95/1/1
9:18 ع
جناب آقای مهدوی فر! برخلاف تصور شما، شعار «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» لزوماً به این معنی نبود که طول عمر امام خمینی اینقدر طورانی باشد که به ظهور حضرت متصل شود، بلکه دعایی برای تعجیل در ظهور حضرت حجت (عج) نیز بوده است که متأسفانه فهم غلط شما از این دعا و احتمالاً از خیلی از شعارهای اول انقلاب، باعث شده است تا اکنون به تضاد و تعرض برسید و گرنه فوت حضرت امام(ره) برای هیچ صاحب عقلی دور از ذهن و غیر قابل باور تلقی نمیشد.
انتقاد شما به رهبری مبنی بر این که طوری در خصوص سیاست کلان خارجی اقتصادی یا امنیتی و نظامی کشور امور را اداره کرده اند که سر همه رشته ها به ایشان بازگردد، ناشی از عدم فهم صحیح شما از وقایع انقلاب و شناخت صحیح از قانون اساسی است، چرا که مقام معظم رهبری مانع حضور جریانها و تفکرات مختلف در عرصه های مدیریتی کشور نگردیده است ولی در عین حال نیز ایشان شرعاً و قانوناً حق ندارد از مسئولیتهایی که قانون اساسی در تعیین سیاستهای کلی نظام، نظارت و هماهنگی بین قوا، فرماندهی کل نیروهای مسلح و… که برای ایشان ترسیم کرده است شانه خالی کند.
شما از شورای نگهبان و دخالت رهبری در خصوص عملکرد آن گلایه کرده اید، فارغ از این که چه چیزی را دخالت می دانید و چه اسنادی برایش اقامه میکنید، آنچه یادم هست نصایح رهبری در مورد رعایت حق الناس به این شورا بوده است و در جایی هم اگر دخالت مستقیم کرده باشند نه برای رد صلاحیت، بلکه برای تأیید صلاحیت فردی مثل معین (باحکم حکومتی) بوده است. در هر صورت شورای نگهبان تکالیفی دارد که از بدو تشکیل این نهاد مهم چه به لحاظ قانونی و چه به لحاظ نظر امام خمینی و همانطور مقام معظم رهبری مکلف به اجرای تکالیف خود در بحث نظارت استصوابی بوده است، پس شما نه تنها نسبت به شعارهای انقلاب و قانون اساسی دچار فهم صحیحی نیستید بلکه از تاریخ انقلاب و استمرار عملکرد قانونی شورای نگهبان از زمان حضرت امام نیز گویا چندان چیزی به خاطر ندارید!
این که برخی از توصیه های به حق مقام معظم رهبری مثلا در خصوص اجرای اقتصاد مقاومتی و یا به روز بودن حوزه های علمیه را به معنی انطباق داشتن همه موارد با نظر رهبری معرفی میکنید یک دروغ بزرگ است چرا که بسیاری از این توصیه ها از جمله همین اجرای اقتصاد مقاومتی هرگز آنطوری که شایسته و بایسته است عملیاتی نشده اند و بسیاری دیگر از این توصیه ها نیز در ایجاد بستر مناسب برای تحقق برنامه های دولتها بوده است که نمونه اش را در جریان مجوز نرمش قهرمانانه برای همین دولت و یا برخورد با کسانی که برخی دولتمردان را خائن خطاب کرده بودند، شاهد بودیم.
باتوجه به این که ائمه جمعه کشور نماینده ولی فقیه در استان ها و شهرستان ها بوده و هستند، مسلماً حکم ایشان باید از سوی شخص رهبری (اعم از امام خمینی و امام خامنه ای) و با پیشنهاد شورای هماهنگی ائمه جمعه، باید صادر گردد، پس شما نه تنها نسبت به فهم قانون اساسی و تاریخ و شعارهای انقلاب گویا دچار مشکل هستید، بلکه گویا از یک مسئله ساده اداری نیز اطلاع ندارید که نماینده هر کسی باید با امضای آن شخص معرفی گردد.
و اما خطراتی که در شرایط اضطراری فقدان حضور رهبری معظم له برشمردید برای عروج ملکوتی روح حضرت امام(ره) که بنیانگذار انقلاب بود هم بعضاً و حتی در شدت بیشتری پیش بینی میشد ولی دیدید که با حضور به موقع مجلس خبرگان و یاری امام زمان(عج) امید طمع کنندگان را ناکام گذاشت و با این وجود ما همچنان دعا میکنیم که عمر با برکت مقام معظم رهبری تا زمان ظهور حضرت حجت (عج) و بیش از آن ادامه داشته باشد..
