95/3/17
11:2 ص
سید حسن مصطفوی در برنامه نگاه یک شبکه اول سیما گفت:
«عده اى که در انقلاب نقشى نداشتند، وقتى پلو را آوردند سر سفره نشستند.»
تهمت همراهی نکردن با انقلاب بارها از سوی هاشمی و حامیانش به شخص علامه مصباح وارد شده است و باوجود ارائه مستندات کذب بودن این ادعا، این بار از سوی کسی که هاشمی چند ماه قبل از انتخابات او را علامه! نامید، تکرار میشود که به همین مناسبت برخی از عناوین فعالیتهای انقلابی علامه مصباح به همراه منابع آن در ادامه تقدیم میگردد:
1-امضای نامه اعتراض آمیز فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم به هیئت دولت نسبت به بازداشت امام8 مهر42 (روزنامه جوان، 14شهریور 78صفحه1-2)
2-تشکیل هیأت موسسین با حضور در شورای 11 نفره (با حضور افرادی مانند مقام معظم رهبری و هاشمی و قدوسی و …) که بعد از تبعید امام ( در سال 1343) تشکیل شد و مسئول تنظیم اساسنامه و مسئول تبلیغات این شورا
3-امضای نامه جمعی از علمای حوزه به هویدا درباره اوضاع نابسامان ایران29 اسفند43 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 106)
4-حضور در جلسه علمای حوزه علمیه پس از تبعید امام در سال1343 با حضور منتظری، سعیدی، ربانی، مشکینی و هاشمی ( http://yon.ir/KHlE )
5-اداره و انتشار نشریه انتقام در سالهای 1343 تا 1344 ( http://yon.ir/bN8Q )
6-همکاری در انتشار مقاله در نشریه بعثت (44-42) ( http://yon.ir/vw79 )
7-امضای نامه جمعی از علما و فضلا به هویدا در اعتراض به ادامه تبعید امام30 آبان 44 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 130)
8-تشکیل هسته مبارزاتی با محوریت استاد مصباح و هاشمی و ربانی و چندنفر دیگراز بزرگان پس از تبعید (1343) حضرت امام. (سیدمحمود دعایی در پا به پای آفتاب، ج2، ص14).
9-همکاری در سازماندهی روحانیت غیر متشکل پس از تبعید حضرت امام 42-43 (سیدمحمود دعایی، کیهان اطلاعات، 9/6/1378)
10-و نوشتن نامه ی فضلا و علمای قم در پاسخ به نامه امام خمینی در تبعید (دعایی، کیهان اطلاعات، 9/6/1378)
11-نوشتن نامه به امام خمینی در سال 1344 پس از تبعید امام خمینی و فرزندش آیتالله مصطفی خمینی از ترکیه به نجف (دوانی، 5 و 6/ 158-159)
12-امضای نامه جمعی از فضلا و محصلان حوزه علمیه قم به مراجع ایران و عراق در اعتراض به بازداشت جمعی از فضلا، فروردین45 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 188)
13-استادمصباح تحت تعقیب اواخر سال 1345 ( http://yon.ir/QJAD )
14-مستندات ساواک مربوط به تحت نظر و تعقیب بودن مستمر استاد مصباح در سال 1347 ( http://yon.ir/aYjd )
15-نامه اساتید حوزه علمیه قم به امام 14خرداد49 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 196)
16-امضای نامه عرض تسلیت علمای قم به حضرت امام در خصوص فوت آیت الله حکیم در سال 49 باعنوان “آیت الله العظمی” که اعلام مرجعیت و اعلمیت حضرت امام به شمار می رفت (نهضت امام خمینی(ره)، ج2، صص1و780).
17-حمایت از امام و انقلاب با نگارش نامههای انقلابی، از جمله نامههای متعدد ایشان به زبان انگلیسی برای سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر به عنوان نمونه درباره حمله کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه و مجروح کردن عده زیادی از طلاب (نهضت امام خمینی(ره)، جلد2صفحات 308 الی 323)
18-چاپ و توزیع اعلامیهها و سخنرانیهای ضد رژیم امام که در اسناد ساواک نیز بعضا به آنها اشاره شده است (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد3 انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ اول، تهران، پاییز 1374).
