92/1/30
3:36 ع
مقدمه: آقای احمدی نژاد در دو دوره ریاست جمهوری اش در بخش های مختلف، عملکرد های متفاوتی داشته است که به تفکیک قابل تحلیلند و انصاف حکم می کند که این عملکردها به دور از حب و بغض های سیاسی مورد بررسی قرار گیرند ولی متأسفانه برخی از افرادی که لجوجانه با تمام رفتارها و عملکردهای آقای احمدی نژاد از همان بدو مسئولیت ایشان مخالف بودند، هم اکنون سعی در سیاه نمایی کامل از عملکرد ایشان را دارند تا به این وسیله عدم تمکین به قانون و لجاجت های خود را در دوره ی مسئولیت ایشان، با ادعای بصیرت توجیه کنند، ایشان اصرار داشته و دارند که پدیده ی احمدی نژاد همیشه به صورت سیاه و سفید نگریسته شود تا با اثبات اشتباهات او، سیاه بودن وی نتیجه گیری شود و حال این که آقای احمدی نژاد دارای کارنامه ای متشکل از دروس متفاوت و نمرات مختلف و در ترم های متفاوت است، ولی متأسفانه برخی از طرفدران افراطی آقای احمدی نژاد که از هر کار رییس جمهور دفاع می کردند از افراط در طرفداری به تفریط در برائت جویی نیل کردند و هنوز به این بازی سیاه و سفید بینی گرفتارند و به عنوان نمونه همین اخیراً آقای حسینیان نیز از ایشان اعلام برائت جسته اند. در این مطلب به هیچ وجه نمی خواهم مسائلی را که در آینده در کارنامه ی آقای احمدی نژاد وارد خواهد شد را مورد قضاوت یا پیش بینی قرار دهم بلکه به مسائلی که تاکنون در دولت ایشان به وقوع پیوسته است، به صورت مختصر و با پرهیز از نگرش سیاه و سفیدی خواهم پرداخت: ادامه مطلب...
92/1/29
1:16 ع
اگر چه قبلاً بین نامزدهای اصلی جبهه پایداری تمایل بیشترم را به آقای لنکرانی اعلام کرده ام، اما با توجه به قوت گرفتن نامزدی آقای سعید جلیلی از سوی جبهه پایداری، در خصوص نامزدی ایشان و مسائل حاشیه ی آن مطالبی را می نگارم:
آقای دکتر سعید جلیلی آن هنگام که به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، سکان مذاکرات هسته ای را از آقای علی لاریجانی مستعفی ستاند، کسی گمان نمی کرد این چهره ی ناشناس اینقدر در این عرصه خوب و محکم گام بردارد. آقای سعید جلیلی مشخصه هایی دارد که به راحتی نمی توان آنها را نادیده انگاشت. مهمترین مشخصه ی آقای سعید جلیلی این است که انتخاب ایشان به عنوان ریاست جمهوری در بلند مدت و حتی نامزدی ایشان در کوتاه مدت تأثیر به سزایی در مذاکرات هسته ای و تعاملات مربوطه خواهد گذاشت. احتمال قرار گرفتن آقای سعید جلیلی بر مسند ریاست جمهوری، موجب می شود تا فرصت باقی مانده، سرعت و جدیت مذاکرات تضعیف نشده و حتی تشدید گردد.
شخصیت با صلابت آقای سعید جلیلی، امید هیأت های مذاکره کننده و روسای کشورهای خارجی را از گرفتن امتیازات و حتی تضعیف جایگاه ایران در میز مذاکره را به نا امیدی مبدل کرده است، پایداری انقلابی ایشان در همان دولت اول آقای احمدی نژاد، گروه 5+1 را به پذیرش مذاکرات بدون پیش شرط مجبور کرد ولی با وقوع فتنه 88، دوباره کورسوی امید در دل دشمنان این کشور روشن و هرآنچه که در مذاکرات رشته شده بود پنبه شد و دشمنان هر آنچه که از فشار و تحریم در چنته داشتند حتی به قیمت اذیت خودشان، رو کردند تا شاید ایران را تسلیم نمایند، ولی با آرامش یافتن فضای سیاسی ایران بعد از فتنه 88، عملاً دوباره به میز مذاکره باز گذشتند و بازهم نتوانستند از مذاکرات شان به عنوان ابزاری در جهت تهدید و فشار استفاده کنند، عملکرد هیأت مذاکره کننده ی ایرانی در طول مذاکرات آنقدر خوب بود که از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تقدیر و تحسین قرار گرفت.
از خصوصیات بارز دیگر آقای دکتر جلیلی، روحیه ی انقلابی گری، ساده زیستی، مردمی بودن، خضوع، ولایت مداری و البته بصیرت ایشان است، مواردی که روز به روز بر محبوبیت این چهره ی ناشناس سیاسی افزود، محبوبیتی که برای ایشان ایجاد می شد، نه از حرف که از عمل و کم حرفی ایشان حاصل شده بود. اهمیت ویژه ایشان به نماز اول وقت و تسلیم هیأت های مذاکره کننده به پذیرش این مهم، ه
مواره برای ما ارزشمند و حتی تشویقی به اهیمت دادن به نماز بود، اصرار بر انجام کارهای شخصی مانند حمل چمدان و کیف شان که توسط خودشان انجام می شد حتی با وجود درصد بالای جانبازی نشان از عزت نفس، خشوع و بی آزاری این عزیز داشت، استفاده نکردن از امکانات ویژه حتی برای مهمترین مأموریت های کاری و قرار گرفتن در کنار مردم عادی در هنگام سفرها، نشان از روحیه تواضع و ساده زیستی ایشان داشت و ایجاد ننمودن هیچ حاشیه و یا تنشی چه با گفتار و چه با رفتار در حالی که برهم زننده ی آرامش هیأت مذاکره کنندگان غرب بود، نشان از بصیرت و ولایت مداری و اوج ایمان ایشان را در رحماءبینهم و اشداءعلی الکفار دارد.
