95/7/27
5:24 ع
درخصوص معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر ، بعضاً شبهاتی مطرح شده است که ضمن طرح آنها، مختصراً پاسخ آنها نیز بیان میگردد:
1- شاید تنها مخالف جدی معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر ، شخص خودشان بودند که برخی مثل محسن کدیور این مخالفت را ناشی از عدم توانایی ایشان و اطلاع ایشان درخصوص نداشتن شرایط این کار دانستند! که این نتیجه گیری حقیقتاً مغرضانه بوده است چرا که اولاً آیت الله خامنه ای اساساً حامی و موافق رهبری شورایی بودند و ثانیاً این که از تقوای الهی و احتیاط از پذیرفتن مسئولیت خطیر رهبری نه تنها یک نقطه ضعف نیست بلکه شرط عقل برای یک انسان باتقوا و دانشمند نیز هست و البته ایشان در عمل ثابت کردند که حقاً و انصافاً از پس این جایگاه کلیدی نظام مقدس جمهوری اسلامی به خوبی برآمدهاند.
2-برخی از افراد مانند مهدی خزعلی نیز گفتند که معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر با یک سناریوی از پیش طراحی شده توسط آقایان هاشمی، حاج احمد خمینی و آیت الله خامنه ای انجام شده است، اما اولاً شخص آیت الله خامنه ای خود از حامیان جدی رهبری شورایی بوده اند، ثانیاً آقای هاشمی هم نظرشان بر رهبری شورایی با حضور آیات خامنه ای و مشکینی و موسوی اردبیلی بوده است وثالثاً ساختگی و نمایشی دانستن و معرفی کردنٍ مخالفت تند آیت الله خامنه ای با آن سیمای برافروخته و حرکات و سخنانی که در این خصوص اظهار داشتند، جز از اذهان بیمار اشخاص کینه توز بر نمی آید!
3-یکی از شبهاتی که درخصوص معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر مطرح میشود این است که ایشان را فاقد شرط مرجعیت برای جایگاه رهبری اعلام کرده بودند! در صورتی که حضرت امام در نهم اردیبهشت 68 به شورای بازنگری قانون اساسی دستور دادند تا ظرف 2 ماه برخی اشکالات قانون اساسی از جمله شرط مرجعیت برای رهبری اصلاح شود که در همان زمان در شورای بازنگری قانون اساسی لحاظ شد و بر همین اساس در روز انتخاب رهبری، شرط مرجعیت مد نظر مجلس خبرگان نبود، با این وجود پس از همه پرسی اصلاح قانون اساسی در 6 مرداد 68، یک بار دیگر برای رهبری آیت الله خامنه ای رأی گیری شد و ایشان مجدداً رأی اکثریت خبرگان را کسب کرد و چندی نگذشت که از سوی جامعه مدرسین قم و سایر مراجع علمی و دینی به عنوان یکی از مجتهدین وقت معرفی شد.
4-برخی میگویند چون هنوز قانون اساسی به همه پرسی گذاشته نشده بود، پس قابلیت اجرا نداشته است، که این اظهار نظر ناشی از عدم درک صحیح از جایگاه ولی فقیه و مردم درحکومت اسلامی است. در حکومت اسلامی، آرای مردم نشان دهنده مقبولیت امور است لیکن آنچه که باعث مشروعیت و رسمیت میشود، امضا، تأیید یا تنفیذ ولی فقیه است. در همین خصوص، تأیید اصلاحیه قانون اساسی و یا رأی دادن به رئیس جمهور منتخب، موجب رسمیت و مشروعیت قانون و یا رئیس جمهور نمیشود، بلکه آنچه که به آرای مردم مشروعیت میبخشد در نهایت امضا یا تنفیذ ولی فقیه است و از این لحاظ، دستور امام خمینی درخصوص برداشتن شرط مرجعیت از قانون اساسی یک حکم شرعی است و با این وجود، این حکم، در کنار سایر اصلاحات قانون اساسی به همه پرسی مردمی گذاشته شد و پس از کسب آرای مردمی به امضای ولی فقیه رسید تا رسمیت یابد.