19-میزبانی از برخی جلسات سری در خانه شخصی ایشان (خاطرات ایت الله خرم آبادی جلد1 صفحات 320 الی 323)
20-نگارش نامه تحلیلی حاوی آخرین اخبار روز برای حضرت امام خمینی(ره)، همین نامه بعدها به دست ساواک رسید و دردسرهای فراوانی را برای ایشان ایجاد نمود. (سیری در ساحل، صفحه 97)
21-ساواک در تعقیب علامه مصباح (اندیشه ماندگار، صفحه 162)
22-اعلامیه اساتید و فضلا درباره فاجعه خونین 19دی قم12 دی 56 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 239)
مسئله قابل ذکر این که سابقه انقلابی علامه مصباح برای قبل از سال 1342 و پس از انقلاب از سوی کسی تکذیب نشده است و الا سوابق انقلابی ایشان برای این مقاطع هم بسیار و بیشمار است، لیکن آن بهانه ای که باعث تهمت عدم همکاری علامه با انقلاب شده است این بوده که علامه مصباح پیشنهاد همکاری با مجاهدین را با این دلیل که حجتی برای همکاری با این گروه منحرف نمی بیند نپذیرفت البته بعدها این گروه به دلیل سوابقشان به منافقین معروف شدند و منحرف بودن شان با خیانت به انقلاب و همکاری با صدام و انجام هزاران ترور در کشور اثبات شد. (http://yon.ir/R3vW)
و اما همه این اتهامات تنها بهانه هستند و عامل اصلی غضب و کینه نسبت به علامه مصباح که رهبری او را باعث پرشدن خلأ علامه مطهری و علامه طباطبایی خواندند، روشنگری ایشان در برابر انواع جریانهای انحرافی و پایبندی ایشان به انقلاب و ولایت است که عرصه را برای برخی که به دنبال ایجاد انحراف در مسیر انقلاب هستند تنگ نموده است.
جالب این است که علامه انتخاباتی که به جای فضل خود، نانش را مدیون نام پدربزرگش است، علامه مصباح را که هرگز دنبال مقام و نام و نان نبوده را به پلوخوری انقلاب متهم میکند.
95/3/14
5:35 ع
سید حسن مصطفوی در برنامه نگاه یک شبکه اول سیما گفت:
«عده اى که در انقلاب نقشى نداشتند، وقتى پلو را آوردند سر سفره نشستند.»
تهمت همراهی نکردن با انقلاب بارها از سوی هاشمی و حامیانش به شخص علامه مصباح وارد شده است و باوجود ارائه مستندات کذب بودن این ادعا، این بار از سوی کسی که هاشمی چند ماه قبل از انتخابات او را علامه! نامید، تکرار میشود که به همین مناسبت برخی از عناوین فعالیتهای انقلابی علامه مصباح به همراه منابع آن در ادامه تقدیم میگردد:
1-امضای نامه اعتراض آمیز فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم به هیئت دولت نسبت به بازداشت امام8 مهر42 (روزنامه جوان، 14شهریور 78صفحه1-2)
2-تشکیل هیأت موسسین با حضور در شورای 11 نفره (با حضور افرادی مانند مقام معظم رهبری و هاشمی و قدوسی و …) که بعد از تبعید امام ( در سال 1343) تشکیل شد و مسئول تنظیم اساسنامه و مسئول تبلیغات این شورا
3-امضای نامه جمعی از علمای حوزه به هویدا درباره اوضاع نابسامان ایران29 اسفند43 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 106)
4-حضور در جلسه علمای حوزه علمیه پس از تبعید امام در سال1343 با حضور منتظری، سعیدی، ربانی، مشکینی و هاشمی ( http://yon.ir/KHlE )
5-اداره و انتشار نشریه انتقام در سالهای 1343 تا 1344 ( http://yon.ir/bN8Q )
6-همکاری در انتشار مقاله در نشریه بعثت (44-42) ( http://yon.ir/vw79 )
7-امضای نامه جمعی از علما و فضلا به هویدا در اعتراض به ادامه تبعید امام30 آبان 44 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 130)
8-تشکیل هسته مبارزاتی با محوریت استاد مصباح و هاشمی و ربانی و چندنفر دیگراز بزرگان پس از تبعید (1343) حضرت امام. (سیدمحمود دعایی در پا به پای آفتاب، ج2، ص14).
