92/2/30
1:35 ع
هرچقدر که در این سالها شاهد کم کاری مسئولان فرهنگی و اجرایی در مقوله ی ترویج حجاب و عفاف هستیم، خوشبختانه شاهدیم که به همت بچه حزب اللهی ها، در فضای مجازی برای آن تلاش قابل تقدیری انجام می شود، که البته در اجرای این کار خوب هم مثل هر کار خوب دیگری آفات و اشتباهاتی دیده می شود که لازم دیدم به آن بپردازم.
این نگاه که حجاب می تواند زیبایی های خانم ها و دختران را بیش از بی حجابی یا به اندازه آن نشان دهد از نگاه های غلطی است که متأسفانه در نگرش برخی مروجان حجاب و به خصوص در تصاویری که در تبلیغ حجاب ساخته و نمایش داده می شود ترویج داده می شود. اصرار بر نمایش چشم و ابروهای زیبا و بعضاً آرایش کرده در پس نقاب یا چادر از این موارد به شمار می رود و یا برخی از این تصاویر دستان مزین به ساق های توری و یا گیپور و با رنگهای شاد را به نمایش می گذارد و یا دستان خانم های جوانی را نشان می دهند که انگشترهای تزیینی خوش آب و رنگ پوشیده اند، یا تصویر علی رغم نمایش حجاب ظاهری، عشوه گری زنانه را نیز به همراه دارد.
آنچه که در بحث ترویج حجاب و عفاف مهم است این است که باید خود عفاف و حجاب را به عنوان زیبایی نمایش داد، نه کسی را که لباس محجبه پوشیده است. ترویج این نگاه که حجاب و به خصوص چادر موجب زیباتر به نظر رسیدن می شود به انحراف در بحث حجاب نیز منجر می شود، به عنوان مثال چندی پیش از سوی آقای جوانفکر نیز به این شکل گفته شده بود که چون چادر صورت زن را قاب و زیباتر می کند بهتر است استفاده نشود!!!، به راستی باید مواظب باشیم در قبال مطلبی که به دیگران منتقل می کنیم، یک شبهه و یا اشتباه نیز به ایشان انتقال داده نشود، اشتباهاتی که بعدها می توانند در قالب یک انحراف بروز یابند.
حجابی که عفاف به دنبال نداشته باشد و عفافی که با حجاب همراه نباشد، هر دو ناقصند و نامطلوب. در تبلیغ حجاب و عفاف باید هم معیارهای فقهی حجاب اعم از محدوده ی پوشش و زینت نداشتن رعایت شود و هم معیارهای عفیفانه مانند نداشتند عشوه گری و طنازی و جلب توجه.
این مطلب در سایت 8 دی و کاوش پرس منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: عفاف و حجاب فرهنگ رسانه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/30
12:58 ص
همزمان با اعلام نامزدی آقای هاشمی و کمی پیش و پس از آن، افراد زیادی از ایشان به صورت مستقیم و شفاف حمایت کردند، اگر چه در میان این حامیان، تعدادی به اصطلاح اصولگرایان سنتی نیز وجود دارند که برخی از آنها را به خاطر رفتارهای 4 سال پیش شان، ساکت فتنه خواندیم و یا کسانی حضور دارند که شعار اصلاح طلبی در چارچوب نظام می دهند، اما برخی دیگر از حامیان ایشان افراد و رسانه هایی هستند که سال هاست نام آنها با مفهوم خیانت و ترور عجین شده است.
براستی جای تأمل و سؤال دارد که چرا شبکه های رسانه ای و ماهواره ای که مستقیماً عامل سیاست های دولت های انگلیس و آمریکا هستند حمایت علنی خود را به سمت آقای هاشمی نشانه گرفته اند؟! و یا به چه دلیل افرادی مانند بنی صدر و رجوی نیز علناً از ایشان حمایت می کنند؟! آیا آمریکا و انگلیس و رجوی و بنی صدر دلشان به حال این کشور سوخته است؟! آیا تعداد و عمق زخم هایی که هر یک از این خائنان بر پیکره ی شیر ایران نواخته اند، جایی برای گمان خام دلسوزی و دوستی و خیرخواهی باقی می گذارد؟! آیا این حمایت ها نشان از این امید خام ندارد که کاری را که ایشان نتوانستند به پیش ببرند شاید هاشمی بتواند به جایی برساند؟!!
مگر می شود فردی به آرمانهای انقلاب و امام و شهدا و اسلام پایبند باشد و مورد حمایت bbc و voa بماند؟! آیا ممکن است گروه هایی که تعداد زیادی از مسئولان و مردم کشورمان را در جنگ و ترور به شهادت رسانده اند، از کسی در انتخابات حمایت کنند که خون شهدایش را پاس بدارد؟! با توجه به شفافیت پاسخ این سوالات، به جهت بی حرمتی نکردن به هوش مخاطبین بزرگوار، پاسخ سوالات را به شما واگذار می کنم.
این مطلب در سایت چریغ و عمارنامه و عرش نیوز و به روز نیوز منتشر شد.
برچسب های مرتبط: هاشمی رفسنجانی فتنه انتخابات
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/28
2:32 ع
دیروز آیت الله جنتی مطلبی در نماز جمعه ی تهران فرمودند که موجب سوءاستفاده ی حامیان آقای هاشمی گردید و آن جمله این است:
رئیسجمهور باید سادهزیست باشد؛ این نمیشود که با بنز برود و بیاید و خانه آنچنانی داشته باشد؛
اگر چه می شد شیواتر صحبت نمود، اما همین سخنان نیز به اندازه ی کافی گویاست. ایشان تردد با بنز را به صورت عطفی در کنار عبارات "خانه آنچنانی" و "ساده زیستی" آورده اند و این که کسی این عبارت ها را حذف و صرفاً به دلیل به کار بردن لفظ بنز، منطق شورای نگهبان و آقای جنتی را زیر سوال ببرد از یک تحریف ریشه می گیرد.