94/12/24
8:9 ص
هاشمی رفسنجانی (94/12/22): «آن هایی که فکر میکنند زندگی با ریاضت انسان ساز است، اشتباه می کنند ریاضت هایی که درباره زندگی امام می گویند درست نیست، بعضی ها فکر می کنند با عسرت و ریاضت زندگی کردن بهتر است، این در حالی است که قرآن هم آن را قبول ندارد. ریاضت هایی که در مورد زندگی امام خمینی(ره) میگویند درست نیست، من از جوانی در خانه امام بودم. ایشان هر چه داشتند را نشان میدادند این طور نبود که جلوی خانه زیلو پهن کنند و در خانه قالی داشته باشند، خیلی از ریاضت کشی های این روزها ریاکاری است، قرارنیست مردم با ریاضت زندگی کنند.»
متلک ها و کنایه های هاشمی و روحانی به اصول انقلاب و مقام معظم رهبری و سخنان ایشان به امری عادی و روزمرده تبدیل شده است که دیروز در خصوص تشبیه علامه مصباح با شهید مطهری (telegram.me/nazokbin/1202) و امروز هم شاهد تحریفات هاشمی علیه ساده زیستی در اسلام و انقلاب بوده ایم که مختصراً به این سخنان پاسخ میگویم:
1- بحث ساده زیستی حاکمان اسلامی در حد اقشار ضعیف جامعه اینقدر در روایات و سیره حضرت پیامبر (ص) و حضرت امیر (ع) متواتر است که به نظر نمیرسد نیازی به نشانی آوردن در این خصوص باشد، هرکسی که آشنایی مختصری با نهج البلاغه داشته باشد، توصیه های موکد حضرت امیر المؤمنین (ع) به حاکمان و والیان در خصوص ساده زیستی را غیرقابل انکار می داند، البته بین مقوله ساده زیستی و کسب مال مشروع تفاوت زیاد است آنطور که حضرت امیر درآمد زیادی با کارهای زیاد و سنگین کسب می کردند ولی از آن درآمد برای کمک به دیگران استفاده می کردند و همچنان خودشان ساده می زیستند.
2- ساده زیستی امام خمینی(ره) اینقدر غیرقابل تردید است که این امر در جملات داخلی ها و خارجی ها به تواتر بیان شده است و فیلمهایی که در این خصوص وجود دارد و منزل حضرت که تبدیل به موزه شده است، این امر را به خوبی اثبات میکنند.
3- مطلب دیگری که به بهانه بیان بی ریایی امام خمینی(ره) بیان شده است زیر سوال بردن ساده زیستی دیگرانی است که جلوی خانه زیلو دارند ولی در خانه قالی دارند که این جملات ما را به برخی از جملات و خاطره ها در خصوص قالی منزل مقام معظم رهبری می اندازد:
مرحوم حاج احمد میگوید: «وظیفه خود می دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیت الله خامنه ای مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست. خانواده ایشان روی موکت زندگی می کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش- که ظاهراً جهیزیه همسر ایشان بود- اذیت می شدم از آنجا بر خاستم و به موکت پناه بردم.»
امام خامنه ای میفرمایند: «من وقتی ازدواج کردم همسرم از پدرش ، که فرش فروش بوده، فرشی به عنوان جهیزیه به همراه داشته است که هنوز نیز، با وجود فرسودگی آن ، در منزل ما از آن استفاده می شود و بجز آن ، قالی دیگری در منزل نداریم . چند مرتبه اخوالزوجه ها گفته اند که این قالی نخ نما شده و خواسته اند که آن را عوض کند ولی من اجازه نداده ام . اصلا در طول زندگی خود ، نه قالیچه ای خریده ام و نه فرشی به خانه اضافه کرده ام، حتی آنها را تبدیل به احسن نیز نکرده ام.»
4- هرگز امام خمینی و امام خامنه ای نخواسته اند که مردم دچار سختی باشند و اگر هم جایی توصیه به اصلاح الگوی مصرف، استفاده از کالای داخلی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی، اجرای اقتصاد مقاومتی و… دارند همگی برای رفع پایدار، مطمئن و آبرومند مشکلات اقتصادی مردم و کشور است و گرنه می توان با خرید همه مایحتاج از خارج، یک اقتصاد رفاه زده، ضعیف و ناپایدار را بر مردم تحمیل کرد.