9-همکاری در سازماندهی روحانیت غیر متشکل پس از تبعید حضرت امام 42-43 (سیدمحمود دعایی، کیهان اطلاعات، 9/6/1378)
10-و نوشتن نامه ی فضلا و علمای قم در پاسخ به نامه امام خمینی در تبعید (دعایی، کیهان اطلاعات، 9/6/1378)
11-نوشتن نامه به امام خمینی در سال 1344 پس از تبعید امام خمینی و فرزندش آیتالله مصطفی خمینی از ترکیه به نجف (دوانی، 5 و 6/ 158-159)
12-امضای نامه جمعی از فضلا و محصلان حوزه علمیه قم به مراجع ایران و عراق در اعتراض به بازداشت جمعی از فضلا، فروردین45 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 188)
13-استادمصباح تحت تعقیب اواخر سال 1345 ( http://yon.ir/QJAD )
14-مستندات ساواک مربوط به تحت نظر و تعقیب بودن مستمر استاد مصباح در سال 1347 ( http://yon.ir/aYjd )
15-نامه اساتید حوزه علمیه قم به امام 14خرداد49 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 196)
16-امضای نامه عرض تسلیت علمای قم به حضرت امام در خصوص فوت آیت الله حکیم در سال 49 باعنوان “آیت الله العظمی” که اعلام مرجعیت و اعلمیت حضرت امام به شمار می رفت (نهضت امام خمینی(ره)، ج2، صص1و780).
17-حمایت از امام و انقلاب با نگارش نامههای انقلابی، از جمله نامههای متعدد ایشان به زبان انگلیسی برای سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر به عنوان نمونه درباره حمله کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه و مجروح کردن عده زیادی از طلاب (نهضت امام خمینی(ره)، جلد2صفحات 308 الی 323)
18-چاپ و توزیع اعلامیهها و سخنرانیهای ضد رژیم امام که در اسناد ساواک نیز بعضا به آنها اشاره شده است (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد3 انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ اول، تهران، پاییز 1374).
19-میزبانی از برخی جلسات سری در خانه شخصی ایشان (خاطرات ایت الله خرم آبادی جلد1 صفحات 320 الی 323)
20-نگارش نامه تحلیلی حاوی آخرین اخبار روز برای حضرت امام خمینی(ره)، همین نامه بعدها به دست ساواک رسید و دردسرهای فراوانی را برای ایشان ایجاد نمود. (سیری در ساحل، صفحه 97)
21-ساواک در تعقیب علامه مصباح (اندیشه ماندگار، صفحه 162)
22-اعلامیه اساتید و فضلا درباره فاجعه خونین 19دی قم12 دی 56 (اسناد انقلاب اسلامی جلد3 صفحه 239)
مسئله قابل ذکر این که سابقه انقلابی علامه مصباح برای قبل از سال 1342 و پس از انقلاب از سوی کسی تکذیب نشده است و الا سوابق انقلابی ایشان برای این مقاطع هم بسیار و بیشمار است، لیکن آن بهانه ای که باعث تهمت عدم همکاری علامه با انقلاب شده است این بوده که علامه مصباح پیشنهاد همکاری با مجاهدین را با این دلیل که حجتی برای همکاری با این گروه منحرف نمی بیند نپذیرفت البته بعدها این گروه به دلیل سوابقشان به منافقین معروف شدند و منحرف بودن شان با خیانت به انقلاب و همکاری با صدام و انجام هزاران ترور در کشور اثبات شد. (http://yon.ir/R3vW)
و اما همه این اتهامات تنها بهانه هستند و عامل اصلی غضب و کینه نسبت به علامه مصباح که رهبری او را باعث پرشدن خلأ علامه مطهری و علامه طباطبایی خواندند، روشنگری ایشان در برابر انواع جریانهای انحرافی و پایبندی ایشان به انقلاب و ولایت است که عرصه را برای برخی که به دنبال ایجاد انحراف در مسیر انقلاب هستند تنگ نموده است.
