94/10/23
8:4 ص
فارغ از رفتار زشتی که دولت های جیبوتی و کومور در قطع رابطه با ایران انجام دادند، اما به شخصه تمسخر و تحقیر یک کشورهای کوچک و فقیری مانند جیبوتی و کومور را با آرمان های انقلاب اسلامی ایران منطبق نمی دانم، انتقاد و یا محکومیت در قبال افراد و شخصیت ها و رفتارهایشان امری متعارف و معمول است اما همانطوری که تحقیر قد و شکل افراد اخلاقی به نظر نمی رسد، تحقیر و تمسخر اندازه کوچک و یا جایگاه یک کشور در نقشه و یا فقیر بودنش هم نمی تواند صحیح باشد؛ اصلاً از بدو تشکیل جمهوری اسلامی و طبق فصل سیاست خارجی قانون اساسی، ایران قرار بود ملجأیی برای کشورهای محروم و مستضعف در برابر ظالمان و مستکبران عالم باشد، نه این که به هر دلیلی و با هر بهانه ای مشی خود را به گونه ای زیرسؤال ببرد که وجهه اخلاقی و انسانی خود را در جهان خدشه دار کند.
به نظر شما چه لزومی داشت که آقای نوبخت به عنوان سخنگوی دولت در کنار اظهار بی تفاوتی در خصوص قطع رابطه جیبوتی با ایران،این کشور را طنزگونه و تمسخرآمیز «بزرگ» توصیف کند؟! البته این هم شاید از سیاست های دولت ما باشد که با حرکت به سمت آمریکا و کشورهای اروپایی، عملاً از کشورهای محروم و مستضعف تاحدودی غفلت کرده اند و حال این که این رفتار، به لحاظ انسانی و آرمان های انقلاب، غلط است، همینطور به لحاظ حقوق بین الملل، چرا که همین کشورهای کوچک هم در نهادهای بین المللی حق رأیشان با اغلب کشورهای بزرگ دنیا مساوی است.
شاید ضعف مفرط ایران در استفاده از شورای عدم تعهد که هم اکنون ریاستش را هم برعهده داریم در خصوص مسائل مهم منطقه و جهان نیز، یکی دیگر از نمودهای وادادگی صحنه دیپلماسی با کشورهای غیر مستکبر و غربی باشد و چه بسا اگر در حوزه کشورهای کوچک و ضعیف اعم از آفریقایی یا آمریکای جنوبی کم کاری نمی کردیم، می توانستیم با سیاست فعال خارجی خود، کشور جیبوتی را در راستای سیاستهای انقلاب و در برابر عربستان سعودی قرار دهیم.
در میان افرادی که این عبارات تحقیر آمیز و یا تمسخرآمیز را در قبال جیبوتی یا کومر و امثالهم به کار می برند ورود افرادی مثل آقای شریعتمداری سردبیری کیهان و یا سایر رسانه های انقلابی جای انتقاد دارد، به راستی آیا باید برای تسکین بغض فروخورده و روح آزرده مردم عزیز و غیور ما که سالهاست مستقیم و غیرمستقیم از دست عربستان و دستگاه دیپلماسی ما احساس میکنند به عزتشان خدشه وارد شده است، اقدام به کاری کنیم که منافی آرمانهای امام و انقلاب است؟!
93/9/12
12:6 ص
در عصر تکنولوژی، رفاه و ارتباطات قرار داریم و انواع تجهیزات الکترونیکی، شبکه های مجازی، اینترنت، رسانه های دیجیتالی و ماهواره ای بخش لاینفک زندگی مردم شده اند، به نحوی که در بسیاری از خانه ها، خلاء تجهیزاتی مانند کامپیوتر، تبلت، فبلت، گوشی های اندروید، اینترنت پرسرعت و ماهواره به مانند خلاء اعضای خانواده سخت و سنگین شده است و بسیاری از والدین اساساً در قبال ورود این تجهیزات به خانه و یا میزان دسترسی فرزندان به این تجهیزات هیچ ملاحظه ای ندارند و وقتی به والدین در خصوص خطرات جسمی و روحی این بی مبالاتی ها تذکر داده می شود، بیشترین پاسخی که شنیده می شود این است که والدین تسلیم عرف های رایج در جامعه و خانواده های اقوام و خویشان گردیده اند و عملاً در برابر این تجهیزات هیچ راهکار، ایده و یا برنامه ای ندارند و برخی دیگر نیز تنها تحت فشار فرزندان شان تسلیم عرف های بعضاً اشتباه موجود می شوند، متأسفانه عصر فرزند سالاری در خانواده های تک یا دو فرزند خانواده ها را به مسیری برده است که عملاً نقش والدین و میزان مدیریت ایشان بر خانواده به اقل ممکن رسیده و پدیده وادادگی والدین را ایجاد نموده است.
