95/6/24
8:45 ص
سعید مرتضوی به عنوان دادستان اسبق تهران از خانواده های قربانیان واقعه تلخ و بسیار زیان بار کهریزک در سال 88، عذرخواهی کرده است که در نگاه اول امری مثبت است اما عذرخواهی سعید مرتضوی از چند جهت مهم و قابل بررسی به نظر میرسد:
زیانی که در آن شرایط حساس بابت سوءمدیریت ایشان به حیثیت نظام وارد شد و باعث شعله ور شدن آتش فتنه گردید هرگز به این راحتی قابل اغماض نیست و دستگاه قضایی و امنیتی ما برای اموری مانند واقعه کهریزک یا فوت ستار بهشتی و امثال آن، باید به شرایط استانداردی برسد که چنین اشتباهاتی هرگز تکرار نشود.
اگر چه داغ خانواده های مقتولین کهریزک و سایر مصدومان واقعه کهریزک، برای خانواده و دوستانشان داغی سنگین بود، اما آسیب بزرگتر این واقعه که آن را با تمام تلخی به مسئله فرعی بدل کرد، عمق فتنه 88 بود چرا که واقعه کهریزک در آن شرایط، خسارتی چند برابر ایجاد کرد و موجب بی اعتمادی بیشتر معترضانی گردید که تحت تأثیر القائات سران فتنه بودند و هنوز دستشان را نخوانده بودند.
از ابعاد کهریزک این بود که سران و حامیان فتنه که با دروغ بزرگ تقلب گسترده مهندسی شده، خودشان عامل تحریک و تهییج جوانان معترض بودند، آن را بهانه ای برای مظلوم نمایی خود قرار دادند تا به جای این که به عنوان مقصران اصلی فتنه 88، بابت خون هایی که مظلومانه از دوطرف درگیری های خیابانی ریخته شد، بدهکار شوند، طلبکار شوند و مظلوم نمایی کنند.
هرچند 3 کشته کهریزک، توسط کسانی که در این واقعه مقصر بودند، مظلوم واقع شدند، ولی شهید نامیدن ایشان دهن کجی به شهدایی بود که در برابر سیاهی لشگر فتنه ایستادند، سعید مرتضوی حق نداشت به خاطر کسب رضایت از خانواده های قربانیان، جایگاه رفیع شهادت را به حراج بگذارد، او باید به عنوان یکی از مقصران یا قاصران کهریزک از خانواده های قربانیان و مردم ایران و شخص رهبری عذرخواهی میکرد، اما حق نداشت با بکار بردن لفظ شهید به حرکت غلط و غیرقانونی معترضان خیابانی مشروعیت بخشی کند.
نکته آخر این که وقتی ما عذرخواهی سعید مرتضوی را در برابر خسارتی که در کهریزک به خانواده های قربانیان، مردم و نظام وارد شد کوچک می دانیم، آنان که باخت سنگینشان را با ادعای برد با فاصله و تقلب گسترده همراه کردند و موجب کشته شدن افراد زیادی از دوطیف شدند، خسارات سنگینی به کشور تحمیل کردند، کتباً به دشمن گرای تحریم های سخت دادند و وحدت ملی، امنیت ملی و منافع ملی را به چالش کشیدند و این مردم را دشمن شاد کردند، چه حکمی پیدا میکنند؟!
95/6/18
8:35 ص
نگاهی به این سخنان هاشمی بیندازیم:
توئیت هاشمی (95/1/5): «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها»
هاشمی (95/5/30): «اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند، محروم شدند.»
اگر چه اصالت توئیت موشکی هاشمی پس از عتاب رهبری درباره جاهلانه یا خائنانه بودن این سخنان از سوی دفتر ایشان تکذیب شد، اما از آنجا که اصالت این توئیت قبلا توسط سایت رسمی هاشمی تأیید شده بود و از آنجا که شبیه این سخنان مجدداً تکرار شد، عملاً نمیتوان این سخنان را از آقای هاشمی منفک دانست. نکته جالب این که سخنان و نوشته های قدیمی آقای هاشمی با این اظهارات کاملاً در تعارض است که خود نشان از تغییرات بنیادین شخصیت وی دارد.