جالب این است که علامه انتخاباتی که به جای فضل خود، نانش را مدیون نام پدربزرگش است، علامه مصباح را که هرگز دنبال مقام و نام و نان نبوده را به پلوخوری انقلاب متهم میکند.
94/12/24
7:52 ص
در مطلبی که در روزنامه آرمان امروز نوشته شده است، پیرامون صحبت های سید حسن مصطفوی در دیدار با آیت الله محفوظی عیناً میخوانیم:
«دیروز که اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم به دیدار یادگار امامخمینی رفتند آیتا… سیدحسن خمینی بازگشت به امام در جریان تحولات سیاسی جاری کشور را یک امر مبارک خواند وتصریح کرد: باید قرائتهای مختلف در این چارچوب به رسمیت شناخته شود و نباید کسی را به زور از این دایره بیرون کنیم … جلوگیری از مصادره امام(ره) هدف اصلی از ورودم به انتخابات بود.»
اولین سؤالی که با توجه به تیتر مطلب ایجاد میشود این است که آیا سید حسن با این فرض که همه چیز را از اول میدانسته و حتی از خطر رد صلاحیتش توسط شورای نگهبان مطلع بوده، حاضر نشده در آزمون فقاهت که اطلاعیه اش در رسانه های گروهی و صداوسیما و از جمله سایت دفتر نشر آثار حضرت امام (ره) هم منتشر شده بود، شرکت کند؟!
دومین بحثی که به ذهن می رسد این است که آیا رفتن نزد نوادگان حضرت امام خمینی(ره) به معنی بازگشت به امام است؟! از یک سو قائل هستند که قرائت های مختلف از امام خمینی را باید به رسمیت شناخت!! و از سوی دیگر تنها و تنها نگاه خود و دوستان شان را تأیید می کنند!!
دیگر این که آیا بهتر نیست باعنوان مسئول نشر آثار حضرت امام، به جای این که قرائت های بدلی را به رسمیت بشناسند، عین گفتمان ایشان را در استکبارستیزی، انقلابی گری، حمایت از محرومان، دین محوری در حکومت، مردمی بودن، تبعیت محض از قانون و احترام واقعی و همیشگی به آرای مردم را دنبال و معرفی کنند، از کسانی که این گفتمان را با ماجراجویی، تندروی، افراطی گری، عوام فریبی، برخورد منفعت جویانه با رأی مردم و نهادهای قانونی، توسعه غربی ضد محرومان و جدایی دین از سیاست، تخریب کنند، بازگشت به گفتمان امام و نه نوادگان امام را طلب کنند؟!
و نهایتاً این که چه کسانی بیشتر از آنانی که همه را به بیت امام و یاران امام بدهکار می دانند و برای ایشان حقی فراتر از دیگران قائل هستند، در حال مصادره حضرت امام (ره) به نفع خودشان هستند؟! چه کسانی بیشتر از کسانی که با بیان خاطرات جدید از 30 سال پیش و حتی تعریف رویاهای خود که با نص سیره و وصیت نامه امام در تعارض است در حال مصادره حضرت امام برای تحریف انقلاب هستند؟!
