بانکی سالم، مدارس و دانشگاه های اسلامی، آثار هنری ارزشی و …. را پایه گذاری و اداره نماید؟! دولت باید توجه کند که اساساً نمی توان دین و دنیای مردم را از هم جدا کند و طوری کشور را اداره کند که نوعی سکولاریزم جدید بنا گردد.
7- اگر جناب روحانی و دولت ایشان نسبت به اصلاح برخی مسائل فرهنگی احساس عجز و ناتوانی می کنند، دلیل نمی شود که خودشان را به صورت کامل کنار بکشند و حتی بستری را برای تقویت فرهنگ های ضد دینی بنا بگذارند، از یک سو دولت اصرار دارد به دین مردم کاری نداشته باشد و از سوی دیگر اصرار دارد که مردم را به دامان ماهواره و برخی رسانه های ضد دینی بیندازد و این ها به لحاظ فرهنگی نه تنها به معنی درجا زدن نیست، بلکه یقیناً به معنی انحطاط خواهد بود. دولتی که در حفظ دین مردم هیچ کاری را نمی تواند انجام دهد با چه مجوزی در پی آن است که حضور ماهواره را در خانه ها مشروعیت ببخشد؟! ویا نکند ماهواره قرار است دنیای مردم را آباد کند؟!
8- دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولتی که متعهد شده است تا اسلام و قوانین اسلامی را در جامعه اجرا نماید، آیا می تواند نسبت به فرهنگسازی در این خصوص بی تفاوت بماند؟! آیا دولت می تواند قوانین اسلامی را در بین مردم اجرا نماید ولی به فرهنگسازی دینی اهمیت ندهد؟! آیا در این صورت حق مردم تضییع نمی شود؟! و آیا اصولاً می توان قوانین دینی و اسلامی را در جامعه اجرا نمود؟!
9- در سخنان بالا جناب روحانی از این که گرفتار دین دولتی بشود نگران است و شاید همین نگرانی است که موجب گردیده تا ایشان ورود دولت را به بحث دین مردم منکر گردد و حال این که همانطوری که ایشان گفتند باید دولت دینی گردد و دولت دینی نمی شود مگر این که خود دولت پایبند به مسائل دینی و مذهبی اعم از شکلی و محتوایی باشد و البته در سیاستگذاری ها از نظر بزرگان دینی و در رأس همه مقام معظم رهبری تبعیت نماید.
برچسب مرتبط: برچسب های مرتبط: حسن روحانی فرهنگ
93/3/12
7:20 ع
93/3/9
7:41 ع
چندروز پیش از چشمه ی دودوزن روستای خره کش واقع در ارتفاعات شهرستان شفت بازدیدی داشتم، منطقه ای که جاذبه های طبیعی و توریستی فوق العاده ای برای سرمایه گذاری در جهت تأمین راه مناسب و امکانات تفریحی و اقامتی دارد، در ادامه از شما دعوت می کنم به تصاویری که از این چشمه و راه دسترسی به آن تهیه کرده ام توجه فرمایید:
93/3/8
8:27 ع
دیروز جناب نوبخت اعلام کرد که عزم دولت برای برگزاری جشن سراسری به مناسبت سالروز انتخاب جناب روحانی کاملاً جدی است و اصرار بر این مسئله از جهات مختلفی مانند دامن زدن به ایجاد فضای انتخاباتی، میزان آرای ایشان نسبت به کل آرا، تناقض با شعار همزمان دولت در خصوص آرامش و وحدت، شرایط اقتصادی کشور با توجه به فراخوان همگانی برای انصراف از یارانه و تقارن این روز با اعیاد شعبانیه و … قابل توجه است که مختصراً به آن خواهم پرداخت:
مگر نه این که جناب روحانی مانند سایر رؤسای جمهور در اولین مصاحبه پس از انتخاباتش گفت رقابت ها تمام شده است و الان او رئیس جمهور همه ی مردم است؟! خب اگر چنین است که هست، پس جشن پیروزی در سالگرد انتخابِ یک رئیس جمهور چه معنایی جز دامن زدن به اختلافات دارد؟! آیا در حالی که حتی جشن پیروزی برنده ی قبلی انتخابات از سوی دوستان صمیمی همین دولت تحمل نگردید، می توان بدعت جدیدی به نام جشن سالگرد پیروزی یک نامزد را منطقی دانست؟! به راستی قصد دولت از این عمل چیست؟! آیا هدف دولت همان طور که جناب نوبخت می گوید به راستی تزریق شادمانی و روحیه ی نشاط به مردم است؟! اگر چنین است چرا باید مناسبتی را که بیش از 49 درصد از مردم بابت آن خوشحال نشدند را به عنوان روز جشن و شادمانی در نظر گرفت؟! آیا چنین جشنی می تواند یک جشن ملی و وحدت آفرین لقب گیرد؟! و اگر دلیل جشن، مشارکت پرشور مردم درانتخابات است که ما از انتخابات 24 خرداد پرشورتر هم داشتیم، چرا آنها را به عنوان نماد حضور مردم جشن نمی گیرند؟! و اگر ملاک رأی آوردن شخص جناب روحانی است، چرا هزینه های جشن را شخص آقای روحانی یا حامیان فردی و حزبی ایشان تقبل نمی کنند؟! و اگر هم این جشن تنها بهانه ای برای شادی است چرا از اعیاد بزرگ شعبانیه که مقارن با تاریخ مدنظر دولت است استفاده نمی شود؟! به راستی ایجاد بدعت هایی از قبیل پیامک نوروزی به همه ی ایرانیان (به غیر از تبریک تلویزیونی)، جشن زنانه در کاخ ریاست جمهوری و جشن سالگرد پیروزی یک نامزد با توجه به هزینه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که دارند قابل قبول است؟! آیا دولت گمان نمی کند که این بدعت می تواند در خصوص سالگرد سایر انتخابات های مختلف تکرار و موجب تضییع بیت المال در مصارف انتخاباتی و افزایش تنش های سیاسی و اجتماعی گردد؟!
به نظر می رسد دولت علی رغم جهت گیری نسبتاً مناسبی که در زمینه ی هدایت اقتصادی دارد، در مباحث فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فاقد جهت گیری منسجم، اصولی و وحدت آفرین است که البته بخش زیادی از این مسئله به مشاوران و مسئولان دیکتاتور منش دولت اعم از هاشمی، نوبخت، آشنا، ترکان، سریع القلم و… بازمی گردد که دو خط سیاسی موازی اقتدارگرایی و انتقادستیزی را توأمان دنبال می کنند که مسلماً برایند این دو خط، در نهایت به مهجوریت دولت و ناامیدی بیشتر مردم از تدبیر دولت منجر خواهد شد؛ البته امیدوار بودیم دولت بعد از اشتباهی که در خصوص سبد کالا و فراخوان بابت انصراف از یارانه ها انجام داد، مجدداً به رفتارهای اشتباهی که موجب ریزش محبوبیتش می شود تن ندهد، اما گویا برخی در خود دولت آب به آسیاب رقبا می ریزند، رقبایی که به ظاهر دوستند و شعار اعتدال می دهند و حال این که همین ها، روزی شعار عبور از روحانی را سرخواهند داد، همانطوری که شعار عبور از خاتمی سرداده شد.
