95/5/17
4:9 ع
باتوجه به مطلب قبلی سایت در خصوص سهم احمدی نژاد در مذاکره با آمریکا، یکی از دوستان سوالی پرسیدند که با توجه به این که احتمالا سوال دوستان دیگری نیز می تواند باشد به آن پاسخ می دهم:
سوال:
چرا مقام معظم رهبری مجوز مذاکره با آمریکا را به احمدی نژاد نداد ولی به روحانی داد؟!
پاسخ:
احمدی نژاد بابت شعار مذاکره با آمریکا از مردم رأی نگرفته بود و چنین مسئله ای هم اساساً به عنوان یک ضرورت کارگشا تلقی نمی شد، لیکن رهبری عزیز در پاسخ به وساطت عمان در این خصوص 2-3 جلسه مذاکره را تجویز کردند که با توجه به این که به آن خوشبین هم نبودند و این که خود آمریکایی ها هم تمایلی به علنی شدنش نداشتند، این کار به صورت محرمانه انجام شد.
اما روحانی در شرایطی به انتخابات ورود کرد که به دلیل:
توانست از آن فضا نهایت سوءاستفاده را بکند و این مفهوم را در کشور جا بیندازد که کلید حل مشکلات کشور در تعامل با آمریکا خلاصه شده است و بابت این شعار هم توانست از 50.7% مردم رأی بگیرد، لیکن از آنجا که مقام معظم رهبری مذاکره و تعامل با آمریکا را حلال مشکلات کشور پیش بینی نمی کردند، به خاطر روشنگری و در احترام به رأی مردم، به این شعار اصلی روحانی و به نوعی خواسته مردم گردن نهادند تا این مسیر در چارچوب خطوط قرمز ترسیمی طی شود تا ضمن تجربه این مسیر، اذهان عمومی در این خصوص روشن شود.
اگر مقام معظم رهبری به جای روحانی، شخصیت حقیقی یا حقوقی دیگری را مسئول مذاکره با آمریکا می کرد، مطمئناً شکست احتمالی در مسیر مذاکره با آمریکا، به جای این که به بی فایده بودن این مسیر متوجه بشود، آن را متوجه فرد تعیین شده از رهبری می نمودند! پس روحانی مسئول مذاکره با آمریکا شد تا با شرط رعایت خطوط قرمز نظام، فرصتی هم برای اجرای شعارش پیدا کند و این رفتار روشنگرانه رهبری باعث شد تا همان 50.7% که تعامل با آمریکا را حلال مشکل می دانستند با بی اعتمادی به آمریکا، از نظر سابقشان عدول کنند که این مسئله هم به صورت میدانی در بین مردم و هم از نتایج نظرسنجی های بعضا خارجی کاملاً مشهود است.
نتیجه: این که رهبری عزیز، روحانی را مسئول مذاکره با آمریکا قرار دادند ولی احمدی نژاد را قرار ندادند به هیچ وجه ناشی از این نبود که به روحانی بیش از احمدی نژاد اعتماد داشته اند، بلکه به شرایط جامعه، رأی مردم و آینده نگری ایشان از احتمال بهانه گیری های آینده ارتباط داشته است.
95/5/17
4:6 ع
باوجود این که خوی استکبارستیزی را از نقاط قوت و قابل ستایش احمدی نژاد می دانم و حساب او را در این مقوله با کسی که خود را دوست مردم!! اسرائیل!! می دانست جدا می کنم، اما با ادعای حامیان متعصب احمدی نژاد که او را در وارد شدن به موضوع مذاکره مستقیم با آمریکا بی تقصیر می دانند هم مخالفم چرا که اخیراً برخی حامیان متعصب احمدینژاد و مشایی طی مطالبی با اشاره به عدم موافقت و مشارکت احمدینژاد درخصوص مذاکرات مستقیم با آمریکا در مسقط به آن افتخار کردند ولی:
1- واسطه این پیشنهادِ عمانیها برای مقام معظم رهبری، وزیر امور خارجه احمدینژاد بود و نه یک فرد خارج از دولت، وزیری که نه متخصص سیاست خارجه بود و نه عملکرد خوبی در این خصوص از خود بجای گذاشت و به صورت زنندهای نیز بجای متکی بکارگیری شد! پس حتی اگر اشتباهی نیز از سوی او سر زده باشد حامیان احمدی نژاد نمی توانند او را بالکل از این اشتباه مبرا کنند.
2- احمدی نژاد در همان مقطع از این که چرا در این مذاکرات دخالت داده نشده، خوشحال نبود بلکه تلویحاً گلایه میکرد در حالی که در آن اواخر حال و روز سیاست خارجی دولت دهم هم خیلی به سامان نبود و حضور مشایی و بقایی در آن این قدر پر رنگ شده بود که ایشان به عنوان نمایندگان ویژه ریاست جمهوری در امور سیاست خارجه منصوب شدند که این موازی کاری با وزارت امور خارجه، مورد انتقاد جدی رهبری قرار گرفت و اتفاقاً این که رهبری بحث مذاکره با آمریکا را به آقای احمدی نژاد نسپرد خودش باید محل تأمل باشد نه قابل افتخار!
3- در خصوص مذاکره با آمریکا در مسقط و پس از آن، احمدی نژاد حداقل ناخواسته به چند جهت به آغاز و استمرار مذاکرات به عنوان حلال اصلی مشکلات کشور کمکهایی کرده است که مختصرا به آن ها می پردازم:
- اداره ضعیف نظام ارز و پول و تحمیل تورم 37 درصدی به کشور که مسلماً در بحرانی نمایاندن شرایط کشور و توجیه تعامل با آمریکا به عنوان تنها کلید حل مشکلات کشور و در پیروزی این تفکر در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بسیار مؤثر بود.
- جدی نگرفتن اجرای اقتصاد مقاومتی با وجود توصیهها و تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری که آسیب پذیری ایران در برابر تشدید تحریمها را بالا می برد، در صورتی که رهبری از مدت ها قبل بر اقتصاد مقاومتی و لوازم آن مانند جهاد اقتصادی، اصلاح الگوی مصرف، حمایت از کار، سرمایه و تولید ملی و اجرای اصل 44 تأکید داشتند.
- مدیریت نامناسب تحریم ها که جزء انتقادات ثبت شده رهبری به دولت دهم نیز بود و البته ما نقش خائنان و فتنهگران داخلی در گرا دادن تحریمها و دشمنان خارجی در اعمالشان را برجستهتر میدانیم. این امر باعث شد تا مدیریت تحریم ها شعاری شکستخورده تلقی شود و رفع تحریم به هر قیمتی گفتمان غالب گردد.
- تکرار این جمله که مشکلات اقتصادی کشور ناشی از تأثیرگذاری تحریم ها است از سوی احمدی نژاد باعث می شد تا این ابراز ضعف در برابر تحریم ها، باعث جری تر شدن دشمنان در خصوص تشدید تحریم ها و ماهی گیری حامیان مذاکره با آمریکا در این آب گل آلود گردد.
نتیجه: با وجود تمام دشمنی های خارجی و برخی خیانت ها و کارشکنی های داخلی، مطمئناً اگر احمدی نژاد بیش از این که وقت ارزشمندش را صرف برخی دعواهای داخلی با قوا و نهادهای دیگر و تلاش برای ریاست جمهوری مشایی بنماید در مدیریت عالمانه اقتصاد کشور صرف می کرد، هرگز حامیان مذاکره با آمریکا قادر به توجیه فرضیاتی که امروز باطل بودنشان با بدعهدی های آمریکا به خوبی اثبات شده نمی گردیدند.