95/5/17
4:12 ع
شاید بیش از دو سال بود که بحث احمدی نژاد و مشایی را با توجه به عدم تکاپوی آشکار سیاسی شان جز در مباحث دوستانه مطرح نمی کردم هرچند میدانستم در تمام مدتی که از پایان کار دولت دهم می گذشت تشکیلاتی با اعضای متعصب حامی احمدی نژاد و مشایی به صورت مستمر برای هماهنگی و دیدار با مشایی و احمدی نژاد به تهران می روند لیکن از مقطعی که سفرهای استانی احمدی نژاد با طعم و بوی انتخاباتی شروع و به صورت انتخاباتی هم منعکس شد، قضیه تفاوت کرد.
سخنرانی های احمدی نژاد، برخی از ادعاهای حامیان احمدی نژاد و مشایی از جمله عبدالرضا داوری و هجمه هایی که به کلیت جریان حزب الله وارد شد و یا طرح توجیهی برای توزیع یارانه 250 هزارتومانی از سوی عبدالرضا داوری اجازه نمی داد که شائبه انتخاباتی بودن این تحرکات، شعارها و سروصداها را بتوانم منتفی بدانم که این مسئله با بروز سوالات و انتقاداتی از سوی امثال ما از آقای احمدی نژاد آغاز گردید.
واقعاً برای ما سوال بود که حرف از ریاست جمهوری کدام احمدی نژاد است؟! اویی که در ولایتمداری تابع محض رهبری در سال 84 بود یا اویی که در برابر حکم عزل مشایی تعلل کرد و چند تا وزیر ولایی را به خاطر او کنار گذاشت یا اویی که به خاطر ابقای مصلحی دچار دورکاری (عبارت دکتر رامین مشاور احمدی نژاد به جای خانه نشینی) چند روزه شد، یا اویی که یکشنبه سیاه مجلس رو با همکاری علی لاریجانی رقم زد یا اویی که برای بازرسی و نه بازدید از زندان اوین (که تازه جوانفکر درآن زندانی شده بود)، با قوه قضاییه درگیر شد و یا آن احمدی نژادی که فقط روی مشایی که رهبری حتی با معاون اولیش مخالف بود به عنوان رئیس جمهور یازدهم کشور سرمایه گذاری کرد؟! آیا همچنان واژگان انسان و انسانی را به جای اسلام و اسلامی جایگزین می کند؟! آیا همچنان آن کسی را که می گفت دوره اسلام گرایی تمام شده است را در کنار خود حفظ خواهد کرد؟!
ولی پاسخی که از جریان متعصب احمدی نژاد و مشایی دیده شد در کنار برخی استدلالهای تکراری و غیرقابل قبول، توهین، تهمت و حتی تهدید بود که علیه خودم هم رخ داد؛ در هر صورت اگر احمدی نژاد و تیمش دنبال این هستند تا جریانی حزب اللهی که دو بار با رأی و حمایت متدینین و حزب اللهی ها پیروز انتخابات شد دوباره به قدرت برسد باید بتواند به سوالات کلیدی ایشان پاسخ بدهد و یا این که لااقل سؤالاتشان را تاب بیاورد و با بی اخلاقی با ایشان برخورد نکند.
در این مدت با وجود این که هرگز دست از مبارزه با جریانات انحرافی به اصطلاح روشنفکری، حامیان فتنه، تاراجگران بیت المال، سازشکاران با آمریکا و... برنداشته ام، اما نتوانستم مقوله جریان انحرافی و تبعات بازگشت قدرتمندترشان به مرکز قدرت را نیز کنار بگذارم، هر چند از برخی دوستان عزیزی که بعضا دچار آلزایمر شده اند هم مورد گلایه قرار گرفتم، لیکن اعتقاد دارم نباید از چاهی به چالهای دیگر و چه بسا چاهی دیگر سقوط کرد! همچنان از این جریان خواهم نوشتم چرا که می بینم ایشان دنبال دوقطبی کردن روحانی-احمدی نژادی انتخابات هستند چرا که این دوقطبی موجب حذف سایر رقبا اعم از اصلاح طلبان و یا انقلابی خواهد شد، چرا که با این روش به جای ارائه دادن برنامه، تنها مردم را از همدیگر خواهند ترساند تا از ایشان رأی بگیرند!
اعتقادم این است که اگر چه برایند 8 سال خدمت رسانی دولت های نهم و دهم مثبت است ولی روند حرکت این دولتها و به خصوص شخص احمدی نژاد همزمان با نزدیکتر شدنش به مشایی بدتر شده است و این روند منفی موجب نگرانی ما است، ما تعلل ها، حاشیه سازی ها، سوءمدیریت ها و برخی از نقاط ضعف دولت دهم را فراموش نکرده ایم همانطوری که روحیه کار و تلاش، ساده زیستی، خستگی ناپذیری، مردم داری و استکبارستیزی ایشان را فراموش نمی کنیم.
