96/2/6
10:7 ص
همانطور که پیش بینی میشد، پس از جملات مقام معظم رهبری در روز ارتش مبنی بر این که «اگر کسی میخواهد از دشمن بترسد، بترسد، اما از طرف مردم نترسد» آقای روحانی دوباره افاضه ای کرد و گفت: « از جیب خودتان بروید دنبال تحریم نه از جیب مردم » و سپس به برخی از آثار برجام در تسهیل و ارزان کردن هزینه نقل و انتقال پول و واردات کانتینترهای کالا اشاره کرد که در پاسخ به این اظهارات ایشان میتوان به چند مورد اشاره کرد:
1- مقام معظم رهبری هرگز حرفی در جهت لغو برجام بر زبان نیاورده اند و این القاء که ایشان یا کلیت نظام، بدون حضور روحانی، برجام را به سادگی کنار میگذارد، تنها یکی از راهبردهای دولت برای ایجاد دوقطبی کاذب برجامیان و نابرجامیان و دیگر دوقطبی کاذب جنگ و صلح است تا به این وسیله با ترساندن مردم از جنگ و تحریم، بتواند بخشی از آرای از کف داده خود را با القای شرایط اضطراری به چنگ آورد.
2- قطعا برجام در برخی بخشهای اقتصادی تسهیلاتی را فراهم کرده است، ولی وقتی نسبت این تسهیلات را با آن چه که برایش به مذاکره پرداختند، امتیاز دادند، مدعی شدند و وعده دادند، در نظر بگیریم می بینیم این تسهیلات حقیقتاً ناچیز است و این که این ناچیزها را رفع تحریم میخوانند خود مضحک است، حال این که اگر دنبال رفع تحریم بودند با رعایت خطوط قرمز مقام معظم رهبری در تنظیم برجام و شروط نه گانه ایشان در اجرای آن میتوانستند به آن برسند.
3- متأسفانه دولت آقای روحانی نه تنها امروز در رفع عملی و نه روی کاغذ تحریمها موفق نبوده است، بلکه در زمینه افزایش مقاومت در برابر تحریمها یا همان تحقق اقتصاد مقاومتی که سالهاست به عنوان اولین و مهمترین خواسته مقام معظم رهبری است نیز موفقیت چندانی کسب ننموده است و این دقیقاً برخلاف مسیری بود که رهبری ترسیم میکرد تا هم تحریمها به صورت واقعی رفع شود و ادامه نیابد و هم کشور در برابر تحریمها مقاومت شود.
4- نکته دیگر این که همانطور که خود آقای روحانی در اظهاراتش در 1396/2/1 روی تسهیل واردات و خرید کالا تأکید دارد، اگر برجام تسهیلاتی هم فراهم کرده باشد، متأسفانه آن را در مسیر تحقق اقتصاد مقاومتی، تولید، اشتغال، انتقال تکنولوژی و صادرات و نهایتا جیب مردم به کار نگرفته اند، بلکه بیشترین اثر آن را در واردات بی رویه کالا و ایراد ضربه به تولید و اشتغال داخلی شاهد بوده ایم.
5- نکته دیگر این که همانطور که باید مواظب جیب مالی مردم بود و از آن ولخرجی نکرد، باید مواظب جیب عزت این مردم غیور هم بود و در خرج کردن از جیب عزت مردم سختگیر بود، این هم نمی شود که مدام از جیب عزت مردم و تلاش شهدا و دانشمندان کشور به بهانه جیب مالی شان هزینه کنیم، تنازل هایی را به طور دائم و موقت بپذیریم و نهایتاً هم بدون هیچ احساس گناهی، از پاسخگویی فرار کنیم!
6- متأسفانه دولت به جای این که برجام را به مثابه یک ابزار برای رفع تحریم و بهبود شرایط اقتصادی کشور و ترمیم جیب مردم به کار بگیرد، به اقرار خودش، به آن به چشم نوزاد دلبندی نگاه میکند که به هر قیمتی باید حفظش کرد و این نگاه را دشمن هم به خوبی درک کرده است و میکوشد ضمن سوءاستفاده از وابستگی آشکار دولت به برجام، از آن به عنوان ابزاری برای توقف توان هسته ای در کنار امکان تشدید تحریمها استفاده کند و به کارشکنی در اجرای تعهداتش و زیاده خواهی بپردازد.
96/2/6
9:57 ص
شاید به شخصه بسیار دوست داشته باشم که حسن روحانی در انتخابات 96 رد صلاحیت نشود و بابت این همه ناکارآمدی در اداره امور کشور، بداخلاقی با مردم و بی ادبی در برابر منویات مقام معظم رهبری، با نه محکم مردم مواجه شود و این که حسن روحانی با تکرار یا انکار وعده های محقق نشده اش در سال 92 دوباره در صندلی انتخاب بنشیند و خود را در برابر آرای مردم حاضر ببیند و در برابر خبرنگاران، رقبا و مردم به مرور وعده های انتخاباتی خود بپردازد، حقیقتا برای بنده یک آرزوی 4 ساله باشد.
و شاید به شخصه دوست داشته باشم محمود احمدی نژاد و حمید بقایی که بسیار اصرار دارند با رفتار و گفتارشان، خود را متفاوت با گذشته و شبه اپوزیسیون نشان دهند، در صحنه انتخابات و کرسی مناظرات حاضر باشند و شاید بسیار تمایل داشته باشم که ایشان بابت سقوط مدیریتی و اخلاقیشان که به درگیری با سایر قوا، تعلل و تمرد در برابر اوامر و توصیه های مقام معظم رهبری، سوءمدیریت در برابر تحریمها همچنین تحمیل تورم 35 درصدی و پاس گل به روحانی منجر شد، توضیح دهند و ببینند که برخلاف آن چه می پندارند، مردم دچار آلزایمر نیستند که اینها را فراموش کنند.
