95/4/27
8:46 ص
زمان زیادی از بکار بردن عبارت دیاثت سیاسی از سوی حضرت آیت الله جوادی آملی نگذشته است که می بینیم از این واژه به صورت به جا و نابجا در حوزه های مختلف استفاده می شود و متأسفانه بعضاً شاهدیم که این واژه به بازیچه و لقلقه زبان برخی از افراد و جریانات سیاسی برای توهین به دیگران تبدیل شده است که لازم دیدم در این خصوص توضیحاتی بیان نمایم:
آیت الله جوادی آملی واژه دیاثت سیاسی را برای کسانی به کار بردند که تلاش میکنند بیگانگان را بر مردم و کشور خود مسلط کنند و اگر قرار باشد از این واژه در حوزه های دیگر فرهنگی، اقتصادی و… هم استفاده شود باید در این خصوص خیلی با دقت و طبق همین فرمول عمل نمود:
مثلاً می توانیم به کسانی که تلاش میکنند کشور را در برابر تهاجمات فرهنگی خلع سلاح کنند و فرهنگ مهاجم را بر فرهنگ ملی و مذهبی کشور مسلط نمایند را دچار دیاثت فرهنگی بدانیم.
و یا مثلاً کسانی که عمداً تلاش می کنند استقلال اقتصادی کشور را به لحاظ تئوری و عملیاتی تضعیف کنند و کشور را زیر سلطه اقتصادی بیگانگان ببرند را نیز می توان دچار دیاثت اقتصادی دانست.
ولی این که برخی از جریانات و افراد هر جایی که از رقیبشان خوششان نیامد واژه دیاثت را برایش به کار ببرند، نه تنها به لحاظ شرعی، اخلاقی و انسانی شایسته نیست، بلکه تهمت نیز به شمار می رود.
از سوی دیگر کسانی که عبارت دیاثت را در غیر موضع خودش به کار می برند، خواسته یا ناخواسته، قباحت این واژه را لوث می کنند و کاربرد حقیقی آن را نیز مخدوش می کنند.
خلاصه این که یادمان باشد دیاثت عبارت بسیار سنگین و قبیحی است که تنها باید در جایی به کار برده شود که افرادی تلاش کنند آگاهانه و عامدانه، بیگانگان را بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و امنیت کشور مسلط کنند و لاغیر.
95/4/23
7:40 ع
حکایت تعریف برخی از انقلاب و آرمان های انقلاب شده عین حکایت آن کسی که خود را پهلوان می دانست و خواست تا طرح شیر بر بدن خویش نقش زند، همان کسی که استاد دلاکی به هر عضو شیر رسید، از درد سوزنش به خود پیچید و قید نقش آن عضو را از سر پراند تا بدانجا که استاد دلاک گفت:
شیر بی دُم و سر و اشکم که دید این چنین شیری خدا کی آفرید؟
پهلوانان مدعی تدبیر و امید پیشرفت هسته ای و بازرسی اجانب از اماکن نظامی و امنیتی را کم اهمیت دانستند! تمام اطلاعات شبکه بانکی را تحت نظارت آمریکا بردند! حتی تعهدی را امضا کردند که به تبع آن کمک به سپاه، حزب الله و فلسطین هم تخلف باشد! عصر حاضر را عصر گفتگو و بی نیازی به موشک دانستند! در رد اهمیت استقلال کتاب نوشتند! وگفتند وقتی همه چیز را میتوان خرید چه نیاز به خودکفایی! بهشت رفتن مردم را بی ارتباط به انقلاب دانستند! به جای مرگ بر آمریکا به او لبخند زدند! و ساده زیستی مسئولان را عوامفریبی دانستند!
حال این ها را کنار هم که بگذاریم حکایت آن شیر بی یال و کوپال به خوبی در ذهن تداعی می شود و اینجاست که باید به آقایان گفت: انقلاب بدون استقلال، خودکفایی، کمک به مستضعفین، تبری از مستکبران، مرگ بر آمریکا، توان دفاعی و موشکی، اعتنا به معنویت و دین مردم، حفظ اسرار و حراست از امنیت کشور را چه کسی می تواند تصور کند؟!
تصور و تمایل این جریان برای داشتن انقلابی بی دم و سر و اشکم باعث شده که طرفداران انقلاب و آرمان هایش را افراطی و تندرو لقب نهند و حرفهای امام خمینی(ره) را یک به یک با تأویل و تحریف به مسیری که دل خواهشان است متمایل کنند و منویات امام خامنه ای را با انواع متلک ها و طعنه ها زیر سؤال ببرند تا زیربارش نروند! به راستی آیا مذبذبانی که چرب و گرم رفاه زیر دندانشان رفته است، توان چشیدن سوزن امام و استاد انقلاب را می آورند؟!
95/4/20
8:23 ص
جریان رسانه ای حامی دولت از سویی خود را مقید به مبارزه با فیش های نجومی نشان می دهد و از سوی دیگر به انواع روش ها می کوشند آن ها را توجیه نمایند، یکی از این توجیهات، تکرار داستان مضحک «حیف ها و میل ها» است، داستانی که از سال 1387 توسط مصطفی پورمحمدی (رئیس سازمان بازرسی و سپس وزیر دادگستری) وارد ادبیات مدیریتی کشور گردید.