اعتقادم این است که همانطوری که مقام معظم رهبری در سال 92 فرمودند به کسی رأی دهید که نقاط قوت احمدی نژاد را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد امروز هم باید دنبال اصلح از احمدی نژاد باشیم، کسی که هم به لحاظ عمکردی و توان اداره اقتصادی کشور در زمینه تورم و مدیریت تحریم و هم به لحاظ تبعیت از مبانی نظری مقام معظم رهبری در درجه بالاتری از ولایتمداری قرار داشته باشد و البته اعتقاد داریم احمدی نژاد سربازی است که باید در سنگرهای مهم دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
اعتقادم این است که اگر پاسخ احمدی نژاد و تیمش به سؤالات و انتقادات مناسب نباشد که تاکنون نه به لحاظ منطقی و نه به لحاظ اخلاقی قابل دفاع نبوده است، جریان انقلاب همانطوری که در سال 84 احمدی نژاد انقلابی و ولایتمدار را به کشور معرفی کرد، امروز هم می تواند گزینه های مناسب دیگری را معرفی کند و دلیل این همه تعصب همراه با نسیان برخی از دوستانم را متوجه نمی شوم! آن هم وقتی که هیچ علامت و نقطه عطفی از تغییر روند و سیر منفی احمدی نژاد را ندیده ایم و هیچ شواهدی مبنی بر جدایی احمدی نژاد و مشایی و حتی توان کنارگذاشتن مشایی و تفکراتش که بارها او را «هدیه الهی» و «عنایت الهی» معرفی کرده بود را نمی بینیم.
95/5/10
11:20 ع
مساله فیشهای نجومی و تخلفاتی که در این باره و به خصوص در به کارگماری این افراد از سوی برخی اشخاص صاحب نفوذ مانند حسین فریدون و صفدر حسینی و حامیانشان رخ داد و نوع برخورد دولت و حامیانش با این تخلفات موجب انتقادات گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی گردید که متاسفانه دفاعیات برخی حامیان دولت هم در این خصوص نه تنها کمکی به توجیه آنها نکرد، بلکه بر شدت اعتراضات نیز افزود.
یکی از حامیان دولت یازدهم آقای مسعود پزشکیان است که اخیراً سخنانی گفت که بی ارتباط به تخلفات فیشهای نجومی و مسائل پیرامون آن به نظر نمیرسد:
«باید ساختاری ایجاد کنیم که در آن خائن، رشوهخوار و زمینخوار وجود نداشته باشد، باید به جای معلول به دنبال علت باشیم و ساختاری ایجاد کنیم که خائن، رشوه خوار، قاچاقچی، زمین خوار و ... وجود نداشته باشد.»
اگر چه مبارزه با علتها و ریشههای تخلفات در اولویت مقابله با مفاسد قرار دارد و باید جدی گرفته شود، لیکن سخنان آقای مسعود پزشکیان از چند جنبه قابل بررسی است که خطاب به ایشان بیان میشود:
1- آقای پزشکیان ! اگر به این نظرات واقعاً معتقدید پس چرا درباره تخلفاتی که در دولت قبل رخ داد، بجای رفع علتها فقط به دنبال افشاگری درباره معلولها و متخلفان بودید؟!
2- مگر برای رفع علت باید اصلاحِ آثارِ خرابیهای آن را کنار گذاشت؟! آیا نباید ضمن اصلاح علتها و ساختارها، متخلفانی که با سوءاستفاده از آنها فربه شدهاند، عزل، رسوا و مجازات شوند؟!
3- مگر نه این که بخشی از مفاسد، معلولِ زیادهخواهی افراد و باندهای سودجویی است که در هر ساختاری دنبال منافذ قانونی و ساختاریاند؟! پس با برخورد قهری و حذفی با آنها هم باید ساختار و مردم را نجات داد و هم به دیگران درس عبرت داد.
4- اگر قرار باشد علتها رفع شود باید کسانی که در رفع علتها مقاومت میکنند را نیز کنار گذاشت، پس نمیتوان بدون برخورد با افرادی که در باندهای قدرت حضور دارند و مانع اصلاح امور میشوند ادعای رفع علتها را داشت.
