91/1/15
8:41 ص
امسال پنجشنبه، روز دهم فروردین، هنوز سر کار بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت که دایی سیدطالبم که سرش برای کار خیر درد می کند، در حال کمک به برگزاری یک عروسی در یکی از روستاهای حوالی ماکلوان فومن است و تماس گرفته گفته شما هم بیایید؛ من هم بعد از پایان ساعت اداری به دنبال بچه ها رفتم و باهم به محل عروسی رسیدیم.
جایتان خالی! مناظر و دیدنی های این منطقه که در جاده ی فومن به ماسوله قرار دارد اگر چه برای ما گیلانی ها تقریبا عادی شده است، اما بعید می دانم از خاطر میهمانان خارج از استان مان برود. بعد از طی یک جاده خاکی تقریباً 2 کیلومتری با پرایدمان، رسیدیم به محلی که دیگر ماشین از آنجا بالاتر نمی رفت و ماشین مان را کنار مدرسه ی آنجا پارک کردیم و بقیه راه را پیاده در یک زمین نسبتاً شیب دار به سمت خانه ی پدرعروس رفتیم.
بالاخره رسیدیم به عروسی و یک مراسم عروسی محلی با لباس های سنتی رنگارنگ، ولی بسیار محجوبتر از لباس های مجلسی شهری ها را در حیات خانه ی پدر عروس شاهد بودیم. اگرچه دیر رسیدیم و به نهار نرسیده بودیم، نشستیم روی صندلی های پلاستیکی میهمان ها و کمی هم در همان حوالی قدم زدیم، که اگر چه دیگر منتظر غذا نبودیم فهمیدیم برایمان غذا مهیا کرده اند و همین شد که مارا به خانه ی پدر عروس دعوت کردند و در آنجا کنار سفره ای نشستیم با پلو و فسنجان، با تنگی از آب کدر که فهمیدیم آب همه ی چشمه ها زلال نیست. خانه ی قدیمی و کاه گلی شان نه آب داشت، نه برق و نه گاز، تنها چیزی که آنجا از مظاهر زندگی ما شهری ها به چشم می آمد گوشی های موبایلی بود که در دست بعضی هایشان بود و من می دیدم که برخی از میهمانانی که باما سرسفره نشسته بودند غذا از گلویشان پایین نمی رود، احتمالاً چون فکر می کردند غیر بهداشتی است. دایی ام می گفت برای این روستا دو دستشویی ساخته اند و شاید این دو دستشویی تنها نشانه ای از رعایت چیزی شبیه بهداشت در آن محل بود.
بخاری شان هیزمی بود و ساعت 5 عصر دیگر اتاق شان تاریک شده بود، آخر این خانه ها پنجره هایشان هم برای هدرنرفتن گرما کوچک ساخته می شود. چایی مان را هم که از همان آب کدر بود خوردیم و دوباره به محفل عروسی برگشتیم.
یک ساعت بعد در راه برگشت، همسرم چیزی به من گفت که نتوانستم از نقلش خودداری کنم، همسرم از یکی از خواهر های عروس نقل کرد که اگر پول یارانه ها نبود همین عروسی را نیز نمی توانستند برگزار کنند و همین لباسها را هم با همان پول یارانه ها خریده اند و البته راست می گفتند، چرا که آنها قبلاً نه تنها آب و برق و گاز نداشتند، بلکه یارانه ای هم از آن جهت دریافت نمی کردند و حالا اگرچه هنوز آب و برق و گاز ندارند ولی لااقل بخش نقدی یارانه را که به ما نیز تعلق می گیرد را دریافت می کنند، اگر چه بخش غیر نقدی اش که در مصرف همان آب و برق و گاز در قبض به ما می دهند را دریافت نمی کنند، در هرصورت برایم مهم بود که با چشم خودم ببینم واقعاً این ادعا که هدفمندی یارانه ها خدمتی به طبقات محروم بود چقدر حقیقت دارد و البته خداروشکر می گویم که واقعاً حقیقت داشت و امیدوارم با اجرای فازهای بعدی هدف مندی، بازهم این روستایی ها وضعیت درآمدی بهتری پیدا کنند، اگر چه این حقیقت شیرین نمی تواند توجیهی برای کمبود و عقب افتادگی باشد، بالاخره این روستایی ها هم به بهداشت و برق و زندگی راحت نیاز دارند.
در انتها به همراه شما برای این عروس و داماد سعادت و خوشبختی آرزو می کنیم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/13
11:53 ص
با توجه به پیامک های انصراف از یارانه ها و عدم واریز مابه التفاوت یارانه ها به حساب برخی ها که بعضاً پیامک هم دریافت نکرده بودند، و بسیاری از آنها جزء طبقه ی متوسط و حتی پایین تر از آنند، حال که دولت مدعی اطلاعات کافی از اقتصاد خانواده هاست چند سوال مهم از دولت را ارائه می نمایم که پاسخ به آنها می تواند روشن کننده و کارگشا باشد:
1- آیا حذف حدود 200 هزارتومان یارانه از متمولین درآمد بیشتری حاصل می نماید یا این که از چنین افرادی مالیات قانونی و متناسب با درآمدشان اخذ شود؟!
2- آیا اخذ مالیات قانونی از همه ی اقشار جامعه به عدالت نزدیک تر است یا حذف یارانه ی برخی ها؟!
3- آیا آنانی که به علت کمبود اطلاعات اقتصادی از مالیات فرار می کنند ممکن است مورد حذف یارانه قرار بگیرند؟!
4- آیا این که طبقه ای که درآمد و دارایی شفافی دارند هم مالیات کامل بدهند و هم یارانه شان حذف شود با افراد بند 3 که هم از مالیات فرار می کنند و هم یارانه می گیرند بی عدالتی مضاعف تلقی نمی شود؟!