نتیجه: به نظر می رسد که دولت در شرایطی که به واسطه ی عدم تحقق پیش بینی هایش در پایان دادن به تحریم ها با جدیت در مذاکره، قصد دارد بعد از بکار بستن انواع اقدامات ضدانتقادی اعم از توهین (بی سواد، لبوفروش، راننده تاکسی، بی شناسنامه و …) و تهدید (با شکایت و پیگیری قضایی و تعطیلی نشریات و سایت ها و …) و تهمت (به انتفاع از تحریم ها و رانتخواری و …)، با بدعتی به نام بزرگداشت سالروز انتخاب جناب روحانی و حنجره پاره کردن برای احیای پیام به نتیجه نرسیده 24 خرداد، به ترفندی دیگر در جهت کوفتن به دهان منتقدان و اصرار بر نگاه به بیرون برای حل مشکلات متوسل گردد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/3/1
10:14 ص
دیروز مهندس خاوری مدیر کل راه و شهرسازی گیلان میهمان برنامه ی خبر 20 گیلان با موضوع مسکن مهر استان بود که با توجه به وسعت، مشکلات و عقب افتادگی مسکن مهر رشت، بیشتر وقت برنامه را پروژه رشت به خود اختصاص داد، با توجه به برخی اظهارات خلاف واقع و یکسویه جناب خاوری لازم دیدم در نقد آنها مطلبی بنویسم:
آقای خاوری مقصر اصلی عدم پیشرفت پروژه مسکن مهر رشت را عدم واریز آورده های مردمی اعلام کردند در صورتی که به هیچ وجه این مسئله صحت ندارد، بلکه آنچه باعث عقب افتادگی پروژه شد، بی کفایتی شورای تأمین مسکن استان، تحمیل پیمانکاران بسیار ضعیف، قراردادهای فاقد ضمانت های قانونی، تحمیل مشاورهای فاقد تجربه و عدم نظارت از سوی نظارت عالیه یعنی اداره کل راه و شهرسازی و اهمال کاری اداره کل تعاون استان بوده است، آقای خاوری نمی تواند سهم مجموعه ی خود و متولیان دولتی را در تحمیل پیمانکار، مشاور، قرارداد 85 درصی و رقم آن، مهلت، متمم قرارداد، تمدید مهلت، افزایش رقم، فسخ دیرهنگام قرارداد با پیمانکاران و ... منکر گردد و اینچنین به راحتی مشکل را به سهم آورده ی مردم حواله دهد. مردم در زمانی این پروژه را شروع کردند که بایستی چیزی کمتر از 10 میلیون تومان آورده می داشتند و با 25 میلیون ظرف 22 ماه وام پروژه به اتمام می رسید اما مواردی که برشمردم باعث شد تا بعد از حدود 3 سال تأخیر، آورده ی اعضا به بیش از 20 میلیون و تسهیلات نیز به 30 میلیون تومان افزایش یابد و این یعنی حدود 90 درصد افزایش قیمت، جناب خاوری باید توجه کند که ایشان و شورای تأمین مسکن به دلیل دخالت مستقیمی، مشکوک و غیرمعمولی (باترک تشریفاتی) که در تمام شئون پروژه داشته اند هم در افزایش هزینه های مردم و هم در طولانی شدن پروژه و هم در پرداخت 3 سال اجاره خانه ایشان مقصرند.
آقای خاوری بدون این که اشاره ای به رابطه ی تأخیر اکثریت قریب به اتفاق پروژه های مسکن مهر رشت با ضعف پیمانکاران بنماید به صورت سربسته از فسخ قرارداد با ایشان سخن گفت که مجری برنامه از دلیل فسخ توافقی پرسید و ایشان گفتند که طبق قانون، کار دیگری نمی توانستند انجام دهند که این مسئله از چند جهت غیر قابل قبول است:
اولاً آیا می توان انتخاب و معرفی این همه پیمانکار ضعیف را که مدت قرارداد و هزینه های مردم را به بیش از 2 برابر افزایش داده اند تصادفی و قابل پذیرش قلمداد کرد؟!
ثانیاً در حالی که قانون و مقررات عمومی پیمان اجازه ی اخذ جریمه را از پیمانکاران به صورت کاملاً قانونی داده است چرا ایشان به عنوان ناظر عالیه کاری کردند که پیمانکاران به راحتی بعد از کسب سود خود و طولانی کردن پروژه آن را با فراغ بال وانهند و مردم را درگیر این مشکلات نمایند؟!
ثالثاً چرا ضمانت های لازم هنگام عقد قرارداد از ایشان مطالبه نگردید تا این پیمانکاران برای اتمام پروژه بیشتر تلاش کنند.
رابعاً چرا اینقدر دیر به فسخ قرارداد با پیمانکاران مجاب شدند و چرا با این همه تأخیر و تخلف اینقدر با ایشان مهربانانه برخورد شد؟
خامساً چرا در عقد قرارداد با پیمانکاران به توان و سابقه و گرید پیمانکاران توجه نشد و بیش از توان شان به ایشان کار محول شد؟
آقای مهندس خاوری در سؤال مجری برنامه که برخی مشاوران را فاقد تجربه و صلاحیت معرفی کرده بود ( ضمن قبول موارد استثنائی) به کلی این مسئله را منکر شد و از حساسیت بالای مجموعه ی خود در انتخاب و تأیید مشاوران سخن گفت و حال این که این مسئله دروغ محض است، حقیر می توانم با مدارک مستند کذب بودن این ادعا را اثبات نمایم که در این رابطه به یک مورد اشاره می کنم:
"احدی از کارشناسان یکی از ادارات ذیربط در بحث مسکن مهر، همزمان با پروژه مهر رشت، شرکتی ثبت کرد و به عنوان مشاور برای حدود 3000 واحد از پروژه ها با ترک تشریفات در مسکن مهر گیلان ورود کرد، متأسفانه نه تنها این شرکت فاقد رتبه ی لازم برای اخذ چنین قراردادهایی بوده است، بلکه حتی تاریخ ثبت شرکت آن، بعد از عقد برخی از این قراردادها بوده است. جالب این که این کارشناس ذیربط و مؤثر دولتی در بحث مسکن مهر، بعد از حدود 4 ماه، اسمش را از هیأت مدیره خارج کرده و همسرش را جایگزین می نماید، براستی چگونه از دخالت مستقیم چنین فردی در پروژه می توان طولانی شدن پروژه را که مستقیماً به نفع این شرکت و سایر مشاوران بوده است و باعث درآمد چندبرابری برای ایشان شده است را نادیده انگاشت."
از خساراتی که به دلیل ضعف مشاوران پروژه به اعضا وارد شده است به مواردی اشاره می کنم:
الف- دست اندرکار بودن برخی مشاوران در پروژه باعث شد تا عملاً مسئولان روی مشاوران پروژه و البته پیمانکاران فشاری وارد ننموده و طولانی شدن پروژه به راحتی و بدون هرگونه اخذ جریمه ای میسر گردد.