آقای هاشمی میگوید برای این که به توسعه برسیم باید توانمندی نظامی را کنار بگذاریم، شاید کسانی که با گفتمان ایشان آشنا نیستند، متوجه ارتباط این دو امر نشوند که البته حق هم دارند. به نظر می رسد از نظر هاشمی بین توان نظامی و توسعه یک حلقه وصل وجود دارد که این دو را به هم متصل میکند، حلقه ای که ژاپن هم از آن برخوردار بود و به همین دلیل، هاشمی آن را مثال زد و آن عبارت است از #تسلیم شدن! از نظر کسانی که دچار وادادگی شده اند، برای رسیدن به توسعه و پیشرفت، چاره ای جز پیوند خوردن به آمریکا وجود ندارد و برای این کار باید با کنار گذاشتن مؤلفه های قدرت در برابر آمریکا، زانوی تسلیم بر زمین زد.
از این جهت است که استقلال در آثار تئوریسین اقتصاد سیاسی این جریان (سریع القلم)، به سخره گرفته میشود و روحانی استقلال را امری گران معرفی میکند، از این جهت است که توان هسته ای باید اینقدر عقب برود که حتی احتمال کاربرد دوگانه هم نداشته باشد، برای همین است که توان نظامی و منطقه ای ایران باید مهار شود، به همین دلیل است که هاشمی یک روز اهمیت موشک را انکار میکند و روز دیگر توان نظامی را مانع توسعه معرفی میکند یا آقای روحانی یک روز اهمیت برد موشکها را زیر سوال میبرد و یا در پی زدن از بودجه نظامی میرود و یا این که با پذیرش تعهد به FATF، توان نظامی ایران در منطقه را کاهش میدهد.
تفکر هاشمی همانطوری که با مسلمات انقلاب، قرآن و قانون اساسی در تعارض است با بدیهیات عقلی نیز متناقض است، آن چیزی که باعث شد ژاپن یا هر کشور غیر استعماری دیگری به لحاظ اقتصادی پیشرفت کند، فرهنگ کار، تلاش و مدیریت علمی بوده است و اگر چنین کشوری به لحاظ نظامی نیز قدرت می داشت، مسلماً امروز در کنار این که یک قدرت اقتصادی مطرح است به عنوان یک قدرت نظامی و سیاسی نیز مطرح بود و شاید به همین دلیل است که ژاپن امروز تلاش می کند با سرمایه گذاری بیشتر در حوزه نظامی، عقب ماندگی قدیمش را در این خصوص جبران نماید.
95/6/18
8:34 ص
آقای روحانی ! از روزی که آمدی تلاش کردم خودم را توجیه کنم، واقعا دنبال این هستی که طبق نسخه رهبری، نرمشی از جنس قهرمانانه نشان دهی ولی…
وقتی دیدم با مرگ بر آمریکا گفتن مخالفی
وقتی دیدم خیلی راحت با رئیس جمهور آمریکا تلفنی صحبت کردی
وقتی دیدم سازمان تحقیقات فضایی را تعطیل کردی
وقتی دیدم تلویحاً استقلال را امری گران و پرهزینه دانستی، بعد از این که مشاورت (سریع القلم) در تمسخر آن کتابها و مقالاتی نوشت
وقتی دیدم از روز رئیس جمهور شدنت تا ژنو، از ژنو تا لوزان، از لوزان تا وین و در نهایت از متن برجام تا اجرای برجام آن، بدون رعایت خطوط قرمز رهبری و شرایط رهبری در اجرای برجام در خصوص حقوق هسته ای عقب نشینی کردی
وقتی دیدم اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و بازرسی از کلیه اماکن نظامی و امنیتی را پذیرفتی
وقتی دیدم استکبارستیزی را جنگ طلبی و با دنیا دعوا داشتن و ماجراجویی خواندی
وقتی دیدم انقلابی گری را افراطی گری و تندروی دانستی
وقتی دیدم دشمنان آمریکا و مخالفان مذاکره با او را تعامل هراس و بزدل و ترسو خواندی
وقتی دیدم بابت این که آمریکا بفهمد ما پولهای آزاد شده در ژنو را خرج معیشت مردم کردیم، مردم را به آن شکل مفتضحانه در ایام الله دهه فجر! به صف کردی
