95/3/9
10:54 ع
مدتیست شخصی که خود را مهدوی فر و جانباز و رزمنده دفاع مقدس معرفی میکند برای مقام معظم رهبری نامه های سرگشاده می نویسد و در خلال نامه هایش، شبهات و کنایه هایی را مطرح میکند که به رسم گذشته به نامه دوازدهم وی هم پاسخ می دهم. او در این نامه از این که دوباره باب شهادت در سوریه باز شده است خود را خوشحال وانمود میکند و میگوید چون خودش مجروح و جانباز است، توان مشارکت در این صحنه را ندارد و فرزندش را هم چون قرار است در آزمون کنکور شرکت کند نمی تواند در چنین میدانی حاضر کند، لیکن خطاب به مقام معظم رهبری میگوید:
«اکنون که باب شهادت دوباره باز شده است و فرماندهان شجاع و فرزندان مردم فوج فوج به درجه رفیع شهادت می رسند، حضور حماسی فرزندان شما و یا حداقل یکی از فرزندان شما در جبهه ها بی تردید موجب تقویت روحیه رزمندگان و امید بیشتر آنها خواهد بود».
که البته آنانی که با نامه های مهدوی فر و وقاحت وی آشنایی دارند میدانند اینها جملگی کنایه هایی هستند تا وجهه رهبری و خانواده پاک ایشان را تخریب نماید که در پاسخ به ایشان میگویم:
1- مهدوی فر اگر واقعا احساس تکلیف میکرد و می خواست فرزندش را به سوریه بفرستد، مانند بسیاری از رزمندان دفاع مقدس درس و کنکور را بهانه نمیکرد و اگر قرار است او کنکور را دلیل مناسبی برای عدم حضور در جبهه بداند مطمئنا مسائلی مانند درس دادن در حوزه علمیه و یا هزینه ایجاد نکردن برای نظام را نیز به طرق اولی می تواند برای عدم حضور در جبهه ها به رسمیت بشناسد، اما اصل قضیه این است که مهدوی فر اصلا گویا تاکنون حتی درباره به اعزام نیرو به سوریه هیچ اطلاعاتی کسب نکرده است و الا می فهمید که سوریه نه نیروی پشت کنکوری میخواهد و نه طلبه غیرنظامی چرا که…
2- تنها نیروهای نظامی و آموزش دیده و داوطلب در سوریه حاضر میشوند و حتی از میان نیروهای غیر نظامی و بسیجی که مهارت دارند نیز اعزام نیرو مجاز نمی باشد، و اساساً شأن و جایگاه حضور ایران در میدان سوریه مستشاری است و این یعنی نیروهایی باید حاضر باشند که به لحاظ فنی و مهارتی در جایگاه بالایی باشند و یکی از دلایل سهم بالای شهدای بلندپایه نظامی در سوریه نسبت به سایر شهدای ما هم همین عامل است و با این اوصاف، اعزام نیروی غیر نظامی به سوریه چه فرزند مهدوی فر باشد و چه فرزند مقام معظم رهبری مجاز و منطقی نیست.
3- این که مهدوی فر وانمود میکند رهبری و یا فرزندانشان از حضور در جبهه ابا دارند امری غیر واقع و تهمت و درجهت تخریب است و الا اگر فرزندان مقام معظم رهبری از جهاد و شهادت می هراسیدند به مانند نیروهای عادی، بارها در جبهه های جنگ تحمیلی حاضر نمی شدند و یا همین الان با وجود این همه دشمن خارجی، اینچنین بدون محافظ و مسائل امنیتی به مانند مردم عادی در جامعه ظاهر نمیشدند.
4- اساسا مشی مقام معظم رهبری در دور نگه داشتن فرزندانشان از تمام جایگاه ها و مناصب حکومتی، اقتصادی، مدیریتی، نظامی و … از نکات برجسته ایشان و برگرفته از سیره عملی حضرت امام (ره) است که به جای این که مورد تمجید امثال مهدوی فر باشد مورد هجمه ایشان قرار میگیرد و گرنه چرا یکبار برای هاشمی که فرزندانش بعضاً به جای خدمت به انقلاب و اسلام، در مفاسد مختلف اقتصادی و سیاسی فعالند نامه نمی نگارد؟!
5- با مشارکت ایران در میدان دفاع از حرم زینبی (س) و محور مقاومت در برابر لشگر کفر و تکفیر در طول 4 سال، در اکثر استانها به تعداد کمتر از انگشتان دو دست شهید مدافع حرم داده ایم، مثلا گیلان که در جنگ تحمیلی 8 ساله 8000 شهید در راه اسلام داده است، در طول 4 سال جنگ سوریه تنها 11 شهید داشته است و از حدود 400 شهیدیکه تا تاریخ تیرماه سال گذشته در ایران تشیع شده است، بخش اعظمشان از لشگر فاطمیون (نیروهای مجاهد افغان) هستند تا حدی که تا دی ماه پارسال نیروهای افغانی حدود 200 شهید مدافع حرم تقدیم کرده اند که ضمن احترام کامل به این عزیزان، نباید ایشان را جزء آمار شهدای ایرانی دانست و همه این اطلاعات نشان می دهد، جمله «مردم فوج فوج به شهادت میرسند» بسیار غلوآمیز است تا با پشته سازی از کشتگان راه خدا و حریم امن آل الله، احساسات مردم را تحریک نماید.