البته نگرانی آقایان از سوار بنزشدن آقای هاشمی نیست، چرا که مسائل امنیتی در کشور از سوی مردم، مسئولان، عقل، منطق و شرع پذیرفته شده است، بلکه مشکل از سایر مصداق هایی است که در جملات آیت الله جنتی با آقای هاشمی منطبق است.
آقای جنتی دیروز از دلایل دیگر رد صلاحیت نامزدها (غیر از ساده زیست نبودن) موارد دیگری نیز برشمرده بودند: عدم تبعیت از قانون، عدم التزام عملی به ولایت فقیه، فتنه گری، رانت خواری و ... که در واقع این مصادیق است که نگرانی امثال علی مطهری و طرفدران منطق آقازادگی را برانگیخته است، در واقع ضمیر مرجع خود را به درستی تشخیص داده است که اینچنین موجب جلز و ولز شده است، اصلاً ای کاش همه ی کاندیداها جرم شان بنز سواری بود، نه خدمتگزاری به دشمنان انقلاب و اسلام و نه تحریف کردن مفاهیم و اصول انقلابی و اسلامی!!!!!
این مطلب در سایت 8دی و حرف تو منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: شورای نگهبان آیت الله جنتی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/28
9:41 ص
استاد انتظامی بزرگوار سلام
خواندن توضیحات تان در خصوص همراهی ناخواسته با آقای مشایی در روز ثبت نام شان در ستاد انتخابات کشور حقیقتاً ناراحت کننده بود، این که از شخصیت و اعتبار کسی سوءاستفاده کنند و او را بازیچه ی اهداف سیاسی خود کنند از سوی هیچ طرفی قابل پذیرش و توجیه نیست، هرچند در ظاهر با احترام همراه باشد.
البته این که آقای مشایی شما را در آخرین روز ثبت نام انتخابات و به صورت تصادفی دیده باشند و شما هم بدون این که بدانید آن زمان، آخرین لحظات ثبت نام انتخابات است! و آقایان احمدی نژاد و مشایی به کجا می روند! و تنها به امید وعده ی موافقت با مجوز بنیادتان سوار ماشین شان شده باشید! و ناگاه به خود آمده باشید و خودتان را در میدان فاطمی دیده باشید! اگر چه خیلی شبیه فیلم های هندی درآمده است!، اما لااقل نشانگر یک واقعیت است که شما از مسائل سیاسی و مهم کشورتان اطلاعات چندانی ندارید.
استاد بزرگوار! بهترین و تأثیرترین بازی که از سینمای ایران در ذهنم وجود دارد مربوط به بازی شماست در آن صحنه است که با احساسات تمام از عشقتان به یک دختر پاپتی (روسری آبی ) برای فرزندانتان می گفتید و بدون این که از حرف و سخن مردم بترسید با صداقت سخن گفتید، می بینید! بی خود به شما آقای بازیگر لقب نداده اند، شما مجسمه ی بازیگری و الگوی بازیگران هستید! براستی چگونه می توان تأثیر گذاری شما را بر جامعه ی هنرمندان نادیده گرفت؟! اما با تمام این، جناب استاد! آیا شما احساس نمی کنید که آگاهی تان در مسائل سیاسی اینقدر ضعیف است که جریان های سیاسی از محبوبیت شما سوءاستفاده می کنند؟! آیا هرجایی که شلوغ بود و تعداد زیادی از شما مطالبه ای اغواگرانه داشتند شما باید همراه شوید؟! جناب استاد! حقیقتاً شناخت جریان های سیاسی حتی برای بسیاری از سیاسیون دشوار است و با آن که نمی توان عدم شناخت و اشتباه را در تشخیص جریان های سیاسی را از سوی هنرمندانی مانند شما نکوهش کرد، اما آیا بهتر نیست در مسائلی که شناخت لازم ندارید با احتیاط گام نهید؟! آیا هرجایی که شما را با احترام و تکریم صداکردند باید بروید و همراهی کنید؟!
نگاشتن این سطور برایم سخت است چرا که شما در عرصه ی هنر کشورمان به حقیقت یک الگو به شما می روید، ولی آیا شما و امثال شما می توانید به خودتان حق بدهید که با چنین جایگاهی به اشتباه با جریانات سیاسی فریبکارانه همراه شوید؟!! آیا همراهی شما با این جریان ها جز برای این است که از جایگاه شما سوءاستفاده کنند؟! آیا همانطوری که شما را با فریب همراه خود می کنند، می دانید شما هم خیل افرادی را همراه خود به همان سمت می کشانید؟!
استاد بزرگوار! یادتان هست که 4 سال پیش، دروغ برخی را که خودشان را دوست هنر و مردم معرفی می کردند را باور کردید؟! یادتان هست که چه عکسها و نوشته ها و مقالاتی از شما در حمایت از آن جریان علم شد؟! شاید تحلیل سیاسی و اثبات اشتباه بودن آن تلاش هایی که به گمان خودتان در راستای خدمت به کشور انجام می دادید اشتباه بود ولی اینک فقط کافیست ببینید که همان ها که این انقلاب و حکومت را متقلب معرفی می کردند، برای انتخاباتی دیگر در همین نظام به رقابت روی آورده اند و به دنبال کسب صلاحیت از همان مراجع هستند که آنها را نامشروع می دانستند! آیا هنوز خیل اصلاح طلبان و حتی حامیان رسانه ای شان که ایشان را تشویق به حضور در انتخابات می کنند برای شما قابل تأمل نیست؟!!
استاد بزرگوار! ای کاش همانطوری که از همراهی ناخواسته تان با جریان انحرافی گفتید، همانگونه نیز از دلایل همراهی تان با کسانی که به اشتباه صادقشان دانستید می گفتید، اگر چه غبار فتنه جایش را به شفافیت داده و نیازی به توضیح ندارد! استاد بزرگوار! آیا همیشه روزگار اینقدر فرصت برای درک اشتباه به انسان می دهد؟! براستی اگر شما فرصتی برای تبرایتان از جریان انحراف پیدا نمی کردید آیا اسمتان برای همیشه در این جریان ثبت نمی شد؟! آیا عمر و روزگار همیشه فرصت و شفافیت لازم را برای درک و توضیح رفتارها به انسان می دهد؟! البته دعا می کنم که لااقل به ما و شما همیشه چنین فرصت حیاتی داده شود.
