95/7/19
11:1 ع
محاکمه احمدینژاد و رفع حصر پس از این که مقام معظم رهبری، به قطبِ قابل مدیریت دوقطبی یعنی آقای احمدی نژاد توصیه کردند که به انتخابات ورود نکنند، قطب دیگر که از قضا در تعدی به قانون و بی ظرفیتی در دوقطبی ها بدسابقه هستند، طلبکار شدند که یکی از این افراد آقای مسعود پزشکیان است که گفته است:
« محاکمه احمدینژاد و رفع حصر ، مطالبه ملی است»!
که در پاسخ به این نظر ایشان چند نکته خطاب به ایشان بیان میکنم:
آقای پزشکیان! اگر محاکمه احمدینژاد، مطالبه ملی بود و شما این قدر از منفور بودنش در بین ملت مطمئن بودید، پس چرا بابت حضورش در انتخابات این همه ترسیدید و تهدید کردید و حاضر بودید به قول آقای صادق خرازی برای نیامدنش خون بدهید؟!
به نظر می رسد با کنارهم گذاشتن محاکمه احمدی نژاد و رفع حصر میخواهید واقعیت فتنه را وارونه نشان دهید، احمدی نژاد با تمام نقاط قوت و ضعفش، منتخب مردم و یک رئیس جمهور قانونی بود، اما سران فتنه نتوانستند قانون و رأی مردم را تحمل کنند و با بی ظرفیتی به هر خیانتی که توانستند دست زدند و عملکردشان در برابر گذشت نظام در آن چند ماه نشان داد جز با قطع رابطه شان با دیگران (حصر)، حاضر به توقف خیانت نیستند!
آقای پزشکیان! اگر رفع حصر مطالبه ملی بود پس چرا همان موقع که دوستان شما شعار می دادند و ادعا میکردند «اگر موسوی یا کروبی دستگیر بشن ایران قیامت میشه» ایران قیامت نشد؟! و تازه موج عظیم 9دی برای جمع کردن قائله فتنه برخاست؟!
گویا شما نه تنها از FATF، برجام و IPC چیزی نمیدانید، بلکه درباره مسائل ساده اجتماعی هم نا آگاه هستید و شاید تنها عاملی که باعث موضعگیری یا سکوت شماست، بیان دغدغههای سیاسیتان است و نه منافع ملی و مطالبات ملی!
پس به جای این که با معرفی خود به عنوان نماینده همه مردم ایران در همه امور و نه نماینده بخشی از مردم تهران! در دایره اختیارات قانونی خود، به قانون گردن بگذارید و برای فشار بر سایر نهادهای قانونی، خواستههای حزبی خود یعنی محاکمه احمدینژاد و رفع حصر را به اسم مطالبه ملی مطرح نکنید!
مطالبه مردم، مبارزه با بیکاری، رکود، تعدی به بیتالمال و قراردادهای خارجی بیضابطه و برخلاف منافع ملی و امنیت ملی است که با لابیگری دولت و وکیل الدولهها منعقد میشوند! ونه دلسوزی برای بزرگترین قانونشکنان و خیانتکارانی که حتی از گرادادن تحریمها به دشمن خونی هم ابا نکردند!
95/7/19
10:58 ع
در کمال ناباوری و تأسف برخی از دوستانم را می بینم که مدتیست زبانم لال، به این نتایج غلط رسیده اند که دفتر مقام معظم رهبری غیرقابل اعتماد، سایتهای رسمی شان غیرمعتبر، شخص شان کانالیزه، دستورات و توصیه های ایشان ناشی از اطلاعات غلط، تصمیمات شان نتیجه تحمیلهای دیگران و ایشان را دچار زد و بند، ترس وسوءتدبیر می شناسند و حال این که این افراد هرگز حتی فکرش را هم نمیکردند به این نظرات برسند!
این دوستان ما از آنجا فکرشان منحرف شد که هرجا حکمت دستورات یا توصیه های مقام معظم رهبری را نفهمیدند، بدون این که از چند و چون ماجراها و ابعاد مختلف آنها اطلاع دقیقی داشته باشند، بدون این که نسبت به رهبرشان شناخت حقیقی داشته باشند، به صرف برخی از حدسیات و اطلاعات غیرمعتبر و تحت تأثیر برخی تعصبات، درباره رهبرشان دچار قضاوتهای اشتباه شدند، قضاوتهایی که هرگز نمی دانستند، کارشان را به چه ناکجاآبادی می رساند!