94/10/10
8:45 ص
اخیراً مصاحبه ای از سوی سردار نجات، معاون فرهنگی سپاه پاسداران بیان و منتشر گردیده است که اصلاح طلبان از آن خیلی استقبال کردند:
«به صحنه آمدن ضدانقلاب، جریان سلطنتطلب، منافقین، بهاییان و مارکسیستهایی که سالها جرأت عرض اندام در ایران پیدا نکرده بودند را یکی دیگر از نتایج فتنه 88 میداند: «سران فتنه عملا میدان را به این افراد واگذار کردند، قطعا طرفداران میر حسین موسوی در روز عاشورا خیمههای عاشورا را آتش نزدند و عکس امام (ره) را پاره نکردند، این طیف این همه بانک و اتوبوس و اموال بیتالمال را آتش نزدند اما فضا را برای ضدانقلابی که نسبت به امام ، انقلاب و عاشورا کینه دارد مهیا کردند»
البته سردار نجات بعد از این جملات عبارتی دیگر دارد که گویا مورد توجه ایشان قرار نگرفته و به همین لحاظ ترجیح دادند که تقطیع گردد:
«تعداد زیادی منافق، بهایی و افرادی که مدتها فراری بودند در آشوبهای 88 دستگیر شدند ولی سران فتنه به جریان ضدانقلاب لطف کردند و میدانی به آنها دادند که بتوانند در داخل کشور عرض اندام کنند…در روز 9 دی مردم فتنه را جمع کردند و به وظیفهای که بر عهده آنان بود عمل کردند؛ ولی افرادی از حامیان فتنهگران از زیر قانون در رفتند و ما هم اطلاعاتی داریم که آنان منتظر فرصتی برای برپایی فتنه دیگر هستند و به مجرد دیدن ضعفی از نظام دوباره فعال میشوند.»
این جملات شاید در نظر برخی، حرف های جدید و عجیبی تلقی گردد، اما اگر در مواضع مقام معظم رهبری هم دقت کنیم، متوجه میشویم که ایشان هم از ابتدا نسبت به انحراف رفتن این قائله به شخص موسوی اینچنین هشدار داده بودند:
«جنس شما با اینگونه افراد متفاوت است و لازم است کارها را با متانت و آرامش پیگیری کنید، به یاری پروردگار، انتخابات با اتقان، صحت و ارامش خوبی برگزار شد و شما هم مسائل مورد نظر را از طریق قانونی پیگیری کنید.»
ولی به خاطر توهمی که در وجود موسوی ایجاد کرده بودند و لجاجتی که داشت، عملاً بستر اقدامات ساختارشکنانه ضدانقلاب و بدخواهان را فراهم کرد و خود را سپر بلای بدخواهان قرارداد و با صدور بیانیه های متعدد و دعوت به تجمع، کشور را گرفتار بحران نمود و متأسفانه پل های پشت سرش را هم خراب کرد و در بدترین شرایط هم حاضر نشد تا بساط اقدامات غیرقانونی اش را جمع کند و متأسفانه حتی بعد از هتک حرمت به خیمه های اباعبدالله و پاره کردن عکس امام (ره) نیز معترضان را انسان های خداجو نامید که این مسئله موجب شد تا مردمی که منتظر بودند خود فتنه گران از اشتباهاتشان بازگردند، به میدان بیایند و فارغ از این که به چه نامزدی رأی داده بودند، فتنه و فتنه گران را محکوم نمایند که این مسئله موجب پدید آمدن یوم الله 9دی و برچیده شدن بساط فتنه گردید.
البته مهمترین خسارت فتنه 88 ناامنی های داخلی، خسارت به اموال دولتی و خصوصی و خدشه به اقتصاد داخلی نبود، بلکه سوءاستفاده دشمن از این قضایا برای بی اعتبار کردن کشور و همراه کردن سایر کشورها برای تشدید فشار بر ایران و به راه انداختن جنگ اقتصادی بود که مصادف با فتنه 88 در دستور کار آمریکا و اروپا قرار گرفت و مجموعه ای از تحریم های سخت و هوشمند علیه ایران تصویب گردید که رهبری از آنها به عنوان جنگ اقتصادی دشمن علیه انقلاب نام بردند و بعدها مستنداتی از سوی خود آمریکایی ها منتشر شد که اثبات می کرد سران و حامیان فتنه کتباً از رئیس جمهور آمریکا درخواست کمک، حمایت و تشدید تحریم ها را نموده بودند.
نتیجه این که اگر چه نحوه ورود موسوی به فتنه 88 از ابتدا بر پایه یک توهم و لجاجت بنا نهاده شد، ولی در ادامه به وادی قانون شکنی و تمرد از دستور ولی فقیه و نادیده گرفتن منافع ملی، امنیت ملی، وحدت ملی و دشمن شاد کردن ملت ایران وارد شد و حتی علی رغم این که ضربات و خسارات شدیدی که به کشور وارد می شد را مشاهده می کرد، ولی هرگز از راه خود بازنگشت که همراه شدن این خسارات سنگین با علم و آگاهی، به تعبیری جز خیانت به کشور و مردم نمی تواند تعبیر گردد و کاش افراد دیگری که هم اکنون طعمه بدخواهان شده اند، از آنچه که بر سر موسوی آمد، درس عبرت گیرند و فریب عبارات متوهم کننده بدخواهان را نخورند.