5- یکی از مهمترین علتهای بروز تخلفات، ریشهها و مبانی فکری آنها مانند: توجیه زندگی اشرافی، فامیل بازی و رابطه بازی در مسئولیتها، فراموشی شأن نوکری مسئولان، دوری از مردم عادی و... است که باعث بروز سوءاستفاده، تخلف و فساد مسئولان میگردد.
95/5/8
12:23 ص
در شرایطی که برخی از دوستان ما چراغ به دست به دنبال شواهد انحراف فکری در جریان موسوم به جریان انحرافی هستند، دلیلی آمد دلیل آفتاب، چرا که خودشان دست به قلم شدند و یکی از مبانی فکری انحرافی شان را تبیین کردند که از کسانی که دنبال ریشه های فکری انحراف این جریان می گردند دعوت می کنم این مطلب را تا انتها مطالعه کنند:
کانال تلگرامی عبدالرضا داوری، از حامیان سرسخت احمدی نژاد و مشایی که در دولتش مسئولیت های رسانه ای هم داشت، برای توجیه تعلل های شخص احمدی نژاد در برابر اوامر مقام معظم رهبری در مواردی مانند عزل مشایی، ابقای مصلحی، به جامعه نکشاندن اختلافات، دامن نزدن به حواشی و... اقدام به شبیه سازی آن ها با دو مورد تاریخی از صدر اسلام و اوایل انقلاب نموده است که البته این استدلال را قبلاً در بحث و مناظره با بسیاری از حامیان جریان انحرافی به کرات دیده ام و درباره شان بحث کرده ام که در ادامه به بررسی این شبیه سازی ها می پردازم:
الف- اولین موردی که در توجیه تعلل های احمدی نژاد به آنها استناد می شود، مکث مالک اشتر برای توقف پیشروی در جنگ صفین و بازگشتن نزد حضرت امیر(ع) است که برای فهم صحیح از این مسئله توجه به نکات زیر ضروری به نظر می رسد:
«من بندهاى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم، که در روزهاى وحشت، نمیخوابد، و در لحظههاى ترس از دشمن روى نمیگرداند، بر بدکاران از شعلههاى آتش تندتر است، او مالک پسر حارث مذحجى است. آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید، او شمشیرى از شمشیرهاى خداست، که نه تیزى آن کُند میشود، و نه ضربت آن بیاثر است. اگر شما را فرمان کوچ کردن داد، کوچ کنید، و اگر گفت بایستید، بایستید، که او در «پیش روى» و «عقب نشینى» و «حمله»، بدون فرمان من اقدام نمیکند» نامه 38
همانطوری که حضرت امیر علیه السلام می فرماید، تبعیت و ولایت مداری مالک اشتر به خصوص در «پیشروی» و «عقب نشینی» و «حمله» از سوی حضرت امیرالمؤمنین(ع) تصریح شده است و این ادعا که مالک اشتر در برابر دستور حضرت علی علیه السلام دچار تعلل گردیده باشد، با این نامه صریح حضرت امیر(ع) کاملاً منافات دارد و این جملات حضرت امیر(ع) نشان می دهد آن چیزی که برای مالک قابل افتخار و الگوبرداری بوده، همین اطاعت محض مالک از امام خود بوده است نه تعلل، مصلحت اندیشی و خود محوری در برابر امر ولی که توسط جریان انحرافی فرضیه پردازی می شود.
«حیله معاویه هنگامی بود که مالک اشتر پیروزیهایی را به دست آورد و نزدیک بود نتیجه نبرد را به نفع سپاه عراق پایان دهد؛ اما امام علی (علیهالسلام) که از هر طرف تحت فشار شدید طرفداران حکمیت بود، یزید بن هانی را به دنبال مالک فرستاد و پیام داد: «نزدم بیا». مالک گفت: برگرد و به امام بگو: اکنون وقتش نیست که مرا از سنگرم برگردانی. عجله نفرما؛ زیرا من امیدوارم که خدا بهزودی ما را سازد! یزید نزد امام برگشت... طرفداران حکمیت به امام گفتند: به او فرمانی صریح و محکم بده تا نزدت باز گردد، و گرنه به خدا سوگند تو را عزل میکنیم! امام مجدداً یزید را نزد مالک فرستاد و او دستور امام را رساند. مالک پرسید: آیا به سبب بالا بردن قرآنها چنین کردهاند؟! گفت: آری! مالک گفت: به خدا سوگند! آن دم که قرآنها را بالا آوردند، هرگز نمیپنداشتم که بر اثر آن، اختلاف نظر و پراکندگی روی دهد. آیا مددی را که خداوند به ما رسانده میبینی؟ آیا سزاست که این فرصت دستنیافتنی را رها کنیم و برگردیم؟! پیک امام گفت: آیا خواهی پذیرفت که تو در خط مقدم پیروز شوی، اما در عقبه، خیانتکاران امیرمؤمنان را در خیمهاش تنها گذاشته و او را به دشمن تسلیم کنند؟! مالک گفت: سبحانالله، به خدا چنین نمیخواهم. ابن هانی گفت: آن خائنان به امام گفتند: به دنبال مالک بفرست تا نزدت بیاید و گرنه، همانگونه که عثمان را کشتیم، تو را نیز کشته یا به دشمن تسلیم میکنیم. به دنبال آن بود که مالک دست از نبرد کشید و به عقب برگشت.»