ب- قراردادههای مشاوران با رقم مشخصی منعقد شد تا ظرف مدت 22 ماه پروژه به اتمام برسد که با حمایت متولیان دولتی (که بعضاً در ساخت و سازها وارد شده بودند)، اجرت کلی تقسیم بر 22 ماه شد و مشاوران ظرف 22 ماه کل دستمزد خود را دریافت کردند، لیکن با ادامه یافتن پروژه (به دلیل اهمال پیمانکار و مشاور و متولیان دولتی)، مبالغی را که ماهانه دریافت می کردند را نیز افزایش داده و به همین شکل مشاوران پروژه هم اکنون رقمی 3 برابر آنچه که باید دریافت می کردند را دریافت کرده اند که این رقم نیز مانند سایر هزینه ها مستقیماً از جیب مردم مستأجر پرداخت گردیده است.
ج – در همه ی پروژه های این چنینی، مشاوران باید ساختار شکست را تعیین کنند تا صورت وضعیت پیمانکاران بر اساس آن ها پرداخت گردد، اما ذینفوذ بودن، تازه کاری و تنبلی مشاوران باعث شد تا این مهم به پیمانکاران سپرده شود و ایشان نیز ساختار شکست را طوری طراحی کردند که بیش تر از هزینه ها و پیشتر از زمان واقعی هر آیتم، سود آن را دریافت کنند، این مسئله باعث شد تا اواخر پروژه عملاً سودی برای پیمانکاران نداشته باشد و ایشان نیز با هر نقشه و تأخیری خودشان را (البته با حمایت متولیان امر) از مهلکه نجات بدهند. مختصر این که پیمانکاری که براساس ساختار شکست 84% از رقم قرارداد را گرفته بود تنها 68% از پروژه را انجام داد و با فسخ پیمان هزینه ی این 16% نیز به مردم محول گردید.
البته در چندماه اخیر، پروژه مسکن مهر سرعت بهتری گرفته است و نباید این مسئله را نادیده انگاشت، لیکن شایسته است مدیران و دست اندرکارانی که در تأخیر چندساله پروژه مسکن مهر گیلان و به خصوص رشت مقصر بوده اند، توپ را به زمین دیگران پرت ننموده و مسئولیت اشتباهات شان را خودشان بر عهده گیرند و البته کمترین کاری که می توانند انجام دهند این است که با مشاوران، پیمانکاران و کارشناسانی که پروژه مسکن مهر را به محلی برای ثروت اندوزی تبدیل کرده اند برخورد قانونی انجام دهند.
مطلب مرتبط:
برچسب های مرتبط: رشت گیلان مسکن مهر
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/28
9:1 ص
این که مقام محترم ریاست جمهوری در روز ملی فن آوری اطلاعات بر لزوم بهره گیری از سخت افزارها و نرم افزارهای ایرانی تأکید کردند قابل تقدیر بود، اما این که در عمل، تریبون را محلی برای ترویج و تبلیغ شبکه های ماهواره ای و شبکه های مجازی قرار دادند، عجیب بود. در کشوری که این همه شبکه های مجازی از شهری تا استانی و ملی ساخته شده است و برخی از آنها به خوبی عضوگیری کرده و در حال فعالیت هستند، چرا جناب رئیس جمهور و برخی وزرای ایشان مدام از شبکه های مجازی خارجی حمایت می کنند و ایشان را مورد مرحمت قرار داده و رسماً در این شبکه ها عضو می شوند؟! به راستی آیا شبکه های مجازی وطنی نیز نباید در کنار نرم افزارها و سخت افزارهای ملی مورد حمایت باشند؟! آیا توصیه به استفاده از نرم افزارها و سخت افزارهای داخلی با توصیه به استفاده از شبکه های مجازی و ماهواره ای خارجی قابل جمعند؟!
و اما بحث ماهواره، اصلاً فرض که روزی شبکه های ماهواره ای خارجی بدون آنتن و بشقاب برای همه ی تلویزیون ها قابل دریافت باشند، آیا این مسئله دلیل می شود تا از همینک استفاده از این شبکه ها را مشروعیت ببخشیم و قانونی نماییم و همگان را به استفاده از آن ترغیب کنیم؟! آیا قیاس ویدئویی که فیلم دلخواه مان را در آن می گذاشتیم با هزاران شبکه ی غیرقابل کنترل (به خصوص برای فرزندانی که معمولاً از والدین شان اطلاعات فنی بیشتری دارند) قابل قیاس است؟! مگر نه این که تهاجم فرهنگی غرب بر بستر همین ماهواره و اینترنت و شبکه های ماهواره ای رخ می دهد، پس چرا باید به جای این که به تقویت رسانه ملی و شبکه های مجازی داخلی و اینترانت بپردازیم، باید رسانه ملی را با سنگین ترین فشارهای اقتصادی مواجه کنیم و شبکه های مجازی داخلی را مهجور و مظلوم نماییم؟!
اصلاً شاید از لحاظ تکنیکی، روزی برسد که شبکه های ماهواره ای سهل الوصول گردند، اما آیا این سهل الوصول گشتن می تواند توجیهی برای مشروعیت بخشی به آن باشد؟! اصلاً چرا جای دور برویم؟! تمام آنچه که رئیس جمهور در مورد ماهواره و شبکه های مجازی خارجی گفت را با منطقی که ایشان گفتند می توانیم در مورد مواد مخدری که هم اکنون در بسیاری از سوپرمارکت ها در دسترس همه قرار دارد نیز بگوییم! چرا که این مواد که هم، قابل ریشه کنی نبوده اند و هیچ دولتی هم در خصوص آنها موفق نبوده است! و به قول کارشناسان به راحتی و در مدت کمتر از 5 دقیقه در اکثر نقاط کشور قابل ابتیاعند!، پس بیاییم از مبارزه ی بی فایده دست برداریم و واقعیت را قبول کنیم و خرید و فروش آن را آزاد کنیم!
بحث دیگری که گویا مغفول مانده، مسائل امنیتی است، آیا شبکه های ماهواره ای و شبکه های مجازی خارجی مدام در برنامه های ضدامنیتی دشمنان ایران نقش ایفا نمی کنند؟! آیا ماهیت جاسوسی ایشان بارها از سوی مسئولان همین شبکه های مجازی و یا ماهیت فتنه انگیزی ایشان در ایامی مثل ایام فتنه به خوبی مشخص نگردید؟! آیا دولتی که بر فضای نقد های داخلی اینچنین فضای امنیتی حاکم کرده است، می تواند ترویج استفاده از شبکه های ضدامنیتی را با هیچ نگاه امنیتی ترویج بنماید؟! مگر همین کشورهای غربی اجازه ی پخش برنامه های ماهواره ای ما را در کشورهای خودشان می دهند؟! آیا غرب همین شبکه ی press tv و امثالهم را تحمل کرد؟!