95/2/25
11:2 ع
مهدوی فر در نامه اش به مقام معظم رهبری نوشت:
«چگونه است که من، بابت تمام نوشته هایم باید به نیروهای امنیتی جواب پس بدهم ولی شما بابت 27 سال رهبری تمام عیار و بلامنازع خود، نباید به هیچ کس پاسخگو باشید؟ جناب آقای خامنه ای، صبح که بچه های من از خواب بیدار می شوند، صرف نظر از اینکه من بیکار باشم یا به کاری مشغول باشم، تاجر باشم یا شاعر باشم، از من نان می خواهند. توی سفره من باید نان باشد. نگاه همه آنها برای همه احتیاجاتی که دارند، به دست پدرشان است، شما به عنوان پدر امت، به عنوان مقام اول مملکت، آیا نسبت به سفره خالی مردم مسئولیت ندارید؟ آیا می توانید سفره خالی را به رئیس جمهور نسبت بدهید؟ معلوم است که نمی توانید. رئیس جمهور می آید و می رود، آنکه می ماند شما هستید. رئیس جمهور مقام بعد از شماست. شما هر مشکلی دارید خودتان با رئیس جمهور حل کنید ولی جواب سفره خالی مردم را شما باید بدهید. همه در مقامی که هستند، مسئول هستند ولی مسئولیت هیچ کس با مسئولیت شما قابل مقایسه نیست. دوست دارم یکبار در سخنرانی هایتان از دغدغه های واقعی مردم بگویید و روی آنها تأکید کنید. والله بالله دغدغه اصلی مردم استکبار جهانی و مبارزه با آمریکا و محو اسرائیل از صفحه روزگار نیست، شاید دغدغه اول شما باشد ولی دغدغه قاطبه مردم این نیست، دغدغه واقعی مردم نان و آب و رفاه و تحصیل و درمان و اشتغال و رفع گرفتاری هاست. دغدغه مردم پرداخت اقساط و اجاره خانه و قبض آب و برق و گاز و تلفن و این جور چیزهاست. والسلام»
پاسخ:
البته مسلما رهبر جامعه نسبت به حل مشکلاتش مسئولیت دارد ولی این مسئولیت در حد اختیارات رهبری است، رهبری نسبت به تبیین سیاست های کلی نظام با مشورت نهادهایی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام و ارائه رهنمود در خصوص آنها مسئولیت دارد و در صورت لزوم هم می تواند با حکم حکومتی به برخی از مسائل خیلی خاص ورود کنند، لیکن این تصور که رهبری همه گره ها را باید با سرانگشتان خودش و یا حکم حکومتی باز کند، اشتباه، غیر منطقی و نشدنی است.
حتی حضرت امیرالمومنین (ع) هم نتوانست همه مشکلات را یک تنه حل کند، چرا که این امر به مجریان همراه و همیاری مردم در حل مشکلات و خنثی کردن دشمنی ها محتاج بود که بعضاً محقق نشد و معاویه و یارانش در مسیر جامعه و حکومت اسلامی انحراف ایجاد کردند؛ پس به صرف وجود مشکلات، نمی توان رهبر را مقصر دانست و چه بسا رهبری در حل آن مشکل تمام تلاشش را در چارچوب وظایفش به بهترین نحو انجام داده باشد ولی مشکل از عدم اجرا و یا عدم همراهی مناسب مسئولان و مردم یا موانع خارجی، مرتفع نگردیده باشد.
بحث دیگر این که اگر رهبری به بهانه این که مسئول اول کشور است بدون توجه به قانون اساسی در تمام مسائل اجرایی مستقیم و با حکم حکومتی ورود می کرد، همان کسانی که اکنون ایشان را بابت عدم دخالت در حل همه مشکلات، مقصر تمام مشکلات معرفی می کنند، رهبری را بابت دخالت نابجا در همه مسائل کشور مقصر معرفی می کردند! اساساً این غر زنندگان، مقصران و کاهلان در اجرای سیاست های کلی نظام را تطهیر می کنند وانگشت اتهام را به سوی رهبر می گیرند.
این ادعا که رهبری دنبال حل مشکلات نیست تهمتی زشت است، دامنه سخنان رهبری در مسائل اقتصادی، فرهنگی، نظامی، سیاسی و امنیتی حاکی از این است که ایشان نگاهی همه جانبه به مسائل و نیازهای کشور دارد و اگر جایی هم از لزوم شناخت و عدم اعتماد به دشمن یا از اهمیت اتکا به توان داخلی و توجه به تولید ملی و اقتصاد مقاومتی سخن می گوید، همه در جهت حفظ منافع، امنیت و عزت مردم است، کشوری که مصرف کننده صرف کالای خارجی باشند نمی توانند از اشتغال، امنیت، عزت و پیشرفت مناسبی برخوردار باشند، کشوری که از دشمنش غافل شود مطمئناً دچار خسارت های عظیم خواهد شد و آنانی که به نمایندگی از مردم توجه به مسائل معیشتی را در تعارض با استقلال، امنیت، عزت و آرمان های انقلاب معرفی می کنند دروغگویانی منحرف هستند.
