95/4/27
8:46 ص
زمان زیادی از بکار بردن عبارت دیاثت سیاسی از سوی حضرت آیت الله جوادی آملی نگذشته است که می بینیم از این واژه به صورت به جا و نابجا در حوزه های مختلف استفاده می شود و متأسفانه بعضاً شاهدیم که این واژه به بازیچه و لقلقه زبان برخی از افراد و جریانات سیاسی برای توهین به دیگران تبدیل شده است که لازم دیدم در این خصوص توضیحاتی بیان نمایم:
آیت الله جوادی آملی واژه دیاثت سیاسی را برای کسانی به کار بردند که تلاش میکنند بیگانگان را بر مردم و کشور خود مسلط کنند و اگر قرار باشد از این واژه در حوزه های دیگر فرهنگی، اقتصادی و… هم استفاده شود باید در این خصوص خیلی با دقت و طبق همین فرمول عمل نمود:
مثلاً می توانیم به کسانی که تلاش میکنند کشور را در برابر تهاجمات فرهنگی خلع سلاح کنند و فرهنگ مهاجم را بر فرهنگ ملی و مذهبی کشور مسلط نمایند را دچار دیاثت فرهنگی بدانیم.
و یا مثلاً کسانی که عمداً تلاش می کنند استقلال اقتصادی کشور را به لحاظ تئوری و عملیاتی تضعیف کنند و کشور را زیر سلطه اقتصادی بیگانگان ببرند را نیز می توان دچار دیاثت اقتصادی دانست.
ولی این که برخی از جریانات و افراد هر جایی که از رقیبشان خوششان نیامد واژه دیاثت را برایش به کار ببرند، نه تنها به لحاظ شرعی، اخلاقی و انسانی شایسته نیست، بلکه تهمت نیز به شمار می رود.
از سوی دیگر کسانی که عبارت دیاثت را در غیر موضع خودش به کار می برند، خواسته یا ناخواسته، قباحت این واژه را لوث می کنند و کاربرد حقیقی آن را نیز مخدوش می کنند.
خلاصه این که یادمان باشد دیاثت عبارت بسیار سنگین و قبیحی است که تنها باید در جایی به کار برده شود که افرادی تلاش کنند آگاهانه و عامدانه، بیگانگان را بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و امنیت کشور مسلط کنند و لاغیر.
95/4/23
7:52 ع
آنچه که از مناظره تلویزیونی آقایان ناصر هادیان و مهدی محمدی، مشاوران تیم مذاکره کننده قبلی و فعلی هسته ای، درباره بررسی شرایط اجرای برجام در سالگرد برجام و 6 ماه پس از اجرای آن قابل جمع بندی بود تقدیم می گردد:
95/4/23
7:48 ع
عراقچی دیشب در آستانه ساگرد برجام در برنامه گفتگوی خبری سیما حاضر شد و توضحیاتی در خصوص برجام و روند اجرای برجام در این مدت داد که محور این صحبت ها این بود که طرفین به تعهدات خود در اجرای برجام عمل کرده اند و نهایتا طرف مقابل رفتارهایی داشته که بعضا با روح برجام در تعارض بوده است و این که مذاکرات در زمینه هسته ای بوده و توقع رفع تحریم ها نیز باید در همین محدوده خلاصه شود مگر این که در سایر زمینه ها هم مذاکره و توافقات جدیدی رخ دهد که در نقد این سخنان و ارتباط آنها با برجام های 2 و 3 موارد زیر تقدیم می گردد:
نتیجه گیری: وقتی می بینیم با وجود این همه کارشکنی طرف مقابل در اجرای تعهداتش در برجام چه در آزادسازی پول های بلوکه شده، چه با تحریم های جدیدی مانند محدودیت ویزا، بسته جدید تحریم موشکی جدید و تحریم های جدیدی که روی میز کنگره و دولت آمریکا قرار دارد و چه با تکرار حفظ استخوانبندی تحریم (برخلاف منشور رهبری در اجرای برجام) و حتی تهدید کشورهای دیگر درخصوص مراوده با ایران، همچنان مسئولان سیاست خارجی ما وانمود می کنند آمریکا به تعهداتش پایبند است، به این نتیجه می رسیم که ایشان به دنبال توجیه توافق در زمینه های دیگر در قالب برجام های 2 و 3 هستند و این کار جز با لاپوشانی اشتباهات فاحش خود در تنظیم برجام و کارشکنی های محرز طرف مقابل میسر نیست!
در واقع مسئولان دولت و مسئولان سیاست خارجی برای رسیدن به برجام های 2 و 3 سر یک دوراهی گیر کرده اند که می خواهند از هیچکدام هم عبور نکنند و این امر موجب سردرگمی شان گردیده است:
الف- اگر بگویند با این همه کارشکنی، بدعهدی و مانع تراشی آمریکا در انتفاع ایران از برجام، آمریکا ناقض برجام نبوده است! عملاً به ضعف مفرط و تأیید ایرادات منتقدین به برجام گواهی داده اند.