اگر همانطور که عرض کردم حسن روحانی و نامزدهای پوششی وی در کنار محمود احمدی نژاد و معاونش بقایی در انتخابات تأیید صلاحیت شوند، براساس شناختی که از نظر مردم به صورت میدانی و براساس نظرسنجیها وجود دارد، نتیجه ای جز جواب قاطع منفی مردم برای مردم، سخت میتوان متصور بود و شاید چنین جوابی بهترین روش برای به کنار راندن دو جریانی باشد که بدون توجه به منافع ملی، وحدت ملی و امنیت ملی، برای بزرگ کردن خودشان، طرف مقابل را خطرناک، فاسد و ناکارآمد نشان میدهند تا با دوقطبی سازی، خود را بزرگ و سایر جریانات را به حاشیه ببرند.
اما از رهبران عظیم الشأن انقلاب آموخته ام که باید به قانون اساسی و نهادهای آن احترام گذاشت و از این رو در عین حال که شخصاً روحانی را بابت ناکارآمدی، کذب گویی، بدعهدی، بی مسئولیتی، رابطه محوری، عدم حساسیت به مسئله نفوذ، بی اخلاقی و بی ادبی به ولایت و احمدی نژاد را بابت عملکرد ضعیف، پرحاشیه، قانون شکنانه و غیرولایتمدارانه اش در اواخر دولت دهم و پس از آن فاقد صلاحیت برای در معرض انتخاب مردم قرار گرفتن میدانم، لیکن نظر شورای نگهبان را اولی، صائب، قابل دفاع و غیرقابل اعتراض میدانم.
کسانی که درک صحیحی از قانون، نظرات رهبران انقلاب و مصلحت کشور داشته باشند، برخلاف برخی سیاستمداران و جریانات متبوعشان، نه برای تأیید و نه برای رد صلاحیت نامزدها ، فشاری بر فرایند تصمیم گیری شورای نگهبان را دنبال نمیکنند، چرا که میدانند ایشان هم اطلاعات مستندتری از منابع موثقتر و متنوعتری کسب میکنند، هم بهتر این اطلاعات را تحلیل و تجمیع مینمایند و هم این فرایند را با امانتداری کامل انجام میدهند و چنین کسانی دیگران را به صبر و تسلیم دربرابر نظر شورای نگهبان دعوت میکنند.
امیدوارم همانطوری که جریان انقلابی در انتخابات 1392، نه برای شائبه هایی که در رد صلاحیت دکتر لنکرانی مطرح شد و نه برای پیروزی ناپلئونی حسن روحانی، کوچکترین اعتراضی به زبان نیاورد و برخلاف جریانی که در سال 88 در برابر فرایند قانونی انتخابات ایستاد، امسال همه جریانات سیاسی داخلی اعم از کسانی که نامزد مورد علاقه شان رد صلاحیت شده یا آنهایی که صلاحیت رقیب شان تأیید شده است یا آنهایی که با نه و آری مردم مواجه شده اند، بتوانند نمایشی از ظرفیت داشتن و قانونمداری را ارائه کنند.
96/2/6
9:27 ص
اخیراً عده ای که دچار عدول از آرای مردم، فراخواندن ایشان به لشگرکشی های خیابان، نافرمانی از دستور ولی فقیه، تمرد از قانون اساسی، گرا دادن به دشمنان برای فشار خارجی و تحمیل تحریمهای هوشمند بر کشور شدند، ادعا میکنند که ما با توجه به بصیرت و شناختمان از احمدی نژاد در برابر او ایستادیم در حالی که ایشان خودشان بدترین ضربه را در تاریخ انقلاب اسلامی به نظام وارد کردند و زشتترین بدعت را در کشور بنا نهادند و بیشترین خسارات مادی و معنوی را به مردم وارد کردند و ادعای بصیرت فتنه گران به غایت مسخره و به نهایت مضحک است.
ادعای بصیرت از سوی قماشی که روی ضدانقلاب را سفید کرد با کوردلی و از بغض احمدی نژاد کوشید تا تیشه به ریشه نظام، تبر به تنه انقلاب و آفت به منافع ملی بزند بس خنده آور است و اگر چه برای چنین ادعایی، نیاز به پاسخ نیست ولی با فرض این که شاید کسی تحت تأثیر این ادعاها قرار گیرد توضیح میدهیم که ما احمدی نژاد را دچار تغییر و تحول میدانیم همانطور که هاشمی، خاتمی، موسوی و برخی دیگر از شخصیتهای انقلاب را دچار تحولات و تغییرات بنیادین یافتیم و البته این اصلا ما را از حضور بسیار انقلابیونی که تا آخرین ثانیه های عمرشان بر مسیر انقلاب، استقامت کردند و از آرمانهایش کوتاه نیامدند، غافل نمی کند.