همان طوری که در شرح فوق مشخص است، تعلل مالک از این باب نبود که احساس کند به جای امامش می تواند تصمیم گیری کند یا مصلحت امامش را بهتر از او می شناسد، بلکه اول از این جهت بود که احساس می کرد ابعاد پیشروی وی آنطوری که در واقع رخ داده به استماع حضرت علی علیه السلام نرسیده باشد و این ابهام در مکالمه مالک با یزید بن هانی کاملاً مشخص است و دوم از این جهت بود که دستور اول را مولوی برداشت نکرد بلکه از نوع ارشادی احساس کرد و با این وجود وقتی از قاطعیت دستور امام مطلع شد بازگشت.
ب- مورد دومی که حامیان جریان انحرافی برای توجیه و حتی تقدیس! تعلل های احمدی نژاد به آن متوسل می شوند، مسئله نظر امام درباره حکم نخست وزیری موسوی بود، لیکن این داستان هم آن طور نیست که کارکرد مد نظر جریان انحرافی را داشته باشد، برای این که همان طوری که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی (اینجا) آمده است:
ج- تأملی در شبیه سازی های تاریخی حامیان جریان انحرافی نشان می دهد که اساساً هیچ کدام از این موارد شبیه تعلل های احمدی نژاد نیستند که در این خصوص باید توضیح بدهم:
«سخنان دیروز سیدمرتضی نبوی نشان داد که "نوناکثین" در حال ائتلاف با "نوقاسطین" هستند، این ائتلاف، پروژه مهار دوگانه "نومارقین" برای "تحذیف" محمود احمدی نژاد و "تضعیف" حسن روحانی را با چالش جدی روبرو خواهد کرد و موجب خواهد شد تا صحنه 96 به جای آنکه در موقعیت دومةالجندل و با حکمیت ابوموسی اشعری و عمرو عاص رقم خورد در موقعیت صفین اما این بار با ضربت نهایی مالک اشتر نخعی( م ا ن) تعیین تکلیف شود. جالب آنکه (م ا ن)، هم مخفف مالک اشتر نخعی است و هم مخفف محمود احمدی نژاد...»
همانطوری که در این مطلب می بینید، عبدالرضا داوری به غیر از شبیه سازی عجیبی که بین احمدی نژاد و مالک اشتر انجام داده است، تلویحاً می گوید این بار در موقعیت صفین هم، احمدی نژاد عقب نشینی نخواهد کرد و ضربت نهایی را خواهد زد!! که این نشان می دهد متأسفانه انحرافِ تعلل در برابر امر ولی فقیه در این جریان به یک اصل ساده و قابل پذیرش تبدیل شده است! انحرافی که قبل از ایجاد در جریان انحرافی، در جریان هاشمی نیز پدید آمد و هاشمی نیز در زمان حیات حضرت امام خمینی(ره) و ولایت مقام معظم رهبری بارها تلاش کرد تا نظراتش را با لفافه جام زهر بر ولی فقیه تحمیل نماید که البته این تحمیلگری در خصوص ابطال نتیجه انتخابات 88 با ناکامی و فتنه همراه شد.
نتیجه: همه کسانی که هنوز درباره جریان انحرافی شناخت کاملی ندارند، بدانند که جریان هاشمی و جریان انحرافی هر دو از یک عارضه رنج بردند و آن توجیه کردنِ تعلل در برابر امر ولی فقیه بود! که البته هر کدام از یک منشأ مستقل نشأت گرفت، جریان هاشمی از این جهت تلاش می کرد نظرش را بر هر نحوی از جمله فتنه و تهدید و صحنه پردازی بر رهبری تحمیل کند که خود را عاقل تر و مصلحت اندیش تر از ولی فقیه می دانست ولی جریان انحرافی از این جهت در برابر اوامر رهبری دچار تعلل می شد که یک تفکر انحرافی مدام به ایشان تلقین می کرد که امام زمان (عج) ایشان را مستقیماً مورد حمایت، هدایت و حتی مدیریت خاصه خود قرار داده است تا حدی که با هاله نور و مدیریت مستقیم طرح هایشان، نیاز ایشان به تبعیت محض از ولایت فقیه را کاهش داده است! و به همین دلیل بود که در اوج تعلل ها نیز آقای احمدی نژاد اصرار داشت که خودشان را ولایتمدار ترین معرفی کند!