به راستی چرا در حالی که آمریکا و غرب علناً برای دشمنی با ایران بودجه تصویب می کنند و بخش زیادی از بودجه ها را بی محابا و به صورت شفاف در همین رسانه ها و شبکه ها صرف می کنند، ما نه تنها اقدام تلافی جویانه و خنثی کننده ای نمی کنیم، حتی به این اقدامات مشروعیت می بخشیم؟! چگونه یادمان برود که در ایام فتنه 88 شبکه ی توئتر که باید برای پاره ای اصلاحات مدتی از دسترس خارج می شد، به دستور مقامات امنیتی آمریکا و جهت هدایت فتنه در ایران، دایر باقی ماند؟! و یا این که نمی توانیم اینقدر ساده باشیم که از خود نپرسیم چرا در حالی که بسیاری از امکانات فنی گوگل و یا سایر سرویس دهنده های اینترنتی برای ما تحریم شده است ولی شبکه های مجازی ایشان همچنان فعال است و برای ساخت شبکه های ماهواره ای فارسی زبان (شما بخوانید ضد ایرانی) حتی در اوج مشکلات مالی و تعدیل نیرو، هزینه می کنند.
نتیجه: کاش دولت کاری نکند که همراهی هاشمی با فتنه 88، همراهی او با دولت جناب روحانی و همراهی شبکه های ماهواره ای و مجازی با فتنه 88 این فکر را به ذهن ها متبادر سازد که دولت جناب روحانی، خواسته یا ناخواسته در پی بسترسازی برای فتنه های سیاسی و فرهنگی بعدی است، توقع ما از دولت این است که اولاً حمایت واقعی از تولیدات نرم افزاری و سخت افزاری و شبکه های مجازی ملی و مهمتر از همه رسانه ملی بنماید و ثانیاً مردم را به استفاده از این محصولات فرهنگی ترغیب نماید و خودشان نیز این شبکه ها را برای فعالیت های مجازی انتخاب کنند و ثالثاً مسائل امنیتی داخلی و خارجی را به صورت یکپارچه و به دور از افراط و تفریط در نظر بگیرند و رابعاً قبل از این که مواجهه فرهنگی با غرب را کلید بزنند، بسترهای داخلی آن را اینقدر تقویت کرده باشد که فعالان فرهنگی و رسانه ای رمقی برای مقابل داشته باشند.
مطالب مرتبط:
ابعاد فعالیت دولتی ها در شبکه های مجازی
از وزیر ارتباطات متشکرم چون...
برچسب های مرتبط: حسن روحانی فرهنگ فتنه صدا و سیما رسانه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/25
8:12 ص
رییس جمهور محترم در اوج سخنرانی خود به مناسبت روز مددکاری جملات مهمی گفتند که بخشی از آنها را تقدیم می کنم و شما اصل سخنرانی را می توانید در سایت ایرنا مشاهده نمایید:
باشعر و شعار، استقلال و عزت درست نمیشود ... بافریاد و هوچیبازی عظمت کشور چیزی درست نمیشود ... نگذاریم عدهای دوباره با شعر و شعار راه بزرگی که ملت در خرداد سال گذشته انتخاب کردند را منحرف کنند ... راهی را که باید برگزینیم و هدفی را که باید به آن برسیم در مسیرمان باید حواسمان باشد که حاشیهسازان حواسمان را پرت نکرده و مسیرمان را منحرف نکنند ... باید چراغ راهنما درست علامت دهد و نقشه راه پیش روی ما باشد و در دو راهیها و 3 راهیها راه درست را انتخاب کنیم وگرنه راه طولانیای را اشتباه میرویم که بازگشت از آن هزینههایی را برای ملت ایجاد میکند ... اما در همین کشور عدهای به نام آنکه باید در برابر ابرقدرتها بایستیم و مبارزه کنیم جیب مردم را زدند و اموال مردم را غارت کردند ... امسال سال فرهنگ است و البته برخی امسال را خوب شروع نکردند اما هنوز دیر نشده و میتوانیم آن را درست کنیم ... نمیخواهیم کسی نقد نکند و ننویسد که این آزادی حق همه است اما همه به فکر مدد باشیم نه مچگیری و تخریب؛ همه به فکر اصلاح امور باشیم . .. امسال سال فرهنگ، ادب و هوشیاری است....
باید اعتراف کنم که قصد داشتم مطلبی در تقدیر از سخنرانی یکشنبه همین هفته رئیس جمهور که در آن روی ایستادگی بر حقوق هسته ای تأکید کرده بودند بنویسم که قبل از این که موفق به این امر شوم به سخنرانی جدید ایشان رسیدم و این مسئله موجب شد تا کارم مشکل شود، چرا که در این دو سخنرانی تناقضی آشکار می بینم که ایجاد یک جمع بندی بین این دو بعید به نظر می رسد:
از یک سو اصرار داشتن بر حقوق هسته ای و از سوی دیگر به دنبال رفع مسالمت آمیز تحریم های ظالمانه بودن، چگونه قابل تحقق است؟! چرا که ظالمی که بابت ظلمش ایستادگی و مقاومت نبیند نه تنها از ظلمش دست برنمی دارد که حتماً بر آن خواهد افزود و این مسئله ای است که در همین توافق 6 ماهه نیز در تشدید تحریم های حقوق بشر وادامه ی تهدیدهای مختلف و توهین های آشکار قابل شاهدیم.
از یک طرف، مدعی ادب و هوشیاری و نقد پذیری بودن و از سوی دیگر منتقدان را جیب بر و غارتگر معرفی کردن به راستی چگونه قابل جمعند؟! و این تناقض آن گاه که دشمن را نیز مودب و باهوش می خوانند به ابرتناقضی تاریخی می رسد.
و اما سخنان اخیر رئیس جمهور از این بابت که شعر و شعار را بی فایده می داند در نوع خود بی نظیر است، چرا که هیچ انقلاب و هیچ ملتی بدون این که آرمان هایش را شعار نماید قادر به حفظ آنها و بقای شان نبوده است و بدون پایبندی به این شعارها، هر انقلابی می تواند دچار انحراف گردد و آنها که می خواهند انقلابی را منحرف کنند ابتدا به سراغ شعارهای آن انقلاب می روند.
تناقض بزرگ دیگری که در این میان وجود دارد این است که آیا بر دست داشتن این شعارها که آکنده از مفاهیم و محتواهایی مانند استقلال خواهی، دشمن شناسی، استکبار ستیزی، هوشیاری، ولایت مداری و خلاصه تولی و تبری هستند، کم اهمیت تر از بر دست داشتن کلید مقوایی و بنفش است؟! به راستی اگر قرار است شعاری را در دست بلند کنیم کدام شان بهتر است؟! آنی که فقط برازنده ی انتخابات است یا آنی که اساسنامه ی انقلاب است؟!