94/10/3
3:58 ع
اخیرا برخی اظهارات هاشمی درباره مجلس خبرگان مورد توجه بسیاری از رسانه ها و سیاسیون قرار گرفته است که برخی از عبارات هاشمی مانند تعیین جایگزین برای رهبری، شورایی شدن رهبری، همچنین نظارت بر رهبری که همزمان با نزدیکی به انتخابات خبرگان در حال بیان شدن هستند نشان از سیاست ها و اهداف برنامه ریزی شده ایشان برای تضعیف جایگاه قانونی و شرعی ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری در جمهوری اسلامی دارد، ایشان نیز به مانند برخی جریان های تند اصلاحات، دریافته اند تا زمانی که ولایت فقیه دارای جایگاهی مقتدر و مؤثر باشد، امکان فتنه و ایجاد انحراف از آرمان های اصولی انقلاب و امام خمینی (ره) میسر نخواهد بود و به همین دلیل صرفاً به منظور تأثیرگذاری در این وادی و تابوشکنی برای هجمه به جایگاه رهبری و تحریک افرادی که هرگز در انتخابات شرکت نمی کنند، به بیان چنین عباراتی روآورده اند. می توان متوجه شد که ایشان قصد دارند با این توجیه و ادعا که مجلس خبرگان در این دوره، باید رهبر جدید را انتخاب کند و یا این که مجلس جدید می تواند نسبت به توانایی مقام معظم رهبری موضع جدیدی اتخاذ کند، افرادی را به صحنه بکشاند که در حالت عادی اصلاً در انتخابات مجلس خبرگان شرکت نمی کنند.
نکته دیگر این که نظارت بر رهبری که در قانون اساسی آمده است با آن نظارت بر عملکردی که آقای هاشمی جدیداً مطرح کرده اند بسیار متفاوت و یک نوع بدعت است، لیکنساالهاست که در مجلس خبرگان، مستمراً بر حفظ شرایط قانونی و شرعی در شخص رهبری نظارت صورت میگیرد تا اگر رهبری از شرایط مندرج در قانون اساسی به لحاظ عدالت و علم و عقل و … خارج شده باشند نسبت به تعیین فرد دیگری اقدام صورت گیرد که این مسئله از تکالیف مصرح مجلس خبرگان در نص قانون اساسی است چرا که قانون اساسی، مجلس خبرگان را مکلف به نظارت بر ولایت فقیه نمی داند بلکه مکلف می داند حفظ شرایط رهبری را مورد نظارت و رصد قرار دهد:
اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی: هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود ازآغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود بر کنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می باشد. در صورت فوت یا کناره گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند، در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند. تا هنگام معرفی رهبر، شورایی مرکب از رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و یکی از فقهای شورای نگهبان به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبری را به طور موقت به عهده می گیرد و چنانچه در این مدت یکی از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد دیگری به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقها، در شورا به جای وی منصوب می گردد. این شورا در خصوص وظایف بندهای 1 و 3 و 5 و 10 و قسمتهای ( د ) و (هـ ) و ( و ) بند 6 اصل یکصد و دهم، پس از تصویب سه چهارم اعضاءء مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام می کند. هر گاه رهبر بر اثر بیماری یا حادثه دیگری موقتاً از انجام وظایف رهبری ناتوان شود، در این مدت شورای مذکور در این اصل وظایف او را عهده دار خواهد بود.