5- یکی از سؤالاتی که در این خصوص پرسیده میشود این است که چرا آیت الله خامنه ای، در پی رهبری آیت الله آذری قمی بودند که قبل از فوت حضرت امام خمینی(ره) و پس از آن، تعاریفی برخلاف نظرات حضرت امام(ره) درباره ولایت فقیه داشتند و دایره نظرات ولایت فقیه را در برخی حوزه ها صرفاً ارشادی میدانستند و در نهایت هم مسیر آیت الله منتظری را رفتند؟! در جواب این شبهه باید گفت:
اولاً تا قبل از طرح چنین ادعایی از سوی آیت الله امامی کاشانی در سال 92 (در برنامه شناسنامه)، هیچکدام از افرادی که وقایع آن روز را روایت کرده اند، مدعی حمایت آیت الله خامنه ای از رهبری فردی آذری قمی نشده بودند و برخی از مطلعین هم این نقل قول را اشتباه دانسته اند.
ثانیاً به لحاظ عقلی نمیتوان پذیرفت آیت الله خامنه ای کسی را شایسته رهبری فردی بداند ولی در روز انتخاب رهبری، قاطعانه از رهبری شورایی حمایت کند! کما این که حتی پس از معرفی ایشان به عنوان نامزد، ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند من با رهبری شورایی موافقم و با رهبری فردی مخالفم. پس چگونه نامزد بشوم؟ و با این منطق یعنی ایشان تا آخرین لحظه با رهبری فردی مخالف بودند.
ثالثاً در جلد 41 کتاب حکومت اسلامی قولی از آیت الله امینی منتشر شده است که میتواند درباره آیت الله آذری قمی باشد که آیت الله امامی کاشانی اشتباهاً آن را به آیت الله خامنه ای منسوب کرده باشند! آیت الله امینی میگویند:
«آیت الله خامنه ای، آقای هاشمی، آقای اردبیلی و آقای مشکینی هم بودند که همگی از شورایی بودن رهبری صحبت می کردند. من مطلبی را در جلسه عرض کردم و گفتم ما در کمیسیون ولایت فقیه , شورایی بودن را ردّ کردیم. آیت الله خامنه ای فرمودند: رهبری شورایی را که رد کردید، پس چه کنیم؟ من در این موضوع فکر کرده بودم و چند نفر را در نظر داشتم و اسامی را در یک برگ کاغذ نوشته بودم که همراهم بود. من یک نفر را معرفی کردم که برای رهبری مناسب است. آیت الله خامنه ای فرمودند: نه، البته بعداً فهمیدم که این شخص صلاحیت رهبری را نداشته است. به ایشان (آیت الله خامنه ای) گفتم : خود شما چطور؟ ایشان بی اعتنایی کرد.»
6- با توجه به خاطره ای که آقای هاشمی درخصوص نظر حضرت امام درباره آیت الله خامنه ای بیان کردند، برخی اینطور نتیجه گرفتند که معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر بدون خاطره آقای هاشمی محقق نمیشد و رهبری ایشان را مدیون آقای هاشمی میدانند، در صورتی که:
اولاً این خاطره در لحظه آخر انتخاب آیت الله خامنه ای و در حالی که اذهان روی ایشان متمرکز شده بود و عملاً رهبری شورایی و رهبری فردی آیت الله گلپایگانی نیز منتفی شده بود بیان شد.
ثانیاً آقای هاشمی پس از اصرار و فریاد آیت الله شبستری و آیت الله قریشی در مجلس آن دو خاطره عمومی و خصوصی خودشان را نقل کردند.
ثالثاً به غیر از آقای هاشمی، آقایان حاج احمد خمینی، موسوی اردبیلی و خلخالی هم شبیه آن سخنان را گفتند و یا همان سخنان آقای هاشمی را تأیید کردند.
94/12/3
7:56 ص
از آنجا که BBC و VOA لیست هاشمی را تبلیغ می کنند، اگر تاکنون در خصوص اعلام برائت از حضور در این لیست حجت عقلی و شرعی نداشتید، امروز می دانید که فهرست هاشمی و حضور شما در آن فهرست بخشی از پازل دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمین است و این یعنی عقلاً و شرعاً قابل پذیرش نیست که درپازل دشمن، برای خودتان نقشی را پذیرا باشید.
اگر دعوت دشمن به لیست هاشمی برایتان حجت نیست، امر دیروز رهبری مبنی بر این که مردم عکس درخواست دشمن عمل کنند باید حجت شرعی را بر شما تمام کرده باشد، وقتی مردم شرعاً مجاز به تبعیت از دعوت دشمن نیستند، آیا حضور شما در فهرستی که رهبری از آن نهی می کند آیا تواند شرعی تلقی گردد؟!