استاد انتظامی عزیز! شأن هنر بالاتر از شخصیت انسان نیست، شخصیت شما بیش از هنرتان برای ما ارزش دارد که شما بخواهید آن را برای گرفتن یک مجوز یا حتی به زعم خودتان ارتقای هنر (که هرچند حقتان هم هست)، زیرپا بگذارید، شما متعلق به یک گروه و یا قشر خاص نیستید! شما به همه ایرانیان تعلق دارید که با آثارتان زندگی کرده اند. استاد بزرگوار! در میدان سیاست یک آن که حواست پرت باشد در ستاد انتخاباتی مشایی یا موسوی یا روی آنتن bbc و voa هستید و چه بسا تا فهمیدن و توضیح دادن ابهامات، همه چیز خیلی زود، دیر شده باشد.
برچسب های مرتبط: شجریان فتنه انحراف هنر
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/27
11:54 ص
با تشدید مشکلات اقتصادی کشور، برخی فعالان سیاسی و به خصوص نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، سیاست خارجی کشورمان را مقصر اصلی مشکلات کشور دانسته و اولین راه حل شان برای تغییر وضع موجود را همان اصلاح سیاست خارجی با محوریت مذاکره و عدم تحریک دشمنان در عدم تکرار عباراتی مانند هلوکاست دانستند. در این مطلب به این ادعا و شعار در قالب چند سوال پاسخ و راه حل خواهم داد:
آیا مواضع ما در قبال اسرائیل تنها در این چند ساله خصمانه شد؟
اگر بخواهیم طرح سوالات در خصوص هلوکاست را اشتباه بدانیم در حقیقت باید بدانیم که نسبت به مواضع امام و رهبری در خصوص اسرائیل نیز دچار همان موضعیم!! یعنی باید بگوییم شهید مطهری و امام خمینی و امام خامنه ای که تاکنون سخت ترین مواضع را در قبال اسرائیل گرفته اند نیز اشتباه کرده اند!! یعنی امام خمینی هم که فرمود اسرائیل باید از نقشه محو شود اشتباه کرده است و یا امام خامنه ای که گفتند هر گروهی که با اسرائیل مواجهه کند از او حمایت می کنیم نیز مقصر اصلی مشکلات کشورند!!
اشتباه دانستن سیاست خارجی و انقلابی کشور ریشه در چه چیز دارد؟
پاسخ این است که اشتباه دانستن سوالات در خصوص هلوکاست و یا اعلام مواضع صریح در مورد اسرائیل در واقع دور شدن از مواضع انقلابی و در نقد اهداف آن است نه در نقد احمدی نژاد و یا تحلیل مشکلات موجود، فقط نامزدها رویشان نمی شود به انقلاب و اهدافش گیر بدهند، احمدی نژاد را مقصر می دانند، اشتباه دانستن سیاستهای خارجی در قبال اسرائیل و آمریکا را باید در شعار "نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران" جستجو کرد. البته برخی از اصولگرایان سنتی که قبلا هیچ انتقادی در خصوص سیاست خارجی نداشتند نیز با سیاسی شدن شرایط و انتخاباتی شدن کشور، بی برنامگی خودشان برای اداره ی انقلابی سیاست و اقتصاد کشور، آینده را با انتقاد به سیاست خارجی کشور مخفی می کنند.
آیا بحث هلوکاست و یا محکومیت اسرائیل و یا اتخاذ مواضع صریح در قبال او باعث تشدید مشکلات ما شد یا خیر؟!
در پاسخ باید بگویم آری، اما این تمام پاسخ نیست بلکه باید بگوییم بیش از آن که برای کشور ما زحمت ایجاد کرد برای اسرائیل و متحدانش مشکل ایجاد کرد. جنگ روانی ایران علیه اسرائیل، او را به انفعالی ترین حرکات و شکست های مفتضاحانه وادار کرد. منفوریت اسرائیل در جهان با این سیاست ایران تشدید شد تا حدی که به غیر از سیاسیون، از جامعه ی هنرمندان و ورزشکاران بین المللی نیز کارت زرد دریافت نمود. ما در قبال ضرباتی که به ریشه و پیکره و مشروعیت و حتی مقبولیت اسرائیل وارد کردیم دچار فشارهایی شدیم که برایندشان علی رغم مشکلات موجود به یقین پیروزی ما تلقی می شود.
آیا سیاست فعلی در قبال اسرائیل بهترین و تنها سیاست اصولی به شمار می رود؟!
پاسخ این است که ما به واسطه ی ماهیت انقلاب مان و اسرائیل نیز به واسطه ی ماهیت وجودیش، دچار یک خصومت غیر قابل انکاریم و در این خصومت آنچه که مهم است و اصول سیاست ما را تشکیل می دهد، این است که ضربات سخت تری بزنیم و ضربات دشمن را به خوبی مهار کنیم، و همین سیاست در اسرائیل نیز برای مواجهه با ما تعریف شده است و البته او در این سیاست از غیرانسانی ترین روشها مانند ترور نیز استفاده می کند. حالا اگر کسی بیاید بگوید ما ضربه نزنیم در واقع دو اشتباه بزرگ مرتکب شده است، یکی این که در واقع به اصول انقلاب خیانت کرده است و دیگری این که اسرائیل به صرف این که ما ضربه نزنیم، از عناد و کینه توزی و خصومت دست نخواهد کشید و تا استحاله انقلاب اسلامی ایران و شکاندن محورمقاومت در دنیا، به خصومتهایش در تمام ابعاد ادامه خواهد داد. پس ما در نوع سیاست مان در قبال اسرائیل در چارچوب تعاریف انقلاب اسلامی و سیاستهای رهبران مان گام می نهیم و این چارچوب نیز، تنها می تواند مقابله و مبارزه با اسرائیل باشد و آنان که از عدم مقابله و عدم دشمنی با اسرائیل یا مردم آن سخن می رانند، به یک عقب نشینی غیرقابل انکار از اصول انقلاب دست زده اند که این مسئله از سایر مواضع سیاسیت داخلی و خارجی شان در برابر چارچوبهای انقلاب نیز قابل اتخاذ است.