95/5/8
12:19 ص
در روی کار آمدن روحانی به عنوان رئیس جمهور یازدهم جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی داشت و همه به خاطر داریم که وی با ائتلافی که بین سران اصلاحات و کارگزاران شکل گرفت با رأی 7/50 در حالی پیروز انتخابات شد که جریان اصولگرا نتوانستند ائتلافی را که شکل داده بودند به دلیل عدم پایبندی ولایتی به مکانیزم ائتلاف، به سرانجام برسانند.
پیروزی روحانی 2 مدعی داشت، جریان اصلاح طلب از یک سو پیروزی وی را مرهون کنار کشیدن عارف در حمایت از روحانی دانستند و شخص هاشمی و فرزندانش هم پیروزی روحانی را به نام خود ثبت می کردند و البته بعضاً روحانی نیز با کنایه هایی، پاسخ این ادعاها را می داد تا این پیروزی را به نام خود ثبت کند.
فارغ از برخی از این کنایه ها که بعضا به منظور سهم خواهی از سوی اصلاح طلبان انجام می شد ولی در عمل ایشان در تمام این 3 سال حامی روحانی بودند و بارها او را تنها نامزد خود برای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم می خواندند که این ها حاکی از استمرار ائتلاف اصلاحات و اعتدال بود که این ائتلاف در انتخابات های اخیر مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری و دعوت به لیست واحد (امید) نیز تکرار شد.
به غیر از جریان اصلاحات که حامی قطعی روحانی در این 3 سال بوده اند، یک جریان دیگر نیز وجود داشت که در بیشتر موارد از روحانی حمایت کرد، حمایتی که به لحاظ تأثیر بعضاً از حمایت های اصلاح طلبان مؤثرتر بود، جریانی که مهمترین کار مشترکشان با دولت، حمایت، بسترسازی و هموارسازی تصویب و اجرای برجام بود که این جریان، بخشی از بدنه اصولگرای سنتی نزدیک به علی لاریجانی است.
امروز با گذشت 3 سال از ریاست جمهوری روحانی، کشور با مشکلات زیادی در حوزه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه است، از سویی نتوانسته رونق اقتصادی را رقم بزند و سایه سنگین رکود بر تولید و بازار سرمایه، کالا و نیروی کار حاکم شده، از دیگر سو مسئله حقوق های نجومی و مفاسد بانکی با نقش آفرینی برخی سیاسیون در حال افشاست و از سوی دیگر، برجام با کارشکنی آمریکا مواجه شده تا همان شعارهای تدبیر، امید و کلیدی که به خاطرش رأی آورد، به عاملی برای کاهش محبوبیت روحانی تبدیل شوند.
ناکارآمدی دولت و محقق نشدن شعارهایش اما تنها موجب کاهش محبوبیت روحانی نشد، بلکه باعث شده است تا اصلاح طلبان هم در خصوص حمایت از وی و پایبندی ائتلاف اصلاحات و اعتدال دچار تزلزل گردند، نگاهی به تیتر روزنامه های اصلاحاتی و مواضع برخی از شخصیت های بارزشان نشان می دهد که اصلاحاتی ها امروز با صراحت بیشتری از دولت روحانی به عنوان رحم اجاره ای یاد می کنند و برخی از ایشان نیز مستقیماً از وی می خواهند تا برای انتخابات بعد نامزد نشود تا افرادی که بخت بیشتری دارند، نامزد شوند!
اما این فقط اصلاح طلبان نیستند که در حمایت از روحانی مثل گذشته راسخ نیستند، بلکه روحانی و اعتدالیون هم درباره پایبندی ائتلاف اصلاحات و اعتدال دچار تردیدند که نماد بارزش را در رئیس نشدن عارف و سپس در تشکیل فراکسیون جدید حامیان لاریجانی و روحانی در مجلس شاهدیم که این نشان می دهد، رابطه اصلاح طلبان و اعتدالیون فاقد استحکام لازمی است که این دو جریان را از هم اکنون به ائتلاف با یکدیگر پایبند نگاه دارد.