این دوستان زمانی که با انتشار علنیِ برخی از دستورات یا توصیه های خصوصی و بر زمین مانده مقام معظم رهبری مواجه شدند، به جای مؤاخذه و مطالبه گری بابت بر زمین ماندن منویات ایشان، نتیجه گرفتند که لابد آن دستور یا توصیه، ناخواسته درز کرده است و فکرشان معطوف به کشف و لعن منتشر کنندگان گردید! و این طور شد که ناخواسته دچار این کج فهمی شدند که رهبری حتی توان مدیریت دفترش را نیز ندارد در حالی که حتی نتوانستند در صدق رفتارِ تعلل کاران تردید کنند!
این دوستان قدیمی ما، زمانی به جای تلاش در فهم و درک حکمت دستورات و توصیه های رهبری عزیز، به این وهم و خیال مشغول شدند که چه افراد یا جریاناتی با تحمیلگری خود، باعث تسلیم شدن رهبری و صدور این دستورات و توصیه ها گردیده اند و سپس به لعن و کینه توزی و افشاگری نسبت به این افراد پرداختند، در حالی که ناخواسته و نفهمیده، رهبرشان را فردی اهل زد و بند، قضاوت کردند!
این دوستان زمانی که از دستور رهبرشان در منع حاشیه سازی، اختلاف افکنی، علنی کردن دعواها و دوقطبی سازی در جامعه مطلع شدند، او را درپی عافیت طلبی و دچار ترس قضاوت کردند و به همین راحتی و با کج فهمی خاص خودشان، فرهنگ بگم بگم، افشاگری، دعواهای علنی، لجاجت، خط قرمز تعریف کردن برای دوستان و تخریب کردن منتقدان را به معنی مبارزه واقعی، عدالت جویی و انقلابی گری تعبیر کردند!
دیری نپایید که پیش بینی آن علامه جلیل القدر که انحراف را خطرناک تر از فتنه دانسته بود محقق شد و کاری که فتنه نتوانسته بود انجام دهد به دست انحراف محقق شد! فتنه با تمام خیانتهای تاریخی و خسارتهای سهمگینی که به کشور وارد کرد، اما باعث وحدت جریان حزب الله و ولایتمدار و معرفی ساکتان فتنه و باد به پرچم ها شد، ولی انحراف باعث شد تا جریان حزب اللهی و ولایتمدار دچار تشتت شود و در این دو دستگی، تا نقطه تکدر از رهبری و سپس زاویه پیدا کردن نسبت به او پیش رفتند.
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر گرداند!
95/7/19
10:56 ع
پس از این که مسئولان ورزشی کشور گفتند نامه نگاری های لازم را برای تغییر زمان مسابقه فوتبال ایران و کرده از روز تاسوعا انجام داده اند ولی فیفا با آن مخالفت کرده است، آیت الله یزدی با نیت حفظ حرمت تاسوعا توصیه کردند که ایران به این مسابقه تن ندهد. پس از این توصیه نامه علی مطهری به آیت الله یزدی در رسانه ها منتشر شد که آقای علی مطهری در آن، توصیه آیت الله یزدی را موجب بدبینی مردم به دین معرفی کنند.
فارغ از این که توصیه آیت الله یزدی یا نامه علی مطهری به آیت الله یزدی چقدر قابل دفاع است، به نظرم رسید که مطلبی خطاب به آقای مطهری بیان کنم، امیدوارم همانطوری که ایشان در بیان نظراتشان جسورانه عمل میکنند، در پذیرش انتقاد هم شجاعت داشته باشند:
آقای علی مطهری! شما در مقدمه نامه خود، به آیت الله یزدی گفته اید که البته خوب بود مسابقه ایران و کره در زمانی غیر از تاسوعا اجرا میشد که البته یک حرف بدیهی زدید، ولی شما که به این مسئله اقرار دارید چرا در کنار نامه ای که به آیت الله یزدی منتشر کرده اید، لااقل به عنوان نائب رئیس مجلس به مسئولان ورزشی کشور عتاب نکرده اید که با سهل انگاری و بی توجهی، نسبت به تغییر زمان بازی در زمان مناسب اقدام لازم را انجام نداده اند؟!