آنجاهایی که دچار سختی گردیدیم نیز نباید سیاست فعال خارجی را مقصر بدانیم؟!
به صراحت عرض می کنم که پاسخ خیر است. ما اگر در نتیجه ی سیاست های اصولی و انقلابی خارجی مان دچار مشکلاتی در داخل شده ایم باید بجوییم و ببینیم که آیا سیاست داخلی کشور نیز متناسب با سیاست خارجی مان انقلابی بوده است یا خیر ما با اهداف انقلابی و ابزار غیرانقلابی به دنبال حصول نتایج آرمانی بوده ایم!
آیا به همان اندازه که در سیاست خارجی انقلابی بودیم در امور داخلی نیز به همین قوت بودیم؟!
پاسخ این سوال منفیست. ایراد اصلی کار ما همین است که ما موتور فرمول 1 سیاستهای خارجی مان را گذاشتیم بر بدنه و ترمز و چارچوب پیکان سیاست داخلی مان. دولتمردان ما همانطوری که در اتخاذ مواضع شدیدشان در قبال آمریکا و اسرائیل به خوبی عمل می کردند، باید تدابیر داخلی شان را نیز به تناسب آن آرایش می دادند، همان طوری که آقای رییس جمهور در سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی مواضع تهاجمی و انقلابی در قبال استکبار و اسرائیل اتخاذ می کردند باید وقتی که به ایران بازمی گشتند نیز اقتصاد کشور را مقاوم ترین و قوی ترین اقتصاد در برابر خصومت ها و تحریمها و فشارها و بیانیه ها شکل می دادند، نه صرفاً با ذکر چند شعار عامیانه مثل بحث "پاره شدن بیانیه دان" و "مه مه لولو بردن"!
مگر می شود کشوری برای استکبار و اسرائیل شاخ و شانه بکشد و درآمدش به فروش نفت به خارج متکی باشد؟! مگر می توان منافع آمریکا را در حیاط خلوتشان در آمریکای جنوبی نشانه رفت و در آنجا خط تولید خودرو راه انداخت ولی در داخل خودروی ملی مان منوط به واردات قطعات و لوازم خارجی باشد؟! مگر می شود بیانه ها را بی تأثیر دانست در حالی که به واردات علوفه و دان مرغ و گوشت و مرغ محتاجیم؟!
مشکل از این است که در صحنه ی شطرنج شما نمی توانید با مهره های نفوذی به خط دشمن بزنید ولی پیاده نظام را با یک آرایش مناسب به حراست از کیان کشورت نچیده باشی! نمی شود اقتصاد مقاومتی، جهاد اقتصادی، حمایت از تولید ملی، ثبات اقتصادی و دورشدن از اقتصاد نفتی را در حد شعار و ادعا نگاه داشت.
پس چه باید کرد؟
پاسخ چه باید کرد در نام امسال و سالهای گذشته عیان است. امسال سال حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی است و باید سیاست ما و اقتصاد ما هر دو با یک قلم حماسی نگاشته شوند. باید همانطوری که در سیاست خارجی فعال و مقاومیم در اقتصاد نیز مقاوم و فعال باشیم. نمی شود سیاست فعال باشد و اقتصاد منفعل. اکنون باید کسانی را دعوت کرد که شیوه ی مدیریت کشور را مبتنی بر اقتصاد مقاومتی برنامه ریزی کرده اند، کسانی که ایراد کار را درست تشخیص داده اند در عین حال که آرامش مردم و کشور را تأمین خواهند کرد، از مواضع انقلابی نیز پایین نیایند، تنها در صورتی ما موفق به پیروزی در شرایط فعلی خواهیم شد که در داخل کشور، نقطه ضعف نداشته باشیم، تنها در این صورت است که در میز مذاکرات نیز با قوت می توانیم موفق باشیم و اگر درداخل گرفتار سوء مدیریت، وابستگی، فن سالاری (تکنوکراسی) و اسراف باشیم، روی میز مذاکره چیزی جز ذلت و تسلیم به دست نخواهیم آورد و به همین دلیل آنها که موفقیت داخلی را در گروی موفقیت خارجی می دانند زین وارونه نهاده اند، شیوه ای که قبلاً در دوره اصلاحات نتایجش را به وضوح دیدیدم. اکنون حلال مشکلات مان نه تنها حفظ و ادامه ی گفتمان انقلاب در سیاست خارجی است بلکه باید مدیریت انقلابی را در داخل کشور نیز به صورت علمی و هدفمند برنامه ریزی کرد، مسئله ای که در برنامه ی عملیاتی جبهه پایداری انشاءالله به قول سرپرست گروه یعنی آقای دکتر داوودی مورد توجه قرار گرفته است.
این مطلب در سایت های 8 دی و بولتن نیوز و کاوش پرس منتشر شد.
برچسب های مرتبط: سیاست خارجی انتخابات اقتصاد مقاومتی جبهه پایداری باقری لنکرانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/26
1:45 ص
متأسفانه بعضاً مشاهده می کنیم که برخی افراد، انتخاب دکتر باقری لنکرانی به عنوان نامزد اصلح انتخابات ریاست جمهوری از سوی جبهه پایداری را فاقد مبنای منطقی و صرفاً طبق سلیقه ی شخصی استاد مصباح معرفی می کنند و حال این که حتی اگر بخواهیم این حرف را قبول کنیم نیز، نمی توان پذیرفت که سلیقه ی شخصی استاد مصباح با توجه به بصیرت، تقوا و سابقه ای که از ایشان سراغ داریم نیز جز در راستای منافع اسلام و انقلاب باشد.