شبه آنچه که در ائتلاف جریانات اصلاح طلب و اعتدال در حال وقوع است را در جریان اصولگرا نیز مشاهده می کنیم، یعنی جریان نزدیک به علی لاریجانی که به دلیل برخی مواضع در موضوعات مختلف سیاسی از جمله برجام، از لیست اصولگرایان خط خورده بود، امروز رسماً با حامیان روحانی، فراکسیون جدیدی را تشکیل داده اند تا جریان اصولگرای انقلابی، بدون ملاحظه کاری های قبلی بتوانند مواضع انقلابی تر و شفاف تری را اتخاذ کنند.
فارغ از تغییراتی که در جبهه بندی های امروز جریانات سیاسی کشور در حال وقوع است، نزدیکتر شدن لاریجانی و جریانش به روحانی از این جهت عجیب است که اصلاح طلبان که حامیان اصلی روحانی بودند، به خاطر ضعف مفرط دولت روحانی در حل مشکلات کشور، فیش های نجومی و برخی مفاسد بزرگی که در حال افشا هستند و برجامی که روز به روز ناکامیش بیشتر بر همگان اثبات می شود، برای ادامه حمایت از روحانی دچار تردیدند!
باوجود علائمی که از تغییر در جبهه بندی های سیاسی کشور در حال آشکار شدن است اما واقعاً هنوز نمی توان پیش بینی دقیقی از آرایش نهایی انتخاباتی 96 ارائه نمود، این که اصلاح طلبان تا چه حاضر به پایبندی به ائتلاف اصلاحات و اعتدال هستند و یا این که روحانی دعوت به انصراف از انتخابات 96 را چگونه پاسخ می دهد و یا این که آیا اصولگرایان انقلابی قادر به رسیدن به یک تصمیم مشترک، منطقی و انقلابی هستند سؤالاتی هستند که شاید در چند ماه آتی راحت تر قابل پیش بینی باشند.
95/5/8
12:15 ص
تاجزاده از فعالان و مجرمان فتنه 88، اخیراً مصاحبه ای با روزنامه همدلی با عنوان « بزرگترین درس کودتای ترکیه حضور مردم در صحنه بود» درباره کودتای ترکیه انجام داده و سعی کرده است تا آن را بهانه ای برای اثبات حقانیت فتنه 88 قرار دهند، او در بخشی از این مصاحبه می گوید:
«هرجا که نظامیان از پادگان خارج شوند و به نام استقرار امنیت، حکومت را در دست بگیرند کودتای آنها بیشترین ناامنی را به وجود میآورد. واضحتر بگویم فتنه از جایی آغاز میشود که نظامیان از پادگان بیرون میآیند. ما همچنان که کودتا را بدون قید و شرط محکوم میکنیم بدون قید و شرط هم از صندوق رای حمایت میکنیم. نتیجهاش هرکه میخواهد باشد.»
این اظهارات آقای تاجزاده آلبوم خیانت، دروغگویی و فراموشکاری وی را بیش از پیش اثبات می کند که در پاسخ به این اظهارات، چند مطلب را برای او و دوستانش یادآوری می کنیم:
95/5/8
12:10 ص
در اوج مشکل دولت برای پنهان کردن مسئله فیش های نجومی و برخی از مفاسد کلانی که با دست داشتن برخی سیاسیون در حال افشا است، ناگهان برخی از حامیان احمدی نژاد از عزم او برای حضور در انتخابات 96 صحبت می کنند تا بهترین پوشش خبری از آن جنسی که دولت می خواست محقق گردد! فرضاً که این رخداد کاملاً تصادفی بوده باشد مسئله تحرکات انتخاباتی احمدی نژاد و حامیانش را از چند منظر بررسی می کنیم:
95/5/1
11:53 ص
روحانی در نخستین اجلاس جهانی شوراها و شهرداران 2016:
«فساد یک موضوع مهم است که همه ما باید با آن مبارزه کنیم. تنها با موعظه، سخنرانی و بخشنامه و حتی قانون و دادگاه و حتی شلاق این موضوع حل نمیشود. فساد را باید از طریق علمی و با ریشههای آن برخورد کنیم البته دادگاه و برخورد هم لازم است اما باید با ریشههای مسئله برخورد کنیم. یکی از راههای آن استفاده از شهر هوشمند و فضای الکترونیک است که این کار در بسیاری از شهرها شروع شده و این را باید تقویت کنیم. وزارت ارتباطات باید در این زمینه کمک کند.»