یکی از علامات تغییر افرادی مثل احمدی نژاد، هاشمی، موسوی و … این است که جای دوستان و دشمنانشان عوض شده است و دیگر دوستداران انقلاب برای ایشان سینه سپر نمی کنند، بلکه دشمنان انقلاب از رفتارهایی چون حضورشان در انتخابات خوشحال میشوند. وقتی همان هاشمی که توسط اصلاح طلبان مورد توهین و تهمت قرار میگرفت به عنوان یکی از رهبرانشان تلقی میشود، وقتی که مسعود رجوی، سرکرده منافقین در سال 92 از هاشمی دعوت به نامزدی در انتخابات میکند، وقتی که خاتمی، کروبی و موسوی به محبوب ضدانقلاب و امید اسرائیل تبدیل میشوند، وقتی که حضور احمدی نژاد در انتخابات به جای این که باعث خوشحالی نیروهای انقلاب شود، با پایکوبی ضدانقلاب مواجه میشود، اینها یعنی این افراد متحول شده اند.
غیر از این که با تغییر و جابجایی دوستان و دشمنان هر شخصی میتوان متوجه تغییرات بنیادین وی شد، از میزان تغییرات گفتارها، مواضع و رفتارها در موضوعات یکسان هم میتوان متوجه شدت و زاویه تغییرات افراد گردید و نگاهی به مواضع و رفتارهای شخصیتهایی مانند احمدی نژاد، هاشمی، موسوی، روحانی، لاریجانی، کروبی و… نشان میدهد که ایشان چقدر نسبت به برخی موضوعات مهم مثل ولایتمداری، استکبار ستیزی، قانونمندی، فساد ستیزی، رانت خواری، بی عفتی، بی حجابی و… تغییر موضع یا تغییر رفتار داشته اند.
همانطور که اگر کسی بگوید من از اول میدانستم هاشمی، موسوی، کروبی یا خاتمی با نظام و رهبری زاویه پیدا خواهند کرد یا به دنبال ضربه زدن به انقلاب خواهند رفت نمی پذیریم، امروز به آن کسانی که مدعی بصیرت فتنه گران هستند و میگویند ایشان از روز اول میدانستند احمدی نژاد دچار انحراف میشود هم میگوییم این ادعا نسبت به احمدی نژادِ انقلابی و ولایتمدار آن روزها از روی بغض بود و نه از روی بصیرت و دلسوزی برای انقلاب. ما معتقدیم حتی اگر کسی مثل زبیر توسط پیامبر(ص) سیف الاسلام لقب گرفته باشد، یا اگر توسط مقام عظمای ولایت ذخیره انقلاب یا بازگردانده قطار انقلاب به ریل خوانده شده باشد، بازهم از تغییر، فتنه، انحراف و ایستادن در برابر امام خود مصون نیست چرا که انسان ذاتا موجودیست مختار.
لذا ضمن احترام به سابقه همه بزرگان و زحمت کشان انقلاب، حالشان را ملاک میدانیم و بر همین اساس هم نسبت به ایشان موضع می گیریم و نه این که پیش پیش و مغرضانه نسبت به افراد موضع خصمانه بگیریم و حرف دلمان را در قالب پیش بینی بیان کنیم و بعد هم خودمان با انواع روشها ایشان را به سمت گمراهی و انحراف هل دهیم و بعد هم که آن ادعاها محقق شد با ادعاهای مضحکی مثل بصیرت فتنه گران بخواهیم رفتارهای زشت و مغرضانه خود را توجیه کنیم و از انحراف دیگران ابراز مسرت و خوشحالی کنیم.
96/1/6
8:58 ص
احمدی نژاد در سخنرانی خود در مورخ 96/1/2 در مسجد امام حسن(ع) اهواز و در جمع اعضای شورای به اصطلاح تببین خط امام و آرمان های انقلاب اسلامی استان خوزستان حرفهایی میزند که با دست زدنها و شعارهای حضار همراه میشود و برخی کنایه های احمدی نژاد در این سخنرانی به شدت حاشیه ساز میشود، او میگوید:
«آنهایی که خیال می کنند ملت ایران نمی فهمند خودشان نفهم ترین آدمهای روی کره زمین هستند! 80 میلیون نمی فهمند، تو می فهمی؟ این چه استکباری و چه فرعنیتی است که در وجود بعضی ها پیدا شده است. 97 درصد ملت جمع می شوند و یک چیزی را می خواهند، می گوید چیز بدی است {و اقتصاد را خراب میکند}. می شود یک دلیل بیاوری که تو بهتر از همه ملت می فهمی؟ بالاخره همه شما جمع شدید، بسیج شدید، هجوم کردید یک طرفه تا به ملت بگویید این کار بد است و انجام ندهید، 97 درصد هم می گویند نه باید انجام بشود، باز هم می گوید نه خیر! تو کی هستی و از کجا تشریف آوردی؟ تو چه اختیاری داری که آن بالا نشسته ای؟ این اختیار را چه کسی به تو داده است؟ غیر از این است که ملت داده است؟ می گوید نه خیر آقا! ما بهتر می فهمیم و ملت نمی فهمد! بابا ملت انقلاب کرد که دیگر از این آدم ها نبیند. اگر قرار بود شما را ببیند آن یکی بود دیگر!»
این کنایه های احمدی نژاد که بعضا به توهین تبدیل میشود، در ابتدا به بهانه یارانه ها شروع میشود و مشخص است که حداقل یکی از مخاطبان این کنایه ها و توهین ها، روحانی و دولت متبوع وی است اما شعارها یا جملاتی مثل «شعار هرکی مرده احمدی برمیگرده» و یا «خامنه ایه رفتنیه» که در خلال و حاشیه این سخنرانی بیان میشود و یا این جملات احمدی نژاد که میگوید «ملت اگر قرار بود شما را ببیند آن یکی بود دیگر» و یا «بالاخره همه جمع شدید، بسیج شدید، هجوم کردید»، که با دست زدن اعضای شورای به اصطلاح تبیین گفتمان امام در مسجد همراه میشود، فراتر از انتقاد به روحانی به نظر میرسد، که حتی اگر خطاب به روحانی هم بود بازهم با توصیه رهبری به دوقطبی نکردن جامعه و ورود نکردن وی به انتخابات، در تعارض کامل قرار داشت.