5- آیا تبعات سیاسی و اجتماعی حذف یارانه ی افرادی که آرامش و سلامتی شان در این آزادسازی قیمتها بدون یارانه مختل می شود، قابل جبران است؟! و آیا میزان هزینه ی این تبعات سیاسی و اجتماعی با همان مبلغ حذف شده یارانه ها قابل مقایسه است!؟
6- آیا اگر پاسخ همه ی این سوالات نشان دهنده ی اطلاعات ناکافی در باب درآمد و دارآیی هاست، بهتر نیست که مهمترین طرح اقتصادی کشور را بر بستر سست این اطلاعات بنا ننهیم؟!
مطالب مرتبط:
1- به مناسبت راستی آزمایی اطلاعات خانوارها در هدفمند کردن یارانه ها
2- سوالی فقط از سر پاسخ طلبی در مورد هدفمندی یارانه ها
3- دهک بندی برای پرداخت نقدی یارانه ها و نقایص آن
4- باز هم هدفمند کردن یارانه ها!!
5- کارمندان، بازنشستگان و بیش از نیمی از کارگران، جزء خوشه 3 هستند!
6- اشتباه دوباره با عنوان دهک بندی!
7- حذف یارانه ی مرفهین بر پایه ی کدام اطلاعات جدید؟!
8- واقعاً، یارانه ی چه کسانی حذف می شود؟!
9- تناقضات و اشکالات اظهارات دبیر ستاد هدفمندی
10- واریز نشدن مابه التفاوت یارانه، چرا؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/11
1:31 ص
با توجه به افزایش آمار طلاق به نظر می رسد پرداختن به این مسئله و راهکارهای کاهش آن برای حیات جامعه ضروری باشد. ای کاش می توانستیم آمار دقیقی از دلایل طلاقها داشته باشیم ولی چون چنین چیزی نداریم به همان اطلاعات شخصی و تجربی می پردازیم و به همین دلیل مهمترین عوامل طلاق را به این شرح مرتب می کنم:
1- عدم درک صحیح از مقوله ی ازدواج و تفاوت های زن و مرد
2- مشکلات زناشویی
3- دخالت های نابجای اطرافیان
4- مشکلات شدید اقتصادی به خصوص به دلیل عدم همکفوی
5- بی عفتی، تنوع طلبی و خیانت
هیچ یک از عوامل فوق معمولاً به تنهایی نمی تواند یک ازدواج را به جدایی بکشاند ولی معمولاً با بروز یکی از این مشکلات و عدم رفع آن، مشکلات دیگری از آنها شیوع پیدا کرده و موجب می شود تا کم کم افق شوم طلاق در خانواده نمایان گردد.
به عنوان مثال، زن و شوهری که همدیگر را درک نمی کنند، بزودی مشکلات زناشویی نیز پیدامی کنند و یا مشکلات ناشی از درک متقابل کم کم به والدین منتقل شده و با تحریکات مسموم آنها مواجه می شوند و یا خانواده های دارای مشکلات اقتصادی شدید، کم کم دچار اختلافاتی برای نحوه ی اداره ی زندگی خود می شوند و همین اختلافات کم کم به تیره شدن روابط زناشویی نیز منجر می شود.
در بین تمام این مشکلات همانطوری که از نحوه ی مرتب کردن عوامل مشخص است، عدم درک صحیح از مقوله ی ازدواج و تفاوت های زن و مرد، در نظر من مهمترین عامل در بروز مشکلات خانوادگی است.
بسیاری از دختران و پسران، قبل از ازدواج با توقعات غیر منطقی و ایده آلیستی از همسر خود به زندگی مشترک وارد می شوند و در این توقعات اصلاً عوامل و مشخصات فردی و جنسیتی همسر خود را در نظر نمی گیرند. دختر توقع دارد، همسرش مانند پدرش، یک مرد بسیار آرام، صبور، دست و دل باز و پایبند به اصول و مبادی آداب باشد و پسر نیز از همسر خویش توقع دارد تا به مانند مادر دلسوزش برایش پرستاری کند.
درک غیر صحیح از مقوله ی ازدواج موجب می شود تا زن و شوهر ابتدا با توقعات نابجا از زندگی مشترک و همدیگر موجب دلخوری هم شوند و در مرحله ی بعد با عدم توان در دلجویی، موجب تشدید در کدورت می گردند. معمولاً دعواهایی که به دلیل عدم درک اتفاق می افتند به همان دلیل، حل نشده و حتی شدت نیز می یابند و با مرور زمان، زبان تفاهم نیز جایگاهش را به سکوت، طعنه یا دعوا می دهد و به تدریج تیرگی بر روابط زن و شوهر سایه می اندازد. اکنون سوال مهم این است که درک متقابل از کجا آغاز می شود؟
آیا فرزندان فی ذاته می دانند که بین جنسیت، تمایلات، علایق و حوائج زن و شوهر چه تفاوت هایی وجود دارد؟! پاسخ خیر است، فرزندان از زمان کودکی در خانواده به رفتار و تعاملات پدرومادر خود می نگرند، کودکان نگاه می کنند که پدر چه خدماتی را به مادر و مادر چه محبت هایی را به پدر ارائه می دهد. اگر پدر و مادر نتوانند به صورت عملی به فرزندان خویش نحوه ی برخورد با همسر را بیاموزند، کودک از کجا این مسائل را خواهد آموخت؟ پسران از کجا می فهمند که به همه ی گلایه ها و درددلهای زنان نبایستی پاسخ گفت و راه حل رائه کرد و فقط باید شنید؟! دختران از کجا می فهمند که چه وقت هایی بایستی مردان را تنها گذاشت تا به حالت عادی خویش بازگردند؟! فقط همین دو مسئله ی کوچک، درصد زیادی از دعواهای زندگی مشترک را ایجاد می کنند، تنها کافیست حین درددل زن، شوهر در مسیر نصیحت و یا ارائه ی راه حل قرار گیرد تا با یک زن خشمگین و درمانده روبرو شود و یا کافیست تا در زمانی که مرد به دنبال یک تنهایی کوتاه مدت برای بیرون آمدن از مشکل درونی خویش است، زن بخواهد دور و اطراف مرد را محاصره کند تا به حساب خودش به شوهرش کمک کند تا با یک مرد سرخورده و عصبانی مواجه شود.