5- متأسفانه شاهدیم که هاشمی و یارانش برای تحریف انقلاب، به شدت مشغول تحریف اسلام و انقلاب هستند و در این راه از تحریف سیره حضرات معصومین در خصوص ساده زیستی، ظلم ستیزی، پیام عاشورا و یا از دروغ بستن به امام خمینی(ره) با جملاتی مثل این که «امام خمینی(ره) با حذف شعار مرگ بر آمریکا مخالف نبود» و یا این که «امام خمینی قبل از وفات گفتند که جام زهر شیرین بود» و امثالهم…، فروگذار نکرده اند.
6- اصرار هاشمی و روحانی برای تغییر کلیدواژه های انقلاب مانند انقلابی گری، ساده زیستی، استقلال، ظلم ستیزی، استکبار ستیزی و… و استفاده از واژگانی مانند افراطی گری، عوامفریبی، پوپولیستی، ماجراجویی، تعامل (به جای استقلال)، عدم دخالت حکومت برای ارتقای مبانی دینی و ایمانی جامعه و… از علائم مسجل اصرار این جریان برای تحریف مفهومی انقلاب است.
7- یکی از روشهای تحریف حضرت امام خمینی، مرجع تراشی برای تفکر ایشان است، ایشان ترویج میکنند که برای شناخت حضرت امام، به جای مراجعه به نص سخنان و وصیت نامه ایشان، باید به شخص هاشمی و نوادگان امام مراجعه کرد و بعد هم ایشان ضمن رد نصوص سیره امام و بیان خاطرات جدید از 30 سال پیش و حتی برخی خوابها و رویاها، به گفتمانهایی که دقیقاً برخلاف سیره و گفتمان امام حرکت میکنند، رسمیت می بخشند.
94/12/24
8:3 ص
شبهه:
هزینه تعویض کارت ملی هرایرانی33000 تومن که هر ایرانی باید به دولت بپردازد.
جمعیت ایران80000000
کل هزینه کارت ملی درایران 2?640?000?000?000 تومن یعنی دو هزار و ششصد و چهل میلیارد تومن . خواهشمندم یه نفرجواب بده بااین پول میخوان خرج چیو در بیارن….یا کدام قرض یا اختلاسی رو میخوان لا پوشانی کنند..؟
تا الان قدرت فضای مجازی رو دیدید، لطفآ به اشتراک بزارید تا جوابش رو در تلویزیون ببینیم ؟
پاسخ شبهه:
1- همانطوری که در صفحه اول سامانه صدور کارت ملی هوشمند میتوانید مشاهده کنید هزینه صدور هر کارت ملی هوشمند 17200 تومان است نه 33000 تومان.
2- همانطوری که در این سامانه درج شده است، این طرح تنها برای افراد بالای 15 سالی است که تاکنون کارت ملی دریافت نکرده اند و نه همه جمعیت 78 میلیون نفری ایران و این یعنی تنها کسانی که کارت ملی دریافت نکرده اند بابت این کارت متحمل هزینه خواهند شد.
3- برای صدور کارتهای ملی، هزینه های مختلفی برای پست، صدور کارت، دستمزد خدمات کارگزاری ها و … محاسبه شده است و عملاً چیزی از این 17200 تومان اضافه نمی آید که به عنوان رقم سنگین اختلاس محسوب گردد.
4- براساس خبر همشهری آنلاین به کد 205990 مورخ 92/1/13 و به استناد مصوبه هیأت دولت وقت، قرار بود که مردم بابت هرکارت ملی هوشمند تنها 5 هزارتومان پرداخت نمایند و بقیه آن را خود دولت هزینه کند که این مصوبه احتمالاً با حضور دولت جدید و شاید هم با افزایش هزینه ها و یا به دلیل مشکلات مالی دولت جدید عوض شده است.
5- اگر این کارت طبق امکاناتی که برای آن (جایگزینی به جای چند کارت و دفترچه بیمه و …) پیش بینی شده است، بخشی از زحمات و هزینه های مردم را کم کند، تا حدودی برای خود افراد هم توجیه اقتصادی پیدا میکند، هرچند همه ما ترجیح میدادیم که بابت آن پولی پرداخت نکنیم.
6- در هر کشوری فساد وجود دارد ولی وقتی همه میبینیم در کشورمان با مفاسد اقتصادی کلانی که بعضاً حتی از سوی اشخاص و جریانهای صاحب قدرت حمایت شده اند، برخورد قانونی و بعضاً مجازاتهای سنگین صورت میگیرد، طرح چنین شبهه ای براساس چند دروغ و با بهانه فسادستیزی، تنها می تواند جهت بدبین کردن مردم به اصل انقلاب صورت گرفته باشد.