ب- اگر هم بگویند آمریکا در اجرای تعهداتش در برجام هسته ای کارشکنی و بدعهدی داشته است، عملاً باب مذاکره و توافق برای برجام های 2 و 3 را بسته اند.
و این چنین است که وقتی به حرفهای دولتمردان و مذاکره کنندگان نگاه می کنیم دنیایی از تناقض برای فرار از این دو راهی جهت رسیدن به برجام های 2 و 3 مشاهده می شود، ایشان هم برجام را تا حد معجزه الهی بالا می برند، هم رسیدن به منافع برجام را به دادن تعهدات دیگر مثل تعهد به FATF (کارگروه اقدام مالی) تعبیر می کنند و هم می خواهند آمریکا را بدعهد و ناقض برجام نشان ندهند!
95/4/23
7:40 ع
حکایت تعریف برخی از انقلاب و آرمان های انقلاب شده عین حکایت آن کسی که خود را پهلوان می دانست و خواست تا طرح شیر بر بدن خویش نقش زند، همان کسی که استاد دلاکی به هر عضو شیر رسید، از درد سوزنش به خود پیچید و قید نقش آن عضو را از سر پراند تا بدانجا که استاد دلاک گفت:
شیر بی دُم و سر و اشکم که دید این چنین شیری خدا کی آفرید؟
پهلوانان مدعی تدبیر و امید پیشرفت هسته ای و بازرسی اجانب از اماکن نظامی و امنیتی را کم اهمیت دانستند! تمام اطلاعات شبکه بانکی را تحت نظارت آمریکا بردند! حتی تعهدی را امضا کردند که به تبع آن کمک به سپاه، حزب الله و فلسطین هم تخلف باشد! عصر حاضر را عصر گفتگو و بی نیازی به موشک دانستند! در رد اهمیت استقلال کتاب نوشتند! وگفتند وقتی همه چیز را میتوان خرید چه نیاز به خودکفایی! بهشت رفتن مردم را بی ارتباط به انقلاب دانستند! به جای مرگ بر آمریکا به او لبخند زدند! و ساده زیستی مسئولان را عوامفریبی دانستند!
حال این ها را کنار هم که بگذاریم حکایت آن شیر بی یال و کوپال به خوبی در ذهن تداعی می شود و اینجاست که باید به آقایان گفت: انقلاب بدون استقلال، خودکفایی، کمک به مستضعفین، تبری از مستکبران، مرگ بر آمریکا، توان دفاعی و موشکی، اعتنا به معنویت و دین مردم، حفظ اسرار و حراست از امنیت کشور را چه کسی می تواند تصور کند؟!
تصور و تمایل این جریان برای داشتن انقلابی بی دم و سر و اشکم باعث شده که طرفداران انقلاب و آرمان هایش را افراطی و تندرو لقب نهند و حرفهای امام خمینی(ره) را یک به یک با تأویل و تحریف به مسیری که دل خواهشان است متمایل کنند و منویات امام خامنه ای را با انواع متلک ها و طعنه ها زیر سؤال ببرند تا زیربارش نروند! به راستی آیا مذبذبانی که چرب و گرم رفاه زیر دندانشان رفته است، توان چشیدن سوزن امام و استاد انقلاب را می آورند؟!
95/4/20
8:23 ص
جریان رسانه ای حامی دولت از سویی خود را مقید به مبارزه با فیش های نجومی نشان می دهد و از سوی دیگر به انواع روش ها می کوشند آن ها را توجیه نمایند، یکی از این توجیهات، تکرار داستان مضحک «حیف ها و میل ها» است، داستانی که از سال 1387 توسط مصطفی پورمحمدی (رئیس سازمان بازرسی و سپس وزیر دادگستری) وارد ادبیات مدیریتی کشور گردید.
در قضیه «حیف ها و میل ها» طوری وانمود می شود که گویا اگر کشور مدیر لایق می خواهد نباید خیلی روی «میل ها» و حقوق های نامتعارف ایشان حساس باشد و این گونه توجیه می شود که اگر کشور از این مدیران بهره نگیرد، در عوض «حیف ها» زیاد می شود، منطقی که با توجه به جایگاه نظارتی آقای مصطفی پورمحمدی چه در وزارت کشور دولت نهم و چه در سازمان بازرسی و چه وزارت دادگستری دولت یازدهم مطمئناً در قضیه فیش های نجومی تأثیر گذار بوده است.