شما در نامه ای که به آیت الله یزدی نگاشته اید، خود را نگران بدبینی مردم به دین دانسته اید، در حالی که قبلاً گفته بودید در مسائل فرهنگی اصولگرا و در امور سیاسی اصلاح طلب هستید، سؤال جدی این است که پس چرا دغدغه های فرهنگی تان، تنها در نقد علمایی چون یزدی، جنتی، علم الهدی و… بروز می یابد؟! آیا ضرباتی که از مسئولان یا جریاناتی که به لحاظ سیاسی خود را از آنها دانسته اید، به اسلام وارد میشود، نیازی به خطاب و عتاب ندارد؟!
آقای علی مطهری! همان موقع که مشی سیاسی و مشی فرهنگی خود را برخلاف هم دانستید، مشخص بود که دیانت و سیاست شما نمیتواند عین هم باشد، چرا که اساساً اختلافات سیاسی جریانات مختلف ریشه در اختلافات اعتقادی و فرهنگی ایشان دارد و امروز شما در عمل هم اثبات کرده اید که دغدغه های فرهنگی و مذهبی تان نمیتواند سالم، مخلصانه و فراجناحی از فیلتر ذهن سیاستزده تان عبور کند!
95/7/19
10:52 ع
احمد جمالی مدیرکل سرمایهگذاری سازمان سرمایهگذاری خارجی:
«در مناطق آزاد تملک زمینها برای سرمایهگذاران خارجی ممنوع بود امروز با تدابیر هیات دولت، سرمایهگذاران خارجی اگر شرکتی را تشکیل بدهند، آن شرکت میتواند در زمینهای مناطق آزاد تملک زمین کنند. در مناطق آزاد مزایای داده شده همان مزایایی است که به سرمایهگذاران داخلی داده میشود.»
اصل 81 قانون اساسی:
«دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقآ ممنوع است.»
تبصره بند «د» فصل دوم قانون حمایت از سرمایه گذاری خارجی مصوب81:
«قانون مربوط به تملک اموال غیرمنقول اتباع خارجی مصوب 1310?3?16 کماکان به قوت خود باقی میباشد. تملک هر نوع زمین به هر میزانبه نام سرمایهگذار خارجی ممنوع است.»
بعد از اقدام دولت در دور زدن اصول 77و 125 قانون اساسی درباره لزوم تصویب کلیه تعهدنامه ها و مقاوله نامه ها و قراردادهای خارجی در مجلس شورای اسلامی، این بار نوبت به دور زدن اصل 81 قانون اساسی با موضوع ممنوعیت دادن امتیاز تشکیل شرکت به خارجی ها و حتی امکان واگذاری زمین به خارجیها رسید!
دولت از یک سو واگذاری زمین به خارجیها در مناطق آزاد را عملیاتی کرده است و از سوی دیگر اصرار بر افزایش چشمگیر مناطق آزاد در سراسر کشور دارد که این مسئله مسلماً با روح جاری در قانون اساسی مبنی بر نفی سلطه خارجی منافات دارد.
به نظر میرسد دولت به جای این که با فشار بر آمریکا، مانع تهدید کشورها، شرکتها و بانکهای خارجی برای همکاری با ایران شود، با افزایش امتیازات و پذیرش سهم عمده ریسکها و با قراردادهای عمدتاً محرمانه آن هم با طرف های بدسابقه ای مانند پژو، رنو و توتال و… به حفظ منافع ملی و امنیت ملی توجه لازم را ندارد.
95/7/19
10:51 ع
انتقادات انتخاباتی و ورود به بحث، نظر و مقایسه درباره نامزدهای انتخاباتی را واقعاً به صلاح نمیدانم ولی باتوجه به رویه ای که برخی از دوستان در نقد نامزدهای احتمالی در دستور کار قرارداده اند، احساس میکنم بد نباشد نکته ای را در این خصوص بیان نمایم و مثالم را از دکتر قالیباف مطرح میکنم که اصلاً شاید در بین 3 گزینه اول ذهنی خودم هم مطرح نباشد؛ اما وقتی میبینم برخی از دوستان انقلابی در نوع انتقاد به ایشان و البته سایر دوستان انقلابی، غیرمنصفانه و تخریبگرانه عمل مینمایند، فکر میکنم شاید یادشان رفته است که برای به زمین زدن همین قالیباف که در دفاع مقدس، نیروی انتظامی و شهرداری تهران، خوب و بعضاً عالی کار کرده است، برخی سیاستزدگان چقدر تلاش کردند و چه گزینه هایی را میخواستند به جای او غالب نمایند!