درباره این اظهارات آقای روحانی باید گفت، البته بحث دولت الکترونیک بحث مهمی است و سال ها است که دولتها از جمله خود دولت یازدهم مکلف به کامل کردن آن هستند و البته عموما هم آن طور که باید و شاید به آن نپرداخته اند و اگر چه شاید دولت الکترونیک برای فسادستیزی در برابر فسادهای خرد و جزئی تا حدی کارگر باشد، ولی این مسأله برای مفاسد متوسط و کلان که دولت ها به آن مبتلا می شوند خیلی مؤثر نیست، چرا که در سطوح بالا، مفسدان به راحتی همدیگر را پیدا میکنند و به سادگی به همدیگر پل میزنند.
به نظرم باید به آقای روحانی گفت: شما کمی بیشتر فضای پیرامونی خودتان را عجالتاً سالم سازی کنید و با حامیان مفسدان و تئوری پردازان اشرافیگری مقابله کنید و جلوی رابطه بازیهای اطرافیان خود را بگیرید و وزرایی که به خود حق میدهند از چند منبع دولتی و عمومی تغذیههای نجومی کنند را کنار بگذارید و از وزرایی که در مفاسدی مثل کرسنت و استات اویل و امثالهم کارنامه شان به خوبی عیان است استفاده نکنید، بخش زیادی از مفاسد امثال صدقی، رستگار سرخهای و صفدر حسینی و مفاسد دیگری که در مسیر افشا هستند، تکرار نخواهد شد.
و بازهم به نظرم باید به آقای روحانی گفت: لطفا برای ورود نکردن جدی به معرکه فسادستیزی و مبارزه با خائنان و حرامخواران، به مردم در باغ سبز انتزاعیِ فضای مجازی را نشان ندهید! مردم منتظر برخورد جدی شما و همکاریتان با قوه قضاییه و سازمان بازرسی در خصوص مفسدان و حامیان شان و بازگرداندن اموال به یغما برده از بیت المال و افشای مفسدان و خائنان هستند.
95/5/1
11:47 ص
آقای ظریف! شما دیروز در مورخ 28/4/95 در سالگرد برجام در خصوص نمره برجام گفتید:
آقای ظریف! در رابطه با نمراتی که دادید، از شما چند سؤال داریم که امیدواریم در سخنرانی ها و مصاحبه های بعدی به پاسخ شان اشاره کنید:
آقای ظریف! چگونه نمره برجام را بسیار خوبی می دانید در حالی که این قدر به لحاظ ضمانت های اجرایی برای طرف مقابل ضعیف بوده است؟!
آقای ظریف! چطور به برجامی که بر مبنای انکار دشمنی آمریکا تنظیم شده است، نمره خوب می دهید در حالی که قریب به یک قرن است که آمریکا دشمنی مستمر و مدام با ایران و ایرانی را با انواع کودتای سخت و نرم، استثمار، جنگ تحمیلی، حمایت قاطع از ترور، تحریم، ویروس استاکس نت، زدن هواپیمای مسافری، تهدید، توهین و … نشان داده و همین تداوم دشمنی اش در اجرای برجام هم تکرار شد؟!
آقای ظریف! چطور به برجام نمره بسیار خوبی می دهید در حالی که اگر اقدامات طرفین برجام، همزمان، متناظر، متوازن و گام به گام در آن مشخص می شد، عملاً امکان بدعهدی و کارشکنی در این حد از او اخذ می شد؟!
آقای ظریف! چطور نمره برجام را بسیار خوب می دانید در حالی که خودتان به رهبری فرمودید «ما نتوانستیم برخی از خطوط قرمز شما را حفظ کنیم» و البته اکثر قریب به اتفاق خطوط قرمز درباره مدت محدودیت، محدودیت های غیر معمول، بازرسی از اماکن نظامی، تناظر، هم زمانی و توازن تعهدات، 190 هزارسو در کوتاه مدت، لغو کلیه تحریم ها، ساختار تحریم ها و… را حفظ نکردید؟!
آقای ظریف! چطور به برجام نمره بسیار خوبی می دهید در حالی که پس از یک سال در عمل ثابت کرده که نتوانسته منافع ایران را در رفع تحریم ها تأمین نماید؟!
آقای ظریف! چطور به برجام نمره بسیار خوبی می دهید در حالی که نه تنها کلیه تحریم ها، بلکه حتی کلیه تحریم های هسته ای را نتوانسته از روی کاغذ بردارد و به اقرار عراقچی حداقل در 2 مورد با مقاومت آمریکایی ها عقب نشینی کردید؟!
آقای ظریف! چطور به برجام نمره بسیار خوبی می دهید در حالی که نه تنها نتوانسته است تحریم های قبلی را بردارد، بلکه نتوانسته جلوی برداشت از پول های ایران، تحریم های جدید مانند تحریم جدید موشکی، محدودیت ویزا و تحریم های در دست تصویب کنگره و دولت آمریکا به بهانه های موشکی، حقوق بشری، تروریسم، سایبری و… را به طور حقوقی بگیرد؟!