وقتی به والدین می گوییم که مثلاً چرا گوشی پیشرفته اینترنت دار و یا بازی های رایانه ای بالاتر از 18 سال (باخشونت بالا یا محتوای جنسی) را برای فرزند کودک یا نوجوانتان خریده اید؟ می گویند که مثلاً چون پسرخاله اش دارد و بازی می کند ما هم مجبور شدیم، در صورتی که اگر تمام دنیا هم این اقدام را انجام دهند چیزی از آسیب های این تجهیزات بر روح و روان فرزندان نمی کاهد، چه والدین بخواهند و چه نخواهند کودک یا نوجوانی که نزدیک به سنین حساس نزدیک به بلوغ است با داشتن امکان دسترسی سهل از طریق کامپیوتر و تبلت و … به اینترنت، به فیلم ها، عکس ها و بازی هایی دسترسی پیدا می کند که کنجکاوی وی را تحریک و روح و روان وی را تخریب می کند و یا وقتی فرزندی به ماهواره دسترسی دارد، بالاخره فرصت تنها شدن با آن پیدا می کند و این در حالی رخ می دهد که مهارت فرزندان در کار کردن با تجهیزات الکترونیکی و باز کردن قفل ها عموماً بالاتر از والدین شان است و حتی اگر چنین کاری هم صورت نگیرد، همان زیرنویس های حاوی تبلیغات جنسی و یا میان برنامه های محرک و یا صحنه های روابط خصوصی از فیلم های سینمایی برای پریشان کردن روح و روان یک کودک یا نوجوان کافی هستند، حتی یک زیرنویس حاوی تبلیغات کالاهای جنسی کافیست تا فرزند اطلاعات خودش را در این خصوص تکمیل و به این عرصه ورود کند.
مسئله ای که معمولاً در نظر گرفته نمی شود این است که والدین چه بخواهند یا نخواهند، چه تکنولوژی پیشرفت کرده باشد و یا نکرده باشد در هر صورت یک کودک یا نوجوان اقتضائات روحی و جسمی خود را دارد و هر گونه تحریک و یا دستکاری در طبیعت شان در نهایت موجب بروز آثار و عواقب جسمی و روحی اعم از بلوغ زودرس، انحرافات جنسی، افسردگی، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن و … می گردد، متأسفانه بسیاری از والدین گمان می کنند با پیشرفت تکنولوژی طبیعت و روحیات یک کودک نیز تغییر می کند و به اشتباه، مهارت های کودکانشان را در کار کردن با تجهیزات و رسانه های دیجیتال دلیلی برای افزایش ظرفیت کودکان شان در استفاده از برنامه ها و بازی های فراتر از سن و سالشان برداشت می کنند و حتی از این که کودک 12 ساله شان فلان بازی بالای 16 سال را انجام می دهد افتخار نیز می کنند!
در کنار والدینی که هیچ احساس خطری نسبت به پدیده های نوظهور عصر دیجیتال ندارند، والدین زیادی نیز وجود دارند که به آثار و عواقب این رسانه ها و تکنولوژی ها وقوف نسبی دارند ولی با توجه به عرف رایج در جامعه عملاً به نقطه تسلیم رسیده اند و نسبت به تغییر و یا مدیریت شرایط کودکان شان احساس یأس و ناتوانی می کنند در حالی که به راحتی می توان بسیاری از این عوارض را به نحو مؤثری مدیریت نمود و اگر هم شرایط از کنترل خارج شده باشد، هیچ دلیلی مهمتر از اشتباهات مهلک و برنگشت ناپذیر والدین برای آن ها نمی توان یافت. باید توجه داشت که در صورتی که قبح برخی مسائل مانند دیدن برخی فیلم ها و یا برخی معاشرت های مختلط در اذهان کودکان شکسته شود، عملاً توجیه و بازداشتن کودکان و اصلاح سبک زندگی به مراتب سخت تر از زمانی خواهد شد که ذهن و ذات پاک فرزندان دچار اخلال نشده باشد.