94/12/7
7:50 ع
یکی از شبهاتی که درباره برخی از دغدغه ها و هشدارهای امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در خصوص انتخاب افراد صالح و شایسته مطرح می کنند این است که «مگر شورای نگهبان صلاحیت افراد را تأیید نکرده است؟! پس نباید دغدغه ای داشت» و به این شکل هر گونه نگرانی را به منزله بی اعتمادی و زیر سؤال دانستن جایگاه شورای نگهبان تلقی می کنند که در پاسخ به این افراد باید گفت:
1- شورای نگهبان تنها حال و گذشته افراد را می تواند براساس مستندات و شواهد و بندهای قانونی بررسی نماید نه براساس پیش بینی و پیش گویی بلکه این مردم هستند که باید بین سابقه و حال افراد نموداری رسم کنند و ببینند که این شخص در طول زمان چه خط سیری را طی کرده است، حساب کنند که اگر این خط سیر به صورت طبیعی و معمولی ادامه یابد به چه نقطه ای می تواند ختم شود.
2- اگر فردی را دیدند که امروز شورای نگهبان تأیید کرده اما بین حال و گذشته اش تفاوت زیادی وجود دارد که او را در حال سقوط و دور شدن از مبانی انقلاب و اسلام نشان می دهد، این مردم می توانند با آینده نگری، ضمن تشخیص صحیح، یک جایگاه کلیدی را در اختیار او قرار ندهند و به همین شکل اگر مشاهده کردند که فردی در یک خط سیر مشخص و ثابت و مثبت در طول سالهای متمادی در مسیر انقلاب و امام و رهبری قرارداشته است و در مواجهه با بی قانونی و فساد بین جناح ها و جریان ها و خانواده اش تفاوتی قائل نشده است، می توانند با احتمال خطای کمتری به او رأی بدهند.
3- با وجود تمام احتیاط هایی که در خصوص نامزدها بعضا لحاظ می شود، باید توجه داشت که انسان موجودی مختار است و شرایط جدید می تواند تأثیرهای جدیدی نیز برایش مترتب نماید و این یعنی در هر صورت و در هر شرایطی احتمال خطا و تغییر در نمایندگان و منتخبان و مسئولان وجود دارد و با این وجود انتخاب کسانی که از قبل نشان داده اند دارای ظرفیت مناسب مواجهه با مشکلات و شکست ها نبوده اند و یا در حال طی کردن مسیر سقوط بوده اند، یک اشتباه بزرگتر به نظر می رسد.
4- همانطوری که بیان شد، شورای نگهبان تنها براساس مستندات و شواهد موجود می تواند صلاحیت افراد را بررسی نماید و همواره این احتمال وجود دارد که در خصوص برخی خطرات، مستنداتی موجود نباشد که در این شرایط، لزوم مد نظر قراردادن جزییاتی که از سوی شورای نگهبان قابل معیار قرار دادن نیست بیشتر حس می شود، خطراتی که شاید بعضاً ناشی از نفوذ آگاهانه و یا وادادگی غیرآگاهانه نامزدها باشد ولی در هر صورت، در ادامه مسیر و تحقق اهداف انقلاب بسیار مؤثر باشند.
94/12/3
8:7 ص
از شبهاتی که متأسفانه بدخواهان علیه مقام معظم رهبری مطرح می کنند، تشکیک در فقاهت و اجتهاد مقام معظم رهبری ایشان در زمانیست که به عنوان ولی فقیه برگزیده می شوند، که در این خصوص به برخی از پیام هایی که از سوی مراجع و علمای وقت در این خصوص منتشر شده اشاره میگردد:
مرحوم آیت الله فاضل لنکرانى، مرجع تقلید:
«بنده به عنوان کسى که هم عضو مجلس خبرگان هستم و هم این که آشنایى با آیت الله خامنه اى دارم، عرض مى کنم که ایشان اهل نظر واهل اجتهاد هستند. بیست سال پیش وقتى در مشهد، در مسجد گوهرشاد با ایشان برخورد کردم، آن موقع ایشان از مدرسین محترم مشهد بودند. پرسیدم چه چیزى تدریس مى کنید، فرمودند: مکاسب از مهمترین و مشکل ترین کتب علمى ماست. به نظر من ایشان یک فقیه و یک مجتهد است. کسى که در سالهاى طولانى در جهان سیاست، استادى چون امام امت داشته است و خودش نیز داراى استعداد سرشار است.»
مرحوم آیت الله العظمى اراکى در پیامى به مقام معظم رهبرى فرمودند:
«انتخاب شایسته حضرت عالى به مقام رهبرى جمهورى اسلامى ایران، مایه دلگرمى و امیدوارى ملت قهرمان ایران است.»
مرحوم آیت الله العظمى بهاء الدینى:
«…از همان زمان، رهبرى را در آقاى خامنه اى مى دیدم، چرا که ایشان ذخیره الهى براى بعد از امام بوده است.»