وقتی دیدم در دولت تان مردمداری و ساده زیستی را عوام فریبی و پوپولیستی معرفی کردید
وقتی دیدم توقع ترویج دین در حکومت را کار افراد بیکار و متوهم خواندی
وقتی دیدم صاحبان فیش های نجومی را ذخیره های انقلاب و امانتدار خواندید
وقتی دیدم ثبت نامه یارانه با آن فرم غیر عزتمندانه را مقارن با روز انرژی هسته ای قرار دادی
وقتی دیدم در برابر منویات رهبری به راحتی به طعنه و کنایه دست میزنی
وقتی دیدم به چیزی تحت عنوان هنرمند ارزشی و غیر ارزشی معتقد نیستی
وقتی دیدم ایستادگی در برابر دشمن را خرج کردن از جیب مردم معرفی کردی
وقتی دیدم گفتی برد موشک مهم نیست و سانتریفیوژ آرمان نیست
وقتی دیدم اسلام انقلابی را رد کردی
وقتی دیدم رسماً فیلترینگ و ممنوعیت ماهواره را زیر سوال بردی و علیه صداوسیما هجمه کردی
وقتی دیدم به نهادهای انقلابی چون سپاه و شورای نگهبان تاختی
وقتی دیدم گفتی درس عاشورا، تعامل بود
وقتی دیدم مصافحه با دشمن اسلام را با تحریف تاریخ عاشورا توجیه کردی
و…
آقای روحانی ! وقتی همه این ها را میدیدم، احساس می کردم آمده ای تا گفتمان انقلاب و آرمان های انقلاب را بزنی، با این که این را میدیدم ولی طبق مشی رهبری، تلاش می کردم باز هم نسبت به شما بدبین نباشم…
اما آقای روحانی !
وقتی دیدم که در ورطه عمل به تضعیف آرمان های انقلاب و نهادهای انقلابی ورود کرده ای
وقتی دیدم در حال انعقاد قراردادهایی هستی که ملی بودن صنعت نفت مان را تحت الشعاع قرار دهد
وقتی دیدم قرارداد ایرباس را که همان نیز با بدعهدی آمریکا به بن بست رسیده است، با افتخار زیر سم مجسمه اسب فاتح ایران امضا کردی
وقتی دیدم برجام را در عین بدعهدی های آمریکا نعمت بزرگ خدا دانستی
وقتی دیدم در عین بدعهدی های دشمن در برجام، دنبال برجام های 2 و 3 و … هستی
وقتی دیدم بعد از برجام گفتی حالا باید زبان انقلاب را عوض کنیم
وقتی دیدم با وجود مخالفت رهبری با برجامهای دیگر، برجام بانکی را به کشور تحمیل کردی
وقتی دیدم در برجام بانکی، تحریم نهادهای انقلابی و امنیتی مانند سپاه، خاتم، صداوسیما، وزارت اطلاعات، وزارت دفاع و… را از خارج از کشور به داخل کشور کشاندی
وقتی دیدم حاضر شده ای، کل اطلاعات شبکه بانکی کشور را به حراج بگذاری
وقتی دیدم سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی، این مغضوب کفر و تکفیر و قهرمان منطقه در مبارزه با تروریسم را رسماً به عنوان تروریست در داخل کشور تحریم کردی
و…..
جناب روحانی ! وقتی همه اینها را می بینم، واقعاً دیگر نمی توانم خودم را برای حسن ظن داشتن به شما توجیه کنم، شما کار ما را حتی برای توجیه هم بسیار سخت کرده ای! گفتار و رفتار شما مستقیماً آرمان های انقلاب را از همه لحاظ و در همه بخش ها هدف قرار داده است و ما ناگزیریم با صبر و بصر و روشنگری، در انتظار ظفر بمانیم.
آقای روحانی ! با عبرت هایی که در دوره ریاست جمهوری شما گرفتیم، ایمان مان به انقلاب و انقلابی گری روز به روز بیشتر شده است و با این ایمان، همان طوری که شهید جهان آرا اثبات کرد و رهبری اخیراً وعده فرمودند، آزادی خرمشهرهای زیادی در انتظار ما است، ان شاالله.