بسیاری از والدین بدون این که کودکان یا نوجوانان شان از ایشان بخواهند، ماهواره را به خانه می آورند و یا بسیاری از والدین طوری روی گوشی های شان رمز می گذارند که عملاً به فرزندانش اجازه می دهند که تحت پوشش شخصی بودن گوشی و امکان قفل کردنش، هرچیزی که می خواهند در گوشی داشته باشند. وقتی والدین بدون تفکر و تدبر کامپیوتر را در اتاق فرزندان می گذارند عملاً این امکان را برای فرزندشان فراهم می کنند که به راحتی بتواند با یک حافظه جانبی کوچک، فیلم ها یا عکسهای غیرمناسب را بدون مزاحم تماشا کند و وای به وقتی که این چنین کامپیوتری به اینترنت پرسرعت نیز متصل باشد. وقتی والدین با خانواده هایی رفت و آمد می کنند که اهل استفاده از ماهواره و اینترنت و تبلت برای کودکان شان هستند عملاً فرزندانشان را در خصوص داشتن این تجهیزات و محصولات متوقع نموده اند و همین توقع در بسیاری از موارد یا به تسلیم و یا به شکاف بین اعضای خانواده منجر می شود. وقتی با خانواده هایی معاشرت می شود که زن و مرد و دختر و پسر بدون داشتن پوشش و حریم های لازم با هم دیگر اختلاط دارند نمی توان از فرزند توقع داشت که در نوجوانی با دختران فامیل یا همسایه ارتباط حقیقی یا مجازی پیدا نکند.
و اما چه باید کرد؟
در کنار رفتارهای سلبی و نبایدها، والدین باید به بایدها و جایگزین ها نیز اهتمام ورزند، نمی توان به صرف تعریف ممنوعیت و محدودیت، فرزندان را توجیه، تربیت و اغنا نمود، فرزند به کارگروهی، تفریح سالم، بازی و معاشرت نیاز دارد و والدین باید برای فرزندانشان این امکانات را به نحو احسن و از مجاری سالم مهیا کنند و اگر چنین اقدامی انجام ندهند، این فرزندان خودشان به دنبال پیدا کردن و یا تشکیل گروه و تفریح و بازی خواهند افتاد، در خصوص وجود کامپیوتر و یا اینترنت در خانواده نیز ممنوعیتی لازم نیست و حتی والدین می توانند بعضاً گوشی ها یا تبلت های شان را در اختیار فرزندانشان قرار دهند، اما باید حواسشان باشد که کامپیوتر، گوشی یا تبلت شان کاملاً پاک و سالم و در معرض دید و دسترس تمام اعضای خانواده قرار داشته باشد؛ باید فرزندان را هدایت کرد تا در حضور و نظارت والدین برای تحقیقات درسی خود از اینترنت استفاده کنند و به دلیل این امر نیز وقوف نسبی داشته باشند.
تا زمانی که ذهن فرزند پاک و دست نخورده باقی مانده باشد ذاتاً برای حیا، عفاف، ایمان و پاکی احترام قائل است و به راحتی می توان با نشان دادن شمه ای از ناپاکی هایی که در دنیای دیجیتال ایشان را تهدید می کند، مجاب شان نمود تا نسبت به محدودیت ها و احتیاط های این عرصه با صبر و تأمل برخورد کند. از سوی دیگر باید توجه داشت همانطوری که در جامعه و مدرسه محیط های ناگزیر برای فرزندان ایجاد می شود، باید محیط های خوبی مانند مساجد، محیط های فرهنگی و ورزشی را برای ایشان تعرفه نمود تا با این محیط ها بتوان فرزندان را در برابر آثار محیط های اجتماعی بعضاً مسموم واکسینه نمود و به همین دلیل حفظ سلامت و پاکی ذهن کودکان برای درک آنچه که والدین به ایشان توصیه می کنند از اهمیت بسیار حیاتی و بالایی برخوردار است. والدین باید دقت کنند که ذهن بچه ها را در برابر کوران مطالب و شبهات ضد دینی قرار ندهند و به شبهاتی که برای شان ایجاد می شود با حوصله و زبان خودشان پاسخ گفته شود، مهمتر از هدایت های رفتاری برای فرزندان حراست از پاکی ذهن فرزندان است، حرف زدن و مسخره کردن مذهبی ها و روحانیون در کنار فرزندان، یکی از خطرناک ترین عوامل در بهم ریختن ذهن فرزندان است، وقتی مدام به فرزند تلقین می شود که مذهبی ها انسان های بدی هستند نمی توان از فرزند توقع داشت که ذاتش را آنچنان که دین و اخلاق می خواهد بتواند پاک نگه دارد.