بخش دیگر قابل توجه در سخنان رییس جمهور این است که "باید!!! چراغ راهنما درست علامت دهد و نقشه راه پیش روی ما باشد و ... گرنه ..." به راستی آیا وظیفه ی راننده این است که برای چراغ راهنما و نقشه ی راه تعیین تکلیف کند و یا این است که از آن تبعیت نماید؟! این که رئیس جمهور از همین اکنون عدم موفقیت های احتمالی را گردن چراغ، نقشه و راه می اندازد خودش بهترین دلیل برای دقت در نحوه ی انتقادات است، اصلاً به نظر حقیر، مجوز رهبری برای نرمش قهرمانانه و حمایت از مذاکره کنندگان (در عین اظهار بدبینی به دشمن)، به همین دلیل صادر شد تا بقیه هم حواسشان باشد و نگذارند به نتیجه نرسیدن احتمالی مذاکره با ظالمانی که تحریم های ظالمانه، کودتای ظالمانه، ترورهای ظالمانه، جنگ ظالمانه و ... را در دستور قرار داده و دارند، به ناهمواری زمین مذاکرات حواله داده شود و البته چراغ راهنما در جایی که مسیر راننده را مختوم به دره ببیند، علامت جاده مسدود است را نشان خواهد داد و این راننده است که باید تبعیت کنند نه این که نزد مسافران 4 ساله اش مظلوم نمایی نماید! و به حرمت شکنی چراغ روی آورد، به قول قدیمی ها:
آینه چون نقش تو بنمود راست، خود شکن آینه شکستن خطاست
و حرف آخر این که در عین حال که به تأکید بیش از حد به مذاکره به عنوان راه حل اصلی و نهایی مشکلات انتقاد داریم، از عزم دولت برای حل مدبرانه ی مشکلات اقتصادی تقدیر می کنیم و امیدواریم راه مذاکره را طوری ادامه ندهند که دشمن نسبت به این ملت و کشور جسارت نمایند و با سخن و سکوت خود کاری نکنند که دشمن گمان کند مردم در برابر تحریم ها زانو زده است و چشم به دست دشمن دارد و این مهم برآورده نمی شود مگر وقتی که دولت در برابر توهین ها و تهدید ها سکوت نکند و کلید مشکلات را در دست دشمن نپندارد.
این مطلب در عمارنامه منتشر شد.
مطلب مرتبط: دلواپسی ما فرزند فرهنگ واژگان شماست
برچسب های مرتبط: حسن روحانی سیاست خارجی مذاکرات هسته ای انتقاد پذیری دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/20
9:53 ص
هر انسانی به لحاظ اجتماعی، از اطرافیان و محیط پیرامون خود تأثیر می پذیرد و شاید میزان تأثیر خانواده بر اخلاق هر فردی بیش از دیگران باشد. با توجه به اهمیت فرهنگ عفاف و حجاب در سلامت خانواده و جامعه بر آن شدم تا به چگونگی تأثیر همسران در خصوص ارتقای فرهنگ عفاف و حجاب بر یکدیگر بپردازم، مسئله ای که باید قبل از طرح این عوامل طرح گردد، بحث رابطه ی حجاب و عفاف است، چرا که برخی مدعی اند فاصله ی معنی داری بین این دو وجود دارد، در حالی که نمی توان پذیرفت فردی عفیف و پاکدامن باشد ولی با گفتار، رفتار و پوشش خود در پی جلب توجه سایر غیرهمجنسان خود باشد، اصولاً این که فردی عفیف باشد ولی از این که خودش را به صورت محرک در معرض نگاه نامحرمان قرار دهد ابایی نداشته باشد، منافات دارد. پس از تبیین این فرض در خصوص قرابت مفاهیم عفاف و حجاب، به عوامل مؤثر در ارتقای این فرهنگ در همسران می پردازم:
1-محبت: میزان علاقه ی همسران به یکدیگر، مستقیماً روی میزان پاکدامنی و عفت ایشان تأثیر می گذارد، هرچه محبت همسران در دل یکدیگر عمیق تر باشد انگیزه ی کمتری برای تبرج و خودنمایی بین نامحرمان ایجاد خواهد شد و البته عادات و فرهنگ های یک جامعه می تواند کاری نماید که حتی همسرانی که به یکدیگر خیلی علاقه دارند نیز از لباس پوشیدن های محرک در برابر دیگران به عنوان یک رفتار معمولی ابایی نداشته باشند، ولی همین رفتارها، حتی اگر در ابتدا نیز با انگیزه ی بی عفتی همراه نباشد، پیامی را به سایرین می رساند که همین پیام می تواند موجب شکل گیری روابط غیرمعمول بین زوج یا زوجه با افراد دیگر گردیده و باعث کاهش محبت بین ایشان و کاهش گرمای خانواده گردد. همانطوری که تشریح شد، اگرچه محبت بین همسران یکی از عوامل افزایش عفت و حجاب ایشان است، عفاف و حجاب نیز موجب گرم تر شدن روابط همسران می گردد.
2-عفت نابجا: همانطوری که عفاف در محیط جامعه مورد سفارش قرار گرفته است، وجود عفاف و حیا بین زن و شوهر موجب سیراب نشدن ایشان از گرمای عشق همسرشان می گردد. پس زن و شوهر باید نسبت به عفت و حیا درک صحیحی داشته باشند و مسائل زناشویی را از این مفهوم دور نگاه دارند (البته عفاف و حجاب در محیط خانواده و در کنار فرزندان و سایر محارم باید به میزان متعارفی وجود داشته باشد). درک اشتباه از مفهوم عفاف موجب عدم رضایت در همسران گردیده و در نهایت همین مسئله موجب می گردد تا همسران در حالی به جامعه پای گذارند که از کانون خانواده ی خود سیراب نگردیده اند.
3 - تکنیک های همسرداری: موفقیت همسران در مسائل زناشویی و خانوادگی، تابع تکنیک هایی است که بدون مطالعه و یادگیری حاصل نمی گردند، افراد باید نسبت به نیازهای روحی و جسمی همسرشان و تفاوت های فرهنگ گفتاری و رفتاری در جنس مخالف اطلاعات مناسبی داشته باشند تا بتوانند محیط خانواده را به مأمن همسر خود تبدیل نمایند. همسرانی که نسبت به یادگیری این تکنیک ها مقاومت و احساس بی نیازی می کنند، معمولاً در زمانی متوجه اشتباه خود می شوند که دیگر فرصتی برای جبران باقی نمانده است، همسران باید توجه کنند که عامل اصلی بسیاری از جدایی ها و خیانت ها همین نارضایتی های زناشویی و البته عاطفی هستند.
4 - کنترل نگاه: در اکثر آیات و روایاتی که بحث حجاب و عفاف مطرح شده است، در کنار آنها به بحث نگاه کردن و پاکی چشم نیز توجه گردیده است، انسانی که چشمانش را پاک نگاه نمی دارد، به تدریج دچار نارضایتی از همسر و تنوع طلبی جنسی می گردد و به همین لحاظ به جلب توجه در جامعه از طریق پوشش و یا حتی حرکات، گفتارها و رفتارها روی خواهند آورد. اگر همسری نگاهش را آلوده کند، همانطوری که خودش از همسرش رضایت نخواهد داشت، به تدریج همسر او نیز با درک سردی همسر، از زندگی زناشویی خود احساس نارضایتی می نماید و همین مسئله موجب کاهش عفاف و حجاب در او خواهد شد.