آیت الله یوسف صانعى:
«آیت الله خامنه اى، نه تنها مجتهد مسلم مى باشد، بلکه فقیه جامع الشرایط واجب الاتباع مى باشد.»
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد آقا خمینى (ره):
«حضرت امام بارها از جناب عالى به عنوان مجتهدى مسلم و بهترین فرد براى رهبرى نام بردند.»
حجت الاسلام و المسلمین هاشمى رفسنجانى، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام:
«انتخاب آیت الله خامنه اى به رهبرى جمهورى اسلامى، دست آوردى عظیم و نشأت گرفته از رهنمودهاى حضرت امام است…ایشان با اکثریت خیلى بالایى در جلسه خبرگان راى آوردند. انصافا راى بجایى هم بود و نقطه مهمى که فکر مىکنم براى ما اهمیت دارد، آشنایى ایشان با مسائل کشور است.از همه صلاحیت ها، نظیر مبارز بودن، عالم بودن،داشتن عدالت و غیره که بگذریم، یک کسى که ده، دوازده سال در کوران مسائل کشور بوده و الآن ایشان جزئیات امور مملکت را مى داند.براى ایشان الآن همه چیز نقد است.»
آیت الله العظمی جوادى آملى، مدرس حوزه علمیه قم:
«اجتهاد و عدالت حضرت آیت الله جناب آقاى حاج سید على خامنه اى – دامت برکاته – مورد تایید مىباشد. لازم است امت اسلامى – ایدهم الله – در تقویت رهبرى معظم له در بذل نفس نفیس، در هیچگونه نثار و ایثار دریغ نفرمایند.»
آیت الله ابراهیم امینى، مدرس و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم:
«حضرت آیت الله خامنه اى – دامت برکاته – در فقاهت و اجتهاد، به مرتبه اى است که براى تصدى مقام ولایت و رهبرى، صلاحیت کامل دارد.»
94/11/11
8:18 ص
به نظر شما این عبارات از کیست؟!
« آدمهای بیتقوا برای مجلس خطرناک هستند. کسانی که میآیند واقعا مسلمان و متعهد باشند. حال اگر بعضی جهاتشان ضعیف باشد، مهم نیست.»
«رد صلاحیت و نظارت استصوابی، حق شورای نگهبان است.»
عبارت اول، اظهارات آقای هاشمی در سال 1362 (سخنرانی های سال 1362، صفحه 599) و عبارت دوم نیز مربوط به ایشان در سال 1370 (خاطرات هاشمی سال 70، صفحه 249) است که باتوجه به مواظع این سال های شان، پذیرش این که این عبارات از خود آقای هاشمی باشد کمی سخت است، حالا به برخی از عکس العمل های آقای هاشمی رفسنجانی در برخی مقاطع انتخابات نگاه می کنیم:
1- در سال 1371، آقای هاشمی در پاسخ به ابراز نگرانی آقای مجید انصاری در خصوص رد صلاحیت افراد هم جناحشان این طور پاسخ دادند: «اشتباه از جناح خودشان است که بدون هدف و برنامه درست، موضع افراطی در مقابل دولت و نظام داشتند.» (خاطرات هاشمی، صفحه 419)
2- در اوایل دهه 70 اصلاح طلبان از طریق عبدا… نوری به آقای هاشمی گفتند که خواهان محدود شدن نظارت شورای نگهبان هستند ولی آقای هاشمی ایشان را دعوت به مدارا کردند و حق شورای نگهبان در رابطه با رد صلاحیتها را محفوظ دانستند. (خاطرات هاشمی سال 70، سازندگی و شکوفایی صفحه 244)
3- در ماجرای رد صلاحیت صادق خلخالی و سید حسین موسوی تبریزی، با توجه به شناختی که از آنان داشتند، نگران عکس العمل های بعدی آنان و متهم کردن نادرست شورای نگهبان بودند. (خاطرات سال 1363، به سوی سرنوشت صفحه 44)
4- پس از استمداد آقای اسدالله بیات در خصوص رد صلاحیت از آقای هاشمی، ایشان بدون غوغاسالاری و فرافکنی رسانه ای، موضوع را با رئیس شورای نگهبان (محمد امامی کاشانی) و مقام معظم رهبری در میان گذاشتند که نشان دهنده تمکین از شورای نگهبان، رهبری و عملکرد دور از اغتشاش ایشان بود. (کتاب خاطرات سال 69، اعتدال و پیروزی، 292-294)
این موارد که در کتاب خاطرات خود آقای هاشمی ذکر شده است، رنگ و بوی اطمینان، تبعیت و احترام ایشان به جایگاه قانونی شورای نگهبان و بحث نظارت استصوابی را دارد، حتی در مواردی که نظرشان به نظر معترضین نزدیکتر بوده، مسئله را با خود مقامات شورا و رهبر معظم انقلاب مطرح میکردند و به دنبال جوسازی ناروا و رسانه ای علیه نهاد قانونی و حیاتی شورای نگهبان نبودند و درمواردی نیز مخالفین رأی شورای نگهبان را افراطی و تندرو معرفی می کردند.