در قضیه «حیف ها و میل ها» طوری وانمود می شود که گویا اگر کشور مدیر لایق می خواهد نباید خیلی روی «میل ها» و حقوق های نامتعارف ایشان حساس باشد و این گونه توجیه می شود که اگر کشور از این مدیران بهره نگیرد، در عوض «حیف ها» زیاد می شود، منطقی که با توجه به جایگاه نظارتی آقای مصطفی پورمحمدی چه در وزارت کشور دولت نهم و چه در سازمان بازرسی و چه وزارت دادگستری دولت یازدهم مطمئناً در قضیه فیش های نجومی تأثیر گذار بوده است.
سرمقاله امروز (95/4/19) روزنامه ابتکار، نوشته «محمد علی وکیلی» نماینده رهیافته از لیست امید تهران به مجلس دهم با عنوان «حیف کنندگان یا میل کنندگان» نیز به همان منطق مصطفی پورمحمدی در مسأله حقوق های نامتعارف می پردازد، در بخشی از مقاله محمد علی وکیلی آمده است:
«میان ناتوانان غیر متنول و متنولان توانمند فرق بسیار است. سرمایه ای که اولی به باد می دهد قابل مقایسه با ثروتی که دومی میل می کند نیست. کار هر دو البته تخلف است و مستوجب جزای خود اند. اما خسران یکی قابل جبران است و خسران آن یکی برگشت ناپذیر است؛ با این توضیح، نباید حیف کنندگان بیت المال را با میل کنندگان حقوق های نامتعارف یکی گرفت.»
منطق امثال پورمحمدی و وکیلی از این جهت اشتباه است که طوری وانمود می کنند که گویا برای رسیدن به نیروهای متخصص نباید خیلی روی حقوق های نامتعارف حساس بود و این در حالی است که کشور پر از نیروهای متعهد، متخصص و جهادی در همه حوزه هاست و ترویج این تفکر که برای حل مشکلات کشور باید از نیروهای متخصصِ دنیا پرست استفاده کرد، ویرانگر و مانع شایسته سالاری نیز هست.
ایراد دیگری که در منطق ایشان وجود دارد این است که طوری وانمود می شود که گویا میل کنندگان اهل حیف کردن نیستند، یعنی انگار کسانی که اهل میل کردن هستند کارشان را به نحو احسن انجام داده اند! و فقط مشکل شان حقوق های نامتعارف بوده است! در این منطق استفاده از چنین مدیرانی حتی می تواند شایسته تقدیر هم باشد چرا که جلوی حیف ها را گرفته است! در صورتی که دولت ها مکلف به مبارزه توأمان با حیف و میل هستند.
حتی اگر بخواهیم دو قطبی کاذب حیف ها و میل ها را بپذیریم، بازهم نمی توان جرم حیف کنندگان را کوچکتر از میل کنندگان فرض کرد، چرا که میل کنندگان عامدانه و با نیت شخصی به بیت المال دست اندازی کرده اند و چه بسا میزان برداشت خود و دارو دسته شان، از حیف های ناشی از اشتباهات سهوی برخی مدیران، بیشتر هم باشد! لذا هم به لحاظ قصد و نیت و هم از نظر میزان خسارت های مادی و اعتباری که به نظام و مردم وارد می شود، هزینه حقوق های نجومی غیر قابل اغماض و تطهیر است.
مدیرانی که اهل میل کردن و حقوق های نامتعارف هستند، هم از این لحاظ که دلشان به حال بیت المال نمی سوزد و هم از این نظر که مشکلات مردم را درک نمی کنند، نمی توانند گزینه های خوبی برای حل مسائل کشور باشند بلکه با در اولویت قرار دادن تأمین نظر طبقات مرفه، تبعیض، رشد نامتوازن، تجملگرایی و واردات را افزایش می دهند، شاید همین تفکر است که باعث می شود حل مشکلات جاده ای در برابر نوسازی ناوگان هوایی بالکل فراموش شود.
اظهارات امثال پورمحمدی و وکیلی نشان می دهد که عارضه حقوق های نامتعارف بیش از این که یک اشتباه ناخواسته و تصادفی باشد، ناشی از یک نگرش و تفکر اشتباه و خائن پرور است، تفکر اشتباهی که چه در سیمای دوستان صمیمی دولت که فیش های نجومی شان افشا شد، چه در سبک زندگی و نحوه استفاده ایشان از بیت المال و هزینه های دکوراسیون و خودروهای شاسی بلند و خارجی و چه در همین فرضیه های مضحک حیف ها و میل ها نمایان است و حل مشکل نیز بدون رفع این ریشه ها میسر نخواهد بود.
95/4/19
8:24 ص
جایگاه رهبری در قانون اساسی مشخص است، او ضمن این که مکلف است تا سیاستهای کلی نظام در بخشهای مختلف را تبیین و ابلاغ نماید، میبایست با نظارت و توصیه، اجرای این سیاستها را نیز رصد کند و تنها در مواردی که خطری قابل توجه نظام را تهدید یا مصلحتی مهم ایجاب میکند، راسا به آن مسئله ورود و با صدور حکم حکومتی آن مساله را حل نماید.
رهبری نه بر اساس قانون و نه منطق نباید در همه امور اعمال نظر کند که اگر چنین شود، خسارتهای آن بیش از منافع آن خواهد بود چرا که نظام ما یک نظام مبتنی بر رای و نظر مردم است و اگر جایگاه تصمیمات مردم یا منتخبین ایشان نادیده گرفته شود، احتمالا حس استبداد نسبت به ولایت فقیه و نظام ایجاد میشود و این حس به خودی خود بد است چه رسد وقتی که برخی دشمنان معاند مترصد باشند تا از کوچکترین بهانهای برای زیر سوال بردن مقبولیت نظام استفاده نمایند و به این لحاظ رهبران ما همواره کوشیدهاند تا با کمترین حکم حکومتی و دخالت مستقیم در امور قوا، به صرف سیاست گذاری، توصیه و نهایتا ایجاد فرصت برای درک مسائل به نحوی که خود مردم و مسؤولان به تصمیمات درست رهنمون شوند، بسنده نمایند.