به خودم و همه دوستان انقلابی توصیه میکنم که همیشه به فکر فضای پسا انتخابات هم باشد! قرار نیست کاری کنیم که پس از انتقادات انتخاباتی در پایان رقابتهای انتخاباتی، شخصیت، گذشته و آینده همه گزینه های انقلابی را لگدکوب کرده باشیم و فضا را برای کنار گذاشتن نیروهای توانمند انقلابی از صحنه هایی که در آن حاضرند و یا میتوانند حاضر باشند، فراهم نماییم. قرار نیست چون نقدی به قالیباف، احمدی نژاد، ضرغامی یا جلیلی یا هر شخصیت انقلابی داریم، آن را به دور از انصاف و با رویکردهای انتخاباتی انجام دهیم و یک گزینه انقلابی را بی عرضه، منحرف و ضدانقلاب نشان دهیم و حامیانشان را برنجانیم و با ورود به فضای زود هنگام انتخاباتی، مسائل حیاتی کشور را به حاشیه ببریم.
ما به همه گزینه های انقلابی نیاز داریم و به همه شان احترام میگذاریم و اگر چه میدانیم همه باهم نمیتوانند رئیس جمهور باشند، اما میدانیم که هر کدام در سنگرهایی میتوانند بسیار مفید و مؤثر باشند؛ نباید یادمان برود که الان وقت هم افزایی در مسیر انقلاب است و نه انتقادات انتخاباتی و نه رقابت کاذب و خودزنی؛ البته اگر مثلاً یکی از اشخاص انقلابی فکر، حرف یا رفتار نسنجیده ای را بروز داد یا ترویج کرد، از نقد و تحلیل منصفانه، فنی و غیر تحریک کننده نسبت به او ابا نداریم، همانطوری که شخصاً درباره حرف قالیباف درباره برجام یا برخی از رفتارهای احمدی نژاد در خصوص توصیه رهبری نقد کردم، ولی نباید نقدهای ما به هجمه های انتخاباتی، کدورتهای ماندگار و تخریبهای ویران کننده تبدیل شود، بلکه باید با هدف سازندگی و دلسوزانه انجام گیرد.
95/7/8
10:54 ع
اگر چه تمایلی به ادامه دادن بحث در خصوص احمدی نژاد ندارم و همه آن توهینها و تهمتهایی که در این مدت به امثال حقیر اصابت نمود را در مسیر انقلاب و رهبری بی اهمیت میدانم، لیکن پاسخگویی به برخی از شبهات که هنوز از تریبونهای این جریان و به طور مستقیم علیه توصیه رهبری منتشر میشود، مرا بر آن میدارد که با هدف ارائه تحلیل صحیح از صحنه، این مطلب را تقدیم نمایم:
1- ابتدای بحث را از آنتهای آن شروع میکنم، یک حلقه مفقوده در نامه احمدی نژاد به رهبری و مطالب داوری وجود دارد و آن، فاصله بین ارائه گزارش احمدی نژاد درباره سفرهای استانی در محضر رهبری و توصیه رهبری درباره نیامدن به انتخابات است. علت حذف و سانسور این بخش این است که آقای احمدی نژاد و جریانشان میخواهند اصرار داشته باشند که ما اصلا دنبال آمدن نبوده ایم و اصلا این سفرها هم هیچ ربطی به آمدن نداشته است.
2- از سوی دیگر سفرهای استانی احمدی نژاد و مانور روی استقبال مردم و استفاده از شعارهای مبنی بر بازگشت بهار و انعکاس استقبالها تحت عنوان #قیام و مقایسه ای که با استقبالهای سفرهای استانی روحانی از تریبونهای همین جریان انجام میشد، خود بر تشدید فضای دوقطبی زودهنگام در جامعه می افزود و واقعا با توجه به تأکید رهبری برای جلوگیری از فضای دوقطبی و انتخاباتی، آن سفرها من حیث المجموع و نه بابت سخنرانی احمدی نژاد، به تشدید شکاف دوقطبی در جامعه کمک مینمود.
3- و اما حلقه مفقوده در نامه احمدی نژاد به رهبری چه بود؟! از قرار معلوم، آقای احمدی نژاد حین و بعد از ارائه گزارش سفرهای استانی در محضر مقام معظم رهبری، از علاقه زائدالوصف مردم و اصرارشان برای بازگشت احمدی نژاد و حضور در انتخابات سخن میگویند که مقام معظم رهبری، این حضور را برخلاف مصالح خود آقای احمدی نژاد و جامعه میخوانند و ایشان را توصیه به عدم حضور میکنند.