حالا این سوال به ذهن میرسد که چرا کسی که خود پرچمدار تبعیت از رأی شورای نگهبان و دعوت کننده به آن بود، اکنون تاب و تحمل انجام وظیفه این نهادقانونی را در انتخابات ها ندارد و از ماه ها قبل، جوسازی رسانه ای با چاشنی تهمت، توهین و تهدید علیه شورای نگهبان را در دستور کار قرار می دهد؟! چرا روزگاری خواستار دقت شورای نگهبان درخصوص صلاحیت ها بودند و امروز اساساً ردصلاحیت را غلط و اجحاف به مردم و غیرقانونی جلوه می دهند؟! آیا نقش، جایگاه، تکالیف، اختیارات و اعضای شورای نگهبان اینقدر دچار تحول اساسی شده اند که ایشان محق به این حجم اعتراض باشند و یا باید بپذیریم که آقای هاشمی همان طوری که مواضعش در مورد استکبارستیزی، ماهواره و حجاب تغییر کرده است در اینجا هم به واسطه تغییراتش به دنبال به قدرت رساندن کسانی است که فاقد صلاحیت های قانونی هستند؟! و گرنه چگونه می شود که از عدم رد صلاحیت احمدی نژادی که هیچ پرونده تخلفی نداشت این همه گلایه کند ولی از رد صلاحیت کسانی که در فتنه 88 اصول متعدد قانون اساسی، منافع ملی، وحدت ملی و امنیت ملی را خدشه دار کردند اینطور ابراز ناراحتی کند؟! این سیاست های دوگانه، نیت آقای هاشمی در خصوص برخورد با شورای نگهبان و مقوله نظارت استصوابی را اساساً زیر سؤال برده است.
94/11/11
8:13 ص
باتوجه به اظهارات منتسب به یکی از مراجع و علمای شیعه ( آیت الله وحید خراسانی ) در خصوص وحدت مسلمین، ممکن است سؤالاتی در خصوص مشی انقلاب و امام و رهبری در این خصوص ایجاد گردد که پس از طرح این سوالات، پاسخ شان را بیان خواهم کرد:
آیا نظر حضرت امام خمینی (ره) و امام خامنه ای در خصوص وحدت مسلمین از بی سوادی و ترس است؟! آیا به معنی عقب نشینی از خون حضرت زهرا سلام الله علیها است؟! آیا امام خمینی (ره) هم ترسو، بی سواد و بی اعتقاد به خون حضرت زهرا بود؟!
1- بحث وحدت بین شیعه و سنی با دعوت حضرت امام خمینی (ره) به صورت جدی و با نام گذاری هفته وحدت شکل گرفت، بعید می دانم کسی در دنیا باشد که بتواند حضرت امام خمینی (ره) را فردی بی سواد، ترسو و یا بی توجه به خون حضرت زهرا سلام الله علیها معرفی کند.
2- اگر چه قبلاً عرف بود که از واژه «وفات» هم برای حضرت زهرا (س) استفاده می شد، ولی این اشتباه در دوره زعامت امام خامنه ای در سال 1371 تغییر کرد و رسماً از واژه «شهادت» برای ایشان در تقویم ها استفاده گردید که همین نشان می دهد انقلاب و رهبری روی مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها و پاس داشتن خون ایشان اصرار دارند و براین اساس، اتهام عقب نشینی از خون حضرت زهرا (س) واقعاً بدون مبنا و تهمت به نظر می رسد.
3- نه ما به عنوان شیعه و نه اهل تسنن به عنوان سنی نمی توانند از اصول اعتقادی مان بگذریم و در هر صورت در خصوص بحث خلافت، ما اعتقاد راسخ به غصب داریم و سراغ هم نداریم کسی این غصب را تبرئه یا تطهیر کرده باشد، اما این به معنی آن نیست که به اهل تسنن یا مقدسات شان توهین کنیم، که اگر چنین جوازی داشتیم باید ائمه معصومین علیهم السلام، مدام با غیر شیعیانی که در مجاورتشان بودند سر دعوا می داشتند که البته چنین چیزی در سیره اهل بیت ثبت نگردیده است.