مقام علمی و عملی شما اینقدر بالا هست که هیچ نیازی به تأیید آقای هاشمی نداشته باشد به خصوص که اسامی تعدادی از شما بزرگواران در فهرست های رسمی مورد وثوق نیز وجود دارد و به نظر می رسد حضور شما در این فهرست بیش از این که برای شما اعتباری ایجاد کند، برای هاشمی اعتبار ایجاد می کند.
از شما توقع می رود به عنوان کسانی که قرار است در خط مقدم حفظ و حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی حضور داشته باشید، امید دشمنان را ناامید فرمایید و رسماً از لیستی که باعث امیدواری دشمنان انقلاب اسلامی ایران گردیده است اعلام برائت فرمایید.
94/11/16
11:4 ص
در پاسخ به مطلبی که در روزنامه آفتاب با تیتر «رد صلاحیت های فعلی بیشتر از مجلس ششم است» از محمد کیانوش راد منتشر شده است، تقدیم می گردد:
در انتخابات مجلس هفتم بین بیش از 8 هزار نفری که داوطلب شدند، صلاحیت 77% توسط هیأت های اجرایی تأیید و 56% نیز توسط هیأت های نظارتی تأیید شدند که نهایتاً حدود 4500 نفر وارد گردونه رقابت شدند و بیش از 80 نفر از نمایندگان مجلس ششم هم رد صلاحیت شدند.
در انتخابات مجلس دهم، بین بیش از 12 هزار نفری که داوطلب شدند، 90% توسط هیأت های اجرایی و 45% از ایشان نیز توسط هیأت مرکزی نظارت تأیید صلاحیت شدند و حدود 5450 نفر وارد رقابت انتخاباتی می شوند و حدود 30 نماینده مجلس نهم نیز رد صلاحیت شدند.
در دوره اصلاحات، 77%، در دوره احمدینژاد 60% و در دولت سازندگی 50% از داوطلبان توسط هیئت های اجرایی تائید صلاحیت شده اند ولی در دوره روحانی، رکورد 90% برای تأیید صلاحیت توسط هیأت های اجرایی ثبت گردید.
بعد از رکورد ثبت نام بیش از 8 هزار نفری در انتخابات مجلس هفتم که آن هم در جهت فشار بر شورای نگهبان در دستور کار اصلاح طلبان قرار گرفت، امسال برای انتخابات مجلس نهم، رکود ثبت نام بیش از 12 هزار نفری ثبت گردید که این عدد محقق نمی شد مگر با مانور و تشویق سنگین جریان های اصلاحات و اعتدال به نحوی که حتی از کسانی همه از رد صلاحیت شان داشتند نیز دعوت به دواطلب شدن به عمل آمد.
ثبت نام حداکثری و 12 هزارتایی داوطلبان را وقتی در کنار تأیید صلاحیت 90 درصدی هیأت های اجرایی و تشکیک های مستمر در جایگاه قانونی شورای نگهبان قرار می دهیم، قطعات پازل فشار بر شورای نگهبان به عنوان یک سناریوی از پیش تعیین شده به خوبی خودش را نمایش می دهد به حدی که حتی خود هاشمی هم بررسی صلاحیت این تعداد نامزد را از توان شورای نگهبان خارج دانست.
درکنار سناریوی فوق، یک برنامه خاص هم برای سیدحسن مصطفوی تدارک دیده شده است، به نحوی که از چند ماه قبل از انتخابات خبرگان، ناگهان سید حسن را با القابی مانند علامه و آیت الله به حضور در انتخابات ترغیب کردند و او را فراتر از آن معرفی کردند که در آزمون شرکت کند و در نهایت به همین راحتی او را در معرض عدم احراز صلاحیت علمی و طعمه ای برای هجمه بیشتر به شورای نگهبان قرار دادند و در ادامه نیز رد صلاحیت او را به معنی توهین به امام(ره) و بیت ایشان نمایش دادند.
با وجود تمام تلاش هایی که برای تأثیرگذاری غیر متعارف بر انتخابات 94 تدارک دیده شده است، ولی هشیاری مردم بابت تجاربی که در انتخابات سال 88 کسب کردند در کنار شناختی که نسبت به برخی جریان های خاص که به فرموده مقام معظم رهبری «به مرض تشکیک در انتخابات دچار گردیده اند» حاصل شده است، به فضل خدا مانع سوءاستفاده از فضای هیجان انگیز انتخاباتی خواهد شد.