از دیگر اموری که هاشمی در کنار این اظهارات دنبال می کند، به میدان آوردن تمام عناصری است که می توانند در این مسیر هاشمی را همراهی کنند، عناصری که بعضاً حتی شاید فاقد صلاحیت های علمی مربوطه باشند ولی به دلیل هماهنگی و همکاریشان با هاشمی در این سالها، یک شبه علامه و آیت الله خطاب شدند تا با یک هماهنگی نخ نما، به صحنه نامزدی مجلس خبرگان ورود کنند و در این خصوص، رسانه های تبلیغاتی اصلاحات و اعتدال نیز به صورت کامل از این برنامه هاشمی پشتیبانی میکنند که هدف از این رفتار هم در دو راستا تخمین زده می شود، اول این که هرچه بیشتر بتوانند کرسی های مجلس خبرگان را برای برنامه های شوم خود کسب کنند و دوم این که با هر رد صلاحیت قانونی، یک مانور و هجمه رسانه ای علیه شورای نگهبان و نظام ایجاد کنند و سوم این که با افزایش نامزدها، شورای نگهبان را مجبور به حذف حداقلی بی صلاحیت ها نمایند.
94/3/16
12:3 ع
مقام معظم رهبری در سالروز وفات حضرت امام خمینی قدس سره الشریف، بر موارد زیادی تأکید کردند که مطمئناً بیشترشان بر یک نقطه تمرکز داشتند و آن تبیین شخصیت حضرت امام و دور کردن خدشه های انحرافی به شخصیت ایشان بود. البته این فقط امام خمینی نیست که مورد هدف تحریف قرار گرفته است، بلکه اکثر مبانی انقلاب و انقلابی گری مورد هجمه است و اگر هم تحریف شخصیت امام خمینی را انجام می دهند، آن هم در جهت و باهدف تحریف انقلاب است.
برخی برای این که استکبارستیزی را بزنند به تحریف تاریخ اسلام، به تحریف تاریخ انقلاب و به تحریف شخصیت معمار انقلاب اقدام می کنند.
برخی برای این که عدالت خواهی، ساده زیستی، مردم داری، دین محوری، کمک به ملت های مستضعف و … را به فراموشی بسپارند از هر حربه ای استفاده می کنند، با توجیه، با تحریف تاریخ، با تفسیر به رأی، با خاطره سازی، با تحریف شخصیت امام و بزرگان اسلام و انقلاب و با توهین و تهمت به کسانی که هنوز مقید به رفتارهای انقلابی هستند، تلاش می کنند چهره انقلاب را در ذهن مردم تحریف و شخصیت های انقلابی را در اذهان مردم تخریب کنند.
در این میان، شخصیت امام خمینی به عنوان یک خط کش مهم انقلاب و انقلابی گری عمل می کند و رفتارها و گفتارهایش به مثابه سدی در برابرتحریفات انقلاب عمل می کند و در چنین شرایطی یکی از ناجوانمردانه ترین روش ها برای تحریف انقلاب تحریف شخصیت امام، تأویل به رأی خصوصیات بارز ایشان در استکبارستیزی، ساده زیستی، عدالت خواهی، دین محوری و … جریان خاطره سازی است. وقتی امام خمینی در سخنرانی ها و دست نوشته های و رفتارشان مکرراً بر دشمنی با استکبار و کنار نیامدن با ایشان تأکید کرده اند، تلاش می شود تا با ساختن خاطره، تمام آن گفتارها، نوشتارها و رفتارها را مخدوش نمایند، البته شاید ساختن یک خاطره که در مسیر شخصیت واقعی کسی باشد چندان قابل تشخیص نباشد، اما وقتی تناقضات آشکار رخ می دهد، ساختگی بودن خاطرات به خوبی نمایان می گردد.
البته همانطوری که بیان شد، از این قبیل تحریف ها فقط در خصوص شخصیت امام مشاهده نمی شود، بلکه از قیام عاشورا تا صلح امام حسن و صلح حدیبیه و مفهوم امامت و فتنه جمل … را نیز در برمی گیرد؛ متأسفانه برخی افراد و شخصیت ها به جای این که خودشان را با سیره و گفتار پیامبر، اهل بیت و امام خمینی منطبق کنند، شخصیت ایشان را تحریف می کنند و به سمتی که دل خواهشان است تأویل می نمایند مثلاً در جایی که سالار شهیدان در برابر فسق و ظلم یزیدیان مصالحه نکرد و تن به زندگی با ذلت نداد و جانش را فدای اصلاح امور جدش و امر به معروف و نهی از منکر قرار داد، نمی توان این مفهوم را منطبق با سازش و مذاکره با استکبار قرین دانست و اینجاست که مبارزه با تحریفات و شبهات بسیار اهمیت پیدا می کند.