4- در نامه احمدی نژاد به رهبری آمده است که من همانجا اعلام تبعیت کردم، لیکن آنچه که در حلقه نزدیک رسانه ای ایشان مثل عبدالرضا داوری مشاهده شد، این بود که ایشان و سایر دوستانشان تا روزها از اساس، وجود این توصیه را انکار و گویندگان آن را آماج توهین و اتهام قرار دادند و بعد که حرف ها جدی شد حتی تلویحاً به فرزندان و نزدیکان و دفتر رهبری نیز جسارت کردند و لزوم چاره اندیشی برای مهار این شرایط را گوشزد کردند!
5- در فاز بعد که امثال حمید رسایی، میرتاج الدینی و محمد علی رامین نیز حرفهای مهدی فضاییلی، مهدی محمدی، یاسر جبراییلی، رضا سراج و … را تأیید کردند و بر لزوم اعلام تبعیت احمدی نژاد تأکید کردند، خط رسانه ای داوری و مستبین و جبهه مستضعفین و… گفتند، آنچه بین رهبری و احمدی نژاد رخ داده حرف خصوصی بوده و امانت نزد ایشان میماند! و این در حالی بود که تا قبل از آن منکر وجود هرگونه حرف خصوصی بودند و جامعه منتظر اعلام تبعیت بود و نه امانتداری!
6- سکوت احمدی نژاد، دفترش و حلقه رسانه ایش در این فاز باتوجه به معتمد بودن روایتگران، تواتر خبر و اضافه شدن طیف حامیان انقلابی احمدی نژاد به راویان قبلی، شرایط پر چالش و غبار آلودی را بر فضای جامعه حاکم کرد به نحوی که بحث ها بالا گرفت و بعضا عده ای به آن روایتگران و حتی نزدیکان رهبری و دفترشان توهین کردند و بخشی نیز برای احمدی نژاد روزشمار ولایتمداری در نظر گرفتند!
7- در نهایت، رهبری به نوعی مورد اصرار قرار گرفتند که این توصیه را حتماً باید پشت بلندگو بگویند و رهبری هم پس از علنی کردن آن مسئله، فرمودند این هم #پشت_بلندگو! که واقعا این جمله رهبری برای شخص حقیر بسیار سخت بود و در نهایت با گذشت یک شبانه روز از آن توصیه علنی، بالاخره نامه احمدی نژاد به رهبری منتشر شد و در آن به نوعی صحبت کردند که انگار اصلا برنامه ای برای حضور در انتخابات نداشته اند و حرفی هم از حضور نزده اند!
8- این بحث ها اما تمام نشد، همین الان با نگاهی به کانال عبدالرضا داوری، فرد رسانه ای و میدانی احمدی نژاد و سایر کانالهای نزدیک به این جریان، میبینید که ایشان در حال زیر سوال بردن مصلحت اندیشی رهبری هستند و استفاده از دوقطبی را به نفع فتنه گران میخوانند و مدام برای احمدی نژاد مظلوم نمایی میکنند توگویی که رهبری به ایشان ظلم کرده است! در حالی که بخشی از توصیه رهبری این بود که حضور در انتخابات به مصلحت خود شخص آقای احمدی نژاد هم نیست و خود آقای احمدی نژاد هم بابت آن بیانات از رهبری تشکر کرده اند.
حرف پایانی: با تمام این فراز و نشیب ها اعتقاد دارم که همین اعلام تبعیت آقای احمدی نژاد بابت اثری که در جامعه میگذارد قابل تقدیر است و برای ایشان آرزو میکنم که در مسیر سربازی برای انقلاب و رهبری همچنان بتواند گام بردارند و همگامی بهتری نیز داشته باشد و آرزو میکنم بتوانند حامیان و حلقه پیرامونیشان را نیز در این جهت فعالانه هدایت نمایند.
95/7/8
10:51 ع
پرسش مهر ، مدت 17 سال است که توسط رؤسای جمهور و در ابتدای مهرماه هر سال، برای پاسخگویی دانش آموزان اعلام می شود و امسال آقای روحانی پرسش مهر هفدهم را برای سال تحصیلی 95-96 این گونه پرسیده اند:
از کجا خشونت تشأت گرفته است و چگونه عده ای خشونت را می آموزند. در برابر خشونت چگونه باید ایستادگی کرد.
چگونه می توانیم کشوری داشته باشیم، جامعه ای داشته باشیم دارای رحمت اسلامی و نبوی.
و چگونه می توانیم جوامع منطقه و جهان را از خشونت برهانیم.