برای شناخت اختلافات شخصیتی بین زن و مرد، نه تنها والدین بایستی یک الگوی رفتاری مناسب و نسبتاً شفاف و متناسب با سن بچه از خود ارائه کنند، بلکه بایستی استفاده از کتب روانشناسی و مشاورین خانواده را در دستور کار خود قرار دهند تا فرزندان شان نیز با این ابزارهای بسیار مهم و حیاتی بیگانه نباشند.
پدر و مادرها بایستی بدانند که اگر خودشان نتوانسته اند الگوی مناسبی برای فرزندانشان باشند، لااقل آنان را قبل ازازدواج به مطالعه ی کتاب هایی که امروزه به عنوان الفبای ازدواج از آنها یاد می شود ترغیب و حتی مجبور نمایند، از این نمونه کتاب ها می توان به کتاب های "مردان مریخی و زنان ونوسی" و "آنچه مردان باید در مورد زنان بدانند" و "آنچه زنان باید در مورد مردان بدانند" اشاره نمود، که به نظر حقیر در هر خانواده ای بایستی درکنار دیوان حافظ زینت بخش ظاهر و باطن خانواده ها باشند.
در انتها از دوستان مذهبی خواهش می کنم در صورتی که این کتب را مطالعه نکرده اند، فوراً آنها را به بهانه ی استفاده از کتب مذهبی و اکتفا به آنها رد نکرده و یا غیر ضروری اعلام نکنند، بلکه بدانند که این کتب حتماً از آن نوع حکمتی است که حضرت رسول تا چین رفتن را برای آموختن آن لازم می داند، چرا که می توانند به راحتی زندگی های زیادی را نجات داده و از متلاشی شدن خانواده ها جلوگیری کرده و بستر رشد و تعالی والدین و فرزندان و اجتماع را فراهم آورد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/10
9:30 ص
با توجه به اظهارات قبلی فرمانده ی عزیز و بصیر دفاع مقدس، برادر مهندس سعید قاسمی در خصوص حکم زندان و شلاق فائزه هاشمی مبنی بر این که:
اگر چنین حکمی را برای فائزه هاشمی بریدند و نصف روز این خانم در زندان بود من ریشم را می تراشم!
و با توجه به حکم دادگاه تجدید نظر مبنی بر تأیید حکم دادگاه بدوی ایشان به 6 ماه حبس و 5 سال منع از فعالیت های سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی به نظر می رسد آقای سعید بایستی در کمال رضایت و خوشحالی کم کم خمیر ریشش را مهیا نماید!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/10
8:39 ص
به اذعان خبرگزاری ایرنا برخی مردم گزارش داده اند که مابه التفاوت یارانه های مرحله ی دور اول و دوم معادل نفری 28000 تومان به حسابهای شان واریز نشده است و از قول این افراد گفته شد که قبلاً پیامک انصراف از یارانه به آنها داده شده بود، ولی طی مراجعه ای که دیروز برای کاری به بانک داشتم در کمال تعجب دیدم که متأسفانه این مبلغ به حساب من هم واریز نشده است و این بدون اطلاع (از نوع پیامکی) اتفاق افتاده و اصلاً حدو اندازه ی ما در آن حد نیست که یارانه ی مان را قطع کنند که کاش می بود و با کمال افتخار از آن انصراف می دادیم و این مسئله با نگاهی به تیپ و قیافه ی حقیر در پروفایلم قابل مشاهده است، بدون این که حتی بدانید کارمند ساده و پیمانی 8 سال سابقه ای و بدون هیچ پست مدیریتی، معاونتی، مشاورتی با 3 نفرتحت تکفل، مستأجر، تک شغله و با یک پراید قسطی به صورت تک موتوره ارتزاق می کنم.
فکر کنم این قدر از اشتباهات دهک بندی و خوشه بندی و قطع یارانه ها نوشتم که برخی مسئولان واقعاً فکر کردند از مرفهین بی دردی هستم که باید مقطوع الیارانه بشوم!!
مطالب مرتبط:
1- به مناسبت راستی آزمایی اطلاعات خانوارها در هدفمند کردن یارانه ها
2- سوالی فقط از سر پاسخ طلبی در مورد هدفمندی یارانه ها
3- دهک بندی برای پرداخت نقدی یارانه ها و نقایص آن
4- باز هم هدفمند کردن یارانه ها!!
5- کارمندان، بازنشستگان و بیش از نیمی از کارگران، جزء خوشه 3 هستند!
6- اشتباه دوباره با عنوان دهک بندی!
7- حذف یارانه ی مرفهین بر پایه ی کدام اطلاعات جدید؟!
8- واقعاً، یارانه ی چه کسانی حذف می شود؟!
9- تناقضات و اشکالات اظهارات دبیر ستاد هدفمندی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/9
10:1 ع
پس از اظهارات اخیر آقای احمدی نژاد در خصوص این که اسلام توسط فردوسی نجات یافته است، اگرچه این بار این اظهارات با حاشیه های رسانه ای کمتری مواجه شد، اما یکی از مراجع عظام، اینگونه پاسخ گفته اند که این کلام آقای احمدی نژاد ظلم به علمای دین است و فرموده اند که این اظهارات در مورد فردوسی انکار نقش علما در نجات اسلام تلقی می شود.
پاسخ این مرجع عالیقدر، از این جهت حجیت کافی را ندارد که منجی بودن می تواند یک عمل مشترک فرض شود و این که دونفر چیزی را در دوزمان یا مکان متفاوت نجات داده باشند و از این لحاظ این دو مفهوم به لحاظ منطق، منافاتی باهم ندارد و البته این بدان معنی نیست که هردو یا یکی از آنها درست باشد.