سرمقاله امروز (95/4/19) روزنامه ابتکار، نوشته «محمد علی وکیلی» نماینده رهیافته از لیست امید تهران به مجلس دهم با عنوان «حیف کنندگان یا میل کنندگان» نیز به همان منطق مصطفی پورمحمدی در مسأله حقوق های نامتعارف می پردازد، در بخشی از مقاله محمد علی وکیلی آمده است:
«میان ناتوانان غیر متنول و متنولان توانمند فرق بسیار است. سرمایه ای که اولی به باد می دهد قابل مقایسه با ثروتی که دومی میل می کند نیست. کار هر دو البته تخلف است و مستوجب جزای خود اند. اما خسران یکی قابل جبران است و خسران آن یکی برگشت ناپذیر است؛ با این توضیح، نباید حیف کنندگان بیت المال را با میل کنندگان حقوق های نامتعارف یکی گرفت.»
منطق امثال پورمحمدی و وکیلی از این جهت اشتباه است که طوری وانمود می کنند که گویا برای رسیدن به نیروهای متخصص نباید خیلی روی حقوق های نامتعارف حساس بود و این در حالی است که کشور پر از نیروهای متعهد، متخصص و جهادی در همه حوزه هاست و ترویج این تفکر که برای حل مشکلات کشور باید از نیروهای متخصصِ دنیا پرست استفاده کرد، ویرانگر و مانع شایسته سالاری نیز هست.
ایراد دیگری که در منطق ایشان وجود دارد این است که طوری وانمود می شود که گویا میل کنندگان اهل حیف کردن نیستند، یعنی انگار کسانی که اهل میل کردن هستند کارشان را به نحو احسن انجام داده اند! و فقط مشکل شان حقوق های نامتعارف بوده است! در این منطق استفاده از چنین مدیرانی حتی می تواند شایسته تقدیر هم باشد چرا که جلوی حیف ها را گرفته است! در صورتی که دولت ها مکلف به مبارزه توأمان با حیف و میل هستند.
حتی اگر بخواهیم دو قطبی کاذب حیف ها و میل ها را بپذیریم، بازهم نمی توان جرم حیف کنندگان را کوچکتر از میل کنندگان فرض کرد، چرا که میل کنندگان عامدانه و با نیت شخصی به بیت المال دست اندازی کرده اند و چه بسا میزان برداشت خود و دارو دسته شان، از حیف های ناشی از اشتباهات سهوی برخی مدیران، بیشتر هم باشد! لذا هم به لحاظ قصد و نیت و هم از نظر میزان خسارت های مادی و اعتباری که به نظام و مردم وارد می شود، هزینه حقوق های نجومی غیر قابل اغماض و تطهیر است.
مدیرانی که اهل میل کردن و حقوق های نامتعارف هستند، هم از این لحاظ که دلشان به حال بیت المال نمی سوزد و هم از این نظر که مشکلات مردم را درک نمی کنند، نمی توانند گزینه های خوبی برای حل مسائل کشور باشند بلکه با در اولویت قرار دادن تأمین نظر طبقات مرفه، تبعیض، رشد نامتوازن، تجملگرایی و واردات را افزایش می دهند، شاید همین تفکر است که باعث می شود حل مشکلات جاده ای در برابر نوسازی ناوگان هوایی بالکل فراموش شود.
اظهارات امثال پورمحمدی و وکیلی نشان می دهد که عارضه حقوق های نامتعارف بیش از این که یک اشتباه ناخواسته و تصادفی باشد، ناشی از یک نگرش و تفکر اشتباه و خائن پرور است، تفکر اشتباهی که چه در سیمای دوستان صمیمی دولت که فیش های نجومی شان افشا شد، چه در سبک زندگی و نحوه استفاده ایشان از بیت المال و هزینه های دکوراسیون و خودروهای شاسی بلند و خارجی و چه در همین فرضیه های مضحک حیف ها و میل ها نمایان است و حل مشکل نیز بدون رفع این ریشه ها میسر نخواهد بود.
95/4/14
12:34 ص
تیتر مورخ 13/4/95 روزنامه ایران به اظهارات اکبرترکان درباره حقوق های نجومی اشاره دارد:
«می خواهند فسادهای میلیارد دلاری و با «قصد مجرمانه» در دولت گذشته را با «خطای مدیریتی» حقوق های نامتعارف «یک به یک» و مساوی جلوه دهند»
اکبر ترکان، به عنوان مشاور ارشد رئیس دولت، در روزنامه دولتی ایران، اول به دولت قبل تهمت می زند که تعداد زیادی فساد میلیارد دلاری داشته است! بعد به منتقدان اتهام وارد می کند که به دنبال خنثی کردن مفاسدی هستند که در زمان دولت قبل رخ داده است! و نهایتاً هم این حقوق های نجومی را در حد یک خطای مدیریتی! تنزل می دهد و حال این که او بخواهد یا نخواهد، برداشت حقوق های نجومی آن هم با علم و مجوز دولت نمی تواند صرفاً یک «خطای مدیریتی» تلقی گردد بلکه یک هجمه جسورانه، حق به جانب و نهادینه شده از بیت المال است.