مجموعه ی مشخصه های فوق، ایشان را به عنوان شخصیتی که بتواند موجب ارتقای جایگاه ایران و تکمیل حماسه های انقلابی در حوزه های مختلف کشور به خصوص در اجرای اقتصاد مقاومتی گردد، معرفی نموده است و قرار گرفتن چهره های فرزانه ای مانند استاد مصباح و شخصیت های علمی و اجرایی جوانی مانند باقری لنکرانی و فتاح و البته نگاه مبتنی بر شایسته سالاری جبهه ی پایداری، یقیناً می تواند یک دولت مبتنی بر برنامه و متشکل از نیروهای اجرایی سالم، متعهد، متخصص و جوان را نوید دهد.
برچسب های مرتبط: جبهه پایداری انتخابات
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/1/28
10:7 ص
سلام بر شما بازدیدکننده گرامی، به منظور دسترسی مطمئن تر، مطالبم را در این وبلاگ نیز منتشر می کنم:
92/1/28
2:6 ص
تربیت فرزندان از مهمترین اهداف هر خانواده ی سالمی است و بسیاری از برنامه های خانواده تحت الشعاع مسائل تربیتی و آموزشی فرزندان قرار می گیرند. یکی از مواردی که همزمان با رشد فرزندان در دستور کار والدین قرار می گیرد، کلاس های آموزشی است. کلاس های آموزشی بسیار متنوعی از هنری تا علمی، ورزشی و فرهنگی وجود دارند که والدین با توجه به علایق خود و تمایلات و استعدادهای فرزندانشان و نیاز عرف جامعه برخی از آنها را انتخاب کرده و فرزندان خود را به صورت مستمر و یا مقطعی به آن کلاس ها گسیل می دارند. شناسایی استعدادهای کودکان معمولاً در کشور ما به درستی صورت نمی گیرد و علایق فرزندان نیز معمولاً بر اساس علایق والدین و علایق والدین نیز متأسفانه بیشتر بر اساس عرف جامعه و حتی چشم و هم چشمی های ایشان شکل می گیرد. وقتی که جامعه آموختن زبان خارجی را برای کودکان عرف می کند، مقاومت والدین در برابر این حس نیاز، خیلی سخت می شود. وقتی که در برخی طبقات اجتماعی کلاس موسیقی عرف می شود، کمتر والدینی در برابر این عرف مقاومت می کنند و اینچنین است که نه استعداد و نه نیاز و نه حتی علاقه در انتخاب و جهت دهی کودکان نقش چندانی ایفا نکرده و عرف حرف اول را در این خصوص می زند.
عرف یا عادات اجتماع، چیزی نیست که بتوان به عنوان روش تربیتی مناسب از آن یاد کرد، چرا که بسیاری از عادات و رفتارها و نیازهایی که در اجتماع زاییده می شوند، با اصول اخلاقی و شرعی و انسانی منافات دارند حتی کاذب هستند؛ از سوی دیگر محدودیت انتخاب کلاس های آموزشی به لحاظ بودجه، زمان و توان فرزندان ایجاب می کند که بین این حجم انبوه از کلاس های موجود، تعداد خیلی کمی برای این کار انتخاب شوند و با توجه به سرنوشت ساز بودن این انتخاب ها، نهایت دقت در آنها لحاظ گردد؛ این مسئله در خانواده هایی که به تربیت دینی و اخلاقی فرزندانشان اهمیت بیشتری می دهند، الزامی تر است که در واقع این مطلب برای این خانواده ها تقدیم می گردد:
ورزش از مهمترین نیازهای جسمی و حتی روحی در عصر حاضر است که حتی از سوی علمای دین و شخص مقام معظم رهبری بارها و بارها به عنوان یک معروف به آن توصیه گردیده است و به تبع، کلاس های ورزشی نیز از اولین نیازهای آموزشی هر کودکی به شمار می روند. انتخاب ورزش مناسب برای هر کودک به ویژگی های جسمی و جنسیتی کودک و ویژگی های تخصصی، فرهنگی و اجتماعی هر ورزش بستگی مستقیم دارد. برخی از کلاس های ورزشی موارد مفید و کاربردی مانند شنا یا دفاع شخصی به کودکان می آموزند و برخی نیز مانند بازی های گروهی به لحاظ اجتماعی فرزندان را تقویت می کنند و برخی نیز مانند ورزش های رزمی یا انفرادی شخصیت فرزندان را با عزت به نفس بار می آورد، ولی در کنار تمام ویژگی های مثبت برای هر ورزشی، بعضاً نکات منفی نیز وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرند، به عنوان مثال برخی کلاس های ورزشی مانند ژیمیناستیک، برخی از تمرینات خود را به سمت رقص هایی مانند باله و استفاده از موسیقی های تند برده اند و تقریباً فعالیت در این ورزش ها بدون آلوده شدن به این مسائل غیر ممکن شده است و یا این که برخی از باشگاه ها رعایت حریم ها و روابط زن و مرد را در باشگاه ننموده و یا لباس های برخی از ورزش ها طوری است که ادامه ی فعالیت آنها تا رده های قهرمانی عملاً مستوجب پوشیدن لباسهای خارج از شأن کودکان مان می گردد، اینها مسائلی است که یک خانواده در هنگام انتخاب رشته ی ورزشی برای فرزندشان باید در کنار ویژگی هایی مانند جنسیت و عوامل جسمی مدنظر قرار دهند تا ورزش و اخلاقیات فرزندان مان در تضاد یکدیگر قرار نگیرند.