به نظر میرسد این حرفهای احمدی نژاد در راستای تلاش وی برای بازگشت به صحنه انتخابات باشد چرا که امروز احتمال شکست روحانی در برابر نیروهای انقلابی و از دست دادن فرصت انتخابات 1400 برای احمدی نژاد، محتمل تر شده است و اگر چه سخنان به بهانه یارانه بیان میشود ولی این ظاهر قضیه به نظر میرسد چرا که جملات و فضای جلسه طوری است که انکار حمله به مقام معظم رهبری را سخت میکند. ممکن است کسی بپرسد هدف کنایه های احمدی نژاد به کدام سخن رهبری میتواند باشد و او از کدام سخن ایشان ممکن است اینقدر عصبانی شده باشد که بگوید ایشان بقیه را نعوذ بالله نفهم دانسته اند! برای پاسخ به این سوال کافی است به مهمترین جملات رهبری در این سالها که خطاب به احمدی نژاد و طیفش بیان شد توجه کنیم که در جلسه خارج فقه شان در علنی کردن توصیه به احمدی نژاد در تاریخ 95/7/5 بیان شد:
«خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما که شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که میبیند و میفهمد و فکر میکند که به نفع برادر مؤمناش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند، بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد میشود.»
نکته دیگر این که شاید برای برخی افراد این فرضیه خیلی ثقیل باشد لیکن اگر مختصات نقاطی که آقای احمدی نژاد در آن قرار داشته را به هم وصل کنیم خیلی هم عجیب نخواهد بود برای کسی که در سال 84 با بوسیدن دست رهبری حکم تنفیذش را گرفت و در سال 88 شانه رهبری را بوسید، سپس در برابر حکم عزل مشایی تعلل کرد تا خودش استعفا دهد، بعد هم تعلل در خصوص ابقای مصلحی و سپس یکشنبه سیاه و بعد تلاش برای تحمیل مشایی به عنوان رئیس جمهور و بعد هم تلاش برای دوقطبی سازی جامعه و امروز هم ورود به انتخابات و این کنایه های احمدی نژاد ، که همه این نقاط نشان از سرعت بالای سقوط احمدی نژاد را دارد، مواردی که بارها امثال حقیر در تحلیلهایمان بیان کردیم ولی مورد انتقاد دوستان خود قرار گرفتیم ولی بعدها آشکار شد که آن تحلیلها واقع بینانه بوده است و رفتارها و هزینه تراشیهای احمدی نژاد برای نظام متأسفانه همچنان ادامه دارد.
96/1/4
12:49 ص
اخیراً یک تقسیم بندی در میان برخی جریانات خاص شایع شده است مبنی بر این که جریانات سیاسی را به سه دسته اصلاح طلبی و اصولگرایی و انقلابی گری با همین دسته بندی، کلیت جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی را غیرانقلابی معرفی میکنند و خود را انقلابی میخوانند. بعضاً این افراد برای مردود دانستن اصولگرایی و اصلاح طلبی به سخن مقام معظم رهبری استناد میکنند در صورتی که رهبری در سخنرانیشان در تاریخ 19 بهمن 1384، این دو جریان و همه منتسبانش را به صورت مطلق مردود ندانستند بلکه دعوای این دو را رد و هرکدام از این دو جریان را درچارچوب انقلابی حفظ میکنند و تنها تعریف انحرافی از آنها را غیرانقلابی میخوانند:
«بنده دعوای اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم بندی را غلط می دانم. نقطه ی مقابل اصولگرا، اصلاح طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح طلب، اصولگرا نیست. نقطه ی مقابل اصولگرا، آدم بی اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می کند که بشدت ضد سرمایه گذاری و سرمایه داری حرکت کند، یک روز هم منافع اش یا فضا ایجاب می کند که طرفدار سرسخت سرمایه داری شود؛ حتّی به شکل وابسته و نابابش!
نقطه ی مقابل اصلاح طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روزبه روز و نوبه نو. ما باید روش ها را اصلاح کنیم. در روش ها اشتباه و نقص وجود دارد. گاهی به مرحله ای می رسیم که امروز دیگر جواب نمی دهد؛ باید مرحله ی دیگری را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روش ها، معنای اصلاح طلبی است. البته از نظر امریکایی ها اصلاح یعنی ضدیت با نظام جمهوری اسلامی. رضاخان آمد اصلاحات راه انداخت؛ محمدرضا هم آمد اصلاحات راه انداخت؛ این همان چیزی است که بنده گفتم اصلاحات امریکایی. این اصلاحات به درد خودشان می خورد. ملت ایران اصلاح را براساس اصول خود انجام می دهد.»
همانطوری که از سخنان فوق قابل مشاهده است، مقام معظم رهبری، اصولگرای اصلاح طلبی را که ضمن اصرار و تأکید بر اصول، درپی اصلاح و بهبود شرایط است را قبول دارند و در برخی دیگر از سخنان نیز اصلاح طلب بودن را نیز یکی از ویژگیهای اصولگرایی میخواند و البته این مطمئنا متفاوت با آن اصلاح طلبی است که در آن اصول محترم شمرده نمیشوند. لذا این تلقی از سخنان مقام معظم رهبری که بگوییم رهبری هرکسی را که عرفا منتسب به یکی از جریانات اصولگرا یا حتی اصلاح طلب است را غیرانقلابی و غیر قابل تأیید دانسته اند، قطعا اشتباه است.