البته غیر از مطهری زمان، افراد دیگری که به لحاظ اجرایی و سیاسی دارای کارنامه بسیار شفاف و موفقی مانند دکتر سلیمانی، دکتر داوودی، دکتر میرکاظمی هستند نیز، دکتر باقری لنکرانی را به صراحت و قطع به یقین به عنوان اصلح معرفی می کنند؛ البته در این مقال اصلاً قصد ندارم صرف شخصیت، بصیرت و سوابق استاد مصباح و یا تأییدات سایر شخصیت های موثق اجرایی و علمی کشور را دلیل اصلح دانستن دکتر باقری لنکرانی معرفی کنم، بلکه برآنم که منطقاً و مستدلاً مزیت های ایشان را که منفرداً و جمعاً بین نامزدهای حاضر می درخشد را مورد بحث قرار دهم:
به اقتضای حضور و فعالیت دانشجویی و سیاسی 6 ساله ام در بسیج دانشجویی شیراز که با شکل گیری دولت اصلاحات مقارن بود، با خطوط سیاسی فعال آن موقع شیراز که جزء فعالترین استان های سیاسی کشور بود آشنا بوده و به مراتبِ علمی و مدیریتی آقای دکتر باقری لنکرانی (مسئولیت بیمارستان نمازی و سپس معاونت دانشگاه علوم پزشکی شیراز و اخذ رتبه ی استاد تمامی ایشان در همان سال ها) به عنوان یک جوان حزب اللهی و بسیجی افتخار می کردم.
با به روی کار آمدن دولت نهم و شکستن حلقه ی بسته ی مدیران، آقای دکتر باقری لنکرانی به وزارت بهداشت منصوب شدند و در وزارت خانه ای که گستردگی زیادی داشت به وزارت رسیدند، این حوزه به لحاظ حوزه های اقتصادی، اجتماعی، تعداد و نوع پرسنل، از بزرگترین وزارت خانه های کشور است که به حیات و زندگی یکایک مردم کشور ارتباط دارد.
حوزه ی وزارت بهداشت به ابعاد مختلفی اعم از بیماران، پزشکان، پرستاران، شرکتهای خدماتی، بیمه ها، مسائل عمرانی، دارو و درمان، تحقیقات و پژوهش و آموزش عالی ارتباط داشته و داشتن یک دوره مدیریت اجرایی 4 ساله در رأس چنین وزارتخانه ای یقیناً نمی تواند به عنوان یک سابقه ی بی اهمیت تلقی گردد، به خصوص این که در دوره ی مدیریتی آقای دکتر لنکرانی، سیاست های صرفاً توسعه ای دولتهای سازندگی و اصلاحات، به سمت عدالت محوری و تمرکز زدایی تغییر جهت داد، که ثمراتش را هم اکنون با افتتاح بیمارستان های متعدد در سراسر پهنه ی پهناور ایران اسلامی شاهدیم و به همین لحاظ، دوره ی 4 ساله وزارت دکتر لنکرانی در نگاه بسیاری از کارشناسان یک دوره ی موفق معرفی می گردد و در نگاه تیزترین و سیاسی ترین منتقدان، تنها یک دوره ی معمولی و نه بد، بوده است.
آقای دکتر لنکرانی غیر از داشتن سوابق اجرایی و علمی ولا، در مقاطع متعدد و حساس، مواضع انقلابی و صریحی داشتند؛ ایشان در جریان فتنه مواضع شفاف و صریحی در محکومیت و تعیین مرز با فتنه گران اتخاذ کردند و موضع گیری های ایشان در خصوص مشایی نیز منجر به عدم ادامه ی همکاری ایشان با دولت احمدی نژاد گردید، اما علی رغم این صراحت و شفافیت مواضع، تخریب کنندگان ایشان، ایستادگی عملی و علنی ایشان را در برابر انحراف در دولت نادیده انگاشته و در نهایت بی تقوایی، ایشان را به عنوان یکی از ساکتین انحراف معرفی کردند.
موج تخریب ها علیه دکتر لنکرانی با سخیف ترین توهین های لفظی و خانوادگی همراه شد، ولی متهمین ماهیت خودشان را بیشتر آشکار کرده و از سوی مردم مورد انتقاد قرار گرفتند، که یک نمونه اش در درج خبری علیه زندگی شخصی و خانوادگی دکترلنکرانی در یکی از سایت های بی اخلاق، به شدت با واکنش مردم و مخاطبان همان سایت مواجه شد ولی همه ی اینها باعث نشد که ایشان و جریان منتسب به ایشان هرگز به اقدامات تلافی جویانه و غیر اخلاقی متوسل گردند.
آقای دکتر لنکرانی در شیراز از مقربین فکری به آیت الله حائری و سید علی اصغر دستغیب (از علمای ولایت مدار شیراز و نمایندگان خبرگان رهبری) بودند و به تدریج مورد توجه استاد مصباح نیز قرار گرفتند. موضع گیری دکتر لنکرانی در باب ولایت و خضوع ایشان در برابر علمای دینی و مراجع، بین تمامی نامزدهای ریاست جمهوری و وزرای دولت نهم مثال زدنیست و برخی از وزرای ولایی، پرتلاش و انقلابی دولت نهم، ایشان را به عنوان الگوی شان در دولت نهم معرفی می کردند.
همزمان با تشکیل جبهه پایداری، دکتر باقری لنکرانی به عنوان سخنگوی این جبهه معرفی گردید و پس از مشارکت این جبهه در انتخابات مجلس شورای اسلامی، با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، تحقیقات روی نامزدهای احتمالی این جبهه شدت یافت؛ گزینه هایی که بعضاً از اعضای جبهه پایداری هم نبودند در این جبهه مورد بررسی قرار گرفتند و با نظر نهایی استاد مصباح یزدی براساس مذاکرات بعمل آمده و سوابق مرتبط با تقبل سنگر ریاست جمهوری، شخص دکترلنکرانی از سوی جبهه پایداری به عنوان نامزد این جبهه و نامزد اصلح معرفی شد.