هنر از نیازهای هر روح سالمی است و هر فردی با توجه به روحیات و استعدادها و اخلاقیات خود می تواند در یک یا چند رشته ی هنری فعالیت کند. در بین هنرهای معمول برخی از هنرها چه به صورت ماهوی و چه به لحاظ حواشی (مانند رقص و مجسمه سازی و موسیقی)، فضای مناسب تربیتی را برای کودکان مهیا نمی کنند و بعضاً حرام شرعی تلقی می شوند که ورود فرزندان به این حوزه ها هرچند با رشد سریع هنری شان همراه باشد، ولی عملاً شخصیت ایشان تحت تأثیر آن هنرها و حواشی آنها از تربیت اسلامی و دینی دور می شود؛ در نقطه ی مقابل هنرهای غیر شرعی یا غیراخلاقی، هنرهای دیگری مانند قرآئت قرآن، خوشنویسی، نویسندگی، شاعری و ... می توانند موجب اغنای روحی و ارتقای شخصیتی فرد گردند و به همین لحاظ هدایت فرزندان به سمتی که با علاقه وارد این هنرها شوند و در مسیر این هنرها در خطی که قرآن مجید در انتهای سوره ی شعرا ترسیم کرده است (یعنی از هنر خود در جهت بیان حرف حق و مقابله با بدی و ظلم استفاده کنند)، عملاً همراه با خدمت به جامعه در جهت ترویج دین و اخلاقیات خواهد بود. در میان هنرها، برخی جایگاه شان ویژه تر از سایرین است، مثلاً قرآئت و حفظ قرآن و به طورکلی حشر و نشر با قرآن نه تنها اغنای روحی می کند بلکه بار محتوایی و اعجاز تربیتی قرآن، سنگ گوهر وجودی کودکان را به گوهر انسان وارسته و با اخلاق تبدیل می کند که شرکت در کلاسهای قرآنی مانند جامعه القرآن برای علاقمندان پیشنهاد می گردد.
تعاملات مثبت اجتماعی مانند حضور در عبادات اجتماعی، نحوه ی انتخاب دوست و حفظ آن، چگونگی و حدود کمک به سایرین، ارائه ی کارهای گروهی و هدفمند، شناخت نسبی افراد در کمترین زمان، چگونگی مواجهه با ناملایمات و سختی ها و امثال آنها برای هر کودکی می تواند موجب پیشرفت فردی و اجتماعی وی گردد، که تسریع در این مناسبات و تعاملات معمولاً با توجه به کاهش جمعیت خانوارها، عملاً به بیرون از فضای خانواده نیز محتاج است، لذا مهدکودک، مدرسه و برخی کلاس ها و یا مکان های عمومی مانند مساجد، پایگاه های بسیج، پایگاه های هلال احمر و کانون های پرورش فکری می توانند در رشد شخصیت اجتماعی فرزندان نقش مهمی ایفا کنند. این فضاها و کلاس ها مناسبات فرزندمان را با خداوند، معلم، مربی و سایر کودکان به خوبی تنظیم می کند. در بسیاری از این کلاس ها مطالب مفید دیگری نیز در کنار نحوه ی تعامل با گروه و جمع به فرزندان یادداده می شود، مثلاً در کلاس های هلال احمر کمک های اولیه و کمک به هم نوع به کودکان آموزش داده می شود و یا در مساجد، نماز، وضو یا احکام نوجوانان و کودکان و یا قرائت قرآن به ایشان منتقل می گردد، با این اوصاف جایگاه کلاس های آموزشی گروهی نسبت به کلاس های انفرادی و کم جمعیت به خوبی مشخص می شود. کودکان از قبل از مدرسه و در همان هنگام انتخاب مهدکودک می توانند به سمت مهد کودک هایی با کلاس های رقص و موسیقی و زبان گسیل شوند و یا به مهدقرآن هایی با فضای معنوی و مرکب از بازی و تربیت اسلامی، انتخاب گروهی که کودکان تان در آن رشد اجتماعی می یابند مطمئناً در شخصیت فردی و گروهی ایشان تأثیر بسیار مهمی خواهد داشت.
از کلاسهای دیگری که معمولاً بسیاری از والدین به آنها رغبت نشان می دهند کلاسهای آموزشی و علمی هستند، کلاسهای درسی و فنی مرتبط با درس و یا غیر مرتبط با آنها مانند کلاسهای رباتیک و زبان، در هر صورت کلاس های علمی و فنی اگر چه شاید روی شخصیت فرزندان چندان تأثیر متفاوتی ایجاد نکند اما در برآورده کردن نیازهای جامعه و هدایت فرزندان به درک اهمیت نیازهای سایر هم نوعان و اجتماع و کشور کمک می نماید، ولی توصیه می شود که در کلاس های آموزشی افراط صورت نگیرد و در صورتی که نیازی به کلاسی وجود ندارد کودکان را درگیر چنین کلاسهایی ننمایید، مثلاً در حالی که زبان های خارجی بسیار فرار هستند و کودکان مان تا سالها معمولاً به آن ها هیچ نیازی پیدا نمی کنند عملاً هزینه کردن و وقت گذاشتن برای این کلاسها فایده ی چندانی ندارد و حال این که همین وقت را مثلاً می توان در کلاسهای دسته های قبل مصروف نمود. در خصوص نیازهای درسی باید توجه داشت که بهترین مرجع برای رفع مشکلات درسی کودکان، همان مدرسه هستند و تمرکز روی کتاب های و کلاس های متفرقه ی درسی، عملاً تمرکز فرزندان را از مدرسه و آموزشهای معلم می کاهد و بعضاً موجب انزجار کودکان از درس می گردد.
در کنار تمام موارد بالا، باید توجه داشت که حتی نباید در تعداد کلاس های مفید نیز افراط نمود چرا که زیاد بودن کلاس ها، موجب دوری بیش از حد فرزندان از کانون خانواده و درس و بعضاً دلزدگی و خستگی از درس و سایر نیازهای آموزشی و تربیتی می گردد، لذا توصیه می کنم در گام اول نیازهای درسی کودکان را در همان مدرسه و کلاس های درسی برآورده سازیم و به همان حد اکتفا کنیم و در گام دوم با انتخاب یک رشته ی ورزشی مناسب، یک رشته ی هنری خوب و همچنین امکان فعالیت فرزند در گروه هایی مانند بسیج و هلال احمر، در برآورده کردن نیازهای روحی، جسمی، فردی و اجتماعی کودکان تعادل ایجاد گردد.