4- وقتی آمریکا و اسراییل این همه برای ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سن بودجه تعریف و تلاش می کنند، چرا نباید متوجه شویم که این مسئله در نهایت به نفع دشمنان اسلام است؟! وقتی رسانه های تند سنی و یا شیعه به صورت همزمان از سوی دشمنان اسلام حمایت می شوند تا درگیری و اختلاف بیشتری بین شان ایجاد کنند، چگونه می توان در سناریوی ایشان بازی کرد و تازه دیگران را ساده و بی سواد دانست؟!
5- البته شاید برخی مراجع و علمای شیعه، اظهارات تند و توهین آمیز خود، علیه مقدسات اهل تسنن را شجاعانه معرفی کنند، ولی باید بدانند که شجاعت ایشان در شهر امن قم و در کنار محافظان زبده شان تاکنون به شهادت صدها نفر از شیعیان مرزی به دست وهابیت تکفیری ختم شده است.
6- همانطوری که ریگی در اعترافاتش گفت، اظهارات و مراسم تند علیه مقدسات اهل تسنن بهترین کمک به جذب اهل تسنن توسط وهابیت است تا حدی که بهترین تشویق شان برای نیروهای انتحاری قبل از ترور شیعیان، نمایش فیلم مراسم توهین به عایشه و خلفا بود.
7- بحث دیگر در مورد فهم صحیح از مفهوم ولایت فقیه است، وقتی ولایت فقیه مسئله ای را به نفع اسلام و مسلمین تشخیص می دهد و براساس آن حکومت را هدایت میکند، سایر مراجع و فقها باید بین احکام شخصی و احکام حکومتی تفاوت قائل باشند و اگر قرار باشد هر عالم و مرجعی، نظر فقهیش را به تمام مردم و حکومت تحمیل کند، عملاً به فروپاشی جامعه و حکومت مسلمین کمک نموده است.
94/10/27
7:47 ع
شبهه:
شاید دلار دوباره 800 تومان شود یا بنزین 100 تومان
شاید ………
اما من دوباره 20 ساله نخواهم شد
توافقتون مبارک
مردی که دیروز بی محابا سانتریفیوژ اضافه میکرد، یک قهرمان هستهای بود…
مردی هم که امروز سانتریفیوژها را برچید، یک قهرمان هستهای است…
اما «قهرمان واقعی» من هستم
که هزینه هر دو قهرمان دیروز و امروز را با
جوانی ام
پرداخت میکنم
امضاء : جوان ایرانی
پاسخ شبهه:
این که دلار گران باشد یا ارزان، این که کشور در تکنولوژی هسته ای پیشرفت کند یا نکند، این که در برابر دشمنان مقاوم باشد یا تسلیم شود، این که اقتصاد کشوردر برابر تنشها مقاوم بشود یا نشود، اینها برای کسانی که هدفشان از زندگی و جوانی تنها لذت بردن است، شاید چندان مهم نباشد؛ اما مگر می توان انسان بود و به فرزندان و آیندگان خود نیندیشید؟! مگر می توان انسان بود و به عزت و آبروی خود، وطن، هموطن و سایر انسان های حق طلب اهتمام نداشت؟! به راستی اگر قرار باشد فقط به لذت خود بیندیشیم و برای مان فرق نکند این لذت را به چه بهایی کسب کرده ایم می توانیم خودمان را انسان بدانیم؟! اگر بی تفاوت نسبت به دیگران، سرمان شب در گریبان و روز در آخورمان باشد، چگونه می توانیم خود را نه انسان، بلکه حتی موجودی اجتماعی بدانیم؟! آیا بااین مشخصات می توان کسی را قهرمان واقعی دانست؟! کسی که برایش عزت، اعتبار، سربلندی وطن و نیازهای فرزندان آینده کشورش مهم نیست و فقط حسرت لذتهای بیشتری که در جوانیش نبرده را می کشد، می تواند قهرمان واقعی باشد؟! قهرمان کسی است که جوانیش را در راه آرمان هایش سپری می کند و در این راه برای عزت و سربلندی هموطنانش فدا می کند، قهرمان کسی است که با دقت مسائل کشور و جهان را رصد میکند تا فرق دوست و دشمن و خیر و شر را بداند و در جهت منافع کشورش تلاش نماید و هزینه هم بدهد. قهرمان واقعی کسانی هستند که برای تأمین نیازهای جوانان آینده کشورش، جان و جوانیش را فدا کرده است؛ آری قهرمانان واقعی جوانان ایرانی، امثال شهید احمدی روشن ها هستند نه مدعیان بی هنر و لذت و طلب.