بعد از معرفی شدن دکتر لنکرانی و ثبت نام نهایی نامزدهای ریاست جمهوری، ایشان به منظور جلوگیری از تقسیم آرا در اثر رقابت درون گفتمانی، بارها اقرار به عدم رقابت با کسانی نمودند که با ایشان قرابت گفتمانی دارند؛ و در همین خصوص بارها به محضر استاد مصباح جهت کسب تکلیف و کناره گیری رسیدند ولی استاد مصباح براساس همان معیارها که از ابتدا بر آن قائل بودند و هرگونه ائتلاف و معامله را با هیچ جریانی در رد اصلح برنتافته بودند، همچنان بر نظر صریح شان در خصوص اصلح بودن دکتر باقری لنکرانی اصرار موکد دارند.
آقای دکتر لنکرانی نسبت به سایر نامزدها یک مزیت دیگر نیزدارند، ایشان نه تنها کادرشان تا حدود زیادی مشخص و معرف حضور همگان است بلکه برنامه های شان نیز به عنوان اولین نامزدی که برنامه مدون ارائه کرده، مطرح است.
در این دوره انتخابات، اگر چه از قماش فتنه گر و انحرافی نیز کسانی آمدند و یک به یک به نفع فتنه گر بزرگ و منحرف بزرگ کناره می گیرند، اما جبهه انقلاب نیز با حضور افرادی مانند دکترها باقری لنکرانی، سعید جلیلی، دکتر حدادعادل و دکتر زاکانی، از غنای لازم برخوردا است که ما منتظر به نتیجه رسیدن این افراد در شناخت اصلح بین خودشان هستیم تا این افراد دوشادوش هم، دولت انقلابی یازدهم را در راستای اعتلای جمهوری اسلامی ایران و رضایت مندی مردم شریف ایران به پیش برند.
برچسب های مرتبط: استاد مصباح جبهه پایداری انتخابات باقری لنکرانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/23
11:48 ع
همانطوری که در همین وبلاگ نوشته بودم، هاشمی آنگاه که از نیامدن خاتمی مطمئن شد شخصاً نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد، همزمان با ورود هاشمی، بازار ارز دچار یک کاهش قیمت شد تا دو احتمال متضاد از سوی موافقان و مخالفان هاشمی مطرح شود، موافقان هاشمی این مسئله را نکته قوت هاشمی دانستند و مخالفان آن را نشانی از اعمال نفوذ او بر بازار ارز دانستند، در پاسخ به مدافعان هاشمی که او را منجی و فرشته ی نجات و دلسوز کشور معرفی می کنند این مطلب را تقدیم می کنم:
1- اگر مشکلات 3-4 سال اخیر کشور را به دو عامل تحریم و سوءمدیریت متوجه بدانیم، بخشی از آن که به تشدید تحریم ها مرتبط است از آن گاه شروع شد که دشمن با هدایت فتنه ی 88، به تأثیرگذاری فشارهای خارجی در کنار اختلالات داخلی امیدوار شد و به همین لحاظ با توجه به نقش و جایگاه محوری شخص هاشمی و منتسبان وی در شروع و ادامه ی فتنه در داخل و معرفی نقاط ضعف اقتصاد ایران از طریق امثال مهدی هاشمی در لندن، هرگز نمی توان نقش برجسته ی هاشمی را در تشدید مشکلات کشور با مفهوم دلسوزی و منجی گری او جمع نمود. ادعاهایی که اکنون در خصوص رفاقت هاشمی با انقلاب و مردم ایران مطرح می شود بیشتر به رفاقتِ معروف با قافله شبیه است.
2- هاشمی و فرزندانش قائله ی 88 را به بهانه ی تقلب در انتخابات کلید زدند و در این مسیر نه به قانونی اساسی و نه به جایگاه قانونی شورای نگهبان و نه به دستورات و نصایح رهبر معظم انقلاب و نه به منافع انقلاب و مردم کشورشان هیچ احترامی قائل نشدند. چگونه می توان کسی را که این همه تخلف آشکار را مرتکب شده است را همچنان در قامت مجری قانون و رییس جمهور کشور تصور نمود؟! این مسئله آنقدر اهمیت دارد که یقیناً اگر شورای نگهبان آن را نادیده انگارد تنها به مصلحت اندیشی و واگذاری به مشت آرای مردم قابل تأویل است.
3- در این مقطع، حتی همسر هاشمی نیز با حضور او در انتخابات به دلیل آشکار شدن دروغ تقلب مخالف بود و حال که حضور وی در انتخابات مهر ابطالی بر ادعای متقلب بودن نظام و مهر تأییدی بر دروغ بودن تقلب به حساب آمده است، توقع همگان این است که او پاسخگوی سهم بزرگ خودش در بروز فتنه و تشدید فشارها و تحریمها باشد، نه اینکه با ادعای منجی بودن هوش مردم را به سخره گیرد! اسناد و مستنداتی که نشان از دروغ بودن تقلب و اطلاع هاشمی و فرزندان وی از این واقعیت و اهداف و نقشه هایشان از طرح این مسئله وجود دارد آن قدر زیادند که تنها به دستخطها و اسناد نظرسنجی های کذبی که از محل کار مهدی هاشمی و مکالمات تلفنی وی با نیک آهنگ کوثر کشف گردیده است اکتفا می کنم و این که آقای هاشمی نه تنها هرگز این اقدامات فرزندانش را محکوم نکرد بلکه همواره ایشان را در برابر قانون مورد حفاظت قرار داد.
4- اگر چه شیوه ی مدیریتی هاشمی برای بسیاری از جوانان آشکار نبوده و حتی از خاطر برخی بزرگسالان نیز رفته است، ولی شاخص های آماری رسمی کشور در آن زمان مانند شاخص ضریب جینی و نرخ تورم که همچنان رکورد دار تاریخ دولت های کشور هستند، همواره چون پتکی بر ادعاهای گوش خراش شیوه مدیریتی هاشمی وارد شده است. اگر چه برخی طرفداران هاشمی قیمت فروش نفت در آن زمان را وسیله ای برای توجیه سوءمدیریتهای وی بیان می کنند اما دو مسئله را بیان نمی کنند، یکی این که جمعیت آن زمان کشور نصف اکنون بوده است و دیگر این که ارزش دلار در آن زمان به لحاظ قدرت خریدی که ایجاد می کرده است به مراتب بیش از ارزش دلار اکنون بوده است، چرا که آمریکا در این سالها با چاپ گسترده دلارهای بی پشتوانه و فریب مردم دنیا در "با پشتوانه نشان دادن دلارهای چاپ شده"، عملاً ارزش دلار را به همان نسبت ناچیز کرده است.