نکته دیگر اینکه بسیاری از کسانی که رهبری را بابت مشکلات و عدم ورود برای حلشان مقصر میدانند همان هایی هستند که برای معدود مواردی که مستقیما رهبری به مسالهای مهم ورود کردهاند، ایشان را به نادیده گرفتن جایگاه سایر قوا و مردم متهم نمودهاند و اساسا چه رهبری دخالت بکند و چه نکند ایشان را مقصر قلمداد میکنند چرا که انتقادشان اساسا با قانون، منطق و انصاف سازگاری ندارد، بلکه ناشی از کینه و عداوت ایشان با رهبری، نظام و انقلاب است.
تاریخ اثبات کرده است که همراهی نکردن مردم با نبی، امام و رهبر جامعه نمیتواند موجب تحقق جامعه مبتنی بر عدالت و رشد باشد کما این که قرآن کریم هم میفرماید انبیا را فرستادیم تا مردم قسط را به پا دارند و این یعنی صرف وجود و حضور حتی نبی هم نمیتواند بدون همراهی مردم به تشکیل یک حکومت رشد یافته در تمام جوانب اعم از تولید ثروت، توزیع عادلانه و کمال معنوی منجر شود، پس در کنار تکلیف مردم به همراهی با ولی، همراه کردن و همراه نگه داشتن مردم نیز باید از سوی ولی با در نظر گرفتن قوه تشخیص و توان مردم مورد توجه باشد که این مساله مسلما موجب باز نبودن دست ولی در حل سریع مشکلات میگردد.
مساله دیگری که باید در نظر داشت منشاء مشکلات است، وقتی مشکلات کشور ناشی از عوامل مختلف داخلی اعم از سوءمدیریت ها، زیاده خواهی ها، معضلات فرهنگی، عدم دقت در انتخاباتها و حتی خیانت برخی جریانات و افراد، همچنین عوامل خارجی مانند دشمنیها، کارشکنیها، بدعهدی ها، مسائل منطقه ای و جهانی باشد، نمیتوان توقع داشت همه این عوامل توسط ولی فقیه و به تنهایی و بدون همراهی مردم و سایر مسئولان حل شود، هرچند همین که با وجود تمام این مشکلات داخلی و خارجی اعم از جنگ تحمیلی، ترور مقامات نخبه و بلند پایه، انواع تحریمها و فشارها، تهاجم های سنگین فرهنگی، رسانه ای و جنگ نرم، نظام اسلامی به رشد و پیشرفت خود ادامه میدهد، متاثر از جایگاه خطیر، مهم و اصیل ولایت فقیه است.
95/4/14
12:34 ص
تیتر مورخ 13/4/95 روزنامه ایران به اظهارات اکبرترکان درباره حقوق های نجومی اشاره دارد:
«می خواهند فسادهای میلیارد دلاری و با «قصد مجرمانه» در دولت گذشته را با «خطای مدیریتی» حقوق های نامتعارف «یک به یک» و مساوی جلوه دهند»
اکبر ترکان، به عنوان مشاور ارشد رئیس دولت، در روزنامه دولتی ایران، اول به دولت قبل تهمت می زند که تعداد زیادی فساد میلیارد دلاری داشته است! بعد به منتقدان اتهام وارد می کند که به دنبال خنثی کردن مفاسدی هستند که در زمان دولت قبل رخ داده است! و نهایتاً هم این حقوق های نجومی را در حد یک خطای مدیریتی! تنزل می دهد و حال این که او بخواهد یا نخواهد، برداشت حقوق های نجومی آن هم با علم و مجوز دولت نمی تواند صرفاً یک «خطای مدیریتی» تلقی گردد بلکه یک هجمه جسورانه، حق به جانب و نهادینه شده از بیت المال است.
سرقت از بیت المال از این جهت که فرد سارق به عنوان یک متخلف و مجرم شناخته می شود و مردم حسابش را از کلیت حکومت و نظام جدا می دانند به مراتب تأثیر کمتری بر افکار عمومی و رضایت مردم از حکومت می گذارد، چرا که مدیران نجومی این حس را به مردم منتقل می کنند که عده ای بر سفره بیت المال نشسته اند و خیلی قانونی و رسمی مشغول حیف و میل بیت المال هستند، مدیرانی که اگر بخواهی داد تظلم خواهی علیه شان بلند کنی، از شما بلندتر فریاد می زنند و شما را به شکایت و اعاده حیثیت تهدید و حامی مفاسد قبلی متهم می نمایند!
دولت یازدهم در ابتدای افشای فیش های نجومی و حقوق های کلان آن را با سکوت و بایکوت خبری مواجه کرد ولی به تدریج که فشار رسانه ها و افکار عمومی بالا گرفت، مدعی شد که با این حقوق ها برخورد می کند و در این راستا تعدادی از مدیران و مسئولانی که حقوق های کلان شان افشا شده بود هم معزول و یا مجبور به استعفا شدند ولی باوجود مانور دولت برای مواجهه با حقوق های نجومی، به نظر می رسد تا زمانی که مسأله این حقوق ها صرفاً یک خطای مدیریتی تلقی گردد، عملاً مقابله مؤثری با آن ها صورت نگیرد چون خود دولت ریشه های فکری و فرهنگی این معضل را باقی می گذارد.