اصلاً فرض کنیم که اظهاراتی که برخی حامیان مذاکره در خصوص شرایط فعلی با برخی شرایط صدراسلام که منجر به مذاکره و صلح شد صحیح باشد که نیست، ولی نمی توان خروش پیامبر و امام را در برابر بدعهدی دشمنان بعد از صلح حدیبیه، یا صلح امام حسن علیه السلام، یا پس از بدعهدی بنی قریضه، با تحمل و گذشت از تمام بدعهدی های آمریکا و غرب مشابه دانست، حقیقتا نمی توان صلح هایی را که در نهایت با بدعهدی طرف مقابل، همه چیز را به نفع مسلمانان تمام می کرد را با صلحی مقایسه کرد که دست طرف مقابل در بدعهدی همیشه باز و دست ما در مقابله به مثل بسته باشد، یادمان نمی رود که ما پس از بدعهدی های هسته ای طرف مقابل در اواخر دولت اصلاحات، ناچار به ترک تعلیق داوطلبانه شدیم، چقدر ما را متحمل فشارهای بین المللی کردند و این مسئله ای است که به نظر می رسد با توافقات فعلی به مراتب بدترش حادث شود.
متأسفانه برخی برای تحریف مفهوم آسمانی ولایت تلاش می کنند حتی امامت را نیز به یک مفهوم زمینی و مترادف با دموکراسی تحریف کنند و برای ای منظور از بیان دروغ نسبت به ولایت حضرت امیر علیه السلام نیز ابایی ندارند، مثلاً می گویند پیامبر به حضرت علی علیه السلام در مورد رأی مردم وصیت کرده است به نحوی که بدون رأی مردم حتی امامت شان هم زیر سوال باشد و حال این که این ها به عنوان دروغ بستن به معصوم و تحریفات جدی در تاریخ اسلام و از گناهان بزرگ کبیره به شمار می رود.
یکی از شیوه های معمول برای زدن آرمانهای انقلاب، استفاده از الفاظ توهین آمیز و تحقیر کننده در قبال کسانی است که انقلابی حرف می زنند و انقلابی می زیند، به عنوان مثال، توجه به دین داری و هدایت مردم توسط حکومت را به خشونت و بی منطقی تأویل می کنند، ساده زیستی و مردم داری را به پوپولیستی بودن تعبیر می کنند، استکبارستیزی را به شعارزدگی تفسیر می کنند، دینداری را به ریاکاری تشبیه می کنند و در نهایت تمام تلاش شان را می کنند تا مردم نسبت به مفاهیم اصیل انقلابی بدگمان شوند.
نگاهی به روش های غیر اخلاقی در تخریب وجهه انقلابی گری نشان می دهد که سکوت و بی تفاوتی در این عرصه حقیقتاً مجاز نیست، این که پاسخگویی به تحریف های انقلاب و اسلام را نیز به رهبری موکول کنیم، این که ایستادگی در برابر فشارها و جام زهرهای ظل این تحریفات را نیز به رهبری متوجه کنیم، این ها خواسته تحریف کنندگان است و حال این که صاحبان این انقلاب خود مردم هستند و مردم و به خصوص خواص و نخبگان جامعه باید نسبت به این تحریفات کاملاً هوشیار باشند و بهترین روش برای خنثی کردن این تحریفات در کنار روشنگری، این است که خودمان به این مبانی پایبند باشیم، هر کدام از ما باید نمونه تبلور یافته از تفکر و مشی انقلابی باشیم، در این صورت، برچسب ها دیگر در ذهن نوجوانان و جوانان و عوام کارگر نخواهد بود، یک انقلابی خوش اخلاق، مردم دار، دین دار، ظلم ستیز، ساده زیست و بی تکلف، بزرگترین شاخص برای برطرف کردن این شبهات و تهمت هاست، شیوه ای که در کلام و رفتار مقام معظم رهبری به برجستگی مشخص است.