94/10/27
7:41 ع
شبهه:
کاش به جاے حجاب…
حیا اجبارے بود
داشتن شرف اجبارے بود
راستے درستے اجبارے بود
کاش معرفت وجدان هم اجبارے بود.
پاسخ شبهه:
در گام اول ممکن است برخی بگویند این متن شبهه نیست در صورتی که این نوشته تلاش میکند تا حیا و حجاب را از هم جدا نشان دهد و اهمیت حجاب را زیر سایه مفهوم حیا انکار کند، پس از این لحاظ شبهه ای علیه حجاب تلفی میگردد.
اگر مقوله حیا را یک مقوله ذهنی و اعتقادی بدانیم، مقوله حجاب، تبلور یافته این مفهوم در پوشش و چگونگی ظاهر شدن در جامعه و در برابر نامحرم است، کسی که حیا دارد می تواند به راحتی حجاب را برخود گزیند و سختی هایش را هم با جان و دل پذیرا باشد و کسی که حیا دارد نمیتواند از طعمه چشم چرانها قرارگرفتن بابت پوشش نامناسبش راضی باشد و کسی که حجاب دارد اگر این حجابش با حیا همراه نباشد، عملا به مانند کسانی میشود که انگار به زور برسرشان چادر گذاشته اند ولی با لباس محرک و رفتار زننده، حیای مناسبی از خود نشان نمی دهند. پس حیا انسان را به حجاب رهنمون می کند و حجاب بدون حیا ماندگاری و اثرگذاری ندارد و جدا کردنشان ازیکدیگر اساسا غلط است.
ایراد دیگر شبهه نیز این است که شرف، راستی و معرفت را جایگزین حجاب می داند درصورتی که این مقوله ها نیز مانند حجاب و حیا، عوامل تعیین کننده برای رشد و کمال انسان هستند و هیچ تناقضی باهم ندارند که یکی به جای دیگری برگزیده شود.
94/10/23
7:53 ص
دیده می شود که برخی اشخاص و رسانه های حامی فتنه، سران محصور فتنه را با شهید آیت الله نمر مقایسه می کنند و حال این که این مقایسه به دلایل مختلفی کاملاً غلط است:
1- اولین فرق فتنه گران ایران و مجاهد عربستان این است که شهید نمر مغضوب آمریکا، اسراییل، عربستان و ایادیشان است و سران فتنه محبوب و امید و تحت حمایتِ آمریکا، عربستان و اسراییل بوده اند.
2- سران فتنه در ایران شورش شان را براساس یک دروغ و تهمت بزرگ به اسم تقلب گسترده پیش بردند ولی آیت الله نمر از ابتدا تا انتها به دیکتاتوری حکومت سعودی منتقد بود.
3- سران فتنه شورشی را بنیان نهادند که هزینه های بسیار سنگینی براموال عمومی و منافع ملی وارد کرد ولی آیت الله نمر هرگز دعوت به اغتشاش و شورش نکرد و هرگز از کسانی که به کشور خسارت وارد میکردند حمایت نکرد.
4- فتنه گران علی رغم خسارات بسیار سنگینی که طی 8 ماه در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به کشور وارد کردند در نهایت با مماشات نظام، ضمن امکان استفاده از مسافرت، ورزش، درمان، مهمانی و …، تنها مشمول حصر امنیتی شدند تا خسارت بیشتری به کشور وارد نکنند، ولی آیت الله نمر تنها بابت نقدکردن و نه وارد کردن خسارات سنگین به کشور و نه بابت گرا دادن به دشمن و نه بابت دعوت به اغتشاش، خیلی سریع با ضرب و شتم بازداشت و ظرف حدود یکسال اعدام گردید.
5- سران فتنه در برابر حکومتی ایستادند که تمام شئون آن اعم از قوانین و مسئولانش با انتخاب مردم مسئولیت یافته اند ولی آیت الله نمر در برابر حکومتی انتقاد کرد که پادشاهی بود و به لحاظ میزان مشارکت مردم در حکومت، از بدترین حکومت های دنیا به شمار می رود.
6- آیت الله نمر نماینده شیعیان عربستان بود، اقلیتی که به شدت در عربستان محدود و تحت فشار و از مناصب حاکمیتی دور هستند و این در صورتی است که سران فتنه در این نظام سالها پست های مهمی را در اختیار داشتند و اگر در آخرین حضورانتخاباتی شان، با بی ظرفیتی خواستار ابطال آرای مردم نمی شدند، مطمئناً هنوز جایگاه و شأن شان در چشم مردم، نظام و قانون محفوظ بود.