95/6/18
8:32 ص
این که در میان جریان های مختلف سیاسی، بعضاً مفاسد کلان اقتصادی کشف میشود، اگر چه از یک سو تلخ و نشانه ایرادهای سیستماتیک در نظام قانون گذاری و اجرایی کشور است ولی نباید موجب ناامیدی از کلیت نظام گردد، البته اگر با اتهامات و مفاسد کلان اقتصادی کشور برخورد صورت نمیگرفت حتماً موجب نا امیدی می بود، ولی وقتی تمام اتهامات و تخلفات مورد مؤاخذه و سخت ترین مجازاتها قرار میگیرد، دمیدن روحیه ناامیدی در جامعه اشتباه است.
مهمترین رکن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، جایگاه ولایت فقیه است که به گواهی حتی دشمنان جمهوری اسلامی، شخص مقام معظم رهبری و خانواده شان به لحاظ سلامت اقتصادی حتی یک نقطه خاکستری هم در کارنامه ندارند و خودشان مکرراً نسبت به مبارزه صحیح و اصولی با مفاسد به سایر قوا تذکرات و بعضاً تشرهای جدی دارند که این خود می تواند بزرگترین پشتوانه و محل امیدواری به فسادستیزی و عدالت جویی نظام جمهوری اسلامی تلقی گردد.
وقتی در سازمان ها و نهادهای مختلف کشور، ایرادات قانونی و مدیریتی وجود دارد، وظیفه مجلس و دولت در گام اول اصلاح این معضلات است ولی این دلیل نمیشود که نقط قوت نظام در برخورد جدی با مفاسد به خصوص مفاسد کلان اقتصادی نادیده انگاشته شود و یا بی نیاز تلقی گردد. قوای مجریه و مقننه باید ایرادات خود را اصلاح کنند و نه این که با تعیین خط قرمز برای دوستان خود، برخورد قضایی با تخلفات و مفاسد را تحت عناوینی مثل بگیر و ببند زیر سؤال ببرند.
مسئله دیگر این است که اگر چه ارقام و مبالغ برخی از مفاسد کشف شده بعضاً بزرگ است، اما تعداد این پرونده ها نسبت به مدیران، مسئولان و نهادهای کشور واقعا در برابر کل مدیران و مجموعه های کشور در قلت قرار دارد و نباید بزرگی مفاسد کلان اقتصادی این قلیل مدیران، باعث ناامیدی از کلیت مجموعه نظام گردد.
و مقوله آخر این که ناامید کردن مردم از جمهوری اسلامی نه تنها منصفانه نیست بلکه هیچ فایده ای هم ندارد. بلکه باید مردم و رسانه ها، نسبت به مطالبه گری، عدالت جویی و حق طلبی حساس باشند و با فشارهای اخلاقی، قانونی و منطقی، هزینه اهمال و کوتاهی نهادها و قوا در برخورد با مفاسد و مفسدان را این قدر بالا ببرند که کسی جرأت نکند مفاسد و مفسدان را تطهیر یا برای شان خط قرمز تعریف نماید که تأثیر این مطالبه گری ها در فقره های مختلف هم اکنون قابل مشاهده است.
95/6/11
8:54 ع
موسسه افکارسنجی دانش نوین ایرانیان (دانا)، یک نظرسنجی بین مردم تهران انجام داده است و نظر ایشان را 7 ماه پس از اجرای برجام درباره آن پرسیده است که سه نکته از این نظرسنجی بسیار مهم هستند:
1- نکته قابل توجه در پاسخ شرکت کنندگان درباره آینده برجام است که در این میان 50 درصد پاسخگویان نسبت به اجرایی شدن برجام در آینده ابراز امیدواری کرده اند و در مقابل 48 درصد آنان امیدواری کمی در این خصوص دارند.
2- حدود 14 درصد پاسخگویان معتقدند که اجرای برجام تاثیر مثبت بر معیشت وکسب کارشان داشته است و 39 درصد بر این نظر بوده اند که توافق هسته ای تاثیر منفی بر معیشت و کسب و کار آنان داشته است و 57 درصد معتقدند تاثیری در کسب و کار و معیشت شان نداشته است.