علمای عزیز ما در زمانی که حد و اندازه ی شان بسیار بالاتر از حد و اندازه ی پاسخگویی به برخی سخنان از جنس سخنان مشایی است و اگر چه این علما این عمل را از دلسوزی انجام می دهند، ولی بهتر است که این پاسخگویی ها را به شاگردان خبره و معتمد خودشان بسپارند تا در گام های بعد دوباره امثال مشایی ها و جوانفکر ها در رد این پاسخ ها به خود جرأت پاسخگویی و مجادله با مراجع عظام ندهند و اصولاً شاید این همان خواسته ی قلبی شان باشد تا به این شکل خودشان را بزرگ نمایند.
و اما نظر حقیر در مورد این سخنان این است که، یقیناً همان فردوسی که ادعای عجم زنده کردن دارد، می توانست مسراعی برای ادعای زنده کردن اسلام بیاورد و این شجاعت از روح حماسی فردوسی اصلاً غریب نبود تا افراد دیگر برایشان با قافیه ی ناموزون چنین ادعاهایی بسرایند. البته با توجه به سابقه ی آقای مشایی در این که خود را عالم بدون معلم و یا فراتر از معلم می داند، آیت الله مکارم شیرازی نیت این سخنان احمدی نژاد را پیرو ادعاهای قبلی آقای مشایی و احمدی نژاد در مورد علم کردن مکتب ایران و به منظور رد یا تضعیف جایگاه اسلام اصیلی که در نزد علمای دین است دانسته است.
درپایان این که حقیر سراپا تقصیر، جایگاه همه ی کسانی را که در راه اسلام گام می نهند، از عالم تا متعلم و از شهید تا فقیه و... خادم می دانم، نه ناجی! و یقیناً نه فردوسی و نه سایر علما، لفظ ناجی اسلام را برخود نمی پسندند و همه و همه بیش از این که خدمتی به اسلام کرده باشند، از این خوان الهی پربرکت، در محضر پیامبر مکرم اسلام و اهل بیت مکرمشان بهره جسته اند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/8
1:11 ع
اگر چه حقیر در مطالبی که در خصوص حجاب و عفاف، فرهنگسازی، بحث مساجد و مسئولیت های روحانیون نوشته ام همواره بر مسئولیت و قصور دولت و مجلس و صدا و سیما و حوزه و روحانیت تاکید کرده ام اما انگار برخی دوستان که حامی ویژه ی روحانیون هستند، حوزه و روحانیون را مبراتر از این حرف ها دانسته و تمام تقصیر را به دولت و شاید هم با تخفیف صدا وسیما و مجلس مختوم می دانند و برای اثبات این مسئله نیز از یک روحانی برجسته پاراگرافی را حجت برای برائت تقصیر از تمام روحانیون می دانند.
حقیر به اهمیت و تأثیر گذاری روحانیت بسیار اعتقاد دارم و خلاف این را اشتباه و یا عناد می دانم و از طریق مصاحبت با روحانیونی مانند حاج آقا ضابط (رحمت الله علیه) و سید محمد انجوی نژاد عزیز به این مسئله یقین پیدا کرده ام.
این جانب نقش روحانیت را نه در انقلاب که قبل از آن نیز مهم و حیاتی دیده، و می دانم که این قشر وصنف عزیز در حکومت هایی که حتی علیه روحانیت اقدام و برنامه ریزی می کردند موفق عمل کرده و در جذب مردم به دین خدا و خنثی سازی ترفندهای مختلف بدون هیچ حمایت و امکاناتی از جان و مال مایه ی توفیق گذاشته اند.
در کشوری که مساجد، صداوسیما و حسینه ها و ادارات، پایگاه های روحانیون است چگونه می توان جایگاه سخت افزاری و نرم افزاری این قشرعظیم و عزیز را نادیده انگاشت. دوستان عزیز! حقیقتاً روحانیت نیز نیاز به ارتقا و برنامه های جدید و روز دارد، همانطوری که رهبر معظم انقلاب این تحول را در سفر قبلی شان به قم مورد تأکید قرار دادند.
باور کنید اگر تعداد و جایگاه ها و مناصب روحانیون را ده برابر کنیم ولی بر اثر بخشی و کارآیی آنها نیافزاییم اتفاقی در عرصه ی فرهنگ نخواهد افتاد مگر منفی! اگر ما هرچه روحانی تربیت کنیم به همان مقدار، پست در آموزش پرورش و نیروهای نظامی و انتظامی و نهادهای انقلاب از جهاد و کمیته امداد و ... تعریف کنیم و روحانیون مسجدی را نیز جذب آن نهادها کنیم و عملاً سنگر اصیل مجلس را خالی کنیم و مساجد ما تنها یکی دونوبت نماز یومیه ی جماعت و حتی فرادا در آنها برگزار گردد، چه معجزه ای در عرصه ی فرهنگ را باید توقع داشته باشیم؟! متأسفانه همچنان بیشتر بار فرهنگی مذهبیون کشور را همان منبری های قدیمی و مسجدی مانند حاج آقا پناهیان، انصاریان، فاطمی نیا و قرآئتی به دوش می کشند که دلسوزانه عرصه ی فرهنگ را بر مناصب و مقام های سیاسی و اجتماعی ترجیح داده اند.
و اکنون... متأسفانه مساجد جولانگاه برخی مداحان عقل گریز گشته است که جامعه ی جوانان مسجدی را به سمت شور و احساس صرف و برخلاف جهت شرع و عقل به پیش می برند. دوستانی که در مساجد به بهانه ی حب اهل بیت، این مظاهر عقل و عشق الهی، ارادت خود را با صداهای ناهنجار و ساب و اکو به اثبات می رسانند و پس از آن، جوانان جذب شده را به قلیانسراها برده و فکر و روحشان را تدخین می کنند و از خانواده هایشان دور. آیا این وضعیت مساجد تحولی در فرهنگ ایجاد خواهد کرد!؟ آیا جایگاه بزرگ، اصیل و قدیمی مسجد همان است که در صدر اسلام مورد تأکید در محضر نبی اکرم بوده است؟! آیا این وضعیت محصولی جز خالی کردن مساجد از روحانیون تمام وقت و منبری و فرهنگساز است؟! دوستان عزیز! پارسال یک روحانی جوان و اهل کار فرهنگی به مسجد ما آمد و پس از 5-6 ماه کارفرهنگی و به حرکت درآوردن مسجد محل، به دعوت سپاه یک بخش، سنگر مسجد را رها کرده و به سنگر سپاه پیوست! و حساسیت و اهمیت آن سنگر کجا و این سنگر کجا؟!