93/8/13
8:40 ع
متنی را که می خوانید بخش هایی از صحبت های تهمینه میلانی در در برنامه تلویزیونی هفت است:
ما سنت هایی داریم که دلایل وجودی شان از بین رفته است. اینکه زن را مخفی میکنند. خیلی از خانواده ها در خیلی از شهرستان ها یا حتی در همین تهران هم این کار را میکنند. اینها هیچ کدام نمیدانند دلیل اینکه زن مخفی می شده چه بوده است. دلایلش خیلی علمی و درست بوده است. زمانی بوده که تاتار، مغول و قوم های دیگر حمله میکردند و آذوقه را می بردند. زن را می بردند برای کنیزی بچه های را می بردند برای غلامی. بیشتر ساختمان های ما بخصوص در زنجان اگر تشریف ببرید می بینید که دیوارهای دو پوسته وجود دارد. و موقع حمله زن و بچه و آذوقه را در میان دیوار می گذاشتند تا بتوانند یک سال دیگر با آن زندگی کنند. این شکل شیوه جنگ عوض شد. الان بمب می اندازند روی سر مردم ولی هنوز آن شیوه ادامه پیدا کرد. یعنی خیلی ها هنوز زن و بچه شان را مخفی میکنند. دلایل وجودی اش از بین رفت ولی خود این هنوز مانده است ….فیلم سیاه بی معنی است. من فیلمسازم و کار خودم را دارم می کنم. فیلم سازی هست که میخواهد فیلم اجتماعی سیاه بسازد. بگذارید بسازد. چرا فکر میکنید فستیوال ها از ما استفاده یا سوء استفاده میکنند. من اصلا با این حرف کاملا مخالفم. مگر بیکارند که به ما توجه کنند. برای چی اینقدر دشمن می پرورانیم. من با این کلمه دشمن مشکل بسیار جدی دارم. شما میدونید بیس اینکه ما اینقدر دشمن خیالی میسازیم چیه؟ ما دائما در رسانه میگوییم فرهنگ غربی به ما حمله کرد. دشمن منتظر است از ما آتو بگیرد و اینها. حالا اگر دشمن بفهمد ما چند تا ایدزی داریم در جامعه چه استفاده ای از این میکند؟… بعد می گویند غربیها نمی گذارند ما درست زندگی بکنیم. آیا غربی ها به شما میگویند شما با خانم تان درست صحبت نکنید؟ میگویند دندان تان را مسواک نزنید؟ می گویند حمام نکنید؟ میگویند زبان آلمانی یاد نگیرید؟ می گویند در شغل تان رشد نکنید؟ ببینید اینها همه افسانه است. من نمیدانم چرا دائما این نگرش را در جامعه باب میکنند…. من مشکل جدی با کلمه آبرو دارم. آبرو روزگار ما را سیاه کرده است.