نکته دیگر این که همواره در میان جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی، افرادی حضور داشته و دارند که از عیار و خلوص پایینی در پایبندی به اصول و آرمانها برخوردار بوده اند، اما این نباید هرگز موجب گردد کلیت این جریان و مشخصه های مثبتش مذموم شمرده شوند و یا اصولگرایی و انقلابی گری در تعارض با یکدیگر قلمداد شوند، در تشریح این مسئله میتوان به چند نمونه از اظهارات مقام معظم رهبری اشاره نمود چرا که ایشان حتی اصلاح طلبی را یکی از ویژگی های اصولگرایی معرفی میکنند و مشخصه های اصولگرایی و بایدهایش را اینچنین تشریح می فرمایند:
«اینکه میبینید رادیوها و تبلیغات جهانی، جنجال میآفرینند و میخواهند وانمود کنند که اصولگرایی اسلامی و اسلام مبارز، از چشم مردم دنیا افتاده است، از آن دروغها و ترفندهایی است که با زحمت زیاد سعی در انتشارش دارند. قضیه به عکس است. اگر گرایش به اسلام از چشم ملتها افتاده بود، مجبور نبودند اینقدر در شمال آفریقا و کشورهای عربی و کشورهای آسیای میانه، برای مقابله با موج اسلامخواهی، پول خرج کنند.» 71/12/7
«متأسّفانه یک عدّه اصولگرایی را با تحجّر اشتباه گرفته و خیال کردهاند که اصولگرایی یعنی تحجّر! در حالی که اصولگرایی به معنای تحجّر نیست. اصولگرایی یعنی اصول مستدلِّ منطقی را قبول داشتن و به آنها پایبند ماندن و رفتارهای خود را با آن اصول تطبیق کردن» 81/11/8
«اصولگرایی اسلامی متکی به منطق و عقل و استدلال و تجربه و شوق آزادیخواهی و استقلالطلبی یک ملت میشود یک چیز محکوم، میشود فحش: اصولگراها! البته مدتی است تعبیر «اصولگراها» را عوض کردهاند و میگویند «محافظهکارها»؛ غافل از اینکه در کشور ما جناحهای مختلف همهشان اصولگرایند. البته ممکن است تعدادی تندرو در هر گوشهای وجود داشته باشند، اما جل عناصر کشور ما که در دستگاهها هستند، اصولگرایند و همهشان به این اصل معتقدند. این اصول باید در این چشماندازها کاملا دیده و رعایت شود. ما به مرحلهای رسیدهایم که میتوانیم و باید این بنا را بر اساس این اصول حفظ کنیم و پیش برویم» 82/4/15
«امروز ارکان تصمیمگیری کشور – مجلس شورای اسلامی و دولت و قوهی قضائیه – با مدیریت تفکر اصولی اسلام (به تعبیر رایج: اصولگرایی) اداره میشود که این یکی از نعمتهای بزرگ خداست.اصولگرایی به حرف نیست؛ اصولگرایی در مقابل نحلههای سیاسی رایج کشور هم نیست. این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسی را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایی متعلق به همهی کسانی است که به مبانی انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست میدارند؛ حالا اسمشان هرچه باشد. اصلاحات جزوِ مبانی اصولگرایی است… اصلاحات باید ضابطهمند و مبتنی بر ارزشها و معیارها و خطکشهای اسلامی و ایرانی باشد. معیار اصلاحات، قانون اساسی است؛ بر این اساس، باید ما اصلاحات کنیم؛ ما به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات، تصحیح روشهای ماست؛ تصحیح هدفهای مرحلهای ماست؛ تصحیح تصمیمگیریهای ماست؛ تعصب نورزیدن روی تصمیمگیریها ناحق است. این، غیر از ساختارشکنی و مبارزهی با قانون اساسی، مبارزهی با اسلام و مبارزهی با استقلال یک کشور است.» 85/3/29
«شاخصه ی اول عدالت خواهی و عدالت گستری، فسادستیزی، سلامت اعتقادی و اخلاقیِ مسئولان کشور، اعتزاز به اسلام، ساده زیستی و مردم گرایی، تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور، اجتناب از اسراف و ریخت و پاش، خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیم گیری و عمل، مسئولیت پذیری و پاسخگویی، اهتمام به علم و پیشرفت علمی، سعه ی صدر و تحمل مخالف، اجتناب از هواهای نفس، شایسته سالاری، نظارت بر عملکرد زیر مجموعه، تلاش بیوقفه برای این خدمات، قانون گرایی، شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال آنچه که حق است، انس با خدا، قرآن و استمداد دائمی از خدا» 85/6/6
مسلماً هدف از این نوشته تأیید همه حرکات و اشخاص جریان مصطلح به اصولگرایی نبود بلکه اصلاح یک تلقی اشتباه درباره تضاد و تعارض اصولگرایی و انقلابی گری و حتی اصلاح طلبی بود و چه بسا افرادی که در دسته اصلاح طلبی طبقه بندی میشوند ولی حقیقتاً به اسلام، انقلاب و اصولش پایبند هستند و این که بخواهیم برای علم کردن یک جریان سوم به عنوان تنها جریان انقلابی، کلیت این دو جریان سنتی را غیرانقلابی بخوانیم نه با سخنان مقام معظم رهبری قابل انطباق است، نه با اخلاق سیاسی و نه با واقعیت فضای سیاسی کشور و از سوی دیگر جریانات سیاسی باید معیار حب و بغضهایشان را براساس میزان پایبندی به اصول انقلاب تعریف کنند و نه براساس اصولگرا یا اصلاح طلب بودن یا نبودن؛ رهبری میکوشند کشور دچار دوقطبی اصولگرایی و اصلاح طلبی نشود بلکه تمام جریاناتی که به انقلاب اعتقاد دارند را در قطب انقلابی معرفی میکنند و ایشان را در برابر طیف کم شماری قرار میدهند که انقلاب و اصولش را قبول ندارند.