از آنجا که این پرسش مهر برای سطح دانش آموزان واقعا کمی سخت و مشکل به نظر می رسد و با فرض این که آقای رئیس جمهور واقعاً به دنبال پاسخ این سؤالات هستند و خود را ازنظرات دیگران مستغنی نمیدانند، آن چه که در پاسخ به این پرسش مهر به ذهنم میرسد را دلسوزانه عرض میکنم.
الف- مسلماً آنجایی که با مستکبران زیاده خواه طرف هستیم باید ایستادگی کرد و باج نداد والا زیاده خواهی شان بیشتر خواهد شد، البته قرار نیست به استقبال جنگ برویم ولی باید در پاسخ به پالسهای تعدی گری چنین دشمنانی، پالسهای معادل فرستاد تا بداند هزینه دشمنی و خشونت دربرابر ما بالا است. آمریکا به عنوان کشوری که برای رسیدن به منافع خود از جنگ، ترور و کودتا هیچ ابایی ندارد، دقیقاً مصداق آن دسته از کشورها است که جز با قدرت و مقاومت، نمیتوان فکر تعدی و خشونت را از ذهنش بیرون کرد.
ب- آنجا که با جاهلان خشونت طلب مواجه هستیم، باید هم مهارشان کرد و هم روشنگری را تا جای ممکن انجام داد، اگر در داخل کشور یا در برخی از کشورهای همسایه، افراد یا جریان هایی وجود دارند که عامل اصلی روحیه خشونت طلبیشان، کج فهمی از دین است، تا جایی که میتوان باید تلاش نمود با زبان منطق و روشنگری و البته با دستانی قدرتمند کاری کرد که طرف مقابل اگر شد با منطق و اگر نشد از ترس قدرت تان، به شما و دوستانتان تعدی نکند.
ج- آنجا که با تلفیق مستکبران و افراطیون مذهبی مواجه باشیم کار پیچیده تر و خشونت ها بعضا بیشتر میشود اما آن چیزی که مهم است درک صحیح از دشمن اصلی و فرعی است، با این فهم اولا باید تلاش کرد دشمن فرعی را نیز به شناخت دشمن اصلی ترغیب کرد و از سوی دیگر این فهم میتواند منجر به مواجهه صحیح در برابر دشمن اصلی گردد، اگر چنین فهمی در روسیه وجود داشت، آتش بس های صوری در روسیه به میانجی گری آمریکا که خود دشمن اصلی و ایجاد کنند و حامی اصلی داعش است، پذیرفته نمیشد.
95/6/31
12:36 ص
پس از این که برخی از شخصیت های معتمد انقلابی مانند مهدی محمدی، یاسر جبرائیلی، رضا سراج و… به عدم رضایت مقام معظم رهبری از ورود احمدی نژاد به انتخابات خبر دادند، یک کلیپ تقطیع شده از سخنان رهبری منتشر شد و ذیلش هم نوشتند خطاب به مهدی محمدی و یاسر جبرائیلی تا به استناد آن، احتمال وجود برخی از سخنان و نقل قولهای خصوصی را رد کنند که در این کلیپ تقطیع شده از سخنان رهبری در سال 1394، ایشان میفرمایند:
«یک نکتهی دیگر گفتند که کسانی به عنوان نمایندهی رهبری از زبان رهبری حرف میزنند. خب، من خودم هنوز که الحمّدلله زبانم از کار نیفتاده؛ حرف خود من که مقدّم به حرف آنها است. آنچه من میگویم، حرف من آن است؛ کسانی هم که حرف میزنند -نمایندگان رهبری و منصوبین رهبری و مانند اینها که تعداد زیادیاند- از قول رهبری نمیگویند؛ این را توّجه داشته باشید. در همین مسئلهای که بالخصوص اسم آوردند، آن کسی را که اسم آوردند، آن کس حرف خودش را زده بود؛ از زبان رهبری چیزی نگفته بود. بنده هم حرف خودم را زدم؛ هم قبل از آن، هم بعد از آن؛ خب، شما حرف من را از خود من بشنوید. بله، ممکن است یک نفری جزو منصوبین رهبری هم باشد، دربارهی فلان مسئله یک عقیدهای خلاف رهبری هم داشته باشد، هیچ اشکال ندارد؛ اینجور چیزی هم هست. خیلی از همین آقایان محترمی که منصوبین رهبریاند، در فلان مسئلهی خاصّ سیاسی یا اجتماعی یا اعتقادی ممکن است عقیدهشان غیر از عقیدهی رهبری باشد؛ ما این را اشکال ندانستیم؛ عمده برای ما جهتگیریهای کلّی است، جهتگیریهای انقلابی است. والّا در هر مسئله که ما نمینشینیم هماهنگ کنیم که ببینیم در فلان مسئله نظر ما یکی هست یا نیست؛ خب، او نظر خودش را گفته. این هم نمیشود که من هرجا هرکسی از نمایندگان ما یک چیزی گفت، ما فوراً بگوییم آقا! شما، این را غلط گفتید، این را درست گفتید، روابط عمومی اعلان کند؛ این هم نمیشود.»