5-آراستگی: آراستگی همسران در محیط خانواده باعث می شود تا همسران نسبت به یکدیگر احساس، عشق و احترام شان تازه بماند و این که هرکدام از ایشان نسبت به راحتی می توانند پاکدامنی خویش را در برابر عوامل محرک بیرونی حفظ نمایند.
6 - غیرت مردان: غیرت مردان یکی از عوامل مؤثر در حفظ عفت و حجاب خود و همسر است، مردی که نسبت به همسرش غیرت دارد به لحاظ رفتاری نمی تواند نسبت به سایر زنان بی محابا و غیرعفیفانه رفتار نماید ولی نکته ی مهم این است که غیرت به همان میزان که می توانند موجب افزایش حجاب و عفاف همسر گردد، در صورتی که در آن زیاده روی شود می تواند موجب بروز حس لجبازی در طرف مقابل بشود که به همین لحاظ ضمن این که غیرت برای مردان واجب است و ضمن این که زنان نیز از وجود این خصلت در شوهرشان احساس وجود محبت می کنند، ولی نحوه ی بروز این عامل و میزان آن نباید به نحوی صورت گیرد که موجب نارضایتی و لجاجت در طرف مقابل گردد، باید مواظب بود که اگر همسر خودش را مورد بی اعتمادی شوهرش بداند و یا اگر طوری رفتار شود که زنی تنها از ترس شوهرش به حجاب خود مراقبت کند، در نهایت نسبت به حجاب و عفاف بی میل خواهد شد و حتی ممکن است از آنها متنفر گردد.
7- رسانه ها: از موارد مؤثر بر میزان عفاف و حجاب همسران، رسانه های تصویری و ارتباطی جدید است، فیلم ها، سریال ها، جُنگ ها، مسابقات، شبکه های مجازی، اینترنت و تمام برنامه های رسانه های صوتی و تصویری اعم از تلویزیون، ماهواره، فضای مجازی و بازی ها می توانند عامل بسیار مهمی بر افزایش یا کاهش میزان عفاف و حجاب همسران باشد، وقتی زن و یا شوهر، پای ماهواره، فیلم های مبتذل و یا سایت های مستهجن را به خانواده شان باز می کنند عملاً موجب فروپاشی حریم های عفت و حجاب در خودشان و همسرشان می گردند، در حالی که هریک از همسران نه تنها نباید یکدیگر را به ورود این رسانه ها به حریم خانواده ترغیب نمایند، بلکه بایستی با روشنگری و استدلال همسرشان را از این مسئله منع نمایند. نمی توان سریالهایی را که عشق های مثلثی و مربعی را ترویج و یا خیانت به همسر را توجیه می کنند را نگاه کرد و به تدریج در برابر بی عفتی و بی حجابی حساسیت داشت. نکته ی حیاتی این است که بعضاً برخی همسران بدون توجه به کارکردهای ضدعفاف و حجاب این رسانه ها، به بهانه هایی مانند یادگیری مسائل زناشویی، به آن ها متوسل می شوند و حال این که یقیناً این مسئله در نهایت منجر به افزایش نارضایتی های زناشویی و خانوادگی خواهد گردید.
8-هم افزایی ایمانی: همسرانی که یکدیگر را به نماز، نماز جماعت، زیارت، حضور در مساجد، اردوهای راهیان نور و ... دعوت می کنند، قرارهای خود را در اماکن زیارتی می گذارند و این مسئله به یقین موجب هم افزایی درایمانی در همسران می گردد، محبت همسران آن گاه که با عشق خدا درآمیخته شود بتون مسلحی ایجاد خواهد کرد که در برابر هر نگاه، وسوسه و هجمه ای مقاومت خواهد کرد.
9-رفت و آمدهای خانوادگی: همانطوری که هر فردی به دوست خوب نیازمند است، هر خانواده ای نیز به دوستان خانوادگی خوب نیازمند است، این که زن و شوهر بدون در نظرگرفتن معیارهای عفاف و حجاب نسبت به انتخاب و یا تحمیل دوستان خود به محیط خانواده اقدام نمایند مخرب است. رفت و آمد با خانواده هایی که نسبت به تهاجم فرهنگی و پدیده هایی مانند شبکه های ماهواره یا رعایت حریم های محرم و نامحرم حساسیتی نداشته باشند، عملاً تأثیر خود را بر عفاف و حجاب خانواده نیز خواهند گذاشت. همسران باید بدانند که رفت و آمد نداشتن با افراد و خانواده های ناصالح در بدو امر خیلی آسان است ولی پس از شکل گیری این روابط، کنترل و کاهش آنها بسیار مشکل است.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: خانواده سبک زندگی فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/15
11:54 ص
طی 9 ماهی که از سخنرانی های متعدد انتخاباتی و پس از انتخاباتی رئیس جمهور می گذرد، تقریباً هیچ سخنرانی نبوده است که ایشان از اهمیت مذاکره و آشتی با دنیا و دلیل این الزام سخن نرانده باشد که در این گفتمان، برخی نکات خیلی برجسته و مهم به نظر می رسند، مسلماً این مطلب در رد مذاکره و یا توافق ژنو نوشته نمی شود، بلکه تنها در خصوص گفتمان جناب رئیس جمهور در خصوص مذاکره تقدیم می گردد:
فرض جناب رئیس جمهور مشخصاً این است که ما با دنیا قهربودیم و حتی جنگ داشته ایم و اینک ایشان فرشته وار، قصد برقراری صلح و آشتی دارند، اما به راستی این برداشت صحیح است؟! آیا گروه غیرمتعهد ها (با نزدیک به 200 کشور)، که همواره با حمایت قاطع خود برحقوق ایران صحه گذاشتند، جزء دنیا محسوب نمی شوند؟! آیا منظور رئیس جمهور از دنیا، کشورهای معدود استکباری و دارای حق وتو هستند که عاملان تحریم های به قول خودشان ظالمانه نیز هستند؟! آیا دنیا یعنی حکومت های جائر و یا برای ملت ها هم در این دنیای بزرگ باید جایگاهی قائل بود؟! آیا بهتر نیست از عبارت دنیا در خصوص این چند کشورظالم استفاده نشود؟! اصلاً اگر این تحریم ها ظالمانه بوده اند و لابد وضع کنندگان شان ظالم و ماهم مظلوم، پس عبارت آشتی این وسط چه حکمی ایفا می کند؟! یعنی ما به ظلمی که به ما شده است راضی شویم و جلوی بیشترش را بگیریم؟! و یا قرار است حقی که به زور از دست ما گرفته اند را با لبخند از ایشان بازستانیم؟! یا این که می خواهیم این ظلم را به صورت حساب شده و برنامه ریزی شده مشروعیت ببخشیم و سند منگوله دار برایش صادر کنیم؟! آیا این ظلم فقط در بحث هسته ای بوده است که با بحث هسته ای هم حل بشود؟! آیا مکیدن چندده ساله نفت، سرمایه و عزت این کشور در زمان ستمشاهی جزء ظلم به ما تلقی نمی شود؟! آیا به راه انداختن جنگ تحمیلی و حمایت تمام عیار از صدام و به خاک و خون کشیدن جوانان ناز این کشور و تضییع سرمایه های ایران مصداق ظلم نیست؟! آیا این همه حمایت همه جانبه از گروه های تروریستی که مسئولان و اندیشمندان رده بالای کشور را کشته اند ظلم نیست؟! آیا همین شهید مطهری که همین چندروز پیش جناب روحانی از ایشان تجلیل کردند به دست همین ددمنشان شهید نشد؟! آیا همانطوری که شهادت شهید مطهری را بهانه ای برای هجمه به افراطی ها! (شما بخوانید، استاد مصباح که به قول مقام معظم رهبری، مطهری زمان هستند و البته جناب هاشمی ایشان را دشمن ترین می دارند) قرار می دهند، نباید بهانه ای برای فریادی بر خصم دون خارجی هم باشد؟! آیا حمله به هواپیمای مسافربری و بلوکه کردن سرمایه های ایران و هزاران خصومت دیگر، این ها جزء ظلم ها نبودند؟! آیا برای تک تک این ظلم ها قرار است با آمریکا و غرب بنشینیم تا قبول کنند که با ما آشتی کنند؟! به راستی من نمی توانم بین نشستن هفتگی و بهتر بگویم روزانه بر سرسفره ی شهدا و خانواده های معصوم شان و نشستن پای میز مذاکره و آشتی با قاتلان ایشان یک جمع منطقی برقرار کنم!