شاید برخی افراد بگویند چون در بین اصولگرایان افرادی وجود دارند که در پایبندیشان به اصول شک و تردیدهایی اثبات یا ایجاد شده است پس از این پس اصولگرایی را طرد و تقبیح کنیم و به جایش از واژه انقلابی گری استفاده نماییم در صورتی که میتوان عیار این افراد را پایین دانست و یا ایشان را به اصول پایبند ندانست، از همین حالا میتوان مطمئن بود که با حذف واژه اصولگرایی و استفاده از واژه انقلابی گری، دیری نخواهد پایید که در انقلابی گری برخی مدعیان آن نیز تردید وارد خواهد شد و لابد در آن زمان باید واژه انقلابی گری را هم تقبیح نماییم که مسلما چنین نسخه ای مضحک و غیر قابل ادامه به نظر میرسد.
95/12/19
8:33 ص
معظم رهبری به دولتمردان گفته است از دولت قبل انتقاد نکنید، حال این که مقام معظم رهبری در خصوص مسئله ریزگردها و قبلاً درباره برخی مشکلات دیگر به دولت فرمودند این که فقط تقصیر را متوجه قبلی ها بکنید فایده ای برای مردم ندارد و باید برای حل مسائل کار کرد چرا که فرصت اندک است و زود از بین میرود و این که فردا این سیاه نمایی ها درباره دولت فعلی هم رخ داد و این مسئله ای هست که به همه دولتها به انحاء مختلف گوشزد میکردند؛ رهبر معظم انقلاب اخیراً هم این چنین فرمودند:
«درست است که برخی مسائل به چارهاندیشیهای بلندمدت احتیاج دارد اما این حرف که وضعیت فعلی نتیجه به فکر نبودن گذشتگان است، کافی نیست و مشکلی را حل نمیکند و چند صباح دیگر نیز دیگران همین قضاوت را درباره ما خواهند کرد که چرا برای علاج مشکل مردم کاری انجام نشد.»
ولی متأسفانه آقای روحانی همانطوری که در مقدمه بیان شد، به جای ابراز تبعیت از این پیام دلسوزانه رهبری، آن را با طعنه و کنایه و اینچنین پاسخ گفت:
«درباره دولت گذشته می گوییم بعضی ناراحت می شوند وقتی آن دولت بود می گفتند انتقاد نکنید تضعیف می شود الان هم میگویند چکار دارید آن دولت که رفته درباره دولت خودتان حرف بزنید.»
اما این پاسخ نه تنها اصرار به فرافکنی از پاسخگویی است بلکه حاوی نکته دیگری هم هست، این که روحانی وانمود میکند مقام معظم رهبری نسبت به این دولت موضعی با سیاه نمایی و غیرمنصفانه گرفته است، حال این که مقام معظم رهبری همواره نسبت به سیاه نمایی از دولتهای گذشته ابراز نارضایتی میکردند و این مسئله را در خصوص رئیس جمهور قبل نیز بیان کرده بودند آنجایی که درباره مناظره های انتخاباتی سال 88 دو طرف مناظره ها را این طور مورد شماتت قرار دادند:
«متأسفانه برخی مواقع مناظره ها حالت تخریبی پیدا میکرد و به سیاه نمایی افراطی خدمات دولت فعلی و در مقابل، سیاه نمایی عملکرد دولتهای قبلی کشیده میشد و در میان طرفداران نامزدها التهاب و نگرانی ایجاد میکرد، یک طرف به رئیس جمهور قانونی کشور، صریحترین و خجالت آورترین اهانتها و تهمتها را بیان میکرد و با پخش کارنامه های جعلی برای دولت، رئیس جمهور متکی به آرای مردم را دروغگو، خرافاتی و رمال مینامید و اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا میگذاشت و طرف دیگر هم، با اقداماتی مشابه، کارنامه درخشان 30 ساله انقلاب را کمرنگ جلوه میداد و شخصیتهایی که عمرشان را در راه نظام صرف کرده اند زیر سؤال میبرد و اتهاماتی را که در مراجع قانونی اثبات نشده است بیان میکرد».
و این در حالی بود که عملکرد دولت نهم به لحاظ شاخصهای آماری و از نظر مردم، قابل قبول بود و با این وجود، مقام معظم رهبری از این که این دولت در کنار ارائه عملکردش بخواهد کارنامه دولتهای گذشته را زیر سؤال ببرد انتقاد داشت، چه رسد به این که دولتی به لحاظ عملکردی کارنامه ضعیفی داشته باشد و به جای پاسخگویی بخواهد دولتهای قبل را مقصر ناکارآمدی خود نشان دهد! عبارات رهبری نشان میدهد که ایشان اساساً با این که دولتها بخواهند با زیرسوال بردن دیگران، از مسئولیت فرار کنند و کارشان را بزرگ نشان دهند، رضایت ندارند و از همین رو، آنهایی که امروز نسبت به دولت یازدهم انتقاد میکنند هم باید حواسشان باشد انتقادات منصفانه باشد و به شکلی نباشد که کلیت انقلاب و تفکر انقلابی زیرسؤال برده شود.