لیکن در ادامه این سخنان، که در کلیپ تقطیع شده از سخنان رهبری نیامد، مقام معظم رهبری فرمودند:
«بله، اگر از قول حقیر، کسی چیزی بگوید و به گوش من برسد و خلاف باشد، ما به خود او بلافاصله تذکّر میدهیم؛ مکرّر اتّفاق افتاده؛ تذکّر دادیم، گفتیم که شما خودتان این را اصلاحش کنید، آن طرف هم اصلاح کرده. مصلحت نمیدانم که اگر یک کسی یک چیزی گفت، ما هم اینجا برداریم یک اعلامیّه بدهیم که فلان کس غلط کرد این حرف را زد؛(3) اینکه نمیشود. هرجا برخلاف نظر ما -البتّه از قول من؛ اگر از قول خودش گفته باشد، نه- از قول من چیزی گفته باشد، اطّلاع میدهیم و میگوییم آقا! این را شما از قول ما، شنیدیم گفتید و باید خودتان اصلاح کنید. این هم این مطلب.»
همانطوری که مشاهده میکنید مقام معظم رهبری درباره حرفهایی که نزدیکان و منصوبین ایشان به عنوان نظر شخصی خود بیان میکنند، غالباً ورود ندارند، اما اگر کسی نقل قولی از ایشان داشته باشد که خلاف واقع باشد، #بلافاصله پس از اطلاع از آن نقل قول اشتباه، تذکر خواهند داد تا در وهله اول خود آن فردی که این حرفها را میزند نظرش را اصلاح کند و در غیر این صورت مسلماً ایشان یا دفترشان آن نقل قول اشتباه را تکذیب خواهند کرد، همانطوری که قبلا نیز بارها این مسئله مثلاً درخصوص «نظر رهبری درباره تصویب برجام در مجلس» رخ داده است.
با عنایت به سخنان تقطیع شده مقام معظم رهبری و با توجه به این که چند روزی از انتشار گسترده این نقل قول ها از رهبری، توسط افراد مؤثر، انقلابی و معتمد میگذرد، و با فرض این که در این مدت حتما رهبری از بیان این نقل قول مطلع شده اند، عدم صدور هرگونه تکذیبیه یا اصلاحیه از سوی مطرح کنندگان این نقل قول و دفتر مقام معظم رهبری، به اطمینان بیشتر ما به این نقل قول درباره نارضایتی رهبری از ورود احمدی نژاد به عرصه انتخابات می افزاید.
95/6/31
12:28 ص
برخی از دوستان مثل آقای حمید رسایی، برای رد امکان وجود توصیه یا حرف خصوصی از سوی مقام معظم رهبری و به خصوص رد احتمال توصیه ایشان به احمدی نژاد برای ورود نکردن به انتخابات، به نقل قول زیر استناد میکنند:
«مبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح میشود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطائی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام میشود؛ همینی است که من صریحاً اعلام میکنم.» (31 مرداد 89)
ولی متأسفانه در درک این جملات اشتباه میکنند، تأکید رهبری روی کلمه برخلاف است و کاربرد این عبارات مثلا در مذاکرات هسته ای است که برخی مسئولان طوری صحبت میکردند، انگار خطوط قرمز رهبری تغییر کرده است، ولی شخص رهبری این مسئله را رد میکردند؛ در واقع رهبری در جملات فوق هرگز نمیگوید که من با هیچ کسی هیچ حرف خصوصی ندارم، کما این که در جملات زیر به این مسئله صراحتاً اذعان هم میکنند:
«من اگر یک وقت در نماز جمعه یک حرفی میزنم، این ابتدا به ساکن نیست. حرف خصوصی، پیام خصوصی، نصیحت لازم انجام میگیرد؛ وقتی انسان ناچار می شود، یک حرفی را می آورد در علن بیان میکند.» (6 آبان 88)
وقتی این دوقسمت از سخنان رهبری را در کنار هم میگذاریم به این نتیجه می رسیم که اگر کسی نظری را به عنوان حرف خصوصی رهبری نقل کرد که آن نظر برخلاف مواضع رسمی و علنی ایشان بود، این غیر قابل پذیرش است نه این که اساساً منکر وجود توصیه خصوصی بشوند! کما این که در جملات که در بند دوم نقل شد، ایشان صراحت دارند که برخی توصیه ها را خصوصی بیان میکنند و اگر عملی نشدند در شرایط لزوم آنها را علنی میکنند.