3- 30 درصد شرکت کنندگان آمریکا را در اجرای تعهدات خود نسبت به برجام «تا حدودی» پایبند می دانند و در مقابل 29 درصد به آمریکا در این خصوص چندان اطمینان نداشته و 39 درصد اصلا اطمینان ندارند.
باتوجه به این 3 بند میتوان چند نکته را نتیجه گیری نمود:
الف- این نتایج برای شهر تهران است که در انتخاباتهای 88، 92 و 94 مشخص گردیده، پایگاه رأی اصلاح طلبان و بهتر بگویم حامیان مذاکره با آمریکا با اختلاف معنی داری نسبت به سایر نقاط کشور بیشتر بوده است.
ب- این که حدود 70 درصد مردم تهران نسبت به اجرای تعهدات آمریکا در برجام خوشبین نیستند، مسلماً خبر ناگواری برای کسانی است که با اظهار خوشبینی درباره تعامل با کدخدا از مردم رأی گرفتند.
ج- این که حدود 50 درصد مردم تهران هنوز به آینده برجام امیدوارند اگر چه شاید خبر خوشی برای دولت باشد ولی خبر بد برای دولت این است که این عدد مربوط به تهرانی است که بدنه اصلاح طلبی آن غالب است.
د- باوجود این که دولت برای بزرگ کردن برجام سنگ تمام گذاشته است اما اکثر قریب به اتفاق مردم تهران میگویند یا برجام وضعشان را بدتر کرده است و یا هیچ تأثیری بر وضعیت معیشت و کسب و کارشان نداشته است.
نتیجه گیری: باتوجه به این شرایط و با وجود تمایل غیرقابل انکار آمریکا به ابقای روحانی در ایران به عنوان رئیس جمهور، بعید نیست که با نزدیک شدن به موعد انتخابات، با چند امتیاز تلاش کند تا مردم را نسبت به تعامل با آمریکا و ادامه مسیر دولت یازدهم خوشبین کند، والا بسیار بعید است که با این روند چه به لحاظ نتایج برجام و چه به لحاظ شیوه مدیریت اقتصاد کشور، مردم مجدداً به روحانی و تدبیرش، امیدوار شوند!
95/6/11
8:48 ع
از آنجا که در شناخت جریانات سیاسی و فارغ از نام و نام آوران آنها، حرف اول و آخر را محتوای فکری و آثار عملکردی این جریانات می زند، دو تفاوت بزرگ و کلیدی جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی را بیان می کنم، البته این مطلب اصلاً درپی این نیست که بگوید همه افراد یک جریان خوب یا بد هستند بلکه نگاه به کلیت جریان است و الا که در هر جریانی مفسد و متخلف قابل کشف است که البته ما همه را به یک اندازه محکوم میکنیم:
الف- مهمترین تفاوت در دو جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی، در جنس مبانی فکری شان است. البته در هر جریانی، افرادی پیدا میشوند که از مبانی فکری جریان خود تبعیت محض نداشته باشند که به تدریج مطرود میگردند، اما اصالت هر جریان در وهله اول به مبانی فکریشان است:
اصول در جریان اصولگرایی، خود مبانی اسلام و انقلاب هستند، لذا در این جریان، به لحاظ سیاسی و اجتماعی، نمیتوان به تولی و تبری، استکبارستیزی، اجرای احکام اسلامی در جامعه، انقلابی گری، امر به معروف و نهی از منکر، حمایت از محرومان و مستضعفان عالم، ساده زیستی مسئولان، پرهیز از اشرافی گری و... بی تفاوت بود و مدت زیادی خود را در این جریان جا داد.