سرقت از بیت المال از این جهت که فرد سارق به عنوان یک متخلف و مجرم شناخته می شود و مردم حسابش را از کلیت حکومت و نظام جدا می دانند به مراتب تأثیر کمتری بر افکار عمومی و رضایت مردم از حکومت می گذارد، چرا که مدیران نجومی این حس را به مردم منتقل می کنند که عده ای بر سفره بیت المال نشسته اند و خیلی قانونی و رسمی مشغول حیف و میل بیت المال هستند، مدیرانی که اگر بخواهی داد تظلم خواهی علیه شان بلند کنی، از شما بلندتر فریاد می زنند و شما را به شکایت و اعاده حیثیت تهدید و حامی مفاسد قبلی متهم می نمایند!
دولت یازدهم در ابتدای افشای فیش های نجومی و حقوق های کلان آن را با سکوت و بایکوت خبری مواجه کرد ولی به تدریج که فشار رسانه ها و افکار عمومی بالا گرفت، مدعی شد که با این حقوق ها برخورد می کند و در این راستا تعدادی از مدیران و مسئولانی که حقوق های کلان شان افشا شده بود هم معزول و یا مجبور به استعفا شدند ولی باوجود مانور دولت برای مواجهه با حقوق های نجومی، به نظر می رسد تا زمانی که مسأله این حقوق ها صرفاً یک خطای مدیریتی تلقی گردد، عملاً مقابله مؤثری با آن ها صورت نگیرد چون خود دولت ریشه های فکری و فرهنگی این معضل را باقی می گذارد.
95/4/14
12:32 ص
آقای مصطفی پورمحمدی! فرضاً این ادعای شما که گفتید 4 سال پیش درباره حقوق های نجومی به مجلس نهم تذکر داده اید، صحیح! ولی قضیه چیست که شما در 3 سال انتصابتان در وزارت کشور دولت نهم و در این 3 سالی که وزیر دادگستری دولت یازدهم بوده اید و حتی در همان دوره ریاست سازمان بازرسی، بجای برخورد با فیش های نجومی ساکت ماندید و یا نهایتاً به تذکری بسنده کردید؟!
البته سکوت شما درباره فیش های نجومی در زمانی که در دولت ها وزیر بودید، تصادفی نبود بلکه برخاسته ازنگرش اشتباه تان است، شما در آذر 1387 به عنوان رئیس سازمان بازرسی گفتند:
«متاسفانه به خاطر نوع تدبیر و برنامهریزیها در کشور مواجه با حیف و میلهای فراوان هستیم. البته خیلیها دنبال میلها هستند اما من فکر میکنم که در کشور بیشتر حیف ها وجود دارد و با کاستی جدی روبرو است و از آن آسیب جدی میبینید. دلیل کاهش راندمان و بهرهوری به ویژه راندمان تولید عدم بهره برداری کافی ازمدیریت و سرمایه انسانی به خاطر ضعف برنامهریزی است و این همان حیف است. امیدواریم محیطهای دانشگاهی به نظام مدیریت کشورکمک کنند تا ازیک ساختار قوی برنامهریزی برخوردار شویم واز حیفها کاسته شود.»
شما جملات فوق و مشابه آنها را در روز رأی اعتمادتان در مجلس به عنوان وزیر دادگستری و بعدها نیز بارها بیان کردید که در آن مقطع به این سخنان شما در یادداشتی با عنوان "بازی میل ها و حیف ها" انتقاد کردم و در هر صورت این تفکر غلط در وجود شما نهادینه شد که حالا اگر در جایی میلی هم رخ داد ولی موجب حیف نشد خیلی محل اشکال نیست! و این همان تفکر کارگزارانی ها بود که روزگاری کرباسچی و امروز هم فیش های نجومی از دل آن بیرون آمده اند.
آری! شما به عنوان کسی که دراین سال ها به صورت متناوب وزیر کشور، رئیس سازمان بازرسی و وزیر دادگستری بوده اید، قطعاً در مشروعیت یافتن میل ها نقش داشته اید و بهتر است امروز به جای فرافکنی، به اشتباه خویش اعتراف کنید و بدانید کسانی که اهل میل کردن بیت المال هستند، مطمئناً دلشان به حال حیف شدن آن و حل مشکلات مردم هم نخواهد سوخت.
ضمناً طبق ادعای شما مبنی بر اطلاع از فیش های نجومی ، دولت یازدهم نمی تواند مدعی باشد که تا قبل ازافشای این فیش ها ازوجودشان خبرنداشته است، بلکه باید گفت همین عزل و استعفاهایی که انجام شد نیز تنها ناشی از فشار مطالبات مردمی و رسانه های عمومی بوده است و نه خواست قلبی دولت و رئیس جمهور!