گویا جناب روحانی، مشکل ما و این چند کشور صاحب نفوذ را در بحث هسته ای خلاصه می بینند، گویا ایشان تنها عامل و یا عامل اصلی تحریم های ظالمانه را بحث انرژی هسته ای می دانند و حال این که بحث تحریم های ما از بدو شروع انقلاب وجود داشته است و تنها بهانه های آن عوض می شده است و حتی همین الان هم که قرار بوده تحریم هسته ای افزایش نیابد، دوباره بهانه های قدیمی مانند حقوق بشر (شما بخوانید حقوق هم جنسبازان و فتنه گران) و توان موشکی ایران (شما بخوانید توان بازدارندگی و دفاعی) در دستور کار تحریم ها قرار گرفته است. به راستی آیا شخصی که با توجه به حضورش در مدیریت جبهه و جنگ، نه از سرهنگان کم دارد و به واسطه ی تحصیلش در رشته ی حقوق، نه از حقوق دانان، از روند جنگ، ترورها، تحریم ها، تهدیدها، کودتاها و .... متوجه نمی شود که خصومت استکبار جهانی با ایران نه بعد از توان هسته ای که دقیقاً از شب انقلاب شروع شده است؟! آیا جناب رئیس جمهور از زمان شروع دشمنی ها متوجه دلیل دشمنی ها که همان اصل و اساس انقلاب است نمی شود؟! و آیا قرار است سنگر به سنگر استقلال را با توقف پیشرفت هسته ای، امنیت را با کاهش توان موشکی، اخلاق را با به رسمیت شناختن حقوق همجنسبازان، فرهنگ را با تسلیم در برابر تهاجم فرهنگی و اقتصاد را با نگاه مدام به دست خارجی و آرمان ها را با دست کشیدن از حزب الله و سوریه واگذار کنیم؟! و یا بالاخره قرار است در نقطه ای از درخواست های شان سرباز بزنیم و در همان نقطه دوباره با تحریم های جدید روبه رو شویم؟!
نکته ی برجسته ی دیگری که در سخنان رئیس جمهور بسیار برجسته است، این که ایشان رفع تحریم ها را عامل رفع مشکلات کشور تلقی می کند، عامل رفع مشکلات کالایی، دارویی، خودرویی، هواپیمایی و ....؛ اگر چه ما هم رفع تحریم ها را راحت ترین راه برای رفع این مشکلات می دانیم، اما چند سوال حیاتی داریم، آیا در عین وابستگی و اظهار عجز و لابه می توان دل دشمن را به دست آورد که تحریم ها را بردارد؟! آیا دشمن ما در برابر کشورهای ضعیف، جز تکه ای استخوان به بهای دم تکان دادن ابدی، لقمه ای عزتمندانه ای قائل شده است تا برای ما بشود؟! آیا برای پایان دادن تحریم ها می توان او را به تأثیرگذاری تحریم ها و تسلیم پذیری مان امیدوار کرد؟! آیا نباید برای خسته کردن دشمن از تحریم ها، هزینه ی تحریم ها بالا برد؟! آیا نباید برای کاهش هزینه ی تحریم ها توان داخلی را تقویت کرد؟! و آیا نباید برای کاهش هزینه ی تحریم ها در بخش نفت و واردات، به اقتصاد شفاف و غیرنفتی مبتنی بر مالیات و تولید گام نهاد؟! اصولاً آیا این که مدام مسئولان ما فریاد می زنند و با صدای بلند سعی می کنند تحریم ها را موفق و عامل بدبختی و بیچارگی ما معرفی کنند، می تواند گزینه ای برای مذاکرات برد-برد روی میز باقی بگذارد؟!
ایراد دیگری که در گفتمان رییس جمهور نگران کننده است، برچسب زنی ایشان است، این که منتقدان بی سواد، بی ارزش، افراطی، متحجر، بی اطلاع از مسائل جهان و منطقه و بی شناسانامه (البته تا امروز) تعریف می شوند، این که منتقد، فرصت طلب و منتفع از تحریم ها نمایش داده می شود، این که منتقدان از مشکلات درمانی و دارویی مردم اطلاع ندارند و خیلی حرف های دیگر آیا صحیحند؟! و حال این که اولاً بسیاری از منتقدان از سطح سواد بالای دانشگاهی برخوردارند و هم به لحاظ سلامت اقتصادی نه کرسنتی در پرونده دارند و نه استات اویلی و نه اختلاسی و رانتی، و این که این منتقدان نه تنها بی دارویی را درک کرده اند، بلکه فرزند و شوهر و دوست و همرزمشان را تقدیم کرده اند و از دادن جان خود و فرزندانشان هم دریغ ندارند، اصلاً فرض کنیم تمام این برچسب ها فیت تن منتقدان، پس این منتقدان باسواد، شناسنامه دار، مطلع از اوضاع جهان و منطقه، پاک، ضدتحریم و .... چرا از توافقات دولت دفاع جانانه نمی کنند؟! چرا ایشان دعوت رئیس دولت را لبیک نمی گویند؟! و یا شاید هم بنا به تصور دولت، ساکتان مدافع و راضیند و به همین دلیل تمایل دارند منتقدان هم ساکت شوند تا راضی به نظرآیند؟! اصلاً به نظر من ساکتان هم نگرانند، از یک طرف تحریک به سخن راندن شان می کنند و از یک طرف آنها که سخن گفته اند را مورد هتک حرمت قرار می دهند و این یعنی دولت تنها یک سه راهی سخت برای شان قائل شده است، یا سکوت کنند و هردفعه با سرکوفت های رییس جمهور مواجه شوند و یا به تمجید و تعریف دهان باز کنند و یا با کمترین انتقادی آمده ی مشت آهنین باشند.