آقای ظریف! شما چگونه به اجرای برجام توسط آمریکا نمره بد می دهید در حالی که شروط نه گانه رهبری در اجرای برجام مانند اخذ تضمین کتبی از رئیس جمهور آمریکا، ممانعت از هرگونه تحریم جدید، ممانعت از بیان شفاهی باقی ماندن ساختار تحریم ها و… راه کارشکنی و سنگ اندازی در اجرای برجام را برای طرف مقابل بازگذاشتید؟!
آقای ظریف! چطور نمره برجام بسیار خوب است در حالی که با این همه کارشکنی و بدعهدی آمریکا در اجرای برجام، هنوز نمی توانید براساس متن برجام، نقض برجام را اثبات کنید و تنها می گویید این اقدامات وی با روح برجام سازگار نیستند؟!
آقای ظریف! اگر آمریکا با وجود برجامی که نمره بسیاری خوبی هم به آن دادید، توانسته این قدر بدعهدی و کارشکنی کند و تنها از ما امتیاز بگیرد، پس چطور توقع دارید برجام های 2 و 3 و … را هم کلید بزنید که البته با تعهد دادن به FATF کلید زده اید!؟
آقای ظریف! آیا بهتر نیست دست از بیان این جملات متناقض بردارید که «نمره برجام خیلی خوب است»، «آمریکا بدعهدی کرده است»، «اقدامات آمریکا ناقض برجام نیست و فقط با روح آن سازگاری ندارد»، «باید با برجام های دیگر مشکلات بیشتری را حل کرد»؟!
95/4/29
12:10 ع
اینکه روحانی در سفرش به کرمانشاه، اسرائیل را کودک کش خواند کاملا بجا بود و از بدو تأسیس و از زمانی که زنان و کودکان فلسطینی و لبنانی را با بمب و موشک و حتی تیر مستقیم می کشت مصطلح بود ولی کودک صفت خواندن عربستان توسط روحانی از چند نظر قابل تأمل است:
95/4/29
12:4 ع
متأسفانه دولت متن تعهد خود به FATF را از تصویب مجلس، شورای امنیت ملی و امضای رهبری نگذارنده است و به صرف در دست داشتن مصوبه مجلس قبل درباره لزوم شفافیت های اقتصادی، از طی مراحل قانونی تصویب این تعهد در داخل کشور استنکاف نموده است، در صورتی که با این تعهد نیز بایستی به مانند تمام توافقات و تعهدات بین المللی برخورد می شد.
مشکل دیگر این است که متأسفانه دولت تعهد مزبور را به مانند قراردادهای هواپیما و پژو و… یک سند محرمانه تلقی می کند و از انتشار آن خودداری کرده است در حالی که ابعاد تعهد مزبور به لحاظ امنیتی، نظامی، داخلی، منطقه ای این اجازه را به دولت یازدهم نمی دهد که تعهد به FATF را از ذیل نظارت مجلس، شورای امنیت ملی و افکار عمومی و رسانه ای خارج نماید.
انتشار تعهد FATF از سوی دولت نشان می دهد که او نسبت به تعهدی که داده است این قدر اطمینان و آگاهی دارد که از انتشار آن ابایی نداشته باشد، در صورتی که این فضای محرمانه در خصوص یک سند رسمی و تأثیر گذار بر تمام جامعه ایران و حتی منطقه، حساسیت بیشتری را ایجاد نموده است.
در صورتی که تعهدات FATF منتشر شود شاید انتقاداتی در خصوص بندهای آن به دولت وارد شود کما این که هم اکنون نیز علی رغم محرمانه بودن آن و با توجه به ماهیت FATF، انتقاداتی صورت می گیرد ولی در نهایت باعث می شود تا دولت از حمایت مردمی و رسانه ای در برابر زیاده خواهی های طرف مقابل بهره مند گردد.
اما چه چیزی باعث شده است که دولت از انعکاس توافقات، تعهدات قراردادهای کلان و حتی برخی آمارهای رسمی ابا داشته باشد؟! محرمانه سازی چه در مسیر رسیدن به برجام، چه در خصوص قراردادهای هواپیما و پژو، چه درباره قراردادهای جدید نفتی و چه تعهد به FATF ، ناشی از چیست؟! به نظر می رسد دولت به جای این که از مطالبه گری افکار عمومی و رسانه ای به عنوان یک فرصت دربرابر زیاده خواهی ها و کارشکنی های دشمنان و ایادی شان استفاده کند، از آن ها به مثابه یک تهدید می هراسد!