94/10/3
3:58 ع
اخیرا برخی اظهارات هاشمی درباره مجلس خبرگان مورد توجه بسیاری از رسانه ها و سیاسیون قرار گرفته است که برخی از عبارات هاشمی مانند تعیین جایگزین برای رهبری، شورایی شدن رهبری، همچنین نظارت بر رهبری که همزمان با نزدیکی به انتخابات خبرگان در حال بیان شدن هستند نشان از سیاست ها و اهداف برنامه ریزی شده ایشان برای تضعیف جایگاه قانونی و شرعی ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری در جمهوری اسلامی دارد، ایشان نیز به مانند برخی جریان های تند اصلاحات، دریافته اند تا زمانی که ولایت فقیه دارای جایگاهی مقتدر و مؤثر باشد، امکان فتنه و ایجاد انحراف از آرمان های اصولی انقلاب و امام خمینی (ره) میسر نخواهد بود و به همین دلیل صرفاً به منظور تأثیرگذاری در این وادی و تابوشکنی برای هجمه به جایگاه رهبری و تحریک افرادی که هرگز در انتخابات شرکت نمی کنند، به بیان چنین عباراتی روآورده اند. می توان متوجه شد که ایشان قصد دارند با این توجیه و ادعا که مجلس خبرگان در این دوره، باید رهبر جدید را انتخاب کند و یا این که مجلس جدید می تواند نسبت به توانایی مقام معظم رهبری موضع جدیدی اتخاذ کند، افرادی را به صحنه بکشاند که در حالت عادی اصلاً در انتخابات مجلس خبرگان شرکت نمی کنند.
نکته دیگر این که نظارت بر رهبری که در قانون اساسی آمده است با آن نظارت بر عملکردی که آقای هاشمی جدیداً مطرح کرده اند بسیار متفاوت و یک نوع بدعت است، لیکنساالهاست که در مجلس خبرگان، مستمراً بر حفظ شرایط قانونی و شرعی در شخص رهبری نظارت صورت میگیرد تا اگر رهبری از شرایط مندرج در قانون اساسی به لحاظ عدالت و علم و عقل و … خارج شده باشند نسبت به تعیین فرد دیگری اقدام صورت گیرد که این مسئله از تکالیف مصرح مجلس خبرگان در نص قانون اساسی است چرا که قانون اساسی، مجلس خبرگان را مکلف به نظارت بر ولایت فقیه نمی داند بلکه مکلف می داند حفظ شرایط رهبری را مورد نظارت و رصد قرار دهد:
اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی: هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود ازآغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود بر کنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می باشد. در صورت فوت یا کناره گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند، در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند. تا هنگام معرفی رهبر، شورایی مرکب از رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و یکی از فقهای شورای نگهبان به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبری را به طور موقت به عهده می گیرد و چنانچه در این مدت یکی از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد دیگری به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقها، در شورا به جای وی منصوب می گردد. این شورا در خصوص وظایف بندهای 1 و 3 و 5 و 10 و قسمتهای ( د ) و (هـ ) و ( و ) بند 6 اصل یکصد و دهم، پس از تصویب سه چهارم اعضاءء مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام می کند. هر گاه رهبر بر اثر بیماری یا حادثه دیگری موقتاً از انجام وظایف رهبری ناتوان شود، در این مدت شورای مذکور در این اصل وظایف او را عهده دار خواهد بود.
از دیگر اموری که هاشمی در کنار این اظهارات دنبال می کند، به میدان آوردن تمام عناصری است که می توانند در این مسیر هاشمی را همراهی کنند، عناصری که بعضاً حتی شاید فاقد صلاحیت های علمی مربوطه باشند ولی به دلیل هماهنگی و همکاریشان با هاشمی در این سالها، یک شبه علامه و آیت الله خطاب شدند تا با یک هماهنگی نخ نما، به صحنه نامزدی مجلس خبرگان ورود کنند و در این خصوص، رسانه های تبلیغاتی اصلاحات و اعتدال نیز به صورت کامل از این برنامه هاشمی پشتیبانی میکنند که هدف از این رفتار هم در دو راستا تخمین زده می شود، اول این که هرچه بیشتر بتوانند کرسی های مجلس خبرگان را برای برنامه های شوم خود کسب کنند و دوم این که با هر رد صلاحیت قانونی، یک مانور و هجمه رسانه ای علیه شورای نگهبان و نظام ایجاد کنند و سوم این که با افزایش نامزدها، شورای نگهبان را مجبور به حذف حداقلی بی صلاحیت ها نمایند.