دوستان عزیز! من این اهتمام حوزه را برای جذب و تربیت و پرورش طلاب تحسین می کنم اما اگر این طلاب به عنوان محصولات حوزه در سبد مصرف کننده ی واقعی که همان اجتماع و جوانان است قرار نگیرند، عملاً چه چیزی را فتح کرده ایم؟!
دوستان من! حقیر این همت حوزه را که بر استقلال از دولت ها اصرار داشته، بسیار می پسندم و ترجیح می دادم، وجوهات شرعیه به جای این که خرج طلاب 40-50 ساله ی بعضاً چند شغله شود، صرف روشن کردن چراغ مساجد به نور روحاینت مسجدی گردد، تا روحانیون مسجدی ما را دغدغه ی معیشت نیازارد، اگر چه این وظیفه ی حوزه از مسئولیت دولت در این خصوص نمی کاهد و تکلیف ما نیز بقا بر پرداخت وجوهات شرعیه است.
در این مطلب قصد پرداختن به تقصیرهای متعدد سایر نهادها و قوا نداشته و نکند که این مسئله موجب شود که دوستان فکر کنند من جانب سایر نهادها و قوای مقصر را گرفته ام. دوستان عزیز! مدنظرتان باشد که اگر قرار است اصلاحی و تحولی انجام شود بدون تحلیل و ریشه یابی میسر نخواهد بود و تحلیل و نقد و انتقاد نیز ازیک دیگر قابل انفکاک نیستند. امیدوارم دوستان عزیز این مطلب را دلسوزانه بدانند و ستزجویانه پاسخ ندهند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/6
8:58 ص
حقیر متأسفانه یا خوشبختانه اینقدر جسور بوده ام که در هر زمینه ای از اقتصادی تا سیاسی و اجتماعی حتی طنز مطالبی را بنویسم اما امان از این بحث حجاب!!
این که بی محابا از عدم برخورد بنالم، آن طور که حتی علما می گویند، واقعاً برایم سخت است و مسئولیت آور، چون راه اجبار را حتی هیچ پدرو مادری نتوانسته اند درخصوص بچه های خود اجرا نمایند، چه رسد در مورد جامعه! می دانم بسیاری از دوستان با این مطلبم به من خواهند تاخت، اما دوست دارم منطقی به من جواب بدهند که آیا تا کنون اجبار را برای نمازخوان کردن یا با حجاب کردن کسی بکاربرده اند!؟ آیا نتیجه ای جز بدتر شدن و دین گریز شدن طرف دیده اند!؟ دوستان به ذهن شریفشان رجوع کنند و این بحث مبارزه با بی حجابی را از زمان کمیته انقلاب اسلامی تا زمان گشت نسبت و ارشاد مقایسه کنند و بگویند آیا روش انجام کار و نتیجه ی کار را پسندیده اند!؟ آیا این روش و نتیجه مثبت بوده است یا منفی!؟ آیا حتی حزب اللهی ها توانسته اند از فیلم ها و بلوتوث هایی که بیرون آمده است دفاع کنند!؟ آیا برآیند نتایج این برخوردها را به سمت مثبت دیده اند یا تنها موجب سرخوردگی آنی و پیشروی بعدی گردیده است!؟
قبلاً نوشته ام و بازهم پیشنهاد می دهم که جهت رفع این روشهای غیر علمی و غیر مسئولانه، از طلاب مرد و زن آموزش دیده در کف جامعه استفاده شود تا ابتدا با فرهنگسازی صحیح راه باز شود و سپس این مقوله به مثابه ی یک جرم تلقی شود. خدایی کسی که در خانواده ی خودش نتوانسته است حجاب را جا بیندازد و یا حتی خودش به آن اعتقاد نداشته باشد، آیا می تواند جامعه را با حجاب کند!؟ منظورم برادران نیروی انتظامی است که هر چند که خودشان مقید هم باشند اما مشکلات فرهنگی مقوله ای است که حتی خانواده های آنان نیز با آن مواجهند!
سوال مهم از برادران و دوستانی که برخورد را لازم می دانند، این است که آیا خودشان در جامعه و اطرافیان و حتی خانواده موفق و مجری امر به معروف و نهی از منکر لسانی می شوند!؟
نظر حقیر هم، لزوم فرهنگسازی اولیه است، تا عمل زشت بی حجابی و بی عفتی و بی غیرتی در جامعه و عموم مردم منکر به نظر برسد و عمل ثواب حجاب و عفاف، معروف؛ اما وقتی که بی حجابی را از قبح انداخته باشند و فرهنگسازان ما نیز نه تنها عقب نشسته باشند، بلکه کمک نیز کرده باشند، آیا می توان امر به معروف را مانند امر به راستگویی تعریف نمود که در تمام دنیا همچنان معروف است!؟
حقیر فرهنگسازان را از حوزه گرفته تا صداو سیما و ارشاد مقصر اول می دانم!؟ ایشان مقصرند که نتوانستند حجاب را به عنوان یک معروف حفظ نمایند! این که روحانیون ما بر فراز منابر بحث حجاب را نیز مانند بحث خمس به گوشه ای گذاشته اند چرا که بعضاً مستمع آزار است! یک تقصیر است؛ حزب اللهی ها نیز مقصرند چرا که ورودشان در عرصه ی سینما و فرهنگ آنچنان که باید باشد نبوده است! علما و مراجع و اساتید اخلاق مقصرترند که حزب اللهی ها را از ورود به این عرصات نهی کرده اند! و عرصه ی فرهنگ را آن قدر مسموم معرفی نموده اند؛ تازه همان نیروهای متعهدی نیز که به سینما رفتند هنوز احساس گناه می کنند که چرا رفته اند و حال اینکه بایستی مورد تشویق و تقدیر قرار گیرند و مورد رابطه و هدایت علما باشند.