95/4/14
12:32 ص
آقای مصطفی پورمحمدی! فرضاً این ادعای شما که گفتید 4 سال پیش درباره حقوق های نجومی به مجلس نهم تذکر داده اید، صحیح! ولی قضیه چیست که شما در 3 سال انتصابتان در وزارت کشور دولت نهم و در این 3 سالی که وزیر دادگستری دولت یازدهم بوده اید و حتی در همان دوره ریاست سازمان بازرسی، بجای برخورد با فیش های نجومی ساکت ماندید و یا نهایتاً به تذکری بسنده کردید؟!
البته سکوت شما درباره فیش های نجومی در زمانی که در دولت ها وزیر بودید، تصادفی نبود بلکه برخاسته ازنگرش اشتباه تان است، شما در آذر 1387 به عنوان رئیس سازمان بازرسی گفتند:
«متاسفانه به خاطر نوع تدبیر و برنامهریزیها در کشور مواجه با حیف و میلهای فراوان هستیم. البته خیلیها دنبال میلها هستند اما من فکر میکنم که در کشور بیشتر حیف ها وجود دارد و با کاستی جدی روبرو است و از آن آسیب جدی میبینید. دلیل کاهش راندمان و بهرهوری به ویژه راندمان تولید عدم بهره برداری کافی ازمدیریت و سرمایه انسانی به خاطر ضعف برنامهریزی است و این همان حیف است. امیدواریم محیطهای دانشگاهی به نظام مدیریت کشورکمک کنند تا ازیک ساختار قوی برنامهریزی برخوردار شویم واز حیفها کاسته شود.»
شما جملات فوق و مشابه آنها را در روز رأی اعتمادتان در مجلس به عنوان وزیر دادگستری و بعدها نیز بارها بیان کردید که در آن مقطع به این سخنان شما در یادداشتی با عنوان "بازی میل ها و حیف ها" انتقاد کردم و در هر صورت این تفکر غلط در وجود شما نهادینه شد که حالا اگر در جایی میلی هم رخ داد ولی موجب حیف نشد خیلی محل اشکال نیست! و این همان تفکر کارگزارانی ها بود که روزگاری کرباسچی و امروز هم فیش های نجومی از دل آن بیرون آمده اند.
آری! شما به عنوان کسی که دراین سال ها به صورت متناوب وزیر کشور، رئیس سازمان بازرسی و وزیر دادگستری بوده اید، قطعاً در مشروعیت یافتن میل ها نقش داشته اید و بهتر است امروز به جای فرافکنی، به اشتباه خویش اعتراف کنید و بدانید کسانی که اهل میل کردن بیت المال هستند، مطمئناً دلشان به حال حیف شدن آن و حل مشکلات مردم هم نخواهد سوخت.
ضمناً طبق ادعای شما مبنی بر اطلاع از فیش های نجومی ، دولت یازدهم نمی تواند مدعی باشد که تا قبل ازافشای این فیش ها ازوجودشان خبرنداشته است، بلکه باید گفت همین عزل و استعفاهایی که انجام شد نیز تنها ناشی از فشار مطالبات مردمی و رسانه های عمومی بوده است و نه خواست قلبی دولت و رئیس جمهور!
95/4/8
9:37 ص
گفتند: فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است! نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید… گفت خانه و حریم شخصی خودش است. به شما ربطی ندارد با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من چیزی ندیدم.
وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بیسابقه از او خواستند که حاکم شود گفت: “مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید” اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند…
اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید. گفت: “در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد” بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست…! سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را بر سرش خراب کرد، نه در خانه حصر اش کرد و نه حتی علیه او سخن گفت.
طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت، چند روز بعد طلحه و زبیر مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند! علی به آن ها گفت کجا میروید؟! دروغ گفتند، علی گفت میدانم برای جنگ با من میروید! با این وجود آن ها را زندانی نکرد… زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت.
روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت : “اللهم اشهد” (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت “ خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم” آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود.
بعد از جنگ جمل، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت ” کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم”. حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با 40 زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند، با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود، کسانیکه با او جنگیدند را “محارب، منافق، فتنه گر و ضد ولایت” نخواند، گفت: “برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.
در زمان خلافت تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد، گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند.
وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد، نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند. در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن… از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.
فردی نابینا را دید که گدایی می کند، گفت چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید؟ گفتند مسیحی است. گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد، از دینش نمی گفتید، حالا او مسیحی شده ؟! مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد…!
علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهن و خرافات، علی به عدل اش علی بود.
پاسخ شبهه:
اینطور نیست که در شبهات لزوما همه مواردی که مطرح می شوند، باطل باشد بلکه نافذترین شبهات آنهایی هستند که حق و باطل را بهم می آمیزند تا حقی را باطل یا باطلی را حق نشان دهند که در شبهه مزبور نیز به همین شکل تلاش کرده است تا بیان برخی از مصادیق از سیره حضرت امیر که بعضا آنها را تحریف هم کرده است، علیه انقلاب و رهبری شبهه ایجاد نماید و این در صورتی است که هم مشی امام خمینی و امام خامنه ای و هم مسیر کلی حرکت انقلاب اسلامی باوجود همه کمی و کاستی ها، در مسیر حضرت امام علی (ع) و منویاتش بوده است:
در جایی از شبهه، از تجسس نکردن و پرده پوشی حضرت امام علی (ع) درباره حریم شخصی افراد صحبت شده است که ضمن تأیید این دستور الهی لیکن همه میدانیم که بین حریم شخصی افراد و آنچه که در جامعه انجام داده میشود و تأثیر میگذارد تفاوت زیادی و جود دارد و انقلاب هم این تفاوت را در قانون و در اجرا قائل است.