و اما در جریان اصلاح طلبی شما با مبانی متفاوتی روبرو میشوید، اصالت با اصلاح براساس مبانی اسلامی و انقلابی نیست، بلکه تغییر براساس مبانی غربی درمورد لیبرالیسم، سکولاریزم، حقوق بشر، انسانگرایی، رفاه طلبی، لذت جویی و... دنبال میشود. در حدی که میبینیم در نظریات ایدوئولوگ های این جریان و افرادی مانند بشرویه، سروش، حجاریان، زیباکلام، سریع القلم و... مسلماتی مانند وحیانی بودن قرآن، کامل بودن اسلام، اجرایی بودن احکام اسلام برای اداره جامعه، عادلانه و انسانی بودن احکام اسلامی، استکبارستیزی، استقلال و... زیر سؤال برده میشود. از آثار نوع تفکرات اصلاح طلبی این است که توانسته اند انواع منحرفان اعم از دگراندیشان، خداناباوران، پیروان مکاتب ضاله، همجنسبازان، سلطنت طلبان و... را به خود جذب کنند.
ب- تفاوت بزرگ دیگری که در جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی وجود دارد نوع برخورد ایشان با عوامل مفسد و مجرم خودشان است:
مسأله ای که غیرقابل انکار است طرد مفسدین، متخلفین و مجرمین جریان اصولگرایی از داخل خود این جریان است، به نحوی که امثال رحیمی، مرتضوی، جوانفکر و... و هرآن کسی که به این جریان منتسب بوده است پس از اثبات مجرمیت شان، جایگاه خود را در این جریان از دست میدهند.
ولی در جریان اصلاح طلبی دقیقا برعکس است، افرادی مثل مهدی هاشمی، شهرام جزایری، کرباسچی و... نه تنها بعد از اثبات مجرمیت از جریان اصلاح طلبی طرد نمیشوند، بلکه به عنوان نخبه، قهرمان، بزرگ جریان معرفی میشوند و برای ایشان مظلوم نمایی و قهرمان سازی میگردد.
نتیجه: برای جمع بندی به این سخن مقام معظم رهبری اشاره میکنم که فرمودند:
«بنده معتقد به اصولگراى اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنى که از مبانى معرفتى اسلام برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روزبه روز و نوبه نو.»
و این نشان میدهد اگر جریانی به اصول اسلام وانقلاب اعتقاد داشته باشد و با اعتقاد به این مبانی و براساس آن ها به دنبال اصلاح جامعه با ابزار و روشهای نو برود مطلوب و پسندیده رهبری است، والا اگر اصولگرایان حتی با وجود اعتقاد به مبانی اسلامی و انقلابی دنبال به روزآوری و نوسازی نباشند و یا اصلاح طلبان بدون این که به مبانی اسلامی و انقلابی پایبند باشند به دنبال ایجاد تغییر براساس مبانی غربی و غیراسلامی باشند، هیچکدام از جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی جامعه را به کمال نمی رساند.
95/6/4
9:29 ص
امروز (95/6/3) مقام معظم رهبری در دیدار با هیأت دولت، درباره برجام و مذاکرهکنندگان هستهای فرمودند:
«انتقاد من به موضوع برجام به بدعهدی و خباثت طرف مقابل مربوط میشود نه عناصر خودمان؛ زیرا مذاکرهکنندگان ما به اندازه توان خود تلاش شبانهروزی انجام دادند و ما قدردان این زحمات هستیم.»
والبته این اولین بار نیست که مقام معظم رهبری چنین ادبیاتی را به کار میبرند بلکه در 1395/3/25 نیز فرمودند:
«آنچه که درخصوص برجام میگوییم، مطلقاً ناظر به زحمات و تلاشهای این برادران عزیز نیست، بلکه ارزیابی عملکرد طرف مقابل است.»
و البته حمایت مقام معظم رهبری از مذاکرهکنندگان هستهای از همان ابتدای مذاکرات و در همان هنگام که یکی از نمایندگان مجلس ایشان را خائن خواند نمایان بود به نحوی که در تاریخ 1392/8/12 فرمودند:
«اینها فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی هستند که با تلاش فراوان در حال انجام دادن مأموریت سخت خود میباشند و هیچ کس نباید آنها را تضعیف کند، مورد توهین قرار دهد یا سازشکار بداند.»
وقتی این موارد را نگاه میکنیم به چند نکته مهم میرسیم:
اولاً همانطوری که رهبری از ابتدا فرموده بودند تیم مذاکره کننده زحمت خود را کشیده است و نباید در انتقادات طوری برخورد کرد که انگار مذاکرهکنندگان هستهای ما عامداً در پی خیانت و ضربه به نظام بودهاند.