مسئله ی دیگری که در سخنان رئیس جمهور در خصوص مذاکره وجود دارد، عدم تعیین خطوط قرمز و حساسیت های ایران است، ایشان در عین حال که همواره و در هرجا فریاد می زند که ما اهل مذاکره ایم و می خواهیم مذاکره کنیم، ولی در عین حال روی خطوط قرمز تأکیدی ندارند، ایشان می توانند به راحتی برای رفع نگرانی های مردم لااقل روی عزت، کرامت، شرف، استقلال و حیثیت ما تأکید نمایند و لااقل در برابر خط و نشان کشیدن دشمنان، جمله ای یا حتی کلمه ای عزت مندانه و جسورانه بگویند و لااقل در برابر تحقیرهایی که به مردم ما می شود، مسئولانه دوباره به ایشان عزت را بازگردانند، به راستی آیا این اعتدال است که مسئولان ما در برابر دشمنان قسم خورده خارجی آغوش آشتی دارند و دربرابر منتقدان قانونی و انقلابی کشور، اخم و خط و نشان؟! و هرروز خط قرمز انتقاد را تنگتر و تنگتر نمایند؟ آیا این رفتار مسئولان باعث نمی شود تا هر انسان دلسوز و غیرتمندی از عدم شناخت دوست و دشمن توسط دولت نگران شود؟! آیا پاسخ دلسوزی های منتقدان داخلی را باید شخص رئیس جمهور با مشت آهنین بدهد و پاسخ خصومت های دشمنان خارجی را سرکار خانم افخم با دعوت و خواهش؟! به نظرمی رسد اهتمام دولت بیش از مذاکره و رسیدن نتیجه با دشمنان خارجی به سرکوب منتقدان داخلی متمرکز شده است!، آیا این مسئله نگران کننده نیست؟! آیا نباید دلواپس شد؟!
برچسب های مرتبط: حسن روحانی سیاست خارجی مذاکرات هسته ای محمد جواد ظریف انتقاد پذیری دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/13
12:47 ص
جریان انقلابی اگر چه مشخصه های خاصی مانند ساده زیستی، استکبار ستزی، ولایت مداری، دین مداری و ... دارد، لیکن صرف داشتن این مشخصه ها برای پیش قراول شدن در جریان انقلابی گری کافی نیست، کسانی می توانند به عنوان پیشرو و الگو در این عرصه مورد حمایت قرار گیرند که به غیر از این مشخصات دارای صفت ثبات شخصیت و پختگی شده باشند، اگر بخواهم این صفت را براساس مصداق برای این جریان معنی کنم می توانم اینچنین بگویم:
یک انقلابی باید سیر تحولاتش به حدی رسیده باشد که یک ثبات شخصیتی قابل اتکا پیدا کرده باشد، طوری نباشد که همواره نگران تغییراتش باشیم و ندانیم که این تغییرات او را در نهایت به کدام نقطه می رساند.
این که فردی با لباس ساده و سروشکل نامرتب سردمدار جریان انقلاب بشود و کم کم متوجه شود که باید موهایش را شانه کند و محاسنش را اصلاح نماید و تازه متوجه شود که بهتر است در دیدارهای رسمی کت و شلوار بپوشد و بعد از مدتی حتی به بوتاکس هم رضایت دهد هر چند که استراحتش به قهر از رهبری تعبیر شود، یعنی به پختگی نرسیده است و هر آن ممکن است تغییرات دیگری در جهت پیشرفت یا سقوط داشته باشد.
این که فردی در ابتدای کار خودش را مطیع محض قانون بداند و سال به سال در برابر قوانین بیشتر تعلل نشان دهد نشان می دهد که این فرد به ثبات نرسیده است.
این که فردی بیش از حد به رفیق بازی اهمیت بدهد و حاضر بشود برای رفقایش خط قرمزهای فراقانونی تعریف کند، یعنی ممکن است به راحتی به یک گروه انحرافی پناه بدهد.
این که فردی در مواقع حساس که انقلاب نیاز به موضع گیری ایشان دارد سکوت پیشه کند تا زمانی که قدرت را در دست داشت واکنش نشان دهد، نمی تواند علامت یک فرد انقلابی و قابل اتکا باشد، یک انقلابی، همیشه چه مسئول باشد و چه نباشد به موقع از خودش و اعتبارش خرج می کند.
این که یک انقلابی سردمدار جریان انقلابی بشود ولی اصرار داشته باشد، مثلاً ساخت فیلم انتخاباتی اش را به یک کارگردان ناشی بسپارد و از سپردن کار به دوستان کارکشته و انقلابی پرهیز کند به این خیال که مدیون شان نشود و بعد از خراب کاری در فیلم اول، تازه متوجه اشتباهش شود یعنی هنوز به مرز پختگی نرسیده است.
این یک انقلابی در جایی که حضورش موجب تفرقه جبهه انقلاب می شود حاضر شود و در جایی که جبهه انقلاب از او می خواهند حاضر شود از خودش بی رغبتی نشان دهد، نشانه ی پختگی نیست.
این که یک انقلابی حتی نخواهد مدیون بزرگان امتحان پس داده ی جریان انقلاب باشد، تا خدای ناکرده به ایشان جواب پس ندهد! نشان از عدم پختگی او دارد.
این که کسی را قهرمان کنیم که فردا در برابر هوراها و تشویق ها و حتی رأی ها جو گیر شود و با بی ظرفیتی احساس کند که حتی می تواند جلوی رهبری هم بایستد.
جریان انقلابی نباید افرادی را به عنوان سرلیست معرفی کند که از همان اول برای شان مسائلی مانند لباس رسمی پوشیدن (حتی از نوع ساده)، سر و وضع مرتب داشتن، احترام به تخصص گرایی، پرهیز از تعصب و عصبی شدن، پرهیز از درگیری های بی مورد و حاشیه سازی، ظرفیت داشتن در برابر محدودیت های قانونی، تاب آوردن در برابر فشارهای قانونی جریان های رقیب، موضع گیری در مواقع ضروری، تحمل در برابر دستورات و توصیه های بزرگانی مانند رهبری و علما و .... حل نشده باشد.
و مهمترین بحث این است که جریان انقلابی بیش از این که به دنبال قهرمان سازی و یافتن مصداق مناسب برای معرفی به جامعه باشد، باید به فکر گفتمان سازی باشد، باید انقلاب و انقلابی بیش از پیش پخته عمل کنند، باید شناخت بهتری از انقلاب پیدا کنند و نمایش بهتری از انقلابی گری در جامعه ارائه دهند.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: سعید جلیلی احمدی نژاد انقلاب
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.