در بخش دیگری از شبهه تلاش میکند تا پاسخ حضرت امیر(ع) به مردمی که تقاضای خلافت او را داشتند را بیان کند، تو گویی امام و رهبری به دنبال کسب مقام رهبری بوده اند؟! در حالی که در فیلم انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان ولی فقیه، ایشان در برابر خواسته نمایندگان خبرگان بارها بر عدم تمایل خویش اصرار می ورزند و در نهایت با اصرار، ایشان را مکلف به این امر می کنند.
ضمناً حضرت امام علی (ع) پس از فوت حضرت پیامبر(ص) و فراموشی عهدی که حضرت پیامبر از ایشان برای جایگاه ولایت حضرت امیر (ع) گرفته بودند، تلاش کرد تا از بیراهه رفتن حکومت از ولایت به سمت خلافت جلوگیری کند و حتی از اصحاب پیامبر هم یاری خواست که به غیر از 4 نفر بقیه یاری نکردند و در واقع آنچیزی که حق و خواسته حضرت امیر بود، ولایت بود نه خلافت و آن چیزی که برای حضرت امیر بی ارزش بود، جایگاه تحریف شده خلافت بود و نه مقام ولایت که جایگاهی الهی و ارزشمند است.
حق انتقاد از حکومت حقی است که در انقلاب اسلامی هم وجود دارد، این انتقاد در همه سطوح از کوچکترین دستگاه اجرایی تا قوای سه گانه و حتی مستقیم و غیرمستقیم به شخص رهبری هم وارد میشود، ولی مسلما حق انتقاد داشتن با تمرد عملی در برابر حکومت و قانون متفاوت است، کما این که در جای دیگری از متن می بینیم که محصور نکردن سعد ابن ابی وقاص را که با حضرت امیر بیعت نکرده بود را روشی میداند که فراموش شده است، در صورتی که اگر سران فتنه محصور شدند به خاطر انتقاد نبود، ایشان در برابر آرأی مردم (که در ظاهر برای نگارنده شبهه محترم است)، ایستادند و خواستار نادیده گرفتن آرای مردم و نادیده گرفتن قانون گردیدند.
این که حضرت امام علی (ع) ، طلحه و زبیر را به خاطر قصد و نیت شان زندانی نکرد برای این است که حضرت امیر مأمور نبود که به علم لدنی خویش عمل کند و طبق موازین اسلامی، تنها وقتی که فردی جرمی را مرتکب میشود مجرم است و نه فقط به خاطر نیت آن، کما این که وقتی که در برابر حضرت امام علی (ع) هم شمشیر کشیدند، حضرت امیر(ع) از حریم حکومت اسلامی در برابر کودتاگران دفاع کردند و عایشه را نیز تحت الحفظ و با محدودیت در ارتباط با دیگران به مکه فرستادند تا مجدداً با همراهی دیگران فتنه ای دیگر را رقم نزند و البته این حصر هرگز به معنی زندانی کردن برای زجر دادن نبود همانطوری که درباره حصر سران فتنه نیز چنین بوده است.
این شبهه عدم تمایل حضرت امام علی (ع) به جنگ با کودتاگران جمل را به نحوی بیان میکند که انگار انقلاب اسلامی با میل و رغبت در برابر کودتاگران مخملی مقابله کرده است! در حالی که انقلاب هم در برابر حامیان کودتای مخملی با وجود تجمعات غیر قانونی و شعارهای ساختارشکن، تا ماه ها صبر کرد شاید فرصت درک حقیقت را بیابند که این امر موجب بازگشت خیلی از ایشان گردید ولی سران فتنه در نهایت نشان دادند که به هیچ وجه حاضر به تمکین دربرابر رأی مردم و قانون نیستند و حتی به دشمن نامه نگاری کردند و به او گرا دادند و از او تشدید تحریم و فشار بر کشور را خواستند و همین که سران فتنه با وجود تمام خیانت هایی که به منافع ملی، امنیت ملی، وحدت ملی و اعتبار انقلاب وارد کردند، محاکمه و مجازات (احتمالا اعدام) نشده اند، خود بالاترین رأفت نسبت به سوابق ایشان است.
شبهه در جایی نیز می گوید حضرت علی (ع) به کسانی که با او جنگیدند نگفت «محارب، منافق، فتنه گر و ضد ولایت» در حالی که اگر نگارنده کمی با نهج البلاغه آشنایی داشت میدانست که در تشریح اوصاف منافقین و در سخنرانی برای کسانی که با او جنگیدند بسیار کوبنده سخن گفتند که در یک مورد به مردمی که از بصره، همراه فتنه جمل شده بودند این چنین گفتند” شما سپاه فلان زن و پیروان حیوان (شتر) بودید، اخلاق شما پست، و پیمانتان از هم گسسته بود، دین دروغین داشتید… گویا می بینم عذاب خدا از آسمان و زمین بر شما فرود آید و همه غرق و نابود می شوید”.
نگارنده پس از تعریف قضیه جنگ جمل و مقاومت حضرت امیر برای شروع جنگ، میگوید که حضرت امیر ماجراجو و جنگ طلب نبود! توگویی انقلاب اسلامی و یا رهبر معظم آن جنگ طلب است! گویا فراموش کرده است که میزان هجمه ها و فشارهایی که بعضاً مانند ترور کاملا ناجوانمردانه در حق این کشور انجام شد و یا تحریم ها و فشارها و جنگ تحمیلی و انواع خصومت ها که در حق ایران انجام شد و تنها مقابله ای که صورت گرفت، تسلیم نشدن بود که گویا همین تسلیم نشدن هم برای نگارنده شبهه گران تمام شده که آن را ماجراجویی و جنگ طلبی میخواند!