95/4/14
12:11 ص
حدود 1 سال از پذیرش مذاکرات بدون پیش شرط تعلیق هسته ای از سوی گروه 5+1 نگذشته بود که انتخابات 88 با بی ظرفیتی بازندگان انتخاباتی به یک فتنه تمام عیار تبدیل شد و آمریکا و سایر طرفین مذاکره احساس کردند که مسیر حمایت از فتنه برای شان بهتر از مسیر ادامه مذاکرات هسته ای است و این حمایت را با وضع تحریم های جدید نفتی و بانکی انجام دادند به نحوی که از زمستان 90، عملاً فشار تحریم ها به حداکثر رسید تا حدی که مقام معظم رهبری آن مقطع را آغاز جنگ اقتصادی نام نهادند:
«این تحریم ها از حدود زمستان سال 90 تا امروز، تبدیل شده به جنگ اقتصادی، دیگر اسم آن تحریم هدفمند نیست، یک جنگ تمامعیار اقتصادی است که متوجه ملت ما است.» (1392/12/20)
البته بعدها مسئولان آمریکایی (مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا) مدعی شدند که تشدید تحریم ها در پاسخ به نامه کتبی محرمانه حامیان داخلی فتنه انجام شده است و متن نامه را هم منتشر کردند که به غیر از توهین هایی که به نظام داشت، رسما از رئیس جمهور آمریکا می خواست تا با تشدید فشار و تحریم، ایشان را برای به ثمر رساندن فتنه یاری رسانند!
در کنار نامه محرمانه فتنه گران به اوباما، حضور برخی عناصر دیگر مثل مهدی هاشمی آن هم در اوج فتنه در لندن و انتشار مکالمه های صوتی او با نیک آهنگ کوثر که در آنها صراحتاً از تقسیم مسئولیت بین فرزندان هاشمی و تلاش خودش برای همراه کردن غرب در خصوص تحریم های بیشتر سخن می گفت نیز نشان از گرا دادن به دشمن در خصوص تحریم ها داشت.
در کنار تشدید تحریم های خارجی و شرایط داخلی فتنه، سوءمدیریت های بانکی و ارزی دولت دهم هم کار را سخت تر کرد و باعث شد تا نقدینگی مازاد کشور که به علت سود بانکی پایین، عملا به بازارهای سکه و طلا هجمه برده بود، به سمت بازار ارز حرکت کند و افزایش روز افزون قیمت ارز، موجب بهم ریختن اقتصاد کشور و یک جهش تورمی گردید که در این افزایش قیمت ارز، صرافی های مجاز و غیرمجاز به عنوان کاسبان تحریم ، نقش به سزایی داشتند.
اما امروز در شرایطی که حدود 3 سال از آغاز به کار دولت یازدهم و کاسبان تحریم خواندن مکرر منتقدان گذشته است، می دانیم که در بهمن سال 90، یعنی همزمان با آغاز تلاطم بازار ارز و دمیده شدن شیپور جنگ اقتصادی دشمن، یاران امروز روحانی و هاشمی، مثل حسین فریدون، برادر حسن روحانی و یا فاطمه حسینی، دختر صفدر حسینی به طور خودجوش!! اقدام به تأسیس صرافی کرده بودند.
تقارن تأسیس صرافی های یاران هاشمی و روحانی با آغاز تحریم های بانکی و نفتی و آغاز جنگ اقتصادی دشمن تنها دو فرضیه را در ذهن ایجاد می کند:
به کار گماری جریانی که به عنوان کاسبان تحریم یا خائنان به کشور، آسیب های جدی به منافع ملی وارد کردند در موقعیت های حساس فعلی از سوی روحانی چگونه می تواند قابل توجیه باشد؟! آیا عدول از خطوط قرمز رهبری در مذاکرات هسته ای، دادن تعهد خطرناک به کارگروه اقدام مالی، تعلل ها و جسارت هایی که در برابر اوامر رهبری مکررا انجام شده است، اصرار برای قبح شکنی رابطه با آمریکا از طریق بزک کردن آمریکا و تماس های تلفنی و مصافحه برخلاف منویات رهبری و عدم اجرای اقتصاد مقاومتی به عنوان حلال مشکلات کشور، موارد قابل تأملی هستند که لزوم بررسی کفایت رئیس جمهور از سوی مجلس محترم را گوشزد می نماید.