اگر چه این سخنان از ظن اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران که طینت شان با مفاهیم حجاب، عفاف، غیرت و آبرو عجین است و خباثت ها، خیانت ها، تحریم ها، ترورها، وطن فروشی ها و جنگ تحمیلی را با گوشت و پوست خود احساس کرده اند نیازی به پاسخ ندارد، اما به زعم حقیر، بی توجهی به این ادبیات و بی تفاوتی در قبال نشر این مفاهیم از این جهت که موجب عادی شدن آن می گردد، هرگز قابل بخشش نخواهد بود، لذا بر آن شدم بیان این سخنان را از چند جهت پاسخ گویم:
کلامی با خانم تهمینه میلانی: بزرگان فرهنگ ایرانی اسلامی نخواسته و نمی خواهند که زن را مخفی کند و حضورش در جامعه را منع کنند، بلکه تنها با معرفی کالا گونه ی او آن طور که غرب و غرب دوستان طالب آنند مخالفند. در فرهنگ ایرانی اسلامی حیا و آبرو نقش کلیدی دارد و هر کسی که خودش را از این فرهنگ می داند نمی تواند منکر آن گردد، ولی متأسفانه گویا خانم میلانی نه تنها فرهنگ خود را به فرهنگ بی حیای غربی فروخته است بلکه دلش را نیز به ایشان سپرده است و گرنه چگونه می شود کسی خودش را ایرانی بداند و بتواند جنگ تحمیلی 8 ساله و این همه شهدای ترور نهادهای تحت حمایت غرب و آمریکا را فراموش کند؟! چطور کسی می تواند ایرانی باشد و سی و اندی سال تحریم و فشار اقتصادی و پای دشمن برگلوی این ملت مستضعف را نادیده انگارد؟! چطور می توان ادعای ایرانی و مسلمان بودن داشت ولی کسانی که ایران و ایرانی را وحشی و بی تمدن و اسلام و تشیع را خشن و بی منطق معرفی می کنند را دوست پنداشت؟! آری! مشکل ما از همین قشر خودفروخته است، کسانی که از فرهنگ ایرانی اسلامی خود احساس شرم دارند و شیدای فرهنگ فرنگند. مشکل ما این است که صاحبان این طرز تفکر نه تنها خودشان به قهقرا می روند بلکه با ساختن آثار ضد ارزشی تفکر منحط خود را نیز به خورد مردم می دهند.
صحبتی با دولتمردان: طی یکسال و اندی فعالیت دولت یازدهم، شخص رئیس جمهور و برخی مشاوران وی بارها وجود هنرمند ارزشی و غیرارزشی را مردود دانستند و همین طرز فکر را در مدیریت فرهنگی کشور جاری ساختند که محصول این تفکر به نشر و تولید محتواهای غیر ارزشی و غیر انقلابی در عرصه فرهنگ و هنر منجر گردیده است، متأسفانه امروز شاهد حضور جسورانه افرادی در صحنه ی فرهنگ و هنر این کشور هستیم که اساساً به فرهنگ وطنی و مذهبی خویش اعتقادی ندارند و نسبت به دشمنان این مملکت و فرهنگشان ابراز دوستی می نمایند. البته بیش از این که خود این طرز تفکر خطرناک باشد، نشر و رواج آن زیر سایه هدایت ها و حمایت های مسئولان دولتی خطرناک به نظر می رسد، به فرموده ی مقام معظم رهبری، شاید برخی تنش های اقتصادی را بتوان با توزیع سبد کالا جبران نمود ولی در مسائل فرهنگی در بسیاری از موارد آسیب ها و تنش ها اساساً قابل جبران نیستند. متأسفانه دولتمردان اینقدر که علیه طرح های امر به معروف و نهی از منکر موضع گیری می کنند، در قبال امر به منکر و نهی از معروف واکنش نشان نمی دهند و حتی علناً از ایشان حمایت می کنند، در صورتی که وقتی امثال تهمینه میلانی عفاف، حجاب، غیرت و آبرو را در گفتار و رفتار و آثارشان به سخره می گیرند، این توقع می رود که دولتمردان نسبت به محکومیت این طرز فکرها و برخورد قانونی با ایشان اقدام نماید.
صحبتی با صدا و سیما: این که صدا و سیما با پخش برنامه های زنده و بحث های آزاد، فضای مباحثه و طرح مسائل روز جامعه را فراهم آورده است یک نقطه مثبت است (که هنوز جا برای توسعه دارد)، ولی مسئولان صدا و سیما نباید آنتن را به صورت یک طرفه به افرادی بدهند که رسماً علیه فرهنگ ایرانی اسلامی فعالیت می کنند، لااقل باید میهمانانی که مدافع فرهنگ این مرز و بوم هستند را نیز همزمان به برنامه دعوت کنند تا فضای مباحثه شکل گیرد نه این که عملاً آنتن صدا و سیما به تریبون دشمنان تبدیل گردد.