در بخشی دیگری از شبهه ، به قضیه سخنان امام علی (ع) در نکوهش مشایعت مردم انبار اشاره میکند ولی نمیگوید که حضرت امیر(ع) ابتدا از ایشان سبب این کارشان را میپرسد و ایشان میگویند ما عادت داریم شاهان خود را مشایعت کنیم و حضرت امام علی (ع) ، این کار را به شدت نکوهش میکنند و حال این که سیره معصومین مانند حضرت امام رضا (ع) که مورد استقبال شدید مردم تا رسیدن به خراسان قرار میگرفتند نشان میدهد که بین مشایعت کردن از شاهان و مشایعت از مقام امامت و ولایت تفاوت بسیار است.
در بیان برخی از مناقب حضرت امیرالمومنین بدون این که مصداقی از تعارض و یا تناقض با مشی انقلاب و رهبری بیان شده باشد تنها به واسطه تیتری که در مطلب ارائه شده، طوری وانمود میشود که گویا تعارض اساسی و پایه ای وجود دارد و حال این که مثلا احترام حضرت امیرالمومنین به ایرانیان به عنوان انسانهای پاکدست چه تناقضی می تواند با سیره انقلاب داشته باشد جز این که تأییدی باشد بر نگاه غیرنژاد پرستانه انقلاب که بعضاً با گلایه و اعتراض برخی از منتقدان انقلاب قرار گرفته است؟!
در بخشی از شبهه با ذکر داستان گدای نابینای مسیحی که حضرت امام علی (ع) دستور به برقراری مقرری از بیت المال برای او دادند و یا با بیان داستان شکایت حضرت امیر از یک مسیحی (که برخی از منابع او را یهودی خوانده اند) و در نهایت به دلیل این که حضرت امیر شاهد نداشتند حکم به نفع آن فرد صادر گردید، تلاش میکند تا جمهوری اسلامی را نکوهش کند! در صورتی که مقام معظم رهبری نیز هرگز به دنبال سوءاستفاده از مقام خود به عنوان یک امتیاز خاص نبوده است و به قول عطاالله مهاجرانی از منتقدان سرسخت رهبری، «در زندگی اقتصادی ایشان و خاندانشان حتی یک نقطه خاکستری هم وجود ندارد»، در واقع مقام معظم رهبری همواره تلاش کرده است تا پیرو حضرت امیر(ع) باشد و همواره خودش و سایر مسئولان را سفارش به این امر و رعایت پاکدستی، ساده زیستی و عدالت جویی کرده است و این تلاش متن برای نمایش تعارض کامل، از بغض نگارنده است و نه از انصاف! و یا این که متن میکوشد تا القا کند انقلاب اسلامی برخلاف مشی حضرت امام علی (ع) ، حقوق اقلیت های مذهبی را نادیده بگیرد در حالی که انقلاب اسلامی چه به لحاظ مشارکت در حاکمیت و چه از نظر کمک و حمایت از محرومان، به حقوق اقلیت های مذهبی احترام گذاشته است و می گذارد.
95/4/2
2:18 ع
آقای اسحاق جهانگیری معاون اول رییس جمهور امروز گفته اند که:
«منابع مالی کشور برای طرح های ملی و بزرگ کافی نیست، کارشناسان طرح و نظر بدهند.»
اگر چه آقای جهانگیری از مشکلات دولت در تأمین منابع مالی کشور سخن میگویند، ولی به نظر ما ایشان در حال شکسته نفسی هستند چرا که مانند آفتاب تابان روشن است که طبق نظر خود دولتمردان، این همه رئیس جمهور، معاون رئیس جمهور، نخست وزیر و وزیر خارجی که پس از برجام به کشور آمدند، میلیاردها دلار در کشور سرمایه گذاری کرده اند و تازه این به غیر از آن میلیاردها دلار پول های آزاده شده کشور است که قبل از اجرای برجام بلوکه بودند و به قول آقای عراقچی بعد از برجام آزاد شده اند و باز هم این به غیر از مساعدت های بانک های خارجی در پسا برجام است که دولت می تواند از طریق آنها مبالغ زیادی تسهیلات بانکی برای طرح های خود تأمین نماید و بازهم این ها به غیر از آن هزارتا هزارتا ال سی است که از سوی بانک های خارجی به صورت روزانه برای کشور گشوده می شود و باز هم این ها به غیر از چند برابر شدن فروش نفت و درآمد نفتی است که به یمن برکت حضور ژنرال زنگنه عائد کشور شده است و باز هم این ها به غیر از بهره وری ناشی از حسن مدیریت این دولت است که هزینه های سوءمدیریت را نسبت به دولت قبل صفر کرده است و این ها نیز غیر از هزینه های کمتر دولت برای تأمین نیازهای کشور به لحاظ کاهش هزینه های کشتیرانی و حمل و نقل و بیمه و دور زدن تحریم ها است و بازهم اینها به غیر از چند مرحله یارانه آزاد شده است که هیچ مبلغی تحت عنوان یارانه نقدی به ازای آنها از جیب دولت به حساب مردم واریز نشده است و بازهم اینها به غیر از آن نقدینگی هزار هزار میلیاردی است که دولت به کشور تزریق کرده است، لذا بعید میدانیم که دولت واقعا برای تأمین منابع مالی طرح های خود دچار مشکلی باشد و احتمالا تنها از روی تواضع و فروتنی در حال شکسته نفسی هستند!! مگر می شود بعد از برجامی که خدا آورد و کلیدی که روحانی در هوا چرخاند و ژنرال هایی که در کشور مسئولیت یافتند، دولت هنوز معطل تأمین منابع مالی طرح های خود باشد؟! هیهات اگر بتوانیم این ها را باور کنیم!!