95/4/9
2:13 ع
باتوجه به صحبت هایی که اخیراً از سوی علی اکبر ناطق نوری و امثال ایشان، در سیاه نمایی مفرط از سیمای 37 ساله انقلاب اسلامی شده است، اول از همه باید بگوییم که این نقدها (فارغ از میزان انصاف در طرح شان)، اول از همه به خودشان وارد است که از ابتدای انقلاب در جایگاه های بالای نظارتی، قانون گذاری، ریاست قوا، مجمع تشخیص و سایر نهادهای حساس حضور داشته اند و امروز باید خود را نسبت به مردم، انقلاب، امام و رهبری بدهکار بدانند، نه این که طلبکارانه در سیمای اپوزیسیون ظاهر شوند و سیر انقلاب را قهقرایی بخوانند!
بعد از 3 سال از گذشت عمر دولت تدبیر و امید دیگر به خوبی متوجه شده ایم که کلیدواژه امید در قاموس روحانی، هاشمی، ناطق و شاگردانشان به چه معنی است و دیگر یافته ایم که ایشان کجا به دنبال امیدوار کردن و کی درپی ناامید کردن مردم هستند.
این دولت و حامیانش بارها تلاش کرده اند تا مردم را از انقلاب، نهادهای انقلابی، آرمان های انقلاب، ایستادگی، استقلال، استکبارستیزی، توان داخلی و مقاومت ناامید کنند و مدام مردم را به برجام، اوبامای مؤدب، کدخدای بامرام و سازش با او امیدوار نمایند و هرکسی که برخلاف ایشان کلیدواژه امید را معنی کند را به عنوان افراطی، تندرو و بی سواد معرفی نمایند!
وقتی معنی امید را در قاموس دولت تدبیر و امید شناختیم، دیگر فهمیدن منظور ایشان از تدبیر آسان میشود چرا که هرکسی در جهت آنچیزی که به آن امیدوار است تلاش و تدبیر میکند و این همان کلیدی است که در بالای سر می چرخاندند و امروز دربه در به زیر چکمه های دشمن دنبال آن می گردند.
ایشان امروز باوجود ناکامی آن تدبیر و امید میخواندند و از ترس این که امید واقعی در دل مردم تقویت شود، تلاش میکنند تا از یک سو مردم را از انقلاب ناامید کنند و از سوی دیگر با بکارگیری کلمات قلمبه و سلمبه درباره برجام، این محصول تلخ تعامل با دشمن، مردم را محتاج آن معرفی کنند، حتی به قیمت این که بگویند: برجام را خدا آورده است یا هرکسی سپاسگزار برجام نباشد ناسپاس و مستوجب عذاب خداست یا این که برجام آفتاب تابان و ابر شتابان است یا این که برجام موجب گشایش های روزانه شده است.
کاش مسئولان از همان اول توصیه مقام معظم رهبری را جدی می گرفتند و به جای دل بستن به نقطه های خیالی، به نقطه های امیدبخش حقیقی که همان تمرکز بر توان داخلی و روحیه انقلابی گری و استقلال و تلاش است توجه می کردند و نه لبخند و مصافحه و قدم زدن با کسی که دشمنی و کارشکنی اش در قبال مردم ایران و ملت های مظلوم منطقه و جهان، همواره در جریان است.
95/4/8
9:37 ص
گفتند: فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است! نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید… گفت خانه و حریم شخصی خودش است. به شما ربطی ندارد با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من چیزی ندیدم.
وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بیسابقه از او خواستند که حاکم شود گفت: “مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید” اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند…
اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید. گفت: “در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد” بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست…! سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را بر سرش خراب کرد، نه در خانه حصر اش کرد و نه حتی علیه او سخن گفت.
طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت، چند روز بعد طلحه و زبیر مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند! علی به آن ها گفت کجا میروید؟! دروغ گفتند، علی گفت میدانم برای جنگ با من میروید! با این وجود آن ها را زندانی نکرد… زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت.
روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت : “اللهم اشهد” (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت “ خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم” آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود.
بعد از جنگ جمل، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت ” کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم”. حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با 40 زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند، با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود، کسانیکه با او جنگیدند را “محارب، منافق، فتنه گر و ضد ولایت” نخواند، گفت: “برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.
در زمان خلافت تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد، گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند.
وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد، نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند. در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن… از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.
فردی نابینا را دید که گدایی می کند، گفت چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید؟ گفتند مسیحی است. گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد، از دینش نمی گفتید، حالا او مسیحی شده ؟! مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد…!
علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهن و خرافات، علی به عدل اش علی بود.