دولت نیز مقصر است که نه تنها مبارزه نمی کند، فرهنگسازی را نیز رها نموده است! همان رییس جمهوری که علناً گشت ارشاد را محکوم می کند، همانی که بین کفار حربی نام امام زمان را نیز می برد، بایستی حجاب را ارزش معرفی کند و مردم را توصیه به حفظ آن نماید تا لااقل شمیم احساس مسئولیت دولت در مورد حجاب و عفاف استشمام گردد تا هم مورد سوءاستفاده معاندین نباشد و هم موجب ناراحتی متدینین!
مجلس نیز مقصر است، همان مجلسی که رییس جمهور را برای سخنانش در مورد برخورد با حجاب مورد سوال قرار می دهد، به عنوان یکی از سردمداران و مسئولان مبارزه با بی حجابی چه نموده است!؟ خودشان به خودشان و ملت گزارش دهند! از برنامه ها و قوانینی که تصویب و اجرا و نظارت نموده اند بگویند! از کمیسیون ها و گام هایی که برداشته اند!
سیاسیون ما نیز مقصرند، چرا که در هر بحثی دنبال منافع سیاسیند و اگر در این حین به احکام الهی نیز ضربه ای وارد شود خیلی ککشان نمی گزد، کافیست بدانند که منفعت سیاسی شان در چیست، حمایت از برخورد و مبارزه با بی حجابی و یا حمایت از تساهل و تسامح و این آفت سیاسیونی شده است که دیانتشان را پایه ی سیاستشان قرار نداده اند.
صداو سیما چه می کند!؟ صدا و سیما متأسفانه کیفیت را به خصوص محتوا را به پای کمیت و تعداد کانال و شبکه ذبح نموده است، و البته صداوسیما هرچند که تعدادی هنرمند و هنرپیشه ی باحجاب تربیت و بکارگیری کند، اما چه سود که حجاب بی عفاف ماندگاری ندارد و این افراد نیز بین سایر هنرمندان کم کم دچار همان معضلات می گردند.
دوستان عزیز و برادران مومنم! بحث حجاب، عفاف و غیرت اگر درست دنبال نشود می تواند موجب درگیری بین مردم، بین خانواده ها و حتی بین نیروهای ارزشی و حتی تأثیر منفی گردد و به همین دلیل از دوستانم می خواهم تا از این کلی گویی دست بردارند و واقعا کاربردی و عملیاتی تجویز دارو نمایند و البته نه دارویی که نه تنها بر باحجاب ها نیفزاید ضدانقلاب را نیز خوشحال و کمیت بخشد. دوستان عزیز امر به معروف و نهی از منکر از آن مقوله ها نیست که ما مأمور به تکلیف صرف باشیم بلکه در احکام آن داریم که اگر اقدام ما موجب هیچ فایده ای نباشد و یا تأثیر سوء یا وهن داشته باشد بایستی اجرا یا عدم آن مورد تأمل و دقت قرار گیرد.
و البته هرکسی ابتدا بایستی از خودش، خانواده، همکاران و دوستانش شروع کند و این کار را با کلام خوش و زیبا و منطقی دنبال نماید و تبلیغ کند. این مطلب نه به خاطر این بود که بحث حجاب و عفاف و غیرت را رها کنیم؛ بلکه برای دقت، تأمل و تدبر بیشتر در آن و ساده ننگاشتن آن ارائه گردید.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، درصورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/5
8:9 ص
ابتدا در پاسخ به یکی از دوستان که تحقق شعار امسال را بیشتر در دست مردم می دانست این گونه عرض کنم که با تشویق صرف، نمی توان تولید داخل را به فروش رساند. اگر خرید یک وسیله ی تولید داخل با کیفیت و دوام پایین و مصرف بالای انرژی را به مردم تشویق کردیم عملاً آنها را از تولید داخل فراری خواهیم داد، پس این گونه بگویم که این شعار بدون حمایت دولت و جهت دهی مجلس تحقق واقعی نخواهد یافت.
مطلبی که تقدیمتان می گردد، پیرو مقاله ی دو قسمتی در خصوص "شرایط تحقق شعار امسال" و در خصوص واکاوی یکی از عوامل مطروحه در آن یعنی بحث رابطه ی نرخ سود بانکی و نرخ سود سرمایه گذاری می باشد:
وقتی نرخ سود بانکی بیش از نرخ سود دهی تولید باشد، به لحاظ اقتصادی سرمایه گذاری در تولید با توجه به ریسک های آن اصلاً مقرون به صرفه نیست؛ و از سویی علم و تجربه نشان داده است که تعیین غیر منطقی نرخ سود بانکی عملاً میسر و قابل اجرا نیست. تعیین علمی نرخ سود بانکی، تابعی از تورم است وبه لحاظ اقتصادی و بانکداری رایج در دنیا، نرخ سود بانکی باید از مجموع نرخ تورم و کارمزد بانک تعیین شود و اگر نرخ سود بانکی از تورم موجود در جامعه پایین تر باشد، عملاً افراد با خرید و فروش و دلالی سود بیشتری از نرخ سود بانکی عایدشان شده و عملاً پول های سرگردان کسانی که قادر به تولید نیستند به بازار سرازیر می شوند و این یعنی افزایش تورم بخشی، به خصوص در قسمت هایی که ریسک کمتر و قابلیت جذب بیشتری مانند طلا، ارز و مسکن دارند و برخی از این موارد نیز مانند ارز به شدت در کل اقتصاد کشور اخلال ایجاد می کنند.