95/4/2
2:14 ع
قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت طی نوشته ای از افشای حقوق های کلان گلایه می کند و پس از بیان تاریخچه افشای حقوق های کلان در اول انقلاب اینچنین می نویسد:
«در مباحث اخیر نیز، برخی دوستان باید بدانند این شمشیری که بر پیکر انقلاب اسلامی وارد می کنند، دولبه دارد؛ درست است که از یک طرف آن روحانی و دولت او را می زنید، ولی با طرف دیگر، روحانیت و نظام را نشانه رفته اید! من معتقدم که حقوق نامتعارف، یا طبق ضوابط و مقررات پرداخت شده و یا خارج از آن. اگر مدیری طبق ضوابط موجود حقوقی دریافت داشته که نا متعارف است، راه حل این مشکل بجای آبرو بردن از او و «افشاگری های توده وار»، اصلاح آن ضوابط از مجاری قانونی است. فراموش نکنیم که دین حنیف آیین پوشیدگی است نه افشا گری؛ در این ماه که ماه بندگی است سرکشی نکنیم، با آبروی انسان ها بازی نکنیم، اعتماد مردم را بیش از گذشته به کارآمدی دین در اداره کشور سلب نکنیم و از گزند نفس اماره به خدا پناه بریم. شمشیرها را در غلاف نگه داریم و به هوش باشیم که ممکن است حرکت ما به اراده دیگرانی آغاز شده باشد که در کمین نابودی این انقلاب (که موهبت الهی است) نشسته اند. کفران نعمت نکنیم و از خشم و غضب خدا و خلق خدا بترسیم.»
که در پاسخ به ایشان عرض میکنم:
آقای وزیر! آن شمشیری که بر پیکر انقلاب ضربه میزند، افشای حقوقهای چند 10 و چند 100 میلیونی نیست بلکه وجود این حقوق هاست چرا که مدیران مرفه با حقوقهای کلان و زندگی های اشرافی بدترین زخم را هم به لحاظ شیوه مدیریت و هم از نظر اعتباری بر پیکر جامعه و انقلاب وارد می کنند. اصلاً خود شما بگویید چطور میتوان از مدیرانی که از درد و رنج مردم خبر ندارند توقع داشت برایشان چاره جویی کنند؟! از آنجا که ظاهراً دلسوز انقلاب هستید از شما می پرسم، چطور در حالی که حضرت امام خمینی(ره) حتی از سپردن مسئولیت به طبقات مرفه نهی میکردند، میتوان پذیرفت که برخی مسئولان بر سر سفره بیت المال فربه و مرفه شوند و به یکدیگر نان و روغن هم قرض دهند؟! این که شما این حقوقها را تحت این عنوان که قانونی هستند توجیه میکنند خود عذر بدتر از گناه است، چرا که ساختن بستر قانونی و نهادینه کردن و توجیه نمودن این رفتار زشت از خود این حقوق های نجومی زشت تر است. آقای وزیر! از پوشیده داشتن حقوق های کلان دفاع و افشاگری در این خصوص را تقبیح کردید ولی مگر این حقوق های کلان یک مسئله شخصی است که پوشیده داشتنش ممدوح باشد؟! این که مدیران کشور برای خودشان و دوستانشان با دست اندازی به بیت المال، برداشتهای دلبخواهی را مباح و حلال کنند یک ایراد شخصی نیست که شایسته پوشیدگی و توجیه باشد، این کار دست کردن یواشکی در جیب ملت است، اگر باور ندارید! چرا از علنی کردنش ابا دارید؟! آقای وزیر! اگر قرار است این کشور سلامت اداری و شفافیت اقتصادی را تجربه کند مطمئناً با مدیرانی که از همان ابتدا در خصوص شفایت حقوق خود مشکل دارند این امر قابل تصور نیست، بدانید که اگر مدیران و مسئولان تنها مشکلات سرمایه داران را درک کنند و بویی از مشکلات طبقات ضعیف و متوسط نبرده باشند، مسیر حرکت شان تنها در جهت حل مشکلات طبقات مرفه خواهد بود. آقای وزیر! شما به اسم اخلاق، مرتکب ذهن خوانی و سپس تهمت شده اید و منتقدان و افشاکنندگان این فیشهای نجومی را به دنبال منافع سیاسی خواندید! در صورتی که حتی اگر افشای واقعیتی به اسم فیشهای نجومی از بیت المال گناه هم باشد، بازهم به مراتب قابل پذیرش تر از تهمتی است که با ذهن خوانی مرتکب شده اید. آقای وزیر! از منتقدان خواستید که کفران نعمت نکنند، ولی بدانید که کفران نعمت را کسانی میکنند که نمک انقلاب را میخورند و نمکدان آن را میشکنند، کسانی که از اعتبار نظام استفاده میکنند و برای نظام بی اعتباری می آورند ایشان هستند که کفران نعمت میکنند و نه کسانی که با مطالبه گری و دلسوزی، حفظ و رعایت آرمانهای انقلاب و امام و رهبری را مطالبه میکنند و ریسک عدول از این آرمان ها و ریشخند به نظام، انقلاب و مردم را بالا می برند!