این مطلب در سایت چریغ و مجله پارسی نامه منتشر گردید.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/1/26
9:55 ص
شاید در ابتدا بگویید خب این بحث چه فایده ای دارد؟! حداقل فایده اش این است که بدانیم که اولاً به کدام سمت می رویم و ثانیاً این که کمی به خودمان بیاییم شاید قبل از این که به روزمرگی گرفتار آییم در افکار و برنامه های مان تغییراتی دهیم.
با توجه به این که مقنعه ها به سمت روسری و روسری ها به سمت لچک و شالهای کوچک رفتند و موها از جلو و عقب عیان شدند، دیگر باید منتظر ماند با توری و نازک شدن همین روسری ها، کم کم حجاب سر برخی از این خانمها، کلاً به سمت عدم گام بردارد، پس دیگر کم کم می توان به همت مسئولانی که همان 2 تار مو را مشکل نمی دانستند منتظر مشاهده ی موهای رنگ و وارنگ و مش کرده و بدون روسری در جامعه ماند.
با توجه به این که چادر به مانتو و مانتو به مانتوهای چاک دار و مانتوی کوتاه و سرافن و پیراهن های نازک و چسبان گام برداشت، عملاً دیگر جز محدوده ی کوچکی از حجم بدن برخی بانوان چیزی برای عیان شدن نمانده است و به همین لحاظ جز عیان شدن همان حجم از بدن دیگر مسئله ی بدی در این حیطه مورد انتظار نیست.
پس از تغییر شلوارهای پارچه ای بانوان به شلوارهای لی و بعد شلوارهای لی کشی و شلوارک های برمودا و شلوارک، هم اکنون در مرحله ی ساق شلواری های چسبان قرار داریم، اگر چه گویا فعلاً هنوز برخی از غیور همسران این زنان، کوتاه نیامده اند ولی به نظر می رسد در آینده ی نزدیک همین ساقهای شلواری به سمت توری، نازک و بدن نما شدن حرکت کرده و مهر بی عفتی و بی غیرتی کامل را بر تارک این زنان و همسرانشان خواهد نشاند.
آرایش خانم های بدحجاب کشور ما به گونه ای پیش رفته است که به لحاظ متدهای آرایشی در دنیا حرفی برای گفتن داریم و در مصرف مواد آرایشی نیز دارای رتبه و مقامیم، به نوعی که گمان نمی کنم در هیچ کشوری، هیچ زنی برای رفتن به مکانهای فساد نیز به اندازه ای که برخی زنان ما برای رفتن تاسرکوچه، این همه از تکنیکها و تاکتیکهای آرایشی استفاده کند.
کلاً وبا جمع بندی از بحث بالا به نظر می رسد باید از همت دولت سازندگی در ول کردن مسائل فرهنگی و از دولت اصلاحات در آزادی و ترویج فرهنگ غربی و تسامح دولت به عدالت با آن شعار معروف در مورد دوتارمو همچنین پشتکار مروجان و فرهنگسازان حوزوی و دانشگاهی و آموزش و پرورشی و صداوسیما کمال تشکر را به خاطر یک قدم ماندن به بی حجابی کامل داشته باشیم.
متأسفانه و متأسفانه باید بگوییم که فرهنگ عفت و حجاب نه به لحاظ کیفیت و نه به لحاظ کمیت به سمت مطلوب حرکت نمی کند و خداکند که مسئولان، فرهنگساران و هنرمندان کشور هر چه زودتر به خودشان بیایند و لااقل به همان کار فرهنگی که به بهانه ی آن هرگونه کار انتظامی را تعطیل کردند را به جد پیگیر باشند و البته نمی توان خوشبین نیز بود، چرا که از کسانی که خودشان چندان به اسلام و احکام آن پایبند نیستند چگونه می توان انتظار ترویج آن را داشت.
تکمیلی: حین به دنبال گشتن تصویر مناسب برای این مطلب دیدم که برخی سایت های مدل و لباس برای دختران و بانوان ایران لباس های غیر عفیفانه طراحی می کنند و چقدر زود همین مدها درکشور ما به صورت فراگیر به کارگیری می شوند که 3 تصویر را به عنوان نمونه از یکی از این سایت های مد و لباس در همین مطلب منتشر کرده ام، ولی مسئولان و هنرمندان و فرهنگ ساران ما همچنان به دنبال این هستند که آیا باید کاری کرد یا نه و آیا اصلاً این بی حجابی ها هدفمند و با برنامه ریزی انجام می شود یا نه به صورت خودجوش؟!!!
این مطلب در سایت 8 دی و مجله پارسی نامه و پایگاه خبری تحلیلی فریاد گیلان منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: عفاف و حجاب فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/1/25
7:17 ع
در این چند ساله وبه خصوص با شدت یافتن مشکلات اقتصادی کشور و گرم شدن مباحث هدفمندی یارانه ها، در مطالب متعددم در همین وبلاگ، در حوزه ی هدفمندی یارانه ها و تحلیل سیاست های بانکی و ریشه یابی مشکلات اقتصادی کشور مانند تورم، بر چند مسئله به کرات تآکید کرده ام که متأسفانه نظرات افرادی چون حقیر، هیچگاه قابل نظر مسئولان اقتصادی کشور نگردیده اند، حتی اگر در برنامه های تلویزیونی وطنی و ماهواره ای و خبرگزاری های معتبر منعکس شده باشند، به عنوان مثال عامل اصلی تورم را در سیاست های غیر علمی و دستوری بانک مرکزی دانسته ام و بهترین راه حل تورم را در اصلاح سیاست های بانکی کشور و تبعیت از مبانی علمی که با اصول فقهی اقتصادی کشور منطبق گردیده باشند؛ یا در موارد متعدد بهترین راه حل برای خنثی کردن تحریم ها را دور شدن از اتکا به درآمدهای نفتی با اتکال به اخذ مالیات براساس یک بسترسازی اطلاعاتی مناسب از درآمدها و دارایی ها معرفی کرده ام؛ از دیگر مسائلی که در این وبلاگ بارها به آن پرداخته شده است و حتی یکی از موارد مورد مباحثه چندقسمتی با مقاله نویس خبرگزاری فارس بود، تأثیر میزان توزیع نقدی یارانه ها و سود کم بانکی بر تورم بود که به شدت از سوی دولتی ها این تأثیر رد می شده است.