سخنی با هنرمندان انقلابی: وقتی طی دوسال پی در پی، فیلم هایی در اسکار برنده می شوند که ضد ایرانی هستند و اتفاقاً سطح فنی بالایی هم ندارند و وقتی سیاسیون آمریکا و انگلیس از سازندگان این آثار رسماً تشکر علی حده می کنند و برای مدیریت فرهنگی و رسانه ای کشور رسماً بودجه تصویب می کنند، چرا هنرمندان ما نباید با ساخت آثار هنری و ارزشی خود پاسخ انحرافات و تحریف هایی که به اسلام وارد می شود باشند؟! به چه دلیل برخی هنرمندان حتی ارزشی ما از هنرخود برای ترویج فرهنگ اسلامی و ایرانی و نقد فرهنگ منحط غربی استفاده نمی کنند؟! مگر قرآن به ما نیاموخته که با هرقوه ای که داریم به جنگ دشمنان برویم؟! پس چرا هنرمندان این مرز و بوم این چنین اسیر توطئه ی توهم توطئه گردیده اند؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/6/27
9:27 ع
علی رغم این که قرآن حکیم و اهل بیت به کارگروهی در امور خیر توصیه های فراوان داشته اند لیکن متأسفانه ایرانیان به لحاظ انجام کار گروهی وضعیت مطلوبی ندارند تا حدی که تقریباً همگی پذیرفته ایم که اگر می خواهیم کاری به درستی انجام شود باید خودمان شخصاً آن کار را انجام دهیم. متأسفانه همین فرهنگ فردگرایی ما باعث شده است که کار گروهی اعم از تعاونی، تشکل های مردمی، انجمن ها، شوراها و … به درستی کارکرد اصلی شان را نتوانند ارائه کنند و بیش از این که انرژی گروه را در جهت رسیدن به هدف متمرکز کنند صرف کاهش اصطکاک با سایر اعضا نمایند.
شاید کارفردی در امورکوچک مفید باشد، لیکن امور مهم و فعالیت های بزرگ و خطیر بدون استفاده از کار گروهی به خوبی انجام نمی شوند و به همین لحاظ یکی از وظایف سیاست گذاران، مسئولان اجرایی، فرهنگسازان و اهالی فرهنگ و رسانه باید اصلاح فرهنگ فردگرایی به فرهنگ کار گروهی تلقی گردد، لیکن همین وظیفه نیز به خوبی درک و اجرا نمی شود به حدی که نهادها و سازمان های دولتی که باید الگو و شاخصی برای اجرای کار گروهی باشند نیز در این خصوص دچار مشکلات عدیده ای هستند.
به منظور بهبود کار گروهی در نظام اداری، آیین نامه و دستورالعمل های مختلفی در جهت تشکیل انواع ستادها، کمیته ها، کارگروه ها، شوراها، اتاق های فکر و … صادر گردیده است که براساس این مقررات در هر اداره ای تعداد زیادی گروه تشکیل می گردد که بیش از نیم این گروه ها عملاً یا فاقد هرگونه فعالیتی هستند و یا حتی در صورت فعالیت، بیش از این که باری از دوش مردم بردارند، موجب زحمت مردم و ماندن ایشان پشت درهای بسته مدیران و کارشناسان ادارات می گردد که این مسئله نیز بر اهمیت ریشه یابی در این خصوص را خاطر نشان می سازد که برخی از آن ها را تقدیم می نمایم:
درک اشتباه از کار گروهی موجب گردیده است تا مدیران گمان کنند کارگروهی مترادف با تشکیل گروه های اداری است و هرچه آمار تعداد گروه ها و جلسات گروه ها بیشتر باشد نتیجه می گیرند کارگروهی بیشتری صورت گرفته و به تبع آن امتیاز بیشتری را برای مدیران ادارات ایجاد نمایند.
گروه ها موجب کاهش تمرکز قدرت و کاهش اعملا نظر مستقیم مدیران درادارات می شوند و به همین لحاظ بسیاری از مدیران به تشکیل و فعالیت حقیقی گروه ها تمایلی نشان نمی دهند و این در حالی است که غالب مدیران توجهی ندارند که فعالیت صحیح گروه ها موجب تصمیم سازی های مؤثر می شوند تا تصمیم گیری ها با چکش کاری بهتری انجام شوند و هم موجب می شوند تا مسئولیت تصمیم گیری ها و اجرای مصوبات به نحو بهتری بین همه ی اعضای سازمان تقسیم گردد و همگان برای تصمیماتی که به صورت گروهی گرفته شده است مشارکت بهتری بنمایند.