95/3/19
8:36 ع
اخیرا مطلبی در نشریه عصر اندیشه به نقل از احمدی نژاد منتشر گردیده که هنوز تکذیب نشده است:
«من هنوز هم او را خالص ترین و زلال ترین فرد می دانم و با او فوق العاده احساس آرامش و راحتی می کنم. متاسفانه خیلی ها درباره او اشتباه می کنند؛ مشایی فردی متدین به آرمانهای انقلاب و فوق العاده ساده زیست است و ارادت من به او همیشگی است.»
نگاهی به اظهارات مشابه احمدی نژاد درباره مشایی، نشان میدهد که نه این سخنان خیلی عجیب است و نه انتظار برای تکذیب آن خیلی منطقی، که برای یادآوری به برخی از موارد مشابه این سخنان اشاره می کنیم:
در حکم انتصاب مشایی به عنوان معاون اول ریاست جمهوری:
«اینجانب جنابعالی را انسانی خودساخته و مؤمن، دلباخته حضرت صاحب الزمان (عج) و با تعهدی آگاهانه و عمیق به خط نورانی ولایت و مبانی جمهوری اسلامی و خدمتگزاری توانمند و صدیق به ملت الهی و عزیز ایران میشناسم… امیدوارم همچون گذشته با توسل بر خدا و توسل به حضرت امام عصر(عج) و عشق عمیق به ایران با توانی مضاعف به اهداف بلند ایران اسلامی موفق و سربلند باشید.»(88/04/27)
در حکم انتصاب مشایی به سمت مشاور و رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد:
«اینجانب جنابعالی را انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملت ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند می شناسم و آشنایی و همکاری با شما را برای خود هدیه ای الهی و افتخاری بزرگ می شمارم.» (91/09/11)
در مراسم ملی نوروز در تجلیل از اسفندیار رحیممشایی:
«در این مراسم از فرزند برومند ملت ایران تجلیل شد. برای من سخن گفتن از جناب مهندس مشایی سخت است. باید شهادت دهم این مرد، دلی پاک و زلال دارد. مردی است مهربان و عاشق تمام انسانها و ایمانی دارد به استواری دماوند. من افتخار آشنایی با ایشان را در 27 -28 سال قبل داشتم واین آشنایی با عنایات خداوند بر این بنده کوچک ادامه یافته است. من ایشان را مدیری مسلط و مدبر میدانم. ایشان مرد هنر و مرد عشق است ،با تلاش استثنایی ایشان و نقشآفرینی فوقالعاده آقای مشایی در یک دوره کوتاه چند برابر دولتهای گذشته تاریخ و میراث ایرانیان ثبت جهانی شد. ایشان برای همه برادری دلسوز است، من ندیدم کسی با ایشان ملاقات کند و بدون اراده قبلی شیفته ایشان نشود، شیفته اخلاق، منش و بزرگی ایشان؛ آقای مشایی صاحب اندیشه است، صاحب نظریه است. در زمینههای گوناگون و اساسی جهان و انسان و رابطه انسان با خدا و مدیریت جهانی صاحب نظر است، بر خودم وظیفه میدانم به نمایندگی از ملت ایران از ایشان تقدیر کنم. البته من برای نصب نشان فرهنگ از ایشان اجازه گرفتم که آیا اجازه میدهید آن را نصب کنم و آن را جزو افتخارات خود میدانم که علیرغم تمام ناملایمات، خداوند متعال این توفیق را به بنده داد که بنده به نمایندگی از ملت از یک فرزند برومند ملت تجلیل کنم. من حق خود را در یک کلمه خلاصه میکنم اگر من بخواهم آقای مهندس مشایی را در یک کلمه معرفی کنم ایشان مردی بهاری بهاری بهاری است.» (91/12/20)
درکنار این تمجیدها، احمدی نژاد کوشید تا مشایی را به عنوان رئیس جمهور آینده به کشور تحمیل کند، در حالی که رهبری مخالفت خود را با معاونت اولی مشایی اعلام کرده بود و با توجه به حساسیت هایی که بابت سخنان بعضا نسنجیده مشایی ایجاد شده بود، احمدی نژاد احتمال رد صلاحیت وی را می داد و به همین دلیل، او هم مثل هاشمی و اصلاحاتی ها برای فرار از نظارت استصوابی شورای نگهبان از واژه «انتخابات آزاد» استفاده کرد و در روز ثبت نام مشایی به عنوان نامزد ریاست جمهوری در ستاد انتخابات وزارت کشور گفت:
«وی فردی مومن، پاک و کارآمد است او عمیقا باورمند به ارزشهای الهی و اصول برآمده از اندیشه امام است و عمیقا به توانمندیهای عظیم ملت ایران باور دارد، مشایی همه قوتهای این دولت و برادر کوچکش احمدی نژاد را دارد و نقاط برجسته و کاملتر و بالاتر از آن دارد. مشایی یعنی احمدینژاد و احمدی نژاد یعنی مشایی؛ انتخابات آزاد است همه سلایق باید بیایند و همه فرزندان پاک ملت ایران که خالصانه و مخلصانه در خدمت ملت اند انتخابات آزاد است و حرفها زده شود و در فضای صمیمی احترام و در نهایت ملت انتخاب خواهد کرد، انتخابات حق ملت است و ملت ما نشان داده است که بهترین انتخاب کننده است، همه باید به انتخاب مردم تسلیم باشند و از منتخب ملت حمایت کنند. من باور دارم ملت بزرگ ایران با خلق حماسه عظیم جایگاه خودش را در جهان ارتقا خواهد داد و رنگ یاس را بر چهره بدخواهانش خواهد پاشید.» (1392/2/21)