غرض از تکرار مطالب فوق که به راحتی از فهرست یادداشت ها و برچسب های اقتصادی ذیل همین مطلب قابل بازبینی هستند این بود که امشب مصاحبه ی دکتر رابرت لوکاس، موثرترین اقتصاددان جهان و گیرنده ی نوبل اقتصادی را در خصوص اقتصاد ایران می خواندم که بخش عمده ی آن با مطالب حقیر در این وبلاگ انطباق داشت و با علم بر این که ایشان طبق اقرار خودشان اطلاعات تخصصی از اقتصاد ایران ندارند، ولی با توجه به درجه ی علمی و تسلط ایشان بر مباحث اقتصادی و تجاربی که از سایر اقتصادهای با شرایط مشابه ایران داشته اند، مصاحبه ی ایشان را که در سایت بولتن نیز منتشر شده است را عیناً تقدیم می کنم، ای کاش می شد برای حل مشکلات اقتصادی کشور و حرکت به سوی یک اقتصاد اسلامی و علمی و عملیاتی، بین دانشمندان اقتصادی و فقهای عالی مقام و مسئولان اجرایی کشور یک ارتباط تنگاتنگ ایجاد نمود. در مصاحبه ای که تقدیم می شود پررنگ ترین مسئله ای که دکتر رابرت لوکاس به آن تأکید دارد این است که دولت باید درآمد خود را از مالیات کسب نماید نه از فروش نفت:
به گزارش بولتن نیوز، هفته نامه تجارت فردا که تا کنون با دو نوبلیست علم اقتصاد گفت وگوی اختصاصی داشته،در نخستین شماره سال 1392 سراغ یک نوبلیست مطرح دیگر رفته وبا او در مورد مسائل مهم روز اقتصاد جهان وایران گفت وگو کرده است. این نوبلیست اقتصاد، رابرت لوکاس نام دارد که در رتبه بندی اقتصاد دانان جهان در وب سایت ideas در رتبه پنجمین اقتصاد دان جهان قرار گرفته است.
آقای لوکاس که در سال 1995 به واسطه بسط وتوسعه نظریه "انتظارات عقلانی" موفق به دریافت جایزه نوبل شد،در سه دهه گذشته همواره جزو مهم ترین نظریه پردازان علم اقتصاد بوده وبه همین دلیل عنوان اثر گذارترین اقتصاد دان زنده جهان به این اقتصاد دان آمریکایی اطلاق می شود.
به نوشته هفته نامه تجارت فردا: " قرار گفتوگو با رابرت لوکاس روز دوشنبه 28 اسفند تنظیم شد. در یک طرف این گفتوگو رابرت لوکاس و در طرف دیگر فرهاد نیلی -رئیس پژوهشکده پولی بانک مرکزی ایران- همراه با پویا جبلعاملی –اقتصاددان و مشاور علمی نشریه- در تهران حضور داشتند.
دراین گفت وگوی اینترنتی، موضوعاتی شامل بحران مالی، بانک مرکزی و ارتباط آن با اقتصاد کلان، شاخههای جدید در اقتصاد کلان، مباحث مربوط به رشد اقتصادی، کاربرد ریاضیات در اقتصاد، پیشبینی برنده بعدی جایزه نوبل اقتصاد، نحوه حضور دانشجویان ایرانی در دانشگاه شیکاگو، وضعیت تورم در ایران، قانون هدفمندسازی یارانهها و تحریمهای وضعشده علیه ایران مطرح شد".
در ادامه بخش هایی ازاین گفت وگوی حایز اهمیت را می خوانید:
• هیچ کس فکر نمیکند که مشکلات بحران مالی حل شده است. اینکه چه چیزی ظهور خواهد کرد، من نمیدانم. این برای من مساله خیلی دشواری است.
• به نظر من بانک مرکزی نباید نگران نرخ ارز باشد، همچنین به نظر من بانک مرکزی نباید درصدد رفع بیکاری باشد. بلکه بانک مرکزی میبایست تمرکز خود را بر ثبات و استحکام قیمتها معطوف کند. ثبات و استحکام قیمتها به منظور حفاظت از پول ملی.
• بانک مرکزی نباید خود منبع و منشاء بروز مشکل در اقتصاد باشد. در عین حال نباید حلال مشکلات نیز باشد. مشکلات زیادی وجود دارند که بانک مرکزی از پس حل آنها برنمیآید. پروژههای دیگری باید در دستور اجرا قرار گیرند. ما میتوانیم از مالیاتستانی و پرداختهای دولتی استفاده کنیم.
• در حال حاضر در هند اتفاقات خوبی رخ داده است. هر دو کشور هند و مصر به شدت در سیاستهای سوسیالیستی و برنامهریزی متمرکز غرق شده بودند. اینها چیزهایی نبودند که برای راه حل مورد نظر ما ساخته شده باشند. اما هماینک هر دو این کشورها (مصر و هند) از سوسیالیسم فاصله گرفتهاند که همین به آنها کمک میکند.
• رسیدن به آمریکا بسیار سختتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. همه ما فکر میکردیم ژاپن در دهههای 60 و 70 میلادی به آمریکا خواهد رسید و همچنین فکر میکردیم که اروپا نیز به آمریکا خواهد رسید. اما هنوز هم شکافی حدوداً به اندازه 40 درصد از نظر استاندارد زندگی بین آمریکا در یک طرف و اروپا و ژاپن در طرف دیگر وجود دارد.