ثانیاً استفاده مقام معظم رهبری از عبارت «به اندازه #توان_خود تلاش شبانه روزی انجام دادند» به ما میگوید، توان مذاکرهکنندگان بیش از این نبوده و این اصلاً به این معنی نیست که نمیشد بهتر از این کار کرد! کما این که در مجوز مشروط برجام نیز متن برجام را پر از نقاط مبهم و ایراد معرفی کرده بودند.
ثالثاً همانطوری که رهبری در متن مجوز مشروط برجام نوشتند و در سخنرانیهای اخیرشان از واژه عبرت برای برجام استفاده کردند؛ آری برجام درس عبرتی بود برای همه کسانی که تعامل با آمریکا را کارگشا میدانستند و منتقدان این نظر را جسورانه تعامل هراس و بزدل و ترسو معرفی میکردند.
رابعاً ادب گفتمان رهبری باید برای همه آنان که خود را در خط ایشان میدانند الگو باشد، ایشان باوجود این که خطوط قرمزشان بعضا رعایت نشد، هشدارهایشان آن طوری که باید و شاید شنیده نشد و حتی بعضاً مورد طعنههای بیادبانه نیز قرار گرفتند اما هرگز از دایره لطف و ادب خارج نشدند و درحالی که میتوانستند آن جسارتها را پس از اثبات بدعهدیهای آمریکا تلافی کنند، ولی کریمانه عبور کردند.
خامساً باید دید نیاز امروز چیست و هدف اصلی ما چه باید باشد، این کاریست که رهبری تیزهوشانه انجام میدهند، ایشان میکوشند بدون تحریک حس لجاجت کسانی که به تعامل با دشمن خوشبین بودند، غلط بودن این مسیر را برای همه بیشتر روشن نمایند و البته این اصلاً به معنی عدم بروز اشتباهات بزرگ در مسیر مذاکره، تنظیم متن برجام و شیوه اجرای آن نیست!
95/6/4
9:25 ص
با بازداشت یک نفوذی در تیم مذاکرات هسته ای که در زمینه بانکی مذاکره می کرده است، سؤالاتی ایجاد می شود که پاسخگویی به آنها می تواند در منازعات امروز کشور و تصمیم گیری صحیح کارگشا باشد:
آیا وقتی مسئول مذاکرات هسته ای ایران در امور بانکی، خودش حقوق بگیر طرف مقابل مذاکره و بهتر بگویم جیره بگیر دشمن است، می توان توقع داشت که مشکل بانکی مان در متن برجام و با اجرای آن حل شود؟!
آیا با وجود حداقل یک عنصر مؤثر و نفوذی در مذاکرات هسته ای و بانکی، نباید به ماهیت تعهدی که پس از توافق هسته ای به FATF دادیم تا همه اطلاعات بانکی مان را خودمان تحویل مؤسسات تحت تسلط آمریکا بدهیم شک کرد؟!
به راستی چرا در این دولت، جیسون رضاییان تا کنار ظریف پیش می رود، نزار زاکا تا کنار وزیر ارتباطات نفوذ می نماید و دری اصفهانی هم سر از تیم مذاکره کنندگان هسته ای و بانکی در می آورد و در نتیجه مذاکرات به این مهمی تأثیر می گذارد؟!
آیا نباید به محصول مذاکراتی که حداقل یک عنصر نفوذی در آن نقش مستقیم گذاشته است شک کرد؟! چگونه میتوان باور کرد عامل نفوذی در تیم مذاکرات هسته ای باشد، طرف مقابل هم دشمن باشد، ولی نتیجه مذاکرات هم در نهایت برد_برد بشود؟!
و سوال بسیار مهم این که آیا این نفوذها همینطوری اتفاقی رخ داده است؟! آیا کسی در دولت در پشتیبانی این نفوذها نقش ندارد؟! وزارت اطلاعات دقیقاً کجای قضیه است؟! و این که چرا این جاسوسان در نهایت آزاد میشوند و به آمریکا پس داده میشوند؟!