5- روش مدیریت هاشمی یک روش توسعه ای و مبتنی بر اصول سرمایه داری است که خواسته و ناخواسته منافع اقشار بالای جامعه را دنبال می کند، سیاست های کلان هاشمی مانند آزادسازی قیمت ها و حذفِ بدون جایگزین یارانه ها و خصوصی سازی های کلاشانه و رانت بازی های تاریخی هرگز نمی تواند حافظ منافع طبقات ضعیف کشور به نظر برسند. نگاهی به حامیان اصلی سیاست های هاشمی در بیش از یک دهه ی اخیر نشان از این دارد که این طبقات، از دلالان و رانت خواران و وابستگان به کانون های قدرت و ثروت، همگی از حامیان اصلی او هستند و منافع این افراد همواره با منافع مردم ایران در تضاد بوده و خواهد بود. حمایتِ اخیر دلالان ارز از ورود هاشمی به عرصه ی انتخابات نیز یکی از همین نمودهای پایگاه های هاشمی تعبیر می گردد.
6- خط هاشمی خط سازش و تسلیم است، او هنوزنیامده مذاکره و تسلیم را حلال مشکلات کشور می داند و مقاومت را عامل بروز مشکلات معرفی می کند، حتی با فرض این که هاشمی بتواند با تسلیم و سازش کمی از بار مشکلات کشور را بکاهد، باید دید که آیا در ازای این حل مشکلات چیزی جز حیثیت انقلاب و اصولش را به حراج خواهد گذاشت؟ اسرائیل را دشمن ندانستن و آمریکا را حلال مشکلات دانستن یک عقب نشینی به گفتمان شاهنشاهی به شمار می رود، هاشمی آمده است که همان شعارهای فتنه 88 را که هرگز از آنها تبرا نجست مانند "نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران" و "جمهوری ایرانی" و "ضدیت با ولایت فقیه" را به عینیت برساند، ولی غافل است که مردمی که هنوز برای شهدای شان احساس دِین می کنند هرگز اصول انقلاب شان را به تکه نانی نخواهند فروخت.
این مطلب در سایتهای بولتن نیوز و 8 دی و کاوش پرس منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: هاشمی رفسنجانی فتنه انتخابات مهدی هاشمی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/23
2:35 ص
در شرایطی که یقیناً آقای جلیلی نیز براساس تکلیف به عرصه ی حساس انتخابات ریاست جمهوری ورود پیدا کرده اند و با توجه به گفتمان تکلیف گرا و انقلابی که در جبهه پایداری به رهبری استاد مصباح و زیر مجموعه شان وجود دارد، یقیناً گفتمان انقلاب اسلامی که مبتنی بر اصول مهمی مانند مقاومت، خدمت، ولایت مداری، سلامت، دین ورزی و عدالت محوریست، علی رغم قوتی که در هر دو نامزد مطرح وجود دارد، با یک نامزد نهایی در انتخابات حاضر خواهد شد.
لذا در این برهه که هر کدام از طرفداران گفتمان انقلاب اسلامی به یکی از این دو بزرگوار نظر مثبت تری دارند و از نامزد اصلح شان حمایت می کنند، اما می دانند که در نهایت هر کدام از این نامزدها که تا آخر بماند تمام رأی های این گفتمان را نصیب گفتمان انقلاب اسلامی خواهد نمود، پس طرفداران این دو شخصیت نیز مانند خود این دو بزرگوار، با کمال حفظ احترام متقابل با یکدیگر برخورد گفتمانی و بدور از رقابت خواهند داشت.
برچسب های مرتبط: استاد مصباح جبهه پایداری انتخابات سعید جلیلی باقری لنکرانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/23
2:8 ص
در یک ساله ی اخیر، خودروسازان با عنوان مسئله ی تحریم، حتی خودروهایی را که لقب تولید ملی را یدک می کشیدند را با کاهش تولید و افزایش قیمت مواجه کردند تا آنجا که با انحصاری که در کشور در دست داشتند، توانستند با ایجاد کمبود و فعال کردن بازار سیاه و دلالان، نقدینگی را به این سمت سوق داده و یک تورم جهشی را در بخش خودرو ایجاد نمایند. طی این مدت دولت نیز با کارگروه های مختلفی از حمایت ازمصرف کننده تا شورای نظارت و قیمت گذاری سعی کرد تا قیمت خودروها را به حد مقبول بازگرداند و حتی در این خصوص رییس جمهور نیز وارد شد و جملاتی را در لزوم کاهش قیمت خودرو بیان نمود اما بالاخره با ارائه ی فرمولی که در این خصوص ارائه گردید مشخص گردید که فرمول تعیین قیمت براساس شاخص های مختلفی قیمت سال خودرو را تعیین می کند که مهمترین این شاخصها، نرخ تورم بخشی سال قبل صنعت خودرو بود. این شاخص نیز با توجه به اهتمامی که خودروسازان در سال قبل داشتند برای امثال حدود 58 درصد تعیین و در فرمول مزبور جایگذاری شد تا قیمت خودروها برای سال 92 تعیین شود. این قیمتها عملاً بیش از هرکسی، خواست خودروسازان را تأمین نمود و ایشان با کلی منت شروع به فروش محصولات نمودند اما براساس آنچه که شنیده می شود، همان قیمت مصوب نیز برای فروش نقدی مورد استفاده قرار نگرفته و خودروسازان با پیش فروش های چند ماه از اکنون برای شهریور و مهر پیش فروش خودرو را انجام می دهند.