تعریف و تشکیل تعداد زیاد گروه برای نهادها عملاً موجب می شود تا بسیاری از گروه ها یا تشکیل نشوند و یا وقت زیادی از مدیران و کارشناسان را بگیرند و این مسئله در کنار عدم اثربخشی این گروه ها موجب می گردد مدیران نیز چندان به فعالیت های پرهزینه و زمان بر این گروه ها تمایلی نشان ندهند.
عدم پایبندی اعضای گروه ها به فعالیت های گروهی موجب می گردد تا عملاً کار جمعی محقق نشود و تنها شکل و شمایلی از آن به نمایش گذاشته می شود چرا که متأسفانه حتی در این گروه ها نیز به جای کارگروهی تنها یکی دونفر از اعضای گروه، بار سایر اعضا را تا مدتی که انگیزه ای دارند، بردوش می کشند.
برای حل این مشکلات راه حل های زیر پیشنهاد می گردد:
اولین نیاز برای ارتقای کار جمعی، فرهنگ سازی است، باید پذیرفت که جز با فرهنگ سازی هیچ کارخوبی به صرف وجود قوانین حتی سختگیرانه محقق نمی شود. فرهنگ سازان و اهالی رسانه و به خصوص رسانه ملی باید با ساخت، دوبله و پخش فیلم های سینمایی و یا مستند نسبت به فرهنگسازی در این خصوص اقدام نمایند. نهادها و ادارات دولتی نیز باید به فرهنگ سازی و آموزش کارگروهی بپردازند.
برای تحقق کارگروهی به جای این که بر تشکیل گروه ها اکتفا شود، باید فرایندهای کاری به صورتی تعریف شوند که گروه را در انجام کار دخالت دهند، مدیران باید در تقسیم وظایف، کارها را به نحوی تقسیم کنند که گروه ها را با خود درگیر نماید.
نظام های ارزشیابی افراد و ارزیابی عملکردها در ادارات باید به نحوی اصلاح شود که یکی از معیارهای اساسی میزان اعتقاد و عمل به کارجمعی در افراد و ادارات باشد و برای سنجش این فاکتورها نیز باید شاخص هایی تعریف گردد که عملاً منتج به ایجاد انگیزه برای کار جمعی گردد، البته باید مد نظر قرار داد که اگر ادارات به لحاظ کارگروهی سنجیده شوند ولی نقش افراد در این خصوص مورد اهتمام نباشد، بازهم بارفعالیت های گروهی برعهده ی افراد معدودی قرار خواهد گرفت و همین مسئله در نهایت موجب کاهش انگیزه همین افراد برای مشارکت در کارگروهی می گردد.
حق جلسات، پاداش ها، گواهی ها و امتیازاتی که برای کارگروهی در نظر گرفته می شود نباید به تعداد جلسه و یا تعداد مصوبه و زمان های صرف شده مبتنی باشد، بلکه باید به اثربخشی فعالیت های گروه چشم داشته باشد و در نهایت میزان رضایت ارباب رجوع، کاهش هزینه ها و افزایش کیفیت خدمات به عنوان شاخص های ارزیابی کارهای گروهی مد نظر قرار گیرد.
انتخاب مدیران باید به نحوی صورت گیرد که افرادی که به کارگروهی و نحوه ی برقراری ارتباط مناسب با گروه و هدایت و رهبری آن مهارت دارند به پست های مدیریتی نزدیک شوند و گرنه انتخاب مدیرانی که ذاتاً فردگرا هستند یقیناً نمی تواند موجب ارتقای کارهای گروهی در ادارات گردد.
هم اکنون بیتشر تشویق ها و تقدیرهایی که در ادارات تنظیم می شود برای افراد صادر می شود و این در صورتی است که ضمن صدور تقدیرنامه برای افراد باید غالب تشویق ها برای گروه ها و ادارات و کارهای گروهی صادر گردد.
برچسب های مرتبط: فرهنگ سمن مدیریت کارمند بهره وری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.