اما متأسفانه رویه ای که در کشور مشاهده میشود این است که از یک سو آنانی که در قدرت قرار ندارند، مسئولان را با سیاه نمایی مورد انتقاد قرار میدهند و حتی بعضا پا را فراتر مینهند و اقدام به سنگ اندازی در امور دولتها حتی با هماهنگی با بیگانگان مینمایند (مانند آنچه که پس از فتنه 88 با گرادادن به دشمن و کمک به وضع تحریمها و تأسیس صرافیهای غیرمجاز در کشور رخ داد)، از سوی دیگر آنانی که در قدرت قرار میگرند عملکرد خود را به قیمت سیاه نمایی از کلیت همه دولتهاق قبل بزرگ میکنند و در ناکامیهای خود نیز، دولتها و یا سایر قوا و نهادها را مقصر معرفی میکنند که این رویه متأسفانه از سوی حامیانشان هم دنبال میشود، حال این که باید به این روند سیاه، با حرکت به سمت مسئولیت پذیری و نقد و مطالبه گری منصفانه، دلسوزانه و منطقی پایان داد.
95/12/19
8:31 ص
اگرچه تقریبا 3 سالی هست که شاهد طعنه و کنایه های بعضاً بی ادبانه روحانی خدمت مقام معظم رهبری هستیم ولی متأسفانه این ادبیات در چند روز اخیر به صورت عجیبی اوج گرفته است که برخی تحلیل گران از آن به عصبانیت یاد کردند، اما به نظر میرسد این ادبیات وقیحانه دربرابر مقام معظم رهبری، ناشی از خلاء وجود دوقطبی برای روحانی است. روحانی نتوانسته یک شخصیت دوقطبی ساز مثل احمدی نژاد در برابر خود دست و پا کند و از آنجا که عملکردی برای ارائه و طبعاً بختی برای پیروزی در فضای منطقی ندارد، میکوشد به هر بهانه ای، فضا را به سمت احساسی شدن، متلک پرانی و در صورت کم آوردن مظلوم نمایی پیش ببرد. روحانی میکوشد در این خلآ عملکردی، شخص مقام معظم رهبری را به عنوان قطب مقابل خود نشان دهد و حداقل از قِبل این سیاست، نظر برخی اصلاح طلبان رادیکال را به حمایت از خود جلب کند. حال این که او در این مواجهه قطعاً از پیش بازنده است، چرا که هرقدر مقام معظم رهبری در مطالباتشان، مؤدبانه، منطقی، منصفانه، دلسوزانه و براساس منافع ملی حرکت میکنند، روحانی با ادبیات وقیحانه، مغرضانه، غیرمنطقی و منفعت جویانه برخورد میکند و این در صورتی است که مطمئناً یکی از دلایل ریزش محسوس آرای روحانی، به غیر از عملکرد ضعیف او در تحقق شعارهایش، ادبیات زشت او در برابر منتقدان و حتی مردمی است که به او رأی ندادند و حتی رأی دادند و الان از او تحقق شعارهایش را مطالبه میکنند. امروز اما او همان ادبیات زشت را در برابر رهبری که محبوبیتی بی نظیر دارد به کار میگیرد که این رفتار قطعاً به شتاب یابی افول محبوبیت او منجر خواهد شد، ضمن این که مقام معظم رهبری مطمئناً برخلاف خواسته روحانی، وارد این بازی نخواهد شد و در این میدان هم عملکرد خود روحانی هست که در برابر روحانی قرار خواهد گرفت.
95/11/23
7:46 ع
پس از سخنرانی دیروز (95/11/19) مقام معظم رهبری درباره سیاستهای اوباما و ترامپ، BBC در تحلیلی درباره این صحبتها گفت که موضع ایشان نرمتر از حد تصور بوده است و دلیل آن را غیرقابل پیش بینی بودن رفتار ترامپ و یا جدی گرفتن اخطارهایش از سوی رهبری معرفی کرد، در صورتی که اصل مسئله چیز دیگری است.
مقام معظم رهبری از ابتدای دولت یازدهم نه تنها درباره مسئله مذاکره با آمریکا و برجام، بلکه در بسیاری از مواضع دیگر به نحوی عمل کردند که معتقدان به تعامل با شیطان، مشکلات و ناکامی های خود را متوجه مقام معظم رهبری و ادبیاتشان ننمایند تا حدی که بعضاً روحانی تنها یکی دو روز پس از برخی موضع گیری های انقلابی مقام معظم رهبری درباره آمریکا، برخی ادبیاتها را هزینه کردن از جیب مردم معرفی کرده بود.
به منظور ممانعت از بهانه جویی برخی حامیان تعامل با آمریکا، مقام معظم رهبری در این مدت، مشی شان را روشنگری درباره چهره پلید آمریکا انتخاب کردند تا آن 50/7% مردمی که به چاره ساز بودن تعامل و تنازل در برابر آمریکا رأی داده بودند، خودشان نتیجه این روش را مشاهده و قضاوت کنند.
مقام معظم رهبری با وجود بدبینی کامل به تعامل با آمریکا و علی رغم این که حتی در امضای مشروط برجام نیز پیش بینی کردند که این توافق به عبرتی تاریخی برای مردم تبدیل میشود ولی مانع تجربه اندوزی ملت ایران نشدند و امروز که ترامپ چهره عریان آمریکا را به خوبی و بهتر از همیشه عیان میکند از وی تشکری معنادار میکنند چرا که زحمات ایشان و جریان بصیر و انقلابی را بسیار کم میکنند.