پس با توجه به شرح فوق برای این که سود بانکی کمتر از نرخ سود سرمایه گذاری در تولید باشد باید دوکار را باهم انجام داد، هم سود بانکی را کاهش داد و هم سود تولید را افزایش داد که با توجه به این که برخی از این عوامل در آینده مشروحاً تقدیم خواهد شد در اینجا مختصراً به هر کدام می پردازم:
کاهش سود بانکی- همانطوری که گفته شد کاهش علمی و عملیاتی سود بانکی تنها با کاهش تورم و کاهش نرخ کارمزد بانکی قابل انجام است. کاهش تورمریال تابعی از عوامل زیادی در اقتصاد است که از سخت ترین کارهای تمام دولت ها به شمار می رود. کاهش تورم تنها با یک بازار متعادل به لحاظ عرضه و تقاضا، و با ثبات در مورد مواد اولیه و محصول، همچنین با کنترل میزان نقدینگی و عوامل مختلف داخلی قابل انجام است و در کنار این عوامل، مواردی نیز وجود دارند که خارج از کنترل دولت ها و تابعی از عوامل برون از کشور، مانند افزایش قیمت جهانی سوخت و تورم یا رکود جهانی است. از بین عوامل مختلف درونی و برونی، کنترل عوامل درونی از قبیل حفظ تعادل عرضه و تقاضا، همچنین نقدینگی، همواره بایستی در برنامه ی دولت باشتد تا کاهش یک محصول در بازار موجب گرانی آن محصول نشود و یا افزایش یک محصول موجب ارزانی بیش از اندازه ی محصول و ورشکستگی تولید کننده و کاهش تولید محصول مزبور و گرانی آن در دوره های بعدی نشود، و تبعات هرگونه کوتاهی دولتها در این خصوص بسیار سنگین و بعضاً غیر قابل بازگشت خواهد بود.
نقدینگی بالا در جامعه (یا همان حجم پول نقد در دست مردم) باعث می شود تا پول در قسمت های غیر تولیدی (دلالی و خدماتی) سرمایه گذاری شده و یا برای خرید وسایل رفاهی به بازار سرازیر شود که هر دوی این موارد موجب افزایش تورم می گردد. بالا رفتن نقدینگی خود معمولاً حاصل بی مدیریتی است و باید همواره محلی برای جذب این نقدینگی ها وجود داشته باشد تا به بازار سرازیر نشوند، که بهترین این محل ها پس از سرمایه گذاری مستقیم در تولید، بازار سرمایه (بورس) و بانک ها به شمار می روند.
پس از کاهش تورم، عامل دوم موثر در کاهش نرخ سود بانکی، کاهش کارمزد بانکی است. کارمزد بانکی با میزان بهره وری بانک رابطه ی عکس دارد و اگر بانکی هزینه های خود را بدون اینکه بر کارش تأثیر سوء بگذارد، کاهش دهد، یقیناً می تواند با کارمزد کمتری به حیاتش ادامه دهد. بهره وری در بانک ها مانند تمام بخش های دیگر کشور، با کشورهای پیشرفته قابل مقایسه نیست که علت آن را می توان در عدم اجرای بانکداری الکترونیک، دولتی بودن، میل به بزرگ شدن و البته سیاستگذاری های غیر علمی و حکومتی دانست، قابل توجه این که هم اکنون نرخ کارمزد بانکی در کشورهای توسعه یافته حدود 1-2 درصد است که در کشور ما 4 درصد محاسبه می شود.
نرخ سود سرمایه گذاری در تولید- سود سرمایه گذاری در تولید تابعی از موارد مختلفی و متعددی از قبیل مدیریت، تکنولوژی، نیروی انسانی، ثبات بازار محصول، بهره وری نیروی کار و ثبات مواد اولیه است که برخی از آنها در وضعیت خوب و برخی دیگر در وضعیت نامطلوب قرار دارند. برخی از موارد موثر در ارتقای سودآوری بخش تولید در دست دولت و برخی قابل هدایت و کمک از سوی دولت است و به همین دلیل نقش دولت بازهم بسیار پررنگ به نظر می رسد و برخی دیگر از عوامل نیز به خود سرمایه گذاران و بازار یا همان مشتریان بستگی دارد. از مواردی که در دست دولت قرار دارد حمایت های مالی و اداری است که متأسفانه بسیار ضعیف عمل می شود؛ از نقاط قوت نیز نیروی انسانی مستعد و ماهر به اندازه ی کافی است که به شرط ارتقای فرهنگ عمومی کار و البته تعریف علمی کار در کارگاه ها، می تواند وضعیت بهره وری نیروی کار را نیز ارتقا داد. از مسائل دیگر نیز بحث بازار و ترغیب مشتریان و جلب رضایت و اعتماد آنهاست، بحث حفظ بازار نیز نیاز به اقدامات موثر در بازاریابی (در داخل و خارج)، خدمات پس از فروش و فرهنگ سازی برای خرید تولیدات داخل دارد.
امیدوارم که مسئولان کشور با تکرار طوطی وار شعارامسال وقت را بسان سال گذشته تلف نکنند و بار دیگر دست ندامت به دندان حسرت نگزند و به جد به دنبال راهکارهای علمی و عملی بهبود وضعیت تولید باشند.
ان شاءالله در مطالب بعدی به سایر عوامل موثر در مقاله ی "شرایط تحقق شعار امسال" خواهم پرداخت.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، درصورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/2
10:8 ص
16- ایجاد هماهنگی بین بانک مرکزی و وزارت خانه های اقتصادی با محوریت صنایع و صنوف: به منظور ایجاد هماهنگی اثربخش و کارا در بهبود وضعیت تولید، کار و سرمایه لازم است تا سیاست های پولی به نحوی برنامه ریزی و اجرا شود که پول واقعاً به سمت تولید و تولید کننده برود و هر گونه ورود پول به دست دلالان موجب افزایش تورم به خصوص تورمهای بخشی و بهم خوردن تعادل در بازار و فرار پول به سمت بازارهای کاذب می گردد.
17- اجرای کامل اصل 44: ادامه ی کوچک سازی دولت، اجرای اصل 44 و پرهیز دولت از ایجاد فضای رقابت بین بخشهای نیمه دولتی و شبه دولتی موجب تقویت بخش خصوصی و ایجاد انگیزه برای آن همچنین ازبین رفتن رانتها و مفاسد موجد در عرصه ی اقتصاد دولتی و افزایش بهره وری در تولید می گردد.