• استاندارد زندگی در چین هنوز خیلی پایین است. حدس من این است که در حال حاضر استاندارد زندگی در این کشور به میزان قابل توجهی پایینتر از ایران است. آیا این موضوع صحت دارد؟
• من خیلی در مورد اقتصاد ایران نمیدانم. عنصر کلیدی و مهمی که باید به آن اشاره کنم، آزادی اقتصادی است. مردم باید برای شروع ایدههایشان آزادی داشته باشند بنابراین باید آنها را به سمت بهترین راه ممکن که بهترین کارکرد را دارد، ترغیب کرد. این همان چیزی است که در چین شروع شده است. این موضوع در کره جنوبی نیز رخ داده ولی در کره شمالی خیر.
• از شما (فرهاد نیلی) میخواهم که دانشجویان ایرانی را برای تحصیلات تکمیلی به شیکاگو بفرستید. ما همین جا هستیم. دانشگاه شیکاگو تجربه خوبی از دانشجویان ایرانی دارد. آنها سختکوش، باهوش و خلاق هستند.
• اوه. این مقدار تورم(30درصد) خیلی زیاد است. عجیب و دور از ذهن. بانک مرکزی ایران حتماً باید به مقدار کافی سیاستهای پولی خود را انقباضی کند.
• عجیب است. در همسایگی شما یعنی در کشور ترکیه موفق شدند نرخ تورم را از رقمهای بسیار بالا به رقمهای پایین کاهش دهند. این را دوستان اهل ترکیه من بازگو کردهاند.
• چرا نروژ تورم دورقمی ندارد؟ نروژ هم مثل ایران نفتی است و از درآمدهای نفتی استفاده میکند. هرگز از خود پرسیدهاید چرا آنها نرخ تورم پایینتری دارند؟ آنها درآمدهای نفتی خود را سرمایهگذاری میکنند. استفاده مستقیم از منابع نفتی نفت سیاست خوبی محسوب نمیشود.
• لازم است بانک مرکزی مستقلی داشته باشید و دولتی که بانک مرکزی را برای چاپ اسکناس و تامین منابع مالی تحت فشار قرار ندهد.
• امیدوارم صحبتهای من مورد توجه قرار گیرد. به خصوص این که شما (فرهاد نیلی) نقش مشورتدهنده به بانک مرکزی کشور خود دارید. من باز هم تکرار میکنم. در دنیا کشورهای زیادی هستند که روزگاری با ابرتورم دست و پنجه نرم کردهاند اما اکنون تورم آنها به پایینترین حد رسیده است. مثلاً به آرژانتین نگاه کنید. به شیلی نگاه کنید. این کشورها خیلی بهتر از ایران توانستند تورم را مهار کنند. اشتباه از کجاست؟
• به نظر من ایران و ترکیه در مورد اعمال سیاستهای پولی خوب و بد، مثالهای خوبی هستند. در ترکیه هم مشکل مشابهی برای مدتی طولانی وجود داشته است. احتمالاً مشکل آنها به مشکل شما هم مربوط میشود. شما مهمت یوروکوغلو را میشناسید؟ او یکی از همکاران من در دانشگاه شیکاگو بود و در بانک مرکزی ترکیه کار میکرد. او مردی بسیار باهوش است و زمانی که مشغول کار بود، فقط جلوی انتشار پول را گرفت.
• آنچه من در مورد ترکیه میدانم این است که آنها برای سالهای طولانی، مشکل اقتصاد خود را اشتباه تشخیص دادند. یعنی هر دولت پس از دولت دیگر، همان اشتباه دولت قبلی را تکرار کرد. حتماً میپرسید اشتباه آنها چه بود؟ اشتباه آنها در تشخیص نقش بانک مرکزی در اقتصاد بود. خیلی سخت است که سیاستمداران این نکته را بفهمند اما وقتی مشکل فهمیده شد، راه درمان مشخص و آسان است.
• من نمیتوانم بفهمم که دولت ایران چرا چنین سیاستی(توزیع نقدی یارانه ها) در پیش گرفته است. این کار چیزی جز چاپ پول و تورمی کردن پول ملی نیست. از نظر من نباید این کار را انجام بدهند.
• تحریم منبع تورم نیست. این یک هزینه رفاهی (Welfare Cost) محسوب میشود. مثل آنکه ذخایر نفتی را یک پیامد رفاهی مثبت (Welfare Plus) به حساب آوریم. این اتفاق، برای کشورتان کمبود نفت را پررنگ میکند. تحریمها برای شما به منزله این است که اگر نفت نمیداشتید، چه میشد. بسیار خوب. اما این بهانه خوبی برای وجود تورم نیست.
• به نظر من خصوصیسازی نفت درایران سیاست خوبی است. تشخیص من این است که این کار را انجام دهند.
• من نمیفهمم تا وقتی شما مالیات دارید، چرا از نفت استفاده میکنید؟
برچسب های مرتبط: اقتصاد تورم تحریم بانک اقتصاد مقاومتی بانکداری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/1/25
12:39 ص
امشب این دل وامانده ام زهرایی است
امشب دلم ویرانه ای بی بی بی است
اینک، منزل روح و ملک غرق ماتم است
گویا چشم علی نیز زخمی به سیلی است
دیگر همه ی روزهای علی شب تار می شود
امشب مام زینبین، با تن تب دار، می شود
امشب دل حسنین هم آکنده از غم است
امشب حال اهل سما هم زار می شود
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/1/24
1:7 ع
آیا دقت کرده اید برخی متعصبان ناسیونالیست، طوری از تاریخ چندهزار سال پیش ایران صحبت می کنند که گویا در آن عصر حاضر بوده اند؟!! و گویا شخصاً رفتارها و گفتارهای پادشاهان ایرانی چندهزار سال پیش را دیده و شنیده اند که اینچنین به ایشان افتخار می کنند؟!! و طوری به آداب و سنن و جشن های آن موقع که حتی بعضاً هیچ موضوعیتی ندارند پایبندند که گویا هنوز در همان دوره می زیند؟!! و حال این که همین متعصبان وقتی در برابر تاریخ اسلام و روایات اندیشمندانه ی معصومین قرار می گیرند، آنها را غیر قابل باور، غیر مستند و سطحی می دانند؟!! در صورتی که در اسلام، ما علومی داریم که حدیث به حدیث و راوی به راوی، بیانات و احادیث اهل بیت و مواضع ایشان را به لحاظ اعتبار و سندی و انطباق با قرآن مجید مورد بررسی قرار می دهند و حقانیت و علمی بودن بسیاری از آیات و احادیث اسلامی بعدها و با پیشرفت علم به اثبات رسیده است.