عملاً پیش فروش چند ماهه خودرو در سال 92 نیز یک فاصله ی زیاد بین قیمت مصوب و بازار ایجاد خواهد نمود و خودروسازان با این حربه و به پشتوانه ی فرمول کذایی شان، مهمترن هدفشان را برای سال 93، با یک افزایش قیمت محسوس مانند سال 92 دنبال می کنند تا قیمت جهش یافته در بازار را ملاک قیمت خودرو در سال بعد قرار دهند.
چند سوال جدی در خصوص این نحوه ی قیمت گذاری وجود دارد:
آیا در شرایطی که خودروسازان به راحتی می توانند با کم فروشی و ایجاد بازارسیاه، نرخ تورم بخشی صنعت خودرو را افزایش دهند، درست است که قیمت سال بعد براساس این نرخ تورم محاسبه شود؟!
آیا هنوز وقت آن نرسیده است که حق گمرک خودروهای خارجی طوری تعیین شود که مانع اجحاف بیش از اندازه به مردم شود؟!
آیا دستور رهبری در خصوص لزوم رعایت حقوق مصرف کنندگان به درستی اجابت شده است؟!
آیا مراجع قانونی با تعیین این فرمول تنها قصد داشتند برای همیشه از شر چانه زنی با خودروسازان نجات یابند؟!
آیا در این کشور هیچ ارگان یا قوه ای وجود ندارد که بتواند ترمز این صنف را که به بزرگترین حامیانش خیانت می کند را بکشد؟!
برچسب های مرتبط: اقتصاد خودروسازان
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/23
12:49 ص
براساس قانون، افزایش حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان بایستی بر مبنای نرخ تورم صورت گیرد و به همین لحاظ میزان واقعی و دقیق بودن محاسبه ی نرخ تورم در زندگی ایشان نقش بسزایی دارد. محاسبه ی نرخ تورم در برنامه ریزی اقتصادی دولتها نقش بسیار مهمی ایفا می کند و به همین دلیل لازم است که در نحوه محاسبه و استفاده ی صحیح از آن نیز دقت لازم گردد. نرخ تورم تابعی از میزان رشد قیمت سبد مشخصی از اقلام مختلف پراستفاده است و به همین دلیل به سهم هر قلم و میزان افزایش قیمت اقلام ارتباط تنگاتنگی دارد.
دولت هم اکنون براساس یک سبد مشخصی از کالاها و خدمات نرخ تورم را محاسبه می کند ولی این عدد برای بسیاری از خانواده ها غیرواقعی تعبیر می شود. اگر چه احترام به آمار رسمی و مراجع اعلام کننده ی آمار باید حفظ شود اما یک انتقاد علمی به این نوع تعیین نرخ تورم به خصوص در تعریف حقوق و دستمزد وارد است:
ایراد استفاده از نرخ تورم موجود برای تعیین حقوق و دستمزد از آنجا نشأت می گیرد که آن سبدی که از سوی دولت برای محاسبه ی نرخ تورم استفاده می شود همانطوری که برای شهر و روستا متفاوت است برای طبقات مختلف درآمدی نیز باید متفاوت باشد. به عنوان مثال، تورمی که یک خانواده از طبقات ضعیف (که درآمدش تنها صرف اجاره خانه و خوراک می شود) حس می کند، به مراتب بیش از خانواده ای که سبد هزینه ای متنوعی دارد تابع نرخ تورم در بخشهای خوراک و مسکن است، مسئله ای که در محاسبه ی نرخ تورم اصلاً مورد توجه قرار نداشته و به نظر حقیر باید به آن توجه شود.
به همین منظور پیشنهاد می شود که نرخ تورم برای سه طبقه ی ضعیف، متوسط و بالاتر از متوسط با سه سبد متفاوت کالا و خدمات تعیین گردد و مبنای محاسبه ی حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان نیز بر مبنای نرخ تورم اقشار ضعیف باشد. در سال 91 بیشترین تورم را در بخش خوراک داشتیم و این بخش سهم عمده از سبد خانوارهای متوسط به پایین را تشکیل می دهد در صورتی که در محاسبه ی نرخ تورم، وزن بخش خوارک کمتر از حد واقعی برای این خانوارها تعیین شده است به همین دلیل، در خانوارهای ضعیف و متوسط، افزایش حقوقی که در نظر گرفته شده است، حقیقتاً پاسخگوی افزایش هزینه های این خانوارها نیست.
به عنوان مثال اگر قرار باشد شاخص تورم برای نیازها و موارد مورد استفاده توسط یک خانواده متوسط محاسبه گردد باید اینگونه محاسبه شود که چون یک خانواده متوسط مثلاً 30 درصد از حقوقش را خرج هزینه مسکن و اجاره ی آن می کند، باید وزنی متناسب با همین 30 درصد برای آن در سبد هزینه های خانوار در نظر گرفته شود و اگر 20 درصد درآمد یک خانواده متوسط صرف هزینه های خودرو و سوخت و ایاب و ذهاب و انرژی می شود یا اگر 10 درصد سبد هزینه های خانوار برای پوشاک و 10 درصد برای آموزش و 30 درصد صرف غذا و درمان و دارو بشود باید متناسب با آن، ضریب لازم در سبد هزینه ها در نظر گرفته شود. در ادامه باید حتی محتوای سبد ها نیز واقعی تعیین شود، مثلاً سبد خوراک یک خانوار ضعیف با سبد خوراک یک خانوار متمول متفاوت است، افزایش زیاد قیمت حبوبات در سبد خوراک خانوار ضعیف به مراتب بیشتر تأثیر می گذارد تا افزایش قیمت تنقلات خوارکی مانند چیپس و شکلات.
در صورتی که نرخ تورم محاسبه شده برای بخشهای مختلف و طبقات مختلف درآمدی به خصوص برای قشر ضعیف و متوسط کارگر و کارمند کمتر از نرخ تورمی باشد که آنها حقیقتاً حس می کنند، عملاً افزایش حقوقی که برایشان در نظر گرفته می شود نیز نمی تواند قدرت خرید کاهش یافته ی سال قبل را در سال جدید احیا نماید.
برچسب های مرتبط: اقتصاد ، تورم ، کارمند ، کارگر ، حقوق
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.