البته مقام معظم رهبری در همان سخنرانی ضمن انتقاد شدید به سیاستهای اوباما و ترامپ در دشمنی با ایران، میگویند که نه از اوباما تشکر میکنند و نه از ترامپ میترسند و از مردم خواستند که جواب آمریکا را خودشان در 22 بهمن بدهند چرا که کسی در برابر جوابی که مردم به آمریکا میدهند نمیتواند بهانه بگیرد و بگوید رهبری از جیب مردم هزینه کرده است و اساساً آمریکا وقتی نمیتواند غلطی کند که مردم با انقلابند!
95/11/21
9:19 ص
پس از حادثه پلاسکو و پیام تسلیت و همدردی مقام معظم رهبری و تشکر از کسانی که در خصوص مهار این واقعه تلاش کردند، شبهه ای در شبکه های اجتماعی مطرح شد مبنی بر این که چرا جنس پیام مقام معظم رهبری در خصوص حوادث پلاسکو و قطار سمنان متفاوت بوده است؟! و چرا در خصوص تعیین مقصران حادثه پلاسکو دستور عاجلی صادر نشده است که در پاسخ به این شبهه بد نیست به تفاوت اساسی حوادث پلاسکو و قطار سمنان توجه کنیم:
1- پلاسکو ساختمانی است که نهادهای نظارتی اعم از آتش نشانی و وزارت کار بارها بابت آن هشدارهای ایمنی و راهکارهای لازم را ارائه کرده بودند ولی متأسفانه مالکان و استفاده کنندگان از پلاسکو (به عنوان مقصران اصلی حادثه) به آنها توجه نکردند و اگر هم نهادهای نظارتی پلاسکو و ساختمانهای مشابه را تعطیل نکردند بیشتر ملاحظه بیکاری چند صد هزار کارگر شاغل در این ساختمانها را داشتند و اگر بخواهیم نقشی برای این نهادها قائل شویم، قاعدتاً باید بیشتر از جنس قصور باشد و نه تقصیر.
2- ولی در خصوص سانحه قطار سمنان، مسئله این است که اداره ناوگان نقلیه ریلی، مستقیماً توسط بخش دولتی و وزارت راه انجام میشود و جایگاه دولت در خصوص چنین حادثه ای قاعدتاً بیشتر از جنس تقصیر است. البته بعدها نیز ثابت شد که تجهیزات خودکاری که برای کنترل ناوگان ریلی توسط خود وزارت راه سفارش داده و خریداری و نصب شده بود، به دلیل نقص فنی (در ارسال چند هزار پیغام خطا) باعث بروز اشتباه در نیروی انسانی متولی هدایت قطار گردید که آنها نیز مستخدمین وزارت راه بودند.
3- نکته دیگر این که بسیاری از آنها که درباره تفاوت پیامهای مقام معظم رهبری برای حوادث پلاسکو و قطار سمنان شبهه ایجاد میکنند، وزارت راه که متولی و مالک ناوگان نقلیه و قطارها و راه آهن و کارفرمای پرسنل این مجموعه است را در حادثه قطار سمنان مقصر ندانستند؛ و حتی با استیضاح و استعفای وزیر راه نیز مخالفت کردند! ولی در خصوص حادثه پلاسکو ، شدیدترین هجمه ها را به شهرداری تهران مرتکب شدند که این تناقض تنها نشان از سیاست بازی این افراد و جریانات دارد.
پی نوشت: توضیح این که این مطلب به هیچ وجه در پی آن نبود که مقوله ایمنی و جایگاه نهادهای حاکمیتی و نظارتی در پیشگیری از حوادث مشابه حادثه پلاسکو را نادیده بگیرد یا قصور این نهادها را توجیه نماید، بلکه پاسخی بود در برابر کسانی که از بهره برداری سیاسی از هیچ چیزی حتی از جنازه شهدا و کشتگان حادثه پلاسکو و حوادث مشابه برای حمله و ایجاد شبهه نسبت به نظام و رهبری ابایی ندارند.
95/11/2
8:17 ص
اخیراً کلیپی در شبکه های اجتماعی در حال انتشار است که در آن مردمی با لهجه اصفهانی در حالی که تانکرهای آب و تراکتورهایشان در محل تجمعشان قرار دارند، از مشکلات کشاورزیشان سخن میگویند و خطاب سخنانشان نیز مقام معظم رهبری است که برخی از ایشان از شدت ناراحتی، نسبت به رهبری ابراز دلخوری میکنند که لازم میدانم در خصوص این تجمع کشاورزان اصفهانی توضیحاتی بیان نمایم:
همانطوری که بیان شد، کلیپ تجمع کشاورزان اصفهانی طوری تقطیع شده که اعتراضات را متوجه رهبری نماید در شرایطی که از برخی پارچه نوشته ها مشخص است مردم خود را دوستدار انقلاب و رهبری میدانند و عموماً واقفند که جایگاه رهبری دخالت در جزئیات امور کشور نیست و منویاتشان در سیاستگذاریهای کلان نیز بعضاً بر زمین مانده است و نمیتوان از ایشان توقع داشت یک تنه و یک شبه، مشکلی که در اثر سالها سوءمدیریت داخلی صورت گرفته است را بدون داشتن ابزارهای اجرایی و به صرف توصیه و دستور رفع نمایند! البته مردم و مسئولان میتوانیم به نحوی در انجام وظایف و انتخابهای خود عمل کنیم که حل مشکلات مردم به خصوص طبقه محروم کشاورز، جدی تر از وضع موجود دنبال شود.