این متعصبان ملی گرا، به استناد همان اطلاعات کمی که از پادشاهان و تاریخ و آثارشان دارند، پایبندی به ایران را منافی پایبندی به اسلام معرفی می کنند و مسلمان بودن را خائن به وطن بودن تعبیر می کنند و به این بهانه و ادعا که کورش و یا زردتشت پیامبر ایرانیان بوده است، خود را از دین اسلام و رسول خاتم بی نیاز می دانند، گویا هرکسی باید پیامبرش را از تولیدات ملی کشورش انتخاب کند!!! و حال این که در واقع با تعصب شان، خود را از فهم دین اسلام و درک پیامبر اعظم و آخرین کتاب وحی که با پیشرفت بشر تکامل یافته است محروم ساخته اند، در صورتی که پیامبر اسلام آنقدر به علم و حکمت اهمیت می داده است که به طلب آن با مهاجرت به سرزمین های دور توصیه می کرده و آیات و روایات نشان می دهد در عصری که اسلام حرف اول را در جهان می زده است، اعتقادی به نژادپرستی نداشته است، هرچند در آن هنگام و در میان اعراب نیز نژادپرستانی از جنس الان ما و اعراب وجود داشته اند که این نگاه گسترده ی اسلام نشان از جهانی بودن آن دارد نه عربی بودن و یا ایرانی بودن آن.
این ملی گراها بیش از این که پیامبر بودن زردتشت و یا کوروش برای شان مهم باشد، می خواهند به این بهانه، دین اسلام را دین اعراب معرفی نموده و ایرانیان را از درک آن، به زعم خودشان نجات دهند، همین جمود فکری در برخورد نژادپرستانه با دین اسلام نشان می دهد که شهید مطهری به درستی، ناسیونالیسم و وطن پرستی را یک حس خودپرستی جمعی می دانستند، حسی که دچارانش را به عقب ماندگی می کشاند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/1/24
1:5 ص
خاتمی خواهد آمد، او در انتخابات مجلس در یک شهر کوچک رأی داد تا برای حضورش درانتخابات بستر سازی کند و برای آن رأی هم کلی هزینه داد، پس او خواهد آمد و حداقل تا آخرین لحظه نمی تواند از وسوسه آمدن بگذرد، مگر این که مطمئن باشد که رأی بسیار پایینی می آورد، چرا که از یک سو نمی تواند رأی های بیست میلیونی خود را با یک رأی ضعیف به همراه خودش از ذهنها پاک کند.
و اما مشایی نیز خواهد آمد، احمدی نژاد برای حضور مشایی کلی هزینه داده و کلی هزینه ایجاد کرده است، او از روزی که مقام معظم رهبری با معاون اولی مشایی مخالفت کرد، شروع به فشار آوردن و حاشیه سازی نمود تا در هر حاشیه به دنبال کسب امتیازی برای حضور مشایی باشد، از سوی دیگر احمدی نژاد براساس منطق کار نمی کند، او بر اساس حسی که نشان از تکلیف مداری خیالی او دارد به صحنه آمده است و در این راه هرچیزی را نیز نابود می کند، چرا که احساس تکلیف!!! می کند، شما فرض کنید از سوی انسان کامل یا شبه کامل!! البته این احتمال که فردی مثل نیکزاد ابتدا به صورت مستقل نامزد شود و بعدا در صورت تایید مشایی کنار بکشد و یا در صورت رد مشایی مورد حمایت احمدی نژاد قرار بگیرد نیز وجود دارد.
و اما هاشمی! او نمی آید تا وقتی که احتمال حضور خاتمی باشد، او به اندازه ی کافی از بی اعتباری خودش اطلاع دارد و دیگر توان یک بی آبرویی دیگر را ندارد یا حداقل ترجیح می دهد آن فرد خاتمی باشد نه هاشمی.
قالیباف تا زمانی با حداد و ولایتی می ماند که خودش به عنوان نامزد مطرح باش و اگر احساس کند قرار است در این جمع نامزد اصلی نباشد به بهانه ای از این ائتلاف بیرون خواهد زد، فقط کافی است برای این نتیجه گیری به آب و تاب زدن های او در این اواخر کمی توجه داشته باشید. حداد و ولایتی نیز اگر چه انسان های بسیار شریفی هستند ولی نشان داده اند که به راحتی حاضر به کوتاه آمدن و کنار رفتن به نفع افراد دیگر هستند و از سویی هم تقریباً مطمئناً رأی نخواهند آورد. پس با این اوضاع قالیباف حتماً در میان نامزدها حضور خواهد داشت اگر چه آرای ولایتی و حداد به او نرسد.
محسن رضایی هم که مانند همیشه می آید و طرفی هم نمی بندد، کم کم باید شغل اصلی محسن رضایی را نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری بدانیم.