پاسخ شبهه:
اینطور نیست که در شبهات لزوما همه مواردی که مطرح می شوند، باطل باشد بلکه نافذترین شبهات آنهایی هستند که حق و باطل را بهم می آمیزند تا حقی را باطل یا باطلی را حق نشان دهند که در شبهه مزبور نیز به همین شکل تلاش کرده است تا بیان برخی از مصادیق از سیره حضرت امیر که بعضا آنها را تحریف هم کرده است، علیه انقلاب و رهبری شبهه ایجاد نماید و این در صورتی است که هم مشی امام خمینی و امام خامنه ای و هم مسیر کلی حرکت انقلاب اسلامی باوجود همه کمی و کاستی ها، در مسیر حضرت امام علی (ع) و منویاتش بوده است:
در جایی از شبهه، از تجسس نکردن و پرده پوشی حضرت امام علی (ع) درباره حریم شخصی افراد صحبت شده است که ضمن تأیید این دستور الهی لیکن همه میدانیم که بین حریم شخصی افراد و آنچه که در جامعه انجام داده میشود و تأثیر میگذارد تفاوت زیادی و جود دارد و انقلاب هم این تفاوت را در قانون و در اجرا قائل است.
در بخش دیگری از شبهه تلاش میکند تا پاسخ حضرت امیر(ع) به مردمی که تقاضای خلافت او را داشتند را بیان کند، تو گویی امام و رهبری به دنبال کسب مقام رهبری بوده اند؟! در حالی که در فیلم انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان ولی فقیه، ایشان در برابر خواسته نمایندگان خبرگان بارها بر عدم تمایل خویش اصرار می ورزند و در نهایت با اصرار، ایشان را مکلف به این امر می کنند.
ضمناً حضرت امام علی (ع) پس از فوت حضرت پیامبر(ص) و فراموشی عهدی که حضرت پیامبر از ایشان برای جایگاه ولایت حضرت امیر (ع) گرفته بودند، تلاش کرد تا از بیراهه رفتن حکومت از ولایت به سمت خلافت جلوگیری کند و حتی از اصحاب پیامبر هم یاری خواست که به غیر از 4 نفر بقیه یاری نکردند و در واقع آنچیزی که حق و خواسته حضرت امیر بود، ولایت بود نه خلافت و آن چیزی که برای حضرت امیر بی ارزش بود، جایگاه تحریف شده خلافت بود و نه مقام ولایت که جایگاهی الهی و ارزشمند است.
حق انتقاد از حکومت حقی است که در انقلاب اسلامی هم وجود دارد، این انتقاد در همه سطوح از کوچکترین دستگاه اجرایی تا قوای سه گانه و حتی مستقیم و غیرمستقیم به شخص رهبری هم وارد میشود، ولی مسلما حق انتقاد داشتن با تمرد عملی در برابر حکومت و قانون متفاوت است، کما این که در جای دیگری از متن می بینیم که محصور نکردن سعد ابن ابی وقاص را که با حضرت امیر بیعت نکرده بود را روشی میداند که فراموش شده است، در صورتی که اگر سران فتنه محصور شدند به خاطر انتقاد نبود، ایشان در برابر آرأی مردم (که در ظاهر برای نگارنده شبهه محترم است)، ایستادند و خواستار نادیده گرفتن آرای مردم و نادیده گرفتن قانون گردیدند.
این که حضرت امام علی (ع) ، طلحه و زبیر را به خاطر قصد و نیت شان زندانی نکرد برای این است که حضرت امیر مأمور نبود که به علم لدنی خویش عمل کند و طبق موازین اسلامی، تنها وقتی که فردی جرمی را مرتکب میشود مجرم است و نه فقط به خاطر نیت آن، کما این که وقتی که در برابر حضرت امام علی (ع) هم شمشیر کشیدند، حضرت امیر(ع) از حریم حکومت اسلامی در برابر کودتاگران دفاع کردند و عایشه را نیز تحت الحفظ و با محدودیت در ارتباط با دیگران به مکه فرستادند تا مجدداً با همراهی دیگران فتنه ای دیگر را رقم نزند و البته این حصر هرگز به معنی زندانی کردن برای زجر دادن نبود همانطوری که درباره حصر سران فتنه نیز چنین بوده است.
این شبهه عدم تمایل حضرت امام علی (ع) به جنگ با کودتاگران جمل را به نحوی بیان میکند که انگار انقلاب اسلامی با میل و رغبت در برابر کودتاگران مخملی مقابله کرده است! در حالی که انقلاب هم در برابر حامیان کودتای مخملی با وجود تجمعات غیر قانونی و شعارهای ساختارشکن، تا ماه ها صبر کرد شاید فرصت درک حقیقت را بیابند که این امر موجب بازگشت خیلی از ایشان گردید ولی سران فتنه در نهایت نشان دادند که به هیچ وجه حاضر به تمکین دربرابر رأی مردم و قانون نیستند و حتی به دشمن نامه نگاری کردند و به او گرا دادند و از او تشدید تحریم و فشار بر کشور را خواستند و همین که سران فتنه با وجود تمام خیانت هایی که به منافع ملی، امنیت ملی، وحدت ملی و اعتبار انقلاب وارد کردند، محاکمه و مجازات (احتمالا اعدام) نشده اند، خود بالاترین رأفت نسبت به سوابق ایشان است.