پی نوشت: این مطلب برای اثبات توصیه مقام معظم رهبری به احمدی نژاد نبود، بلکه تنها در جهت رد استدلال وجود نداشتن حرف خصوصی از سوی رهبری برای رد احتمال تقدیم شد.
95/6/31
12:26 ص
سریع القلم ، مشاور روحانی و تئوریسین اقتصاد سیاسی دولت، در ماه های آخر کار دولت یازدهم مقاله ای نوشته اند با عنوان «چرا اگر بیل گیتس نیز به ایران بیاید، موفق نمی شود؟» و بعد نتیجه گرفته اند مشکل کشور ما افراد نیستند، بلکه ساختارها هستند و تا ساختارها اصلاح نشود، افراد نمیتوانند مشکلات را حل کنند.
اگر چه حرف سریع القلم تا حدود بسیار زیادی صحیح است اما چند نکته کلیدی وجود دارد، همه آنها که با تفکرات سریع القلم آشنا هستند میدانند که او با برخی از مسلمات انقلاب اسلامی مانند استقلال، مدیریت جهادی، ساده زیستی مدیران، استکبارستیزی و… میانه خوشی ندارد و مطمئناً او اگر دنبال تغییر ساختار باشد، کپی برداری از ساختارهای غربی را مد نظر دارد و لاغیر.
سؤال این که سریع القلم به عنوان کسی که ساختارهای اشتباه را ریشه اصلی مشکلات کشور دانسته و به عنوان فردی که تفکرات او روی رئیس جمهور و دولت تأثیرات به سزایی داشته، چرا این حرفها را در شعارهای انتخاباتی روحانی و عملکرد سه ساله وی عینیت نبخشیده است و در ماه های آخر ریاست جمهوری روحانی تازه بیان این اظهارات را در دستور کار قرار داده است؟!
درحالیکه شعارها و عملکرد روحانی نشانی از اصلاح ساختارها ندارد و تنها حول تغییرات افراد و یک نسخه ی شکست خورده با عنوان تعامل با آمریکا دور زده است، بهترین کاری که امثال سریع القلم میتوانند انجام دهند تا مردم قانع شوند که با رفتن روحانی مشکلات حل نخواهد شد این است که با انکار ضعف مدیریت روحانی، ساختارها مقصر مشکلات شناخته شوند!
حتی با فرض این که بخواهیم حرف سریع القلم را یک حرف با اهداف غیر سیاسی بدانیم این سؤال مطرح میشود که مگر آقای روحانی نمیتوانست ساختارهای اقتصادی کشور را به سمت شفافیت اقتصادی حرکت دهد؟! مگر نمیتوانست گامی در جهت اصلاح ساختارهای نظام بانکی، نظام گمرکی، نظام اداری و… بردارد؟! مسلماً روحانی در عدم اصلاح ساختارها هم مقصر است.
یادمان هست که سعید جلیلی در انتخابات سال 92 بابت استفاده و تکرار از دو واژه ساختار و ظرفیت بعضاً مورد تمسخر جریان خاصی قرار میگرفت، او مدام میگفت ظرفیت کشور بسیار فراتر از حد موجود است و آنچه که باعث مشکلات است ریشه در ساختارهای اشتباه دارد ولی روحانی میگفت کلید حل مشکلات در دست ماست و آن کلید هم تعامل و مذاکره با کدخداست!
اگرچه اظهارات آن روز جلیلی و با اظهارات امروز سریع القلم ظاهراً شباهت دارد ولی یک تفاوت بسیار کلیدی دارد، چرا که جلیلی اصلاح ساختارها براساس گفتمان انقلاب را چاره ساز حل مشکلات کشور میدانست ولی سریع القلم، اصلاح ساختارها با الگوبرداری چشم بسته از مدلهای سرمایه داری غربی!