95/1/1
9:18 ع
جناب آقای مهدوی فر! برخلاف تصور شما، شعار «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» لزوماً به این معنی نبود که طول عمر امام خمینی اینقدر طورانی باشد که به ظهور حضرت متصل شود، بلکه دعایی برای تعجیل در ظهور حضرت حجت (عج) نیز بوده است که متأسفانه فهم غلط شما از این دعا و احتمالاً از خیلی از شعارهای اول انقلاب، باعث شده است تا اکنون به تضاد و تعرض برسید و گرنه فوت حضرت امام(ره) برای هیچ صاحب عقلی دور از ذهن و غیر قابل باور تلقی نمیشد.
انتقاد شما به رهبری مبنی بر این که طوری در خصوص سیاست کلان خارجی اقتصادی یا امنیتی و نظامی کشور امور را اداره کرده اند که سر همه رشته ها به ایشان بازگردد، ناشی از عدم فهم صحیح شما از وقایع انقلاب و شناخت صحیح از قانون اساسی است، چرا که مقام معظم رهبری مانع حضور جریانها و تفکرات مختلف در عرصه های مدیریتی کشور نگردیده است ولی در عین حال نیز ایشان شرعاً و قانوناً حق ندارد از مسئولیتهایی که قانون اساسی در تعیین سیاستهای کلی نظام، نظارت و هماهنگی بین قوا، فرماندهی کل نیروهای مسلح و… که برای ایشان ترسیم کرده است شانه خالی کند.
شما از شورای نگهبان و دخالت رهبری در خصوص عملکرد آن گلایه کرده اید، فارغ از این که چه چیزی را دخالت می دانید و چه اسنادی برایش اقامه میکنید، آنچه یادم هست نصایح رهبری در مورد رعایت حق الناس به این شورا بوده است و در جایی هم اگر دخالت مستقیم کرده باشند نه برای رد صلاحیت، بلکه برای تأیید صلاحیت فردی مثل معین (باحکم حکومتی) بوده است. در هر صورت شورای نگهبان تکالیفی دارد که از بدو تشکیل این نهاد مهم چه به لحاظ قانونی و چه به لحاظ نظر امام خمینی و همانطور مقام معظم رهبری مکلف به اجرای تکالیف خود در بحث نظارت استصوابی بوده است، پس شما نه تنها نسبت به شعارهای انقلاب و قانون اساسی دچار فهم صحیحی نیستید بلکه از تاریخ انقلاب و استمرار عملکرد قانونی شورای نگهبان از زمان حضرت امام نیز گویا چندان چیزی به خاطر ندارید!
این که برخی از توصیه های به حق مقام معظم رهبری مثلا در خصوص اجرای اقتصاد مقاومتی و یا به روز بودن حوزه های علمیه را به معنی انطباق داشتن همه موارد با نظر رهبری معرفی میکنید یک دروغ بزرگ است چرا که بسیاری از این توصیه ها از جمله همین اجرای اقتصاد مقاومتی هرگز آنطوری که شایسته و بایسته است عملیاتی نشده اند و بسیاری دیگر از این توصیه ها نیز در ایجاد بستر مناسب برای تحقق برنامه های دولتها بوده است که نمونه اش را در جریان مجوز نرمش قهرمانانه برای همین دولت و یا برخورد با کسانی که برخی دولتمردان را خائن خطاب کرده بودند، شاهد بودیم.
باتوجه به این که ائمه جمعه کشور نماینده ولی فقیه در استان ها و شهرستان ها بوده و هستند، مسلماً حکم ایشان باید از سوی شخص رهبری (اعم از امام خمینی و امام خامنه ای) و با پیشنهاد شورای هماهنگی ائمه جمعه، باید صادر گردد، پس شما نه تنها نسبت به فهم قانون اساسی و تاریخ و شعارهای انقلاب گویا دچار مشکل هستید، بلکه گویا از یک مسئله ساده اداری نیز اطلاع ندارید که نماینده هر کسی باید با امضای آن شخص معرفی گردد.
و اما خطراتی که در شرایط اضطراری فقدان حضور رهبری معظم له برشمردید برای عروج ملکوتی روح حضرت امام(ره) که بنیانگذار انقلاب بود هم بعضاً و حتی در شدت بیشتری پیش بینی میشد ولی دیدید که با حضور به موقع مجلس خبرگان و یاری امام زمان(عج) امید طمع کنندگان را ناکام گذاشت و با این وجود ما همچنان دعا میکنیم که عمر با برکت مقام معظم رهبری تا زمان ظهور حضرت حجت (عج) و بیش از آن ادامه داشته باشد..