شبهه در جایی نیز می گوید حضرت علی (ع) به کسانی که با او جنگیدند نگفت «محارب، منافق، فتنه گر و ضد ولایت» در حالی که اگر نگارنده کمی با نهج البلاغه آشنایی داشت میدانست که در تشریح اوصاف منافقین و در سخنرانی برای کسانی که با او جنگیدند بسیار کوبنده سخن گفتند که در یک مورد به مردمی که از بصره، همراه فتنه جمل شده بودند این چنین گفتند” شما سپاه فلان زن و پیروان حیوان (شتر) بودید، اخلاق شما پست، و پیمانتان از هم گسسته بود، دین دروغین داشتید… گویا می بینم عذاب خدا از آسمان و زمین بر شما فرود آید و همه غرق و نابود می شوید”.
نگارنده پس از تعریف قضیه جنگ جمل و مقاومت حضرت امیر برای شروع جنگ، میگوید که حضرت امیر ماجراجو و جنگ طلب نبود! توگویی انقلاب اسلامی و یا رهبر معظم آن جنگ طلب است! گویا فراموش کرده است که میزان هجمه ها و فشارهایی که بعضاً مانند ترور کاملا ناجوانمردانه در حق این کشور انجام شد و یا تحریم ها و فشارها و جنگ تحمیلی و انواع خصومت ها که در حق ایران انجام شد و تنها مقابله ای که صورت گرفت، تسلیم نشدن بود که گویا همین تسلیم نشدن هم برای نگارنده شبهه گران تمام شده که آن را ماجراجویی و جنگ طلبی میخواند!
در بخشی دیگری از شبهه ، به قضیه سخنان امام علی (ع) در نکوهش مشایعت مردم انبار اشاره میکند ولی نمیگوید که حضرت امیر(ع) ابتدا از ایشان سبب این کارشان را میپرسد و ایشان میگویند ما عادت داریم شاهان خود را مشایعت کنیم و حضرت امام علی (ع) ، این کار را به شدت نکوهش میکنند و حال این که سیره معصومین مانند حضرت امام رضا (ع) که مورد استقبال شدید مردم تا رسیدن به خراسان قرار میگرفتند نشان میدهد که بین مشایعت کردن از شاهان و مشایعت از مقام امامت و ولایت تفاوت بسیار است.
در بیان برخی از مناقب حضرت امیرالمومنین بدون این که مصداقی از تعارض و یا تناقض با مشی انقلاب و رهبری بیان شده باشد تنها به واسطه تیتری که در مطلب ارائه شده، طوری وانمود میشود که گویا تعارض اساسی و پایه ای وجود دارد و حال این که مثلا احترام حضرت امیرالمومنین به ایرانیان به عنوان انسانهای پاکدست چه تناقضی می تواند با سیره انقلاب داشته باشد جز این که تأییدی باشد بر نگاه غیرنژاد پرستانه انقلاب که بعضاً با گلایه و اعتراض برخی از منتقدان انقلاب قرار گرفته است؟!
در بخشی از شبهه با ذکر داستان گدای نابینای مسیحی که حضرت امام علی (ع) دستور به برقراری مقرری از بیت المال برای او دادند و یا با بیان داستان شکایت حضرت امیر از یک مسیحی (که برخی از منابع او را یهودی خوانده اند) و در نهایت به دلیل این که حضرت امیر شاهد نداشتند حکم به نفع آن فرد صادر گردید، تلاش میکند تا جمهوری اسلامی را نکوهش کند! در صورتی که مقام معظم رهبری نیز هرگز به دنبال سوءاستفاده از مقام خود به عنوان یک امتیاز خاص نبوده است و به قول عطاالله مهاجرانی از منتقدان سرسخت رهبری، «در زندگی اقتصادی ایشان و خاندانشان حتی یک نقطه خاکستری هم وجود ندارد»، در واقع مقام معظم رهبری همواره تلاش کرده است تا پیرو حضرت امیر(ع) باشد و همواره خودش و سایر مسئولان را سفارش به این امر و رعایت پاکدستی، ساده زیستی و عدالت جویی کرده است و این تلاش متن برای نمایش تعارض کامل، از بغض نگارنده است و نه از انصاف! و یا این که متن میکوشد تا القا کند انقلاب اسلامی برخلاف مشی حضرت امام علی (ع) ، حقوق اقلیت های مذهبی را نادیده بگیرد در حالی که انقلاب اسلامی چه به لحاظ مشارکت در حاکمیت و چه از نظر کمک و حمایت از محرومان، به حقوق اقلیت های مذهبی احترام گذاشته است و می گذارد.