و اما رأی احمدی نژاد به کدام سو می رود؟! بخش بسیار زیادی از آرای او به سمت نامزد مورد حمایت احمدی نژاد جدید نخواهد رفت چرا که اکثریت کسانی که احمدی نژاد را انتخاب کرده اند، این احمدی نژاد را با منتخب خودشان آنقدر متفاوت می دانند که دیگر به او و نماینده ی او به خصوص که مشایی هم باشد اعتماد نخواهند کرد، پس آرای احمدی نژادی های قدیمی به سمت فردی خواهد رفت که روحیه ی انقلابی گری، ولایت مداری، پرشوری و استکبار ستیزی را داشته باشد، صفاتی که در یکی از گزینه های جلیلی و لنکرانی خواهد بود که هردو در کنار ویژگی های مثبت احمدی نژاد فاقد انحرافات و نقاط منفی وی بوده و ضمناً دارای شرایط جوانی نیز هستند، گزینه ای که در کنار انقلابی گری و ولایت مداری، خود امتیازی مثبت نسبت به سایر نامزدهاست، این دو گزینه اگر چه هردو واجد شرایط نامزدی و حتی رأی آوردن هستند ولی تنها یکی از آنها خواهد آمد.
و بحث تایید صلاحیت نامزدها به خصوص در مورد مشایی و خاتمی و حتی هاشمی نیز به شورای نگهبان بستگی دارد که خارج از بحث و صلاحیت من است.
برچسب های مرتبط:انتخابات انتخابات آزادمیهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/1/23
4:23 ع
در این چندماهه، تقریباً هفته ای نیست که رییس جمهور در سخنرانی هایش سه جمله را تکرار نکند، یکی این که رأی رهبری مخفی است و این که ایشان فقط یک رأی دارد و این که هیچ کس نباید رهبری را به نفع خودش مصادره نماید. دیروز نیز آقای احمدی نژاد در دور جدید سفرهای استانی اش که با سمنان شروع شد، دوباره همین جملات را بیان نمود و احتمالاً بازهم آنها را به کرات خواهیم شنید، او دیروز در حالی این جملات را تکرار می کرد که در همه ی تصاویر آقای مشایی در نزدیکترین مکان به ایشان قرار داشت.
این که رهبر یک رأی دارد و رأیش هم مخفیست جمله ای است که بارها خود رهبر معظم انقلاب از آن استفاده کرده اند، اما آیا آقای احمدی نژاد برای خودشان نیز قائل به این اصول هستند؟! آیا آقای احمدی نژاد به عنوان شخصیت حقوقی رییس جمهور، حق دارند از مراسم و برنامه هایی که با بیت المال اداره می شوند، استفاده ی تبلیغاتی برای نامزد و یا جناح خاصی نمایند؟! آیا ایشان حق دارند مستمراً برای نزدیکانش از جایگاه حقوقی و قانونی خودش مایه بگذارد و تقدیر کند و مدال بدهد و شعار انتخاباتی سردهد و برای تأیید صلاحیت او، برای نهادهای نظارتی خط و نشان بکشد؟!!
مقام معظم رهبری همواره و در تمام انتخابات شاخص های یک رییس جمهور یا نماینده ی مجلس را به مردم می گوید و مردم براساس انطباقی که با نامزدهای انتخاباتی انجام می دهند فرد اصلح را انتخاب می کنند، اما آیا برای رییس جمهور به عنوان مجری انتخابات همین شأن هم قابل پذیرش است؟!! آیا سایر رییس جمهورها نیز از شخصیت و جایگاه خود برای تبلیغ برای جناح و نامزدهای مورد نظر خود استفاده می کردند، آن هم به این پررنگی؟!! آیا حتی اگر چنین رخ داده باشد، این کار پسندیده بوده است یا استفاده ی شخصی از بیت المال و جایگاه حقوقی و قانونی تلقی می شود؟!!
بحث دیگر این است که رییس جمهور نه تنها حق ندارد برای نامزد مورد علاقه اش تبلیغات کند، بلکه حق هم ندارد برای سایر نامزدها به این بهانه که رهبری را برای خودشان منحصر می دانند یا هر بهانه ی دیگری، خط و نشان بکشد؛ البته منظور رییس جمهور از تکرار هشدارش به کسانی که به زعم ایشان رهبر را به نفع خودشان مصادره می کنند، شاید مثلاً دلسوزی برای رهبری باشد و شاید هم به تازگی، نقش سخنگوی رهبری را نیز به مسئولیت های قانونی خود اضافه کرده اند؟!! ولی لازم است ایشان بدانند که اگر کسی بخواهد از نام رهبری سوءاستفاده کند و برای خودش به دروغ و فریب اعتباری کسب کند، بیان رهبری و شجاعت و سابقه ی ایشان آنقدر شفاف است که درجا تذکرات لازم را خواهند داد و اما اگر منظور رییس جمهور از کسانی که رهبری را به خود منحصر می دانند، ولایتمدارانی هستند که هم در عمل و هم در دعوت از دیگران به ولایت مداری کوشا هستند، توقع ما از رییس جمهور این است که همین مواضع را از همه شدیدتر داشته باشد و در عمل و ترویج فرهنگ ولایت مداری شاگرد اول باشد و اگر نبود از ایشان یادگیرد، نه این که شاگرد اولها را دشمن بدارد.
رییس جمهور علی رغم تغییر رویه ای که به صورت شفاف در این 2-3 ساله از خود نشان داده اند، ولی هنوز می دانند آن کسی که در نظر مردم بیشتر به رهبری نزدیک تر و به ولایت پایبندتر باشد محبوب تر است، لذا کاش رییس جمهور همانطوری که با نمایش ولایت مداری 2 دوره رییس جمهور این کشور شد، دوستان و نزدیکانش را نیز به چنین رفتاری دعوت می کرد، البته کاش! چون دیگر فرصت اثبات ولایت مداری در این چندماه کمی سخت به نظر می رسد، و شاید به همین دلیل است که گمان می کنند باید نیت و اخلاص و شخصیت ولایت مداران واقعی را نیز زیر سوال برند!! و شاید هم به یاد ولایت مداری خویش می افتند که اینچنین به نیت همه ولایت مداران مشکوکند؟!
برچسب های مرتبط: مشایی انحراف احمدی نژاد انتخابات آزاد
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.