18- ایجاد فضای سالم کسب و کار: به نحوی که رانت خواری ها، قانون شکنی ها و رابطه بازی ها منجر به مفاسدی از نوع اخیر نشوند و این مهم انجام نمی شود مگر با گذر از مرحله ی شعارزدگی و ورود واقعی، بدون حاشیه سازی و با تمام قوای به مبارزه با مفاسد اقتصادی.
19- مدیریت منطقی بانکها: هدایت پول های سرگردان و سرمایه های در دست افراد غیر تولید کننده، به سمت تولید از طریق هدایت و کنترل منطقی بانک ها موجب می شود تا وضعیت های قبلی در فرار بانکها از سرویس دادن به تولید کنندگان و هدایت پول به بازارهای کاذب مانند مسکن تکرار نشود.
20- پرهیز از حاشیه سازی های اقتصادی و سیاسی: این گونه تنش های بی فایده تنها موجب بهم خوردن آرامش بازار و تولید کنندگان و حتی فرار سرمایه و نیروی کار متخصص می گردد.
21- خروج دولت از وضعیت انفعالی به فعال: پیش بودن دولت و مجلس در شناخت و خنثی سازی ابزارهای سیاسی و اقتصادی خارجی علیه واردات مواد اولیه و صادرات محصول و پرهیز از قرار دادن تولید کنندگان در شرایط انفعالی می تواند موجب شود تا تولید کنندگان فقط همتشان بر تولید باشد و تمرکزی بر حواشی، تحریم ها و سایر مشکلات نداشته باشند.
22- پرهیز از آسیب رساندن مصالحات سیاسی بر تولید، سرمایه و کار ملی: هماهنگ نبودن فعالان سیاست خارجی با وضعیت اقتصاد داخلی موجب می شود تا تولید کنندگان داخلی در اثر قراردادها و ملاحضات سیاسی ضربه ببینند لذا بایستی از توافقات یک طرفه ی اقتصادی و ضد تولید ملی با چین و سایر کشورها پرهیز شود.
23- فشار بر تولید کنندگان برای ارائه ی کیفیت و خدمات پس از فروش توأم: نداشتن کیفیت مناسب محصولات یا نداشت خدمات پس از فروش دو عاملی هستند که هر یک برای راندن مشتری ها کافی اند و این که هر دوی این مقولات توسط تولیدکنندگان نادیده انگاشته شود، به معنی ورشکستگی آن صنعت تلقی خواهد شد و به همین منظور بایستی حمایت از مصرف کنندگان به عنوان یک الزام از طرف دولت و مجلس دنبال شود و تنها در این صورت است که مصرف کنندگان علاقه ای برای خرید محصولات داخلی خواهند داشت.
24- ایجاد نهضت افزایش بهره وری انرژی: اگر چه طی سالیان اخیر بهره وری انرژی و استفاده از برچسب انرژی در تولیدات داخلی مورد تأمل قرار گرفته است اما همچنان مصرف انرژی بسیاری از محصولات تولید داخل بالاتر از استاندارد جهانی بوده و این مسئله در کنار هدف مندی یارانه ها و افزایش قیمت حامل های انرژی می تواند موجب کاهش علاقه به خرید این محصولات را داشته باشد و به همین دلیل ارتقای استانداردهای ملی در خصوص کاهش مصرف انرژی در صنایع به منظور ترغیب به خرید محصولات ملی بسیار ضروری و فوریتی شناخته می شود.
25- الزام ارگانهای دولتی، شبه دولتی و نیمه دولتی به سمت خرید محصولات ملی با کیفیت: متأسفانه هم اکنون اکثر ادارات و موسسات دولتی و شبه دولتی خود را به شدت به خرید محصولات خارجی از خودرو تا خودکار علاقمند نشان می دهند که با توجه به حجم و ارزش خرید این موسسات، ضربه ای بزرگ به تولید ملی، کار و سرمایه ی ایرانی تلقی می شود و زشت تر این که این ضربه از سوی قوای مختلف و مسئول کشور وارد شود.
26- ایجاد حمایت از تولید داخلی در برابر واردات به نحوی که موجب افزایش تورم نگردد: اگر قرار باشد از ابزار گمرک بیش از اندازه استفاده گردد تنها موجب خواهد شد که قیمت محصولات داخلی نیز بیش از اندازه بالا رفته و در صورت اصرار دولت بر نظارت بر قیمت فروش تولید کنندگان تنها بازار سیاه در کشور رونق بیشتری گرفته و خواه ناخواه موجب افزایش تورم در کشور و ایجاد یک حلقه در آسیب به تولید ملی می گردد.
27- کنترل سریع تورم و تلاش برای بازگرداندن سودهای بانکی: با توجه به افزایش نقدینگی در کشور به خصوص در اثر تسهیلات انبساطی در حمایت از تولید، ممکن است بسان سوابق گذشته تورم دچار رشد جهشی شده و تورم بالا و سود بالای بانک در یک تأثیر مشدد موجب فشار به تولید گردند و لذا نظارت دولت به عدم ورود تسهیلات حمایتی از تولید بیش از پیش احساس شده و دولت بایستی با کنترل تورم و بازگرداندن آن به میزان زیر 10 درصد سود بانکی را نیز به این حد کاهش دهد چرا که رقابت تولید کننده ی داخلی با تولید کننده ای که از تسهیلات با سود 2-3 درصدی استفاده می کند عملاً غیرممکن می نماید.
هر کدام از مواردی که در بالا به آن ها پرداخته شده است و مواردی که از قلم افتاده اند، می توانند به عنوان یک سرفصل در دستور کار گروه های تخصصی و مجرب قرار گیرند و مورد تحقیق و بررسی دانشگاه ها و مراکز علمی و دانشمندان ایرانی و دلسوز واقع شوند.
28- تجدید نظر در خصوص بکارگیری اتباع بیگانه به خصوص افاغنه با تغییر قوانین و فرهنگ سازی برای تغییر رویه ی موجود در علاقه ی کارفرمایان در بکارگیری کارگران افغانی.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، درصورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.