95/6/4
9:20 ص
روحانی (1395/5/31):
« بازدید آمانو از پارچین یک بازدید تاریخی بود »
درپاسخ به این جمله روحانی نظر شما را به چند مسئله جلب می نمایم:
آمانو از این جهت که سالها پرونده هستهای ایران را با گزارشهای دوپهلویش به یک پرونده سیاسی تبدیل کرد و بارها اطلاعات محرمانه کشور را درز داد برای ما شناخته شده است.
وابستگی کامل اقتصادی آژانس انرژی اتمی به آمریکا و سوابق درز اطلاعات ایران از آژانس که حتی به ترور دانشمندان ما منجر شد، اثبات میکند این نهاد، رئیس و بازرسانش نمیتوانند محرم اسرار نظامی ما تلقی گردند.
وقتی رئیس سازمان ملل اعتراف میکند که تحت فشار، جنایات عربستان علیه کودکان یمنی را ندیده گرفته است، تصور بیطرفی و امین بودن نهادهای زیرمجموعه این سازمان واقعا مضحک است.
واقعیت این است که نظام بازرسیهای گسترده از ایران اینقدر برای دشمن جذاب بوده است که مسئولان آمریکایی و اسرائیلی از آن به عنوان یکی از بزرگترین امتیازات خود و به عنوان نقطه آسیب پذیری ایران در درگیریهای احتمالی نام میبرند!
امیدواریم دولت نخواهد بازدیدهای تاریخیتر از این را از اماکن نظامی و امنیتی رقم بزند! والا دولت با همین توجیه بازدید آمانو از پارچین می تواند حتی به بازدید اوباما و نتنیاهو از پارچین هم افتخار کند!
دولت با این نگرش میتواند به تحت نظارت قرار گرفتن شبکه بانکی کشور از سوی کارگروه اقدام مالی FATF نیز مفتخر باشد و از آن به عنوان تاریخیترین نوع نظارت یاد کند!
در هر صورت آنچه که مشهود است، عدم حساسیت دولت در خصوص حفظ حریم اطلاعات حساس کشور است که این مسأله خطر نفوذ و آسیبهای امنیتی، سایبری و تروریستی را افزایش میدهد.
95/6/4
9:17 ص
پس از واگذاری آشپزی قطارهای ایرانی به شرکت اتریشی و شایع شدن این گونه قراردادهای پسابرجامی ، سوالی که ایجاد می شود این است که چرا بعضاً دولت قراردادهایی را با شرکت های خارجی منعقد میکند که از پس شرکتهای داخلی هم برمیآید؟! یا چرا توافقات یا قراردادهایی برای خرید (بهتر است بگوییم اجاره به شرط تملیک 16 ساله) هواپیما، خودروسازی، فروش نفت و گاز و... منعقد میشود که غالب ریسک قراردادهای پسابرجامی را متوجه ایران کند تا آن حد که دولت برای محرمانه نگه داشتن آنها پافشاری میکند؟!
پاسخ سوال، در تمایل دولت به ایجاد وابستگی به برجام نهفته است؛ دولت نه تنها با خود برجام کشور را دچار تعهدات و محدودیت های طولانی مدت نموده است، بلکه تلاش میکند با کمیت و کیفیت قراردادهایی که تنظیم میکند، کاری نماید که نقض برجام، خسارات زیاد و سنگینی را بر کشور تحمیل نماید تا حدی که مسئولان فعلی و آتی کشور این قدر به برجام وابسته شوند که حاضر به نقض آن در هیچ شرایطی نباشند.
شاید برخی بگویند این تحلیل، خیلی بدبینانه است، اما مطمئناً دولتی که شعار هر توافقی بهتر از نرسیدن به توافق است را در مسیر مذاکرات داده است، میتواند معتقد باشد که حفظ برجام به هر قیمتی بهتر از بهم خوردن آن است، منطقی که همین الان هم در عملکرد دولتمردان شاهد آن هستیم، یعنی هرچقدر هم آمریکا به تعهداتش در برجام عمل نکند، بازهم دولتمردان ما برجام را عالی و حافظ منافع ایران جلوه میدهند، چرا که جز این باشد برجام در معرض خطر قرار میگیرد و مهمتر از آن، راه برجام های بعدی و نزدیکی بیشتر به آمریکا و غرب بسته خواهد شد.